-
ازدواج دوم
:302:با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دوستان من خانمی 19 ساله هستم که یکبار ازدواج ناموفق داشتم آن هم به دلیل فساد اخلاقی و معتاد بودن همسرم بود الان دو سال از طلاقم گذشته و اکنون خواستگار دارم که خیلی برام علاقه مند هستش البته خودمم هم بیشتر و معیارهای و ملاکهای ازدواجمان خیلی به هم نزدیکه اکنون من نمی تونم گذشتمو براش تعریف کنم چون می ترسم منو رها کنه و بره و خیلی خیلی خجالت می کشم که جریانمو تعریف کنم تو رو خدا راهنمایی ام کنید که چگونه براش بگم که واقعا دوستش دارم و منو رها نکنه ؟؟
-
RE: ازدواج دوم
سلام همدردی
خوش آمدی به تالار همدردی
مسئله ازدواج باید با صداقت و شفافیت و واقعیت همراه باشه. و گرنه به هر حال در آینده دچار مشکل خواهید شد.
بهتر است بعد از آشنایی بیشتر ، مسائل را همان طور که هست برایش شرح دهید. اگر ایشون آنقدر غیر منطقی باشد، که نخواهند واقعیت ها همانطور که بوده است از شما بپذیرند، بدان اگر ازدواج هم بکنید ما واقعیات دیگر چنین مشکلی خواهند یافت و شما دچار دردسر می شوید.
هیچ چیز مثل حقیقت دلربا و جذاب نیست، حتی اگر به ظاهر تلخ برسه...
اگر کسی از آن فرار کرد، پس بدان ریگی به کفش داره و اگر ماند پس خیالت آسوده می گردد.
-
RE: ازدواج دوم
باسلام به مدیرهمدردی و همدردی عزیز: من هم فکر می کنم بهتره اصل ماوقع رو برای ایشون شرح بدین. اگر ایشون دارای روح بزرگوار و ثبات شخصیتی باشن مطمئناً پا پس نمی کشن. به علاوه اگر هم بکشن شما نباید ترسی داشته باشین. شما هنوز راه درازو وقت زیادی برای کسب تجربه دارین و به موقع خداوند رحمن خودش همسری نیکو و خوش برخورد و زیبا سیرت رو براتون خواهد فرستاد. خوش بین و صادق باشین.
-
RE: ازدواج دوم
همدردی جان
همیشه باید در امر ازدواج صداقت را پیشه خود کرد به هر حال ماه پشت ابر نمی مونه . شما هم می تونید تمام جریان رو براش تعریف کنید و اگه واقعا شما رو دوست داره و میتونه با شرایطتون کنار بیاد قبول میکنه شما به نظرم اضطراب شما بی مورده پس به خدا توکل کن امیدوارم که خوشبخت بشی
-
RE: ازدواج دوم
سلام همدردی جان
اگر واقعیت را برای شروع زندگی جدید نگی به بدترین شکل ممکن زندگی ات را شروع کردی چرا که بر فرض محال که ایشون هیچ وقت متوجه نشوند اماخودت همیشه در عذاب به سر خواهی برد و لذت واقعی رو از زندگی ات نمی بری پس از راه صداقت وارد شو !
-
RE: ازدواج دوم
سلام همدردي عزيز
ما منتظريم كه بدانيم آيا حقيقت را به خواستگارت گفتي؟اگر گفتي ،عكس العمل ايشان چه بوده؟
-
RE: ازدواج دوم
اين يه چيز مشخصي است كه شما بايد اين موضوع را به خواستگارتان در ميان بگذاريد ولي
چگونه در ميان گذاشتن ان مهم تر است منتظر عكس العمل خواستگارتان هستيم.
-
RE: ازدواج دوم
من هم نظر دوستان و دارم شما بهتره كه حقيقت و بگيد چون اگر بعدها از زبون كس ديگه ايي بشنوه خيلي بد مي شه و فكر مي كنه كه چيزي بوده كه حتما شما نگفتيد و اون موقع يا به جدايي ختم مي شه يا يك عمر بايد با طعنه و نيش زبون و شك و ناراحتي زندگي كني به نظر من هر چقدر هم كه ايشون شخصيت مناسب و خوبي داشته باشند الان به هم بخوره بهتراز اينه كه بعدا بهم بخوره . الان بهش مي گي يا مي شه يا نمي شه ولي بعدها همش بايد با ترس زندگي كني كه نكنه از دهن كسي بشنوه نكنه اينجوري بشه نكنه اونجوري بشه . عاقلانه فكر كن و اينده خودتو براي بار دوم خراب نكن
-
RE: ازدواج دوم
با سلام
من هم نظرم مثل بقيه است و فكر مي كنم بهتر است حقيقت رابگويي . اگر او واقعاً تو را دوست داشته باشد همراه و همدلت خواهد شد و به تو كمك مي كند كه گذشته ات را فراموش كني و اگر نتوانست با اين مسئله كنار بياد كه معلوم است علاقه اش حقيقي نبوده .
ماه هيچوقت پشت ابر پنهان نمي ماند و آنوقت هميشه از تو ناراحت خواهد بود و فكر مي كند كه فريبش دادي .
-
RE: ازدواج دوم
سلام
نمیدونم جریانت به کجا رسیده ولی اولا باید بگی و مطمئن باش جواب اون بستگی به طرز رفتار خونوادش و موقعیتهایی که خودش تو جامعه داره هست اول ببین ادم درستکاریه یا نه مثل همسر سابقت ازنظر مادی فرهنگی باشما چقدر فرق دار مراقب باش این انتخاب شما اخرین انتخاب وراه برگشتی نداری چون شما یکبار این راه رو رفتی در ضمن منهم یه خواهر مثل شما دارم شما ها خیلی ....................................
-
RE: ازدواج دوم
سلام به همگی
همدلی عزیز من هم یه زمانی در شرایط شما بودم وبعد از متارکه با پسری اشنا شدم که خیلی دوستش داشتم اوایل بنا به دلایلی موضوع رو بهش نگفتم ولی وقتی دیدم نیتش جدییه اصلا تردد نکردم وهمه چیزو براش تعریف کردم وبا خودم گفتم اگر علاقه اون به من تا این حده که نمیتونه واقعیت زندگی منو درک کنه و اینقدر فهمش پایینه که نمیتونه یک مسئله شرعی که هیچ گناهی مرتکب نشدم رو حلاجی کنه همون بهتر که بره ومشکلات بعدی پیش نیاد ولی اون گفت این موضوع ذره ای برای من اهمیت نداره وتو احساس من نسبت به تو تاثیری نداره وما الان 3 ساله که ازدواج کردیم و خیلی هم خوشبختیم عزیزم دیگه با اون تجربه ای که تو داری ازت بعیده بخواهی دوباره ریسک کنی تو هیچوقت نخواه که اونجوری که دیگران دوست دارن باشی شاید این اقا تورو ول کنه نباید ناراحت باشی باید خوشحال باشی که خدا نگذاشت دوباره اشتباه کنی همه چیزو در کما خونسردی براش تعریف کن و بگو بعد از این تصمیم با خودته ولی اگه حتی یک ذره دلت نمیتونه قبول کنه بهتری بری و همدیگرو فراموش کنیم باور کن این درسترین کاری هست که باید انجامش بدی چون اگر بخوای نگی بلاخره میفهمه واونموقع هست که شکست دوم رو خدای نکرده میخوری