نمایش نسخه قابل چاپ
اگه قرا باشه پای میز محاکمه خدا بنشینید
به خدا چه چیزی را می گویید
از ته دلتو ن بگید
من می گویم خدایا پای دل من کی می خواد بشینه شاید به جای اینکه خدا از من سوال و جواب کنه من دونه به دونه تمام حرفهایی که بهش گفتم را دوباره مرور می کنم حتی اگه جای من جهنم باشه حتی اگه دستور بدن منو زنده زنده بکشند
حداقل دل خوشیم اینه که حرفهامو دیگه تو دلم ندارم حضوری گفتم دیگه ارزوم براورده میشه
شما چه کار می کنید
سلام هستي
ميز محاكمه جايي هست كه سئوال مي پرسن و بايد جواب بديم خب ما كه هنوز قرار نگرفتيم ولي اونوقت حتما مي شينيم ببينم خداوند چه سوالاتي مي پرسه و آيا ما اصلا در مقابل عظمت خداوند توانايي لب گشودن داريم ؟!!!
من كه دوست دارم مات و مبهوت بشينم زيبايي و عظمت خداوند رو نگاه كنم و جايي كه عظمت خداوندي جلوه مي كنه وجودي ضعيف و بي ارزش مثل من نوعي ، سخن نگويد سنگين تر هست.... هر چند خداوند از نگاه ما تمام حرفهاي دل و جان ما رو مي شنوه و نيازي به سخن گفتن نيست !!!.........
در محضر دادگاه الهي
نامت چه بود؟ آدم
فرزندِ ؟ من را نیست نه مادری و نه پدری بنویس اول یتیم عالم خلقت
محل تولد؟ بهشت پاک
اینک محل سکونت؟ زمین خاک
آن چیست بر گُرده نهادی؟امانت است.
قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا ، اینک به قدر سایه بختم بروی خاک
اعضای خانواده؟ حوای خوب و پاک، قابیل وحشتناک،هابیل زیر خاک
روز تولدت؟در جمعه ای ،به گمانم روز عشق
رنگت؟ اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه
وزنت؟نه آنچنان سبک که پَرم در هوای دوست نه آنچنان سنگین که نشینم به این زمین
جنست؟ نیمی مرا زخاک نیمی دگر خدا
شغلت؟ در کار کشت امید بروی خاک
شاکی تو؟ خدا
نام وکیل؟ آن هم فقط خدا
جرمت؟ یک سیب از درخت وسوسه
تنها همین؟ همین و بس
حکمت؟ تبعید در زمین
همدمت در گناه ؟ حوای آشنا
ترسیده ای؟ کمی
زچه؟ که شوم من اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت آمده است؟ بلی
چه کس؟ گاهی فقط خدا
داری گلایه ای؟ دیگر گِله نه ولی...
ولی که چه؟حکمی چنین آن هم به یک گناه؟!!!!
دلتنگ گشته ای؟ زیاد
برای که؟ تنها فقط خدا
آورده ای سند؟ بلی
چه؟دو قطره اشک
داری تو ضامنی؟ بلی
چه کس؟ تنها کس خدا
در آخرین دفاع؟ می خوانمش چنان که اجابت کند دعا
*******************************
:203:کاش زودتر حکم دادگاه لطف الهی صادر گشته
و از این بازداشتگاه دلتنگی
با قل و زنجیری از مهر و وفا
راهی تبعیدگاه خوشبختی می شدیم.
ای معصومترین سارق گنجینه قلبم،
در نهایت هوشیاری و اختیار
با صدایی رسا اقرار می کنم که
منم حلق آویز طناب عشقت.
و قسم می خوردم که تا ابد
از دژ دلدادگیت قدم برون نگذارم.
و در حضور تمامی حضار این دادگاه
فریاد بر می آورم که
دوستت دارم،
حتی پس از آزادی از زندان حیات.
این یک نمایشنامه ترسناک است،بترسید . . . .بلرزید و از خدای منتقم عذاب کننده که شما در آتش می اندازد تا جزغاله شوید،بیشتر بتذسید!!!هوووووووووووووووو !!!!
یکی دیگر از صفات رذیله ما تصویری اشتباه است که از آفریننده هستی داریم.تصویری کاملاً باژگونه از او.اویی که مهربانیش بر خشمش برتری دارد و زیبا و زیباپسند است و زاینده و مادر همه گیتی؛
اگر عذابی هم هست،عذاب در ذات کسانی است که به دیگران تجاوز می کنند و در خود وجودی آنهاست.پروردگار عالم محاکمه نمی کند،زیرا که همگان *پرورده* او یند و او:*پرورنده*.
دقيقا منظور ما هم با همين اشخصاص هست ( كساني كه فسق و فجو ر مي كنند - كساني كه ظلم مي كنند - كساني كه قتل مي كنند - كساني كه مال يتيم مي خوردند - كساني كه ربا خوار هستند - كساني كه رياكار هستند - كساني كه مشرك هستند و .....) وگرنه خداوند با انسانهايي كه سرشان به كار خودشان هست و ظلم وتعدي ندارن دوست هست و اتفاقا چنين افرادي در محضر خداوند باشن بهتر است تا در اين دنياي كثيف :43:نقل قول:
نوشته اصلی توسط گرد آفرید
براي اينكه مطلب روشن شود و بگوييم كه محضر الهي براي سالكان و بندگان مخلصش دردناك نيست دوباره مطلب قبلي رو كپي مي كنم
نقل قول:
كاش زودتر حکم دادگاه لطف الهی صادر گشته
و از این بازداشتگاه دلتنگی
با قل و زنجیری از مهر و وفا
راهی تبعیدگاه خوشبختی می شدیم.
ای معصومترین سارق گنجینه قلبم،
در نهایت هوشیاری و اختیار
با صدایی رسا اقرار می کنم که
منم حلق آویز طناب عشقت.
و قسم می خوردم که تا ابد
از دژ دلدادگیت قدم برون نگذارم.
و در حضور تمامی حضار این دادگاه
فریاد بر می آورم که
دوستت دارم،
حتی پس از آزادی از زندان حیات.