اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
ا عرض سلام
من مدت 8ماهی است که از زمان عقدم می گذرد
پدر و مادرم با دختری که من انتخاب کرده بودند مخالف بودند و او را که از شهری دیگر است هم شان خود نمی دانستند.می گفتند که فرهنگ او از ما پایین تر است..اما واقعیت این بود که آن دختر واقعا از لحاظ اخلاق نمونه اش در خانواده ما کم نظیر است.
اما به خاطر من راضی شدند و ماعقد کردیم.اوایل همه چیز عالی بود تا اینکه کنایه های اقوام شروع شد که می گفتند دخترهای بهتر از این هم برای پسرتان بود و این دختر سطحش از ما پایین تر است و غیره.
این دخالت ها حتی به جایی رسید که مادربزرگم مثلا می خواست همسرم را نصیحت کند اما به جای نصیحت هر چه توانست هسرم و خانواده اش را تحقیر کرد. همسرم به خاطر من چیزی نگفت حتی از سخنان مادربزرگم استقبال هم کرد.
اما کار از کار گذشت و الان این پدر و مادرم هستند که همسرم را تحمل نمی کنند.او را بی فرهنگ می نامند .به کوچکترین رفتارش توهین میکنند.او را مقصر همه اتفاقاتی می دانند که خوشایند نیست.مثلا نمونه اش این که می گویند چرا او هر لحظه دستمال کاغذی در دستش است که البته به خاطر فصل تابستان وحساسیت همسرم این موضوع طبیعی است.یا چرا هر 2 روز حمام می رود.یا ...
برای همین به همسرم گفتم که ماهی 2 روز بیشتر به منزل ما نیایید تا کدورتها رفع شود.اما مادرم دیروز که همسرم را به شهرش رسانده بودم به مادر همسرم تلفن زدند و تا می توانستند همسرم را تحقیر کردند.
گفتنی است که من هنوز منزلی ندارم و با پدر مادرم زندگی میکنم.
امروز با پدر و مادرم صحبت کردم و آنها گفتند که از وصلت من راضی نیستند و دختر دیگری را برای من در نظر داشته اند و تا آخر عمر از من راضی نخواهند بود.می گفتند که جلوی اقوام خوار شده ایم که با خانواده ای پایین تر از خود وصلت کرده ایم.
در حالیکه شایان ذکر است که خانواده همسرم در شهر خودشان جزء آبرومندان آن شهر هستند و خانواده با شخصیتی هستند.اما سطح خانواده من شاید کمی بالاتر از آنها باشد اما هر شهر فرهنگ خاص خودش را دارد و هر 2 خانواده جزو طبقه متوسط جامه هستیم.
حال به نظر ش[/font]ما من چه باید بکنم.از طرفی همسرم که واقعا در حقش جفا می شود ومظلومیتش عذابم میدهد و از طرفی پدر و مادرم که از من ناراضی هستند.[font=Arial]
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
سلام
به نظر من شما باید توضیح بدید که انتخاب خوبی داشتید و از اونها خواهید که کمکتون کنند زندگی خوبی داشته باشید . ضمنا سعی کنید تا میتونید به پدر و مادرتون محبت کنید . هم شما و هم همسرتون . بنظرم این کار ها میتونند مشکل شما رو حل کنند البته حل این مشکل زمان بر هست و باید صبور باشید .
موفق باشید .
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
دوست عزیز، میتونم از شما بپرسم که چند سالتون هست؟
مسئله اختلاف فرهنگی چیزی هست که اگه مدیریت نشه میتونه مشکل ساز باشه، به هر حال شما این خانم رو برای زندگی انتخاب کردین و مطمئن هستم برای این کارتون دلایل بسیار خوبی هم داشتین. اما چیزی که در زندگی شما اهمیت زیادی داره برخورد اطرافیانتون هست نه اختلاف فرهنگی شما با همسرتون. این برخورد اگر به همین صورت ادامه پیدا کنه، امکان داره شما رو در شک و تردید قرار بده به طوری که دیگه هیچ کدوم از معیارهایی که برای انتخاب اون خانم در نظر داشتین به نظرتون مهم نیاد و همانند پدر و مادرتون خودتون رو انسانی ببینید که انتخاب غلطی داشته.
خیلی وقتها خیلی از خانواده ها دچار این گونه اختلافات میشن، اما چیزی که باعث خرابی زندگی یک زوج میشه، مطرح کردن این اختلافات هست.
خانواده شما به خاطر فرهنگی که در اون رشد کردن، احساس می کنن که انتخاب شما به آبروی اونها لطمه زده. احتمالا (تصور من این هست) خانواده شما بیشتر به دارایی یک فرد توجه دارن تا شخصیت و اخلاق اون. و امر مهمی که در مورد شما اتفاق افتاده صحبتهای آشکار اقوامتون هست و من احساس می کنم شما در اینجا بد عمل کردین، شما طوری عمل کردید که اقوامتون به خودشون اجازه دادن تا در مورد انتخاب شما نظر بدن. (من در مورد اقوامتون صحبت می کنم نه پدر و مادرتون). پدر و مادر شما هم میتونستن شما رو راهنمایی کنن اون هم قبل از عقد کردن شما، و شما هم قبل از عقد و یا حتی خواستگاری می بایست طوری عمل می کردین که رضایت خانواده تون رو بگیرید. به هر حال گذشته و شما دیگه نمیتونید به عقب برگردید، اما در حال حاضر شما باید تمام تلاشتون رو بکنید تا پایه های یه زندگی محکم رو با همسرتون بریزید. باید پدر و مادرتون رو از انتخابتون مطمئن کنید و تا جای ممکن به همسرتون احترام بگذارید، شما نباید به کسی اجازه بدید که به همسرتون بی احترامی کنه (البته شما هم نباید به کسی بی احترامی کنید و خیلی محترمانه باید بحث رو عوض کنید و یا ازشون خواهش کنید که به این بحث ادامه ندن).
در واقع 50 درصد احترام همسر شما در خانواده شما به دست شماس و 50 درصدش هم به دست خود همسرتون، من احساس می کنم که شما از اون 50 درصد سهم خودتون استفاده نمی کنید و فقط شاهد توهین هایی هستید که به همسرتون میشه.
اگر پدر و مادر شما به همسرتون احترام بذارن حتی در ظاهر، این جو بدی که در خانواده شما حاکم هست فروکش میکنه و از طرفی پدر و مادرتون فرصت پیدا می کنن که همسر شما رو بهتر بشناسن، با گذشت زمان و آشنا شدن بیشتر اونها با هم، نظر خانوادتون عوض خواهد شد. به خانوادتون بفهمونید که انتخابتون رو کردین و صحبتهای اونها در این شرایط هیچ کمکی به شما نمی کنه بلکه بیشتر باعث آسیب روحی شما خواهد شد.
باز هم ازتون خواهش می کنم به همسرتون احترام بذارید، مخصوصا جلوی خانواده و اقوامتون..
:72:
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
من 26 سالمه .البته پدر و مادرم در ابتدا راضی بودند و حتی پدرم 1 هفته بعد از عقد به من گفتند که همسر تو یک فرشته است.
اما حالا نمی دانم چه اتفاقاتی افتاده .بیشتر صحبتهای من هم از روی شنیده هایم از پدر و مادر است.اقوام من تا حالا در برابر من چیزی نگفته اند.اما پشت سر من و به پدر و مادرم با مظلوم نمایی سعی در ایجاد تنش در خانواده من را دارند.و اکنون هم ثمر این کار را می بینند چون دیگر پدر و مادرم برای همسر من احترام قائل نیستند.
از طرفی جواب پدر ومادرم را نمی توانم بدهم چون حق زیادی بر گردنم دارند و وقتی هم که چیزی می گویم و در مورد همسرم و رفتارش صحبت می کنم آنها می گویند که تو طرفداری او را می کنی.
دیروز بعد از بحثی مثل همیشه بی سرانجام و اینکه دیدم حرفهایم برای آنها هیچ ارزشی ندارد فقط سکوت کردم و چاره ای دیگر نداشتم .حالا هم وقتی از بیرون می آیم فقط به اتاق خودم می روم و با کسی صحبت نمی کنم.حتی برای اینکه پدر و مادرم ناراحت نشوند دیگر با همسرم از منزلمان گفتگوی تلفنی انجام نمی دهم.و این کار را در بیرون از منزل انجام میدهم.
آیا این کار من درست است.؟
صحبتهای من در پدر و مادرم اثری ندارد . از طرفی اقوام کار خودشان را شاید ادامه بدهند و من نیز بی خبر از همه جا چه می توانم کنم؟
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
شما يا به انتخابي كه كرده ايد ايمان داريد و يا نداريد .
اين تزلزل را نمي فهمم . شما قرار است با اين خانم زندگي كنيد و نه پدر و مادرتان . پدر و مادر شما اگر نظري داشتند بايد قبل از خواستگاري رفتن و قبل از عقد عنوان مي كردند . اينطور كه شما پدرو مادرتان را ترسيم مي كنيد خيلي دم دمي مزاج هستند .
شما بايد به آنها بگوئيد ضمن احترامي كه برايشان قائل هستيد اجازه دخالتهاي اينگونه را به هيچ عنوان نمي دهيد و اگر آنها شما را دوست دارند و براي شما به عنوان فرزند احترام قائل هستند بايد به خواست شما و همسرتان احترام بگذارند . اين دختر چه گناهي كرده كه همسر شما شده ؟! شما يك حمايت ساده را به شكل جدي از وي دريغ مي كنيد . اين كار درست نيست . شما كار بدي نمي كنيد كه با همسرتان صحبت مي كنيد بالاخره هم بايد با ايشان زير يك سقف زندگي كنيد . شما مراعات حال خانواده تان را مي كنيد و به اين خانم فشار رواني وارد مي كنيد . كار شما هم درست نيست . اگر واقعا اينقدر احترام پدر و مادرتان را بر خود واجب مي دانستيد چرا پاي اين دختر را به زندگي خودتان باز كرديد ؟!
يعني چي كه مي گوئيد نمي دانم چه اتفاقي افتاده ؟! قطعا موضوعي خانواده ي شما را ناراحت مي كند . اگر تنها بهانه جويي مي كنند كه مرد و مردانه از همسرتان دفاع كنيد و صداي اعتراض و بهانه جويي را از ابتدا ساكت كنيد . مادر شما اجازه ندارد با تلفن همسر شما را نزد خانواده اش تحقير كند .
اگر هم علت يك موضوع اساسي است آن را شناسايي و ريشه يابي كنيد .
مرد كه نمي گويد من نمي دانم چه اتفاقي افتاده . مگر مي شود شما از مسائل پيرامون خود تا به اين اندازه بي خبر باشيد ؟!
پس چگونه مي خواهيد مسئوليت يك زندگي را بر دوش بكشيد ؟!اين دختر با هزار آرزو درست مثل شما پا به اين زندگي گذاشته . اجازه ندهيد كسي خاطرش را بي دليل مكدر كند . دودش به چشم شما خواهد رفت .
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
من هم با حرف های دوستان کاملا موافقم ، این شما هستید که به خانواده خود اجازه این گونه بر خورد هارو با همسرتون میدید. اگر از همین اول محکم مثل یه مرد پشت سر همسرتون بودین می تونین زندگی خوب و قشنگی و واسه خودتون و همسرتون بازین ولی اگر راه مراعات پدر و مادر ، گوشی شدن ، توجه کردن به حرف های اطرافیان و.. پیش گرفتید آینده این ازدواج در خطر میوفته...
مگه شما و پدر و مادرتون قبل از عقد این خانوم و خانوادش رو ندیدید؟!
این دختر چه گناهی داره؟!!
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
از راهنمائی همه دوستان ممنونم
من به همسرم ایمان دارم.
ولی من میخوام که این مشکل دوستانه حل بشه.چون پدرم مشکل قلبی داره و این مشکل رو می گه چون از ازدواج من راضی نیست بوجود آمده.که البته تا جائی که من می دانم فشار زندگی و رفتار برادر بزرگم با پدر و مادرم باعث مشکلات روحی پدر و مادرم شده که در پائین به آنها می پردازم.
پدر و مادرم می گویند که همسرم باید رفتار خودش رو عوض کنه و همسرم نیز به خاطر من این کار رو کرده اما باز هم هیچ چیز تغییر نکرده.فکر پدر مادر از یک طرف و فکر همسرم از طرفی دیگر.
اقوام را چه کنم که ساکت شوند مخصوصا مادر بزرگم که پدرم خیلی از ایشان حساب می برد و حتی با اینکه به مادربزرگم گفته ام که در زندگی من دخالت نکند اما چیزهایی که شنیده ام از حرفهایی حکایت دارد که مادربزرگم همسرم را پیش عمه هایم خرد می کند اما جلوی من و همسرم از او تعریف میکند.نمی دانم این برخوردهای دوپهلو یعنی چه؟آخر دود این کار مادربزرگم در چشم پدر م خواهد رفت چون عروس ایشان است.اما تا جائی که گفته ام پدرم هم نظرش مانند مادربزرگم است.
ناگفته نماند که من پسر 2م خانوادهام هستم وبرادر بزرگم که توسط مادربزرگم بزرگ شده است هنوز به خاطر ترک تحصیل و نرفتن به سربازی ازدواج نکرده است ولی من هم سربازی رفته ام و هم ترم آخر لیسانس نرم افزار م.
فکرم اینست که آنها می خواهند اینگونه من را در نظر همه تحقیر کنند تا به برادرم محبت کنند .گفتنی است که برادرم نیز دیروز به من گفت که حق ندارم همسرم را به منزل پدری ام بیاورم و اگر بیاورم مارا بیرون خواهد کرد.
همه خانواده پدری ام از او حرف شنوی دارند و گناه همسرم و من اینست که زودتر از او عاشق شده ایم.
خداوند می داند که به حق این ماه عزیز نه ناراحتی همسرم را می خواهم و نه آق والدین.
راه حلی مسالمت آمیز می خواهم که پدر و مادرم را بدون ناراحت کردن وادار به احترام کنم.
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
شما پسر خوب و حق شناسي هستيد .
اما دوست جوان گاهي در زندگي قاطع بودن لازم است و اين براي يك مرد امري است واجب .
شما دلائلي مي آوريد كه واقعا عجيب است . رضايت برادر شما از آزردن همسر شما به دست مي آيد ؟! يعني چه ؟! البته مي توانم بفهمم كه در اين دنيا همه چيز وجود دارد و نبايد تعجب كرد . اما به واقع نمي توانم دلائل شما را بفهمم . متاسفم كه نمي توانم به شما كمك درستي بكنم .
به نظرم بهتر است به مشاور مراجعه كنيد و اگر لازم بود پدر و مادر و برادر و همسر و حتي خانم مادر بزرگ هم در جلساتي با مشاور نشست داشته باشند .
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
سلام دوست عزیز
شما واقعا فکرمیکنید فقط پدر و مادرتان بر گردنتان حق دارند؟ ایا همسرتان هیچ حقی بر گردنتان ندارد؟
ایا شما و همسرتان در مقابل قران به همدیگه قول ندادین یار و یاور همدیگه باشین؟
برادر من بهتره تعادل رو رعایت کنین
در کمال احترام باپدر و مادرتان صحبت بکنید و به اونا بگید این زندگی شماست و شما در مقابل زندگیتان مسئولید
و خودتان نیز سعی کنید شرایط زندگی مستقل رو فراهم کنید
نگذارید ازالان انرزیهاتون صرف این مسایل بشه
دوران نامزدی دوران کسب انرزی و امادگی برای زندگی مشترک هست
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
دوست عزیز، قرار نیست که شما فقط با بی احترامی کردن حق خودتون و زندگیتون رو بگیرید. الان شما دارید توی یک امتحان شرکت می کنید و تنها نتیجه اون هم اینه که آیا می تونید یک زندگی رو اداره کنید یا خیر. توی زندگی مسائل خیلی پیچیده تری به وجود میاد و لازمه گذر کردن از اونها پشت هم بودن زن و مرد هست. شما باید پشت همسرتون باشید، طوری که با حضور شما کسی به خودش اجازه نده که در مورد همسرتون بد بگه و همچنین برعکس همسر شما هم باید اینچنین باشه.
اینکه شما در حضور خانوادتون با همسرتون تلفنی صحبت نمیکنید کار خوبی نیست، مطمئن هستم که همسرتون هم متوجه این قصد شما شده و حتی شما هم با اینکارتون ناخواسته دارید اون رو تحقیر می کنید.
من هم با پیشنهاد آنی عزیز موافقم، بهتره به یه مشاور مراجعه کنید البته مشاوری که واقعا قابل اطمینان باشه و چه بهتر اگه پدر و مادر شما هم در اون جلسات شرکت کنن. اگر پدر و مادر شما هم پشت شما و همسرتون باشن هیچ کدوم از اقوامتون به خودشون این اجازه رو نمی دن که حرفی در این مورد بزنن.
:72:
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
سلام دوستان
با کمک و راهنمائی شما دوستان راه حل هایی رو که گفته بودید انجام دادم.
در صحبتی با پدر ومادرم از اونها تقاضا کردم احترام همسرم رو نگه دارن و اینکه برادرم نباید به همسرم بی احترامی کنه و همچنین اقوام پدرم.کل حرف ها رو صادقانه زدم .
همچنین از مادرم به خاطر رفتارشون گله کردم.مادرم پشیمون شدند ولی رفتارشون از نظر خودشون بی احترامی نبود.
با این حال رفتار مادرم بهتر شده اما دیکه به همسرم زنگ نمی زنند تا احوالش رو بپرسن.همسرم هم از حرفهای مادرم ناراحت هست و فکر نکنم بخواد زنگ بزنه.
اما پدرم هنوز بر حرفهای خودشون پافشاری کرده و بعد از صحبتهای من همسرم رو از خانواده ای پائین نامیدند و اون رو باعث تحقیر کل خانواده دونستند.
من در جواب اوشون گفتم فقط احترام می خوام حتی ساختگی .اما پدرم می گویند باید همسرم رفتارش را تغییر دهد و مثل ما شود.حرفی پوچ....
با این حال فکری برای بهتر شدن اوضاع ندارم.چون از آن روز پدرم به من هم بی محلی می کند.البته اشکالی ندارد چون این بار می دانم که حق با همسرم است و این بی محلی ها هیچ فایده ای ندارد چون همسرم دیگر عروس خانواده ماست
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
بهترین راه اینه که کم کم خودتونو مستقل کنید
تامستقل نشید از این قبیل مشکلات زیادخواهیدداشت
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
شما بهترین کار رو کردین، پدرتون هم تحت تأثیر اطرافیانشون قرار گرفتن و مطمئن باشید با گذشت زمان از بی محلی کردن به شما هم دست بر می دارن. فقط از همسرتون بخواین که صبر زیادی داشته باشن و حرفهایی که از پدر یا مادرتون می شنون رو به حساب شما نذارن. خودتون هم در مقابل بی محلی پدرتون صبر داشته باشین، اگر همینطور محکم باقی بمونید دیگه هیچ وقت حرفهایی که دوست ندارید رو از خانوادتون نمی شنوید.. فقط همونطور که گفتم به پدر و مادرتون بی احترامی نکنید اما روی حرف و اعتقاداتتون بایستید و از زندگیتون دفاع کنید...
:72:
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ariyana_killer
از طرفی جواب پدر ومادرم را نمی توانم بدهم چون حق زیادی بر گردنم دارند و وقتی هم که چیزی می گویم و در مورد همسرم و رفتارش صحبت می کنم آنها می گویند که تو طرفداری او را می کنی.
دیروز بعد از بحثی مثل همیشه بی سرانجام و اینکه دیدم حرفهایم برای آنها هیچ ارزشی ندارد فقط سکوت کردم و چاره ای دیگر نداشتم .حالا هم وقتی از بیرون می آیم فقط به اتاق خودم می روم و با کسی صحبت نمی کنم.حتی برای اینکه پدر و مادرم ناراحت نشوند دیگر با همسرم از منزلمان گفتگوی تلفنی انجام نمی دهم.و این کار را در بیرون از منزل انجام میدهم.
آیا این کار من درست است.؟
صحبتهای من در پدر و مادرم اثری ندارد . از طرفی اقوام کار خودشان را شاید ادامه بدهند و من نیز بی خبر از همه جا چه می توانم کنم؟
برادر عزیز شما 26 سال سن دارید و باید بتوانید مسئولیت زندگی خود را عهده دار باشید. چگونه به قول آنی عزیز از دور و اطارف خود بی خبرید ؟
چرا فکر می کنید دفاع از حق انتخابتون و زندگی مشترکتون بی احترامی بر پدر و مادرتان است و حقی که اونها بر گردن شما دارند زیر سوال می رود؟ همه پدر مادر ها بر گردن فرزندانشان حق دارند. پدر مادر مادر همسر شما هم همین طور. لحظه ای را تصور کنید که برخوردی که مادرتان با مادر همسرتان کرده کشی دیگر با خواهر خودتان می کرد!!!
چرا فکر می کنید با سکوت و تلفن حرف نزدن مسئله را حل می کنید؟؟؟ به نظر من فقط دارید صورت مسئله را پاک می کنید.
با خانواده تان صحبت کنید و در ابتدا سعی کنید حد و مرزهای شخصی و حریم زندگی خصوصیتان را برایشان روشن کنید .
در صورت حاد شدن قضیه و قانع نشدن خانوادتان هر چه زودتر به فکر زندگی مشتقل خود باشید و اجازه ندهید هیچ دخالتی بر انتخاب شما و زندگی شیرینتان تلخی وارد کند.
هیچ گاه فراموش نکنید اطرافیان همه مهمان هستند و تنها کسی که تا آخر عمر با اون می مانید همسرتان است . :72:
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
با سلام
پدر و مادر شما به نظر من به علت دهن بینی این مخالفتها رو دارند. بعضی افراد هستند مخصوصا" در قشر پولدار که اطرافیان اونها در گوششان میخونند و به علت دهن بینی مورد پذیرش فرد واقع میشود.
به نظر من اول باید رابطه کسانی را که تحریک میکنند کم کرد و بعد صحبت و مشاوره است بهتره به پدر و مادرت بگویی بریم مشاوره و مشاور هر چی گفت من قبول میکنم مطمئن باش اگر که واقعا" مناسب هم باشید مشاور پدر و مادرت رو قانع میکنه.
چون به نظر من اگر پدر و مادر مخالف باشند همش دعوا پیش میاد و زندگیت تلخ میشه یا اینکه به بهانه کار یا چیز دیگر شهرتو عوض کن که این مشکلات دیگری رو هم به دنبال داره به نظر من مشاور بری بهتره چون انتخاب سخته از طرفی پای یک دختر درمیان هست که دوستش داری و از طرفی دیگر پدر و مادرت هست . شاید مشاور بتواند هنر اعتدال بین این دو را رعایت کند تا بتوانی زندگی خوبی داشته باشی
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
سلامی به عزیزانی که با راهنمایی هاشون من رو کمک کردند در این راه:72:
اما مشکلات کمرم رو داره می شکنه ..........
پدرم من رو تنها گذاشت...
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
ميشه بيشتر توضيح بدي ببينيم چي شده؟؟مشكلات قبلي دوباره....؟؟
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
امیدوارم با تیزهوشی و اعتماد به نفس بالا بتونی یه اعتدال قابل قبول بین همسرت و پدر و مادرت برقرار کنی و هر چه زودتر با تلاش بیشتر زندگی خوبی رو با همسرت شروع کنی!
من فکر میکنم که شما باید در حضور پدر و مادرتون با همسرتون با محبت تر و خوشحالتر از قبل صحبت کنید و اگر واقعا پدر و مادرتون برای شما ارزش قائل باشن به خوشحالی شما خوشحال میشن و خوشی شما براشون کافی میشه!
من فکر می کنم که شما نباید خیلی در مورد رفتارها و حرفهایی که بین شما و پدر و مادرتون اتفاق میافته، خصوصا حرفهایی که اطرافیان در مورد همسر شما میگن رو به ایشون اطلاع بدید یا بگذارید که همسرتون مطلع شن، چون احساس می کنم که بعدها میتونه به عنوان یه عقده یا یه احساس بد توی زندگی مشترکتون در همسرتون پدید بیاد و مشکلات دیگه ای رو به وجود بیاره و از اینکه قاطعانه با پدر و مادرتون صحبت کردید خیلی خیلی خوشحال شدم و امیدوارم که بتونید هرچه زودتر مشکلتون رو برطرف نمایید.
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
دوست عزیز البته ما تو شرایط زندگی شما نیستیم و شاید نتونیم اونجور که باید زندگیتونو درک بکنیم ولی اصلا منظورتونو از پدرم تنها گذاشت متوجه نمیشم
اگه از لحاظ پشتوانه مالی و مادی منظوروتونه که اصولا کسی که ازدواج میکنه باید فرد مستقلی باشه و نیازی به پشتوانه مالی خانواده اش نداشته باشه ،اگر هم هنوز مستقل نشده باشید این موضوع یه امتحان خوبی برای شما میشه که ببینید چند مرده حلاجید(ببخشید رک صحبت میکنم) و این باعث میشه که رو پای خودتون وایستید و موفق بشید
اگه منظورتون از نظر عاطفیه که باید مشکل رو از طریق اصولی باید حل کرد
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
سلام برادر عزيزdigitalman
همانطور كه خودتان پدر و خانواده ات را وصف كرده ايي آدمهايي گوشي هستند كه هر لحظه مثل پرچم با هر تغير وزش باد تغير جهت ميدهند شما يك آدم منطقي هستي و نبايد اجازه بدهي ديگران تا اين اندازه در امور زندگي شما دخالت كنند خانواده شما متوجه اين موضوع نيستند كه ما در قرن بيست و يكم زندگي ميكنيم و ديگر دوران اينكه پدر و مادر براي فرزندانشان همسر آينده اش را انتخاب ميكردند گذشته!شايد آن دختري را كه پدر مادر شما براي شما در نظر گرفته بودند بهترين دختر بود و همه اقوام و فاميل از او خوششان ميامد ولي شما كه ركن اصلي اين ازداج هستيد از آن دختر خوشتان نمي آمد شما ميخواهيد با همسرتان زندگي كنيد نه خانواده شما و مادر بزرگتان! شما آنقدر در مقابل اين موضوع كوتاه آمده ايد كه برادر مجرد شما و حتي مدر بزرگ شما به خودش اجازه داده وارد حريم زندگي دو نفره شما شود خيلي قاطعانه در مقابل آنها بايست و به همه اعلام كن كه هيچ كس حق ندارد راجع زندگي من اظهار نظر كند مرك يه بار شيون يه بار بگذار يه با همه از شما ناراحت بشن ولي اين دندان لق را از ريشه بكن و گرنه در آينده دچار مشكلات عديده ايي خواهي شد و توصيه ديگر اينكه اگر در دوران عقد هستي تا اتمام تحصلاتت و پيدا كردن يه شغل صبر كن و بعد يه خون اجاره كن و همسرت را مستقيما در خانه مستقل خودت ببر تا هم حرمت خانواده ات را حفظ كني و هم حرمت همسرت را در غير اينصورت ممكن است آنها رويشان در روي همديگر باز شود و بعد جمع كردن موضوع برايت سخت تر خواهد شد در حال حاضر هم اگر ميخواهي همسرت را ببيني يكي دو بار در ماه با توجه به وضعيت مالي خودت به هتل يه مهمانسرا برويد و از رودررو گرفتم او با خانواده ات جلوگيري كن تا يه كم آبها از آسياب بيفتد..خدا نگهدار
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
سلام دوستان
همانطور که گفتم من دانشجوی مهندسی نرم افزارم.هر کس در ابتدای شروع زندگی جدید به کمک و پشتوانه نیاز دارد.
متاسفانه پدرم بعد از اینکه من مخالفت خودم را با رفتارهای بد ایشان و مادرشان دربرابر همسرم اعلام کردم در ابتدا کم کم من را از امور زندگی خودشان جدا کردند وحالا که سال تحصیلی جدید آغاز شده است و من به دانشگاه رفته ام با قطع کردن کمک مالی خودشان من را از پشتوانه مالی محروم نمودند-الته شهریه ام را پرداخت کردند
متاسفانه من در دانشگاه آزاد درس می خوانم و وام ازدواج هم همانطور که می دانید اقساط ماهیانه دارد.من وام را از شهر همسرم برداشته ام به همین دلیل پدرم در بازپرداخت اقساط هیچ کمکی به من نمی نماید.
با این وجود همسرم کار برای خودش پیدا کرده و این مرا خیلی آزار می دهد که همسرم اول زندگی برای 100000تومان باید ساعت 7 صبح تا 8 شب به سر کار برود و من هیچ کاری انجام ندهم.
نمی دانم چرا اینگونه شده زندگی .من که در خانواده ای زندگی می کردم که از لحاظ مالی هیچ مشکلی نداشتم حالا دیگر حتی شام را از یاد برد ه ام.
مادرم فقط مرا دلداری می دهد و می گویند صبر کنم.اما تا کجا صبر.تا جائی که کار از کار بگذرد؟
برای خودم کار پیدا کرده ام اما نمی دانم درسم چه پایانی خواهد داشت؟
البته اینها خواهد گذشت و زمان همه چیز را ثابت خواهد کرد.
همسرم سربلند می شود و رو سیاهی این شب های تار برای که می ماند.
سلام دوستان
همانطور که گفتم من دانشجوی مهندسی نرم افزارم.هر کس در ابتدای شروع زندگی جدید به کمک و پشتوانه نیاز دارد.
متاسفانه پدرم بعد از اینکه من مخالفت خودم را با رفتارهای بد ایشان و مادرشان دربرابر همسرم اعلام کردم در ابتدا کم کم من را از امور زندگی خودشان جدا کدند وحالا که سال تحصیلی جدید آغاز شده است و من به دانشگاه رفته ام با قطع کردن کمک مالی خودشان من را از پشتوانه مالی محروم نمودند-الیته شهریه دانشگاهم را پرداخت نمودند
متاسفانه من در دانشگاه آزاد درس می خوانم و وام ازدواج هم همانطور که می دانید اقساط ماهیانه دارد.من وام را از شهر همسرم برداشته ام به همین دلیل پدرم در بازپرداخت اقساط هیچ کمکی به من نمی نماید.
با این وجود همسرم کار برای خودش پیدا کرده و این مرا خیلی آزار می دهد که همسرم اول زندگی برای 100000تومان باید ساعت 7 صبح تا 8 شب به سر کار برود و من هیچ کاری انجام ندهم.
نمی دانم چرا اینگونه شده زندگی .من که در خانواده ای زندگی می کردم که از لحاظ مالی هیچ مشکلی نداشتم حالا دیگر حتی شام را از یاد برد ه ام.
مادرم فقط مرا دلداری می دهد و می گویند صبر کنم.اما تا کجا صبر.تا جائی که کار از کار بگذرد؟
برای خودم کار پیدا کرده ام اما نمی دانم درسم چه پایانی خواهد داشت؟
البته اینها خواهد گذشت و زمان همه چیز را ثابت خواهد کرد.
همسرم سربلند می شود و رو سیاهی این شب های تار برای که می ماند.
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
برادر عزيزم...عكس العمل پدر شما با توجه به اتفاقت گذشته چيز عجيبي نيست....حرف مادرتون رو قبول كنيد احتمالا خود ايشون مدتي بعد واسطه ميشن و اوضاع بهتر ميشه.....برادر خوبم زندگي كه هميشه يه جور نيست همين فراز و نشيب هاست كه به زندگي معني ميده و به ما توان ادامه راه رو.....
اميدت به خدا باشه قدر همسر مهربونت رو بدون تشكر زبانا يادتون نره با رفتارتون هم نشون بدين كه ارزش كاراي مثبتش رو ميدونين . براي هميشه دوستش دارين.....:72:خدا خيلي خيلي بزرگه:203: بعضي وقتا نعمت ميده بعضي وقتا سختي.....شكر:72:
RE: اختلاف سطح فرهنگی و دخالت اقوام
من هم فکر می کنم تنها چیزی که توی این برهه میتونه به همسرتون قوت بده نوع رفتارها و صحبت های امیددهنده و خوشبینانه ی شماست و همین طور محبت و قدردانی از همسرتون میتونه توی این شرایط ایشون رو به شما دلگرم کنن و همین طور این ذهنیت رو توی قلب همسرتون به وجود بیارن که: "همسرم همیشه همراهم و من بابت این موضوع بهشون افتخار می کنم"! و این میتونه بازتاب خوبی برای خود شما داشته باشه و کمکتون کنه!
در ضمن یه کم محکمتر و با توکل بیشتر رفتار کنید و مطمئن باشید که هیچ کار خداوند بی حکمت نیست و اوست که تنها خیر و خوبی ها رو برای بنده های خودش میخواد.
در ضمن فکر نمی کنم که کار کردن شما، البته با توجه به شرایط کاریتون (اگر معقول باشه) بتونه روی تحصیلاتتون تاثیر بگذاره! به نظر من شما با این عمل هم می تونید به خودتون و هم به همسرتون و مهمتر از اون به پدرتون ثابت کنید که شما می تونید روی پای خودتون وایستید! درسته یه کم سختی رو می کشید اما به نظر من خواستن توانستن است.