بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
سلام، از شما مشاوران عزیز راهنمایی میخوام. من 33 سالم هستش بدلیل سن تقریبا بالایی که برای بارداری دارم تصمیم گرفتم بدون اینکه شوهرم بخواد و اونو در جریان بزارم اقدام به بارداری کنم ،الان سه هفته است باردارم ، ولی عذاب وجدان دارم و نمیدونم موضوع را چگونه به همسرم بگم. میترسم فکر کنه که من گولش زدم. با وجود اینکه همدیگرو خیلی دوست داریم ولی حالا که اینکارو کردم دارم فکر میکنم که اشتباه کردم. من الان باید چیکار بکنم؟؟ لطفا کمکم کنید.[/b]
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
سلام نوشین جان،
عذاب وجدانی که داری به جاست چونکه چنین تصمیمی را هردوی شما باید با هم می گرفتید.
صداقت درزندگی یکی از شرط های لازم هست و در این مورد شما صداقت لازم را نداشته اید.
اما این کودکی داره پا به این دنیا می ذاره هیچ گناهی نداره وباید بهترین ها براش فراهم بشه.
شما با پذیرفتن اشتباهی که کردید و قبول سرزنش ها از جانب همسرتون باید قضیه را صادقانه به همسرتون بگید .
در عین حال باید شرایط را فراهم کنید برای وجود نازنین کودکتون در زندگی .
خیلی اوقات آقایون در اول خیلی ساز مخالف می زنند اما به مرور زمان اون مهر به فرزند و رابطه خونی کار خودش را می کنه.
در ابراز تاسف تون به همسرتون زیاده روی نکنید اما صادقانه ابراز پشیمانی کنید ولی در ادامه همراهی ایشون را بطلبید.
از رحمت و برکت هایی که این کودک به زندگی شما خواهد اورد مسرور شوید.
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
ممنون بی نهایت عزیز، ما شرایط مالی خوبی داریم ولی شوهرم بخاطر اینکه میگه مگه ما برای پدر و مادرمون چیکارکردیم که بچه بخواد برای ما بکنه، و بخاطر شب نخوابی حوصله بچه نداره به خاطر این بهش نگفتم. ولی الان نمیدونم واقعیت رو بهش بگم که مخصوصا اینکار رو کردم یا بگم منم خبر نداشتم. تورخدا راهنمائیم کنید.
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
[align=justify]سلام نوشین جان،
همانطور که خودت اشاره کردی، کارت اشتباه بوده. و طبیعیه که عذاب وجدان داشته باشی (که این نشون می ده صداقت با همسرت برات اهمیت داره، چون اگه اینطور نبود، الان خوشحال هم بودی که به خواستت رسیدی!). امیدوارم این تجربه ای بشه که دیگه در شرایط اینچنین اقدام به تک روی و حذف همسرت نکنی. حقیقتا آروز می کنم احساس گناهی که الان داری رو هرگز فراموش نکنی و دیگه خودت رو به دام همچین احساسات نامطلوبی نندازی.
اما در این مورد که الان چیکار باید کرد:
من فکر می کنم در موارد اینچنین، که اصلا جای جبران وجود نداره، و گفتن واقعیت شرایط رو برای طرف مقابل به مراتب دشوار تر می کنه، صلاح در اینه که واقعیت گفته نشه.
در ارتباط با مورد شما، همینکه همسرتون بدون میلش داره پدر می شه، براش پروسه سنگینیه (هم از بعد پذیرش، و هم تغییراتی که باید روی خودش اعمال کنه)، حالا اینکه متوجه بشه اینکار با تعمد شما صورت گرفته، باعث می شه دچار احساسات ضدونقیض بسیاری بشه که انطباق با موقعیت رو به مراتب براش سخت تر می کنه. و در آینده هم هرچه وظایفش بیشتر بشه، خودش رو باز هم قربانی خواهد دید، و این مسلما تاثیر منفی ای در قدرتش برای حمایت از فرزند و زندگیش خواهد گذاشت.
پیشنهاد من اینه که در حال حاضر به جای اینکه با گفتن حقیقت روحیه همسرتون رو تضعیف کنید، بهتره دنبال راه هایی باشید که بهش قدرت بدید به بهترین شکل ممکن از عهده شرایط و وظایفش در قبال فرزند و همسر باردارش بربیاد.
و با اینکار شرایط بهتری رو هم برای فرزندتون محیا کنید. چون هر بحث و مشاجره ای بین شما، مستقیما به اون طفل معصوم آسیب می زنه.
در ضمن مادر شدنت هم مبارک:46:[/align]
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
ممنون آسو جان، شما چه راهکارهایی به من پیشنهاد میدید که شوهرمو نسبت به این مسئله خوشحال کنم؟ چیکار باید بکنم تا اون هم به بچه علاقمند بشه؟؟ :316:
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
بچه خودش از عهده علاقمند کردن پدرش برمیاد عزیزم...
خدا قبلا فکر این شرایط رو هم کرده...
اون چیزی که شما می خوای در قلب همسرت بوجود بیاری، قبلا خالقش ایجاد کرده...
شما فقط سعی کن برای خودت و همسرت و فرزندت خوب باشی... با هرسه تاتون مهربون باش... بقیه ش درست می شه
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
سلام نوشین جان
درسته که الان تو روزهای اول بارداری هستی ولی تو همین روزها تا جایی که من اطلاع دارم آرامش داشتن خیلی مهمه و استرس شما مستقیما روی بچه تون تاثیر می زاره
به همین خاطر به نظرم باید هرچه زودتر از این استرس خودتو رها کنی
این که باید صداقت داشته باشی و صادقانه بگی که من عدما بچه دار شدم ،کار درستیه ولی همون طور که دوستان قبلا گفتن ممکنه شرایط رو سخت تر کنه
چون من شناختی از روحیات و اخلاق همسر شما ندارم ،نمی تونم بگم باهاش صادق باشید یا نه بگید خودم هم خبر نداشتم،!
ببینید با توجه به اخلاقی از ایشون سراغ دارید آیا گفتن حقیقت تو این شرایط همه چیز رو بدتر می کنه یا نه؟
ی راه حل دیگه هم اینکه این موضوع رو ،حقیقت این موضوع رو با مادر همسرتون یا خواهرشون در میان بزارید و بگید که به چه دلایلی تصمیم به بارداری گرفتید
ولی الان نمی دونید چه جوری این حقیقت رو به همسرتون بگید
شاید ایشون کمکی کنه و ذهن همسرتون رو آماده کنه
چون آقایون معمولا از مادرشون حرف شنوی دارن
البته این راه حل هم در صورتی کاربرد داره که روابط شما و مادر ایشون خوب باشه.
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
همسر من خواهر و مادر نداره، ولی میترسم اگه واقعیت رو بهش بگم فکر کنه که میخواستم مثلا یه کاری کنم که تا آخر عمر با من بمونه یا شایدم فکر کنه که میخوام پابندش کنم. پس با توجه به این موضوع ها و صحبت شما دوستان بهتره که بهش نگم که اینکارو عمدی کردم. ولی خیلی نگرانم که چه عکس العملی نشون بده.
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
من اگه باشم طوری برخورد میکنم که فکر کنه واقعا ناخواسته بوده چون حداقل عصبانیتش از شما کمتر میشه.فکر نمیکنه شما مقابلش هستید.نه خیلی بی نمکش کنید که بفهمه و نه خیلی خوشحال باشید.از یک طرف استرس و از یک طرف خوشحالیتان را نشون بدیدمثل همه خانومهای دیگه در شرایط طبیعی باشید.فکر کنید واقعا سهوی بوده چی کار میکردید؟
چند وقت جلوگیری نکردید حامله شدید؟؟
RE: بدون اینکه شوهرم راضی باشه باردار شدم، عذاب وجدان دارم
من دوماهه که بهش گفتم قرص ضدبارداری میخورم ولی نخوردم حالا باردار شدم، آخه اگه منم نقشی نداشتم و سهوی بود خوشحالتر بودم الان خیلی نگرانم:302: