RE: انتخاب برایم مشکل است
سلام
به تالار همدردی خوش آمدید
شما گفتید خواستگارم
یعنی ایشون به طور رسمی به خواستگاری شما آمده اند؟
شما گفتید استادم
یعنی شما در کلاس های هنری ایشون شاگردشون هستید؟
چه چیزی در وجود این شخص شما را به خودش علاقه مند کرده؟
در این چهار سال آشنایی روابط شما چگونه بود؟
فرزند ایشون دختر هست یا پسر؟
پیش کدام یک از والدینش زندگی می کنه؟
RE: انتخاب برایم مشکل است
سلام
دوست عزیز به همدردی خوش آمدید:72:
خواهر عزیز تو این فاصله ای که این آقا از همسر سابقشون جدا بودند از چگونگی نوع زندگیشون اطلاعی دارید ؟ منظورم اینه که میدونید با کس دیگه ای رابطه ای داشته یا نه ؟ چقدر مطمئن هستید ؟
اگه خانواده قبول کنند خودتون در مورد دخترش فرکاتونو کردید؟ میتونید براش مادری کنید و عین فرزند خودتون تربیت و بزرگش کنید ؟
بچه قراره پیش شما باشه یا مادرش ؟
از لحاظ مالی و اقتصادی شما بالاتر هستید که قول داده اوضاع رو بهتر کنه ؟ چقدر تفاوت دارید ؟
رفتار ایشون رو اون روزهای اول که هنوز شما رو نمی شناختند به یاد بیارید و ببینید چطور مردی بوده و تو این مدت آشنایی چقد عوض شده ؟
شما خواستگکار دیگه ای ندارید ؟ یا تو این مدت نداشتید ؟ اگه داشتید موقعیت اونا نسبت به این آقا چطور بوده ؟
فعلا" اینها رو جواب بدید تا بعد
RE: انتخاب برایم مشکل است
ضمن تشکر از توجه شما
من لیسانس دارم و در یک سازمان دولتی مشغول به کار هستم و در ضمن به کلاسهای هنری ایشان نیز می روم و خواستگارانی در گذشته داشته ام که بدون توجه به وضعیت خوب مالی شان و به علت عدم تناسب فکری ، آنها را رد کرده ام و علت اینکه این شخص برایم تا این اندازه اهمیت پیدا کرده در وهله اول هنر ایشان است چرا که من به این رشته هنری بسیار علاقه مندم و احساس می کنم در کنار ایشان می توانم در این رشته هنری موفق شوم و خود ایشان هم قول داده اند که برای موفقیتم در هنر همیشه کمکم کنند و از نظر اخلاقی نیز با توجه به مدت 4 سال آشنایی تشابهات بسیاری بین خودمان می بینم و در مدت این چهار سال من متوجه شده ام که ایشان فردی خانواده دوست ، تقریبا پپایبند به مذهبیات و مستقل است چرا که در ابتدای آشناییمان او آتلیه مناسبی در اختیار نداشت و لی در طی این مدت علاوه بر دادن مهریه همسر توانسته به تنهایی وضعیت کاری خوبی پیدا کند در ضمن فرزند ایشان یک دختر 8 ساله است که با او زندگی می کند ، من از نظر احساسی توانایی ارتباط برقرار کردن با کودکان را دارم و در این زمینه مشکلی نیست و ایشان خیلی اصرار دارند که به خواستگاری بیایند ولی من به علت اینکه اطمینان دارم خانواده با این موضوع مخالفند قبول نکرده ام ، برایم این مهم است که خودم اول از این موضوع که واقعا می خواهم با او زندگی کنم مطمئن شوم بعد خانواده را در جریان بگذارم و شاید بر انتخابم پافشاری کنم در ضمن ایشان فعلا از نظر مالی شاید بتوان گفت در حد صفر هستند و علتش را پرداخت مهریه همسرشان ذکر کرده اند ولی با توجه به توانایی هایی که در ایشان سراغ دارم احتمال موفقیتشان خیلی وجود دارد لازم به ذکر است که مجموعه کارهای ایشان امسال به چاپ خواهد رسید . امیدوارم پاسخ تمام سوالاتتون را داده باشم
ممنون
RE: انتخاب برایم مشکل است
خواهر گلم ممنون که جواب سوالاتم رو دادید.
ببینید خواهرم اینکه شما به خاطر هنر این آقا بهشون علاقمند شدید درست چون ما انسانها همیشه عادت داریم در نگاه اول هر چیزی که بیشتر توجه مون رو جلب کرد به دنبال اون بریم و کمتر به جنبه های دیگر که چه بسا مهمتر و در اولویت باشند ، بپردازیم. این هنر درست اما شما الان چون خودتون هم به این رشته و این هنر علاقه دارید ، به سمت این آقا کشش پیدا کردید و معتقدید که باهاش تفاهم دارید چون خودتون میخواید تو این زمینه پیشرفت کنید .
اما هنر واقعی در زندگی هر انسانی در درجه اول اینه که بتونه زندگیش رو خوب اداره کنه و با زن همسر و فرزندش رابطه خوبی داشته باشه و در واقع هنر همسرداری خیلی مهمتر از هنر های دیگه ست .تو زندگی زناشویی انقد مسائل مهم وجود داره که گاهی انسان رو اگه اعتماد به نفس و عزت نفس نداشته باشه سرخورده میکنه .اگه اخلاق همسر خوب نباشه اما هنرمند یا ثروتمند باشه ف هیچ فایده ای نداره .اگه همسر قابل اعتماد نباشه و شما دائما" مورد سوءظن باشه زندگی رو تلخ میکنه و نومنه های دیگه . ........پس سعی کنید نکته مثبت دیگه ای رو علاوه بر هنر ایشون پیدا کنید که بتونید با استناد به اون تصمیم بگیری یا خونواده رو مجاب کنید .
شما دلیل طلاق ایشون رو میدونید ؟
به نظر من شما برای ازدواج با این آقا اصلا" به هنرشون به عنوان یک معیار اصلی توجه نکنید خصوصا" از این نظر که در کنارش خودتون هم تو این زمینه موفق باشید .شما دنبال امتیازات دیگه در زندگی و وجودشون بگردید که به چند موردش اشاره کردید از جمله اینکه خانواده دوست و معتقدی هستند . ببینید اخلاقش خارج از محل کار و در ارتباط با دیگران چطوره ؟ با دخترش ؟
دختر این آقا 8 سالشه و دیگه بچه نیست طوری که شما بخوایدتربیتش کنید بلکه اون خیلی از مسائل رو متوجه میشه از جمله ازدواج مجدد پدرش و مفهومی که از نامادری تو ذهنش هست .اون باید توی این ازدواج نظرات خودش رو بیان کنه و شما دو نفر باید به نظرش توجه کنید و نادیده نگیرید چون مشکل ساز میشه . شما حالا میگید رابطه خوبی با بچه ها دارید اما با یک دختر 8 ساله به عنوان مادرش عملا" زندگی نکردید تا با قطعیت جواب بدید .پس باید بیشتر و آگاهانه در این مورد تصمیم بگیرید چون خیلی مهمه.
در مورد مهریه همسر سابقشون ، تموم شده یا هنوز ادامه داره ؟ اگه ادامه داره که باید بدونید و قبول کنید که تا وقتی مهریه تموم پرداخت میشه ، روی زندگی شما تاثیر مستقیم داره و سختی به همراه داره که شما باید با سعه صدر تحمل کنید و اعتراض نکنید .این هم یک نکته مهمه .
موفق باشید
RE: انتخاب برایم مشکل است
سلام دوستان عزیز
بی صبرانه منتظر نظرات و راهنمایی هاتون هستم دوست ندارم خدای ناکرده زمان از دست بره و من به خاطر یک انتخاب نادرست یک عمر پشیمون بشم
برام حتما دعا کنین
سلام دوست گرامی
ممنونم از اینکه نظراتت رو اعلام کردی در مورد ازدواج اول، به گفته خودشون در سن کم و با خواست و انتخاب خانواده ازدواج کردند و همسرشون شخصی دهن بین بوده و تحت تاثیر مادرش و از نظر اجتماعی ایشون دوست داشتن که همسرش فعال باشند ( نه صرفا کار کردن بلکه حضور در اجتماع )ولی ایشون اینطور نبودن واما درمورد مهریه ، به طور کامل پرداخت کرده اند و هیچ دینی ندارند واز خصوصیات خوب ایشان اینکه دوست دارند مستقل باشیم و ضمن احترام به مادرشان ( پدرشان فوت کرده اند)، اجازه دخالت را به ایشان یا هرکس دیگری نمی دهند و معتقدند که نظرات دیگران باید فقط در حد راهنمایی باشد و هردو باهم در تمام مسایل زندگی تصمیم بگیریم ، همچنین ایشان معتقدند که به تدبیر و مدیریت یک زن در خانه برایشان خیلی مهم است که من نیز پنین توانایی را در خود احساس می کنم همچنین ناگفته نماند که ما هردو بهم بسیار علاقه مندیم و او نیز عنوان کرده که به هیچ عنوان نمی خواهد بدون رضایت خانواده ام با هم ازدواج کنیم چون پدر و مادر همسر را مثل پدر و مادر خودش دوست دارد از نظر فرهنگی و طبقه اجتماعی نیز هردو در حد متوسطی هستیم در ضمن تلاش او برای موفق شدن و افکار مثبتی که نسبت به آینده دارد برای من بسیار قابل توجه است در کل خصوصیات فردی و شخصیتی او نیز علاوه بر هنر او مرا به خود جلب کرده اند،راستی من به او گفته ام که حداقل چند ماه اول زندگی دوست دارم بدون حضور فرزندش و با هم باشیم ولی بعد از آن دخترش در کنار ما و همچون دخترم بتاشد و او قبول کرده که اوایل زندگی دخترش پیش مادربزرگش باشد همچنین من از او خواسته ام که قبل از ازدواجمان او خانه ای بخرد که او عنوان کرده اگر خانواده ات با عقد یکساله مشکلی ندارند من در این یکسال وضعیت خانه را (خرید یا حداقل رهن) مشخص می کنم . خوشحال می شوم اگر دوباره نظرتان را بگویید
RE: انتخاب برایم مشکل است
سلام
معیارهای مورد نظر شما قبل از آشنایی با ایشون چی بوده ؟
چند درصد به معیارهای شما نزدیک هستند ؟( در واقعیت نه براساس تصور ذهنی شما از ایشون )
آیا آشنایی با ایشون و در نتیجه درگیر روابط احساسی شدن باعث شده شما از معیارهای مهمی که قبلا داشتید صرف نظر کنید ؟مثلا در گذشته تحت هیچ شرایطی حاضر نبود به ازدواج با مردی در شرایط ایشون فکر کنید اما بعد از آشنایی تغییر عقیده دادید و .....؟
ازدواج با فردی که در حال حاضر پدر محسوب میشود و مسلما مسـئولیت هایی در قبال دخترش داره فرقی نمیکنه در کنار دخترش زندگی کند یا نه بالاخره بخشی از وقت ایشون و ..... حق دخترش هست این موضوع برای شما قابل تحمل هست ؟؟
ممکنه زندگی ایده آل بنا به هر دلیلی محقق نشود ادامه زندگی با ایشون در این شرایط برای شما امکان پذیر هست؟
در مورد عدم تفاهم با همسر سابقشون صحبت کردید و مطمـئن شدید دلیل جدایی واقعا عدم تفاهم بوده ؟
از همسر سابقشون به عنوان یک مقصر یاد می کنند ؟ سهم خودشون رو از اشتباهاتی که منجر به جدایی شده قبول دارند ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط oranoos
در مورد ازدواج اول، به گفته خودشون در سن کم و با خواست و انتخاب خانواده ازدواج کردند و همسرشون شخصی دهن بین بوده و تحت تاثیر مادرش و از نظر اجتماعی ایشون دوست داشتن که همسرش فعال باشند ( نه صرفا کار کردن بلکه حضور در اجتماع )ولی ایشون اینطور نبودند .
دوست عزیز این موارد توجیهی قابل قبول و منطقی برای جدایی محسوب میشود ؟؟؟؟؟
سن کم و بی ثباتی در شناخت معیارها باعث شده ایشون بر مبنای نیاز غریزی تصمیم به ازدوج بگیرند و بعد از ارضاء و بالا رفتن سن تازه متوجه بشن نه این خانم اونی نیست که من می خوام ؟؟؟؟چون در غیر این صورت در ابتدای آشنایی متوجه شدن این خانم فعالیت اجتماعی ندارند فهمیدن این موضوع کار مشکلی نیست .
RE: انتخاب برایم مشکل است
سلام سو گند عزیز
این رو قبول دارم که قبل از آشنایی با ایشون معیارهام تا حدی متفاوت بوده به خصوص که تا حد زیادی هم مغرور بودم و خیلی از خواستگارها را هم که از نظر اجتماعی در وضع مناسبی بودند فقط به خاطر اینکه احساس علاقه نمی کردم رد کردم و الان حتی حس می کنم که با این ازدواج احتمالا اطرافیانم بسیار شوکه خواهند شد که این دختر سخت گیر چرا حاضر به ازدواج با مردی شده که یک فرزند دارد ولی نمی دانم چرا ولی یک چیز در درونم به من می گوید او همان نیمه گمشده من است بنابراین احساساتم هم بسیار در انتخابم تا حالا دخیل بوده اند و ایشان هیچگاه سعی نکرده اند همسرشان را مقصر اصلی جلوه دهند بلکه معتقدند که ابتدای امر هردو مقصر بوده اند و همچنین به علت یک بار شکست در زندگی،دوست دارند این بار حتما موفق شوند و من نمی دانم تا چه حد می توانم چنین ریسکی را بکنم و وارد زندگی با او شوم لازم به ذکر است که او 2 سال پیش هم از من درخواست ازدواج کرد ولی من سعی کردم با وجود علاقه ای که به او داشتم به علت اینکه قبلا ازدواج ناموفقی داشته از او دوری کنم و یکسال نیز از او دور بودم ولی این یکسال دوری باعث نشد که فراموشش کنم واقعا فکرم را مشغول کرده نمی دانم کار درست چیست؟
RE: انتخاب برایم مشکل است
دوست عزیز در مورد ازدواج قبلی ایشون بهتره فقط به گفته های خودشون اکتفا نکنید و بیشتر تحقیق و بررسی کنید
در مورد دخترشون چرا گفتید چند ماه بدون اون زندگی کنید ؟
بهتره خیلی دقت کنید چون به هر حال اون بچه باید با شما زندگی کنه و بعد از چند ماه میاد تو اون خونه . بچه همسر شما میشه که همسر شما محبتش رو بین شما باید تقسیم کنه .فکر کنید ببینید اگه با هم رابطه شون خیلی خوب باشه و وقت زیادی رو با هم بگذرانند شما ناراخت نمیشید که کمتر به شما توجه میکنه ؟
یا حتی ممکنه حالت عکس پیش بیاد یعنی ایشو.ن بیشتر به شما توجه کنه و کمتر به دخترش که در اون صورت اون بچه آسیب میبینه . ممکنه به شما ایراد بگیره که چرا با پدرش ازدواج کردید ؟ ممکنه بگه شما مزاحم اون و پدرش شدید. به هر حال نه میشه مطمئن بود که رابطه شما با هم صد در صد خوب خواهد بود و نه بد اما نقش و رفتار این اقا در رابطه شما دو نفر خیلی مهمه .
پیشنهاد میکنم زندگی کسانیکه موردی مشابه این مورد شما دارند رو بیشتر مورد بررسی قرار بدید از نزدیک و هر چقدر که میتونید اختیاط کنید تا خدای نکرده بعدا" پشیمون نشید.موفق باشید
RE: انتخاب برایم مشکل است
دوست عزیز شما درست می فرمایید فکر می کنم باید بیشتر فکر کنم ولی شما نیز دعا کنید تصمیم درستی بگیرم
RE: انتخاب برایم مشکل است
چشم خواهر عزیز .
شاعر میگه :
تا نکنی جای قدم استوار........پای منه در طلب هیچ کار :305:
خوب فکراتو بکن ، تحقیق و بررسی کن ، همه جوانب کارو در نظر بگیر ، سعی کن عقل و منطق بر احساست غلبه کنه و بعد با توکل به خدا تصمیم بگیر .
موفق باشید
RE: انتخاب برایم مشکل است
خواهر خوبم
لطفا این تاپیک را بخونید
من یک نامادری هستم
RE: انتخاب برایم مشکل است
دوست خوبم
تاپیکی که معرفی کردی واقعا تاثیرگذار بود من هم دوست دارم برای کودکی که بدون انتخاب خودش ، بچه طلاق شده و از نعمت داشتن مادر در کنارش محروم است مادری کنم ولی می ترسم که حرف های اطرافیان بعد ها اذیتم کند ، در حال حاضر می خواهم براساس راهنماییهای شما دوستان عزیز ، عجله نکرده و تحقیقات خود را در مورد او کامل کنم تا با چشم کاملا باز تصمیم بگیرم .
خوشحال می شوم که همچنان از نظر فکری کمکم کنید
RE: انتخاب برایم مشکل است
خوشحالم که تونستم من هم برای شما کاری کنم
یکی به من گفت هیچوقت نگو فردا این کار رو انجام می دهم بگو انشااله اینکار رو انجام می دهم
جمله قشنگی بود
خود شما هم که معلومه انسان منطقی هستی که دنبال گرفتن مشورت و نظر دیگران اومدی
موفق باشی:72:
RE: انتخاب برایم مشکل است
باز هم ممنون از وقتی که برایم گذاشتید امیدوارم شما هم در زندگی همیشه موفق باشید:72:
RE: انتخاب برایم مشکل است
oranoos عزیز نحوه آشنایی شما با این اقا و اینکه ایشون استاد شماست باعث میشه خیلی احساسی تصمیم بگیرید و شاید دچار لغزش بشید.
علاقه به استاد وبه هنرش به دلیل بالا بودن مقام استادی است. ممکن است شما امروز از هنر و طرز فکر ایشون خوشتان بیاید ولی فردای ازدواج که این هنر و تعهد ایشون به هنرش باعث کاستی در زندگیتون شد کم کم از علاقه تون به این هنر کم می شود. زندگی واقعی چیزی فرای احساسات دوره ای شماست.
شما با مردی ازدواج می کنید که فرزند نسبتا بالغ دارد و شما را به راحتی نمی پذیرد و تا مدتی شما را فاصله ای بین خودش و پدرش می داند. فکر کنید در اوایل ازدواج وقتی زوج های جوان دیگه دست در دست ابراز علاقه می کنند شما باید مواظب باشید دختر ایشون متوجه نزدیکی شما با پدرش نشه تا ناراحت نشه.
آیا واقعا می تونید این شرایط را بپذیرید؟ اگه شما این ازدواج را قبول کنید نه تنها در برابر شوهرتون مسئولید بلکه در برابر این بچه, احساسات و تربیت صحیح او نیز مسئولید.
پس بدونید شما در عمل با دو نفر ازدواج می کنید و باید خودتون را با دو نفر منطبق کنید.
قبل از ازدواج شما مختار هستید هر چیزی که درست می دانید را بپذیرید ولی بعد از ازدواج شما باید تمامی مسئولیتهایی که ازدواج بر شما تحمیل کرده بپذیرید پس خوب شرایط بعد ازدواج را بررسی کنید.
در مورد شرایط مالی هم باید بدونید ایشون هر درامدی که داشته باشند پرداخت مخارج دخترشون در اولویته پس از الان برای این مسئله آماده باشید تا فردا سر این موضوع گلایه ای نداشته باشید.
شما دختر جوانی هستید که مسلما علاقه مند به داشتن بچه هستید, تصمیمتون برای بچه دار شدن هم باید قبل از ازدواج با این اقا بررسی بشه شاید ایشون دیگه تمایلی به بچه دار شدن نداشته باشند یا اینکه سر زمان بچه دار شدن با شما موافق نباشند.
اینها راگفتم چون فکر می کنم شما باید با چشم باز انتخاب کنید.
دوست عزیز خواهشا هر چه زودتر برای مشاوره اقدام کن تا از روی احساسات تصمیم نگیری.
در صورت تمایل به ادامه رابطه زودتر خانواده ات را مطلع کن چون نظر اونها هم شرطه.
RE: انتخاب برایم مشکل است
ترانه عزیز ، دوست گرامی
همانطور که نوشته ای اینکه ایشون استاد من هستند و برایشان احترام قائلم در انتخابم بی تاثیر نیست ولی علاوه بر آن اخلاق ایشان و اینکه فردی خانواده دوست، احساساتی، بسیار مثبت اندیش( علیرغم مشکلاتی که تا حالا داشته اند) و مسؤولیت پذیر ، دارای استقلال فکری و کاری، مقید به دین و مذهب و... هستند نیز در تصمیم گیری ام دخیل بوده اند البته ناگفته نماند که ظاهر جذاب و هنر ایشان و اینکه دخترهای زیادی علاقه مند به برقراری رابطه با ایشان هستند ولی ایشان اهمیتی به آنها نمی دهد نیز در تصمیم گیری ام بی تاثیر نبوده ولی روراست بگویم کمی هم حس دلسوزی ام نسبت به ایشان باعث شده که به ایشان فکر کنم ، چون من دختری فوق العاده دلسوز و علاقه مند به کمک به انسانهای اطرافم هستم و می دانم که تمام اینها باعث می شود که در نهایت احساساتی تصمیم بگیرم ؛ اما در مورد اینکه گفته بودین موضوع را با خانواده مطرح کنم از این نگرانم که آنها به علت اینکه درخواست ایشان را جسارت می دانند از حضورم در کلاس های ایشان نیز جلوگیری کنند و نمی خواهم اگر در نهایت خواستم درخواست ایشون را رد کنم لااقل بتوانم در کلاسهای ایشان حضور داشته باشم چرا که من در این رشته هنری تا حالا خیلی موفق عمل کرده ام و نمی خواهم بی دلیل آن را رها کنم اما در مورد مشاور؛ من هم به مشاوره با یک مشاور خوب و دلسوز فکر کرده ام و از شما دوستان درخواست می کنم درصورتی که شخص مشاور خوبی را می شناسید به آن مراجعه کنم تا بتوانم تصمیم درستی بگیرم .
ممنون عزیزم که نظراتت را گفتی خوشحال می شوم که اگر باز هم تنهایم نگذارید
RE: انتخاب برایم مشکل است
اگر احساس دلسوزی شما باعث میشه احساسی تصمیم گیری همین الان این احساس رو از خودت دور کن
زندگی یه احساس گذرا نیست
زندگی مشترک زندگی کردن با مشکلات تلخی ها خوشی ها لذت ها شادی ها غم ها و واقعیت ها است به خوب نکته ای اشاره کردی اگر در خودت می بینی که از روی احساس داری تصمیم می گیری قبل از هر اقدامی این احساسی بودنت رو کنترل کن
موفق باشی:72:
RE: انتخاب برایم مشکل است
oranoos عزیزم من فکر می کنم دچار احساسات شدی. اینکه دلت براش میسوزه خطرناک ترین دلیل برای ازدواجه. نباید از روی ترحم و دلسوزی تصمیم به ازدواج گرفت.
پایبندی ایشون به خانواده قابل تقدیر و ستایشه ولی ایا شما می تونید تحمل ارتباط صمیمی این آقا و دخترشون را داشته باشید.
عزیزم لحظه ای تصمیم نگیر تو بیشتر از هر کس دیگه ای ظرفیت خودت را می دونی. ایا تو هم مثل"زهرا" که تاپیکش را مطالعه کردی تا این حد صبر و از خود گذشتگی داری؟!
در مورد ارتباط این آقا و دخترشون باید دقیق فکرکنی و باهاش کنار بیای.
می دونم به رشته هنریت علاقه داری ولی برای انتخاب درست پیشنهاد می کنم یه مدت به کلاسهات نری و این اقا را نبینی.قبلا گفتی 1 سال ازشون دور بودی ولی برای تصمیم نهایی بهتره کلاسهات را قطع کنی.
تو از محاسن این اقا گفتی ولی عزیزم تو الان به خاطر دلبستگی به ایشون و اینکه هر بار دیدارتون تازه میشه شاید نتونی حقایق را خوب ببینی.
تو الان دچار احساساتی و ممکنه خوبی های ایشون را تعمیم بدی و از بدیها چشم پوشی کنی بدون اینکه خودت متوجه بشی.
توی رابطه استاد و شاگردی به سختی شاگرد می تونه ضعف استاد را بپذیره.
مشاوره را حتما جدی بگیر. در نهایت اگه خانوادت با ازدواجتون مخالفت کردن شاید عوض کردن استادت بهترین کار باشه تا بتونی ایشون را فراموش کنی. الان مسئله اصلی ازدواجته, فعلا زیاد به این رشته و فعالیت هنریت فکر نکن.
oranoos عزیز من نمی گم برای یه ازداج درست باید همه چیز سرجاش باشه و تابع عرف باشی و حتما با یه پسر ازدواج کنی. ممکنه خوشبختی شما کنار این اقا باشه ولی خواهشا خیلی دقت کن توی شرایط تو احتمال خطا و درگیر احساسات آنی شدن خیلی زیاده.
موفق باشی.
RE: انتخاب برایم مشکل است
ممنون دوستان گلم
شما درست میگید نباید با احساسات تصمیم بگیرم احساسات چشم عقلو کور می کنه ولی ایشان به قدری در هر دیدار از آینده مون و زندگی شیرین در کنار هم میگه که حس میکنم خیلی سخت و دور از انتظارش هست اگه از ایشون بخوام که یکهو زندگی با من رو فراموش کنه ایشون آینده مون رو همیشه با هم ترسیم می کنه و حتی یکبار گفت که اگه با تو نشد دیگه ازدواج نمی کنم نظرتون چیه که کم کم و به مرور زمان بهش بفهمونم که در آینده احتمالا دچار مشکل میشیم ،نمی دونم نمی دونم شب و روزم رو فکر کردن به این موضوع پر کرده شاید ازش بخوام که هردو با هم پیش مشاور برویم ولی از بابت بچه که پرسیده بودین من گمان می کنم به مشکل بر نخوریم من دختر ایشون رو دیدم و می دونم که خیلی آروم است و من هم نسبت به بچه ها همیشه مهربون و دلسوز بودم
موفق باشید و اگه چیزی به نظرتون رسید خوشحال میشم برام بنویسید:72:
RE: انتخاب برایم مشکل است
خانومی اینه می گویید نسبت به بچه ها همیشه آروم بوده اید درست هست ولی در مورد زندگی زناشویی کمی فرق دارد
من خودم مادر هستم وقتی شوهرم میاد خونه دخترم میره بغلش و اونو می بره توی اتاق خودش و از مدرسه و اتفاقهاش تعریف می کنه
حالا بعداز مدتی که شوهرم میاد کنار من باز دوباره دخترم میاد بین ما و همش اعلام وجود می کنه اصلا نمی ذاره من و باباش با هم باشیم
حتی بعضی شبها به باباش میگه بابا من می خوام امشب بیام پیش تو بخوابم
یا وقتی نصف شب آب می خواد به باباش میگه نه به من وقتی می گم من هستم میگه نه بابام بیاره
در مورد مدل بوی پدرش و بوی عطرش هم نظر میده بابا اینجوری کن بابا این عطر و بزن من دوست دارم
بابا موهایت رو این مدلی درست کن این واکس و به مهایت بزن و....
بعضی موقع ها به شوهرم میگم این بچه خودم هست این جوری می کنه تو رو از من میگیره اگه بچه یکی دیگه بود
واقعا برای من سخت می شد
البته جسارت نباشه من در مورد نظر خودم و تجربه خودم گفتم
قبل از ازدواج من به شوهرم می گفتم از پرورشگاه بچه ای رو به فرزندی قبول کنیم تا اون هم در کنار بچه های خودمون بزرگ بشه (البته ما هیچ مشکلی در رابطه با بچه دار شدن نداریم) به خاطر حس علاقه زیادی که به بچه ها داشتم و هنوز هم دارم و به بچه ها خیلی محبت می کنم
ولی بعد از ازدواج و بچه دار شدن خیلی راحت بگم بچه خودم رواز هر بچه ای بیشتر دوست دارم
RE: انتخاب برایم مشکل است
oranoos عزیز در مورد ارتباط با دخترشون به قدر کفایت توضیح داده شد و حالا دیگه خودت باید تصمیم بگیری.
اما عزیزم بازم توی پست اخرت حس ترحم دیده می شد. تو باید بدونی اول از همه مسئول زندگی خودتی.
اینکه این اقا می گه اگه با تو نشد من دیگه ازدواج نمی کنم تو را معذب کرده و احساس مسئولیت می کنی.
من حس می کنم تو بیشتر از این نگرانی که اگه جواب رد به این اقا بدی چه تاثیری روی ایشون می زاره.
مسلما براش سخت خواهد بود ولی باهاش کنار می یاد از اون گذشته تو باید انتخاب صحیحی داشته باشی به جای اینکه نگران عکس العمل ایشون باشی.
خیلی ها در لحظات عاشقانه گفتن من بدون تو میمیرم ولی خدا رو شکر بعد از جدایی صحیح و سالم به زندگیشون ادامه دادن.
این اقا ممکنه تو را اولین و بهترین گزینه برای ازدواج بدونه ولی بعد از اینکه از شما نا امید شد یه زندگی جدید داره و به گزینه های دیگه هم فکر می کنه.
چیزی که نگران کننده است اینه که تو بیشتر به این اقا و روحیاتش فکر می کنی تا به درستی کارت.
اگه فکر می کنی مناسب هم نیستید لازم نیست ارام ارام و با ملاحظه حرفت را بزنی تا در این مدت فرصتی برای تردید و تغییر عقیده ات پیدا بشه. باید قاطعانه رابطه را قطع کنی.
بیشتر به خودت, درستی تصمیمت و عواقب تصمیمت فکر کن.
راستی پیشنهاد می کنم علاوه بر پاسخ ها پست های خودت را هم مطالعه کنی تا بیشتر متوجه دیدگاه احساسیت بشی.
RE: انتخاب برایم مشکل است
عزیزم تمام نظرات دوستان را شنیدید و اما جسارتا نقطه نظر من
من اگر به جای شما بودم در ازدواج اول چنین انتخابی نمی کردم و برای چرایی آن کتاب زن دوم نوشته ی سوزان شاپیروباراش را به شما معرفی می کنم .
در این کتاب که پژوهشی است بر ازدواج دوم و یا سوم مرد و ... چیزی شبیه به شرایط مردی که شما از آن صحبت می کنید و زنانی که در رابطه های اینچنینی قرار می گیرند و تن به ازدواج با این مردان می دهند با چه مشکلاتی مواجه می شوند و حتی بیماری های روانی و بازی ها ی مرد و زن اول و فرزند و احساسات همسر جداشده و اعمالی که از وی سرخواهد زد و رفتاری بچه ها و.... تا جایگاه و احساسات و مشکلات فرد تازه وارد و ...
این کتاب را حتما بخوانید .
RE: انتخاب برایم مشکل است
دوستان خوبم سلام
ابتدای امر که تاپیکم رو زدم خیلی سردرگم بودم و تصمیم گیری برایم مشکل بود ولی با گفتمان هایی که در این چند روزه انجام دادیم خیلی دیدم بازتر شد، به حرفهای همه شما فکر می کنم و می دانم که باید بعد از در نظر گرفتن تمام جوانب و توکل به خدای مهربان که همیشه حامی ام بوده تصمیم نهایی را بگیرم.
موفق باشید:72: