چند کلمه با موطلایی

دختر شایسته و گل تالار همدردی

عضو تالار شدی خانم . به تو تبریک می گویم .
از امروز تو یک عالمه خاله و عمو و دوست خوب داری .

اما یک نکته

مو طلایی عزیزم جوانترین عضو تالار تو هستی .

دختری شایسته و درست اندیش و خوش فکر که از حالا و از همین سن تصمیم دارد مشکلات فردی و زندگی اش را حل کند و به هیچ گره کوری اجازه ندهد که مسیر زندگی اش را تحت تاثیر قرار بدهد ( این جمله یک کم سخت بود بایدبیشتر روی آن فکر کنی )


مو طلایی جان
فضای این تالار یک کمی با تمام فضاهای اینترنتی فرق دارد . باید حواست را جمع کنی . اینجا یک محیط نسبتا سالم است .می دانی چرا ؟!

چون عمو سنگ تراشان مهربان و با عمو کیوان و عمو نقاب و... حواس شان به همه ی ما هست و نمی گذارند که آدمهای بد مزاحم ما بشوند . اما همه ی تالارها عموهای به این خوبی ندارد .

اینجا تو خاله ها و دوستهای خوبی داری که سعی می کنند از تو مراقبت کنند اما همه ی فضاهای اینترنتی خاله ها و دوستهای خوب ندارد .

مهم تر از همه اینکه تو مامان خوب و مهربانت را در کنار ت داری که از تو مراقبت می کند و همه ی بچه های تالار را تقریبا می شناسد و با توجه به شناخت خودش ، جهت سالم بودن این فضا ، ترا هم عضو کرده . اما یادت باشه دستت را تا روزی که کاملا بزرگ نشدی از دست مامان بیرون نکشی و از او دور نشوی . او خوب می داند از تو چطور مراقبت کند حتی در این فضای مجازی .


خوش آمدی عزیزکم که هر چه زیبایی است در انتظار ورود به چشمهای پاک توست و هر چه خوبی است در انتظار قرار گرفتن در دستان معصوم تو .

کافی است بخواهی و درست طلب کنی .

واقعا ازشما[b]
متشکرم
موطلایی

سلااااااااااااااام :43:
منم به كوچيكترين عضو تالار موطلايي خانم قشنگ و مهربون عضويتش رو تبريك ميگم *ماشالله چشم نخوري ايشالله :46:*

مو طلايي خانم ، عكس دختر كوچولوي خيالي خودمو واست مي زارم اونم خيلي تو رو دوست داره و سلام مي رسونه :43: :43:)

http://www.hamdardi.net/imgup/11942/...b25c89c613.gif

اميدوارم خانماي تلار خاله هاي مهربون و آقايون تالار داييهاي خوبي برات باشن عزيزم به نصيحتها و حرفاي خوبشون توجه كن دختر خوب ، خيليم مواظب خودت باش :43:

موطلایی

می بینی وجودت چقدر گرما به تالار داده ؟! همه عاشق تو و معصومیتت هستند . :228::43:


مرسی آرمان این عکس یک حس خوب و عالی به من منتقل کرد . نیازمند این حس بودم .

البته موطلايي خانم ما دوسال پيش اوايل شروع كار تالار هم يه خانم كوچولوي دانا و توانمند و دوست داشتني داشتيم به اسم ريـــحــانه كه الان خيلي وقته خبري ازش نيست اميدوارم هر جا هست سالم و سلامت باشه حالا با وجود شما ياد و خاطره ايشون هم زنده ميشه . اينم عكسش

http://www.hamdardi.net/uploads/avatars/avatar_902.jpg

خوب میبینی عزیزم همه از اینکه اومدی تو این تالار خوشحالن و دوست دارن .

مو طلایی عزیز تو جوون ترین عضو تالار هستی بعد از تو ریحانه جوون ترینه .

تو یه فرشته ای ، عزیزم با اون قلب پاکت برای ما هم دعا کن .

تقدیم به مو طلایی عزیز ، یه فرشته مهربون و خوشگل با موهای طلایی

http://www.hamdardi.net/imgup/18460/...184898c136.gif

باران جان



ازت متشکرم
موطلایی

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ازت متشکرم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

متشکرم
ازطرف
موطلایی

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بچه ها از
همتون متشکرم

خواهش می کنم عزیز دلم
قربون قلب مهربونت برم عزیزم
نمی خوای یکم برامون حرف بزنی از آرزوهات بگو
بزرگ شدی می خوای چی کاره بشی؟

http://www.hamdardi.net/imgup/18460/...2fc6847792.gif

مامانم نمی زاره اسممو بگم:81:
بایدچی کارکنم؟

لطفا برای من نامه عکس شعر وداستان
بنویسید:43:

خوب به حرف مامانت گوش کن حتما دلیلی داره که میگه اسمتو نگو .

به جای اسم خودت می تونی به اسم دیگه که خودت دوست داری بگی تا اینجا با اون اسم صدات کنیم

باران عزیز دراینده میخوام دکتر جراهی پوست صورت بشوم
ارزویم زندگی خوب باارامش ولذت بخش است
شما دوستان عزیزرا فراموش نمی کنم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

موطلایی هستم
ارزو صدام کنین

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

جواب بدین لطفا

عزیز دلم ، آرزوی خوشگلم امیدوارم به هر آرزویی که تو قلب کوچولوت داری برسی .:203:

عزیزم از ما شعر و داستان خواسته بودی واست یک داستان گذاشتم امیدوارم خوشت بیاد:46:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

تقدیم به مو طلایی عزیزم

باران68داستان چی شد

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

باران خواهش میکنم
داستانت رابفرست:54::54::47:

توی تاپیک تقدیم به مو طلایی واست گذاشتم

پخش میشه یا نه؟

اره مرسی
خیلی ممنونم
موطلایی هستم:104::227::73::199::199::228::228::104::10 4:

سلام:72::

آرزو .....عجب اسم قشنگی داری خانم دکتر کوچولو....
دوستان تالار خاله سارا رقیب پیدا کرده!!:302:

آرزو می تونی بیای فعلا تو مطب من کار کنی..خوبه؟

چه آرزوهای قشنگی داری.....حتما بهش می رسی ....
به مامان بگو برات وسایل دکتری رو از الان بخره باش تمرین کنی..منم همیشه داشتم ...
دختر خوبی باش.....
الانم که حتما خوابیدی....:73:
دیگه تالارمون دو تا دکتر داره.... من به همکارم خوش آمد می گم...
:46:

سلام قشنگ خاله:16::16::16:
حالت چظوره؟؟؟:P:P:P
مامان چطوره؟؟؟

خانم قشنگم تالار به درسهات اسیب وارد نکنه ؟؟
تو که میخوای جراح پوست بشی باید یه عالمه درس بخونی . خانم خانمای خوکشل :P:
اینقد خوشحالم که تو اینجایی اخه کی برای یه دختر ناز و مامانی مثل تو حظ نمیکنه که من دومیش باشم؟؟؟؟؟


گوشتو بیار یه چیزی دم گوشت بگم،

به هیچکی نگی و لی من یه دنیا دوستت دارم[size=medium]:::16::16:

سلام

دست خاله درد نکنه که برای موطلایی تاپیک درست کرده .:72:
موطلایی اگه گفتی تاپیک یعنی چی ؟؟؟

خب من الان یه چیزایی بهت میگم و خودت انشاء الله زود زود همه چیرو یاد میگیری :


تاپیک = موضوع . یعنی موضوعی که تو دوست داری درباره اش مطلب بنویسی و دیگران هم توش نظراتشون رو بگن.مثلا" این که خاله برات درست کرده یه تاپیکه با نام « چند نکته با موطلایی »:72:


پست = پست یعنی مطالبی و حرفای خوشگل تو که اینجا میذاری و ما میخونیم و میگیم « پست موطلایی خیلی خوب بود » یعنی حرفای موطلایی خیلی خوب بود .:73:


تشکر = گل من اگه از حرفای کسی یکی از عموها یا خاله ها ( اگه دوست داری بگو دایی و عمه اشکالی نداره ) خوشت اومد و بهت آرامش داد میتونی دکمه « تشکر » رو بزنی و به این وسیله ازش تشکر کنی :16:



نام کاربری = عزیز دلم همه ما اینجا یک اسمی برای خودمون انتخاب کردیم که اسم اصلی خودمون نیست و دوستان با این اسم ما رو می شناسن و با اون صدامون میکنن مثلا" نام کاربری من m.mouod و اسم اصلی من چیز دیگه است . نام کاربری تو هم « موطلایی »


آواتار = این عکسهای خوشگلی که می بینی هر کدوم از ما زیر نام کاربریمون داریم اسمش « آواتار » هست که به موقع مامان واست یه عکس خوشگل که دوست داشته باشی میذاره:43:


فکر کنم فعلا" کافی باشه مگه نه ؟


راستی عزیزم عکس دختر خیالی دایی آرمان رو دیدی .حالا عکس دختر خیالی منم ببین .خوشگله ؟
ولی هر چی باشه به پای خوشگلی تو نمیرسه میدونم .


[/img]
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/11476/...7dcfe4d1b7.jpg

سلام خانوم دکتر
می شه مارو بدونه ویزیت معاینه کنید
برای ریزش مو یه شامپو می خوام یه صابونم بدین برای صورتم
باید به مامانت بگیم سفارش ما رو بکنه
منشی تون خیلی دیر وقت می ده گفته یکماه دیگه :302: می شه بگید منو زودتر قبول کنه

ازهمه شماوخاله زهراتشکر میکنم
حالا هم اواتاردارم وهم امضا:104::227:

سلام خانم سارا مطب دارد به همكار نياز دارد خاله سارا با تجربه با دانش با علم دكتر خوبي است

سه بچه خوک

يكي بود ، يكي نبود ، زير گنبد كبود در جنگلي، خوكي با سه پسرش زندگي مي كرد . اسم بچه ها به ترتيب مومو ، توتو ، بوبو بود .

يك روز مادر خوكها به آنها گفت :” بچه ها شما بزرگ شديد و بايد براي خودتان خانه اي بسازيد و زندگي جديدي را شروع كنيد . “

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...5c7fd120d0.gif


مومو كه از همه بزرگتر و از همه تنبل تر بود پيش خودش فكر كرد چه لزومي دارد كه زيادي زحمت بكشد براي همين با شاخ وبرگ درختها يك خانه براي خودش ساخت .توتو كه كمي زرنگتر بود با تنه درختها يك خانه چوبي ساخت . بوبو كه از همه زرنگتر و باهوشتر بود با سنگ يك خانه سنگي محكم ساخت .


مدتي گذشت ، يك روز مومو جلوي خانه ، در حال استراحت بود كه گرگي بدجنس او را ديد . گرگ تا اومد مومو را بگيرد ، مومو فرار كرد و به خانه رفت و در را بست . گرگ خنديد و گفت :” حالا فوت مي كنم و خونه ات را خراب مي كنم و تو رو مي خورم . “ بعد يك نفس عميق كشيد و فوت كرد . چون خونه مومو محكم نبود بلافاصله خراب شد . مومو ترسيد و شروع به دويدن كرد

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...0cc06927e7.gif


رفت ورفت تا به خانه توتو رسيد .در زد وفرياد كشيد : ” توتو ، توتو در را بازكن گرگه دنبال من است . “

توتو در را باز كرد و گفت :” نگران نباش خانه من محكم است و با فوت گرگه خراب نمي شه .“

گرگه كه مومو را دنبال مي كرد به خانه توتو رسيد و قاه قاه خنديد و گفت :” الان فوت مي كنم و خونه شما را خراب ميكنم و هر دوي شما رو مي خورم . “ بعد فوت كرد ولي چون خانه توتو محكم بود خراب نمي شد

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...402ccef37d.gif

آخر سر گرگه خسته شد ، پيش خودش فكر كرد كه حالا چكار كنم . بعد يك چيزي به ذهنش رسيد و پيش خودش گفت :” چون خونه توتو چوبي هست اگر آنرا به آتش بكشم ، خوكها مجبور مي شوند كه بيرون بيايند بعد آنها رامي گيرم ومي خورم .“ براي همين خانه توتو را آتش زد

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...e9dc291454.gif


دود همه جا را پر كرده بود ، خوكها نمي توانستند نفس بكشند براي همين از در پشتي فرار كردند و به خانه بوبو رفتند . در زدند و فرياد كشيدند : ” بوبو درو بازكن گرگه دنبال ماست . “
بوبو بلافاصله در را باز كرد و به آنها گفت كه نگران نباشند


http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...3468225921.gif


، گرگه كه دنبال آنها بود ، رسيد و دوباره قاه قاه خنديد و گفت :” چه بهتر حالا هر سه شما را مي خورم . “ بعد شروع كرد به فوت كردن ولي هر چه فوت كرد خانه بوبو خراب نشد ، فكر كرد آن را آتش بزند ولي خانه سنگي بوبو آتش نمي گرفت .


بعد سعي كرد از دودكش وارد خانه شود . همان موقع خوكها بخاري را روشن كردند و دم گرگه آتش گرفت . گرگه فرياد كشيد و از لوله دودكش بيرون پريد و به سمت جنگل فرار كرد .

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...b129597901.gif

بعد از آن ماجرا مومو و توتو فهميدند كه هر كاري را بايد به بهترين صورت انجام بدهند تا خطر كمتري آنها را تهديد كند .

بوبو هم به آنها قول داد در ساختن خانه جديد به كمكشان كند

:311::227::311:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

مهربانی مورچه

مورچه تو رختخوابه
دلش مي خواد بخوابه
اما مي بينه بچه
خوابيده مثل غنچه
مي ترسه بيدار بشه
از همه بيزار بشه
گريه كنه زار و زار
صداش بره تا بازار
پستونك وشير بخواد
شيره ي انجير بخواد
مورچه كه مهربونه
مثل خدا مي مونه
بدون هيچ بهونه
مي ره به آشپزخونه
كنار گاز مي خوابه
با روي باز مي خوابه

منبع

http://pix2pix.org/my_unzip/1227773345pix2pix.org.jpg
http://pix2pix.org/my_unzip/1227773345pix2pix.org-3.gif
http://pix2pix.org/my_unzip/12277733456.gif
http://pix2pix.org/my_unzip/12277733...pix.org-21.gif
انواع عروسك هاي ملوس براي موطلايي گل.......

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

http://pix2pix.org/my_unzip/122777334514.gif
http://pix2pix.org/my_unzip/122777334512.gif
http://pix2pix.org/my_unzip/12277733...pix.org-22.gifhttp://pix2pix.org/my_unzip/122777334512.gif

سلام
موطلایی همه بهت عروسک دادن بجز من :302:

منم الان برات عروسک میذارم و چون خودم دارا و سارا رو خیلی دوست دارم عروسک دارا و سارا بهت هدیه میدم

خوشت میاد خاله جون ؟

http://www.samanthasdolls.com/alexan...ages/37900.jpg

این یکی طرح جلد یه کتابه که اگه داشته باشی خوبه:43:

http://www.kanoontolid.com/book/imag...-va-sara-7.gif

http://www.kanoontolid.com/wp-conten...ads/2428_5.jpg

http://www.aftab.ir/articles/science...b8feb80d95.jpg

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...f1ca63b7bf.gif

توی ده شلمرود
فلفلی مرغش تک بود
یه ده بود و یه فلفلی
یه مرغ زرد کاکلی
http://www.hamdardi.net/imgup/18303/...e733015772.jpg
یه روز که خیلی خسته بود
کنج اتاق نشسته بود
یه دزد رند ناقلا
شیطون و بدجنس و بلا
اومد و یک کیسه آورد
کاکلی رو دزدید و برد
تنگ غروب که فلفلی
رفت به سراغ کاکلی
نه آب بود و نه دونه بود
نه کاکلی تو لونه بود
داد زد و گفت
مرغ کاکلی
توپول موپولی
دست و پا گلی
نوک حنایی ، کجایی ؟
فلفلی هی صدا زد
اما جواب نیومد
تنها یه رد پا به جا مونده بود
اون دوروبرا آقا فلفلی
قبا به تن
شال به کمر
گیوه به پا
کلاه به سر
یه کوزه آب
یه سفره نون
از توی ده اومد بیرون
کدخدا گفت
اوقور بخیر
مگه با ما قهری فلفلی ؟
عازم شهری فلفلی؟
فلفلی گفت
اون مرغ زرد پا کوتاه
کاکل حنای نوک طلا
که صد تومن می خریدنش نمی دادمش
دزده گرفت و بردش
میرم که پیداش بکنم
دزده رو رسواش بکنم
یکسره رفت ارومیه
تا ببینه کی به کیه
اینور و دید اونورو دید
اینجاواونجا سرکشید
نه مرغودید،نه دزدو دید
ازاونجا رفت به تبریز
منظره هاش دل انگیز
اینجاواونجا سرکشید
نه مرغودید،نه دزدو دید
ازاونجا شد سوار فیل
یکسره رفت به اردبیل
کوه سهند و سبلان
سرکشیده به آسمان
از پشت کوه سرک کشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا رفت به آستارا
شهر قشنگ باصفا
گوشه کنارا سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از آنجا بی معطلی
یکسره رفت به انزلی
میان دریا کشتی بود
ماهی به این درشتی بود
تو کشتی ها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از اونجا رفت به شهر رشت
اینور و گشت ، اونوروگشت
تو شالیزارها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از اونجا رفت به لاهیجان
مردم خوب مهربان
شهر به این مصفایی
سرتاسرش باغ چایی
یه گشتی توی کوچه خورد
یه عالمه کلوچه خورد
اینجارو گشت،آنجاروگشت
از تنکابن هم گذشت
عروس شهرهای شمال
مرکز باغ پرتغال
از آنجا بامینی بوس
یکسره رفت به چالوس
اینجا و آنجاسرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از بس که هی بارون آمد
از آنجاهم بیرون آمد
نشست توی سواری
رفت توی شهر ساری
دومترونیم پارچه خرید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا شاد و خندون
رفت توی شهر گرگان
ترکمن های اسب سوار
دنبال هم قطار قطار
تودشت و صحرا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزد و دید
از اونجا بیرون آمد
رفت توی شهر گنبد
گنبد قابوس اینجاست
ببین،ببین،چه زیباست
اینجا واونجا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از توی شهر گنبد
یکسره رفت به مشهد
وقتی به صحن نو رسید
یکدفعه کدخدا رو دید
کدخدا گفت:سفر بخیر
همه جا رو گشتی فلفلی
چه طوری مشتی فلفلی؟
تنها میای تنها میری
بگو ببینم کجا میری؟
فلفلی گفت:دارم یه جای دور می رم
به شهر نیشابور می رم
هندونه هاش چه عالیه
حقا که جاتون خالیه
تو جالیزها سرک کشید
اینجا واونجا سرکشید
سوار سوار ، پیاده سوار
خودشو رسوند به سبزوار
سرتاسرش باغ هلو
يا هلوهلوبروتوگلو
از آنجا رفت به شاهرود
آب و هواش چه خوب بود
وقتی رسید به دامغان
پسته خرید فراوان
از اونجارفت به گرمسار
خربزه های آبدار
از اونجا رفت به تهران
شهر بزرگ ایران
شهر نگو ، شهر فرنگ
هر چی بخوای ، از همه رنگ
توی شلوغی سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از شلوغی کلافه شد
عازم شهر ساوه شد
هواپراز بوی بهار
زمین پر از باغ انار
اینجارودید،آنجارودید
رفت و به شهر قم رسید
سوهان فرداعلا
شیرین مثل حلوا
حلوای تن تنانی
تا نخوری ندانی
به شهر کاشان که رسید
اینجا دوید،آنجادوید
عقرب و قالی یک طرف
گلاب عالی یک طرف
تو گلزارها سرک کشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا رو به پایین
رفت به نطنز ونایین
از اونجا رفت به اصفهان
اینجا کجاست نصف جهان
ساختموناش قشنگ قشنگ
با کاشی های رنگارنگ
توساختمون ها سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
اسباباشو چید توی ساک
از اصفهان رفت به اراک
اینجاوآنجاسرکشید
انگور بی دانه خرید
چه انگوری چه انگوری
مثل چراغ زنبوری
همراه یک مسافر
شد راهی ملایر
تو کوچه و تو بازار
کشمش و شیره بسیار
اینجا و اونجا سرکشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از ملایر دوان دوان
دوید به سوی همدان
بدون هیچ معطلی
رفت ورسید به بوعلی
پای پیاده شد روان
از همدان به باختران
اینجا و اونجا سرکشید
چیزی به جز گیوه ندید
از باختران راه افتاد
بسوی خرم آباد
به خرم آباد که رسید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا رفت به دزفول
هر کی به کاری مشغول
از اونجا با یه پرواز
پرید تو شهر اهواز
وقتی رسید غروب بود
صحبت تانک و توپ بود
تو اهواز هم نایستاد
تنگ غروب راه افتاد
از توی شهر اهواز
یکسره رفت به شیراز
حافظ وسعدی را ببین
چه دل فزا چه دل نشین
اینجا دوید،اونجا دوید
گوشه کناروسرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
رفت و به شهر یزد رسید
قطاب و باقلوا خرید
پشمک و زولبیا خرید
شد عازم رفسنجان
از اونجا رفت به کرمان
شهری که قالی داره
زیره ی عالی داره
اینجا و اونجا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از پشت کوه تفتان
شدعازم زاهدان
اینجا و اونجا سرکشید
یک ردپای تازه دید
روی شتر سوار شد
عازم چابهار شد
دوروبرونگا کرد
ردپاشو پیداکرد
این همه آزارم دادی
بالاخره، گیر افتادی
حالا می خوای چی کار کنی ؟
کدوم طرف فرار کنی؟
نه اینوری نه اونوری
یه راست برو کلانتری
ای مرغ زرد پا کوتا
کاکل حنای نوک طلا
هی دنبالت دویدم
رنج سفر کشیدم
خوب شد که پیدات کردم
الانه برمیگردم
می برمت به خونه
می دمت آب و دونه
دونه بخور که چاق شی
سالم و سردماغ شی
:310:

این قصه مال کتاب سال دوم من بود

یادش به خیر

زاغكي قالب پنيري ديد *** به دهن برگرفت و زود پريد

بر درختي نشست در راهي *** كه از آن مي گذشت روباهي

روبه پر فريب و حيلت ساز *** رفت پاي درخت و كرد آواز

گفت: به به چه قدر زيبايي! *** چه سري چه دمي عجب پايي!

پر و بالت سياه رنگ و قشنگ *** نيست بالاتر از سياهي، رنگ!

گر خوش آواز بودي و خوش خوان *** نَبُدي بهتر از تو در مرغان

زاغ مي خواست قارقار كند *** تا كه آوازش آشكار كند

طعمه افتاد چون دهان بگشود *** روبهك جست و طعمه را بربود

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...727fac99b6.jpg