سلام
فکر کنم موضوع کامل باشه دوستان نظر بدن
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
فکر کنم موضوع کامل باشه دوستان نظر بدن
سلام حامد ،
؟؟؟؟؟؟؟ خوب ؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حامد خان؛گزاره شما نارساست و باید آن را کامل نمایید.همه ما منتظریم . . . .
بدون تعصب بگید آیا زن یا مردی که از زندگی مشترک خسته ودر مونده شدن میتونن عاشق کس دیگه بشن؟؟؟؟؟
تیتر این بود که نصفه آن ظاهرا جا نشده بود .
با عرض سلام. نظر شخصی من اینه اگر زن و مردی هر دو یا یکی از آن دو به این نتیجه برسن که امکان ادامه زندگی خوشایند و همراه با رضایت براشون وجود نداره بهتره هرچه سریعتر تکلیف طرف مقابل رو روشن کنند و اونو در بلاتکلیفی قرار ندن . چه الزامیه که دو طرف یک زندگی رو حفظ کنن در حالیکه اون زندگی مایه هیچ خیر و برکتی براشون نیست. البته لازم به ذکره حقوق دو طرف باید کاملاً حفظ بشه و مرد یا زن حق نداره به خاطر صرفاً هوسهای شخصی یا حس تنوع طلبی کانون گرم خونواده رو بهم بزنه و به سراغ کسی دیگر بره. در ضمن حفظ حقوق طرفین و رضایت هر دو از بهم زدن رابطه نیز شرطه. در هر حال درمونده شدن از زندگی شاید دلیل موجهی برای بهم زدن (نه ترک کردن) زندگی مشترک باشه اما نساختن و نخواستن نه!!!1
سلام آتنای عزیز
اگه یه طرف به این نتیجه برسه چی ؟
الزامه حفظ زندگیشون مثلا وجود فرزند.
در مورد عشق شاید هوسهای شخصی آنچنان دخیل نباشند.
؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آتنا
حامد جان
اگه واقعا تمام تلاشهاشو برای تداوم زندگیش کرده و از طرف یکی از زوجین یا هر دو به نتیجه ای نرسیده اند به نظر من باید تکلیف آنها مشخص بشه یا باید با کمک یک مشاور بتونند مشکلاتشون را حل کنند یا اینکه تکلیف همدیگه رو روشن کنید و از این بلاتکلیفی بیرون بیاین ازدواج یعنی آرامش و تکامل نه عذاب و زجر اگه هم یکی از زوجین بخوان با یکنفر دیکه دوست بشن این میشه موش و گربه بازی
ااا..... میخوای بگیم طلاق ؟ بعد بری طلاق بگیری بعد بندازی گردن ما:199:
اینم بگم که خستگی دلیل اصلا خوب و قانع کننده ای نیست و کسی هم به جدایی توصیه نمیکنه چون تحقیقات نشون داده کسانی که از طلاق گرفتن منصرف شدند بعد از 10 /15 سال از آن انصراف احساس خشنودی دارند.
سلام
آهو جان
از مشکلاتش و موش و گربه بازیش بگذریم آیا این حق را دارند؟آیا میتونن عاشق بشن یا نه؟
عشق و محبت بین زن و شوهر از ارکان اصلی نظام خانواده است؛ اما با گذشت زمان و سپری شدن شور و شوق دوران نخستین ازدواج، گاه این فکر به ذهن همسران می آید که بعد از چند سال زندگی میزان علاقه آنان نسبت به هم چقدر تغییر کرده است. برخی از آنان، هنگامی که در زندگی مشترک خود خدشه ای ببینند چنان از کوره در می روند و پل های پشت سر خود را خراب می کنند که دیگر نمی توانند روابطشان را نسبت به دیگری ترمیم کنند.
هدف از ارائه توصیه های زیر، آموزش برای ارتقای سازگاری و توجه کردن به ویژگی های مثبت یکدیگر، افزایش اعتماد به نفس ، کاهش اضطراب و تنش های موجود در جهت بهداشت و سلامت روانی است که موجب تداوم زندگی و جلوگیری از هم گسیختگی خانواده است.
1. خانواده یک مجموعه است:
مجموعه ای شامل زن ، شوهر و فرزندان و در مرحله بعد اقوام و خویشاوندان. خانواده زمانی موفق خواهد بود که در آن هماهنگی وجود داشته باشد و همه اعضا در یک محفل انس با کمال صمیمیت و شادی زندگی کنند . چون وجود هر نوع مشکل و ناهماهنگی حتی از سوی یک عضو، کل خانواده را دچار ناراحتی می نماید؛ بنابراین از هر نوع رفتاری نظیر طعنه زدن، تحقیر، مقایسه کردن و... پرهیز کنید.
2. زندگی مشترک، عرصه کمال است، نه صحنه پیکار؛
بنابراین در رفع بحران ها مانند یک تن واحد عمل کنید؛ یار و یاور هم باشید. کوشش نکنید بر دیگری تسلط یابید؛ با هم و در کنار هم باشید نه رو در روی هم! سعی کنید به قول «ابراهام مزلو» از «من واقعی» بگذرید تا به « مای واقعی» برسید.
3. از ابراز محبت نسبت به یکدیگر دریغ نکنید؛
ابراز محبتِ به موقع در زندگی مشترک ، علاقه ، نشاط و طراوت به وجود می آورد. این امر فقط لازمه روزهای نخستین ازدواج نیست؛ بلکه با گذشت زمان نهال نوپای زندگی به درختی تناور تبدیل می شود که نیاز بیشتری به آبیاری دارد؛ با ابراز محبت و نشان دادن عشق و علاقه به هم، می توان این درخت تناور را برای همیشه با نشاط ، بارور و با طراوت نگه داشت.
4. عاشقانه به هم نگاه کنید .
نحوه نگریستن هر یک از ما به دیگری به « چگونه بودن ما» بستگی دارد؛ نه به" چگونه بودن او". همسران ، تماشاچی زندگی یکدیگر نیستند؛ بلکه شریک مشاهده شده زندگی یکدیگرند.
زنی می گفت:" از زمانی که ازدواج کرده ام ، شوهرم بیشتر ترجیح می دهد که به جای مصاحبت با من ، برنامه ورزشی تلویزیون را تماشا کند؛ یک بار وقتی به او اعتراض کردم که «چقدر ژولیده ای» ، پاسخ داد: تو «هم شلخته ای».
این بحث بیهوده و زیان آور نشانگر آن است که چگونه همسران به جای عشق ورزیدن به هم ، ممکن است در جستجوی برشمردن عیب های یکدیگر باشند. این یک طریق نگاه کردن به زندگی است؛ اما شیفتگی شما وقتی حاصل می شود که فکر کنید همسر شما فردی باشکوه ، ناب، صمیمی ، خوش خلق و باهوش است. این شیوه نگرش به زندگی به ما می آموزد به جای این که عشق را جستجو کنیم ، با عشق و محبت به زندگی نگاه کنیم. «زبانِ نگاه» زبان مؤثری است. شما با نگاه کردن به طرف مقابل، به او می فهمانید که به صحبت کردن با او علاقه مند هستید. اگر او سخن می گوید، شما با تبسم ، به صورت و چشم او نگاه کنید. این حالات شما، اثر معجزه آسایی در ایجاد صمیمیت و عشق شما دارد.
میل به صمیمیت نه فقط جنبه جسمی ، که جنبه روانی نیز دارد. این میل مکرراً به عنوان اشتیاق خاصی به خلوت و تنهایی در نظر زوج ها جلوه گر می شود. علاوه بر این، اغلب در یک زوج عاشق شاهد به وجود آمدن زبانی رمزی و عبارت های محرمانه ای هستیم که افراد دیگر قادر به درک آن نیستند؛ و نیز شیطنت ها، اشاره ها و کنایه هایی که تنها عشاق آن را می فهمند.
5. بر اشتباه خود پافشاری نکنید؛
وقتی یکی از شما اشتباه کردید؛ صادقانه و صمیمی به آن اعتراف کنید ؛ مراقب باشید که احساسات دیگری را جریحه دار نسازید. صداقت و اظهار پشیمانی و ندامت تنها علاج واقعه است؛ زیرا قبول نکردن اشتباه و نپذیرفتن خطا، اختلاف را دامن می زند؛ تا زمانی که به اشتباه خود معترف نشوید و صمیمانه از همسرتان پوزش نخواهید، رابطه زناشویی تان ترمیم نمی شود.
6. نخست باید بدانید هر موضوعی را به نوعی خاص با همسر خود در میان بگذارید.
اگر فکر می کنید گفتن اسرارتان ضرورتی ندارد و نگفتن آن آینده شما را تهدید نمی کند؛ در برملا کردن آن اصرار نکنید. هنگام گفتن مسئله ای که در گذشته داشته اید ، ابتدا بخشی از آن را فاش نمایید؛ بدین معنی که از مسائل کوچکتر شروع کنید و اگر دیدید همسرتان ظرفیت پذیرش آن را دارد، به تدریج مسائل مهمتر را پیش بکشید.
7. در مطرح کردن مسائل ناخوشایند، سعی کنید خود را هم دخالت دهید؛
مثلاً به جای این که بگویید، چرا با فلانی این طور برخورد کردی؟ بهتر است بگویید:" کاش با فلانی این طور برخورد نمی کردیم."
8. هنگام طرح مسئله با همسر خود، هرگز جمله" تو با هیچ کس نمی توانی کنار بیایی" را به کار نبرید؛
چون تنها همین جمله باعث می شود، او دیگر هیچ وقت مسئله خود را با شما در میان نگذارد.
9. به جای جستجو در اعمال و رفتار همسرتان و یا تجسس در اوراق شخصی وی، سعی کنید از خود او سؤال کنید ؛
شاید شما در اشتباه باشید. گفتگو با همسرتان در مورد مسئله ای که شما را به شک و تردید می اندازد، موجب می شود مشکل آسان تر حل شود.
10. اشتباهات یکدیگر را به رخ هم نکشید؛
زیرا پایه های زندگی مشترک را سست می کند و سپس ویران می سازد.
از اشتباهات خود پند بگیرید: هنگامی که جراحت اختلاف التیام یافت سعی کنید صمیمی باشید؛ اعتراف به گناه و عذرخواهی دلیل سعه صدر و پیشگیری از اشتباه مکرر است.
11. اگر خطایی از همسر خود دیدید، زود از کوره در نروید و سفره دلتان را نزد هر کس باز نکنید.
به خصوص پیش پدر و مادر خود درد دل نکنید. زیرا این کار موجب سرافکندگی همسرتان می شود و امکان آشتی را بسیار ضعیف می کند.
اگر رابطه شما با همسرتان تیره شد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید؛ متین و خونسرد باشید و گرنه رفتارتان غیرمنطقی می شود؛ و ممکن است دست به کاری بزنید که موجب پشیمانی شما شود؛ سعی کنید بر عصبانیت خود غالب شوید .
12. اگر می خواهید عشق و علاقه خود را به همسرتان تداوم ببخشید؛
نخست باید یاد بگیرید که زمان کافی را برای با هم بودن و ابراز محبت اختصاص دهید. رابطه صمیمانه گذشته را تجدید کنید؛ به انگیزه عشق و ازدواجتان بیندیشید؛ با همسرتان درباره نخستین روزهای آشنایی و دوران خوش زندگی گفتگو کنید؛ زیرا یادآوری شادی ها و رویدادهای شیرین آن روزها، هم وجودتان را گرم می کند و هم تازگی و طراوت رابطه شما را با همسرتان حفظ خواهد کرد.
13. سعی کنید تلافی جو نباشید ؛
این نکته مهمی است؛ اگر بخواهید به تلافی اشتباه همسر خود ، لجبازی کنید ، همه پل های رابطه با همسرتان را خراب کرده اید ؛ حسادت چشم عقل را کور می کند. کینه جویی انگیزه اشتباه های خطرناکی می شود که جبران ناپذیر است. در عوض ، گذشت و فداکاری ، فردی را که مرتکب اشتباه شده است ، برای همیشه نسبت به همسرش مدیون می کند.
14. انعطاف پذیر باشید؛
انعطاف پذیری یکی از ویژگی های مهم برای ایجاد سازگاری بیشتر و سلامت روانی است. با چشم پوشی و نرمش نسبت به برخی رفتارهای کودکانه و لجبازی ها ، نه تنها می توان از تنش های بی دلیل پیشگیری کرد؛ بلکه می توان بنیان خانواده را بیش از پیش مستحکم تر کرد. مسائل و موارد اختلاف را صرفاً به نیت رسیدن به دیدگاه مشترک طرح کنید، نه به تکرار و تثبیت کدورت و دشمنی.
15. صبر و بردباری همسر خود را به عنوان وظیفه او قلمداد نکنید؛
بلکه متقابلاً در موارد مشابه ؛ با گذشت، متانت و نکته سنجی، قدردانی خود را نسبت به او ثابت کنید.
16. همسر آزرده، شریک خوبی برای زندگی نیست؛ یکدیگر را نیازارید؛
و نیز اجازه ندهید یکنواختی و کسالت، غبار غم بر زندگی شما بیافشاند. برای پیشبرد و تنوع و رونق زندگی هر روز قدمی هر چند کوچک بردارید.
17. نسبت به همسرتان احساس مسئولیت کنید.
احساس مسئولیت چیزی نیست که از خارج به فرد تحمیل شود. احساس مسئولیت، به معنای واقعی آن، امری کاملاً ارادی است؛ پاسخ آدمی است به نیازهای یک انسان دیگر، خواه این نیازها بیان شده باشد یا بیان نشده باشد." احساس مسئولیت کردن" یعنی توانایی و آمادگی برای " پاسخ دادن". پاسخ به عشق دیگری و توجه به نیازهای روانی او.
18. به همسرتان احترام بگذارید و احساسات او را درک کنید.
منظور از درک احساسات آن است که همسر خود را آن طور که هست بشناسید : از نظر خصوصیات اخلاقی، عقلی، ایمانی، ایده ها، آرزوها و بالاخره احساسات و عواطف. احترام گذاشتن به همسر عبارت است از پذیرش وی آن طور که هست و ارزش گذاشتن به شخصیت و کمالات او که مظاهر آن در گفتار و کردار در فرهنگ های مختلف متفاوت است. بنابراین همسران باید ضمن وحدت فرهنگی از مصادیق احترام در زمینه های مختلف تبعیت کنند و آنها را در مورد همسر خود به کار بندند.
سلام hamed ،
خستگی شما قابل درکه اما :
اولا هر چی فکر می کنم نمی تونم بفهمم منظورتون از عاشق شدن چیه ؟ به نظر می رسه از تبعات عاشق شدن بی خبر هستین .
دوما اگر منظورتون لحاظ همچین حقی برای دو طرف رابطه است چرا اینقدر راه دور می رین.به جای عاشق شدنی که می تونه هزار و یک لطمه ی دیگه به خودتون ، همسرتون و بویژه فرزندتون وارد کنه "طلاق" راه حل بهتری به نظر می رسه .
(به قول آرزوی شیرین زبون این هم برای اینکه احیانا عذاب وجدان نداشته باشید ...)
از شما خواهش می کنم آخرین پست آقای سنگ تراشان در لینک زیر رو با دقت مطالعه فرمایید :
لینک پست 50 در موضوع دوباره چرا؟ ( تعدد زوجات آقایان)
سلام
آهو خانم خیلی زحمت کشیده واقعا مطالب مهم و کلیدی اشاره کردی . وجود افرادی چون شما در این سایت نعمت بسیاری و سود سرشاری نصیب همه میکنه.
اما موضوع این نست که با همسر چگونه بسازیم و زندگی کنیم موضوع چیزه اینه که به فرض همه این کارا پشت سر گذاشته شده باشه و یکی از دو طرف خواسته یا ناخواسته عاشق بشه آیا حق داره یا نه؟
طاهره عزیز هم لطف کردن نظر دادن اما بهتر بود جواب شفاف تر را مثلا همراه همان مشکلات عاشق شدن و... میگفتن و بلاخره آیا زن و شوهر میتونن یا نه؟
سلام بر دوستان
طاهره همانطور که hamed می خواهند چرا شفاف جواب نمی دهید. بعضی وقتها وقتی به خطوط قرمز می رسیم، جایی که نشان از یک انفجار واقعی در زندگی مراجع دارد، جایی که روان یک خانواده در مرحله ایست قلبی هست، لازم است شفاف و خیلی قاطع جواب دهیم.
من جسارتا این کار را می کنم...
hamed دوست عزیزم
به هیچ وجه ابدا چنین حقی را هیچکدام از زوجین ندارند... چون ذات زندگی خانواده به خاطر تعهدی است که همسران نسبت به هم دارند... و این مسئله که شما عنوان کردید مانند اینست که بگوئیم برای نجات فردی یک راه حل اینست که قلبش را در آوریم و در وجود فرد دیگری نگه داریم....
معمولا کسی که به خاطر کم تدبیری، کم مهارتی یا عدم کنترل احساسی، در یک زندگی نمی تواند مشکلش را حل کند، باز با یک بی تدبیری دیگر سبب به هم زدن زندگی فردی دیگر هم می شود( زن یا مرد دوم). و از همه بدتر زندگی فعلی خود را به یک نقطه تقریبا غیر قابل بازگشت می رساند.
نه شرع، نه عرف، نه وجدان، نه عقل، نه احساس سالم و نه تجربه و نه علم، هیچیک چنین نسخه ای را برای یک خانواده درگیر تجویز نمی کنند.( البته این بحث بسیار بسیار حساسی هست که همانطور که طاهره اشاره کردند در موضوع دیگری در حال پیگیری است.(لینک موضوع دوباره چرا؟ ( تعدد زوجات آقایان) )
جالب است بدانید غالبا وجود چنین راه حلی ( عشق به یک فرد خارج از زندگی زناشویی)، خود به صورت ناآگاهانه ریشه درگیری آن خانواده است...
بسیار دیده ام که فردی تصور می کرده است که به خاطر درگیری خانواده، یکطرفه به دنبال سیر کردن احساس لذتش در بیرون خانواده بوده است.، اما واقعیت چیز دیگری بوده است، یعنی تمرکز روی لذت طلبی و تمایلات درونی و ناآگاهانه برای ارضاء در خارج از کانون خانواده ، زمینه ناسازگاری و عدم پذیرش همسر را چنان فراهم آورده است که منجر به از هم پاشیدگی خانواده شده است...
hamed عزیز این تالار به نوعی یک خانواده است.... و ما هم درون آن فعالیت می کنیم... اگر احساس کردیم که همه نمی توانند با ما سازگاری کنند، این نشان می دهد که درواقع ما یک نفر نمی توانیم سازگاری لازم را ایجاد کنیم.. .درون خانواده هم همین طور است ، تا وقتی که فکر کنید همسرتون نمی تواند با شما سازگار شود، مشکل حل نمی شود...
اگر روش شما در این تالار منجر به واکنش ها غیر سازگار با روش شما می شود ، یعنی که شما رویه اشتباهی دارید و حتما در خانواده هم چنین برخوردهایی دارید....
مثلا شما دقت کنید به همین عنوانی که برای این موضوع انتخاب کرده اید؟
یعنی در واقع قبل از گرفتن پاسخ نحوه انتخاب لفظ کلمات را چنان انتخاب کرده اید، که پاسخهای ظریف و بدون قاطعیت دریافت کنید....( چون چنین حدسی را می زدید)نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed
به نظرم شما در این تالار مقاومت زیادی روی روش خود نشان می دهید.....
بدیهی هست تا ما اندیشه و احساس جدیدی را به درون قلعه وجودمان راه ندهیم، هیچ تغییری انجام نمی شود.
اگر تصور کنید بدون عوض کردن مسیر های قبلی می توانید به اهداف جدیدی برسید اشتباه است...
اگر شما مشکلی دارید به خاطر روشی هست که پیش از این انتخاب کرده اید، یا به خاطر ناقص انجام دادن روشها یا به خاطر مستمر نبودن و بی ثبات بودن آنهاست....
اگر بخواهیم که در این تالار تغییر را تجربه کنیم باید کمی بیشتر به افکار و احساسات صحیح دیگران اجازه دهیم که به درون ذهن ما بیایند.
اگر ما حرف صحیح یکی را تائید کنیم و در آخرش بگوئیم :« اما ......» و به دنبالش دوباره بر طبل خود بکوبیم و بدون توجه دقیق به آن عقاید راه خودمان را برویم ، من پیشاپیش به شما می گویم که همانجا خواهید رسید که قبلا رسیده اید...نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed
تنها به شرطی به نتیجه دلخواه خواهید رسید که دست از مسیرهای پر اشتباه گذشته بر دارید....
شاید تعجب کنید که این جواب خیلی بی احساس ، سخت و خشک و نچسب هست.... ولی واقعا خطری که شما را تهدید می کند، فرصت مقدمه چینی و هم احساسی را به کلی از من گرفته است.
شاید از من برنجی، اما خوشحالم که صادقانه و شفاف راه صحیح را با شما مرور کردم، حتی به قیمت از دست دادن محبوبیتم پیش شما....
البته این مسئله هضمش چه برای مرد، چه برای زن غیرممکن است... و افراد به خاطر احساس گناهی که تا آخر عمر از چنین روشهایی به گردن دارند، نمی توانند تجاربشان را آزادانه بیان کنند. اما متاسفانه ما در جلسات مشاوره شاهد آنیم
اگر افراد از آبرو و حیثیت خود نمی ترسیدند، شما شاید دهها مورد پاسخ از خود این افراد را در این موضوع می دیدید که با دلسوزی به شما می گفتند ، چنین احساس و روشی را از ذهن خود بیرون کن که ما آزموده ایم، و زیر هزینه آن مانده ایم، تو خود را درگیر چنین هیجاناتی نکن.
حضرت علی (ع)، می فرماید که دانا از تجربه دیگران استفاده می کند
در خاتمه به نظرم شما به دقت مقاله تفاوت عشق و هوس را مطالعه نکردید، چون اگر آن را مطالعه کنید، متوجه می شوید کلا طرح این سئوال غلط است.....
چگونه دل عاشق می تونه، بی خیال یک دل توی کاشانه خود باشه ولی در بیرون دلی را برای خود کنه...
سلام
من قبل از جواب و گفتن نظر خودم میخوام به یک نکته اشاره کنم .
همه حامد را میشناسیم چون خودم خواستم که مشکلم را مطرح کنم و از همه زوایا دیده شود و نظر همه دوستان هم مفید بوده و استفاده کردم .
اما این دلیل نمیشه که ما وقتی بحثی تو این تالارها مطرح میشه مرتبت با پدید آورنده بدونیم و باز در ادامه اون فرد که میشناسیمش جواب بدیم.
تصور من این بود که وقتی تیتری از طرف یکی از دوستان مطرح میشه طوری برخورد بشه و جواب بدیم که به درد همه بخوره نه فقط به درد مطرح کننده. آقای سنگتراشان عزیز بارها گفتن که مطرح شدن مشکلات دیگران شاید به درد دیگر دوستان هم بخوره و یه جورایی شخصی نباشه . من خوشحالم که دوستان به من لطف دارن و در رابطه با مشکل من همچنان حساس هستند و شاید مسرور که اینجا هم بهترین استفاده را شاید من بردم اما بیشتر نظرم روی جمع بود کسی که برای اولین بار بحث را دنبال میکنه هم بتونه استفاده کنه.
آقای سنگتراشان برعکس من خوشحال میشم شما در مورد من و مشکلم صحبت کنید به خاطر دارید که من عجول هم بودم؟ به آقای سنگتراشان بگویید جواب من را بدهد .... یادتان هست که؟بنابر این به هیچ وجه ناراحات و دلگیر از سخنان شفاف شما نشده بلکه بسایر مسرور و سپاسگذار هم هستم .
اگر جایی اما گفتم و خواستم بحث شفاف تر شود دلیل بر دفاع من از موضوع نیست . بلکه خواستم جهت بحث را آنگونه که در ذهن داشتم هدایت کنم که اصل متالب گفته شود .
باز در اینجا من هم نظر شخصی خودم را مطرح میکنم در رابطه تیتر و موضوع بحث:
عشق تعریف خاص خود را دارد شرایط و پیش زمینه های فراوانی میطلبه بنا بر این وقتی میگیم عشق نباید الفاظ مشابه را
به اشتباه خطاب کنیم . زن و شوهری که احساس میکنند که عاشق فرد دیگه شدن در واقع عشقی تو کار نیست شاید اسم پناه گاه عاطفی یا نقطه فرار از واقعیت یا... دیگه مناسب تر باشه برای کلمه عشق تو اینجور مواقع. وقتی یکی از طرفین به محض دیدن گمشده های خود که در همسرش نبوده در فرد دیگری به او پناه ببرد( نه عاشق شود ) در واقع ممکن است که از آنطرف پشت بام به زمین بیفتد. بنا بر این به نظر من در واقع اصلا نمیتوانند عاشق شوند چون شرایط آن را ندارند و اگر این حس را دارند اسم آن عشق نیست . در مورد این که چرا این حس و نیاز به سراغ آنها آمده خوب مورد به مورد متفاوت میباشد و نمیشود نسخه واحدی تجویز کرد.
سلام آقا حامد
با خانومتون در مورد این موضوع صحبت کردید یا اینکه اصلا از خود خانومتون خسته شدید. منظورم از صحبت کردن این است که به ایشان گفتید اگر اخلاقشو عوض نکنه شما این کار را خواهید کرد؟
فکر نمی کنید اگر یک مدت از هم دور باشید بهتر باشه یا بتوانید بهتر فکر کنید.
اقا حامد سلام به نظر من شما كلا خيلي راحت و گستاخانه با زندگي برخورد مي كنيد اين موضوع رو مي شه از پيشنهادها و راهنماييهاتون پي برد به نظر من شما وقتي از چيزي خسته بشيد براي خودتون يك قانوني دارين و اون اينه كه مي تونه هر كاري دلش مي خواد بكنه مثلا دختري كه از زندگي سيره و مي تونه بره دوست پسر انتخاب كنه و يا پسري كه مي خواد براي رابطه جنسي با دختري صيغه كنه . به نظر من شما دارين اشتباهي دنبال عشق مي گردين و به هر چيزي هم كه خيلي دوست دارين برسين باز فكر مي كنيد كه عشق شما جاي ديگه ايي است و شما هنوز با ان عشق مطلوب خود نرسيده ايد و دوباره اين شاخه اون شاخه مي كنيد ببخشيد كه اينقدر رك گفتم ولي من تمام تايپيك هاي شما رو و راهنماييهاتون و خوندم و يادمه و اينجوري برداشت كردم اگه اشتباه مي كنم مرا راهنمايي كنيد لطفا
يك زندگي وقتي شروغ مي شه به همين راحتي ها نمي شه خرابش كرد و همه چيزو از بين برد
بايد اگاه بود و به اين قضيه پي برد كه اگه توي زندگي اولت و مسير اولت موفق نشدي دليل بر اين نيست كه اشتباه كردي شايد خيلي از راهها مونده كه امتحان نكري و شايد هم خيلي از مسير هارو از ميانه راه بد و نادرست انتخاب كردي
به نظر من چنين زنان و مرداني اهل زندگي نبوده اند و با هر مرد يا زن ديگري هم كه ازدواج كنند و غرق در خوشبختي باشند باز هم به دنبال كس ديگري مي روند
سلام
هنرمند عزیز متاسفانه متوجه موضوع و جواب من نشدید لطفا دوباره بخونید مطالب قبلی را
اره اقا حامد شايد متن اولم اينجوري نشون بده كه تايپيك و نخوندم ولي دو تا متن دوم رو جواب كلي بود و فكر كنم جواب سوال شما باشه من نمي دونم اين تايپيك و باز كردي كه فقط نظرها را بدوني يا اينكه نه به همدرديهاش و به نظراتش احتياج داري
متاسفانه بعضي از بحثهاي اين تالار به گونه اي شده كه ادم ديگه درد و از شوخي نمي تونه تشخيص بده . مي گن براي زنگ تفريح خوبه ، مي گن در كنار اين همه غم خنده هم خوبه ولي به شرط اينكه اينجوري قاطي نشه من واقعا نمي فهمم كه شما توي اين مشكل گير كردين يا فقط نظر خواهي من همينجا از مدير تالار مي خوام كه يك جايي باز كنند كه مختص تايپيكهاي نظر خواهي و ...... باشه تا ادم بدونه داره چي كار مي كنه
سلام hamed ،
در اینکه انسان جسوری هستی که با طرح زوایای مختلف زندگیت ضمن آشنایی با دیدگاههای مختلف
حرفهای زیادی را به جان خریدی شکی نیست اما در اینکه چقدر این حرفها ، نظرات و راهنماییهای دلسوزانه دوستان توانسته و می تواند راهگشا و حلال مشکلاتت باشد کسی چیزی نمی داند الا خودت..
پاسخت برایم عجیب بود چون درست یا غلط نتوانستم باور کنم که صرفا برای استفاده ی عموم این تاپیک را باز کردی (هرچند با توجه به عاملیت خودت در باز کردن بحث و پیشینه ی ذهنی دوستان در این خصوص ، حداقل بحث سازنده ای اتفاق افتاد که به نفع همه است) و نتوانستم بفهمم نتیجه ای که از طرح این موضوع گرفتی چیست و حرفهایی که زدی یعنی چه ؟...
فارغ از درست و غلط یا بجا و نابجا بودن برداشتها و پیرو تبعات نظرسنجی که ایجاد کردی می خواهم احساس کنونیم را در این خصوص بگویم و می دانم که ممکن است ضمن اینکه زیادی پررنگ باشد از موضوع اصلی هم پرت شده باشد اما ...
چیزی که برایم ناراحت کننده است و نتوانستم علیرغم میل باطنی از آن بگذرم احساسی ست که نسبت به نوع تلاش شما برای احیاء دوباره ی زندگیتان دارم . شاید مقایسه ی غلطی باشد ضمن اینکه نمی خواهم در خصوص آقایان و بویژه شما بی انصافی کرده باشم اما وقتی نوع برخورد شما (به عنوان یک مرد )در این خصوص را در کنار مشکلات مشابه و گاه بدتری که از سوی تعدادی از خانمهای عضو تالار مطرح شده می بینم (با لحاظ تمام اشتباهات طرفین و حق و حقوقهای دیده و نادیده گرفته شده ) ناچار می شوم اعتراف کنم که شاید اگر یک دهم درصد حساسیت ، گذشت ، صبوری ، سماجت و جدیت اکثریت خانمها در حفظ زندگی مشترک را عده ای از آقایان محترم داشتند شاید این همه مشکل وجود نداشت ...
برای اثبات این مدعا خواهش می کنم مجددا سری به انجمن های تالار مشاور خانواده بزنید ... ملاحظه می فرمایید که شما از جمله معدود مردانی هستید که از مشکلتان حرف زدید . از این بابت از شما ممنونم اما فکر می کنم علیرغم این حضور خاضعانه رویه ی شما در طرح موضوع و انتظاری که برای حل
مشکل دارید رویکردی مردسالارانه و خودخواهانه دارد ....
آخ ... آخ از مردسالاری و حقوق نوشته و نانوشته اما مسلم و قاطع مردان این سرزمین که فقط تن پوشش عوض شده است ...
شايد شكل قشنگتر بيان حرفهاي من نوشته هاي طاهره جون باشه
سلام
بسیار خوب من هرچه در رفع سو تفاهم و سو برداشت تلاش کنم نمیتوانم ظاهرا.
طاهره عزیز و همه دوستان یه بار دیگه موضوع را بخونید و فارغ از اسم حامد جواب بدید و نظر بدین .
دوستانی که خیلی جدی به موضوع نگاه میکنند بهتره جوابی ندن چون همین که این بحث مطرح بشه خوانندگان استفاده میکنند به نظر سنجی یا درد واقعی آن چندان توجه نمیکنند.
پس اين موضوع شوخي مطرح شده و نبايد جدي بهش نگاه كرد خب اره در اون صورت بايد بگم كه جاي ما اينجا نيست چون ما مطالب اين سايت و جدي مي گيريم مگر اينكه شكل شوخي وار اون معلوم باشه اگه قرار باشه كه ما مطالب و شوخي بگيريم كه اون وقت بيكار نيستيم بشينيم اينجا و براي هم دردو دل كنيم . شما مي تونستيد بالاي تايپيكتون بنويسيد فقط در حد نظر خواهي تا اينجوري ما يا وارد نشيم يا در حد نظر خواهي جواب بديم . ولي وقتي همچين چيزي نمي بينيم فكر مي كنيم كه اقا حامد مي خواد واقعا اينكارو بكنه و ناراحت مي شيم و به خاطر ناراحتيمون كمي تند صحبت مي كنيم تا هر طور شده ايشون و از اين عمل بازداريم . واينجوري مي شه كه باعث ناراحتي اقا حامد هم مي شيم چون اگه حرفش جدي بود اين تند صحبت كردن مارو مي زاشت هم بر دلسوزي و ناراحتي نه پيش داوري و قضاوت مبني بر اسم حامد . چون شوخي بوده و ايشون سر كيف بودن حرفهاي ما باعث ناراحتيشون شده در هر صورت ببخشيد
سلام اقا حامد همچنین مسئله ای پیش خواهد امد اما اول تلاشات رو برای بهتر کردن وشادی قبلی کردی ایا به این نتیجه رسیدی که دیگر کاری نمونده انجام دهی برای بهبود این زندگی اگر به این نتیجه رسیدی که هر چه توانستی کردی پس ادامه فایده ندارد چون دیگر زندگی کردن نیست زنده بودن است
با عرض معذرت آرزوی عزیز اگر در زندگی تفاهم به معنای واقعی کلمه وجود نداشته باشد و انها 10 الی 15 سال با هم زندگی کنندبه احتمال زیاد بعد از 15 دربیمارستان روانی ها از ادامه زندگی خود ابراز خوشنودی خواهند کرد تمام
سلام حامد جان
من که توی زندگی مشترکم واقعا" خسته ودلزده شدم چون به هیچ کدوم از ارزوهام که نرسیدم هیچ که همه چیزم رو هم از دست دادم و واقعا" دیگه حالم از هر چی عشق و عاشقی هست بهم می خوره از طلاق هم می ترسم چون تحمل عواقب بعدش رو هم ندارم . خیلی وضعم خرابه نه؟؟
سلام
چرا نمي خواهيد با اين واقعيت و بدون تعصب كنار بيائيد كه هيچ لزومي براي ادامه يك زندگي بدون هيچ علاقه و جذابيتي وجود ندارد .
زن و شوهري كه در طول هفته بارها و بارها با هم درگيري دارند و مدام يا زن يا شوهر به طور مستقيم و غيرمستقيم اذعان مي كنند كه تو ديگر آنطور نيستي ، از تو خسته شده ام و حرفهايي از اين قبيل بعد از سالها و بعد از مشاورهاي طولاني ، گاهي واقعاً هيچ مشاوره اي كارگشا نيست چون به نظر من زندگي با قلب انسان سروكار دارد وقتي قلب انسان ديگر حاضر نباشد براي كسي بتپد و تنها ادامه زندگي اجبار باشد به خاطر آبرو ، به خاطر بچه يا هر چيز ديگري اين زندگي نيست بلكه خيانت است در حق فرصتي كه خداوند براي زيستن به ما عطا كرده ، چرا در فرهنگ ما اينطور جا افتاده كه زن و شوهر چه يكديگر را بخواهند و چه نخواهند بايد تا آخر با هم باشند چون به هم تعهد دارند ! آيا بهتر نيست اين سوال مطرح شود كه تعهد نسبت به چه چيزي دارند ؟ و اصلا معناي زندگي مشترك چيست ؟ آيا واقعاً معناي زندگي مشترك اين است كه مدام در حال تلاش براي رسيدن به تفاهم باشيم تا از تعهدمان حفاظت كرده باشيم . آيا واقعاً بايد مدام در حال ساختن عشق باشيم كه شايد اين عشق پذيرفته شود آنهم براي يك لحظه يا يك روز يا چند هفته و نه بيشتر و دوباره روز از نو روزي از نو ، آيا اين همان گدايي كردن عشق نيست ؟ زندگي بدون عشق يعني تنها نياز دو تن به جسم يكديگر و تنها ارضا شدن جسم ها ؟ و عشق يعني يكي شدن دو روح با هم يعني حتي جسم هم براي يكي شدن روح در خدمت است و تنها وسيله اي بيش نيست براي يكي شدن دو روح و احساس ، براي كامل ترشدن رابطه ، بهتر نيست تكليف هر دو طرف روشن شود و يك بار براي هميشه اين سوال مطرح شود كه آيا مرا در ازاي چيزي كه هر روز بايد به تو تزريق كنم دوست داري ؟ آيا مي تواني بدون من به زندگي ادامه دهي ؟ اگر جواب مثبت بود مطمئن باشيد ادامه زندگي به درد نمي خورد حتي با وجود بچه ها ؟ من نمي دانم چرا در دنياي غرب آه بچه ها دامن گير كسي نمي شود ؟ بهتر نيست در مورد تربيت كودكان و بچه ها تجديد نظر كنيم و آنها را از كودكي با اين مسائل آشنا سازيم . مطمئناً بچه ها بسيار فهيم و باهوش اند . موفق باشيد
بي تعصب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
اينا كه ميگن زن و مرد از هم خسته شدن و بايد از هم جدا بشن يك شيطنت .
طلاق آخرين راه در صورتي طلاق درسته كه زندگي دچار مشكل اساسي باشه. واينم مهمه كه بدونيم زن يا شوهر مثل كفش يا لباس نيستن كه هر وقتي خسته شديم عوضشون كنيم