RE: شوهرم با من خوشحال نیست
خوب حالا که دوستان قابل نمیدونن تا بهم کمک کنن منم تاپیک دیگه ای باز نمیکنم و همینجا یه مشکل دیگه ام رو میگم شاید دوستان یکم منو راهنمایی کردن
شوهرم الان 31 سال داره و من 22 سال
اونوقتی که عقد کردیم من 19 سالم بود اون 28 سال
همیشه برام عجیب بود که چطور یه پسر 28 ساله تا حالا ازدواج نکرده و خانواده اش هم هیچ اصراری برای ازدواجش ندارن حتی با زور دعوا اومدن خواستگاری و پدرش هم نیومد و مادرش خیلی اصرار داشت ازدواج سر نگیره اما من خیلی شوهرم رو دوست داشتم و هیچی برام مهم نبود 3 ماه هم دوست بودیم.
وقتی ازش در مورد رابطه های گذشته میپرسم میگه هیچوقت با کسی دوست نبوده جز یه دختری که کار به خواستگاری هم رسید شیرینی خوردن رو نمیدونم اما بهم خورد میگفت دختره با کس دیگه بوده و چند روز پیش به طور اتفاقی عکس خانوم رو تو سی دی های قدیمی شوهرم پیدا کردم و دیدمش و یه شرایط مثل دخترای عادی نداشت وقتی میگم وزنش زیاد بود یعنی زیاد نه به صورت عادی بلکه غیر عادی و این منو مشکوک میکنه که چطوری با دو نفر همزمان دوست بوده و اصلا اون طرف پولدار بوده و اون بخاطر پول شوهرم رو رد کرد!!!
من کلا در این مورد سوال نمیپرسم چون خودم بدم میاد اما یبار بهش گفتم نکنه تو یبار ازدواج کردی میخوای من زن دومت باشم اونم همیشه به شوخی میگه یبار چیه من 3 تا زن داشتم باهاشون غذا درست کردم الان نوبت توئه
من حتی اولاش میترسیدم سر این موضوع ولی دوستام میگفتن خوب خنگه داره باهات شوخی میکنه
تا اینکه سر ماجرای آزمایشات بود فکر کنم باید فتوکپی شناسنامه اش رو میگرفتم وقتی نگاه کردم دیدم شناسنامه اش المثنی است و وقتی پرسیدم گفت وقتی 18 سالم بود رفتم مسافرت گم کردم با سختی یکی دیگه گرفتم
خوب منم حرفش رو باور کردم ولی شاید باورتون نشه هیچ جشنی نگرفتیم تا عقد که پدر و مادرم خودشون گرفتن و بد و خوب تموم شد زیاد مفصل نبود اما سر عروسی هیچ کدوم از فامیلای شوهرم نیومدن حتی پدر و مادرش و خواهراش و میگفتن لازم به عروسی گرفتن نیست در صورتی که خانواده کاملا نرمالی هستن مثل همه خانواده ها خرج عروسی رو هم شوهرم خودش میخواست بده هر چند خودشم اول راضی نبود و شوهرم بزرگترین و تنها نوه پسری خانواده است و مادربزرگاش هم زندهه هستن و اصلا براشون مهم نبود که تو عروسیش باشن در حال که همینجوری جونشونم میدادن براش
شوهرم خیلی مرد خوبیه اما ممکنه یه ازدواج دیگه در کار باشه و من ندونم ؟؟؟ چطوری میشه فهمید چه سالی براش شناسنامه المثنی صادر شده؟؟؟
(سوال اولم سر جاشه اینو نوشتم اگه کسی میدونه منو مطلع کنه)
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
مهتا عزیز به تالار همدردی خوش آمدید .
در مورد سوال اولتون: درباره این موضوع ازشون سوال کردید؟ نظر شوهرتون چیه؟
نقل قول:
چطوری میشه فهمید چه سالی براش شناسنامه المثنی صادر شده؟؟؟
فکر کنم تاریخش در انتهای صفحه اول باشه.
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاییزان
مهتا عزیز به تالار همدردی خوش آمدید .
در مورد سوال اولتون: درباره این موضوع ازشون سوال کردید؟ نظر شوهرتون چیه؟
نقل قول:
چطوری میشه فهمید چه سالی براش شناسنامه المثنی صادر شده؟؟؟
فکر کنم تاریخش در انتهای صفحه اول باشه.
ممنون از جوابتون
مثلا بهش میگم فردا میریم بیرون/// میگه بذار زنگ بزنم ببینم فلانی با زنش میاد؟؟؟؟ میگم مثلا اونا نیان ما نمیتونیم بریم بیرون دیگه؟؟؟
فقط سریعه رد میکنه میگه حرف الکی نزن زیاد باشیم بیشتر خوش میگذره و بارها امتحان کردم اگه اونا نیان ما هم نمیریم
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
دوست عزیز:72:
یکی از مشکلات اختلاف سنی زیاد بین زوجین همین هست که یکی احساسات بیشتری دارد ولی دیگری نه
به نظر من شما باید قبل از ازدواج رسمی و یا عروسی بخاطر اختلاف سن- بخاطر المثنی بودن شناسنامه- بخاطر عدم تمایل
خانواده همسر برای برگزاری و شرکت در مراسم و........... حساسیت نشان داده و تحقیقات بیشتری می کردید نه حالا.
لطفا حالا دست از این کارآگاه بازی بردارید و سعی کنید بصورت نامحسوس علائق همسرتان در مورد موضوعات مختلف
مانند نوع خصوصیات شخص مورد علاقه و یا فیلم مورد علاقه و یا هر سرگرمی موردعلاقه او را بیابید و در آن مسیر با او همگام شوید.
و همچنین سعی کنید سرگرمی و یا فعالیتی نیز برای اوقات فراغت خود فراهم کنید که زیاد به رفتارهای او گیر ندهید یا به نوعی او را از خودتان خسته نکنید.
موفق باشید:72:
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
دوست عزیز یه سوال
فقط با اون خانواده راحته بیشتر بیرون میرید .یا هرسری بایکی دوست داره بره بیرون .
این فلانی >>>میگه بذار زنگ بزنم ببینم فلانی با زنش میاد؟؟؟
کی هست دوسته همکاره فامیله .
چطوری با هم آشنا شده چند سال شناخت داره ازشون.
کمی بیشتر بگید تا بتونیم راهنمایت کنیم.
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
یکی از مشکلات اختلاف سنی زیاد بین زوجین همین هست که یکی احساسات بیشتری دارد ولی دیگری نه
به نظر من شما باید قبل از ازدواج رسمی و یا عروسی بخاطر اختلاف سن- بخاطر المثنی بودن شناسنامه- بخاطر عدم تمایل
خانواده همسر برای برگزاری و شرکت در مراسم و........... حساسیت نشان داده و تحقیقات بیشتری می کردید نه حالا.
لطفا حالا دست از این کارآگاه بازی بردارید و سعی کنید بصورت نامحسوس علائق همسرتان در مورد موضوعات مختلف
مانند نوع خصوصیات شخص مورد علاقه و یا فیلم مورد علاقه و یا هر سرگرمی موردعلاقه او را بیابید و در آن مسیر با او همگام شوید.
و همچنین سعی کنید سرگرمی و یا فعالیتی نیز برای اوقات فراغت خود فراهم کنید که زیاد به رفتارهای او گیر ندهید یا به نوعی او را از خودتان خسته نکنید.
موفق باشید:72:
ممنون از راهنماییتون اما من اصلا از اون زن ها نیستم که به شوهرم گیر بئم با اینکه رابطه اجتماعی خیلی خوبی داره و با زن ها خوب گرم میگیره اما من بهش اعتماد دارم و اگه یبار بهش تذکر بدم واقعا عمل میکنه در مورد شناسنامه و این چیزا پرسیدم که این موضوع رو گفت و الان هم اهمیت نمیدم ولی خانواده اش رو خدا وکیلی نمیدونستم چون یه خانواده کاملا نرمال بودن حتی دوران عقد هم نمیدونستم اینطوری هستن
اما در مورد موضوع اصلی راستش من از یه شهر دیگه اومدم شهر همسرم و اینجا کسی رو ندارم با خانواده شوهرم هم رابطه نداریم من وقتم رو با نت و ماهواره و غذا درست کردن و کتاب خوندن میگذرونم و خدا رو شکر کلا وقت اضافه ندارم
به شوهرم اهمیت میدم گاهی حتی یک هفته میگذره و من جز با شوهرم با هیچکس دیگه نه حرف زدم و نه کسی رو دیدم
تو برنامه های تیوی که اصلا توافق نداریم اما معمولا من کوتاه میام چون روزا خونه ام
اما با هم فیلم و سریال نگاه میکنیم و تقریبا برنامه هر شبمونه
مثلا بدون من حتی نمیره 1 کیلو سیب زمینی بگیره یا پیش دوستاش بره یا موتورش که خراب میشه منم با خودش میبره که الان باهاش صحبت کردم این مشکل حل شده و هر جا که نمیخوام نمیرم یعنی من اگه اولا نمیرفتم اونم نمیرفت حتی وقتی میریم شهر خودمون واسه 1 ساعت هم نمیتونم تنهاش بذارم و میگه همه جا با من باش
اما بیرون رفتن و بازی کردن و هر چیزی که من دوست دارم رو میگه دو نفری خوش نمیگذره
وقتی دوستش و زنش نباشن خودمو بکشم با من بازی نمیکنه:(
کلا این اخلاقش بعد از عروسیه و الان حتی بیخیال تر هم شده مثلا قبلا به زور من اضافه کاری میموند الان من باید ازش بخوام تا زود بیاد خونه
نمیدونم چرا اینطوری شده اصلا حرف نمیزنه خیلی هم دوست داره بخوابه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پدربزرگ
دوست عزیز یه سوال
فقط با اون خانواده راحته بیشتر بیرون میرید .یا هرسری بایکی دوست داره بره بیرون .
این فلانی >>>میگه بذار زنگ بزنم ببینم فلانی با زنش میاد؟؟؟
کی هست دوسته همکاره فامیله .
چطوری با هم آشنا شده چند سال شناخت داره ازشون.
کمی بیشتر بگید تا بتونیم راهنمایت کنیم.
بیشتر با همون خانواده که یکی از دوستاشه تا پارسال با هم همکار بودن که شوهرم شغلش رو عوض کرد و الان فقط دوستان یه جورایی هر هفته با اونا میریم بیرون و اونا میان اینجا یا ما میریم خونه اونا ولی اگه مثلا یه هفته کسای دیگه هم باشن بدش نمیاد بازم میاد بیرون ولی مهمترینش همونا هستن که اونم شوهرش همیشه پایه است منم که پایه ام میمونه زن اون همین منو ناراحت میکنه که اگه زن اون بخواد همه میریم ولی یبار بگه حوصله بیرون رفتن و ندارم نمیریم
مدیرای محترم میشه ارسال دوم رو پاک کنید نمیخوام شوهرم بخونه ناراحت بشه کلا از ارسال اون مطلب پشیمون شدم
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
دوست عزیز قوانین تالار چنین اجازه ای رو نمیده پستی پاک بشه . در ورود به تالار گفته شده .باید در ارسال پست
دقت کنید و نام کسی رو نبرید.
جواب سوالم رو گرفتم .
اما منتظر میشم. دوستان بیایند .تا من سر فرست جواب میدم.
باتشکر
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
خوب من نمیخواستم پاک کنم میخواستم ویرایش کنم فکر میکردم مثل همه انجمن هاست دیگه برای جلوگیری از اختلاف ضرر نداره؟؟؟ مطمئنا مدیر ها خودشون هم میخوان یه مشکلی از یکی حل کنن
از شما هم سپاسگذارم خوشحال میشم زودتر بدونم
RE: شوهرم با من خوشحال نیست
میتونید در بخش ارتباط با ما به مدیر ان بگید تا پست تون رو اصلاح کنند.
دارم روش کارمیکنم . امیدوارم اشتباه نکنم.
بعد جواب میدم.
نگران نباشد مشکل حل میشه .خواهر من