RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
Bruss Lee عزیز،
به تالار همدردی خوش اومدی، از اینکه به جمع ما پیوستی خوشحالم و امیدوارم در آینده بتونم از راهنمایی های ارزشمندت استفاده کنم. :72:
در مورد سوالی که مطرح کردی:
شما این خانم رو 10 سال پیش دیدید، یعنی زمانیکه هر دو حدود 10 ساله بودید. معیار شما برای انتخاب ایشون چیه؟ فقط خانواده شون؟
حتی در همین حد هم این سوال مطرح می شه که: شما در ده سالگی نمی تونستید شناخت درستی از یک خانواده داشته باشید. آیا اخیرا هم با این خانواده در تماس بودید؟
بعلاوه یک نکته مهم هست که شما باید بهش توجه کنید، هرچند که شاید براتون خوش آیند نباشه. و اون سن شماست. شما فقط 20 سال دارید و این سن بسیار کمی برای ازدواجه. ازدواج یک رابطه دوستی نیست، خیلی به مهارت نیاز داره. 70% ش مسئولیت، تلاش و تعقله، و حتی گاهی مبارزه!
به فرض که خانواده ها رضایت بدن و نشون هم بگذارید، بعد از اتمام تحصیلات و بازگشت از سربازی، وقتی به سن مناسب رسیدی، شخصیت و معیارهای شما دچار تغییر و تحول می شن. و هیچ تضمینی وجود نداره که اون موقع انتخاب امروزت رو زیر سوال نبری.
بنابراین:
شما در سن ازدواج قرار نداری، پس به افکارت در این مورد دامن نزن و روی درست تمرکز کن. سعی کن جدی تر به فعالیت های ورزشی بپردازی. به سن و شرایط مناسب که رسیدی، دختر مورد نظرت رو پیدا خواهی کرد.
شاد و موفق باشید. :72:
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام بر دوست عزیز و گرامی. که اتفاقا هم سن هم هستیم البته من چندماهی از شما کوچکترم.
برادر بزرگوارم در ابتدا ورود شما را به تالار تبریک عرض می نمایم:73: و سپاس خود را از اینکه ما را لایق راهنمایی دانستید.:72:
برویم سر اصل موضوع::
برادر خوبم نه می خواهم مانند همیشه بر مسائل تکراری اصرار ورزم (گرچه مهم هستند) زیرا خود بنده می دانم از این مسائل مانند ::کم بودن سن...نداشتن شغل...و..... آگاهی و می توانی خود به تجزیه و تحلیل بپردازی.
برادر خوبم هیچ کس نمی تواند بگوید :::افراد نمی توانند در بیست سالگی ازدواج کنند و متقابلا زندگی را اداره....
ولی هر کسی می تواند و اعتقاد دارد ......ازدواج هر فرد بستگی به شرایطی دارد. و آن شرایط چیست؟؟
رسیدن به مرحله ای که بتواند خوبی و بدی را از هم تشخیص دهد. رسیدن به این توانایی عواملی را می طلبد:
از جمله>>داشتن روابط اجنماعی مطلوب....ارتباط با جامعه در هر سطحی...."""برعهده گرفتن مسئولیت"""... درک صحیح از موقعیت خویشتن و دیگران.....قبول و پذیرش یک خانواده دیگر.....داشتن آن سطح آگاهی که بتواند پاسخگویی سوالات...استدلال ها و نیازهای همسرش باشد.
در میان مواردی که ذکر نمودم یکی از آنان برترین و مهم ترین عامل برای آمادگی در جهت ازدواج است که آن عامل چیزی نیست جز """"برعهده گرفتن یک مسئولیت""..........
برادرم آیا تا حال مسئولیتی بر دوشت بوده؟؟؟
مسئولیت سن و سال نمی شناسد اما مهارت چرا!!!
ازدواج یک نوع مهارت است و جالب تر از آن بکارگیری مهارت.
با توجه به توضیحاتی که دادی و شرایطی که داری بنده به هیچ عنوان ""ازدواج"" را حداقل تا اتمام درس دانشگاه توصیه نمی کنم.....
عزیزم دقت کردی ....چرا بنده به جزئیات مطلب شما که شامل::: خانواده آن دختر....پاکی او....سن شما.... راه کارها.... ...اشاره ای نکردم زیرا با توجه به شرایط خود مقوله ""ازدواج"" را در این مقطع نمی پذیرم.
حال برادر بزرگوارم اگر بر تصمیم خود مصصم هستی و سخن ما را فعلا قبول نداری در ادامه موضوع خود توضیحات دیگری بفرمایید تا بنده و سایر دوستان با ریشه یابی و تجزیه و تحلیل جزئیات .....مسئله را روشن تر سازیم.
موفق باشی:104:
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
philosara و نقاب جوابهای خوب و جامعی دادند .
اما حالا که به این تالار آمدی ؛ ما یک کلاس آموزش انتخاب همسر داریم . بیا و در اون شرکت کن که خیلی خیلی بدردت خواهد خورد :
http://www.hamdardi.net/thread-4858.html
موفق باشی
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام و خسته نباشید به تموم اونهایی که اومدن و تو بحث شرکت کردند
حالا یه نکته دیگه به استثنای تمام این حرف ها که من از تاپیک بوروسلی جون فهمیدم اینه که ظاهرا پدر و مادرت زیاد موافق نیستند .
بگذریم از بحث روانشناسی و معرفتی در مورد ازدواج و این که شما امادگی ندارید یا نه برای متقاعد کردن پدر و مادر شما هیچ کار لازم نیست بکنبد فقط سوره نور ایه 30 یا 32 دقیق به یاد ندارم را برای انها بیاورید و در ان ایه خدا به پدر و مادری که ...... توصیه و حر ف هایی را بیان کرده شما می توانید اول خودتون بخونید و برای انها بازش کنید .
اصل اون ایه بر چند معناست که یکی از معنا هایش اینه که میگه ای پدر و مادرانی که اجازه یافتن عفت به فرزندانتان را نمیدهید بترسید.
و در کل به انها توصیه کرده که حتی اگر کنیز بی پول شما هم نیاز داشت تا عفت خود را حفظ کند شما موظف هستید تا برایش همسر اختیار کنید.
و در اخر هم از نظر اسلامی اگر بخواهیم بی پولی شما را بررسی کنیم می تونیم اینطوری بگیم که:
اگر شما اطلاع داشته باشید در بس محل هایی از قران امده که خدا به جوانانی که بی پول و بی کار هستند قول داده که شما حرکت کنید و عفت خود را حفظ کنید روزی زن و فرزندانتان با ماست.
پس اگر جوانی پیدا شود که بگوید من بخاطر بی پولی دست از ازدواج کشیده ام ؟؟؟خدا را بد قول نشان داده واین بد تر از هر چیزیست.
البته این منظورم شما نبودید یکم کلی گفتم شاید شامل شما هم بشه !! چون من خودم اینطوری فکر می کردم رفتم دنبالش و به این جواب رسیدم . البته بیشتر این اطلاعات رو از بحث کردن با یک روحانی به دست اوردم.
امیدوارم از نظر روانشناسی هم روانشناس ها نظر بدن و این مسئله هم تو تالار همدردی حل بشه مثل تمومه مسئله های دیگه که حل شده.
و از شما هم خیلی خوشم اومد چون دارید مسئله رو بررسی می کنید نمیگید الا و بلا من اون فلانی رو می خوام .
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
درود بر شما
در ابتدا جا داره از دوستاني كه پاسخ دادند تشكر كنم،
مخصوصا نقاب عزيز و دوست خوبم كنجكاو،
نقاب بسيار سنجيده سخن ميگويد و اگر سنش رو نميگفت مي پنداشتم ايشان مردي كامل و با سني زياد هستند،
كنجاو عزيز بسيار زيبا گفتي،نه به خاطر اينكه حرفهايت برايم مطبوع بود،بلكه دقيقا بنده هم همينطور فكر ميكنم،وقتي انسان عفت خود را در خطر ميبيند،ميبايست به نحوي خود را از اين خطر در امان نگه دارد.
شايد بقيه دوستان گمان كند انسان نبايد به خاطر جلوگيري از گناه ازدواج كند،كه بارها در پاسخهاي دوستان در پستهاي ديگر خواندهام،
ولي هيچ چيز مطلق نيست جز پروردگار،
قابل توجه دوست عزيزي كه اول از همه جواب داده بودند ضمن تشكر بايد عرض كنم بنده از سربازي معاف هستم و مدتي در شرايطي سختتر از محيط سربازي نيز زندگي كردهام،
ميدانم اين چيزها ملاك نيست و امروزه خانه و ماشين بسيار مهمتر است اما اگر بحث بر سر پختگي باشد به جرات ميتوانم بگويم نسبت به همسن و سالان خودم بهتر ميتوانم گليمم را از آب بيرون بكشم،
خوشبختانه آدم بي ثباتي نيز نيستم (دقت كنيد اين جملات حرفهاي خودم نيست،حمل بر خودستايي نشود،قضاوت ديگران را نقل قول ميكنم)
يعني زماني كه انتخابي كنم،از انتخاب خود پشيمان نميشوم،
مورد ديگه اينه كه اگر ميترسم مساله رو با خانواده مطرح كنم نه به خاطر اينكه خانواده با اين دختر مخالفن يا كلا با ازدواج من در حال حاظر مخالف هستند،
بلكه از آنجاييكه ديروز مراسم خاستگاريه دوستم بود ميترسم خانواده فكر كنند كه مرا نيز جو گرفته است در صورتي كه خيلي قبل تر از دوستم بنده به فكر ازدواج افتادم،
البته اين رفيق شفيق ما نيز به بلوغ فكري لازم براي ازدواج رسيدهاند و اشون نيز از نظر رفتاري و عقلي با يك مرد برابري دارند،
در ضمن،خوشبختانه اين احساس ما رنگ و بوي هوس به خود ندارد و صرفا به خاطر نياز جنسي نيست،
بلكه نياز به تشكيل خانواده،نياز به مستقل شدن،نياز به هم صحبت و هم فكر داشتن است كه بنده را به فكر ازدواج مياندازد،
بنده به هيچ وجه اهل دوستيهاي تميز و كثيف و سالم و خراب نيستم كه بگويم اين نيازها را با دوستيهاي خياباني ميتوانم برطرف كنم.
راهنماييهاي شما دوستان براي بنده بسيار مهمه و بنا به صلاحديد آنها را به كار ميبرم،
پس در اين مورد بنده رو راهنمايي كنيد كه آيا اختلاف سني در حد يكي دو سال ميتونه مشكلي رو ايجاد كنه؟
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
ضمن سلام دوباره به دوست گلم
اجازه بدین فعلا هیچ چی نگم فقط در مورد
>>>پس در اين مورد بنده رو راهنمايي كنيد كه آيا اختلاف سني در حد يكي دو سال ميتونه مشكلي رو ايجاد كنه؟ <<<
باید براتون چند تا مقاله بزارم تا بخونین!!
دختر بزرگتر از پسر باشد
ازدواج با اختلاف سنی بالا
اختلاف سنی برای ازدواج دختر و پسر
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
ممنون به خاطر مقاله ها،
امروز تكليف يه قضيه معلوم ميشه بذاريد بعدا براتون كامل تعريف ميكنم كه اوضاع از چه قراره.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام دیگر...و سپاس از دوست خوبم bruss lee.
از آنجا که شما فرمودید بعد از معلوم شدن قضیه ....مسائل را توضیح خواهید داد ...ما هم فعلا دست نگه می داریم و هماگان منتظر توضیحات شما دوست گرامی هستیم.
بنده در مورد اختلاف سنی.....بحث ها دارم
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
سلام دیگر...و سپاس از دوست خوبم bruss lee.
از آنجا که شما فرمودید بعد از معلوم شدن قضیه ....مسائل را توضیح خواهید داد ...ما هم فعلا دست نگه می داریم و هماگان منتظر توضیحات شما دوست گرامی هستیم.
بنده در مورد اختلاف سنی.....بحث ها دارم
درود بر شما همدردان عزيز
نقاب عزيز ممنونم از شما كه پيگير هستيد،
راستش اون قضيه منتفي شد،
قصد داشتم برم پيش مشاور و مساله رو با ايشان در ميان بگذارم و ايشان نيز با خانوادهي بنده موضوع را مطرح كنند،
اما ديدم اينجوري فقط صورت مساله رو پاك ميكنم،موقعي ميتونم ادعا كنم كه خودم بتونم با شهامت مساله رو درميان بگذارم،
بگذريم،
در واقع ميشه گفت هنوز مردد هستم،حرفهاي نقاب تاثيرگذاري بسياري بر من داشت،
نميدونم چرا آدمها حرف هم سن و سالهاشون رو راحتتر قبول ميكنن تا حرف بزرگترها رو،
حمل بر بي ادبي نشهها،حرف همهي شما حكم فرمان رو براي بنده داره،اما اگر توجه كنيد در اجتماع نيز تاثيرپذيري افراد از گروه سني خودشان بيشتر است تا از بقيه قشر سني
راستش وقتي پدر پيرم را ميبينم كه صبح زود از خانه بيرون ميزند تا بتواند خرج خانواده را در بياورد اندكي مضطرب و نگران ميشوم،
نگران نه از ترس كار و تلاشا،اشتباه نشه يك وقت،به لطف خدا از كار و تلاش ترسي ندارم،
درسته كه نترسيدن از كار شرط لازم براي كار كردن است،اما شرط كافي نيست!
چون ممكن است بنده جرات كار و تلاش را داشته باشم اما توانايي آنرا نداشته باشم،
من هم از اين مضطربم كه شايد جنم و توانايي پدرم را نداشته باشم،
البته در سنين بالاتر اين مساله مرتفع خواهد شد زيرا با اتمام تحصيل ميتوان شغلهاي با حقوق مناسب پيدا كرد،
كه باز ميرسيم به حرف نقاب عزيز كه ميگفتند "با توجه به توضیحاتی که دادی و شرایطی که داری بنده به هیچ عنوان ""ازدواج"" را حداقل تا اتمام درس دانشگاه توصیه نمی کنم....."
چه زيبا اشاره كردي!معلومه سنجيده شخن گفتي،
چند سوال ميپرسم كه فقط جنبهي اطلاعات عمومي داره در بحث با دوستان دنياي واقعي ممنون ميشم راهنماييم كنيد،
1.اومديم فردي تا آخر عمر نتوانست عرضهي به عهده گرفتن مسئوليت رو پيدا كند،آيا اين فرد محكوم به تجرد است؟
2.در همين سايت مطالب و پستهايي رو خوندم مبتني بر اينكه ازدوج نبايد صرفا به خاطر برطرف كردن نياز جنسي باشه و يا مثلا براي فراموش كردن نفر قبلي،
تمام اين حرفها درست،ولي ميشه بگيد پس هدف از ازدواج چيست؟
آيا هدف از ازدواج چيزي جز رسيدن به آرامش و كمال است؟
آيا به جز داشتن مونس و همدمي رسيدن به اين آرامش و كمال امكان پذير است؟
از اونجايي كه مطالب اين سايت بسيار زياد است و دسترسي بنده به اينترنت محدود،از دوستان تقاضا دارم اگر مقاله يا مطلبي در سايت در رابطه با سوال شماره 2 هست لطفا لينكش را به بنده معرفي كنيد يا در همين تاپيك قرار دهيد تا بتوانم به سوالي كه برايم ايجاد شده است پاسخ دهم،
البته همونطور كه عرض كردم اين سوالها بيشتر به منظور بالا بردن دليل و منطق در بحثها است،
ديجيتال و كنجكاو،من مجدد از شما به خاطر لينكهايي كه معرفي كرديد متشكرم فكر نكنيد بدون سر زدن ازشون گذر كردما،به خاطر مشغله هنوز نتونستم در اين كلاسي كه لينكش رو گذاشتيد شركت كنم:D و اون مقالهها رو كامل بخونم ولي دراولين فرصت مطالعه خواهم كرد و همچنين استفاده،
اما ياد پست شماره 5 دوست عزيز،كنجكاو،افتادم،
به نقل قول از يكي از اقوام،فردي مغازه داشت (اين فرد مجرد بود)،مغازه بسيار لوكس و شيك بود با اجناس بسيار مرغوب بر فرض مثال لباس مردانه،
چند قدم اونورتر فرد ديگري نيز مغازهي لباس فروشي مردانه داشت (اين فرد متاهل بود)؛اما مغازهاش بسيار ساده بود و از نظر مكاني در اون پاساژ موقعيت مغازهي پسر مجرد رو نداشت،
پسر مجرد ميبينه اين بنده خدا خيلي فروشش بيشتر از خودش شده،قيمت اجناسش رو مياره پايين،ولي باز ميبينه اين يكي روزيش بيشتره،ويترينش رو تغيير ميده باز ميبينه فروش اون فرد از فروش خودش بيشتره،
آخر سر با توپ پر ميره سر وقت طرف ميگه من خيلي وضعيت و كيفيت اجناسم از تو بهتره،همچنين اجناسمم ارزونتره،چيكار ميكنه كه از هر 10 تا مشتري 7 تاش از تو خريد ميكنن؟
طرف ميگه من زن دارم بچهام نيز به دنيا اومده دارم خرج اونها رو در ميارم،الله اكبر!قربون قدرت خدا برم،چقدر بزرگه،قديميها راست ميگفتن هر آنكس كه دندان دهد نان دهد،
درود بر تو كنجكاو،به بزرگي خود خدا قسم كه اميدم به جز خودش به هيچ كسي نيست ولي با اين حرفت اميد بينهايت من رو به خدا نسبت به قبل چندين برابر بيشتر از بينهايت كردي،
ببخشيد خيلي انگار زياد شده،الان صداي سايت بغلي در مياد از بس من سر و صدا كردم:300:
نقاب بنده منتظر نظرات شما راجع به اختلاف سني هستم،
يادم بندازيد بعدا يه جريان ديگه رو براتون تعريف كنم حتما يادم بندازيد اون هم راجع به يه جوونه كه وقتي حرف ازدواج پيش اومده انگيزش در زندگي چندين برابر شده.
تا درودي ديگر،بدرود:43:
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام Bruss Lee
از اینكه فعالانه در مورد زندگیت پیگیر هستی خوشحالم.
من صحبت دوستان را در مورد ازدواج تصدیق می كنم. اما چند نكته:
یكم :
ازدواج یك مجموعه نیازهایی را از انسان پاسخگو هست از جمله نیاز جنسی...، پس اینكه كسی در پی پاسخ به این نیازش از طریق ازدواج باشد هیچ عیبی ندارد بلكه قابل تحسین نیز هست. اما نكته مهم اینه كه علاوه بر این نیاز سایر نیازمندیها هم در نظر گرفته شود. مثل نیاز به استقلال
دوم:
توانایی و پتانسیل لازم برای برآورد كردن هر نیازی مهم هست.
نیاز به غذا یك نیاز اساسی هست ، اما با سلام و صلوات و صرفا توكل حل نمی شود. باید یك حركتی كرد، یك برنامه ای ریخت و یك فكری كرد تا لوازم تهیه غذا فراهم شود.
نیاز به متاهل بودن هم از این قاعده مستثنی نیست. دقت فرمایید شما وقتی فعالیت پدرتان را می بینید كه از صبح تا شب زحمت می كشد، كمی نگران می شوید كه شاید فعلا این توانایی را نداشته باشید. در واقع این توانایی را دارید اما آنقدر این نیاز به تاهل را احساس نكرده اید كه این توانایی شما به فعلیت برسد.
یعنی: جدا از سن و مسائل مالی و ....، شما نیاز هست قبل از اینكه اقدام به ازدواج بكنید حداقل از خط صفر یك قدم جلوتر رفته باشید.
یعنی زمینه شغلی ، كاری و ... را حداقل به صورت موقت فراهم كرده باشید و به یك تولید كنندگی حداقلی برسید. نه اینكه تاكید روی مسائل مالی داشته باشیم. بلكه می خواهیم ببینیم اهل حركت و تلاش و قبول مسئولیت شده اید یا نه ؟
در واقع مطرح كردن مسائل اقتصادی از نظر یك روانشناس و مشاور بهانه ای هست تا میزان استقلال ، مسئولیت پذیری، اجتماعی بودن، و شجاعت یك فرد را اندازه بگیرد و چون تمام اینها در ازدواج تاثیر مستقیم و مهمی دارد، نمی توان از آنها صرفنظر كرد.
پس سن، مسائل اقتصادی ، شغل ، مسكن و ... معیارهایی هست تا خصوصیات لازم برای ازدواج در او بررسی شود.
الحمد الله شما از نظر آگاهی و ذهنی توانایی های زیادی دارید. برای اینكه خودتان را در بوته آزمایش و عمل هم امتحان كنید، قبل از هر گونه اقدام جهت خواستگاری یا ازدواج یا حتی مطرح كردنش ، استقلال و مسئولیت پذیری خود را از طریق دنبال كردن یك كار و انجام آن نشان بده.
یا اینكه قدرت تحمل و صبر در برابر نیاز (كه یك معیار مهم در ازدواج هست) را با عدم مطرح كردن ازدواج تا پایان تحصیلات و پیدا كردن كار به اثبات برسان.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلامی دیگر.
Bruss Lee عزیز "مدیر"گرامی به تمام نکات اشاره نمودند و در واقع نظرات دوستان را در یک سری جمع بندی نمودند. بنابراین دیگر جای برای نظر ما نمی ماند.
اما در مورد اختلاف سنی>>باید بگویم::
در این مقوله نظرات متفاوتی مطرح است و خواهد بود همان گونه که کنجکاو عزیز مقاله هایی را در این مورد قرار دادند بنده هم یک مقاله در این خصوص را قرار می دهم که اعتقاد بسیاری به موضوع مطرحه شده در ان مطلب دارم. توصیه می کنم شما هم مطالعه فرمایید.لینک>>خانوم هایی که دو سال از همسرشان بزرگترند زندگی با دوام تری دارند!.
واما نظرم::: ببین برادر بزرگوارم وقتی سخن از اختلاف سنی در میان می اید معلوم هست که دختر از پسر بزرگتر است اما این اختلاف سنی در چه حدیست؟؟
بنده اختلاف سنی تا حد 3 یا 4 سال را می پذیرم یعنی قبول دارم اگر دختری از پسری حتی 4 سال بزرگتر هم باشد مشکلی پیش نمی آید حتی به این دلیل که استدلال دختران در مراحل بالا کامل می شود بهتر از دختر از پسر قدری بزرگتر باشد.(نظر خودم)
اما همیشه هم نظر من صداق نیست....یعنی چه؟؟
یعنی آقایی که خانوم بزرگتر از خود را می گیرد باید دقت داشته باشد(با بررسی ویژگی ها و خصوصیت ها) که آیا این خانومی که بر فرض 4 سال از من بزرگتر است....آن شادابی و نشاط و روحیه موجود را دارد یا خیر....بگذار به زبان ساده تر بگویم عزیز:::
بر فرض خود شما با دختری ازدواج کردید که 3 سال از شما بزرگتر است....و شما در سن بیست سالگی قرار دارید و او 23 سالگی....بعد از گذشت 5 سال شما بیست و پنچ ساله می شوید و او بیست و هشت ساله..... آیا شما که در سن 25 سالگی اوج جوانی و نشاطتان هست او هم این چنین خواهد بود؟؟؟؟
مشکل دیگر این است آیا شما بعد از گذشت 10 سال از زندگی خانوم 33 ساله را می پذیرید...با توجه به وضع ظاهر.
شاید بگویید ظاهر مهم نیست......ولی دوست من شما هم پسر هستید و من هم.... همه ما می دانیم چیزی که در اولین برخورد پسر را به طرف دختر جذب می نماید """ ظاهر"" است.چرا؟؟؟؟ زیراظاهر اولین و ابتدایی ترین ملاکی هست که ما می توانیم بدون صرف وقت....شناخت....و هزینه.....آن را به طور کامل و آشکارا مشاهد نماییم.
برادر بزرگوارم اگر می خوای بدانی در انتخابت اشتباه نکرده ای و اختلاف سنی برایت در درجه اول اهمیت ندارد به این جمله تاثیر گذار و زیبایی شوپهناور دقت کن:::
شوپهناور می گوید:::>>""شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزائید. آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه کنید.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
با تشكر از مدير محترم،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
............
دوم:
توانایی و پتانسیل لازم برای برآورد كردن هر نیازی مهم هست.
نیاز به غذا یك نیاز اساسی هست ، اما با سلام و صلوات و صرفا توكل حل نمی شود. باید یك حركتی كرد، یك برنامه ای ریخت و یك فكری كرد تا لوازم تهیه غذا فراهم شود.
..............
مسلما" با سلام و صلوات و توكل صرف،حل نميشود،در اينصورت ميشود جريان فردي كه كار نميكرد و تنها كارش عبادت بود و منتظر معجزه كه روزيش برسد،
خداوند ميفرمايد از شما حركت از من بركت،
بي شك تا خود انسان تلاش نكند لطف و بركت خدا شامل حالش نميشود،
حتي فردي كه ميخواهد ميوهاي از درختي بچيند و بخورد مستلزم اين است كه زحمت بالا رفتن از درخت را بكشد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
..............
نیاز به متاهل بودن هم از این قاعده مستثنی نیست. دقت فرمایید شما وقتی فعالیت پدرتان را می بینید كه از صبح تا شب زحمت می كشد، كمی نگران می شوید كه شاید فعلا این توانایی را نداشته باشید. در واقع این توانایی را دارید اما آنقدر این نیاز به تاهل را احساس نكرده اید كه این توانایی شما به فعلیت برسد.
..................
دقيقا" درست ميفرماييد،
اين مشخص ميكند كه هنوز آن احساس نياز رو به طور كامل به ازدواج پيدا نكردم،
براي اثباتش هم جدا از اين نگراني،ميتونم دوستم را مثال بزنم،ايشان حتي چند ماهي از بنده كوچكتر هستند كه اقدام به ازدواج نمودند،
ازش پرسيدم آيا نگرانياي به خاطر سن و سالت نداري؟
پاسخ داد:نميدونم چه حكمتيه،ولي تو هيچ چيز انقدر اعتماد به نفس ندارم كه تو مسالهي ازدواج دارم و در اين مورد شكر خدا اعتماد به نفسم بسيار قوي هست،
نشان دهندهي اينه كه دوست ما كاملا به ازدواج نياز پيدا كرده است و ميشود گفت آمادگي رويارويي با اين مساله را دارد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
.........
یعنی: جدا از سن و مسائل مالی و ....، شما نیاز هست قبل از اینكه اقدام به ازدواج بكنید حداقل از خط صفر یك قدم جلوتر رفته باشید.
یعنی زمینه شغلی ، كاری و ... را حداقل به صورت موقت فراهم كرده باشید و به یك تولید كنندگی حداقلی برسید. نه اینكه تاكید روی مسائل مالی داشته باشیم. بلكه می خواهیم ببینیم اهل حركت و تلاش و قبول مسئولیت شده اید یا نه ؟
در واقع مطرح كردن مسائل اقتصادی از نظر یك روانشناس و مشاور بهانه ای هست تا میزان استقلال ، مسئولیت پذیری، اجتماعی بودن، و شجاعت یك فرد را اندازه بگیرد و چون تمام اینها در ازدواج تاثیر مستقیم و مهمی دارد، نمی توان از آنها صرفنظر كرد.
پس سن، مسائل اقتصادی ، شغل ، مسكن و ... معیارهایی هست تا خصوصیات لازم برای ازدواج در او بررسی شود.
............
با اين مورد موافقم،
بسيار منطقيه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
..........
یا اینكه قدرت تحمل و صبر در برابر نیاز (كه یك معیار مهم در ازدواج هست) را با عدم مطرح كردن ازدواج تا پایان تحصیلات و پیدا كردن كار به اثبات برسان.
.............
ولي اين قسمت برايم غير قابل هضم است،
نه اينكه خودم صبر نداشته باشما،
بلكه شايد در بحث نتوانم كساني ديگر را كه همچين سوالاتي دارند متقاعد كنم،
اگر براي كسي تحمل اين سكوت و صبر سخت باشد ولي تواناييهاي ديگر لازم براي ازدواج را داشته باشد چه؟
ببينيد،منظور خودم نيستم،بلكه منظورم افرادي است كه اين سوال برايشان وجود دارد و از بنده ميپرسند اما من جوابي براشون ندارم،
دوستي از من پرسيد نياز احساسي به جنس مخالف رو چطور بايد تامين كرد؟
خوب مسلما" هر انساني دوست دارد با جنس مخالف هم صحبتي و همدلي كند و با هم تبادل عشق و علاقه و احساسات كنند،
اما جواني كه همهي شرايط ازدواج را ندارد و بايد تا فراهم شدن آن شرايط صبر كند،در اين مدت بايد چكار كند و اين نياز رو چطور برآورده كند؟
يا اينكه بايد اين نياز رو موقتا" سركوب كند؟كه همونطور كه خودتون ميدونيد سركوب نيازها ميتونه عواقب و تبعات بد روحي رواني به همراه داشته باشه،
پس لطفا راهنمايي كنيد مرا در مورد اين چند جملهي اخير،ممنون ميشم پاسخ يك به يك اين سوالات را از شما اهالي فن بشنوم.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Bruss Lee
دوستي از من پرسيد نياز احساسي به جنس مخالف رو چطور بايد تامين كرد؟
اما جواني كه همهي شرايط ازدواج را ندارد و بايد تا فراهم شدن آن شرايط صبر كند،در اين مدت بايد چكار كند و اين نياز رو چطور برآورده كند؟
با سلام.
ممنون از راهنمایی های مدیران و اعضاء محترم ؛
به نکات مهم و مفیدی اشاره داشته اند
اما برای پاسخ به سوال شما دوست عزیز , اینجا کلیک کنید
تا بعد....
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
سلامی دیگر.
Bruss Lee عزیز "مدیر"گرامی به تمام نکات اشاره نمودند و در واقع نظرات دوستان را در یک سری جمع بندی نمودند. بنابراین دیگر جای برای نظر ما نمی ماند.
اما در مورد اختلاف سنی>>باید بگویم::
.....................
نقاب ممنونم از مطالبت،
اما در رابطه با سوالم مبني بر اختلاف سني بايد عرض كنم دختر خانمي كه بنده بهشون علاقه مند هستم از بنده بزرگتر نيستند،بلكه كمي از من كوچكتر هستند،
شايد يك سال و نيم.با اين تفاسير به نظر شما اين اختلاف سني كم نيست؟مشكل ساز نخواهد شد؟
البته من آدم منطقي اي هستم و هيچ وقت زندگيم رو فداي احساسات نميكنم و با وجود علاقه ام اگر مشاوري تشخيص دهد اين ازدواج به صلاح نيست قبول ميكنم و نميذارم زندگيه اون دختر و خودم فداي احساسات بشه.
در ضمن نظرتون رو راجع به پست قبلي بفرماييد با تشكر.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
درود بر شما،
اولا" ممنونم از اينكه در اين بحث شركت نميكنيد (شوخي)
دوما" يادتونه گفتم يادم بندازيد يه جرياني رو براتون تعريف كنم؟پس ممنونم كه يادم ننداختيد (شوخي)
اما اون جريان،
به نقل قول از يكي از دوستانم،همكار مادر اين دوست ما پسري داشتند هم سن و سال خود ما،
اين خانواده براي فرزند خود در بين آشناها دختري را نشان ميكنند (دقت داشته باشيد بحث بر سر ازدواج از حيث سنتي يا مدرنيته نيست)
البته خانوادهي دختره،با دخترشان فعلا چيزي در اين باره نميگويند چون هنوز سنش كم است و براي دانستن اين موارد مناسب نيست خودتون ديگه ميدونيد چرا،
اما بعد از چند ماهي خانوادهي پسر،مساله را با فرزندشان در ميان ميگذارند،
از وقتي كه پسر فهميده است براي او دختري را نشان كردهاند بسيار انگيزهاش در زندگي بيشتر ميشود،
چه از نظر درس خواندن و چه از نظر آمادگي براي پذيرش مسئوليت زندگي و چه از نظر شغلي،
دقيقا" مسئلهاي كه در حال حاظر بنده و تعدادي از دوستان با آن درگير هستيم،يعني عدم انگيزه براي ادامهي زيستن (از زندگي سير نيستيما،يه وقت اشتباه نشه،خدا رو هم شاكريم كه به ما سلامتي و كلي نعمت ديگه عطا فرموده)
ولي همونطور كه عرض شد اگيزه نداريم،صبح بدون انگيزه از خواب بيدار ميشيم،شايد حتي بعضي اوقات يك روز كامل رو از خونه نزنيم بيرون،يه مقدار همه چيز برامون عادي شده و اين داستانها،
نظرتون رو اعلام كنيد لطفا دوست دارم نظر همهي اعضاي تالار رو بدونم پس لطفا فقط به خواند بسنده نكنيد.
تا درودي ديگر بدرود
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام
دوست عزیزBruss Lee
شما ابتدا توجه کنید که در خصوص چطور مطرح کردن مسئله به نتیجه رسیده اید؟ جمعبندی از راهنمایی ها دوستان داشته اید؟
بعد بیاید سوال دیگری را مطرح کنید ؟
البته بنده بیشتر خواستم شما را راهنمایی کنم؛
در خصوص سوال شما یک نکته :
فقط و فقط ازدواج موجب ایجاد انگیزه برای درس خواندن یا شغل پیدا کردن نیست؛ اثبات شده در میان پسران ؛هنگامی که تمایل به جنس مخالف دارند؛یا عاشق میشودند؛انرژی بیشتری نسبت به قبل دارند؛همیشه سرشار از انرژِی؛
بنده متوجه منظور شما هستم که میل به ازدواج باعث ایجاد انگیزه و تلاش بیشتر میشود؛ اما اگر کمی دقت کنید مدیر همدردی پاسخ جامعی به شما داده اند؛
شما میتوانید از مقالات انجمن مقالات و مطالب اموزشی در مورد ازدواج استفاده کنید,
پیروز و شاد کام باشی دوست من:72:
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نه خير،توجيه نيست،
بي خيال،پشيمون شدم،
شما كه به قول خودتون مشاور هستيد وقتي به مساله به ديد توجيه نگاه ميكنيد از افراد عادي انتظار ديگه اي نيست،
لطفا در رفتارتون تجديد نظر كنيد آقاي كيوان،بنده ديگه از امروز با اين تالار كاري ندارم حالا ميخواهيد اين پست را حذف كنيد يا نه پاي خودتونه.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
[align=justify]سلامBruss Lee عزیز:72:
بچه های این تالار شما رو در جمع خودشون پذیرفته ند، و با جون و دل بهتون کمک کردند، حالا اگه یک بار کسی به منظور تعهدش برای راهنمایی شما چیزی می گه که "شاید" درست نباشه، اینقدر زود دلسرد نشید. به جای قهر کردن، موندن و متقاعد کردن طرف مقابل رو انتخاب کنید. به قول مدیر همدردی روابطی که ما در تالار برقرار می کنیم، در واقع "تمرین"ی برای روابط ما در دنیای حقیقیه.
اگه شما برای کسی مهم نباشید، اصلا اجباری نداره که در تاپیکتون پست بگذاره. ارزش یک دوست خیلی بیشتر از اینهاست که بخاطر یک برداشت نامطلوب از دستش بدی، حالا شما می خوای قید همه ما رو بزنی؟
:72:[/align]
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
خانم philosara،قبل از اينكه در تالار عضو بشم تاپيكهاي مختلف رو مطالعه كردم،
در همهي تاپيكها ديدم كه استاد سنگتراشان،خانم آني،نقاب جوان،مرد ديجيتالي،خود شما و محمد ابراهيمي مهربان و فردي به اسم فرشتهي مهربان (كه اولين تشكرها در هر پستي از ايشان است و الحق كه نام كاربريشان برازندهي ايشان است) چطور با صبر و حوصله به پستها پاسخ دادند،
اما امروز با ديدن پست جناب كيوان اندكي جا خوردم،
فردي كه لياقت مديريت در همچين تالاري را پيدا كرده است بايد تحمل داشته باشد و درگير احساساتش نباشد،
متاسفانه احساسات شما بر عقلتان چيره شد جناب كيوان،
تهمت توجيه بر بنده زدن كار زياد جالبي نبود،در تاپيكي ميديدم كه بحثي بين جناب سنگتراشان و يكي از اعضا رخ داده بود،
ولي هر بار بيش از پيش متانت و نرمي و صبر از سخنان استاد سنگتراشان عزيز ميباريد درود بر شما استاد،
بنده اگر اين موارد را مطرح ميكنم بخاطر باز شدن ذهن خود است كه در مباحثهها بتوانم حرفي براي گفتن داشته باشم،
اما باز موردي كه بنده را حيرت زده كرد پاك كردن يكي از پستهايم با موضوع "واقعا متاسفم" بود،
اينبار واقعا متاسفم براي فردي كه اين پست را پاك كرد،چون بدون اينكه خواهان دليل اين پست شود آنرا سانسور كرد،
ميدانم كه سوء برداشتش باعث پاك كردن اين پست شده،
اما وقتي انسان از چيزي مطمئن نيست نبايد نسنجيده عمل كند.
با اين پست خواستم سوالي در ذهن خوانندگان اين تاپك ايجاد كنم تا با شركت كردن بيشتر در موضوع به خاطر دانستن دليل تاسف،بتوانم دليل اين تاسف را بگويم و بيشتر در موردش بحث كنيم.
اون تاسف به خاطر اوضاعي بود كه در جامعهي امروز داريم،يعني جامعهاي كه جوانان آن مجبورند به خاطر جبران بالا رفتن سن ازدواج به دوستيهاي كاذب روي بياورند،مجبورند با احساسات ديگران بازي كنند (با خواندن مقالهي دميدن در تنور احساسات ممنوع..... به اين نتيجه رسيدم)
چه بسيار دختراني كه تن فروشي ميكنند به خاطر لذتي اندك،به خاطر وسيلهاي به اسم ماشين،به خاطر داشتن يك شب خوش در سفره خانه و يا رستوران،
اون تاسف به خاطر جامعهاي بود كه اوضاع را بسيار براي جوانان سخت ميگرفت و به دليل همين سخت گيريها سن ازدواج بالا رفته است،
اما تاسف امروز من به خاطر چيره شدن احساسات بر عقل بعضي فراد اين تالار هست،سانسور،تصميم عجولانه،تهمت توجيه زدن،نسنجيده عمل كردن
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
[align=justify]Bruss Lee عزیز:72:
برای من هم پیش اومده که در موردی راهنمایی شخص خاصی رو بخوام ولی اون شخص به تاپیکم سر نزده باشه. در اینطور مواقع با پیام خصوصی ازشون درخواست راهنمایی کردم. و طبق معمول با مهربونی و لطف بچه های تالار مواجه شدم.
شما شناخت خوبی از فرشته مهربان و بقیه اعضاء دارید. پس حتما می دونید که keyvan هم جزء بهترین های تالار هستند.
در مورد "بالا رفتن سن ازدواج" با شما موافقم و این یکی از دغدغه های ذهنی خودم هم هست که در این شرایط تکلیف جوان ها و نوجوان های ما چیه؟ و می دونم که این شرایط پسرهای ما رو به فریب دخترها سوق می ده، و دخترها رو به فریب همسر آینده شون.
جوابی برای نگرانی شما از این وضعیت ندارم، اما توجه تون به مسائل اجتماعی رو تحسین می کنم.
همراه با آرزوی بهترین ها برای شما دوست جوانم، و همه جوان های کشورم. :72:[/align]
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام بروس لی :72:
چرا دلخور میشی برادر ؟
دوستان که جوابهای خوبی دادند . من تاپیکت رو خوندم و واقعا سطح بالای تفکرت رو تحسین میکنم . من به دلایل شخصی چند وقتیه که حوصله نوشتن رو ندارم ، وگرنه سعی میکردم کمک بیشتری ( اگر از دستم بر میومد ) بکنم .
اما بروس لی جان به عنوان یه برادر که چند سال ازت بزرگتره بهت پیشنهاد میکنم تا بیست و چهار پنج سالگی دور و بر ازدواج نری . تا اونموقع فقط به فکر درس و کار باش . میدونم سخته ولی بالاخره شرایط امروز هم اینه دیگه . خودت که خوب میدونی ...
درسته که آدم منطقی و فهمیده ای هستی ولی باید بیشتر تجربه کنی باید پخته تر بشی . یه کم دست نگه دار . ببخشید که اینقدر خلاصه گفتم . موفق باشی
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام برBruss Lee برادر بزرگوارم.
انشالله که خوب باشی. ببخشید بنده قدری دیر پاسخ سوال های شما را می دهم...
برادر عزیزم پوزش بنده را بپذیرید فکر کردم منظور شما این است که دختر خانوم از شما بزرگترند. اما در مورد کوچک بودن یک یا دو سال باید عرض کنم:::
در هیچ جا و در هیچ تحقیقی بطور قطعی ثابت نشده است که اگر دختر کوچکتر از پسر باشد حال چه یک سال و چه پنچ سال.....در واقع زندگانی بدون مشکل خواهند داشت.
اصولا به نظر خود بنده نباید بیش از حد بر کوچک بودن دختر اصرار ورزید. عقاید قدیمی باید کنار زد.
اما در مورد اینکه فرمودید مشکل اصلی بنده ""ایجاد انگیزه"" است....باید بگویم::
برادر گرامی ""انگیزه"" چیزی نیست که در دیگران و در موقعیت یا امری جست و جو کرد "انگیزه" درونیست.
به شما اطمینان می دهم اگر کسی توان این را نداشته باشد که در حال و وضعیت کنونی انگیزه ای برای تلاش داشته باشد حتی با ""ازدواج"" نمودن انگیزه اش بیشتر نخواهد بود اگر هم چنین شود ""مقطعیست"".
اصلا یکی از دلایل غلط و اشتباه ""ازدواج"" این است که ما صرفا با تکیه بر این امر خواهان تغییر و بالا بردن انگیزه باشیم. ابتدا باید انگیزه ایجاد شود تا بعد ازدواج صورت گیرد.
ولی به مسائل خوبی اشاره نمودی و انهم وضع دختران و پسران جوان ماست...... دوست خوبم مشکل جوانان ما ""ازدواج"" چه زودهنگام و دیر هنگام نیست....مشکل جوانان ما عدم تخلیه بجا و استفاده از استعدادهای خویشتن است.و این مشکل هم ناشی از سوء مدیریت است.
ولی شما هم جوان هستید بنده هم.....مهم این است در وضع کنونی ""هدف"" خود را گسترده تر سازیم.....صرفا به ""ازدواج زودهنگام یا دیر هنگام"" دل نبندیم.
برادر بزرگوارم باید توان خود را بالا بریم....حتی اگر موقعیت ازدواج را نیافتیم .""امید"" زندگی را از دسنت ندهیم.بیشترین زیان را زمانی خواهیم دید که بدون آگاهی و تجربه کافی وارد زندگی مشترک شویم.
این راه ها....این تجربه ها...حتی حضور گرم و پربار شما در تالار خود راهیست برای استفاده از استعدادهای نهفته.
دوست من باور کن./...این موقعیت ها نیستند که انسان را پخته تر می سازند بلکه نحوی برخورد ما با موقعیت هاست که نشان دهنده انگیزه و قدرت واقعی ست.