به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خدا منتظرمی مونه !

    جيني دختر کوچولوي زيبا و باهوش پنج ساله اي بود ...

    يک روز که همراه مادرش براي خريد به مغازه رفته بود، چشمش به يک گردن بند مرواريد بدلي افتاد که قيمتش 2/5 دلار بود،چقدر دلش اون گردنبند رو مي خواست.پس پيش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که اون گردن بند رو براش بخره.


    مادرش گفت : خب! اين گردنبند قشنگيه، اما قيمتش زياده،اما ميگم که چکار ميشه کرد!

    من اين گردنبند رو برات مي خرم اما شرط داره : ' وقتي رسيديم خونه، ليست يک سري از کارها که مي توني انجامشون بدي رو بهت مي دم و با انجام اون کارها مي توني پول گردن بندت رو بپردازي و البته مادر بزرگت هم براي تولدت بهت چند دلار هديه مي ده و اين مي تونه کمکت کنه.'

    جني قبول کرد.. او هر روز با جديت کارهايي که بهش محول شده بود رو انجام مي داد و مطمئن بود که مادربزرگش هم براي تولدش بهش پول هديه مي ده.بزودي جيني همه کارها رو انجام داد و تونست بهاي گردن بندش رو بپردازه.

    واي که چقدر اون گردن بند رو دوست داشت.همه جا اونو به گردنش مي انداخت ؛ کودکستان، رختخواب، وقتي با مادرش براي کاري بيرون مي رفت، تنها جايي که اون رو از گردنش باز مي‌کرد تو حمام بود، چون مادرش گفته بود ممکنه رنگش خراب بشه!


    پدر جيني خيلي دوستش داشت. هر شب که جيني به رختخواب مي رفت، پدرش کنار تختش روي صندلي مخصوصش مي نشست و داستان دلخواه جيني رو براش مي خوند. يک شب بعد از اينکه داستان تموم شد، پدرجيني گفت :
    - جيني ! تو منو دوست داري؟
    - اوه، البته پدر! تو مي دوني که عاشقتم.
    - پس اون گردن بند مرواريدت رو به من بده!!!
    - نه پدر، اون رو نه! اما مي تونم رزي عروسک مورد علاقمو که سال پيش براي تولدم بهم هديه دادي بهت بدم، اون عروسک قشنگيه ، مي توني تو مهموني هاي چاي دعوتش کني، قبوله؟
    - نه عزيزم، اشکالي نداره...
    پدر گونه هاش رو بوسيد و نوازش کرد و گفت : 'شب بخير کوچولوي من.'

    <!--[if !supportLineBreakNewLine]-->
    <!--[endif]-->

    هفته بعد پدرش مجددا ً بعد از خوندن داستان ،از جيني پرسيد:

    - جيني! تو منو دوست داري؟
    اوه، البته پدر! تو مي دوني که عاشقتم.
    - پس اون گردن بند مرواريدت رو به من بده!
    - نه پدر، گردن بندم رو نه، اما مي تونم اسب کوچولو و صورتيم رو بهت بدم، اون موهاش خيلي نرمه و مي توني تو باغ باهاش گردش کني، قبوله؟
    - نه عزيزم، باشه ، اشکالي نداره!
    و دوباره گونه هاش رو بوسيد و گفت : 'خدا حفظت کنه دختر کوچولوي من، خوابهاي خوب ببيني.'


    <!--[if !supportLineBreakNewLine]-->
    <!--[endif]-->

    چند روز بعد ، وقتي پدر جيني اومد تا براش داستان بخونه، ديد که جيني روي تخت نشسته و لباش داره مي لرزه.

    جيني گفت : ' پدر ، بيا اينجا.' ، دستش رو به سمت پدرش برد، وقتي مشتش رو باز کرد گردن بندش اونجا بود و اون رو تو دست پدرش قل داد.
    پدر با يک دستش اون گردن بند بدلي رو گرفته بود و با دست ديگه اش، از جيبش يه جعبه مخمل آبي بسيار زيبا رو درآورد. داخل جعبه، يک گردن بند زيبا و اصل مرواريد بود!!! پدرش در تمام اين مدت اونو نگه داشته بود.
    او منتظر بود تا هر وقت جيني از اون گردن بند بدلي صرف نظر کرد ، اونوقت اين گردن بند اصل و زيبا رو بهش هديه بده ..


    خب! اين مسأله دقيقا ً همون کاريه که خدا در مورد ما انجام ميده!



    او منتظر مي مونه تا ما از چيزهاي بي ارزش که تو زندگي بهشون چسبيديم دست برداريم، تا اونوقت گنج واقعي اش رو به ما بده.



    .

  2. 7 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    setareh (چهارشنبه 20 مهر 90)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خدا منتظرمی مونه !

    بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است
    خدایا !خسته ام!نمی توانم
    [color]بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان[/color]
    خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم
    [color]بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان [/color]
    خدایا سه رکعت زیاد است
    [color]بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان[/color][color]
    خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟
    بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
    خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد
    [color]بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله [/color]
    خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
    [color]بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم[/color]
    . بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد
    ملائکه ی من! ببینید من انقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
    ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

    پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود، اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است

    ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می

    خداوندا
    [size=medium]نمی خواهی با او قهر کنی؟ او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کردن[/b/] [size]

  4. کاربر روبرو از پست مفید setareh تشکرکرده است .

    setareh (پنجشنبه 15 بهمن 88)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.