نوشته اصلی توسط
یک دختر
من اگه میخواستم این حس رو توجیه کنم که اصلا مطرحش نمی کردم!!
نمی دونم چرا انقدر تند برخورد می کنید.. من فقط راهنمایی و کمک خواستم.. اینکه شما فکر می کنید من طوری به همسرم نگفتم که احساس خطر کنه، کاملا اشتباس. همسر من مشکلش اینه که این مسائل براش مهم نیست، چون خودش مشکلی نداره و خیلی کم به این مسائل احساس نیاز داره و من همیشه برعکس اون بودم.
برعکس فکر شما اونقدر که به من توجه میشد به این مشکل دچار شدم. اتفاقا من می خوام بهم توجه نشه.
بعد هم این که من می گم بیماری گرفتم واسه اینه که در مقابلش مستأصل شدم. مگه هر کسی بیماری داشته باشه باید از قبل از ازدواجش بیمار باشه؟ یه چیز دیگه هم هست، کسی که تا به حال تجربه ی این روابط رو نداشته خیلی راحت می تونه خودشو کنترل کنه ولی بعدش خیلی سخت تر میشه.
حالا شما فقط می خواین منو محکوم کنید که پشیمون بشم از مطرح کردن مشکلم؟
اینم اضافه کنم که مسئله ی مشاوره رو به همسرم گفتم و قبول نکرده، میگه وقت نداره..