تجربیات موفق و یا غیر موفق خود را زمینه ازدواج تان بگوید
نمایش نسخه قابل چاپ
تجربیات موفق و یا غیر موفق خود را زمینه ازدواج تان بگوید
[align=justify]با سلام حضور مدیر محترم سایت و همه عزیزانی که در این سایت فعالیت دارند.
دوست ندارم این پست رو با یک تجریه ناموفق شروع کنم ولی برای اینکه دوستانم گرفتار مشکل من نشوند، این تجریه تلخ رو مینویسم...
من از دختران خوب سایت میخوام که در جلسات خواستگاری نظر قطعی خودشون رو بروز ندند . چون برای من این اتفاق افتاد . البته من مجبور به این امر شدم . چون دو مرتبه (از طرف خانواده پسر )صریحا ازم خواسته شد که نظرمو بگم و وقتی من به اتفاق خانواده تصمیمون رو گرفتیم ، البته بعد از جلسات متعدد صحبت دو نفر و جواب + دادیم ، کمتر از 12 ساعت دیگه باهامون تماس گرفتند که استخاره بد امد . حال خودتون قضاوت کنید که چه بلایی سر روحیه دختر میاد.
از اقایون هم خواهش مبکنم تا تصمیم شون رو نگرفتند در صحبتها ابراز محبت و علاقه نکنند.[/align]
به تجربه اي كه من تو زندگي بهش رسيدم اينه كه هركس بهتره كه با هم دين و مذهب خودش ازدواج كنه شيعه با شيعه ، سني با سني ... شايد اوايل اين تفاوت مشكل چنداني بوجود نياره ولي به مرور دچار اختلافاتي تو زندگي ميشه و صدماتي كه اين اختلافات بوجود ميارن در بعضي مواقع جبران ناپذيره .:72:
بخشش و صداقت و درك و سازگاري را سرلوحه امور زندگي قرار بدهيد قطعا موفق مي شويد
من ازدواج نکردم ولی آرامش اولین هدف است و اولین تجربه موفق...
اما بستگی به این دارد چگونه تعریفش کنیم...
من ""ارامش"" را در زندگی کنار دریا...با عشق بازی های بی جا....و زندگی بدون مشکل و سراسر از خوشی ....معنی نمی کنم....
بلکه ""آرامش"" را ""صبری"" می دانم در مقابله با مشکلات زندگی.....و با هم بودن در ایم مسیر و خوشی ناشی از حل مشکلات و رسیدن به معنای واقعی تفاهم....
تو نجابت زیاده روی نکردن تا به حماقت تبدیل شه...
به موقع حرف زدن و به موقع سكوت كردن و اين كه چجه حرفي رو كي بزنيم خيلي مهمه!!
كسي كه خودشو خوب بشناسه، خوب ازدواج مي كنه!
خيلي به دانشم ، يافته هام ونتايج بررسيهام (به خودم) تکيه نکنم ، ازدواج رو واقعا يه مقوله خدائي بدونم وتوي انتخاب به خدا توکل کنم واز او مدد بخوام. :72:
سعی کنید آرزوها، معیارها و اهدافتون رو دقیق بشناسید، بعد همسرتون رو انتخاب کنبد. نه اینکه اول همسرتون رو با عجله انتخاب کنید، بعد بخواهید آرزوها و معیارهاتون رو در اون پیدا کنید.
زندگي مشترک به گذشت بيشتر نياز داره تا فداکاري
سلام.
من هنوز ازدواج نکردم اما دو چیز است که از خواستگاری ناموفقم فهمیدم.
"کمتر حرف بزنم و بیشتر گوش بدم" و "همیشه جنگ اول بهتر از صلح آخر نیست"
فکر می کنم تجربه ناموفق من به خاطر رعایت نکردن عبارتهای بالا بود.
موفق باشید.
تجربه ی تلخ من این بود که در رابطه با کسانی که منو دوست داشتن خیلی رفتار مغرورانه ای داشتم و احساساتشونو نادیده میگرفتم...البته این به خاطر نجابت بیش از حدم بود که به آنها توجهی نشون نمیدادم...من بهترین گزینه هامو به خاطر این رفتارم از دست دادم...:54: الان فقط منتظرم کسی که عاشقم بود و بهش بی توجهی کردم برگرده...خیلی پشیمونم از رفتارم...
سلام
آقای ابراهیمی یعنی مجردا هیچی نگن ؟
ولی من میگم .......
قبل از ازدواج باید چشمها رو خوب خوب باز کرد .......
فکر نکنیم زندگی سراسر مثل همون روزهای اول ازدواجه و پر از خوشی و مهمونی و کادو و خرید و جشن و ... زنگی سختی و ناملایمات و پستی و بلندی های زیادی داره که زن و مرد طبق عهدی که با هم بستن پا به پای همدیگه از اونا عبور کنند و یکدیگرو تنها نذارن.
د رمورد بعضی معیارهای انتخاب همسر آینده باید فوق العاده محتاط بود و گاهی لازمه که از یه معیار صرفا" به خاطر وجود یک سری مزایا به هیچ وجه نگذریم مثل ایمان که سرلوحه یک زندگیه .کسی که از خدا پروا نکنه دیگه به هیچیش نباید دل خوش کرد .
کسی که اخلاق حسنه نداشته باشه ، اگه دنیا رو به نامت کنه یک پر کاه نمی ارزه .
یه تجربه هم خودم دارم که در مورد بعضی از خواستگارام خیلی عجولانه تصمیم گرفتم و اصلا" بدون اینکه بدونم طرف چطور آدمیه جواب رد دادم فقط به خاطر اینکه یه خصوصیتی در اون دیدم که خوشم نیامده. در حالی که مجبور نبودم به اون سرعت نه بگم و یه فرصتی که حقم بوده برای تصمیم گرفتن داشتم.
یکی دیگه رو هم ه خاطر اینکه از بستگان دور بودن ، چون از قبل چیزی نگفته بودن و یکدفعه اومدن خواستگاری ( و من شوکه شدم) رد کردم و حتی نرفتم ببینم چه شکلیه
سلام
وقتي چندنفر عاقل و بالغ از اطرافيانتون،بزرگتراتون بهت ميگن: نكن ، خوب نكن عزيز من.مطمئن باش اونها يه چيزي ميدونن كه ميگن نكن.
نذار احساسات زودگذر،ترحم يا هرچيز ديگه باعث بشه كاري رو انجام بدي كه بعدها پشيمون شي.
يه مطلب هست كه هم خودم تجربش كردم هم يه روزي توي كتاب رازهايي درباره عشق نوشته باربارا دي انجليس خوندم:::دليل اصلي مشاجرات و بحث با همسرتان آن موردي نيست كه بر سرش بحث ميكنيد بلكه آن است كه در آن لحظه احساس دوست داشته شدن...درك شدن...و مورد حمايت بودن نميكنيد.....
و مورد بعدي:::::يك راز درباره مردان: هنگامي كه مردي احساس خاصي را تجربه ميكند معمولا تنش عاطفي خودرا با تنها راه خروجي كه مجاز به ابراز ان است و به او اموزش داده شده بيان ميكند كه همان خشم و سرزنش است.....(برخلاف خانما كه معمولا با غمگين شدن و رنجش و ياس بروز ميدن)
سلام
تجربه اي كه من كردم اين بود كه بايد تعادل را در رفتارم با همسرم رعايت كنم. نه زياده از حد محبت كنم و نه زياده از حد خشك و بي روح باشم. نه خيلي احساسي برخورد كنم نه خيلي منطقي. چرا كه هر زمان يكي از اين حالات خاص صرفاً بوده و تعادل برقرار نبوده زندگي به كام من و همسرم تلخ شده. هر چيزي سر جاي خودش.
برای همسرم باید هم "جاذبه " داشته باشم هم "دافعه".
سعي كنيد ارزو ها معيارها و اهدافتون رو دقيق بشناسيد
ديد مشترك پيدا كردن خيلي سخته شايد توي بعضي موارد ناممكن باشه اما تمام سعيتون رو بكنيد تا حد امكان ديدتون و تعاريفتون بهم نزديك بشه.....اگه برداشت شما از فداكاري چيزي باشه و برداشت و ديد همسرتون چيز ديگري به مشكل برميخورين....:::همسو كردن ديد و برداشت و تعريف.....
منم یک تجربه پیدا کردم که هیچ وقت به کسی که از دست شوهرش ناراضیه اعتراض نکنم که چرا با این شرائط بچه دومت رو ناخواسته باردار شدی و بهش گوشزد نکنم که باید بیشتر مراقبت می کرد. چون این کار رو در مورد صمیمی ترین دوستم انجام دادم و الانم هنوز ازم دلخوره.
یا وقتی می گه توی فلان شهر متخصص اطفال نیست نگم وای شوهرتم تو رو کجا برده و اینهمه هم ادعا می کنه.چون ممکنه دوستمو مثل الان رنجیده خاطر کنم. البته من از سر دلسوزی این حرفهارو بهش زدم اما اون دلخور شده.
و تجربه دیگه اینکه کمتر حرف بزنم و اگه از کسی ناراحتم به روش نیارم چون ممکنه مثل پدر شوهرم آبرومو جلوی در و همسایه ببره(تاپیک منو میتونید بخونید) یعنی دیگه رو برخورد افراد حساس نشم و به هیچوجه ناخشنودی ام را مطرح نکنم.:305:
ببخشید اولین تجربه ام در مورد مشکل ازدواج دوست صمیمی ام بود:43:
سلام
هیچ وقت عصبانی نشو اگر شدی در آن موقع هیچ حرف و عملی انجام نده بعضی مواقع لازم است به خاطر عصبانیتت چند ماه صبر کنی هیچگاه فرصت فکر کردن را در حالی که آرام هستی از خودت دریغ نکن که پشیمان خواهی شد
همیشه قبل از جواب به گفته هاودرخواستهای دیگران سوالی از خودت داشته باش چرا بله چرا نه
کم گوی و گزیده گوی چون در
حرف راقبل از اینکه از دهانت در بیاد حسابی مزه مزه کن
لزومی ندارد همیشه ما دیگران را درک کنیم گاهی ما هم نیاز به درک شدن داریم .
يه آقايي ميگفت يادمه قديما مردا ميخواستن وارد خونه بشن ياا... ميگفتن و ميومدن اون موقع كسي بهشون ياد نداده بود چرا بايد اين كارو بكنن اما اين روزا مشاورين خانواده توصيه ميكنن(بيشتر به آقايون)سعي نكنيد از همه ظرفيت هوشي تون براي فهميدن همه امور خونه و خانواده استفاده كنيد......شايد بعضي چيزارو نبينيد بهتر باشه.....بعضي چيزارو نبايد شنيد......
يا ا....پدر بزرگا واسه اين بوده.....مبادا پرده احترام بين زن و شوهري از بين بره....مبادا ببينن چيزي رو كه صلاح نيست يا بشنون چيزيرو كه صلاح نيست.....اما اين روزا همه ما ميخواي توي مچ گرفتن از همسر دلبندمون سبقت بگيريم نتيجش ميشه رومون به روي هم باز شدن......از بين رفتن احترام هايي كه باعث دوام زندگي ميشه.....
بيشتر مراقب باشيم:72:
به نظر من باید دید چرا می خوام ازدواج کنم! میتونم همسر باشم؟ البته نقش همسربودن رو باید شناخت و بی گدار به آب نزد!
من فکر می کنم بزرگترین اشتباهی که انجام دادم این بود که بدون نظر مشاوره و قبل از یادگیری یک سری از مهارت ها البته همسرم هم همین طور ازدواج کردم و اگر می تونستم به عقب برمیگشتم و درسته که بازم همسرم رو انتخاب می کردم اما ایندفعه با چشم و مهارت و آگاهی بیشتر تا به قول قدیمی ها توی رفتارم و حرکاتم سیاست رو رعایت کنم و زندگی بهتر از این رو داشته باشم!
1-برای هر مشکلی حتما راه حلی وجود داره نباید هنگام مواجه شدن با یه مشکل تمام راه ها را بسته دید و سریع تصمیم گرفت
2-گاهی اوقات خوبه یه کم خودمان را جای طرف مقابلمان فرض کنیم نه اینکه فقط خودمان را ببینیم
3-هیچگاه نگذارید پرده حیا و احترام بین شما و همسرتان از بین بره
4-انتظار نداشته باشید اگر همیشه شما راست می گوییید طرف مقابلتان هم همین طور باشد عاقلانه فکر کنید
5-همیشه برای همسرتان جذاب باشید از نظر لباس پوشیدن ارایش کردن حتی سفره چیدن
6-مردها معمولا دوست دارند وقتی به خانه بیایند گرم مورد استقبال قرار گیرند(یادم میاد قبلا که با شوهرم بودم هر موقع کلید را توی قفل می چرخاند و من و دخترم با خوشحالی به سمتش میدویدیم و می گفتیم -مثل بچه ها- "در باز شد و گل اومد بابای ما خوش اومد" چنان لبخندی روی لبان شوهرم می نشست که حتی اگر اون روز بدترین اتفاق براش افتاده بود اخر شب بهم می گفت :ممنون که خونه برام ارامش میاره
الهی نظری کن بر من امین:203:
صداقت بخشش درک سر لوحه امور زندگی قرار بدهید موفق می شوید
سعی کنید ارزوها معیارها و اهدافتون خوب رو دقیق بشناسید