-
احساس گناره شدیدی دارم
چند ساله که طلاق گرفتم شوهرم مشکل جنسی داشت ینی با من هیچ رابطه ایی نداشت پنج سال با هم زندگی کردیم ولی من باکره بودم خیلی تلاش کردم تا مشکلش حل بشه نمیخواست نمیشد خیلی کنارش بودم وضع مالی خوبی نداشتیم برام مهم نبود من تلاش کردم تا زندگیم رو حفظ کنم
به خاطر نداشتن رابطه جنسی به شدت افسرده و مریض شده بودم تااین که شوهرم یه ماموریت خارج از کشور رفت و من احمق با یه اقایی اشنا شدم و باهاش چت کردم دیدمش حرف میزدیم منزلشون هم رفتم البته رابطه خاصی به اون صورت نبود ،من باکره بودم رابطمون سه ماه طول کشید
با خانواده شوهرم زندگی میکردم تا این که یه روزی به طور اتفاقی فهمیدم اینها تلفن خونه من رو شنود میکنن و یواشکی وارد منزل من میشن جاسوسی من رو میکردن کامپیوترم رو هک کردن هر کاری میکردم اونها زیر نظر داشتن خیلی ترسیدم از خونه بیرونم کردن و گفتن از همه کارهام خبر دارن دو ماه بود خبرداشتن ولی داشتن مدرک جمع میکردن که با پلیس مثلا دستگیرم کنن مادرش پدرش برادرش و خودش هم در جریان بودن
من با هر کی حرف میزدم اینها میشنیدن هر جایی تو نت میرفتم میدیدن یواشکی وارد خونم میشدن به خانواده ام گفتن و ابروم رو بردن
خلاصه جدا شدم مهریه رو بخشیدم خیلی عاشقه شوهرم بودم خیلی زیاد بارها بهش التماس کردم که برگرده ایمیل زدم تلفن زدم گفتم من رو ببخش ولی جوابم رو نداد
احساس گناه شدیدی دارم و نمیتونم خودم رو ببخشم هر لحظه گناهم میاد جلوی چشمم بارها توبه کردم بارها به همسر سابقم گفتم حاضرم همه جوره برگردم به زندگیم و وفاداریم و ثابت کنم برنگشت حتی جوابم رو هم نداد
نمیتونم خودم رو ببخشم خیلی دارم عذاب میکشم من یه احمق بودم که وقتی شوهری داشتم که عاشقش بودم بهش خیانت کردم برام نه رابطه جنسی مهمه نه بچه نه هیچی حاضرم عمرم رو بدم برگردم به زندگیم
میشه کمکم کنین که چطوری باید خودم رو ببخشم دارم به مرز جنون میرسم
-
کاری که کردی خیانته! حالا اگه هم طوری شد (که البته خیلی سخته) که برگشتی مطمئن باش مثه روز اول نمیشه الان همه می دونن و اگه بری دوباره اونجا همه بهت به چشم خائن نگاه می کنن و عذاب می کشی! تاوان کاریم که کردی همینه الان می کشیی! (البته با طلاق منطقی تموم شدی!) ظاهرا سنتون هم زیره 30 ساله، سعی کن توبه کنی و فراموش و یه زندگی تازه ای واسه خودت بسازی
-
شما کار اشتباهی نکردید ... نیاز طبیعی تون بوده و نمیتونستید بدون تامین شدن اون نیاز تحمل کنید ... اشتباهتون این بوده که توی اون 5 سال از شوهرتون به خاطر مشکلش طلاق نگرفتید ... اصلا عذاب وجدان نداشته باشید ... الانم برید از زندگیتون لذت ببرید ... یک زندگی آزاد و مستقل ... شاید تا چند وقته دیگه هم دوباره ازدواج کنید با یه مرد بهتر که از هر جهتی بدردتون بخوره...
-
تاوان کارم رو پس دادم خیلی عذاب کشیدم هزار بار توبه کردم ولی چشمهام رو که میبندم پر از عذاب وجدان و احساس گناه میشم
از همسرم هزار بار عذر خواهی کردم گفتم من رو ببخشه نمیدونم پس کی خدا میخواد من رو ببخشه کی این همه غذاب تمام میشه
چقدر باید تاوان پس بدم :(
-
عزیزم اشتباه کردی که به همسرت خیانت کردی ، ولی مطمئن باش اگر هم خیانت نمیکردی اون زندگی خیلی دوامی نداشت ، اصلا مگر میشه یک مرد هیچ رابطه ای در طول 5 سال به خانمش نداشته باشه ؟اون آقا مریض بوده و شما برای درمانش هرکاری کردی . این حالی هم که داری خیلی طبیعیه و بعد از طلاق به سراغ هر کسی میاد ، حتی کسانی که عاشق همسرشون نبودن .
عزیزم فکر یک زندگی تازه باش ، یعنی واقعا بچه نمیخوای ؟ وقتی هم که طلاق نگرفته بودی باز بچه نمیخواستی ؟
-
بچه میخوام ولی الان فکر میکنم نه بچه مهمه نه رابطه جنسی
وقتی کسی رو دوست داری کنارش ارامش داری حالا رابطه جنسی نداشته باشین مهمه مگه
بچه از پرورشگاه میارین مهم اینه که خوشبختی احساس خوشبختی میکنی
من فکر میکردم رابطه جنسی خیلی مهمه ولی الان که جدا شدم مگه این رابطه رو دارم خب خیر سرم همون موقع ها باید خودم رو کنترل میکردم
فکر نمیکردم این موضوع خیلی مهمه باشه خیلی پشیمونم از خودم بدم میاد خیلی اشتباه تصمیم گرفتم اشتباه کردم خیانت کردم
کاش میشد جبرانش کرد کاش هیچوقت این کارها رو نمیکردم کاش کمی عاقل تر بودم
-
در اینکه کارتون اشتباه بوده وتقصیر با شماست هیچ شکی نیست..راه ارضاء نیازهای طبیعی در صورت عدم توانایی شوهر در برآورده کردنشون هرچقدرهم که غیرقابل تحمل باشن خیانت نیس...!!!!! :81::81::81::81::81::81::81:خیانت رو نه تنها هیچ دین و آیینی تایید نمیکنه بلکه توی عرف و اجتماع واز نظر هروجدان بیداری محکومه....ولی حالا که به اینجا رسیدین و جدا شدین به نظر منم بهترین کار فراموش کردن گذشته هستش..هرچند میدونم سخته..ولی بازگشت به زندگیه قبلیتون حتی اگه امکانش فراهم بشه جز توهین وتحقیر ومحدودیت و فشار روحی چیزی واستون نداره ...سعی کنید با یه مشاور واسه ترمیم روح زخم خورده تون درتماس باشیم و با قدرت به ساختن آینده تون ویه زندگی جدید فکر کنید..موفق باشید..
- - - Updated - - -
در اینکه کارتون اشتباه بوده وتقصیر با شماست هیچ شکی نیست..راه ارضاء نیازهای طبیعی در صورت عدم توانایی شوهر در برآورده کردنشون هرچقدرهم که غیرقابل تحمل باشن خیانت نیس...!!!!! :81::81::81::81::81::81::81:خیانت رو نه تنها هیچ دین و آیینی تایید نمیکنه بلکه توی عرف و اجتماع واز نظر هروجدان بیداری محکومه....ولی حالا که به اینجا رسیدین و جدا شدین به نظر منم بهترین کار فراموش کردن گذشته هستش..هرچند میدونم سخته..ولی بازگشت به زندگیه قبلیتون حتی اگه امکانش فراهم بشه جز توهین وتحقیر ومحدودیت و فشار روحی چیزی واستون نداره ...سعی کنید با یه مشاور واسه ترمیم روح زخم خورده تون درتماس باشیم و با قدرت به ساختن آینده تون ویه زندگی جدید فکر کنید..موفق باشید..
- - - Updated - - -
اتفاقا رابطه جنسی در کنار خیلی چیزای دیگه توی یه زندگی مشترک مهمه...اصلا هم بی اهمیت نیس..شما توی زندگی با شوهرتون بخاطر عدم توانایی ایشون واقعا اذیت شدین هم از بعد نیاز جنسی هم نیاز به ارضاء حس مادر شدن و............شما فقط راه درمانش رو اشتباه انتخاب کردین ..
-
به نظر من کار اون آقا بیشتر از کار شما اشتباه بوده چون با اینکه از مشکله خودش با خبر بوده چرا ازداج کرده؟!چرا با خودخواهی خواسته یه نفره دیگرو به مشکل بندازه و شما هم به فکر ی زندگی جدید و بهتر باش چون هنوز باکره هستی امیدوارم موفق باشی.
-
نمیدونسته مشکل داره اگه میدونست حتما ازدواج نمیکرد
ادم بدی نبود که بخواد سر یکی دیگه رو کلاه بذاره
بعضی موقع ها فکر میکنم من اصلا زن خوبی نبودم حتما انقدر اخلاق هام بد بود که دوست نداشت باهام رابطه جنسی داشته باشه
من زن خوبی نبودم اگه بودم حتما من رو دوست میداشت میخواست که باهام بره تو رابطه جنسی :(
-
میدونم سخته کسیو که دوست داری فراموش کنی (مثله خودم) ولی زمین میچرخه روز جدید میاد سال نو میشه آدمای جدید میان قرار نیست تو گذشته زندگی کرد فراموش شدنی نیست ولی میشه کنارش گذاشت سعی کن حتما میتونی شما هم حتما تلاشه خودتو برای خانومه خوب بودن کردی .خانومه خوبی هم هستی چون که احساس گناه کردی و بی تفاوت نبودی