RE: bi tavajohi khanevadeye hamsaram
[align=justify]سلام سحر جان به تالار همدردی خوش اومدی:72:
عزیزم لطفا فارسی تایپ کن، چون علاوه بر اینکه تایپ فارسی جزء قوانین تالاره، باعث می شه راحت تر پستت خونده بشه.:72:
http://hamdardi.net/thread-6918-post-84710.html#pid84710
برای برقرای ارتباط گاهی به جای تلاش برای نزدیک شدن به افراد، باید یک مقدار فاصله گرفت تا اونها فرصت لازم برای پردازش روحیات ما، و محک صداقت عواطفمون رو داشته باشند. شما این فرصت رو به خونواده همسرت دادی؟
از طرفی تلاش برای محکم کردن رشته های محبت گاهی بهتره که غیر مستقیم باشه. مثلا اگه کسی مسئله یا مشکلی داره، در برطرف کردنش کمکش کنی و ...
و یک نکته مهم دیگه اینکه انتظارات و توقعات رو باید پایین آورد. شاید پیش فرض هایی که شما برای رفتار خانواده همسرت در نظر گرفتی، برای اونها صادق نباشه. بعضی خانواده ها عاطفی یا اجتماعی ترن، بعضی اینطور نیستند. سعی کن بهتر بشناسیشون.
از اینها گذشته به حرف مردم اهمیت نده. مردم همیشه حرف می زنند، همیشه سعی می کنند از زندگی دیگران سر دربیارن، و اهمیتی نمی دن که اعصاب طرف به هم میریزه یا نه. تا ازدواج نکردی، مدام دلیلش رو ازت می پرسن، ازدواج که کردی، مدام می پرسن از بچه خبری نیست؟ خلاصه اینکه باید یک فکر اساسی برای حرف مردم بکنی! اجازه نده روی احساساتت تاثیر بگذارند. و همچنین انتظار نداشته باش خونواده همسرت از حرف مردم نجاتت بدن، این خودتی که باید این مسئله رو حل کنی.
در ضمن اجازه نده این مسائل روی اعصاب و عواطفت تاثیر بگذاره. چون اینها رو در مکالمات تلفنی به همسرت منتقل خواهی کرد، و "گرفتار دردسرهای جدیدی خواهی شد". مخصوصا یادت باشه که نارضایتی از خونواده همسرت رو بهش منتقل نکنی!
مهم اینه که مدت زیادی ایران نمی مونی. به آینده زیبایی که در انتظارته فکر کن هانی.:72:[/align]
RE: bi tavajohi khanevadeye hamsaram
سلام سحر خانم به تالار خوش امدید
فارسی تایب کن خارجی تایب نکن تالار قوانین نگاه کن اگر دوباره خارجی تایب کنید مدیران تالار جمله خارجی حذف می کند بیشتر دقت کن فارسی تایب کن ممنون
RE: bi tavajohi khanevadeye hamsaram
مرسی دوستان عزیزم...چشم فارسی تایپ میکنم...و واقعاً ممنونم فیلسرا جونم...واقعاً خوب متوجه شودی خانواده همسر من زیاد اجتماعی نیستن..خیلی خوش حالم که عضو این تالار هستم...ممنون
اگر لطف کنید و به این سوال هم پاسخ دهید...چگونه میتوان فرم عضویت را پر کرد و از تمام امکانات تالار استفاده کرد؟ من وقتی روی گزینهٔ فرم عضویت کلیک میکنم هیچ لینکی باز نمیشه ...بسیار ممنون
RE: bi tavajohi khanevadeye hamsaram
[align=justify]
سحر جان:72: مقاله ای که سوگند برای یکی از دوستان گذاشته بود، ممکنه برات مفید باشه.
اگه یک مقدار بیشتر در مورد خانواده همسرت توضیح بدی، و مثال هایی از برخوردهایی که بینتون رخ داده بزنی، دوستان راهنمایی های سودمندی برات خواهند داشت.:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sogand66
شاید خواندن این مقاله به شما کمک کنه دوست عزیز
نقش استراتژیک مادر شوهر در زندگی
همه چیز با یک «بله» شروع می شود و دست زدن اطرافیان و صدای خنده و مبارک باد آن ها. شروع نقش های جدید دو نفر. نقش زن و شوهری و عروس و داماد خانواده ای دیگر شدن . در ابتدا همه تلاش می کنند که ارتباط شان با همسرشان خوب باشدو فراموش می کنند در چه جامعه ای ،با چه فرهنگ و باید و نباید هایی روبه رو هستند.
با ازدواج و پذیرفتن نقش جدید ، خانواده ی طرف مقابل از زندگی اش محو نمی شود و این هنر ما و شریک زندگی مان است که چگونه بین روابط قدیم و جدید ، تعادلی بر قرار کنیم که به هیچ کدام لطمه وارد نشود.
خیلی از خانم ها با مادر و خواهر خود هر روز مکالمه ی تلفنی نسبتا طولانی داشته و از مسائل زندگی شان تعریف می کنند و خیلی از پسرها بعد از ازدواج هنوز نسبت به خانوده ی خود احساس مسئولیت کرده و می خواهند نقش مرد خانواده ی خود (مخصوصا اگر پدر در قید حیات نباشد) را بازی کنند.و تمام این ها زمانی تبدیل به یک معضل می شود که
زن و شوهر در کنار تعهد به خانواده ی خود در قبال همسر خود بی توجه هستند و یا هر کدام ازآنها به قدری انحصار طلبند که نمی توانند کس دیگری را در قلب و ذهن همسر خود تحمل کنند حتی اگر مادری باشد که او را به دنیا آورده است.
در این مقاله روی صحبت ما با دختر خانم دیروز است که امروز تصمیم گرفته است همسر کسی که دوستش دارد ، باشد و در کنار آن عروس خانواده ای که با هزار امید پسرشان را به خانه ی بخت می فرستند.کار سختی است. بخصوص اگر فرهنگ ها و انتظارات در دو خانواده با هم متفاوت باشد.
روزهای اول که به تعارفات معمول می گذرد و هر دو طرف سعی می کنند بهترین رفتار را نشان دهند اما کم کم پرده های خجالت کنار می رود و با خودمانی تر شدن ، بعضی مشکلات پیش می آید.از یک طرف مادر شوهر نمی تواند تحمل کند پسری که تا دیروز بیشتر وقتش را با او می گذرانده و محبتش را نثار او می کرده ، از امروز توجهش به سمت شخص دیگری باشد. از یک طرف تازه عروس هم نمی خواهد عشق و علاقه ی همسرش را با کسی نصف کند.
تا حدی هر دوی این احساسات طبیعی است . اما باید بعد از مدت کوتاهی طرفین به یک تحلیل منطقی برسند و گرنه داماد بیچاره به جای لذت بردن از زندگی و لحظات عاشقانه ، باید مثل شورای حل اختلاف عمل کند.
از آن جا که در این مقاله ما با عروس خانم ها روبه رو هستیم نکاتی را برای آن ها بیان می کنیم و در مقاله ی بعد با عنوان « چگونه مادر شوهری نمونه باشیم » نکاتی هم برای مادر شوهرهای تبیانی داریم.
فنون عروسی نمونه بودن
اگر دوست دارید وقت بیشتری را با همسرتان بگذرانید ، این موضوع را به او بگویید اما حرفی راجع به زمانی كه او آزادانه با مادرش میگذراند ، نزنید. اگر از دست خانواده ی همسر و عیب جویی های آن ها عصبی هستید ، اصرار نداشته باشید كه شوهرتان طرف شما را بگیرد و بخاطر حرفی که به شما زده شده ، با آن ها برخورد کند.
آیا به خانواده همسرتان برمی خورد اگر از همراهی با برنامه ریزیهای آنها خودداری كنید؟ شاید ، اما این شما هستید كه با نحوه ی صحیح بیان می توانید این رنجش را بر طرف کنید.و فراموش نکنید اگر مدام خواسته های خود را نادیده بگیرید در ناخودآگاه تان همیشه آن ها را مقصر خواهید دانست و نمی توانید از صمیم قلب دوستشان داشته باشید.
شما باید با تدبیر خود و شناخت خانواده ی همسرتان به راه حلی درست برسید . نمی توان برای همه ی عروس ها ومادر شوهر ها یک نسخه پیچید اما اگر مهارت های ارتباطی تان را قوی کنید موفق خواهید شد.
شما با ازداوج نقش همسری را پذیرفته اید اما این نقش به همراه خود نقش های دیگری را به همراه دارد که برای موفقیت در نقش اول نمی توان آن ها را ندیده گرفت. مگر می شود پسری را دوست داشت اما نسبت به مادر او احساس مثبت نداشت.
به عنوان یک زن ایرانی از من بپذیرید که بهترین راه ورود به قلب آقا پسرها یی که در فرهنگ ما بزرگ شده اند،ارتباطی صمیمانه با خانواده ی آن هاست .
هر کسی رگ خوابی دارد. هوشمندی یک زن به پیدا کردن این رگ خواب در همسر وخانواده ی اوست . به عنوان یک زن ایرانی از من بپذیرید که بهترین راه ورود به قلب آقا پسرها یی که در فرهنگ ما بزرگ شده اند،ارتباطی صمیمانه با خانواده ی آن هاست . شما با شکایت های وقت و بی وقت خود از مهر مادری کم نمی کنید .آن چیزی که از دست می دهید ارج و منزلت تان در نگاه همسرتان است. پس مثل بچه ها وقت خود را به چقلی هدر ندهید بلکه اندیشه کنید و خودتان زمام امور را بدست بگیرید.
مادر شوهر شما ممکن است به دلیل تفاوت سن و خواسته هایش کمی بد خلقی کند اما با محبت و سیاست می توانید محبت مادرانه ی او را برای زندگی خود داشته باشید.نقش استراتژیک مادر شوهر در روابط تان را ندیده نگیرید . بگذارید احساس نکند در جبهه ی مقابل شماست بلکه حس کند شما هم به او ملحق شدید اگر در ابتدا این حس را به او بدهید خواهید دید که در زمانی که رابطه تان محکم و صمیمی شده است ،قادر خواهید بود چون دونفر انسان عاقل و بالغ مشکلاتتان را با هم حل کنید.
در ضمن فراموش نکنید در عین صمیمیت ،باید رابطه تان را به گونه ای بسازید که حریم ها بین شما باقی بماند . این بهترین راه برای جلوگیری از تنش است .
در عین صمیمیت ،باید رابطه تان را به گونه ای بسازید که حریم ها بین شما باقی بماند . این بهترین راه برای جلوگیری از تنش است .
گاهی اوقات ما جوان ها فراموش می کنیم ، زندگی مان را مدیون چه کسانی هستیم . پدر ومادر خود و پدر ومادر همسرمان . کسانی که ما دو نفر را بزرگ کردند و فوت و فن زندگی را آموختند واکنون ما و همسرمان فرصت عاشقانه دوست داشتن همدیگر را پیدا کردیم .این به معنی حذف بقیه نیست. بزرگوارانه برای سهیم کردن زنی دیگر در قلب شوهرتان پیش قدم شوید . از او بخواهید گاهی تنها به خانه ی مادرش برود. هدیه هایی تهیه کنید که به مادرش بدهد و بدین گونه محبت شوهر شما به مادرش در تقابل با شما نخواهد بود.
[/align]
RE: bi tavajohi khanevadeye hamsaram
اگه بخوام بیشتر توضیح بدم : مثلا همین دیشب من واسه نزدیکتر شدن به خواهر شوهرم که الان رابطمون در حد یه salaamo احوالپرسی اونم ماهی یکبار در مهمانی هست .باهاش تو نت چت کردم اما یک دفعه وسط حرف گذشت رفت بدون خداحافظی حتا زنگ هم نزد دلیل کارشو بگه ،من خودم اساماس دادم گفت مهمون اومد برام،،،راستش من واسم زور داره من مهندس مملکت که واسه خودم کلی غرور دارم از یک بچه دیپلم اینجوری بی ادبی ببینم تازه کسی که از من هم کوچکتر...وقتی اینرو برای همسرم تعریف میکنم سعی میکنه منو آروم کنه...میگه بهشون توجه نکن ...تو هم دیگه حرف نزن با خواهرم...خودش هم رابطش با خواهرشو کم کرده...اما من اینو دوست ندارم ...همش حسرت رابطهٔ خوب خواهرم با خانواده شوهرشو میخورم،،،واقعاً این فکرا اذیتم میکنه نمیدونم چجوری میتونم این رابطرو خوب کنم...من هم میتونم مثل خیلی از عروسها بدجنسی کنم و شوهرمو کامل از خوانوادش دور کنم اما من اینو درست نمیدونم.لطفا راهنمایی کنید.
راستش من خیلی حرص خوردم دلم میخواست تلفنو بردارم بگم آخه دختر نفهم مگه ادب نداری...میخوای بری یه خداحافظی کن ...و اینم بگم که خوب میدونم اینکارا رو واسه اذیت کردن من میکنه...مادأر شوهرم هم که انقدر آرومه اون طفلک اصلا اذیتم نمیکنه ولی اختیار همه چیو داده دست یه بچه (خواهر شوهرم)...خلاصه سرتونو درد نیارم تو این شرایط دور بودن من و همسرم از هم ...این قضایا خیلی اعصابمو بهم ریخته.
RE: بی توجهی خانواده همسرم
بايد به دوستان فرصت بدهيد تا به مرور آن لاين شوند و به مسئله شما بپردازند .
عزيزم شما در مورد همه چيز فرد عجولي هستيد كه به واسطه عجول بودن فورا معترض هم مي شويد . :72:
عزيزم تحصيل در كنار اخلاقيات و مهارت هاي زندگي لازمه ي زندگي است اما كافي نيست .
دقيقا دوري از همسرت باعث شده كه با خواهر ايشان سر جنگ پيدا كنيد . آيا به نظر شما يك مدرك مهندسي شان يك انسان را تعيين مي كند يا رفتارهاي يك خانم مهندس و يا همينطور مدرك ديپلم شان ديگري را پايين مي آورد ؟!
شما چرا حرف خواهر شوهرت را دال بر اينكه مهمان آمده باور نكردي ؟!چرا دلت مي خواهد از دست ديگران براي خودت دلخوري درست كني ؟! گيرم كه حرف شما درست باشد و اين دختر خانم با شما خداحافظي نكرده . آيا اين آنقدر مهم است كه بخواهي به همسر راه دورات اطلاع دهي تا روابط خواهر و برادر را تيره و تار كني ؟!
مطمئن باش مادر همسر شما هر چقدر آرام و صبور باشد حتما در دخترش ويژگي ديده كه اختيار خود و زندگي اش را به دست دخترش سپرده . اين مسئله در درجه اول به شما ربطي ندارد و در درجه بعد اينكه چرا بايد شما از اين قضيه ناراحت شويد ؟! آن هم مسئله اي كه اصلا به شما مربوط نيست و مربوط به روابط دختر و مادري مي شود .
شما به روابط خواهر تان و خواهر شوهرشان غبطه مي خوريد براي اينكه خواهر شما ، مثل شما فكر و عمل نمي كند . پس اول از همه عزيزم نوع تفكرتان را عوض كنيد . شما نمي خواهيد روابط همسرتان را با خانواده اش به هم بزنيد ولي عملا همين كار را مي كنيد و ا ز طرفي اساسا بهانه گيري مي كنيد . شما يا باور داشتيد كه شرايط بعد از ازدواج شما يك مدت دوري از همسرتان را طلب مي كند و يا نه نمي دانستيد ؟ اگر اين مسئله را مي دانستيد كه خوب بايد تحمل شرايط دوري را هم داشته باشيد و بردبار باشيد و نشان دهيد كه انسان بالغي هستيد كه تحمل اندكي سختي كشيدن را داريد و بهانه گيري نكنيد و اگر نمي دانستيد من مي توانم تا بي نهايت به صداي شما و اعتراضات شما گوش دهم و با شما همدلي كنم .
در ضمن فكر مي كنيد اگر در حال حاضر در كنار همسرتان به سر مي برديد ديگر هيچ مشگلي نداشتيد ؟! همه چيز باغ و بوستان بود ؟! عزيزم زندگي مجموعه اي از مسئوليت پذيري هاست و در حال حاضر اين نوع از مسئوليت پذيري براي شما تعريف شده است پس مديريت اين شرايط سخت و دوري را به بهترين نحو انجام دهيد و روابط خود را با ديگران پي ريزي كنيد و نشان دهيد كه خانم مهندس بردبار و مقاومي هستيد كه مي توانيد در شرايط سخت شانه به شانه همسرتان گام برداريد .
بهترين روش هم اين است كه در كلاسهاي مختلف ثبت نام كنيد تا سرتان حسابي گرم شودتا اينقدر به شوهر و دوري از وي فكر نكنيد . دنيا عزيزم به آخر نرسيده و به زودي انشالله كارتان درست مي شود و در كنار شوهرتان قرار مي گيريد .
RE: بی توجهی خانواده همسرم
انی عزیزم ممنون ولی باید بگم شما خیلی اجولترز من هستی که انقدر زود در مورد شخصیت من قضاوت کردی...حداقل من خانواده شوهرمو ۹ ماه میشناسم و قضاوت میکنم ولی شما از یک لینک قضاوت میکنی...بهر حل نظر هر کسی کامل نیست،،،ولی ممنون از نظرت...مادر شوهر من از سر مریضی همهچیو اجبارا دست دخترش سپرده.
RE: بی توجهی خانواده همسرم
به هر دليلي كه اين اتفاق افتاده باشد ، اگر من الان شما را و تمام حرفهايتان را تائيد كنم شما خوشحال مي شويد ؟! اگر بگويم مادر شوهرت كار بدي كرده كه مريض شده و حالا هم كار بدي كرده كه اختيار ش خواسته يا ناخواسته به دست دخترش افتاده ، شما خرسند مي شوي ؟! و اگر به شما بگويم نبايد اين كار را مي كرد و بايد اين مسئوليت به كس ديگري واگذار مي شد و... شما راضي مي شديد ؟! عزيزم من كه نمي دانم خواهر شوهر شما چند سال دارد اما شما فكر مي كنيد ايشان از اين وضعيتي كه پيش آمد ه احساس رضايت و خرسندي دارند ؟! آيا هيچ فشاري بر روي اين دختر جوان وجود ندارد ؟!آيا مي دانيد وي با توجه به آنچه اتفاق افتاده زندگي آينده اش چگونه رقم خواهد خورد ؟!
شما يكبار ديگر پستي كه بالاي پست من قرار داده ايد بخوانيد و خودتان را از بازي افراد اين زندگي خارج كنيد و از بيرون به ماجرايي كه تعريف كرده ايد نگاه كنيد . خواهش مي كنم نتيجه را دوباره بنويسيد .
شما زير فشار هستيد ولي يادتان باشد ازدواج يك امر ساده طبيعي است . به واسطه ازدواج افرادي وارد زندگي ما مي شوند ولي حضور و اعمالشان نبايد آنقدر مهم باشد كه ما را به هم بريزد .( كه در توضيح بايد بگويم كه ما بايد اساسا آنقدر بزرگ و قوي باشيم كه هيچ كس نتواند روان ما را پريشان كند .
شما از نوع تفكر و ديالوگ من خوشتان نمي آيد . من بي هيچ دلخوري سكوت مي كنم و ديگر حرفي در رابطه با مشگل شما نخواهم زد كه شما بيش از اين آزرده نشويد ولي يكبار از بيرون به مسائل خودتان نگاه كنيد . از بازي خارج شويد و فكر كنيد اين حرفها را آني به شما مي گويد . شما به وي چه پاسخي مي داديد ؟!!!!
RE: بی توجهی خانواده همسرم
سحر عزیزم :72: از هر کس به اندازه شخصیت اون فرد انتظار داشته باش نه شخصیت خودت. شما هیچ وقت نمی تونی کسی رو همونجور که خودت میخوای بکنی پس زیاد سخت نگیر.
عزیزم همیشه رابطه خوب یک رابطه گرم و صمیمی نیست، با خیلی از آدمها باید فقط سلام و علیک کرد و اگه بیشتر از این باشه رابطه خرابتر از خراب میشه.
اینکه شما دوست داری با خانواده همسرت رابطه خوبی داشته باشی واقعا خیلی خوبه، اما به این فکر کن که اگه رابطه ات صمیمی هم نشه باز هم چیزی رو از دست نمیدی، سعی کن به جای کار روی رابطه با خانواده همسرت، روی رابطه ات با همسرت کار کنی، همین که احترام خانواده همسرت رو نگه داری و پیش همسرت از اونها شکایت نکنی کافیه.
عزیزم شما قدمهات رو برداشتی، حالا اجازه بده اونها به سمتت بیان، اگه بخوای یک طرفه جلو بری هم نتیجه عکس می گیری و هم انرژیت رو بی خودی مصرف می کنی و در آخر امکان داره حرمتها از بین بره.
یه چیز دیگه هم که باید بهت بگم اینه که خودت رو با خواهرت مقایسه نکن، خواهر شوهر خواهر شما شخصیتی متفاوت با خواهرشوهر شما داره، پس نمیشه از هر دوی اونها یک چیز رو توقع داشت.
باز هم میگم، فکر خودت رو درگیر چیزی نکن که قادر به تغییرش نیستی مگر به بهای از دست دادن احترام خودت، اونقدر خودت رو بهشون نزدیک نکن که نتونن خوبی هات رو ببینن، کمی دور بایست، بذار از فاصله دورتر نگاهت کنن و خودشون به سمتت کشیده بشن. نه غرورت رو زیرپا بگذار و نه مغرور باش، متعادل باش و به چیزهایی مهم تر فکر کن..
:72:
RE: بی توجهی خانواده همسرم
آنی عزیز من نمیخواستم شمارو دلخور کنم...شاید من قادر نبودام وضعیت رو خوب توضیح بدم...این شرایط خیلی رو فشارهای خانوادهٔ من تاثیر میذاره...اگه کمتر تحت تاثیر حرف مردم بودیم...خانواده من دائم ایراد میگیرند که چرا وضیفشون رو در غیبت پسرشون انجام نمیدان و این فشارها و بی نتیجه بودن تلاش خودم دردر بهبود روابط منو کلافه کرده...من میخوام اینو بدونم آیا بهتر کاملا بیخیال این رابطه بشوم و یا اگه راهی هست سعی کنم که به جوابی برسم البته با کمک دوستان.. :16:
شاد عزیزم خیلی ممنون از راهنمایی شما ...واقعاً احساس میکنم بهترین کار هم همینه که شما میگید چون ممکن اینجوری برخوردها بیشتر بشه جای روابط دوستانه،،،ممنون از doostaane خوبم که مرهم درد من میشن .. اما نمیدونم چجور خودمو از این فشارهای خانواده که به حق هم هست و اذیتم میکنه و جو خونه راا هم برام جهنم کرده رها کنم
:72:
RE: بی توجهی خانواده همسرم
عزيزم من دلخور نيستم چرا كه هيچ فشاري بر روي من نيست من از نگراني اينكه شما دلخور نشويد گفتم سكوت مي كنم .
خانواده شما يك اشتباه بزرگ مي كنند . پسر اين خانواده دلش خواسته و زن گرفته ، به مادر و خواهر و ... اين آقا چه ربطي دارد كه بخواهند نسبت به تو احساس وظيفه اي بكنند ؟!
روابط شما بايد در اين اندازه خلاصه شود كه شما و آنها ( خانواده همسرت ) يك سلام و عليك محترمانه با هم داشته باشيد و هر از گاهي هم شما به ديدن مادر شوهرت بروي و يا تلفني جوياي حالشان شوي و يااگر دعوتت كردند در جمع خانوادگي شان حضور پيدا كني . همين .
اگر مشگلي هم با خانواده ي همسرت پيدا كردي به خانواده ي خودت به هيچ عنوان نگو .
نوع توقعات شما ، و سردرگمي شما اين توقعات را در خانواده شما ايجاد كرده و اگر شما مثل يك زن محكم بگويي رفتارهاي آن ها را بسيار مي پسندم و از اينكه براي من توليد مزاحمت نمي كنند بسيار خوشحال و خرسند هستم مطمئن باش خانواده ات كاملا با نظر و باور شما هماهنگ مي شوند .
شما كه زن كل اين فاميل نشده اي كه خانواده ي شما انتظارات خاصي از كل اين خانواده داشته باشند . بهتر كه فاميل شوهرت سرشان به كار و گرفتاريهاي خودشان گرم است .
RE: bi tavajohi khanevadeye hamsaram
[align=justify]سحر عزیزم:72:
این نکات به ذهن من میرسه:
1:: شما شخصیت اجتماعی ای داری در حالیکه خانواده همسرت اینطور نیستند. بنابراین انتخاب درست اینه که ضمن احترام قلبی براشون، این اختلاف رو بپذیری و ازشون انتظاری نداشته باشی که در توانشون نیست (به لحاظ تربیتی).
2:: اشخاصی که هوش اجتماعی بالایی ندارند، معمولا رفتارهایی مثل خواهر همسرت نشون می دن. پس تو به خودت نگیر، ولی فاصله رو هم حفظ کن.
3:: در مورد خانواده همسر خواهرت، احساست رو درک می کنم. می دونم که دلت می خواد با خانواده همسرت صمیمی باشی. اما عزیزم زندگی همینه دیگه. ما گاهی باید قانع باشیم. و نداشته هامون رو برای خودمون کم رنگ کنیم که خیلی حسرتشون رو نخوریم. و سعی کنیم جاشون رو با چیزهای دیگه پر کنیم.
هر خانواده ای ویژگی های خودش رو داره، و قطعا همسرت اونقدر خوب هست (با توجه به پستی که در تاپیک یکی از دوستان گذاشته بودی این رو می گم) که در کل از انتخابت راضی باشی. پس در پی جایگزین های عاطفی برای این کاستی ای که وجود داره باش.
با واقعیات نباید جنگید، بلکه با پذیرش موجودیتشون باید در پی راههای سعادت و لذت بود. به این می گن "نبوغ" درسته خانم مهندس؟ مطمئنم شخصی با ضریب هوشی شما از پسش برمیاد.:72:
4:: عزیز دلم اینو فراموش نکن که شما مدت زیادی ایران نمی مونی! این شانس بزرگیه، خیلی ها مجبورن در همچین شرایطی با خونواده همسرشون روابط دائمی برقرار کنند.
5:: خانمم درسته که همسرت واکنش مطلوبی نسبت به برخوردهای نادرست خواهرش داره، اما شما احترام به خانواده ش رو در دستور کارت قرار بده. این رو برای فردایی می گم که مسائل دیگه ای توی زندگیتون پیش میاد، اون روز ممکنه فکر کنه شما از اول هم باهاش مشکل داشتی.
یک سری به تاپیک های مختلف تالار بزن، ما هرقدر هم که در برخوردهای همسر و خونواده مون، حق رو به همسرمون بدیم، و ازش دفاع کنیم، ته دلمون عاشق خانواده مون هستیم (حالا هرچی که باشند). پس فریب ظاهر آروم و موافق همسرت رو نخور، ممکنه یه چیزایی به دل بگیره!
6:: در مواجهه با دیگران روی خصوصیات مثبت خانواده همسرت و خودش تکید کن. یا مثلا بگو برام مهم نیست، مهم اینه که همسرم دوستم داره. یا خودم هم خیلی حوصله ندارم برم خونشون، یا همچین صحبت هایی. که نه اونها غصه ت رو بخورن، و نه خودت تحت فشار قرار بگیری.
سحر جان فقط کافیه مسئله رو کاملا برای خودت حل کنی. اونوقت خیلی از مشکلات برطرف می شن.
همراه با آرزوی بهترین ها برای خانم مهندس تالار همدردی.:72:
[/align]
RE: بی توجهی خانواده همسرم
خیلی ممنون سارا جونم...واقعاً آروم شدم...کاملا موافقم...دوست دارم این تالارو به همه معرفی کنم...مخصوصاً به دوست صمیمیم که اینروزا خیلی افسردست...من مشکله doostmo تو این تالار مطرح میکنم ...شاید با انتقال راهنمائی شما اونم مشکلش حل شه.
:72: