خسته ام.از فشاری که همه عمر باید تحمل کنیم خسته ام.از زندگی خسته ام.از اینکه مجبوریم یه عمر تحت عنوان شوهر زندگی کنیم بدم میاد.از اینکه همه عمرمو ازم گرفتن.از اینکه از 17سالگی مارو انداختن تو فکر شوهر بدم میاد.از شوهر از کلمه ازدواج که مارو تبدیل کردن به 4تا مترسک منتظر شوهر بدم میاد.از اینکه کاری کردن که فکر کردیم شوهر کردیم پرچممونو ببریم بالا و بگیم برنده ایم.
همه عمرمو ازم گرفتن.به جای اینکه کاری کنن خودمو بشناسم،برم دنبال زندگی،دنیا رو ببینم،یاد بگیرم.فقط شوهر.حاااااااااالم از این کلمه بهم میخوره.
آزادی فردیمونو گرفتن.چپ رفتیم،راست رفتیم محدودمون کردن.خودشون هر کار میخوان میکنن اووخ واسه زندگی ما تکلیف معلوم میکنن.
عمرم به باد رفت:(
دلم میخواد بگم من مجردم خیلیم خوبم.پاتونو از رو دم من ور دارین.ازتون بدم میاد.
اصن من شوهر نمیخوام.حالم خوبه.اووخ میگم بذار شوهر کنم لااقل از دست مزاحما خلاص شم.اخه چقد ما بدبختیم....:(
.......
از مردم دروغگو بدم میاد.از اینکه آدما زل میزنن بهم و راحت دروغ میگن.دزدی میکنن.حق میخورن.
.......
از خدا.که هیچ کار ..نه هیچ کار ولی خیلی کارا نمیکنه.همش منو اذیت میکنه.
.......
از خودم.من میخوام این زندگی تموم بشه.من نمیخوام ادامه بدم.به کی بگم.من این قاعده مزخرف بازی رو دوست ندارم.میخوام از بازی بیام بیرون.چه کنم؟