سلام به همه دوستان تالار و تبریک به مناسبت بازگشایی
نمی دونم الان اجازه مطرح کردن مشکل هست یا نه اگه نبود که سوال رو بدون جواب بگذارین:302:
مساله مربوط به من نیست یه ماجرا به طور خلاصه میگم:
یه آقا پسری به یکی از همکلاسیاش علاقه مند می شه بعد از یک سال و خوردهای بلاخره از ایشون خواستگاری می کنه دختر خانوم می گه مه باید همدیگرو بشناسیم ولی با اطلاع و نظارت خانواده ...
مامان آقا پسر تماس میگیرن با خانواده دختر خانوم که تو یه شهر دیگه ای بودن و قضیه رو مطرح می کنن و قرار می شه 3-4 ماه دیگه تو یه موقعیت مناسب بیان خدمتشون واسه خواستگاری ...
خانواده دختر خانوم موافقت می کنن و قرار می شه تا اون موقع ارتباط فقط با تلفن باشه یعنی دیدن حضوری و بیرون رفتن های دو نفری نه!
حالا یکمی از خصوصیات دختر خانوم: دختری نسبتا زیبا با اعتماد به نفس نسبی و خانواده محترم اهل نماز درس خون و باهوش
از آقا پسر : پسری پاک واقعا دختر خانوم دوس دارن و فقط واسه ازدواج فوق العاده با هوش خانواده خوب
یعنی خونواده ها به هم میان
دختر خانوم بعد دو ماه ارتباط قبل اینکه خانواده آقا پسر تشریف ببرن شهرشون با تمام ارزشی که واسه آقا پسر قائل بوده به این نتیجه میرسه که هنوز خیلی زوده که پسر واسه ازدواج تصمیم بگیره چه برسه به اقدام عملی و به آقا پسر خیلی محترمانه می گه که شما خیلی خوبین ولی الان موقع ازدواج شما نیست
هیچ قولی نمیده که صبر کنه تا پسر برزگتر شه و بر گرده و دوباره بیاد ولی با هم قرار میگذارن اگه اتفاق جدی تو زندگی هر کدوم رخ داد به طرفشون بگن که کسی منتظر کسی نباشه
از قضا 3 ماه بعد یکی از خواستگارهای قبلی دختر خانوم( که اقا پسر میدونستن همچین کسی قبلا از ایشون خواستگاری کرده و نه شنیده) دوباره میاد و دختر خانوم این دفعه قبول می کنن و به طبق قرار به آقا پسر می گن واسه آقا پسر خیلی سخت بوده ولی خوب بلاخره به خودش می قبولونه و...
الان2.5سال بیشتر از این قضیه میگذره آقا پسر سال اول ارشد قبول شدن و دختر خانوم سال بعدیش با یه رتبه خیلی بهتر قبول شدن یه دانشگاه تاپ!
قضیه دختر خانوم با خواستگارش بعد 1.5 سال نامزدی به هم خورده و الان تقریبا یک سال از به هم خوردنش می گذره
حالا دختر خانوم به اقا پسر خبر داده که:
یک سال از اون قضیه گذشته من تو این یه سال کلا دور ازدواج خط کشیدم ولی حالا تصمیم دارم به خواستگارام فکر کنم ولی اگر تو هنوز هستی که بیا و..( مضمون حرفها این بوده نه با این صراحت) حتی تاکید کرده من واسه دل خودم این اقدام و کردم پس تو هم فقط به خودت فکر کن و تصمیم بگیر...
به نظرتون پسر الان چی کار کنه؟
