-
گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
دوستان گلم سلام
من قبل از اینکه ازدواج کنم به خودم می گفتم اگه یه زمانی شوهرم یا خانواده همسرم از گل نازک تر به من بگن من دیگه حاضر به زندگی کردن نیستم ( یا بهتر بگم فکر می کردم من اینقد محاسن ام زیاده که محاله کسی به من بی احترامی کنه)
به خودم می گفتم من یه ادم تحصیل کرده ام چه معنی داره من کارهای خونه رو انجام بدم یه نفر رو می گیرم که بیاد کارهای منو انجام بده
ولی الان بعد از 8 سال زندگی مشترک یه ادم دیگه شدم عین فرفره کارهای خونه رو انجام می دم و خیلی توهین ها و تحقیر شدن ها رو تحمل کردم
بعضی وقت ها به خودم میگم من ناچارم که اینجوری زندگی کنم و بعضی وقت ها می گم درستش همینه قبلا اشتباه فکر می کردم
دوستان عزیزم گذشت و صبر تا چه اندازه خوبه ؟ تا چه میزانی می بایستی تن به چیزی هایی بدیم که در واقع با اونها مخالفیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
سلام بر دوست عزیزم...
چون شما تا حال صبر کردید ..اول از همه یک چیزی را درباره ""صبر"" کردن بگوییم..
بهترین صبر....در نزد خدا .....صبری است که همراه با گله و شکایت نباشد (صبر جمیل) ..
یعنی فرد سختی ها را تحمل کند و با مشکلات بسازد(البته هدف صبر باید سازندگی و بهبود نیز باشد) ولی لب بر شکایت و گلایه باز نکند.....
اما اندازه صبر.......به نظر بنده فرد صبور نه تنها با صبرش بر مشکلات پیروز می شود و نه تنها موجب خوشنودی دیگران می شود .......نوعی تمرین و مقاومت و بالا رفتن توان را در او باعث خواهد شد.
ولی شما گفته اید ایا می بایستی به چیزهایی تن دهم که مخالف انم::>>>>
به نظر بنده تن دادن به چیزهایی که مخالف ان هستیم """صبر"" کردن نیست بلکه نوعی ""فریب"" خود است.....صبر تنها در مواقعی خوب خواهد بود که منجرب به حل مشکل و تنها در راه رضای خدا باشد.....وگرنه این چیزی که شما می گویید نوعی ""ذلت"" است.
و به نظر بنده اگر ما با شرایط و عملی مخالفیم که مخالفت ما هم اصولیست و تابع منطقی... هرگز صبر کردن و درجازدن مشکلی را حل نمی کند بلکه ما را ""ضعیف تر" می سازد..
ولی اگر در این 8 سال صبر شما ....زندگی مشترک را نابودی نجات داده....این صبر ستودنیست.....و باید ادامه یابد .
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
نقاب عزیز از توضیحاتت ممنون :72:
چقدر این جمله شما برای من دلنشین بود که اگر صبر من در این 8 سال زندگی مشترک را از نابودی نجات داده .... این صبر ستودنیست
یک جمله زیبا چقدر می تونه روی ادم تاثیر مثبت بذاره و خستگی ادم رو دربیاره
یعنی می رسه روزی که همسر من هم همین جمله رو به من بگه
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
انرژی مثبت به اون حدی که شما میگید در این جمله نبود بلکه انرژی منفی توی جمله شما بود که حالا منفی در منفی شده و نتیجه مثبت شد
چرا صبر؟
چرا از این واژه استفاده می کنید؟
بهتر نیست بگید من این کارها رو کردم چون وظیفه منه؟چون از این کارها لذت می برم؟ چون قسمتی از راه من برای رسیدن به هدف نهاییمه؟
این به قول شما صبر و به قول من وظیفه تا اون حدی انجام میشه که ما خودمون می خوایم بسته به دلایل ادامه زندگیمونه
یه فیلمی در مورد فرار دخترها دیدم یکی می گفت به این خاطر فرار کردم که بابام منو سر مواد به یه پیر مرد عوضی فروخته بود یکی هم می گفت چون بابام نذاشت سگ تو خونه نگهدارم!
این تحملی هم که شما می گید زاده برداشت و انتظارات شما از زندگیه
یه تیکه کلام دارم میگم آدمیزاد صبر نداره که اگه صبر کنه خیلی چیزا دستگیرش میشه گذر زمان بر هر درد بی دوا درمانه
عزیزم شما هم گذر زمان بهت آموخت زندگی یعنی چه بهت نشون داد شوهر داری مادر بودن مسئول خونه بودن یعنی چی
و این شما بودید که آزادانه و داوطلبانه این زندگی و این به ظاهر سختی ها رو پذیرفتید(من با سختی بودن کارها با توجه به ماحصلش مخالفم)
قبول دارید که ده ها روز سخت رو با یه بوسه شوهرتون به دست فراموشی می سپرید؟
شما این کار ها رو کردید این وظایف رو انجام دادید تا صاحب اون بوسه بشید
پس قدر اون بوسه ها رو بدون مفت به دست نیاوردی به یه اخم نفروش
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
قلب سفید عزیز من تمام این سختی ها رو تحمل کردم به خاطر اینده دخترم به خاطر اینکه نخواستم ناراحتی پدر عزیز تر از جانم را ببینم برای اینکه بدون شوهرم نمی توانم راحت زندگی کنم نفس بکشم بخوابم و حتی غذا بخورم
ولی من دوست دارم همسرم به خاطر انجام وظایفی که برای من سخت بودن گاهی هم از من تشکر کنه و به من نشون بده که کارهایی که من توی زندگی انجام دادم ارزشمند اند
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
شايد همسر شما با كلام از شما تشكر نكند ولي اگر دقت كنيد موارد ي در رفتار ايشان خواهيد ديد كه به معناي همان تشكر كلامي است .
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
می شه بفرمایید وظیفه یک زن تحصیل کرده از دید شما قبل از ازدواج چه بود؟
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
سورناي عزيز دوستمون گفتن ديديشون اين بوده كه يه كلفت بگيرن تا كارهاي خونه رو انجام بده و احيانا مسوليت غذا رو هم به عهده بگيره!!!
some14me عزيز اگه ممكنه از زندگيتون بيشتر برامون بنويس و از توهين ها و تحقير هايي كه ناراحتت كرده.
موفق باشي
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
به نظر من هم همسرتون شما رو درک نمی کنه. این حق طبیعیه هر زنیه که لااقل یک کلفت رو داشته باشه . من از اینهمه صبر شما تعجب می کنم. زنان ایرانی را باید در پرقو آرامش دادو ما مردان (البته برخی)گاهی چقدر دد منش می شویم و این لطف آنها مبنی بر مشارکت در مسائل زندگی را تشکر نمی کنیم.
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
سلام sorena_arman
در ارتباط عادی هم با طعنه و تحقیر و تمسخر به جایی نمی رسیم. چه برسه در مقام همدرد و سنگ صبور.
لطفا شفاف و با احترام نظرتون را ارائه دهید.
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
ازش تا به حال خواستی که تشکر کنه؟ بدون دعوا و بحث و همراه با خنده؟!
یه سئوال؟؟؟؟
از تصور شوهرت قبل از ازدواجش چیزی می دونی؟ اون فک می کرد اگه ازدواج کنه زندگیش چه شکلی میشه؟ شاید همین احساسی که شما دارید او هم داشته باشه! تا به حال این سوال رو ازش پرسیدی؟
امشب اینکار رو بکن:46:
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
سلام بر دوستان گلم
من شاید از خودم و زندگی ام خیلی کم گفتم که اقای سورنای عزیز و طراوت جان چنین مطالبی را برای من نوشته اند
اقای سورنا من نخواستم که همسرم با پول خودش برای من کسی را بگیرد که کارهای منزل مرا انجام بدهد من قبل از ازدواجم فکر می کردم که کار می کنم و با پول خودم این کار رو انجام می دهم
ولی در طول این 8 سال نه تنها درامد خودم را صرف زندگی ام کرده ام بلکه از پدرم هم برای کمبود های مالی زندگی کمک گرفته ام.
اگر شفاف نگفتم بفرمایید تا مثال هایی عینی برایتان بزنم
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
some14me
عزیز من خودم مثل تو بودم فکر می کردم اگه خوب به شوهرم برسم و روی حرفش حرف نزنم و باهاش جر و بحث نکنم همسر خوبی هستم و اون هم قدر من رو می دونه و زندگی خوبی خواهیم داشت (چقدر بچه گانه فکر می کردم) من به کلفت فکر نمی کردم شاید اون ته ته های دهنم به یک کارگر ماهی یک بار بسنده می کردم و ....
اما توقع های شوهرم تمامی نداشت اگه یکروز بنا به هر دلیلی شام آماده نبود یا غذای ظهر بود یا چایی آماده نبود اخم و تخم حضرت آقا شروع میشد و بی احترامی ها و داد و بیدادش هم به راه بود و اینجانب با شکم قلمبه از حاملگی نه تنها کمکی از جانب ایشون نداشتم بلکه حتما باید واسش چایی هم می آوردم دخترم 4 ماهه بود که اتفاقی دو سه تا sms مشکوک خیانت آمیز تو موبایلش دیدم و ازون به بعد برییییییییییییدم و احساس حماقت کردم و دیییییگه همه اون سرویس دادنها رو به تدریج کم کردم و اگه داد زد داد زدم و الان فکر می کنم بهتر شده مظلومه که ظالم میسازه البته من نمی دونم رابطه شما و شوهرت چه جوریه .
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
البته دوستان گلم انجام کارهای منزل یه نمونه و مثال خیلی خیلی کوچیک بود .
راستی من از کلمه کلفت خیلی خوشم نمی اد بهتر نیست به جای ان کلمه بگوییم کمک کار
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
به خدا خندم گرفته من با هر دختر ایرانی که حرف می زنم یه جورایی حرفهای این خانم رو می زنند . انگار یه جورایی این حرفها : کمک کار و تشکر و درگیری با خانواده شوهر و توهین شنیدن در بین خانم های تحصیل کرده ایرانی فرهنگ شده .واقعا خدا قوت ...
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
من خودم همکارهای اقا زیاد داشتم تفاوت من با اونا توی این بود که اونا بعد از اینکه کارشون تموم می شه می رن خونه استراحت می کنند
ولی من وقتی می ام خونه تازه کارهام شروع می شه انجام کارهای خونه رسیدگی به بچه و شوهر و درس خوندن
وقتی کتابم رو باز می کنم گریه ام می گیره به خدا این تن دیگه نمی کشه
خدا قوتت بده دخترم این جمله بابام برای من فوق العاده ارزشمنده
ای کاش همسرم هم گاهی به من می گفت خدا قوتت بده من به تو افتخار می کنم .....
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط some14me
سلام بر دوستان گلم
من شاید از خودم و زندگی ام خیلی کم گفتم که اقای سورنای عزیز و طراوت جان چنین مطالبی را برای من نوشته اند
اقای سورنا من نخواستم که همسرم با پول خودش برای من کسی را بگیرد که کارهای منزل مرا انجام بدهد من قبل از ازدواجم فکر می کردم که کار می کنم و با پول خودم این کار رو انجام می دهم
ولی در طول این 8 سال نه تنها درامد خودم را صرف زندگی ام کرده ام بلکه از پدرم هم برای کمبود های مالی زندگی کمک گرفته ام.
اگر شفاف نگفتم بفرمایید تا مثال هایی عینی برایتان بزنم
سوال دارم. اگر درآمد شما صرف گرفتن کلفت می شد هزینه زندگی مشترک شما را چه کسی تامین می کرد؟ این دیدگاه شما در میان مردان جوان طرفدار ندارد!
در مورد عدم تشکر ایشون ، بعد از شفاف سازی دقیق دغدغه های خود تمام آنها را به همسر خود انتقال دهید . متقابلا به او بگویید من به تو افتخار می کنم و خدا قوت بدهد. هیچ مردی( و هیچ انسانی ) در برابر چنین حرفی از خویش کوتاهی در تشکر نشان نمی دهد.
موفق باشید.
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
ای بابا چرا شما متوجه نمی شید من چی می گم
من فقط می خوام به همسرم بگم من دارم از جون و دل مایه می زارم منو ببین
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط some14me
من خودم همکارهای اقا زیاد داشتم تفاوت من با اونا توی این بود که اونا بعد از اینکه کارشون تموم می شه می رن خونه استراحت می کنند
ولی من وقتی می ام خونه تازه کارهام شروع می شه انجام کارهای خونه رسیدگی به بچه و شوهر و درس خوندن
وقتی کتابم رو باز می کنم گریه ام می گیره به خدا این تن دیگه نمی کشه
خدا قوتت بده دخترم این جمله بابام برای من فوق العاده ارزشمنده
ای کاش همسرم هم گاهی به من می گفت خدا قوتت بده من به تو افتخار می کنم .....
خانم عزیز مادر من 30 سال مدیر مدرسه دو شیفت بود شاید باورت نشه ولی تو این 30 سال حتی یکبار هم ماها غذای مونده نخوردیم . شبها اول از همه غذای بابام رو می کشید . من خودم تا حا لا نشنیدم بابام ازش تشکر کنه با اینکه مادر من فوق لیسانس روانشناسی داره و از نظر اجتماعی خیلی جایگاه بالایی داشت و داره . ولی این وسط یک چیز خیلی مهم بود و اون این عشقی بود که اون به پدرم و ما یاد دادش بدون هیچ انتظاری . تا جایی که من تا حا لا ندیدم اونها حتی یکبار هم با هم بگو مگو کنند . من ÷در بزرگم و مادر بزرگم مادرم رو می پرستیدند . چرا ... باورت میشه همین الان در آمد مادرم از من و پدرم بیشتره . ولی این دلیل نشد که از ماها و پدرم انتظار تشکر داشته باشه اون این کارها رو کرد چون می خواست خوشبخت باشه وهمین احساس براش کافی بود . پدرم حاضره جونش رو برای مامان بده .ولی من تا حالا نشنیدم این رو بگه ولی با تمام وجودم کل خانواده این رو احساس می کنیم ...
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
چرا من نمی تونم به شما بگم چه مرگمم
من نمی خوام سر شوهرم منت بذارم ولی من هم یه زن م نیاز به محبت نیاز به دیده شدن دارم
من وقتی ازدواج کردم توی ارایشگاه به من می گفتن دختر تو چند سالته ؟ چطوری مامانت دلش اومده تو رو شوهر بده ؟ ( من هم توی دلم می گفتم دلتون بسوزه من 22 سالمه )
ولی الان اگه منو ببیند ظاهرم خیلی بشتر از سنم نشون می ده
شما فکر نمی کنید که اگر همسرم مرا می دید چنین نمی شدم !!!!!!!!!!!!!!!!
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
خوب عزیزم برای اینکه این نیاز رو بر طرف کنی چه کار هایی کردی ؟ چرا انقدر به خودت داری فشار میاری به خدا لازم نیست چیزی رو به کسی ثابت کنی . تو خیلی مهمی چون داری یک تنه خیلی کارها می کنی . چرا با شوهرت حرف نمیزنی و مشکلت رو از اون نمی پرسی خانم ؟ ببین چی می گه ؟
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
سلام دوست عزیزم،
من هر چیزی که در مورد خودت و زندگیت نوشتی رو خوندم.
مشکل اولیه ی شما این بود: جو سنگین خونتون . همسرتون نمی خواست بگه که از چی ناراحته.
بعد یک دفعه گفت که دیگه نمی خواد با شما زندگی کنه.
ولی همه چی رو در همون مرحله نگهداشت.
تاپیک بعدی شما وظایف زن و مرد نسبت به همدیگه بود. می خواستی بدونی چطور همه چی رو به حالت مطلوب برگردونی.
بعد هم این تاپیک.
انگار خسته شدی. می خوای برگردی به همون روند سابق که بهش عادت داشتی. البته این می تونه یه حس طبیعی باشه. کشش ما به سمت سکون!
کسی رو در نظر بگیر که تو قطب گیر افتاده. وسط سرما. تو فیلما دیدی که این اشخاص بعد از اون همه راهپیمایی، خسته و خواب آلود می شن و می خوان بخوابن. اگه کسی باهاشون باشه، مدام تذکر می ده که : نخواب! نخواب! اگه بخوابی دیگه هیچوقت بیدار نمی شی!
دوست خوبم شما در یک وضعیت بحرانی هستی.
همسر شما یک مشکل اساسی داره: انفعال! ایشون به تدریج دلخوری هاش رو به شما منتقل نمی کنه! سعی نمی کنه که اون مشکلاتی که باعث عدم رضایتش از زندگی می شه رو مطرح و برطرف کنه. بعد یک دفعه می گه طلاق! و اون موقع هم حاضر نمی شه بگه چرا این تصمیم رو گرفته!!
البته الان مسئله اصلی این نیست که این رفتار درسته یا غلط! مهم اینه که این شخص همسر شماست! شما باید با این شرایط سازگاری پیدا کنی. و طوری همه چی رو مرتب کنی که هر دوتون در احساس خوشبختی غرق بشید.:43::228::43:
ازدواج مشابه زندگی دنیوی ماست. هرکدوم از ما در شرایط خاصی پا به این سیاره می ذاریم. یکی پولدار یکی فقیر، یکی زیبا یکی زشت، یکی تو آمریکا یکی تو ویتنام... و در عین حال این هیچ منافاتی با عدالت حاکم بر کائنات نداره!
چون ما تحت هر شرایطی، در هر فرهنگی، در هر کشوری، در هر خانواده ای، با هر درجه ای از امکانات، حتی با وجود نقص عضو و ... توانایی پیدا کردن راه راست رو از دست نمی دیم. چون فطرت خالص ما که ابزار جهت یابی ماست، هرگز تحت تاثیر شرایط کور نمی شه!
در ازدواج هم وضع به همین صورته. هر کدوم بین انبوهی از مسائل قرار می گیریم که باید به موقع و درست حلشون کنیم. هیچ زندگی ای بدون مسئله نیست. هرچند شکل مسائل متفاوتند.
ولی در عین حال همین مسائل هستند که زندگی رو شیرین و دلچسب می کنند.
مثل کوهنوردی کردن می مونه. از تمام توانت برای صعود استفاده می کنی. خسته می شی، ولی کدوم انسانیه که از لذت فتح کردن قله مسحور نشه و فکر کنه که کاش همون پایین خوابیده بودم؟!!
کدوم انسانیه که بعد از رسیدن به خوشبختی بگه کاش این همه تلاش نکرده بودم؟!!
دوست عزیزم تو در حال صعودی، از همه ی ماهیچه های روح و ذهنت استفاده کن. اینکه چی می خواستی و چی شد و ... الان اهمیت چندانی نداره. چیزیکه مهمه اینه که با چشمهای باز، با ذهن باز، و با قلب باز همه چی رو از اول بررسی کنی و اشکال های کارت رو پیدا کنی و به بهترین شکل ممکن برطرفشون کنی.
و یک چیز دیگه:
راه درست همیشه به معنای راه سخت نیست. گاهی مشکل در نوع مدیریت کردنه یا ...
دقت کردی که کارگرها حقوقشون نسبت به مدیرها چقدر کمتره؟ علت اینه که یک مدیر انرژی فکری بیشتری می گذاره و یک کارگر انرژی جسمی بیشتر!
شما تا حالا مثل یک کارگر زندگی کردی، از این به بعد بشو مدیر! (نباید از این حرفم دلخور بشی، چون تو قلب سارا هیچی نیست غیر از آرزوی خوشبختیت)
راستی شما به مشاور مراجعه کردی؟ به توصیه هاش عمل کردی؟
چشماتو بشور عزیزم ، جور دیگری به زندگیت نگاه کن.
:72::72::72:
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
سارای عزیز مرسی از اینکه وقت گذاشتی تمام تاپیک های مرا خواندی و نظرات خودت رو به من گفتی
مشکل اصلی من اینه که شوهرم نه اعتراض می کنه نه تایید می کنه نه انتقاد می کنه نه تشویق می کنه بعد یهو منفجر می شه یا من منفجر می شم
به نظر شما برای حل این مشکل چه کار باید بکنم
شاید همسرم فکر میکنه اگه از من انتقاد کنه من ناراحت می شم ولی اون هیچ وقت منو تشویق نمی کنه یا محاسن ام رو به من نمی گه
چه کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟
-
RE: گذشت و صبر تا چه میزان ؟؟؟؟
دوست خوبم،
من کتاب "مردان مریخی و زنان ونوسی" رو خوندم، این اخلاق همسرتون با اطلاعاتی که از این کتاب در مورد اخلاقیات کلی آقایون گرفتم، مطابقت داره. (شما این کتاب رو خوندی؟)
پس شما تنها نیستید و خیلی از خانمها مشکل شما رو دارن.
البته منظورم این نیست که مقصر فقط آقایون هستند. فکر می کنم اخلاق ما خانمها طوریه که باعث می شه آقایون نتونن راحت باهامون صحبت کنند. شاید شدت احساساتمون باعث می شه این اتفاقات بیفته یا شاید هم ایده آل گراییمون ... نمی دونم.
به هرحال از اونجایی که این مشکل در خیلی از خونواده ها هست، و مشاورها هم فرمول بندیش کردن، مطمئنا مراجعه به یه مشاور خوب، و البته اجرای مو به موی راهکارهایی که ارائه می دن، درهای مخفی ی زیادی رو به روتون باز خواهد کرد.
حتی مطمئنم از طریق "پرسش مراجعان، پاسخ مشاوران" تالار هم می تونید تغییرات چشمگیری در زندگیتون ایجاد کنید.
اما نظر خواهر کوچیکتون که قلبش برای حل مشکلات شما می تپه:
تصوری که من در کل این مدت از زندگی شما دارم اینه که : شما شناخت درستی از همسرتون ندارید.
انگار اخلاق هاش دستتون نیومده. نمی دونید هر کاری رو به چه دلیلی انجام می ده. نمی دونید تو دلش چه خبره.
شاید همین دور بودن شما از قلبشه که باعث شده که ایشون نتونن از شما انتقاد کنند یا احساساتشون رو با شما در میون بذارن. یعنی یک جورایی احساس امنیت نمی کنند.
مردها برخلاف ظاهرشون موجودات حساسی هستند. برخلاف تصور عامه، من فکر می کنم آقایون بیشتر از خانمها به توجه نیاز دارن.
همسرت مثل یک گل ه. گل خیلی به مراقبت نیازمنده. اگه به اندازه ی کافی بهش توجه کنی، می تونی از زیبایی و طراوتش بهره مند بشی، وگرنه پژمرده می شه، و دیگه خیلی سخته که نشاط سابق رو بهش برگردونی. (البته سخت به معنای نشدنی نیست. و همسر آدم همواره اونقدر ارزشمند هست که برایش نهایت تلاشت رو بکنی. اینطوری هم خدا ازت راضیه هم خودت طعم خوشبختی رو می چشی.)
عزیزم مبادا درس و کار و ... و برآورده نشدن توقعات قبل از ازدواج و رفتارهای زشت مادر شوهرت و ... باعث شده باشه از دل همسرت غافل بشی!
:72::72::72: