همسرم خیلی حساسه و زود قهر میکنه

سلام به دوستان
یکی از مشکلاتی که منو خیلی در رابطه با همسرم عذاب میده قهر کردن اونه.
هردو لیسانسیم ده ماهه که عقد کردیم .من 25 سالمه و اون 27 ساله. از هر موضوع کوچیکی ناراحت میشه و از من میخواد چند روز همو نبینیم یعنی قهر میکنه، بسیار بسیار حساسه اینو خواهر شوهرم قبل عقدمون گفت ولی من تا اون موقع نمیدونستم که ادما میتونن تا این اندازه شکننده باشن اونم پسرا، ازدواج ما کاملا سنتی بود، هر بار که قهر میکنه تقریبا 95درصد مواقع من میرم نازشو میکشم حتی اگه مقصر نباشم خیلی مواقع با شیرنی یا گل یا هدیه میرم، تو اکثر موارد راحت کنار میاد همین که میبینه من اومدم خونه پدرش باهام خوب میشه اما مشکل اینه که من یه دخترم و برام سخته هر بار قهر میکنه برم دنبالش. خواستم این رویه رو تغییر بدم بعد یه مدت که از قهر و اشتیمون گذشت وقتی دوباره سر یه موضوع ناراحت شد و قهر کرد دیگه سراغش نرفتم اونم نیومد تا به خونواده هامون کشید و داداش بزرگترش به زور فرستادش خونمون، بهم فهمونده که من نرم خودش خود به خود نمیاد، نمیدونم فکر کنم با نرفتنم کار اشتباهی میکنم چون مدت قهراش مدام داره طولانیتر میشه یادمه اوایل یه روز بود کم کم سه روز شد بعدها 5 روز وحالا هفت روز، الان قهر کرده دیگه خونمون نمیاد نه زنگی نه اسمسی، منم نمیرم بازم به خونوادهامون کشیده خیلی زشته مدام در جریان دعواهامون قرار میگیرن از این موضوع اصلا راضی نیستم. با خونواده خودشم گاهی قهر میکنه ما ماشین نداریم با ماشین داداشش این ور اون ور میریم یه بار داداشش زنگ زد ماشینشو بیاره چون کارش تموم نشده بود ناراحت شد تا یه هفته باهاش قهر بود بیچاره داداشش جرات نمیکنه ازش ماشین خودشو بگیره البته باید بگم خیلی به خونوادش از هر لحاظی کمک میکنه وبه داداشش. شاید همین پر توقعش کرده شما تصور کنین با داداشش سر این موضوع های کوچیک قهر میکنه با من که زنشم به قول خودش توقعش از من خیلی زیاد سر چه مسایل پیش پا افتاده ای قهر میکنه. راهنماییم کنین چه کار کنم با قهراش که تموم شه بارها بهش گفتم میگه نمی تونم بعضی مسایلو هضم کنم که مثلا تو اون کارو باهام کردی یا اونجوری صحبت کردی همیشه منو مقصر میدونه. خیلی وقتها بعد اشتی میگه چه خوبه که همیشه باهم خوب و خوش باشیم خودشم اذیت میشه هی ازم میخاد بیشتر رعایت کنم اما نمیشه سر یه مسایلی ناراحت میشه که غیر منطقیه. امیدوارم یه راه حلی بدین که کمکم کنه

من یه نفرو میشناختم اینطوری بود تحمل کردن این رفتار واقا سخته اونم از پسر ..

ببخشید شاید ندونم اما فکر میکنم ایشون لوس بار اومده نباید به قهر کردناش واکنش نشون میدادید نه شما و نه خانواده ، چون گفتید خواهرش گفته که از قبل رفتارش همینطوریه ، نباید لوسش میکردن که به اینجا کشیده بشه ..

الانم باید سعی کنید سنگینی ترازو رو از سمت خودتون هل بدید اونطرف ، یعنی این عادت رو کم کم ازش بگیرید حتی شده مدت طولانی به حال خودش باشه ، یا شخص سومی بخواهید که بهش اینارو بگه بفهمونه ..

اره خیلی زندگی برام سخت شده اصلا فک نمیکردم زندگی متاهلی انقد سخت باشه برام.
خیلی لوسه یا به قول خودشون حساسه، حتی خواهراش یا داداشش اینو میگن و طرف اونو نمیگیرن. مامانشو از دست داده دو ساله پیش همه میگن این موضوع حساس ترش کرده چون خیلی وابسته مامانش بود هر هفته سر خاکش میره منم اکثر مواقع باهاش میرم. بابام چند بار با داداش بزرگترش صحبت کرده اما تغییر چندانی نمیکنه یه مدت با هم خوبیم باز ناراحت میشه وقهر میکنه.
الان به نظرتون نرم سراغش اولین باره که داره 7 روز میشه قهرش

توی همین تالار راجع به نحوه برخورد با شخصیت های حساس نوشته شده. سرچ کنید بخونین.
یه راه حل به نظرم میاد که نمی دونم مفید باشه یا نه. با توجه به اینکه شوهرتون هم بعد از قهر می خواد زودتر اشتی کنین و شما هم می گین سختتونه که هر بار پیشقدم بشین شاید این راه خوبی باشه که با هم قرار بذارین بعد از هر قهر نوبتی برین جلو برای اشتی کردن بدون اینکه مهم باشه تقصیر کیه. یه چیزی شبیه اینو فکر می کنم توی یکی از تاپیکای همین تالار خوندم. تاپیکی که مربوط به قرار ها و توافق های جالبی بود که زن و شوهر ها بین خودشون می ذاشتن. اسم تاپیکو متاسفانه یادم نیست.

خیلی ممنون، فکر میکنم فردا برم سراغش، امشب بله برونه دختر عمم بود وقتی دیدم باهم خوشن عروس داماد، دلم یهو براش تنگ شد این دفعه میرم شاید دیگه این قهرا تموم شه البته فکر نمی کنم ولی امیدوارم، اره باید قانون بذاریم ،یه فکرایی کردم مثلا اینکه هر موقع قهر میکنه روز دوم یا سوم یه جای مشخص قرار بذاریم که نه برای من سخت باشه رفتن و بیشتر از دو یا سه روز طول نکشه شاید این بهتر باشه

• دوباره سلام، متاسفانه مشکله من نه تنها حل نشده بدترم شده، اون روز رفتم دیدنش اولش یکم سر سنگین بود ولی با هم خوب شدیم لمش دستم اومده شب با هم خوابیدیم خیلی بغلم کرد میگفت دلش برام تنگ شده صبح رفت سرکار، فکر می کردم که دیگه تموم شده اما حالا بهانه های عجیبی میگیره، دیگه نمیاد خونمون، گفتم قهر ما یه هفته طول کشید تو این مدت یه بار بابام رفت باهاش صحبت کرد حالا که اشتی کردیم مدام داره از خونوادم و مخصوصا بابام ایراد میگیره پشت سرشون یه چیزایی میگه که ناراحت میشم اما دیگه به روی خودم نیاوردم میگه دیگه پامو تو خونه شما نمیذارم از محل کارش معمولا یه بار زنگ میزنه اسمس میده دوبار اومد دنبالم رفتیم بیرون منو برگردوند خونه ،میگه اگه خاستی تو بیا من نمیام خونه شما، امروز اومد منو دوساعتی برد خونشون الان برگردوند، چون امشب میره سر کار، تو ماشین میگفت خودم بدونه تو میرم وسایلای بزرگو میگیرم عروسی کوچیک میگیرم میریم خونه خودمون تو حق اعتراض نداری، بدونه اجازه من میری عروسی دخترعمت قسم میخوره اگه زنگ میزدی نمیذاشتم بری عروسی، این دفعه هیچی نگفتم اگه یه کار بدونه اجازه من بکنی اگه جرات داری یه عروسی بدونه اجازه من برو ،حسابی برام شاخو شونه کشید، منم هی میگم بذار خودشو خالی کنه اما تمومی نداره امروز مامانم حسابی شاکی بود زنگ زد دعوتش کرد نهار یا شام اونم هی از اون طرف میگفت نمیرسمو هزارتا بهونه ، الان سه دفعه که تو این یه سال بابام میره برا قهرامون باهاش صحبت کنه هر دفعه بدتر از سری قبل لجبازی میکنه بابای من خیلی منطقیه نمیدونم چرا هر دفعه واکنشای عجیب نشون میده خیلی حساسه، نمیدونم باهاش چه کار کنم خسته شدم از این همه بهانه ای که میگیره

- - - Updated - - -

اگه میشه راهنمایی کنین :203: فک کنم باید برم مشاوره حضوری