به نظر شما تکلیف من چی؟

:302:سلام
من دختری 23 ساله هستم.2ماهه پیش برای من خواستگار امد.با پیشنهاد طرفین قرار شد ما دو نفر با هم صحبت کنیم و به یک نتیجه کلی (تفاهم) برسیم.الان دو ماه از اون روز گذشته من با این آقا 2جلسه بیرون رفتم و 7.8 بار تلفنی صحبت کرم( البته تلفنی فقط احوال پرسی کرده) در این میان این آقا با مشکلاتی مواجه شده .توی حرفها و پیامک های این اقا نشانی از نخواستن من نیست .اما در عمل هیچ حرکتی نمی کند.حالا به نظر شما تکلیف من چی است؟ از نظر روحی خیلی افسرده شدم کمکم کنید.

سلام مهسان عزيز ورودت را به تالا خوش امد مي گوييم
يك كم بيشتر توضيح بدي بد نيست اينكه چه صحبتهايي بين شما مي شه و يا ايشون چند سال داره واز چه خانواده ايي هستند
اول اينكه ممكنه ايشون هنوز زود مي بينن كه وارد مراحل عميق تري بشوند و هنوز دارن فكر مي كنن كه ايا درست است يا خير و به قول معروف دارن با خودشون كنار مي اين كه در اين صورت بايد صبور باشيد و منتظر بمانيد .
دوم اينكه ممكنه ايشان خودشان تصميم به ازدواج نگرفته اند و به اصرار خانواده براي خواستگاري امده اند كه در ان صورت بايد تكليف شما رو هر چه زودتر بپرسيد براي فهميدن اين موضوع هم مي توانيد به طور غير مستقيم متوجه شويد مثلا اينكه شما چه سني را براي ازدواج مناسب مي دونيد و يا چه شرايطي رو
در هر صورت قصه خوردن نداره و هر چي كه قسمت شما باشه پيش مي ياد و با قصه خوردن و افسرده شدن هم چيزي درست نمي شه سعي كن منطقي با اين مسئله كنار بياي نه عاطفي

این اقا 29 سال دارن و لیسانس .ازشون که پرسیدم هدفتون از ازدواج چی است و چرا الان اقدام کردین بعد از کلی بحث گفتند در خودم می بینم که می توانم همراهی برای زندگیم داشته باشم.بعد از یک ماه از خواستگاری ایشون گفتند که"نمی خواهند من و خانواده ام را از دست بدهاند" .بنظر شما درست است که من از ایشون بخواهم که تکلیف من را مشخص کنند.:72:
در ضمن ایشون از یک خانواده مذهبی هستند البته مثل خودمونند.

با سلام

باز هم مبهم بود لطفا بيشتر وبهتر توضيح بديد زياد ذهنتون متمركز نيست !!!!شما از چي نگرانيد؟؟؟؟؟ اصلا مشخص نكرديد!!!! لطفا با آرامش بيشتري و به صورت كامل بيان كنيد تا دوستان بتونن نظر بدن

من آدم احساساتی هستم ایشون کسی است که در بین کلی خواستگار که داشتم به دلم نشسته و امتیازاتی داره که باعث شده از ازدست دادنش نگران باشم (نترس بودنش، توانایی هاش، اینکه به معنای واقعی مرد است و می توانم بهش تکیه کنم و ....) این وسط چیزی که خیلی ناراحتم می کنه اینه که مامانم نمی تواند مثبت بین باشه همش منفی بافی می کنه مثلا من قبلا خواستگاری داشتم که فقط به نیت سود جویی آمده بود تا مرحله بله برون پیش رفت اما خدا رو شکر بهم خورد.من پدرم 4 ساله فوت کردن من هم 1 ساله سر کار میرم این آقا به صورت ناخواسته افکارش را بیان کرد و به یکی از اقوام من گفت "خوبه دختره هم کار می کنه هم ارث پدری داره" همین مسئله باعث شد از اون آقا متنفر بشم. ...حالا از همون موقع فکر مامان من منفی شده در مورد این آقا هم همینطور همش میگه نکنه واسمون نقشه کشیدن .من اصلا نمی تونم با مامانم درد دل کنم تا حرف بزنم داستانی ازش می سازد که از درد دل کردنم پشیمون می شم.
از یک طرفم هم با خودم می گم این اقا که پسر 20 ساله نیست دنبال هوس باشه اگر نخواهد می گه نمی خواهم.
من خودم اصلا منفی فکر نمی کنم اما اطرافیانم باعث شدن این دو ماه واسم مثل 2 سال بگذره

سلام.
شکل گیری ازدواج یک موضوع دوطرفه هست، یعنی باید با معیارهای هر دو طرف جور در بیاد، یا اینکه این بنده خدا بیشتر فرصت می خواد تا در این مورد فکر کنه یا با معیارهاش نخورده ولی کم تجربگی کرده به خانواده شما نگفت، شاید با مشکلی هم برخورد کرده که فعلا مطرح نمی کنه.
به نظرم کسب تکلیف کردن بد نیست، اما غیر مستقیم.
شما هم بهتره فعلا احساساتون رو درگیر نشه. تا چیزی مشخص نیست.

سلام امید عزیز
به نظر شما من باید سوالم را در مورد روشن کردن وضعیتم توسط ایشون چطور مطرح کنم؟

با سلامي دوباره
كمي تأمل و تحمل كنيد ، جناب مدير(دكتر سنگ تراشان) انشاءالله جواب راهگشايي به شما خواهند داد.

نه مهسان جان به نظر من فعلا چيزي نپرس چرا اينقدر عجله مي كني اگه قرار باشه توي امر به اين مهمي عجله كني به مشكل مي خوري كمي صبر كن صد در صد خودش تكليف و مشخص مي كنه مگه نگفته كه نمي خواد كه شما و خانواده شما رو از دست بده پس اين نشون مي ده كه فكر اين اقا در مورد شما مثبته بالاخره بهش حق بده كه بخواد تحقيق كنه و بيشتر فكر كنه . اگه عجولانه تصميم مي گرفت خوب بود ؟ به قول خودتون اين اقا 29 سالشه
بعدش هم منظورتون چيه كه بعد از كلي بحث گفتن كه ديگه لازم دونستن كه كسي همراهيشون كنه مي شه توضيح بدي كه اين كلي بحث شامل چه چيزايي مي شه .
عزيزم هر چي كه قسمت بشه همون مي شه اگه اين اقا قسمت باشه حتما مي شه حالا اگر بيست سال هم كه طول بكشه بازم مي شه اگر هم نباشه هر كاري كني نمي شه
در ضمن اينكه بخواهيد همه رو به يك چشم ببينيد اصلا درست نيست . حالا شانس زده و يكي از خواستگارهاي شما از روي چشمداشت اومده جلو دليل بر اين نمي شه كه همه اينجوري باشن مگه ادم خله كه بخواهد همه معيارها رو بزاره كنار و فقط به خاطر اينكه سر كار ميري و ارث داري بياد جلو امكان نداره اينجا پر پسره كه خيلي هاشون مجردن ازشون مي توي بپرسي كه اياي اين معيارها باعث مي شه كه اصلا بخوان راجب كسي فكر كنن . امكان نداره صحبت يك عمر زندگيه اون اقا هم اگه اينجوري گفته در كنار بقيه معيارها اين خصوصيات و مثبت دونسته وگرنه نمي تونسته معيار اصليش اين باشه خود شما با اينكه دخترين و ماديات براتون مهمتر از پسرهاست ايا يه صرف اينكه يك پسري شغل خوب و درامد خوب داره بهش بله مي گوييد به احتمال زياد خير چون پول شرط لازمه ولي شرط كافي نيست

سلام آقای سنگ تراشان
اگر لطف کنید و شما هم من را راهنمایی کنید ممنونتون می شم.
:72:

سلام mahsan
خوش آمدید به کلبه همدردی
مهم یک ماه یا چند ماه نیست. هر شناسایی نیاز به زمان هم دارد. نکته ای که در سئوال شما علیرغم درخواست دوستان هنوز به نظرم مبهم است، کیفیت این دو ماه است...
زمان به خودی خود هیچ مشکلی را حل نمی کند. و هیچ شناختی را به طرفین نمی دهد.
زمان وقتی مفید است، که به وسیله آن مشخص شود که در این مدت چه استفاده ای از آن می کنید.
شما باید خیلی رک و با احترام با ایشون صحبت کنید. چون اگر بنا باشد از هم اکنون ابهامات روش او را در خود بریزید و به طرف افسردگی بروید، بعد از ازدواج هم باید همین کار را بکنید.
اما بهتر است بدون هیچ ملاحظه ای این مسئله را با او در میان بگذاری. چرا از امید سئوال می کنی که چه به او بگویم. مگر گفتن یک حرف ساده دل به یک نفر که قصد ازدواج داری باید آنقدر پیچیده باشد.
شما باید در خواسته ها، گفته و روش این آقا دقت کنید. به نظر من این زمانهای خلاء قبل از ازدواج موقعیت طلایی هستند.
شما می توانید نقش فعالتری به خود بگیرید. از طرف خانواده از آنها دعوت رسمی کنید. صحبت های خود را به هیچ وجه به طرف مسائل احساسی نبرید. اگر این آقا به جای شناخت منطقی و بحث در مورد مسائل زندگی، از محبت و .... ، فقط صحبت می کند و مسئله را کش می دهد. شما باید جلسات ارتباط خود را رسمی و در منزل خودتون فقط تنظیم کنید، تا اگر نگرانی وجود دارد بر طرف شود.
خوب دقت کن.
به نظر من با توضیح کلی که گفتی، یک مسائلی مبهم است.
2 ماه وقت مناسبی بوده است که خانواده ها نیز با هم آشنایی بیشتری بیابند، بهتر است به بهانه مذهبی بودن و اینکه در منزل بهتر می توانی روی حرفهایش متمرکز باشی یا تصمیم بگیری ، قرارها را در خانه متمرکز کنی. حتی اگر بتوانی به ترتیبی از او بخواهی که برای شناخت بیشتر به اتفاق خانواده ، مهمان آنها شوید باز به عملیاتی شدن این خواستگاری کمک می کند.
اگر با اقدامات شما، متوجه شدی، که او عقب نشینی دارد، یا کیفیت رابطه اش ضعیف شد، حق با مادرت هست....
اما اگر بحث به صورت جدی مطرح شد ، که استرس شما کاهش می یابد....

سلام. من همفکر می کنم مهمه که شما رد جلساتی که هم دیگرو می بینید چقدر به شناخت دست پیدا می کنید. اگر ایشون مذهبی باشن خیلی نباید الزام بدونن که بدون قصد ازدواج و مسأله شناختی که باید حاصل بشه با هم بیرون برین. و حتماً باید پای صحبت خاصی مطرح باشه تا قرار ملاقات بعدی گذاشته بشه. به نظر من هم بهتره تکلیف خود را روشن کنید تا خدای نکرده قبل از آنکه از لحاظ احساسی به ایشون وابسته بشین بدونین که آیا ازدواجی به واقع در کار هست یا نه. این کسب تکلیف هم بهتره توسط یکی از بزرگترهای شما صورت بگیره. موفق باشین.

سلام
با تشکر از شما دوستان خوبم که من را راهنمایی می کنید.

1 مسئله دیگه
الان ایشون در حال بستن حسابها و کارهای خود در آخر سال هستند
تنها راه ارتباطی ما در این مدت sms و چندین بار تماس تلفنی بوده. ایشون باید برای انجام بعضی از کارهاشون به شهرستان بروند (که الان 3 روز است رفتند) توی این مدت یعنی 3 روز هیچ تماسی با من نداشتند.
از آنجایی که در پستهای قبلی اشاره کردم من ادم احساسی هستم و مسایل روحی و عاطفی برام مهمتر از مادیات است دچار این توهم شدم که نکنه آدم بی احساس و بی توجهی باشه و این موضوع اذیتم می کنه از بیان این مسئله کمی خجالت می کشم و می ترسم با خودش فکر کنه من کمبود محبت دارم
چی کار کنم ؟بگم؟نگم؟

ای بابا چرا هیچکی به دادم نمی رسه؟

حتما همتون فهمیدین عاقبت کارم چی شد (یک تجربه تلخ)

راستش اينجا به دليل زياد بودن تايپيك ها بعضي مواقع موضوعات گم مي شن بهر حال به خاطر تاخير جواب ناراحت نباش
فكر مي كنم كه الان ديگه بستن حسابها تموم شده و از مسافرت برگشته . باهاش صحبت كردي ؟ بالاخره ما شيريني رو افتاديم يا نه ؟ فكر مي كنم الان زمان مناسبي براي جدي كردن اين قضيه شده چون مطمئنا الان ديگه كارش كمتره و راحتتر مي تونه به اين مسائل برسه .
در مورد سوال اخرت بايد بگم فعلا زوه كه بخواهي بهش بگي كه بهت بي توجهي مي كنه . به خاطر اينكه هنوز كه كاملا مشخص نشده . بزار هر وقت براي هم شديد و باهاش راحتتر شدي اونوقت مي توني بهش بگي كه بهت بيشتر توجه كنه و تماس بگيره ولي الان زوده

سلام جناب هنرمند
من که عرض کردم عاقبتم معلوم شد اگر تاپیک "یک تجربه تلخ " را خونده باشین اون تجربه حاصل همین خواستگاری بود.

متاسفانه هنوز نخوندم ولي مي رم مي خونم ولي قبل از اينكه بخونم بايد بگم مطمئنا هر چيزي كه پيش اومده قسمت بوده و يك حكمتي توش بوده

معلومه سرتون خیلی شلوغه
شما این تاپیت را خوندین و نظر هم دادین
آره اما متاسفانه من هنوز منتظرم برگرده