-
هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام به همه دوستان
این چند وقت که نبودم عجب اتفاقاتی افتاده ها
راستی من دوبار شوهرم را دیدم
یکبار با واسطه در منزل یکی از دوستان
یکبار بی واسطه توی رستوران
که بار دوم توی رستوران برای من خیلی مفید بود
اگرچه شوهرم بر تصمیم طلاق ایستاده هست ولی ضد و نقیض در سخنانش بسیار به چشم می خورد که می خواهم با کمک شما دوستان آن را برطرف کنم
شوهرم روی دنده چپ افتاده پیاده هم نمیشه
با من که تنها هست آنقدر خوب هست
بعد جلوی خانواده اش یهو آمپرش میره بالا
بعد با خانواده من سر جنگ پیدا می کنه
اصلا نمی دونم چه کار کنم
ولی یه اطمینان قلبی توی دلم هست یه آرامش که من از طرف خدا می دونمش ته دلمو رو آروم کرده
الان چند روزی است که مرخصی گرفته ام و خونه در استراحت بودم خیلی خوشحال و با نشاطم
از زمانیکه یادم میاد اینقدر احساس آرامش نداشتم
اصلا دلهره کار و بچه و شوهر و... ندارم
خداجون شکرت که این روحیه را بهم دادی
امشب اگر شوهر عالیقدر ابنجانب لطف کنند و تشریف بیاورند قرار هست در منزل مادر شوهرم به حساب کتابها رسیدگی بشود فکر نکنم بیاد از یه چیزی میترسه که نمی خواد خانواده اش بفهمند
حالا اگر اومد که اومد اگر نیومد من دلم می خواد بازهم مرخصی ام رو تمدید کنم و در آرامش باشم
اخ که نمی دونید زیر فشار نبودن چه کیفی داره
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
خوشحالم که آرامش داری .ببین رفتار اصلی شوهر شما همون رفتاریه که وقتی با شما تنهاست داره و اگر جلوی دیگران به گونه دیگه ای رفتار می کنه به دلیل حفظ غرورش هست .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
[/color]سلامی دیگر.
بالهای صداقت گرامی از شنیدن خبرها خوشحال شدم ...می دانم و اطمینان دارم از آنجایی که شما دارای روحیه متعادلی هستید بازهم همانند گذشته این مسیر را با موفقیت طی خواهید کرد.
بالهای صداقت عزیز صبر یکی از معیارهای است که علاوه بر رشد دادن جنبه های فردی.... باعث سهولت روابط اجتماعی و متقابلا روابط بین فردی(زن و شوهری) می شود.... بنابراین بازهم توصیه می نمایم با صبر و آرامشی که دارید این وضعیت را ادامه دهید ..
امیدوارم همسرتان با تدابیری که در نظر دارید متحول شوند.
موفق باشید:72:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز :72:
من از صبر و صداقت تو لذت می برم امروزه این دو خصوصیت اخلاقی در کمتر کسی دیده می شود
و با اطمینان بهت می گم تو موفق می شوی
با ارزوی شادکامی و سلامت برای بالهای صداقت و موطلایی :203:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام خوش آمدید
خویشتنداری شما ستودنی است و اکنون به همین بیشتر از هر چیزی نیاز دارید.
سعی کن افکار و حرفهایت را سریعا به زبان نیاوری ، حتی اگر دلخور یا عصبانی یا ... بودی، تاخیر چند ساعته تا چند روز به خودت بده تا جوانب حرفها و نظراتت را بسنجی.
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام صداقت جان
عزیزم
شما بهتره حرکت خاص و مشخصی برای منصرف کردن او از موضوع طلاق نداشته باش ، و اگر چه علیرغم میلت هم باشه ، اما خونسرد و آرام باش و حتی خودت رو مشتاق نشون بده و این که شما هم برنامه داری برای زندگیت و با جدایی دنیایت به آخر نمی رسه .
شوهر شما مطمئنه که شما حاضر به جدایی نیستی و بالاخره به محضر هم رفتید یه جوری به دست و پاش می افتی و منصرفش می کنی ، با تکیه به همین حس و شناختی که از شما داره مصر به طلاقه ، این چیزیه که شما در ایشون ایجاد کردی که در مقابل قهرش به دست و پا بیافتی و اورا به زندگی و خونه برگردونی ، حالا دیده این مدت این کار رو نکردی ، مطمئنه که با موضوع طلاق آخرش شما به زانو در می آیی و به دست و پا می افتی ، کاری که شما باید مواظب باشی که هرگز نکنی . ضمن این که حقیقتاً باید این روی سکه را هم ببینی و خودت را آماده کرده و باور کنی که اینجوری هم اگر پیش اومد دنیایت به آخر نمی رسد ، شما توانائیهای زیادی داری و ضمنناً فردی متواضع و با پذیرش بالا هستی و تلاشگر برای ادامه زندگی به روش درست و بهترین شکل و همین خودش عواملیه که اگر بخواهید نمی گذارد شما خود را بی همسرتان درمانده ببینید ، بهتره بگم که اون بیشتر ضرر می کنه از جدایی نه شما .
پس همچنان با درایت پیش برو و تلاش واضح و آشکاری که به همسرت نشون بده از طلاق می ترسی و از آن گریزانی رو نشون نده .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
عزیزم
من فکر می کنم شما که تمایل به جدایی نداری نباید بحث مهریه و حساب و کتاب را پیش بکشی
طلاق توافقی چرا ؟ مگه شما تمایل داری که جدا بشی ؟
این که نشد شما نظر واقعی ات را نگویی - همسرت هم نگه - بعد بشینید برای مهریه و نحوه پرداخت اون چونه بزنید
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام اتنا جان
قضیه من خیلی فرق میکنه
ممنون از نظرت:72:
فرشته جان
خیلی خوشحالم از راهنمایی ات نمی دونم بعد از طلاق چی میشه ولی واقعا نگاهم به خداست که نظری بکنه
البته این چند باری که شوهرم زا دیدم اون جوشش عشق وابسته بودن دیگر در من نمی جوشید
به نظر شما من اگر بگذارم پدرم این پول را حدود 20میلیون تومن میشه به شوهرم بده و بعد به شوهرم بگم تو برو طبق قرارمون برای طلاق اقدام کن من هم میایم خوب هست یا نه؟
پدرم اصلا این پول برایش مهم نیست ولی دیگه شوهرم را به عنوان داماد نمی پذیرد که این قضیه را به وضوح شوهرم درک کرده
رابطه ای که الان با شوهرم دارم خوبه
بهش زنگ میزنم اون هم متعاقبا کاری داشته باشه زنگ میزنه
این هفته یکبار دوتایی بیرون رفتیم که خوب بود
بیشتر می خواهم همین حالت را حفظ کنم
ایا صحیح هست یا نه؟
البته با این هدف که اون کم کم به سمت من برگرده نمی دنم چه تصمیمی می گیره ولی شدیدا مضطرب هست و دوتا شخصیتی شده همون که در پست دوم گفتم
احتمال می دهم شاید اگر این پول رو از پدرم بگیره و بعد خودش بخواد برای طلاق اقدام کنه یه مقدار زمان می بره شاید در تصمیمش تجدید نظر کنه
نظر شما چی هست؟
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
شما کاملاً طبیعی باش ، نه گریز نه کشش ، بگذار اون طالب باشه و شما مطلوب . روند حساب و کتابش با پدرتان را هم بگذار خودشون پیش ببرند ، شما دخالت نکن و راهی جلو پاش نگذار ، حتی قرارتون برای طلاق و برنامه هایی که گفته را شما یادآوری نکن . به حال خودش بگذارش و ببین چه کار می کنه و شما هم با درایت و مشورت عمل کن . در مورد رابطه ایشون با دخترتون هم سعی کنید زمینه در دخترتون نسبت به پدرش مساعد باشه ، کارهایی که بد بینش می کنه رو جلوی چشم اون اتفاق نیافته .
در یک کلام ، شما پیشنهادی نده ، و اقدام خاصی نکن و بگذار خودش به طرف شما بیاد و پیشنهادها از سوی ایشان باشه و شما هم با درایت بنا به منطق در مورد پذیرش یا عدم پذیرش و یا نحوه برخورد با ایشون و پیشنهاد و برنامه هاش با در نظر گرفتن عواقب عمل کن .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
اینکه خیلی خودش را شیفته نشان ندهد و فعال عمل نکند. خوبست.
اما منفعل صد در صد صحیح نیست.
باید با دقت در تعاملات خواستها و انتظارات مشخص او را بگیرد و همچنین انتظارات خود را دقیق و شفاف با او در میان بگذارد.
به او بگوید اختلاف نظر های جدی دارند، لیکن قبل از طلاق چند راه نرفته وجود دارد.
باید به او بگوید حداقل برای بررسی چگونگی تعاملشان با کودکشان قبل از طلاق از طریق مشاوره آموزش هایی را ببینند. و بررسی کنند.
(البته گاهی مطرح کردن طلاق به معنی گرفتن امتیازات هست نه لزوما جدایی، حالا باید ببینید امکان دارد ایشون امتیازاتی از این طریق کسب کند یا خیر....)
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
جناب سنگتراشان اگر الان هستید نیازمند یاری سبزتان هستم
مشورت های خانم فرشته مهربان بسیار عالی بود و همه را مو به موانجام می دهم ولی مشتاق دریافت نظرات شما نیز هستم
و یه نکته : تشکر شما از خانم اتنا برایم معنایی عمیق داشت؟!
نمی دونم فکر کنم ایشون دوست جدید باشند ولی خیلی راحت با مسائل کنار می ایند این طور نسیت؟
شوهرم تنها به این دلیل که به دیگران گفته (خانواده اش) گفته من زنم را طلاق می دهم تا دوباره این وضعیت پیش نیاد تصمیم به طلاق دارد
ایشون یه انسان فوق العاده لجوجی هست حاضر هست تا پای مرگ برود ولی دست از لجاجتش بر ندارد
مثلا دیشب من بهش گفتم اومدم منطقی باهم صحبت کنیم
گفتم دو راه داریم
1- ادامه این زندگی ذر صورتیکه هردو عوض بشویم
2- جدایی
شوهرم سریع گفت من هم خیلی فکر کردم راه حل اول اصلا جور در نمی اید این بار 10است که من و تو با هم دعوا می کنیم و به اینجا میرسیم
من تو را طلاق می دهم مهریه ات را هم می دهم بچه را هم بزرگ می کنم تو برو برای خودت زندگی کن
من گفتم بعد از طلاق هر کسی زندگی جدیدی درست میکنه ولی من و تو هنوز راههای نرفته زیادی برای حفظ این زندگی داریم و مهمترین دلیل ادامه زندگی این هست که تو هنوز مرا دوست داری و این حرف را حتی همین امروز صبح بیان کردی
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
جناب سنگتراشان
به نظر بنده ایشان به احتمال قوی دنبال امتیاز گرفتن هستند که گوشه ای را هم نشان داده اند ، در جایی که خانم صداقت راه سومی را هم که ادامه زندگی با تغییرات بوده را ترسیم کرده و ایشان شروطی گذاشته ، از جمله این که ماشین خانم و خونه اش به نام آقا شود و.... احتمالا برنامه هایی که مد نظر دارد امتیازات است ، که وقتی خانم از روی استیصال بخواهد وی را از طلاق منصرف کند آنها را مطرح کند و به نوعی بازگشتش به زندگی باز هم به درخواست ملتمسانه خانم و گرفتن امتیاز باشد .
در هر حال با درایت عمل کردن خانم ، روشنگر اصل منظور وی بوده و روند درست را پیش می آورد . ( به اتفاق نزد مشاور رفتن برای وضعیت فرزند در مواجهه با شرایط احتمالی جدایی فرصت خوبیه برای بهره گیری حضوری از وجود یک مشاور مطمئن برای هر دو با هم در شرایط فعلی )
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
شوهرم گفت دوستت دارم ولی این دلیلی برای ادامه زندگی نیست
جناب سنگتراشان
من به طور مشخص بهش گفتم خواهان این زندگی هستم با تغییر کردن هر دوتاییمون ولی او قبول نکرد و گفت تصمیم را گرفته ام
من چگونه می توانم منفعل صد درصد نباشم؟
فرشته جان شناختی که من در این ده سال از شوهرم داشتم این بوده که اصلا به هیچ عنوان دنبال مادیات نبوده هست
قضیه سند زدن خونه و ماشین رو هم که پیش کشید می خواست سنگ بندازه
من طبق گفته هایی که قبلا به خود شما گفتم بهش اول نه گفتم
ولی بعد گفتم اگر من قبول کنم چی دست من میاد
گفت تو چی می خواهی
من بهش گفتم من تمایل دارم راه اول را جلو برویم ( دوباره زندگی کنیم ) قرار بود منطقی صحبت کنیم خوب حالا راه حل اول نشد
راه حل دوم را به نتیجه میرسونیم
که استقبال کرد و قبول کرد همه دار و ندارش را بدهد
پس فکر نمی کنم به دنبال امتیاز گرفتن از من باشه وگرنه چه دلیلی داره که بخواهد تمام مهریه را بدهد و بعد مرا طلاق دهد
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
به ایشون می گفتی ، توانایی اقدام مثبت را دارد و این یعنی اینکه اگر بخواهی خیلی راحت از پس مشکلات بر می آیی برای همین باورم نمیشه نتونی از پس مشکلات زندگیمون هم برآیی ، هم تو و هم من ممکنه برای درست زندگی کردن ناآگاه و کم مهارت باشیم ، اما ناتوان نیستیم ، و با تکیه به همین توانمندی ، آگاهی و مهارت هم به دست میاد ، فقط باید بخواهیم و اگر بخواهیم می شود ، اگر تا حالا وقتایی هم خواستیم و نشده ، چون بلد نبودیم ، الآن وضعیت فرق می کنه ، چون قطعاً تو و من آدمای دیروز نیستیم ، همین مدت جدا بودن از هم و فرصت فکر کردن خیلی چیزها به ما آموخته که به کار میاد برای ساختن زندگی و بقیش رو هم کسب می کنیم و به کار می بندیم ، مهم اینه که تو و من می تونیم ، فقط باید بخواهیم . من که می خواهم ، تو اگر نخواهی باید پای عواقبش هم بایستی ، چون من قدمم رو برداشتم و تلاشم رو کردم و وقتی تو نخواهی اصلاً مجبورت نمی کنم ، و خیالم راحته که من نخواستم این زندگی از هم بپاشه .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
عمده ترین امتیاز برای ایشون همان روند قبلیه که شما داشتی ( منظورم این بود ) که همیشه به دست و پاش بیفتی و برش گردونی ، حالا هم غرورش بهش اجازه نمی ده که بگه بر میگردم ، و مایله با منت گذاری برگرده ، یعنی شما نه به صورت عادی تقاضا کنی و ایشون برگرده ، بلکه التماس کنی و واسطه بفرستی و....
اگر دقت کرده باشی ، ایشون با دست پس می زنه با پا پیش می کشه .
در هر صورت شما ، آرام و خونسرد ، محکم و صبور ، و باداریت و منطقی باش و عجله و ترس به خودت راه نده . به خدا هم توکل کن و امید داشته باش که هر چه به صلاحه پیش میاد ( البته با تدبیر درست ) .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
دقیقا با دست پس میزنه با پا پیش میکشه
ولی حرف های توی پست 17 خیلی منطقی هست و مجبور میشه جواب قانع کننده ای بده
البته من در هر دو صورت باید خودم را برای جواب مثبت یا منفی آماده کنم
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
دقیقاً شما باید روندی رو در پیش بگیری که ایشون اگه مایل به برگشته ، بدون شکست غرورش و در عین حال بدون روش قبلی شما برگرده ، پست 17 به همین روند کمک می کنه ، حفظ غرور ، ایجاد انگیزه ، تغییر نگرش ، انعطاف بخشی .
با این حرفها اگه باز هم گفت طلاق مطمئن باش شما آرامش خاطر خواهی داشت و رضایت وجدان چون شما گسلنده این رشته به این شکل نبودید ، و مهمتر این که برای تصحیح روشهای اشتباه گذشته قدم برداشتی و تلاش کردی ، و به عبارتی به این شکل شما امتحانت رو خوب پس دادی و برای او جز پشیمانی چیزی باقی نخواهد ماند( اگر راه طلاق رو جدی در پیش بگیره )و برای شما حمایت الهی در پیش خواهد بود .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
با سلام
بالهای صداقت، به نظرم دوستان در این تاپیک راهنمایی های خیلی مفیدی ارائه کردند.
عدم مداخله من بیشتر معطوف به جملات قبلی ام راجع به شما در مورد خونسردی، خویشتن داری و صبر است.
شما صحبت های فرشته مهربان را دقیقا مطالعه کنیدحالا با جملات ذیل من ترکیب کن:
- مسائل طلاق زمان بر است.
- مسائل طلاق طی فرایند خود نیاز به درخواست دو طرف دارد، لذا شما در محل دادگاه اگر قلبا تمایل به طلاق ندارید این را اعلام کنید. و در آنجا توافق نکنید.
- اگر همسر شما به هرترتیب به شما علاقه داشته باشد، یا خواستار زندگی باشد، یا خواهان تغییر باشد، یا ...، به مرور در این پروسه هم با دست پیش خواهد کشید و هم با پا...
اینکه شما سراسیمه بشوید، مسائل را خراب می کند.
بگذارید فرایند آرام پیش برود و شما صحبتهای منطقی که طی مشاوره با شما و همچنین این تاپیک شنیده اید، را به مرور بیان کنید.
چرا هر کار می خواهید بکنید، فوری با ترس از طلاق ، دستپاچه می شوید و خویشتنداری خود را از دست می دهید.
برای هر کاری باید تا اندازه ای بر خود مسلط باشید تا بتوانید با توجه به علم و مهارتها و مشورتها عمل کنید.
اگر خیلی عجول و ... باشید، به موقع نیاز نمی توانید از این نظرات استفاده کنید.
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز
من از لحاظ شخصیتی با شما وجوهات مشترک زیادی دارم و این طور نیست که خیلی راحت با مسائل کنار بیایم و بگم هر چی پیش اید خوش اید ولی یک تفاوت عمده با شما دارم واون اینه که من محکم ام ولی شما اینگونه نیستی
و اما در مورد بحث شما
عزیزم اینکه شما بخواهی یک دفعه در عرض چند ماه صدو هشتاد درجه تغییر کنی ممکنه همه چیز رو خراب کنی
برای اینکه طرف مقابل شما هم تغییرات شما را بپذیره باید تغییرات به صورت تدریجی باشه نه یک شبه
من پیشنهاد می کنم به هیچ عنوان مسائل مالی را پیش نکشی چون همین مسائل مالی (مهریه ) کار دست خیلی ها داده و با پیش کشیدن مهریه زندگی شون از هم پاشیده
عزیزم حق و حقوق تو در هر صورت محفوظ ه واگه خدای نکرده یک زمانی طلاق بگیری به تو می رسه پس لزومی نداره راجع به چیزی که حق مسلم تو است و می دانی به تو می رسه چونه بزنی و حساب و کتاب کنی
بهتر بگم تا حق و حقوق تو کامل پرداخت نشه طلاق ثبت نمی شه
دوباره باهات حرف دارم گلم :72:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام آتنا عزیز :72:
باید ببخشید اما من با حرف شما که بالهای صداقت فردی محکم نیست موافق نیستم . ایشون اگر تا به امروز انعطاف به خرج دادند به دلیل احساسات و عواطفی است که دارند اما ایشون به خوبی ثابت کردند که اگر لازم باشه احساسات رو به خوبی کنترل می کنند و تصمیم درست رو می گیرند و محکم و قاطع عمل می کنند .
بالهای صداقت عزیز در این چند وقتی که در تالار بودند تغییرات چشم گیری در خودشون ایجاد کردند که قابل تحسین هست و اگر این زندگی ادامه داشته باشه همسر ایشون هم باید تغییراتی داشته باشند و هم چنین هر دو مهارت هایی کسب کنند تا مشکلات قبل رو نداشته باشند نیازی به 180 درجه تغییر نیست بلکه اون رفتارهایی که نیاز به تغییر داره باید تغییر کنه و همینطور مهارت های لازم کسب بشه .
نمیدونم که تاپیک مشکلات بعد از طلاق رو خوندید یا نه ؟ اگر نخوندید ، خوندنش خالی از لطف نیست .
بالهای صداقت عزیز یکی از کسانی هستند که بعد از اینکه مشاوره گرفتند واقعا سعی کردند که به اون عمل کنند و در خودشون تغییر ایجاد کنند و حتی همین آرامش امروز ایشون و نحوه برخوردشون با مسائل به دلیل همین تغییر هست . اگر در همون شرایط قبل بودند امروز اینگونه نبودند .
میدونم که بالهای صداقت عزیز این تغییرات رو حفظ می کنند و همینطور هر مهارتی که لازم باشه رو کسب می کنند چون واقعا به فکر بهبود زندگی هستند و هر تلاشی که لازم باشه انجام میدن .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت رو من به خاطر صداقت - پاکی - نجابت - انتقاد پذیری- سخت کوشی تحسین می کنم و به خودم می بالم که این سعادت نصیبم شد که با بالهای صداقت در تالار اشنا بشم:228:
بهتره جمله بالای خودم رو اینجوری اصلاح کنم من از بالهای صداقت محکم ترم
بالهای صداقت عزیز من کلی حرف دارم ولی الان کار دارم
برمی گردم:72:
راستی دوستان گلم صندوق پیام من پر شده همه پیام ها رو هم پاک کردم ولی اعلام می شه که صندوق شما پره کسی می دونه که چه کار باید بکنم
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
آتنای عزیزم باید اونها رو از سطل زباله هم پاک کنید . :72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز من دوباره برگشتم دخترم رو همراه پدرش روانه پارک کردم الان وقت دارم باهات حرف بزنم:227:
فرشته مهربان و مدیر همدردی راهنمایی های بسیار خوبی کرده اند ولی یه سری نکات هم به نظر من رسیده که بد نیست باهات در میون بذارم
عزیزم مهمترین مشکل شوهرت اینه که فرصت پیدا نکرده دلش برای تو تنگ بشه و بتونه به تو ابراز علاقه کنه به قول امین حیایی تو همیشه عشق ت کف دستت بوده البته من متوجه شدم که شما متوجه این ایرادت شدی ولی هنوز اون رو به صورت کامل برطرف نکردی
برات مثال می زنم تو می خواهی با شوهرت برای نحوه پرداخت مهریه صحبت کنی ( البته با اصل این کار مخالف ام )
ولی تو چه کار می کنی زنگ می زنی به پدر و مادرت که بیان شهر شما . بعد همراه اونها می ری منزل شوهرت
اینها اشتباه است تو اصلا نباید پیش قدم بشی به فرض اینکه بخوای در این رابطه صحبت کنی تو نباید جلو بری و ازهمه بدتر پدر و مادرت برن پیش شوهرت . ( باز یاداوری می کنم با صحبت در باره مهریه صد در صد مخالف ام )
بالهای صداقت عزیز زن ها در مقام ناز اند و مرد ها در مقام نیاز :305:
این مساله فطری است و اگه جای زن و مرد عوض بشه سنگ روی سنگ بند نمی شه
فرهاد کوه بیستون رو به خاطر شیرین می کنه من نمی گم که شوهرت بیاد یه طرف دیگه کوه بیستون رو بکنه من می گم حداقل بهش اجازه بده دلش برات تنگ بشه و اون بیاد سراغ تو رو بگیره
بالهای صداقت عزیز هر جا احساس کردی حرف های من تو رو ناراحت می کنه بگو ادامه ندم :228:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام دوستان
سلام به اتنا جان عزیز
با گفته شما موافقم من همیشه عشقم کف دستم بوده
خوب حالا بگذریم
باران ممنون از اینکه تاپیک منو دنبال کردی ممنون از راهنمایی های بجا و خوب همه دوستان
اما قضیه من
برای دوباره رسیدگی کردن به حساب ها و کتابها رفتیم دوباره خونشون
مادر خیلی آروم شروع کرد به بررسی حسابها شوهرم همش زود عصبی می شد حتی یکبار به من هم که فقط نظاره گر قضیه بودم پرید
من اومدم جلو و سعی کردم با آرامش و قلق همیشگی اش آرومش کنم بهش گفتم ببین حسابها یی که مادرم نوشته از روی صورتها و دست نوشته های خود شما بوده غیر از این هست؟
تاییدم کرد
بعدش به مامانم گفتم قضیه بر اساس اعتماد متقابل هست مگه نه؟
مادرم هم تایید کرد و گفت آره توی 140میلیون تومن فقط 8 میلیون اختلاف داریم که زود در میاد و اصلا هم مهم نیست
به شوهرم گفتم طبق حسابهای شما میرویم جلو ببینیم کجا با هم اختلاف داریم
اون هم قبول کرد
حدود نیم ساعت طول کشید
ولی هیچکدوم به توافق نمی رسیدند و کم کم قضیه به جاهای باریک و توهین رسید
مادرم گفت توهین نکن هر طور شما میخواهی بیا تکلیف حساب رو روشن کن
شوهرم گفت حسابدار بگیرید
مادرم گفت شما یه حسابدار بگیرید که مورد اعتمادتون باشه
بعد شوهرم گفت برای چی من برم دنبال حسابدار
از خونم برید بیرون تا بیشتر بهتون توهین نشده
بابام گفت توهین نشده منظورت چیه
که بگو مگو بالا گرفت
من هم هاج و واج فقط رفتار شوهرم را نگاه می کردم که مرتب بی احترامی می کرد و همش به سمت پدرم حمله می کرد که او را بزند
پدر و مادرم را کنار کشیدم
مامانم گفت بببین به خاطر تو هست که گفتی بیا حساب کتاب کنید من اومدم همش به خاطر تو هست
پدرم هم گفت فقط به خاطر تو هست که من این همه تحقیر و توهین رو می کشم
شوهرم هم می گفت برید بیرون
الان من خونه هستم فقط ماتم برده شوهر من اونی که اینقدر دوستش داشتم اینگونه با پدر و مادرم برخورد کنه
نمی دونم هیچ احساس خاصی ندارم فقط آرام هستم
آرام آرام آرام نمی دونم چرا اینقدر بی تفاوت شده ام
به پدر و مادرم روحیه دادم گفتم من فقط یه دونه بابا و مامان دارم شما چرا خونسردیتون رو حفظ نکردید
پدرم گفت تو ده سال با این آدم داری سر می کنی
چی می خواهی به پای چی نشستی
مادرم هم همین طور می گفت باعث همه این توهین ها من هستم
نمی دونم شاید این از اون آزمایشهاست که خدا داره از من میگیره و امتحان نهایی خیلی سخت هست
هنوز هم توی شوک هستم خدایا این شوهر من بود که این همه بی احترامی می کرد
دوستان
برای من از اون پاک لایتناهی فقط صبر طلب کنید
نمی دونم این صبر را این ارامش را از کجا آوردم الان خانواده ام آرامش ندارند و من اینقدر آرامم
نمی دونم توی سر شوهرم چیست جرا گفت بیایید حساب و کتاب کنیم بعد ما که طبق خواسته ی اون رفتیم جلو از روی همون دست نوشته هاش ولی چرا اینجوری بهم ریخت
دوستان واقعا متاسفم به خاطر این مسئله کوچک که خیلی راحت حل می شد ولی شد یه قضیه لاینحل
می تونم بگم این صبر و این ارامش شاید برایم نویدی باشه برای شروع یک زندگی جدید
توی اوج دعوا شوهرم می گفت شما زنم و تحریک کردید بره توی اون خونه بشینه بهش گفته بودم من توی اون خونه نمیام شما تحریکش کردید
مامان می گفت ده سال زندگیمون رو تو (من) به خاطر یه همچین کسی خراب کردی
واقعا من مسئول همه این ها هستم
من فقط می خواستم زندگی ام رو حفظ کنم
می خواستم بچه ام در کنار پدر و مادر بزرگ بشه
الان فکر کنم بغضم داره می ترکه به خاطر اینکه حرمت پدر و مادرم شکسته شد
راستی چی شد اینجوری شد
من دیگر از مرگ آشنایی ها حرف جدایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها نمی ترسم
شاید می گم تقصیر منه تا کم شه از جرم همه
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
عزیزم بحث راجع به مهریه همین می شه دیگه
این که من بهت پیشنهاد دادم راجع به مهریه اصلا صحبت نکنی دقیقا به خاطر جلوگیری از ایجاد تنش بود
بالهای صداقت عزیز
خودت رو ناراحت نکن - توکل به خدا
دیگه هیچ گونه تماسی (چه خودت چه خانواده ات )با شوهرت نگیر حتی اگه تماس گرفت یه چند روزی جواب نده
بزار متوجه بشه که چه جرکت زشتی انجام داده
بعد از مدتی اگر او به تو تماس گرفت بهش بگو من به خاطر 10 سال زندگی مشترک و موطلایی به طلاق توافقی راضی نیستم
بزار شیشه زندگی ات از دست شوهرت بیفتد نه از دست تو
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
قرار نبود این جوری شه یهو تنها بشم
راستی چی شد این جوری شد بی پناه شدم
شاید می گم تقصیر منه تا کم شه از جرم همه
نه اتنا جان پست آخر شما رو الان خوندم
اصلا احتمال نمی دادم شوهرم دعوا راه بیندازه آخه خیلی آروم بود
اتنا جان ما اصلا در مورد مهریه صحبت نکردیم فقط صحبت سر حساب و کتاب ساختمون سازی مشترک پدرم و شوهرم بود
باورت نمیشه من حتی نیم درصد هم احتمال این برخورد را نمی دادم چون ما اصلا قرار داشتیم بهش حدود 20میلیون تومان پول بدهیم
عجب قصه ی پر ماجرایی هست این زندگی من نه
راستی بغضم رفت چقدر با ارامی برایتون می گم شاید هنوز توی شوکم یا نمی خواهم باور کنم چه اتفاق هایی افتاده آخه منی که یکشنبه با رفتار سرد شوهرم افتادم زیر ماسک اکسیژن و نبضم ضعیف شد الان اینقدر ارام
امیدوارم آرامش قبل از طوفان نباشه
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
به هر حال من با هر گونه بحث مالی در این شرایط صد در صد مخالف ام
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
موعود جان جایت خیلی خالی است
فرشته مهربان
آقا نقاب
سارا خانم
مامفرد
باران
غزاله
.
.
.
بچه ها کجایید
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز فقط نذار این آرامشی که داری به هیچ وجه از بین بره . انقدر روی ماجرای امشب تمرکز نکن .
من حس می کنم شوهر شما چون هنوز تصمیم قطعی برای زندگیش نگرفته و همینطور مسائل مالی که پیش اومده باعث ایجاد تنش هایی در اون شده و این رفتار عصبی ناشی از همین هست . شما گفتید که به خاطر اینکه به همه گفته که شما رو طلاق میده می خواد طلاق بگیره و اگر تا این حد حرفی که به دیگران زده براش مهم باشه همین ها هم میتونه باعث واکنش های عصبی بشه چون خواسته قلبیش چیز دیگه ای هست اما داره برخلاف اون عمل می کنه مسائل مالی هم جای خود .........
شما اصلا فکر نکن که چرا شوهرت اینکارو کرد سعی کن فکرت رو متمرکز این قضیه نکنی و آرامشت رو حفظ کنی و تا همسرتون نخواسته پیگیر مسائل مالی و حل کردنش نباش .
نذار آرامشت از بین بره .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام بالهای صداقت.:72:
بالهای صداقت گرامی بسیار خرسند هستم که شما با آرامش کامل و با نهایت صبر به پیش می روید..
این یکی از ویژگی های افراد موفق است..پس جای نگرانی نیست.
اما بالهای صداقت عزیز نکاتی هست که باید متذکر شوم....
اصولا هر یک از ما در زندگی نقشی برعهده داریم و باید ان نقش را به نحو احسنت به انجام رسانیم. اما گاهی علاوه بر اینکه نقش خود را بخوبی ایفا می نمایم بدلیل ترس از دست دادن موقعیت >تمام انرژی خود را صرف به اتمام رساندن نقش های دیگران می سازیم.
شما در طول دوران زناشویی عهده دار اکثر نقش های همسرتان بوده اید و همین امر همسر شما فردی ""منتظر"" و ""پرتوقع"" ساخته است ...که در واقع این پرتوقع بودن هم ناخودآگاه است.
شما فرض کنید هر روز شوهرتان نقشی را انجام می داد که خارج از وظیفه اوست..مثلا: هر روز غذا می پخت و شما هم در تمام دوران زندگی زناشویی شاهد این امر بودید.
حال تصور کنید چندروزی شوهرتان دیگر بدلایلی غذا نپخت...آنوقت چه میشود؟؟
شما از او گلایه می کنید زیرا ناخودآگاه قبول کرده اید که پختن غذا وظیفه شوهرتان است.
..................................................
همسرتان نقطه ضعف شما را که همانا "طلاق" می باشد یافته است و اطمینان دارد هر وقت اوضاع بر وقف مرادش نبود می تواند از اسلحه ای به نام "طلاق" سود برد.
.....................
شما هرگز امکانی را ایجاد نکرده اید تا همسرتان از "غیرت" خویش بهره برد.. نمونه بارزش در همین دعوای بود که توضیح دادید.
بگذار واضح تر بگویم در واقع نیاز همسرتان به شما>>> مانند رابطه پدر و فرزندی است که>> فرزند تنها بخاطر ""نیاز مالی"" به پدر وابسته است و اگر روزی پدر از لحاظ مالی آن غنای لازم را نداشته باشد دیگر فرزند او را "پدر" خویش نمی داند.
........................
بالهای صداقت عزیز خوشبختانه هنوز جای امیدواری هست زیرا هر روز و با گذشت زمان آگاه تر و صبورتر می شوید و با حفظ آرامش می توانید بحران را مدیریت سازید.
:305:
همین آرامشی که از آن سخن می گوییم اولین جرقه "رهایی از وابستگی" است.
..............................
بالهای صداقت گرامی این را قبول کن که ازدواج و زندگی زناشویی اصولی دارد و هر دو طرف باید تعهداتی در قبال یکدیگر داشته باشند...و عدم پایبندی به تعهدات یعنی پایان روابط.
....................................
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
عزیز
همین آرامش رو حفظ کن و خدا رو به خاطرش شکر کن و بدان به قول نقاب این نتیجه بیرون آمدن از وابستگیه ، و از طرفی نشونه تلاش شما برای صحیح عمل کردنه ، و البته توکل نیز مؤثر بوده . پس از خونسردی و آرامشتان خشنود باشید.
اما در مورد وضعیت پیش آمده ، شوهرتان خود به خود بهانه لازم را برای برون رفت شما از بحث مسائل مالی بین ایشون و پدرتان به شما داد ، از این به بعد از شما خواهش هم کرد که واسطه شوید پدر و مادرتان دوباره وارد حساب و کتاب شوند ، به هیچ وجه قبول نکنید و بخواهید که خودش با آنها صحبت کند ، قرار بگذارد و.....
در مورد این رفتارش هم احساس نارحتیتون را ابراز کنید اما به گونه ای که رفتار ناپسندش تقبیح بشه نه شخصیتش ، مثلاً این که بگید ، خیلی ناراحتم از رفتاری که پیش اومد ، اصلاً ازت انتظار نداشتم ، باورم نمیشه ، برام مثل یک خوابه ، یا مثلاً بگو واقعاً تو بودی ؟!! من اصلاً دوست نداشتم پیش پدر و مادرم و هر کس دیگه ای اینجور رفتاری ازت سر بزنه ، هنوز هم نمی تونم باور کنم ، تو تا حالا اینجور برخوردی نداشتی از تو بعید بود ( البته اینها صادقانه هم باشه ، چون در بیانت دیدم که خودت هم تعجب کردی از رفتارش ، پس این رو به این شکل ابراز کن ).
در هر حال شما همچنان محکم باش و آرام و با مشورت و دقت عمل پیش برو . با پستهای اخیر آتنا موافقم پس به این پست ها توجه کن .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
ممنون از همه دوستان از فرشته جان از نقاب از باران از اتنا
بچه ها این صبر و آرامش را از شما و یاری صمیمانه یتان آموختم با توکل به خدا همه این مراحل طی میشه
دوستان در این آرامشی که هستم برای همتون توی این عید بزرگ ارزوی همچنین آرامشی در جای جای زندگیتون می کنم
به داشتم دوستانی مثل شما افتخار می کنم
اقا نقاب سلام
یکبار دیگه هم به گفته بودی نتونستی غیرت شوهرت را به حرکت در آوری تا از غیرتش بهره ببره
چگون این کار را انجام دهم؟
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلامی دیگر بر شما:72:
بالهای صداقت عزیز من "غیرت" به معنای ایجاد انگیزه و تحریک در همسر شما مطرح می کنم.
اصولا وقتی افرادی که از نظر مسئولیت اجتماعی و فردی در رده های پایین تری قرار دارند به دنبال فردی می گردند تا وظایف خود را به او واگذار کرده و آسوده شوند.
حال اگر شما تمام مسئولیت ها و وظایف همسرت را برعهده گیری او خیالش آسوده خواهد بود و به همان رفتار قبلی خود مبنی بر "عدم وظیفه شناسی"" ادامه خواهد داد.
در مورد این گونه افراد توصیه می شود مانند ""خود با آنان رفتار شود"" البته نه با ""تحقیر"" بلکه با تحریک ""غیرت""..
مثلا در مورد عصبانیت....اگر او در تمامی موقعیت ها عصبانی می شود و ناسزا می گوید باید طوری وانمود سازید که شما هم می توانید عصبانی شوید و در واقع میدانی برای خشمگین ساختنش ندهید.
:305:البته این مواردی که ذکر کردم تنها هنگامی کاربرد دارد که همسرتان به شما علاقمند باشد وگرنه توصیه نمی شود."
........................................
بالهای صداقت گرامی راه دیگر القای حس ""پدربودن"" به ایشان است. طوری وانمود نمایید که به همسرتان نیاز دارید(البته غیرمستقیم) یعنی به او عزت نفس دهید بگویید هنگامی که با تو هستم دیگر ترسی از افراد و موقعیت ها ندارم...او را بزرگ جلوه دهید.. از مردانگیش از نترس بودن تعریف نمایید حتی اگر این چنین نباشد.
خواستن نظر همسر>> حتی توصیه می کنم در موارد جزئی مانند انتخاب لباس نیز با همسرتان تماس بگیرید و نظرش را جویا شوید.
حتی بر فرض دخترتان در حل مسئله ریاضی کتابش ناتوان است...در این صورت با همسر تماس گرفته و بگویید دخترمان سوالی از شما دارد و از او بخواهید تا در مسئله ریاضی دخترتان کمک نماید(حتی اگر اشتباه گفت قبول کنید و اگر گفت من چه می دانم..بگویید ممنون ..ببخش که وقتت را گرفتم..دخترم از بابا خداحافظی کن)
بالهای صداقت عزیز با رعایت این موارد اولین گام را در تحریک ""غیرت"" همسرتان بردارید.
پایدار باشید:72:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز بهترین تصمیم رو گرفتی
فقط یه چند نکته برای اینکه این چند ماه که شما به خودت فرصت می دی شوهرت هم فرصت پیدا کنه که تغییر کنه
الف- اصلا و ابدا باهاش تماسی نگیر
ب - اجازه نده مسائل مالی دوباره مطرح بشه حتی اگه امکان داشته باشه پدرتون هم اعلام کنه که فرصتی برای ادامه بحث های مالی نداره چون اگه حتی پدر شما و شوهر شما بحث مالی کنند و اختلاف بین اونها پیش بیاد روی زندگی شما اثر منفی خواهد گذاشت
ج - اگه ایشون پیشنهاد طلاق داد شما بگو حاضر نیستی توافقی طلاق بگیری به دو دلیل
1- هنوز راه های نرفته ای را می بینی
2- حاضر نیستی شیشه زندگی تان به دست تو بیفته
د- اصلا به شوهرت فکر نکن فرض کن یه مسافرت رفته به وضعیت ظاهری خودت بیشتر از قبل رسیدگی کن مثلا برو ارایشگاه به موهایت رنگی را بزن که تا به حال نزدی لباس های رنگ روشن بپوش کلاس ورزشی ثبت نام کن و....
موفق باشی
فقط یه نکته دیگه
فعلا نمی خواد به این فکر کنی که
- طلاق خوبه یا بده
- اصلا بعد از طلاق چه کار کنم
- انتقالی بگیرم یا نه
- مو طلایی رو چی کار کنم
الان مرحله ای که تو و شوهرت می خواهید به ارامش برسید:227:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام و آفرین
این که در فکر اینی که سنجیده عمل کنی ، تفکر می کنی و تصمیماتت رو لیست می کنی و به مشورت می گذاری و با یک نتیجه روشن و دقیق حاصل از تفکر و مشورت ، کاملاً مختار و مستقل عمل می کنی ، جای تحسینی فراوان دارد که همینجا از من اینرا از صمیم قلب بپذیر . و بدان که همین روند چون اعتماد به نفس و خود باوری تو را روز به روز بیشتر تقویت می کند ، آرامشت را نه تنها عمیقتر می سازد ، بلکه به جرأت می گویم تو را به نشاطی مداوم و شیرین و وجدی درونی هم خواهی رساند ، و این حال و احوال ، دل و ذهنت را در مقابل ناملایمات چنان دریایی می کند ، که روز به روز تلخی و سختیها در نظرت کوچک و کوچک تر خواهد شد ( چون روح تو بزرگ و بزرگ تر یا بهتره بگم ، وسیع و وسیع تر می شود ) .
من هم با نظرات خوب و دقیق آتنا موافقم ، فعلاً به این که بعداً به کجا ممکنه برسی ( طلاق یا غیر آن ) فکر نکن ، در حال زندگی کن و آرامشت را عمیقتر کن و هر جریان و ماجرایی پیش می آید را درست مدیریت کن .
و در مورد شوهرت هم بگذار ایشون قدم پیش بگذارد و طالب باشد و شما هم مسئولیت هیچ چیزی ( که مربوط به ایشونه رو نپذیر ) و در مورد طلاق هم با طلاق توافقی موافقت نکن ، هر وقت اعلام کرد بگو من موافق طلاق نیستم بنا براین توافق معنی نداره ، شما می خواهی دادخواست به دادگاه بده .
در هر حال تصمیماتت خوبه ، اما سئوالاتت از آینده رو رها کن و دنبال پاسخ نباش چون درست تر اینه که ذهنت رو درگیر احتمالات مربوط به آینده نکنی ، مطمئن باش وقتی درست تدبیر کنی آنچه برایت پیش می آید رضایتت را در پی خواهد داشت.
در پناه الطاف حق موفق باشی عزیزم
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیزم سلام
از اینکه دیر اومدم معذرت می خوام راستش از صبح که اومدم داشتم پست هاتو می خوندم
من از چهار شنبه تالار نبودم ببخشید خبر نداشتم
وقتی مردی به چیزی اصرار می کنه اگه شما بخوای براش دیلیل بیاری تا از تصمیمش منصرف بشه نتیجه عکس می کده و اون بیشتر روی تصمیمش مصمم می شه
در برابر اصرار اون برای طلاق شما نباید اصرار برای ادامه زندگی داشته باشی باید بزاری زمان همنطور که شما رو آروم کرده همسرتم آروم کنه
در شرایطی که همسرت قرار داره و انقدر عصبیه مطمئنا تصمیم درستی نمی تونه بگیره پس بهتره شما با توجه به شرایط ایشون
فعلا هیچ عکس العمل خاصی انجام ندی و سکوت کنی و صبر داشته باشی و مدتی که به خودتو همسرت میدی به جایه اینکه تلاش کنی همسرت رو برگردونی باید تلاش کنی خودتو دوباره بسازی اینجوری اگه همسرت برگرده با یه آدم محکم رو به رو می شه که می تونه بهش تکیه کنه
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
من ازت عذر میخوام که اینقد دیر به پستت سر زدم ،علتش هم مشغله های ریز و درشته به هر صورت ببخشید:16:
از ابتدا با ارامش نوشته و نظرات دیگران را خواندم و از اینکه حس همدردی دوستان در شرایط حاد با تو همراه بود بسیار خوشحال شدم.
از خواندن مشکلاتی که در این مدت برایت پیش امده جدا متاسف شدم اما در واقع از این تغییر شگرفی که برایت صورت گرفته به وجد امدم.
تو قوی شدی و این به معنای دلداری دادن من نیست. تو دارای قدرتی شده ای که از درون سرچشمه میگیرد و و ابسته به بیرون و ادمها و یا موقعیت ها نیست و این تزلزل نیافته ترین تغییر است. من هم به سهم خودم بهت تبریک میگم
اما.....
اما این تلاش ،این انرژی جوشان،این ارامش و صبر تنها در زمانی میتواند پایدار تر گردد که به دور از هیجان با ارامش و تعقل با شرایط برخورد کنی
و در واقع توصیه دوستان را مبنی بر عدم تلاش برای بازگشت همسرت را فراموش نکنی. انسانی که انقدر مسلط بر خودش است که میتواند اعتیادش را ترک کند در صورت انگیزه درونی و خواست قلبی میتواند سخترین مشکلات زندگی مشترکش را هم سامان ببخشد. تنها باید خودش هم به این اطمینان قلبی برسد که زندگی مشترک او با تمام پستی و بلندیهایش ارزش نگهداری دارد
ببین دوست خوبم خودش باید به این نتیجه برسد و فکر میکنم تو تمام تلاشت را برای این اگاهی وحفط زندگی انجام داده ای تا جایی که به قول معروف از انور بوم زمین افتادی....
پس همت خودت را برای تغییرات شگرف تر آماده تر کن . مثل این مدت آرام باش و به خودت مسلط باش و همین توکل و اعتماد به خداوند را داشته باش . کاینات و خداوند حامی تو هستند.
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
خواهر گلم منو ببخش که دیر متوجه تاپیکت شدم .البته عمدی نبود چون تاریج ایجاد تاپیکت پنجشنبه بوده و من در تعطیلات بودم تا چند روز.
عزیز دلم آقای سنگ تراشان و دوستان خیلی خوب راهنمایی کردند و از اینکه همراه بودنش.ون رو باهات دیدم واقعا" خوشحال شدم .
خواهر عزیزم من هم میگم شما برای حفظ زندگی مشترکتون تا حالا هر کاری که تونستی کردی و از این لحاظ هر اتفاقی که بیفته تو عذاب وجدان نداریو این برای ادامه زندگی و شروع زندگی تازه خیلی مهمه .همه ما تو این مدت تلاشها و اضطرابها و به هر دری زندها و بستری شدنهای تو رو دیدیم و در کنارش محکم بودنت رو هم دیدیم .
من فکر میکنم شوهرت با تمام بداخلاقی هایی و بدرفتاریهایی که اخیرا" مرتکب شده ، اما هنوز تصمیم جدی و قاطعی برای جدایی نگرفته و این هم حرف از طلاق زدن فقط برای ترسوندن تو و اینه که اگه برگرده به زندگی دیگه هیچوقت جرات نکنی تو کارش دخالت کنی و اونو همین جوری که هست قبول کنی.
این قضیه خونه و ماشین و حساب و کتابها هم که اضافه شده اوضاع روحیش رو بهم ریخته .نمیتونه آروم باشه و تصمیم بگیره .اون بازهم فرصت لازم داره تا از این تنش ها و درگیریهای ذهنی و حتی فیزیکی و لفظی با والدینت بیرون بیاد .بهش فرصت بده اظهار پشیمانی کنه از رفتا غلطش با پدر و مادرت .
با این جمله از خنم آتنا موافقم که گفتند نباید بحث مهریه رو الان پیش می کشیدید هر چند اون اول بحث کرده باشه .چون تو بت طلاق مخالفی اما در عین حال تو بحث مهریه باهاش کل کل کنی بهش ثابت میکنی که غیر از اون مسائل مالی هم براتن خیلی مهمه .البته مهم هست اما این چیزیه که حق توه و خدای نکرده در صورت طلاق بهت تعلق میگیره پس لازمن نیست الان در موردش دعوا کنید .در عوض میشد به جای مهریه به دخترتون فکر کنید و در مورد آینده و مشکلاتی که برای اون پیش میاد بحث کنید ! اینکه اصلا" نظر تاون چیه ؟ اون خیلی چیزها رو متوجه میشه .میشه وقتی حرف از مهریه میشه تو چیزی نمیگقتی یعنی طوری رفتار می کردی که در مقابل یک زندگی مهریه هیچ ارزشی نداره نه اینکه حاضری خیلی راحت از حقت بگذری اما حداقل تو این مورد تظاهر به بی اهمیتی مهریه به نظر من میتونه یه حرکت مثبت باشه از جانب تو .
کاری که تو باید این روزها همیشه مد نظرت باشه عهمون حفظ آرامش و توکل و سلامتی خودت و دخترته .تو نباید ناامید و افسرده بشی .باید مراقب سلامتیت باشی .اگه میخوای کار مثبتی انجام بدی و زندگیت رو نجات بدی به هر شکل اول باید قوی و سلامت باشی .
با همه این حرفا من هنوز فکر میکنم شوهرت خیلی دوست داره و از ته دل طلاق رو نمیخواد .درسته که سخته اما تو باید بازهم سعی کنی تا این حس از وجودش بیرون نره بلکه شعله ورترش کنی !
برات آرزوی موفقیت میکنم خواهر عزیزم:72:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام موعود جان
کجایـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــی
این پست را با صدای بلند من بخون
الان خوبم
ولی میام برایت از چیزهایی که گفتی می گویم
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما اعضاء گرامی:72:
دوستان با توجه به قوانین تالار مبنی بر عدم ارسال پست های حاشیه ای( در تاپیک های محتوایی) قبیل ::احوال پرسی و مواردی این چنینی...
چند پست اخیر که شامل مسائل حاشیه ای می شوند توسط مدیران حذف خواهند شد..
از شما اعضاء فعال انتظار همیاری بیشتری داریم و خواهیم داشت..
با سپاس از صبوری شما اعضا گرامی:72: