+این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
من قبلاً هم موضوعم رو در این تالار مطرح کرده بودم و بعضی دوستان راهنماییم کرده بودن و احتمال داره من رو بشناسن.
25 سالمه . با پسری 29 ساله آشنا هستم که ایشون استاد من بودن و بعد از یه مدت ما متوجه شدیم که هم محلی هستیم و حتی یک دوست مشترک هم داریم. فبل از فهمیدن این مسائل ایشون دورادور به من ابراز علاقه کرد و من چون نمی شناختمشون و محیط به نظرم مناسب نبود نپذیرفتم. ولی ویژگی های ظاهریش مطابق با خواسته های من بود. بعد از مدتی تمایل پیدا کردم پا پیش بگذارم ولی این درست مقارن شد با عقب نشینی ایشون. البته در این بین مسائلی هم پیش اومد که شاید باعث رنجش ایشون از من شده باشه ، مثلاً یک بار من برای کار درسی شماره ایشون رو از اون دوست مشترک خواستم و ایشون هم پس از تماس با اون آقا شماره رو دادن و شماره من رو خواستن که من ندادم، چون دوست نداشتم تصور بشه که در اون لحظه من شماره رو برای دوستی می خوام و نمی خواستم هم که کسی این بین واسطه باشه. از این مسائل زیاد پیش اومد که شاید بشه گفت به دفعات اتفاق افتاد که ایشون (ضایع ) شدن . یه مدت طولانی من فاصله گرفتم و بعد از اون یه کلاس نیمه خصوصی باهاشون داشتم. در اون مدت سعی کردم ارتباط دوستانه رو قوی تر کنم تا کدورت از بین بره . اوضاع بد نبود ، منو بچه محل صدا می کرد ، وقتی مسافرت رفتم براشون سوغاتی آووردم و ایشون هم همین طور هر چند که حس کردم اون سوغاتیشو با اکراه داد! در اوج رفاقت چند بار بدون اطلاع قبلی کلاس نیومد و هیچ خبری هم به ما نداد و حتی گوشیش رو هم خاموش کرد!!! (از این حالت ها زیاد اتفاق افتاد که شدید دوست و صمیمی می شد که می گفتی دوست از این بهتر وجود نداره و بعد یه دفعه می زد همه چیزو خراب می کرد) تا اینکه من خواستم لپ تاپ بخرم و ایشون گفت اگه سوالی بود من راهنماییت می کنم و یه شماره بهت می دم ، برو از اونا خرید کن. زنگ زدم برای گرفتن شماره ، که هر بار بهانه می آوورد که یادم رفت تا اینکه دوره کلاسها تموم شد ، من دیگه خسته شدم و گفتم که دیگه زنگ نمی زنم . بعد از حدود 3-4 روز خودش زنگ زد بهم و گفت کلی در این چند روز به فکر بوده و بالاخره امروز شماره رو پیدا کرده . بعد از کلی راهنمایی واسه خرید گفت بعدش باید به من شیرینیشو بدی! من به شوخی رد کردم و وقتی تموم شد خبر دادم که خریدمش و چند تا سوال از گارانتیش پرسیدم . پاشو کرد تو یه کفش که من شیرینی می خوام و راستش اون موقع ذوق زده و خوشحال هم بود ولی موضوع برای من شیرینی نبود ، می خواستم ببینم احساسی وجود داره یا نه؟ گفتم "مگه خودت شیرینی دادی که می خوای؟" گفت:"آخه اون موقع شما نبودی ، من نبودم ، قضیه اینجوری نبود!!!" فکر کردم که اگر چیزی باشه قبول می کنه که خودش هم قدمی بر داره وگرنه شاید فقط می خواد یه استفاده مادی ببره و چون اون چیزی نگفت منم قبول نکردم، اونم گفت "باشه ، همین که شما خوشحالی ما راضی هستیم". اونم چه رضایتی و بعداً با من چه کرد؟!!! چند ماهی گذشت و من ، ایشون و اون موضوع رو کامل فراموش کرده بودم تا اینکه بیرون دیدمش ، ما که همیشه سلام علیک گرمی داشتیم وقتی منو دید محل نگذاشت و سرشو پایین انداخت ولی انگار هم منتظر بود که من برم جلو و سلام کنم ، با این کار منو مردد کرد. وقتی اینطور دیدمش ناراحت شدم، حس کردم خیلی باهاش بد برخورد کردم! دلخوریش اذیتم کرد. یه شب توی نت دیدمش و با کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم و از دلش در بیارم و شیرینی رو بدم. گفت :"خیلی ازت دلخور شدم تو یه بیسکویت هم به من ندادی!" گفتم:"دوست ندارم شما دلخور باشی ولی دوستی یه چیز 2 طرفه ست شما خودت چقدر بخشش داری که توقع داری؟" گفت :"من دعوتت می کنم فلان جا ولی تو از ترس جبرانش مطمئنم قبول نمی کنی " من قبول کردم که شام بدم و روز و ساعت رو مشخص کردیم ، البته اول اون و بعد من. خلاصه ... من اون روز حدس زدم که اون نمیاد و منو گذاشته سر کار و همینم شد . وقتی دید از من خبری نشد و زنگ نزدم و نرفتم سر کار، اس ام اس داد که (خلاصه می گم) "چطوری؟و .... من یادم نبود امروز تا این ساعت کلاس داشتم . حالا چی کار کنیم ؟ خوبه فردا بریم؟!!! " منم گفتم "فراموش کن ، فرض می کنم تو شام دادی تو هم فرض کن من شام دادم." گفت:"به هر حال من در خدمتم"
جز این ، چندین بار حالت های رنجش بین ما پیش اومده بود ،من خیلی سعی کردم رابطه رو درست کنم، باهاش خوب باشم و خوشحالش کنم ولی انگار فقط بدتر می شد! از طرفی با خودم می گم شاید کلاً قضیه از اولشم سر کاری بوده و می خواسته بازیم بده؟ ولی وقتی یاد این میوفتم که خیلی جاها بهم محبت کرده و کمکم کرده فکر می کنم واقعاً دلخورش کردم ، طوری که شخصیتش خورد شده و از دلخوری زیاد این کارو با من کرد ، خواست همون جوری که پیش خودش فکر کرده "من دستش انداختم" منو دست بندازه! یا می گم نکنه قضیه فقط برای پول بوده ؟ چون یه مواقعی بهم می گفت بچه مایه دار و ... !!! من واقعاً قصدم رنجوندن اون نبوده ولی دیگه کار به جایی رسیده که با این "کتک کاری های روحی ای" که ما با هم کردیم تصور اینکه بخوام وقتی دیدمش لبخند بزنم و سلام کنم فاجعست. ما تو یه محلیم ، دیگه نمی دونم وقتی می بینمش باید چه برخوردی کنم؟ این کدورت هر بار که ببینمش مثل یه تیر بهم می خوره و اذیتم می کنه.
باور کنید 2-3 بار ارتباط رو قطع کردم و کاملاً فراموشش کردم ولی باز کاری می کنه که برگردم. البته نمی گم تمام تقصیر از ایشونه ، من هم احساسی دارم که برام ایجاد مشکل می کنه.
مسخره ست ،2 تا آدم به این بزرگی در طی 5/2 سال حتی نتونستن مستقیم با هم حرف بزنن ، من سعی کردم نزدیک بشم و در دسترسش باشم (نزدیک به 2 ماه ما کلاس نیمه خصوصی داشتیم) که اگر چیزی می خواد بگه بتونه ولی حرفی پیش نیومد. دیگه واقعاً مغزم نمی کشه ، درست و غلط رو نمی تونم تشخیص بدم. خواهش می کنم راهنماییم کنید. راستی اینم بگم یه بار سر کلاس نوشت "I`m getting married" و چند بار هم پیش اومد که دختری رو دیدم که آخر شب با ماشین با هم رفتن ولی همکار و دوست و آشنای ایشون رو نمی شه اصلاً از هم تشخیص داد. اگر ایشون داره ازدواج می کنه این رفتارها چه دلیلی براش وجود داره؟
می خوام بدونم این چه رابطه ای بوده؟
احساس این فرد در حقیقت چی بوده؟
چه چیزی کار رو به اینجا کشوند؟
من از حالا به بعد باید چی کار کنم؟ آیا رنجش ایشون صحیح بوده و من باید عذر خواهی کنم؟ یا لزومی به انجام کاری از جانب من نیست و باید بی تفاوت باشم؟
نکنه زیادی دنبالش رفتم و به قولی آویزون بودم؟
من چه اشتباهاتی کردم؟ چه درسی باید بگیرم؟
اگر باز هم سوالی هست پاسخ می دم .راهنماییم کنین ، منتظر نظراتتون هستم
حتماً نظراتتون رو بهم بگید ، نمی خوام دوباره این حلقه تکرار از اول شروع بشه
منتظرم
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
من منتظرم هنوز . اين همه بازديد ولي كسي جوابي نداده :302:
به كمكتون احتياج دارم :203:
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
سلام دوست خوبم:
من خواهشی دارم میشه قبل از پاسخگویی لینک موضوع قبلی که در تالار گذاشتید و دوستان راهنمایی کردند بگذارید تا دقیقا بخونیم و اگر کاری از دستمون بر میاد خدمت برسیم..
ممنون.
منتظرم.:72:
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
رفتارش معماست
http://www.hamdardi.net/thread-6862-post-71473.html#pid71473
منظورش از این کارا چیه ؟ چه برخوردی کنم؟
http://www.hamdardi.net/thread-3439-post-29589.html#pid29589
می خواد منو جلب کنه
http://www.hamdardi.net/thread-5076.html
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
مرسي كه جواب دادين . اين لينك 2 موضوع قبلي كه مطرح كردم
http://www.hamdardi.net/thread-3439.html
http://www.hamdardi.net/thread-6862.html
بعضي دوستان فرمودن كه ايشون مي خواد جلب كنه و نزديك بشه ولي اين اقا در بهترين موقعيت هم اين كار رو نكرد !!!
لينك ها رو كه ببينيد متوجه مي شيد كه من 2 بار اين موضوع رو تموم كردم و فراموشش كردم ولي باز اين قضيه با رفتارهاي ايشون و حساسيت من بر مي گرده . نمي دونم چي كار كنم؟
اني عزيز ممكنه شما هم نظرتون رو بفرمايين . اغلب راههاي خوب و منطقي ارائه مي كنيد
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
من در دفعات قبل از راهنمايي دوستان استفاده كردم و گفتن ارتباط رو قطع كن من هم انجام دادم ولي مشكل اينه كه مدام ايشون رو مي بينم اين خيلي با شرايط كسي فرق داره كه ارتباط رو به هم مي زنه و ديگه اون شخص رو نمي بينه.
چرا كسي جواب نمي ده؟ :47:
حداقل بگيد چه طور حساسيتم رو روي ايشون و رفتارهاش از بين ببرم ؟
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
نادیا دیروز فضای خاصی در تالار حاکم بود . این دیرکرد را ببخش .
عزیزم باید خودت به خودت کمک کنی . سرت را گرم کن . تفکراتت را به سمت و سویی دیگر هدایت کن. سعی کن ساعات رفت و آمدت را با این آقا هماهنگ نکنی تا کمتر در محل با هم برخورد داشته باشید . اگر این آقا ترا بخواهد خودش با پای خودش بدون اینکه کاری کنی بر می گردد و اگر نه که تو پروازش بده . همان بهتر که برود .
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
ببخشيد اگر شرايط رو درك نكردم جون اطلاع نداشتم
اني عزيز سرم گرمه و كلي كار دارم براي انجام دادن. باور كنين تمام ديدارها تصادفيه من اصلا تمايلي به هماهنگ كردن خودم با ايشون ندارم . اگر نبينمش مطمئنم مي تونم فراموش كنم ولي ...
نمي دونم وقتي باهاش مشكل دارم و در عين حال بايد روابط همسايه بودن و اينكه زماني استادم بوده رو حفظ كنم در اين جور مواقع بايد چه طور برخورد كنم ؟ با اين رفتار زشت ايشون سلام كردن به اين ادم يعني من خيلي بي رگم كه تو هر كاري كني من بازم بهت سلام مي كنم ! ايا سلام كردن من درسته؟ نبايد به خاطر اين كار زشت عزر خواهي كنه؟
حدود 4 ماه بود كه قضيه رو به كل فراموش كرده بودم و كاملا مشغول كارهاي خودم بودم . تا اينكه وقتي من رو ديد با دلخوري و بي محلي از كنارم رد شد و من احساس كردم كه قبلا خيلي تند باهاش برخورد كردم . خواستم كينه اي اين بين نمونه كه اون هم اين رفتار رو با من كرد!!!
چي كار كنم كه موضوع مسالمت اميز تموم بشه؟:305:
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
سلام کردن در فرهنگ ایرانی نشان از ادب است و هیچ ربط و دخلی به مشکلات ما با انسانها ندارد . اگر هم به کسی سلام کنیم نشانه ی این نیست که ما آدم کوچکی هستیم و با این کار خودمان را تحقیر کرده ایم . بلکه کاملا با توجه به فرهنگ و اداب و رسوم ایرانی در مسائلی از این دست که مشگلی با فردی داریم نشان ادب و تربیت و بزرگواری و فروتنی است . هر چند که به شما احترام استاد و شاگردی هم واجب می شود و بزرگتری و کوچکتری هم یکی دیگر از مواردی است که باید به آن توجه کرد .
اگر شما یک خانم بودید و حساب استادی و شاگردی وجود نداشت این آقا باید به لحاظ احترام در سلام کردن به شما پیش قدم می شدند .
اما اینکه چگونه برخورد کنید . عادی . شاید ابتدا سخت باشد ولی به مرور خودتان غلط گیری های هیجانی خود را خواهید کرد . همان احترامی که به همسایه و یا یک استاد می گذارید وحریم هایی که رعایت می کنید . لازم نیست خیلی حس خودمانی بودن بگیرید .
در این مرحله دیگر مهم نیست شما با این آقاچه برخوردی داشته اید مهم این است که این آقا فهمیده چطور می تواند با فاکتور بی محلی و بی تربیتی روی اعصاب شما راه برود و با آن بازی کند . هیچ انسانی قادر نخواهد بود حال ما را به هم بریزد مگر اینکه خودمان چنین مجوزی برایش صادر کنیم . ویزای ایشان را جهت ورود به اعصابتان باطل کنید .
دوست عزیزم الان هم رابطه شما مسالمت آمیز تمام شده . شما به مویرگهای نیمه خشکیده این رابطه چشم دوخته اید .
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
اني عزيز ممنونم از راهنماييت . الان احساس بهتري دارم . روابط رو اون طور كه گفتين نگه مي دارم اما راه رفتن روي اعصاب من جه نفعي براي ايشون داره؟ جي كار كردم كه با من همجين رفتاري مي شه؟ وقتي برخورد عادي از من مي بينه انگار بيشتر ناراحت مي شه!!!
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
شما مسئول احساسات و عواطف و افکار و عملکردهای ایشان نیستید . نقش ایشان در زندگیشما در حال حاضر یک همسایه و یک استاد در زمان گذشته بوده است . همین و نه چیزی بیشتر از این .
شما خودتان را دریابید .
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
ممنون . اميدوارم اين موضوع تموم بشه :323:
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
لطفا به جای کلمه امیدوار بگو . مطمئن هستم.
یعنی به عبارتی به جای امیدوار ،مطمئن باش که تمام می شود . در این صورت است که تمام خواهد شد . ولی کلمه امیدوار باز حکایاتی را برایت پیش می آورد .
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
سلام
مشکل از هردوی شماست.شما نمی تونید احساسات و نیات خودتون رو به هم بگید و فقط با حدس و گمان پیش رفتید.اگر می خواین تکلیفتون مشخص بشه حرف بزنید و ازش بپرسید.خیالتون راحت باشه نه طوفان میشه و نه زلزله میاد.تکلیف خودتون مشخص کنید.یا علی
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط *nadia*
. یه شب توی نت دیدمش و با کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم و از دلش در بیارم و شیرینی رو بدم. گفت :"خیلی ازت دلخور شدم تو یه بیسکویت هم به من ندادی!" گفتم:"دوست ندارم شما دلخور باشی ولی دوستی یه چیز 2 طرفه ست شما خودت چقدر بخشش داری که توقع داری؟" گفت :"من دعوتت می کنم فلان جا ولی تو از ترس جبرانش مطمئنم قبول نمی کنی " من قبول کردم که شام بدم و روز و ساعت رو مشخص کردیم ، البته اول اون و بعد من. خلاصه ... من اون روز حدس زدم که اون نمیاد و منو گذاشته سر کار و همینم شد . وقتی دید از من خبری نشد و زنگ نزدم و نرفتم سر کار، اس ام اس داد که (خلاصه می گم) "چطوری؟و .... من یادم نبود امروز تا این ساعت کلاس داشتم . حالا چی کار کنیم ؟ خوبه فردا بریم؟!!! " منم گفتم "فراموش کن ، فرض می کنم تو شام دادی تو هم فرض کن من شام دادم." گفت:"به هر حال من در خدمتم"
سلام
شاید ایشون به بهانه شیرینی می خواستند شما رو محک بزنند .
من از حالا به بعد باید چی کار کنم؟ آیا رنجش ایشون صحیح بوده و من باید عذر خواهی کنم؟ یا لزومی به انجام کاری از جانب من نیست و باید بی تفاوت باشم؟
با توجه به شرایطی که پیش امده لزومی به عذر خواهی نیست زمانی که ایشون با بی تفاوتی و بی محلی رفتار می کنند عذر خواهی شما باعث ایجاد سوء تفاهم میشود .
نکنه زیادی دنبالش رفتم و به قولی آویزون بودم؟
به نکته مهمی اشاره کردی هر چند از سنت ها فاصله گرفتیم اما شنیدی که گفته میشد دختر باید دست نیافتنی باشه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من چه اشتباهاتی کردم؟ چه درسی باید بگیرم؟
دل رو به امواج نگاه ها نسپاریم به هر نگاه و عکس العملی اعتماد نکنیم .ارتباطات هدفمند و با اطلاع خانواده داشته باشیم :305::72:
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
مشكل درست همينه من هم اين طور فكر مي كنم چون مستقيم صحبت نكرديم كار به اينجا رسيد. امروز ايشون رو ديدم و البته خودم رو به نديدن زدم چون خسته شدم. ولي بذارين احساسمو و دليل مردد بودنم رو بگم هر جند كه نمي دونم صد در صد درسته يا نه؟!
معمولا خانم ها استاد تشخيص دادن نگاه اقايون هستن و مي تونن از نگاه بفهمن كه احساسي در كار هست يا نه و ايا اين احساس پاكه يا نه؟! من در نگاهش يا حتي گاهي بي تفاوت بودن هاش علاقه (نميگم عشق) رو مي بينم و اين علاقه پاكه , من اين موج رو مي گيرم . گاهي وقتا كه به قول خودمون سوتي مي داد متوجه مي شدم بعضي ها با يه لبخند شيطنت اميز نگاهم مي كردن و اونم سعي مي كرد يه جور جمع و جورش كنه! بعضي رفتارها و وقت گذاشتن هاش فراتر از حد يه استاد بود و البته به همون شدت هم گاهي عجيب غريب مي شد, كلاس نمي يومد بدون خبر دادن! بعضي وقتا رفتارهاي خودمم كه مرور مي كنم بهش حق مي دم مردد باشه جون منم كم عجيب رفتار نكردم!
من اينطور فكر مي كنم كه علاقه ي دو جانبه هست اما به وجود اومدن بعضي سوء تفاهم ها باعث شده هر دوي ما مردد بشيم و هر ان فكر كنيم ممكنه طرف مقابل پسمون بزنه و خودمون رو كنار كشيديم و چون صحبت مستقيم در كار نبوده اين مشكلات مبهم باقي مونده.
وقتي به كسي علاقه داريد و اين حس متقابل رو از اون هم مي گيريد (بدون زبان و كلام) اما تكليفتون مشخص نمي شه , قبول كنيد كه يك جانبه تموم كردنش كار سختيه. اينه كه مي نويسم اميدوارم تموم بشه . هر بار جلو مي رم به اميد روشن شدن قضيه ,حتي اگر نه باشه هم من واهمه اي ندارم (تمومش مي كنم بدون كمترين ترديد) فقط مي خوام بلاتكليف نباشم و كاملا برام روشن بشه ,اين برام مهمه ولي نمي شه!!!
من سعي كردم اين موقعيت رو براش فراهم كنم كه بتونه حرفش رو بزنه ولي فقط كش و قوس هاي عجيب اتفاق افتاد و باز حرفي بيش نيومد. ناسلامتي اون بايد حرف بزنه نه من .
موضوع محك زدن نيست چون منو خوب مي شناسه در ثاني بيرون رفتن براي شام با يه اشنا كار زشت و خلاف شرعي نيست كه بخوان به اين روش محك بزنن!
كمي هم مردد شدم كه نكنه كسي اين بين هست و شايد نامزد كرده, به هر حال با توجه به شرايط و حرف دوستان ,جلو رفتن رو صلاح نمي بينم و فكر مي كنم بايد فراموش كنم. يا علاقه اي حقيقي رو از دست مي دم يا يه فكر باطل!
ممنونم كه نظر دادين . اگر باز هم فكري كنيد حتما مي شنوم :)
خيلـــــــــــــي سبك شدم .
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
لطفا به جای کلمه امیدوار بگو . مطمئن هستم.
یعنی به عبارتی به جای امیدوار ،مطمئن باش که تمام می شود . در این صورت است که تمام خواهد شد . ولی کلمه امیدوار باز حکایاتی را برایت پیش می آورد .
خانم انی ...با وجود احترام زیادی که برای شما قایلم و گفته های شما همیشه برایم ارزشمند هستند , ولی قدری از این نوشته شما ناراحت شدم... چرا نادیا مطمن باشه که فراموشش میکنه ...چرا اینقدر با اطمینان میگویید تمام میشود...چرا؟ ؟؟؟من نمیدونم چرا بعضی از دوستان این سایت را امیدوار میکنید !!!! و بعضی های دیگه را نا امید !!!!...به هر حال ایشون شرایط خودشون را بهتر میدونن و با توجه به گفته های ایشان ممکنه علاقه ای باشه حالا یا کم یا زیاد ... مهم اینه که ما با استفاده از گفته های خودشان و استدلالها و تجربیات خودمون ، به دو ستمان کمک کنیم ولی نتیجه و تصمیم نهایی را بعهده خودش بگذاریم ...چون ما در شرایط ایشان نیستیم ...:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط *nadia*
مشكل درست همينه من هم اين طور فكر مي كنم چون مستقيم صحبت نكرديم كار به اينجا رسيد. امروز ايشون رو ديدم و البته خودم رو به نديدن زدم چون خسته شدم. ولي بذارين احساسمو و دليل مردد بودنم رو بگم هر جند كه نمي دونم صد در صد درسته يا نه؟!
معمولا خانم ها استاد تشخيص دادن نگاه اقايون هستن و مي تونن از نگاه بفهمن كه احساسي در كار هست يا نه و ايا اين احساس پاكه يا نه؟! من در نگاهش يا حتي گاهي بي تفاوت بودن هاش علاقه (نميگم عشق) رو مي بينم و اين علاقه پاكه , من اين موج رو مي گيرم . گاهي وقتا كه به قول خودمون سوتي مي داد متوجه مي شدم بعضي ها با يه لبخند شيطنت اميز نگاهم مي كردن و اونم سعي مي كرد يه جور جمع و جورش كنه! بعضي رفتارها و وقت گذاشتن هاش فراتر از حد يه استاد بود و البته به همون شدت هم گاهي عجيب غريب مي شد, كلاس نمي يومد بدون خبر دادن! بعضي وقتا رفتارهاي خودمم كه مرور مي كنم بهش حق مي دم مردد باشه جون منم كم عجيب رفتار نكردم!
من اينطور فكر مي كنم كه علاقه ي دو جانبه هست اما به وجود اومدن بعضي سوء تفاهم ها باعث شده هر دوي ما مردد بشيم و هر ان فكر كنيم ممكنه طرف مقابل پسمون بزنه و خودمون رو كنار كشيديم و چون صحبت مستقيم در كار نبوده اين مشكلات مبهم باقي مونده.
وقتي به كسي علاقه داريد و اين حس متقابل رو از اون هم مي گيريد (بدون زبان و كلام) اما تكليفتون مشخص نمي شه , قبول كنيد كه يك جانبه تموم كردنش كار سختيه. اينه كه مي نويسم اميدوارم تموم بشه . هر بار جلو مي رم به اميد روشن شدن قضيه ,حتي اگر نه باشه هم من واهمه اي ندارم (تمومش مي كنم بدون كمترين ترديد) فقط مي خوام بلاتكليف نباشم و كاملا برام روشن بشه ,اين برام مهمه ولي نمي شه!!!
من سعي كردم اين موقعيت رو براش فراهم كنم كه بتونه حرفش رو بزنه ولي فقط كش و قوس هاي عجيب اتفاق افتاد و باز حرفي بيش نيومد. ناسلامتي اون بايد حرف بزنه نه من .
موضوع محك زدن نيست چون منو خوب مي شناسه در ثاني بيرون رفتن براي شام با يه اشنا كار زشت و خلاف شرعي نيست كه بخوان به اين روش محك بزنن!
كمي هم مردد شدم كه نكنه كسي اين بين هست و شايد نامزد كرده, به هر حال با توجه به شرايط و حرف دوستان ,جلو رفتن رو صلاح نمي بينم و فكر مي كنم بايد فراموش كنم. يا علاقه اي حقيقي رو از دست مي دم يا يه فكر باطل!
ممنونم كه نظر دادين . اگر باز هم فكري كنيد حتما مي شنوم :)
خيلـــــــــــــي سبك شدم .
دوست خوبم ...من هم در شرایطی مشابه شرایط شما قرار گرفتم ...و وضعیت شما را کاملا درک میکنم ... فقط خیلی سنجیده عمل کن ... طوری که نه به خطا بری و نه روزی خودت را برای از دست دادنش سرزنش کنی ... سعی کن کاملا مدیریت همه احساسات خودت و افکار و برخوردهات را داشته باشی ...نه خیلی زود برای چیزی تصمیم بگیر و نه خیلی دیر... از بالا به این احساست و خودت و ان اقا نگاه کن...و همیشه در نظر بگیر که خیلی از عشق های پاک و علاقه ها و زندگی های موفق با همین احساسات شروع شدن و خیلی ها هم راه را خطا رفتن و متاسفانه در وضعیت بدی قرار گرفتن ... خلاصه کلام سنجیده پیش برو البته گاهی اوقات هم منتظر باش که ایشان حرکت کنند و گاهی هم لازمه تو قدمی برداری ...
RE: این چه جور رابطه ایه و چه طور ازش رها بشم؟
آگرین عزيز ممنونم از راهتماييت.
واقعا مي خوام بدونم سنجيده عمل كردن يعني چي؟ من به خطا نمي رم و اصلا ادم اين جور مسايل نيستم . فقط جواب مي خوام همين يا اره يا نه.
تصور كنيد به كسي علاقه داريد ولي در عين حال هم نمي تونيد با قطعيت بگيد اين فرد به دليل رفتارهاي ضد و نقيضش جه جايگاهي براتون داره , يه دوست ؟هم محلي؟ استاد؟ عاشق؟ مزاحم؟ وقتي نمي تونيد بفهميد ديگران در چه جايگاهي با شما هستن چطور مي تونيد برخوردتون رو تنظيم كنيد؟ اين معجونيه كه من باهاش روبه رو هستم!!!
نحوه ي برخورد با يه دوست معمولي با كسي كه به شما علاقه داره متفاوته! برخورد با كسي كه شما رو سر كار مي زاره با كسي كه منظور خاصي نداره فرق داره! چطور تنظيم كنم, نمي دونم ديدش چيه كه بدونم چي كار كنم؟!
شايد اون هم همين مشكل رو داره و براي همين مردد شده براي صحبت . در همين سايت خيلي اقايون رو ديدم كه مي خواستن از علاقه ي دختر نسبت به خودشون مطمئن بشن و بعد جلو برن. در اين حالت اگر كاري نكنم اشتباه كردم. چقدر صحبت مستقيم و رو در رو خوبه. شما در اون مورد مشابه به من چي كار كردين؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همون شادزی
سلام
مشکل از هردوی شماست.شما نمی تونید احساسات و نیات خودتون رو به هم بگید و فقط با حدس و گمان پیش رفتید.اگر می خواین تکلیفتون مشخص بشه حرف بزنید و ازش بپرسید.خیالتون راحت باشه نه طوفان میشه و نه زلزله میاد.تکلیف خودتون مشخص کنید.یا علی
جز اين هيچ راه ديگه اي وجود نداره؟