-
اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
سلام دوستان محترم من تازه به این سایت اومدم خیلی عالی بود .من یه مشکلی برام پیش اومده که داره حاد میشه من حدود 4سال با یک دختر دوست بودم ایشون تا زمانی که با من دوست بودن چه بعد از اون و چه قبل از اون با کسی دوست نبودن فرزند اول خانواده هستش و دختره خوبی هم بود بعد از 4 سال من تقاضای ازدواج دادم و بعد به خواستگاری رفتیم به خوبی و خوشی تموم شد من و همسرم بی نهایت همدیگرو دوست داریم طوری که فامیلهامون به ما حسودی میکردن و بهمون میگفتن الان حدود 10ماه است که با هم عقد هستیم در این 10 ماه مشکلاتی از من سر زد به عنوان مثال (نبردن همسرم به بیرون بردم ولی کم یا اگر بهم میگفت میگفتم حالشو ندارم.برای مثال زمان تولدم یا سالگرد دوستیمون برای من هدیه میگرفت ولی من یادم میرفت و شاید 3 یا 4 تا دروغ بهش گفتم .ما تو این 10 ماه با هم بحث میکردیم ولی وقتی همسرم قهر میکرد من به قول معروف نازشو میکشیدم بوسش میکردم و قضیه تموم میشد )من یه ادمی بودم که وقتی همسرم جایی میرفت بهش زنگ میزدم میگفتم کجایی با کی رفتی کی میای .همسرم شاید بگم در روز 6بار بهم زنگ میزد و منم باهاش صحبت میکردم ولی به دلیل کار شاید بعضی وقتها قطع میکرم و کم صحبت میکردم تا جایی که 5/1ماه پیش سر موضوعی با هم بحث کردیم شبش همسرم خونه ما بود موقع بردن همسرم به خونه بهم گفت یه کتاب smsبرام بگیر بعدش بهش گفتم واسه چی این کتابو میخای شب که رسوندمش اومدم خونه بهش اس ام اس دادم ولی جوابی نمیداد تا اینکه برای اینکه تهدیدش کنم که جواب smsبده بهش گفتم من دیگه باهات نمیتونم زندگی کنم باید از هم جدا بشیمو یه سری از این حرفا که همسرم به مادرش گفت مادرش با من صحبت کرد که چرا این حرفارو زدی درضمن(هر موضوعی که پیش میومد میرفت به مادرش میگفت بهش میگفتم نگو مشکله خودمونه)تا اینکه من رفتم خونشون برای عذر خواهی ولی میگفت من دیگه بهت نیاز ندارم ازت بدم میاد باید از هم جدا بشیم اصلا منو تحویل نمیگرفت تا یه شب پدر مادرش با خودش اومدن خونمون بعد همسرم گفت فرصت بهش میدم پدرش گفت زیاد بهش زنگ نزن بزار حال خودش باشه ولی من کم عقلی کرد بهش زنگ میزدم قربون صدقش میرفتم که باهام درست صحبت کنه ولی چاره ساز نبود همسره من ارایشگاه زنانه داره یه شب شرکشو دعوت کرد خونشون منم رفتم ولی اصلا بهم محل نمیداد بلند شدم اومدم خونمون بهش زنگ زدم برو (اونایی که تازه پیدا کردی بهشون حل بده)به خدا من منظوره بدی نداشتم ولی بد بهش گفتم سره همین موضوع دوباره شروع کرد خیلی خونشون رفتیم باباش کادرش باهاش صحبت میکنن که تموم کنه منم خیلی فکر کردم بهشم گفتم کاره من اشتباه بود من تازه یه چیزهایی رو فهمیدم که به زن چی جوری باید محبت کرد بهش گفتم من عوض شدم ولی حرف تو گوشش نمیرفت شوهر خالش یه شب دعئت کرد خونشون باهاش صحبت کرد منم تمام تقصیر هارو به گردن گرفتم شاید از پدر مادر خودم و همسرم حرف خوردم ولی هیچی نگفتم گفت باشه بهش مهلت میدم ولی دوباره حرفه خودشو میزنه بهم میگه ازت بدم میاد دوست ندارم ببینمت من میخام طلاق بگیرم ما نزاشتیم کسی بفهمه پدر مادرش اوم و پدر مادر من اصلا ی=به این کار راضی نیستن خودشم میگه فقط کسی نفهمه رفتم یه شب دم ارایشگا اوردمش تو ماشین باهاش صحبت کردم گفتم من اشتباه کردم بیا یه زندگی نو شروع کنیم میگه تو یه کاری کردی من نمیتونم گذشتمو نگاه کنم ما به خدا خیلی خیلی همدیگرو دوست داشتیم ولی من همین الان هم انقدر دوستش دارم که میگم نمیتونم بدون اون زندگی کنم عاشقشم باباشم میگه فکره طلاقو از سرت بیرون کن پدر مادره منم میگم ما نمیتونیم طلاق بدیم بابام دیشب رفت تنها خونشون براش دسته گل خرید باهاش صحبت کرد ولی راضی نمیشه میگه من تمام حرفامو به حمید یعنی من زدم ما چون دختر پدر مادرم ندارمن خیلی خیلی بابام مادرم حتی داداشام دوستش داشتن مادرم و قتی همسرم میومد خیلی قربون صدقش میرفت بابامم همین طور من میدونم مشکل از من بوده و قبول دارم میخام جبران کنم انگار همسرم ترسیده به خدا عید قربان براش عیدی بردیم ولی هنوز بازش نکرده انگشترشو ازدستش اورده بیرون بهش میگم این اون عشقی بود که ازش حرف میزدیم بهم میگفت بهم مهلت بده ولی من عجله میکردم الان میخام 1 ماهی کاری به کارش نداشته باشم تا با خودش خلوت منه به خدا خیلی دوستش دارم اصلا به هیچ عنوان نمیخوام از دستش بدم خونوادهامونم ناراحتن میگن این مشکلی نیست حل میشه و لی من دوست دارم ببینمش ولی اجازه نمیده بهم میگه تو نامحرمه منی فقط تو رو خدا راهنماییم کنید که چیکار کنم الانم خونه هستش فقط تو اطاقشه یا خوابه خودشم به پدر مادرش نمیگه طلاق فقط میگه من حمید دیگه دوستش ندارم محبت حمید دیگه تو دلم نیست من تعجب میکنم چرا این طوری شده به راهنمایی تون خیلی احتیاج دارم
از لطف و محبتتون ممنون
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hnv
.... اومدم خونه بهش اس ام اس دادم ولی جوابی نمیداد تا اینکه برای اینکه تهدیدش کنم که جواب smsبده بهش گفتم من دیگه باهات نمیتونم زندگی کنم باید از هم جدا بشیمو یه سری از این حرفا .....
خودشم به پدر مادرش نمیگه طلاق فقط میگه من حمید دیگه دوستش ندارم محبت حمید دیگه تو دلم نیست من تعجب میکنم چرا این طوری شده
سلام دوست عزیز
به کلبه همدردی خوش اومدی.
اینکه گفتی نمی دونم چرا اینطوری شده رو پاسخ میدم. همسرت یه ضربه شدید روحی واحساسی از طرف شما دریافت کرده واون همون تهدیدیه که شما ابتدا شروع کردی و صحبت طلاق رو پیش کشیدی.
اما خوشبختانه اون حرف طلاق رو نمی زنه ولی بشدت رنجیده خاطر شده.
حالا بنظرم یکی آروم تر پیش برو ، خیلی عجله نکن که او همه این کدورتها رو یه باره بخواد فراموش کنه. شما به محبت کردنت ادامه بده واز فرصتها برا بدست آوردن دلش استفاده کن.
بازم خوشبختانه عمده فامیل - پدر ومادراتون- دارن باهاتون همراهی می کنن ، خیلی خوبه اما در ادامه زندگی سعی کن فامیل خیلی در جریان مشکلاتتون قرار نگیرن و خودتون با هم بتونین از این بحرانها خارج بشید.
در یه فرصت مناسب هم براش توضیح بده که قصدت از اون حرفای "ویران کننده زندگی مشترک" ، تهدید بوده و برا این بوده که بیشتر تحویلم بگیری و...
.... چرا ظرف مرا بشکست لیلی
موفق باشی:72:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوستان کسی نیست بهم کمک کنه
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
سلام
خوش اومدید به تالار همدردی .
به نظر من شما باید به همسرتون ثابت کنید که چقدر براتون ارزش داره . همین چیزایی رو که اینجا گفتید رو بهش بگید ، بگید که به هیچ وجه حاضر نیستید از دستش بدید . میگه طلاف خوب شما هم بگید من دوست دارم و حاضر نیستم طلاقت بدم هر اشتباهی هم که کردم حاضرم جبران کنم تا دیگه از من ناراحت نباشی .
گاهی خانم ها میگن طلاق تا ببینند عکس العمل طرف مقابل چیه و اگر خودشون هم راضی به طلاق نباشند و فقط قصدشون سنجیدن محبت همسر باشه براشون لذت بخشه که بشنوند که طلاقت نمیدم چون دوست دارم ....
همسر شما همین که نمی خواد خانواده ها چیزی بدونن و فقط به شما میگه طلاق فکر می کنم دلیلش همون جلب محبت شماست حتی ممکنه با شنیدن این جمله تا مدتی هم روی حرفش اصرار کنه شما هم باید مصمم باشید و همین جواب رو بدید .
فکر می کنم که اگر همسر شما جدا خواهان طلاق بود خودشون به خانواده ها می گفتند که حاضر نیستند ادامه بدن.
شما باید به خودتون فرصت بدید تا به شناختی از جنس مخالف در روحیات و خلقیات برسید . حتما سعی کنید شناختتون رو با مطالعه یا همین اینترنت بالا ببرید . کتابهای زیادی در جهت شناخت خانم ها برای آقایون چاپ می شه اما نمی دونم چرا آقایون کمی سعی نمی کنند که خانم ها رو بشناسند تا دچار مشکلات این چنینی نشند .
همین که ایشون مدام به شما زنگ میزده یکی از ویژگی های خانم ها است . و انتظار محبت دارند نه سردی . اما اگر آقایون خانم ها رو بشناسند به جای سرد برخورد کردن با لحنی ملایم و جذاب میتونن بیان کنن که وقتی سر کار هستم شرایط حرف زدن نیست و دوست ندارم تو ناراحت بشی که نمیتونم باهات حرف بزنم ، شرمنده به محض اینکه کارم تموم بشه باهات تماس می گیرم ...
سعی کنید خانم ها رو بشناسید .
موفق باشید :72:
-
بهش سر بزنم
دوست عزیز شما میگید من برم بهش سر بزنم یا نه بزارم تنها باشه اخه وقتی میرم خیلی با سردی باهام برخورد میکنه؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر عزیز به کلبه همدردی خوش اومدید:72:
ببینید برادر من خانمها دوست دارن ریز مسائل رو ببینند و بفهمند و بدونن برای همین سال و روز تولد و ازدواج و عقد و غیره رو تو ذهنشون نگه میدارن و دوست دارن همسرشون هم متقابلا" همین طور باشه که شما در ابتدا نبودید و کوتاهی کردید .
اینکه همسرتون دوست داشه با شما بره بیرون شاید برای شما مهم نباشه اما بر ای یک خانم خیلی مهمه که با شوهرش باشه حالا هرجا که باشه مهم نیست فقط مهم اینه با شوهرش باشه اما شما ازش دریغ کردید .اونم به دل گرفته و ظاهرا"خیلی هم دل نازکه که دیگکه از دلش بیرون نمیره .بیشتر باید مراقبش باشید .
شما هم کار خوبی نکردید که به خاطر یک مسئله فوق العاده کوچیک و بی اهمیت تهدیدش کردید به طلاق .یعنی طوری رفتار کردید که اگه شما بخواید و هر لحظه که بخواید میتونید این زندگی مشترک رو خاتمه بدید و نقش اون رو هم در نظر نگرفتید .خب معلومه که اون بنده خدا هم ناراحت میشه .اونم میخواد همینو به شما ثابت کنه یعنی منم راضی به جدایی هستم .اما اینطور نیست اون الان ناراحته و دلخور و با وجود عشق و علاقه ای که بینتون بوده انتظار چنین حرفی رو از شما نداشته برای همین در ظاهر با شما بد رفتاری میکنه و میگه نمیخواد شما رو ببینه .مطمئن باشید اون الان از شما بیشتر دلتنگ و پشیمونه اما خب یک لج کودکانه این وسط افتاده .
البته یک اشتباه هم که خانم شما داره اینه که هر چیزی رو به مادرش یا دیگران میگه که نباید بگه .زن و شوهر محرم اسرار همیدگه هستند حتی بیشتر از پدر و مادر و نباید اسرارشونو برای دیگران فاش کنن حتی مادر . این مورد ور انشاء الله وقتی آشتی کردید به آرامی وبهش گوشزد کنید طوری که باز ناراحت نشه !
حالا هم بهترین کار اینه که هم به هر دوتون فرصت استراحت روحی و فکر کردن به اشتباهات گذشته بدید .
همونطوری که پدرش گفته یه مدت آزاد بذاریدش شاید این اخلاق همیشگی اون باشه که گاهی از کسی دلخور میشه و دیر از دلش درمیاد . سعی کنید خیلی کم باهاش تماس بگیرید تا دلتنگتون بشه.
نگران نباشید درست میشه انشاءالله
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
شما بهتر از ما همسرتون رو می شناسید اگر میدونید که ایشون از شما دلخور هستند و این رفتار به همین دلیل هست باید سعی کنید که این دلخوری رو برطرف کنید و با دوری این دلخوری برطرف نمی شه بلکه ممکنه حس کنه که برای شما اهمیتی نداره.
شما اول از هرچیز باید یک بار با ایشون صحبت کنید و به اشتباهاتتون اقرار کنید و اینکه می خواید جبران کنید چون حاضر نیستید که ایشون رو از دست بدید و اگر باز هم گفتند طلاق بگید که راضی نیستید و......
اما در این مدت هم واقعا روی خودتون کار کنید شما بعضی از رفتارها رو بعد از اینکه انجام میدادید خودتون متوجه می شدید که رفتار درستی نبوده . پس باید مهارت هایی رو کسب کنید و بدونید که خانم ها به چه چیزهایی حساس هستند و موجب رنجششون می شه ، یکی دیگه از چیزهایی که برای خانم ها مهمه همین تاریخ هاست ، سالروز آشنایی و خواستگاری و عقد و................ که شما به این ها بی توجه بودید.
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر گرامی این تاپیک رو ببینید بهتون کمک میکنه بیشتر خانمها رو بشناسید و با روحیات اونها آشنا بشید .
آشنایی با تفاوتهای مرد و زن ..وتاثیر آن در روابط سازنده
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
آخه دوست گرامی وقتی پیشش میرم خیلی با سردی برخورد میکنه انگار من نامحرمشم ولی به خدا من دوست دارم بغلش کنم ولی میگه طرفم نیا
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
سلام برادر عزیز
من تاپیک شما رو خوندم شما مطمئنید که همه ی چیزهایی که اتفاق افتاده رو به ما گفتین
من فکر می کنم بیشتر از این چیزی که شما تعریف کردین همسرتون اذیت شدن که همچین تنبیه سختی رو براتون در نظر گرفتن
البته من نمی گم خدایی نکرده شما دروغ می گید ولی مساله حتما برای خانومتون جدی تر از اون چیزیه که در ذهن شماست
فعلا اجازه بدید یکم خانومتون آروم بشه
بهش اصرار نکنید اجازه بدید خودش آروم آروم بر می گرده
خیلی باید سیست داشته باشید
باید بدونید که چه کارها و چه حرفها و چه چیزهایی همسرتون رو قبلا خوشحال می کرده اونا رو براش انجام بدین البته نه به طرز افراطی
ببینید چه خواسته ای قبلا از شما داشته که شما بهش بی توجهی کرده بودید الان بهترین فرصت برای براورده کردن اون خواسته است
سعی کنید اگر می خواهید باهاش حرف بزنید حتما تنها باشید
بهش پیشنهاد یه مسافرت دونفره به یه جای دنج و خوش آب و هوا رو بدین ببینید چی می گه
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
من به خدا دوست عزیز به اشتباهاتم پی بردم و بهش گفتم ولی میگه تو تمام آرزو هامو خراب کردی بهش میگم بیا یه زندگی جدید شوع کنیم حرفی نمیزنه در ضمن بهوتون بگم که اصلا بحث ما سر رابطه جنسی نبوده شاید بگم به گفته خودش زیباترین رابطه بین منو اونه ولی من نباید چنین حرفهایی میزدم بهش به نظر شما من تنهاش بزارم امکارن داره دلش تنگ بشه برام چون ما4 سال همدیگرو با جونو دل میخواستیم الانم من دیوانه وار دوستش دارم به نظر شما برای عید غدیر چیزی براش بگیرم بفرستم در خونشون؟:72:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
به نظر من تا روز عید غدیر بزارید یکم همسرتون آروم باشه و تنها بمونه روز عید غدیر به همراه خانواده و هدیه ای که تهیه کردین و یه دسته گل برین خونه همسرتون
به نظر من تا روز عید غدیر بزارید یکم همسرتون آروم باشه و تنها بمونه روز عید غدیر به همراه خانواده و هدیه ای که تهیه کردین و یه دسته گل برین خونه همسرتون
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوستان دیگه نظرتونو نمیگید بهم
دوستای خوبم دیشب مادر خانمم با خانممم صحبت کرد یعنی میخواست نصیحتش کنه ولی بهش گفت مامان 3/2روزه اعصابم راحت شده این یعنی چی میترسم داره منو فراموش میکنه کمکم کنید خیلی میترسم
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر عزیز از چی می ترسین
ایشون که حرفی از طلاق نزدن فقط چند روز می خواد تنها باشه همین
تا آخر عمر که نمی تونه شما رو نبینه و ازتون فراری باشه این رفتار مقطعیه و با چند روز آروم شدن و یکم سیاست شما و پا در میانی بزرگترها حل میشه
فقط سعی کنید از رفتارهایی که بیشتر خانومتونو عصبی می کنه بپرهیزید
یه سوا ل
شما و خانومتون چند سال دارید؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر من چرا انقد نگرانید . به نظرم این چند روز آزادش بذارید و کاری به کارش نداشته باشید اما روز عید یه هدیه که میدونید خوشش میاد براش تهیه کنید و برید دیدنش حتی اگه اون نخواست شما رو ببینه زیاد اصرار نکنید و هدیه شا رو بذارید و برگردید . اون عشق و علاقه 4 ساله آخه چجوری در عرض چند روزه از بین میره .مطمئن باشید اونهم دلش برای شما تنگ میشه و شده اما چون از علاقه شدشد شما نسبت به خودش آگاهه بیشتر ناز میکنه .اصلا" زن اهل نازه و مرد اهل نیاز ....زن شمع و مرد پروانه ....زن گل و مرد بلبل .
با جدایی و طلاق زن بیشتر از مرد اسیب میبینه و جایگاه یک زن مطلقه از جایگاه یک مرد که زنش رو طلاق داده بهتر نیست پس اصراص خانم تون برای طلاق از ته دل نیست چون مطمئنا" خودش هم از این مشکلات اطلاع داره.
توکل کنید به خدا که حلتل مشکلات خداست .
موفق باشید
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
فقط خانومم 5 ماه از من بزرگتره که اینم نه برای من و نه برای اون مساله داره من 23 خانومم24سالشه
فقط من یه سوال دارم من میخوام هدیه عیدشو بفرستم براش با یه دسته گل چون خانوادم به مسافرت رفتن نظرتون چیه
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
اگه رفته سفر ، بتونید هدیه اش رو بفرستید فکر نمیکنم اشکالی داشته باشه.
اما با این تفاوت سنی که البته زیاد نیست و قابل چشم پوشیه ، خانم شما شاید فکر کنه که چون کوچیکترید احتمالا" زیاد به زن و خونواده توجه نکنید و همیشه از این اشتباهات مرتکب بشید برای همین میخواد تنبیه تون کنه. خلاصه شما باید یه مدت کمتر برید سراغش نه اینکه کلا" رهاش کنید که حسابی مشکل ساز میشه بلکه ارتباط تون رو کمتر کنید و سعی کنید رفتاری داشته باشید که اون بیشتر میپسنده .
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
منظورتون اینه که یه مدت بزارم تو حال خودش باشه فکر کنه؟نظرتون چیه که منو یه مدت کوتاهی اصلا نبینه؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
بله منظورم اینه که بذارید یه مدت کوتاه آزاد باشه ، فکر کنه ، به اشتباهات خودش و حتی شما ، به عشق و علاقه ای که باعث ازدواج تون شده ، به عواقب طلاق ، به گذشت و چشم پوشی از خطاهای کوچیک ، به کدورتهای بی اهمیتی که داره شما رو از هم دور میکنه و به خیلی از چیزهای دیگه که باید فکر کنه و بعد تصمیم بگیره .
البته فکر میکنم قبلش لازمه یک بار هر طور شده ببینیدش و باهاش در رابطه با این موارد که گفتم صحبت کنید .حتی اگه حاضر نشد رو در رو باهاتون حرف بزنه، تلفنی یا اینکه برید منزلشون حرفاتون رو بزنید اگه اومد نشست و گوش کرد که هیچی اگرم نیومد ، صداتون رو میشنوه .....بعدش دیگه میشه یه مدت کوتاه نبینیدش البته این تصمیم تون رو به پدر و مادرش بگید چون خانم تون الان عصبی و ناراحته والدینش که مشکلی ندارن و اگه شما باهاشون اتمام حجت نکنید مسلما" بزرگترها هم نارحت میشن و برداشت دیگه ای میکنن و ممکنه حق رو به دخترشون بدن و اینطوری خیلی بد میشه.
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
به نظرتون نامه بنویسم چه طوره براش همه چیزو بنویسم بعدش همراه با هدیش بدم بره ؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
آخه برادر من مثل اینکه شما هم باورتون شده که نامحرمید ها !
با نامه شاید بشه با اون حرف زد اما شما باید قبل از اینکه یه مدت رفت و آمد تون رو کم کنید حتما" این مسئله رو با والدینش در میان بذارید تا فکر نکنن حق با دخترشونه .اگر هم نامه نوشتید با بزرگترهاش هم حتما" صحبت کنید :305:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوسته خوبم اصلا پدر مادرش گفتن یه مدت تنهاش بزار اونا هم به خدا اصلا حرفی از جدایی نمیزنن فقط میخوان مساله حل بشه ولی من بهشون گفتم زیاد نصیحتش نکن بزارن راحت باشه نظرتون چیه؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hnv
دوسته خوبم اصلا پدر مادرش گفتن یه مدت تنهاش بزار اونا هم به خدا اصلا حرفی از جدایی نمیزنن فقط میخوان مساله حل بشه ولی من بهشون گفتم زیاد نصیحتش نکن بزارن راحت باشه نظرتون چیه؟
به نظر من این حرفهای والدینش یعنی اینکه خانم شما گاهی اینطوری میشه! یعنی گاهی که از چیزی دلخور میشه باید یه مدت کاری به کارش نداشته باشن تا خودش آروم بشه و همه چی رو فراموش کنه .برای همین پدر و مادرش موافقن .مطمئن باشید چه شما بگید چه نگید اون بندگان خدا تمام تلاششون رو میکنن که زندگی شما دو نفر حفظ بشه و چون دخترشون رو بهتر از شما میشناسن هر کاری بهتر باشه انجام میدن .یعنی میدونن چه زمانی نصیحت پذیره و چه زمانی حرف حرف خودشه .
پس دیگه با اطلاع والدینش برید یه مرخصی کوتاه مدت اما دورا دور احوالپرسی بکنید و از اوضاعش خبر بگیرید از خانوادش .
موفق باشید:72:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
درسته پدر مادرش اخلاقشو میدونن یه خورده بد راضی میشه حالا من سوال برام پیش اومده از کسی روم نمیشه بپرسم دوسته عزیز یعنی میشه کسی که 4 سال منو میخواست منم میخواستمش یهو محبتم از دلش بیاد بیرون یعنی میشه؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
نه نمی شه یهو کل محبت از دلش بیرون بره محاله
خانومتون فقط یکم دلخوره و یکم از بحث و دعوا و مشکلات فراری شده بهتره یه مدت بزارید آروم باشه
البته من فکر می کنم اولش باید خودتونو آروم کنید شما باید یکم به خودتون مسلط باشید مرد زندگی نباید انقدر سریع نسبت به مشکلات ضعف نشون بده در چنین شرایطیه که شما می تونید با مدریت مشکل خودتونو نشون بدین
یکم صبور باشیو و بزارید آروم باشه برای هدیه هم بهتره خودتو برین تا اینکه هدیه رو بفرستید
چون ایشون هدیه رو در کنار شما می خوان هدیه بدونه شما فکر نمی کنم براشون معنی داشته باشه
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوست خوبم به خدا نمیشه برم خونشون میخوام منو نبینه میخوام یه نامه براش بنویسم یه دسته گل با یه هدیه براش بفرستم نظرتون چیه میخوام یه مدت راحت باشه
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hnv
درسته پدر مادرش اخلاقشو میدونن یه خورده بد راضی میشه حالا من سوال برام پیش اومده از کسی روم نمیشه بپرسم دوسته عزیز یعنی میشه کسی که 4 سال منو میخواست منم میخواستمش یهو محبتم از دلش بیاد بیرون یعنی میشه؟
نه برادر عزیز محبت 4 ساله یکدفعه از دل یه دوست هم بیرون نمیره چه برسه به شریک زندگی . انقد نگران نباشید .حوصله کنید و فقط مراقب باشید با شتابزدگی یه مشکل دیگه ایجاد نکنید .خانم شما الان برای شما هم دلتنگه و هم لحظه به لحظه به شما فکر میکنه اما خب لج کرده دیگه میخواد اینجوری تلافی کنه .شما هم که عجولید و بیشتر به مسئله دامن میزنید و در واقع با این کارتون اونو مجبور میکنید که بیشتر لج کنه .
خواهرمون mamfred درست میگن شما الان باید به خودتون هم فکر کنید و آرامش داشته باشید تا بتونید درست تصمیم بگیرید که چه کاری تو این شرایط برای به دست اوردن دل خانم تون بهتره .
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
از محبتتون ممنون من بازم ازتون سوال میکنم امیدوارم نگید این چقدر سریشه به خدا نیستم فقط میخوام اطلاعاتم زیاد بشه مشکلم برطرف بشه
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
نه برادر گرامی این چه حرفیه .من و بقیه دوستان شما رو درک میکنیم و خوشحال میشیم اگه بتونیم کاری بکنبم .
امیدوارم این مشکلتون هر چه زودتر به خوبی حل بشه و بیاید خبرشو بهمون بدید .
اصلا" هم ناراحت نباشید و همیشه سعی کنید تو زندگی قبل از هر کاری اول خوب در موردش فکر کنید بعد عمل کنید اینطوری کمتر دچار مشکل میشید. شما و همسرتون باید در کنار همدیگه باشید نه رودر روی هم ! شریک و همدرد و همراز همدیگه باشید نه نامحرم .قدر همدیگه و قدر عشقی که باعث پیوند بین شما شده رو بدونید و نگذارید به هیچ قیمتی از دستتون بیرون بره.
انشاء الله موفق و تندرست باشید:72:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
خواهر عزیزم شرمنده من الان برای خانمم میخوام یه نامه بنویسم بالاخره شما هم یه خانمید چی براش بنویسم چی بهش بگم ؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دشمنتون شرمنده باشه
ببینید برادر عزیز همین حرفهایی که با ما زدید رو به خانم تون بگید .اینکه عزمتون رو جزم کردید که مرد خوبی براش باشید، دیگه اجازه ندید مسائل کوچیک و بی اهمیت مانع ابراز عشق و علاقه تون بشه ( منظورم اینه که کارداشتن و بهانه ها رو بذارید کنار و بیشتر در کنارش باشید و عشق و د وست داشتن تون رو آشکارا بهش بیان کنید هم در عمل و هم شفاهی )، قدرشون بدونید و بهش احترام بذارید ، به خواسته های معقول و نیازهاش توجه کنید ، عشق 4 ساله رو به یادش بندازید ، بگید تصمیم جدی گرفتید که دیگه اشتباهات گذشته رو تکرار نکنید و همیشه در کنارش خواهید بود و چیزهایی که خودتون چون بیشتر میشناسیدش میدونید مناسب الانه !
فکر کنید ببینید قبلا" چه کارها یا چه حرفهایی از جانب شما خوشحالش میکرده الان همون کارو بکنید .
برادر عزیز توجه داشته باشید که یک زن همیشه دوست داره همسرش اقتدار داشته باشه و بتونه وقت مشکل خودش رو نبازه و مردونه پای مشکلات و اتفاقات ناگوار زندگی بایسته !
موفق باشید:72:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
باشه من الان براش نوشتم کارهایی که کردم براش نوشتم میخوام برای روز عید براش یه گوشی موبایل بخرم میدونم الان شما میگید طلا ولی عید قربان گرفتم میخوام تنوع باشه یه دسته گل میگیرم میفرستم نظر خواهر گلم چیه؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
باور کنید اگه در مورد طلا هم نظر منو میخواستید نمیگفتم طلا بگیرید چون خودم از طلا خوشم نمیاد !
خودتون بهتر میدونید از چی خوشش میاد ولی فکر نمیکنم کسی باشه که از گل خوشش نیاد
مخصوصا" خانمها:104:
گاهی یه خانم از طلا خوشش میاد یکی از گل یکی از موبایل و ممکنه یکی از یه روسری یا یه کتاب! ( کتاب sms)
بستگی به سلیقه و سطح توقع خانم تون داره .اما اگه چیزی خریدید سعی کنید رنگی باشه که دوست داره یا مارکی که دو ست داره !
براتون آرزوی موفقیت میکنم .:72:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر خوبم
نکته ای رو می خوام بهتون بگم ، کمک کنید ببینم چقدر درسته تا بهتر بشه شما رو راهنمایی کرد .
شما 4 سال با هم دوست بودید ، یعنی در سنی با ایشون دوست شدید که اوج تمایل به ازدواج و احساسات رومانتیک یک دختر است .
احتمالاً خانم شما کمی بیشتر رمانتیک هستند ، اگر این مدت رابطه تون رو به خاطر بیارید می تونید از طرز صحبتهاش و بیان رؤیاهایی که برای زندگی آینده مد نظر داشته ، شکل تفریح رفتن ها و.... اینرا بفهمید .
ایشون بنا به همین روحیه رمانتیک ، رؤیا پردازیهایی برای زندگی مشترک داشته و محور رویاهای ایشون بیشتر احساسات بوده . یعنی رویاهایی که در آن زوم ایشون بیشتر روی رابطه بین شما اونم از نوع رمانتیک و کمی افسانه ای بوده و کمتر مسئولیتها و واقعیتهای زندگی در نظر گرفته شده ( که اینها به آغاز رابطه دوستی و عاشقانه در سنی حساس و پایین و مملو از احساساتباز می گردد به اضافه ویژگیهای فردی ) .
لذا در کل برای خانمها توجه همسر به ایام خاص زندگی ( روز آشنایی ، تولد ، سالگرد ازدواج و... ) مهمه و برای آنان که احساسی محور و روحیات رمانتیک دارند مهمتر . برای همین همسر شما رویاهایی برای بعد از نامزد شدن شما از روابط رمانتیک داشته و شمایی که قبل از اینها ایشون رو از نظر رفتارهای احساسی و رمانتیکی با ابراز عشق و عواطف زیادتون تقویت کردید ، بعد از نامزد شدن و راحت شدنتون از به دست آوردنش رفتید تو لاک مردونه و منطق و عقلانیت و کمتر احساسی عمل کردید و کمی هم غفلت کردید . لذا ایشون سرخورده شده ، و رویاهای رمانتیکی که برای آینده خودش ساخته رو به هم ریخته احساس می کنه و تردید پیدا کرده نسبت به این که زندگی باب میل و مطابق رویاهای احساسی محورش پیش برود .
اگر این گونه باشد ، شما هر دو نیاز دارید که به مشاور مراجعه کنید ، شما برای آن که مهارتهای رفتار با همسر و زندگی مشترک را بیاموزید ( چون پیداست شما هم کم صبر و حوصله هستید و زود واکنش نشود می دهید و به عبارتی عجله می کنید و این نشونه هیجان محوری شما در رفتار با همسرتونه ) و همسرتون هم به کمک مشاور لازمه دریابه زندگی فقط روابط رمانتیک و احساسات نیست و واقعیت زندگی مسئولیتهایی هم هست و همیشه هم انتظار احساسات دیدن و... را نباید داشت و خلاصه منطق یک زندگی عقلانی توأم با عشق را از این راه بهتر خواهد فهمید و همچنین با مسئولیتها و روحیات یک مرد بیشتر آشنا می شود .
همینجا باز هم تأکید می کنم به آقایون که تا پیش از تعهد رسمی برای ازدواج کمتر احساسات و عواطف از خود نسبت به دختر نشون بدید طوری که بعد فروکش کنه ، حدی را رعایت کنید که بعداً هم ادامه پیدا می کنه و یا بهتر از اون حدی پایین تر از اونی که بعد از عقد نشون خواهید داد رو نشون بدید که نتیجه اش خیلی بهتر و شیرینتره ( و البته نیاز به کنترل احساس داره ).
در هر حال برای ادامه راهنمایی و این که در این شرایط چه کنید لازمه بدانم اونچه از روحیات همسرتون احساس کردم درسته یا خیر ؟
منتظر پاسختون هستم .
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوست خوبم درست گفتید تقریبا بزارید براتون بگم همسره من یه خانمیه که خیلی قلنع هستش مثلا بهم میگفت حمیدرضا ماهی چقدر حقوق میگیری من بهش نمیگفتم با مثلا بهم میگفت اینو واسم بگیر ولی یادم میرفت و گذرا رد میشدم خانمم برای مثال تو رویاهاش بود تا این حد که اتاق خوابش چی جوری باشه یه تو خونه من کمکش باشم که منم این اخلاقو ندارم که کمک نکنم یا اینکه به ابراز محبت کنم منم نمیگم نکردن کردم ولی به اندازه اون نه شاید جاش نباشه بگم ولی خوب مشکله دیگه میگم بهتون معذرت میخوام ادمی هم نبودم که نیاز جنسیشو بر طرف نکنم چه اون چه من ولی بهم میگفت بزار تمام نیازمون روز عروسیمون بر طرف بشه برای مثال من دوست داشتم همسرم .قتی بیرون میره بهم بگه گه گاهی وقتا نمیگفت که من هم زیاد روی کردم و هر جا میرفت بهش زنگ میزدم کجایی با کی هستی به خدا ادم شکاکی نیستم پیش از حد دوستش دارم عاشقشم اونم این طوری بود ولی من الان دارم تعجب میکنم چرا یهو این عشق 4 ساله فروکش کرد بهم خواهر گلم موعود گفتن اگر شما هم پیشنهادی دارید عرض کنید من ادمی بودم که به احساساتش لقد میزدم مثلا تو ماشین که بودیم یه cdکه میزاشت میگفتم این چیه میزاری به درد نمیخوره با عصبانیت اصلا نمیگفتم من یه آدمی بودم توی روز تمام صفحات حوادث روزنامه هارو میخوندم وقتی میرفتم خونه حوصله نداشتم بی حال بودم بهم میگفت بریم بیرون میگفتم حال ندارم تمام اشتباهاتمو قبول دارم والان من به کل برگشتم با تحقیقاتی که من تو اینترنت انجام دادم تا زه متوجه شدم زن چه موجود ظریفیه مثل یه حباب میمونه فوت کنی میترکه من الان به تمام کارهای خودم خجل هستم و میخوام براش جبران کنم شما نمیدونید من چقدر دوستش دارم گفتید فقط دوست داشتن مهم نیست بعدش مهمه درست میفرمایید من فکرهای تمتم مشکلات زندگیرو کرده بودم به هیچ عنوان چنین فکریو نمیکردم حتی به جایی رسید یه شب رفتم پیشش تو اتاق بود نتونستم خودمو نگه دارم خیلی گریه کردم که بهم گفت من سنگ شد طوری که قبل از این جوری بود چیزیم میشد میومد بغلم میکرد بوسم میکرد به کال همسرم عوض شد
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
پیش از خواستگاری و نامزدی چطور باهاش رفتار می کردید ؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
باهاش خوب بودم ما هفته ای 1 بار همدیگرو میدیدیم اونم به زور اخه دختری بود که باباش نمزاش بیرون بره خواسته گاری مون هم خیلی خوب بود راحت تموم شد
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
فعلاً هیچ اقدامی نکنید .
صبور باشید و رفتارهای عجولانه نشون ندید ، و اجازه بدید همسرتون به روحیه خودش مسلط بشه ، با خانوادش هماهنگ باشید و هر وقت اونا اوضاع رو مناسب دیدند برای عذر خواهی قدم پیش بگذارید و بعد از اون پیشنهاد مشاوره را به قصد مهارت آموزی بیشتر برای روابط بهتر و زندگی قشگتر را بدهید.
شما فعلاً به گذر زمان بدور از هیجان نیاز دارید .
این مدت شما مطالعه و اطلاعاتتون رو زیاد کنید .
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
متشکرم از راهنماییتون ولی من با دوست خوبم موعود مشورت کردم بهم جواب دادم میخوام نظر شمارو بدونم من براش میخوام به مناسبت عید غدیر عیدیشو بفرستم در خونشون اخه نمیخوام برم خونشون میخوام اروم و تنها باشه فکر کنه نظر شما چیه؟دوست خوبم یه سوال شاید مسخره باشه ولی حلقه رو از دستش اورده بیرون منم خیلی حساسم به این ولی هیچی نمیگم برای چی؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
اين جمله خانمتون "كاري كردي كه نميتونم گذشتم رو نگاه كنم"ذهنم رو درگير كرده.راجع به اين جمله ميتوني توضيح بدي؟كاري به يادت نمياد كه علي رغم ميل همسرت انجام دادي؟يه كار بزرگ و مهم.نه كارهاي روزمره ....مثلا معامله اي؟قراردادي؟درخواستي!!؟بلا خره چيزي به ذهنت ميرسه ديگه.....
از محبت به خانمت غافل شدي برادر من!!چندين چراغ قرمز رو همزمان بهش نشون دادي...
1:خبري از محبت و روابط رماننتيك نيست!تلفن هاي روزانه محدود ميشه چون من كار دارم!!
2:بايد كنترلت كنم كه با كي كجا ميري و.....(خانمت نميوخاد يكي مثل باباش باشي و كنترلش كني)
3:تا دري به تخته اي خورد تهديد به طلاق ميكنم و......
اصلا انتظار اين برخوردهارو از جانب شما نداشته حالا هم فقط شوكه شده....محبت شما هم يهو از دلش بيرون نميره مگر اينكه توي اين 10 ماه به مرور باعثاين اتفاق شده باشي.....
خوب فكر كن ببين چه رفتاري بيشتر اذيتش ميكرد؟
اقاي حميد قرار شد يه مدت بذاري ارووم باشه حالا چه داري حلقه دستش باشه يا نه...ببين احساس ميكنم زيادي حساسيت نشون ميدي....شايد همسرت از همين گير دادن ها و حساسيت ها خسته شده....نظر خودت چيه؟
به نظر من اگه هديه عيد غدير رو ببري خونشون(البته با هماهنگي مادرش)بهتره تا بفرستي.........
فرستادن هديه مثل از سر باز كردن و رفع تكليف ميمونه......حالا ببين نظر دوستان ديگه چيه...