-
راهنماییم کنید-خواستگارجدید
[align=justify]دوستان خوب سایت همدردی سلام
اغلب دوستان در جریان مشکلات اخیر و روحیه داغون من هستند . بنابراین توضیح رو مختصر میکنم . در حالیکه از دیروز یه کم به خودم اومده بودم و میخواستم به اوضاع درونیم سر و سامون بدم دوباره سر و کله یه خواستگار دیگه پیدا شد !!!!
و تمام تلاش ها و هزینه هایی که برای به دست اوردن روحیه ام انجام داده بودم به هدر رفت. موضوع این خواستگاری در محیط اداره مطرح شده و هنوزم خانواده اطلاعی ندارند . چون در مورد خواستگاری قبلی روحیه مادر و پدرم خیلی خراب شد . خودم هم که بماند...
این خواستگار جدید همکار شوهر همکارم هستند . (مهندس برق،خانواده خوب، همسنیم، شغل دائمی ودرامد خوب)
این خواستگار همراه با مادر محترم تشریف اوردن اداره و من رو با ظاهری کاملا ساده و البته کاملا رنگ و رو پریده دیدند و پسندیدند!!!!!
بدون این که روح من خبر داشته باشه
من بعد از رفتن شون متوجه شدم که ماجرا چی بوده . ظاهر اقای خواستگار خیلی مردانه بود و زیاد به دلم ننشست و یک مورد دیگه هم وقتی از همکارم پرس و جو کردم گفتند که جناب خواستگار صادقانه گفتند گاهی پیش میاد نماز نخونم . در حالیکه برای من این مسئله خیلی مهمه . حالا سوال من از همه دوستان اینه با توجه به مورد قبلی خواستگاری که باعث این همه اشفتگی در من وخانواده ام شد و با توجه به دو نکته ایی که گفتم ایا در مورد این خواستگار فکر کنم ؟
ایا اجازه بدم قضیه رسمیت پیدا کنه یا اینکه جواب منفی رو همین حالا بدم و قضیه ختم بشه ؟
مثل همیشه منتظر راهنمایی هاتون هستم:72:[/align]
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام اي خوش خواستگار
ميگم زياد نگران ازدواج و سنت نباش . بيا اون نرفته يكي ديگه اومد. خدا شانس بده....
مثل اتوبوس اولي نرفته پشتش يكي ديگه مياد!
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
النا خانوم چرا باید بدون دلیل یکی رو رد کنی؟ فکر نمی کنی شاید این همون کسی باشه که با هم جور بیاین
شاید همه اون اتفاقا حکمتی داشته. در مورد نمازو این مسائلم خوب با هم صحبت می کنین
به نظر من بدون دلیل نه نگو تا یه وقت در اینده پشیمون نشی و ناشکری نکرده باشی...
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام النای عزیز
حالت چطوره؟...چرا ناراحت و ناامیدی؟.....مگه چند سالته؟:shy:......بذار کنار ناامیدی و ........شاد باش و همه سعی خودت رو بکن که واقعا امیدوارانه زندگی کنی.........هیچ پسری یه دختر غمگین و ناامید رو دوست نداره........به خودت بیشتر برس......مطمین باش که موفق میشی....:72:......احساسات پاکت رو کنترل کن.......
من یه پسرم ...اومدم توی تاپیکت...اما اگه سوالی از من داری بپرس......هرچی بلد باشم بهت میگم......;)
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
عزيزم چرا نميذاري بيان؟ شايد اين قسمتت باشه. بدون دليل رد نكن.بزار بيان خواستگاري اگه به توافق نرسيدين رد كن.
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام به همه دوستان مهربونم که باز من رو تنها نگذاشتند.
برادر خوبم لولی وش تبریک میگم به خاطر مقبول بودن تون در مراسم خواستگاری
انشالله به زودی خبرهای خوشی از جانب شما بشنویم . برادر خوبم فقط داشتن خواستگار که مهم نیست . مهم انتخاب درسته که من واقعا در این مورد مستاصل شدم.
baran عزیزم
من تجریه ای رو که ماه گذشته داشتم خیلی تو روحیه ام تاثیر بدی داشته و واقعا نمی دونم چرا این همه شک و دودلی مثل خوره داره وجودمو اب میکنه . میترسم باز بیان چند جلسه ای حرف بزنیم و فرجامی نداشته باشه (حالا چه جواب رد از طرف من باشه یا از طرف فرد مقابلم ) و روحیه من داغونتر بشه .
اقا کامران برادر محترم
چون دوستان در موردم اطلاعاتی داشتند برای همین خلاصه گویی کردم . من تا چهار روز دیگه 27 ساله میشم و مدرک تحصیلی ام هم کارشناسی ارشد و البته خودم کارمند و اعتماد به نفسم زیر صفر....منتظر راهنمایی تون هستم
ghasadak مهربون
من فکر میکنم تنها دلیل این برخورد غیرمنطقیم تجریه بدی که در گذشته اخیر داشتم ( به مدت دو ماه همراه خانواده محترم بازیچه خانواده ای شدیم که از ما دوبار جواب بله رو گرفتن بدون اینکه خودشون تصمیم گرفته باشند و نهایتا مادر خواستگار گرامی گفت استخاره کردیم بد امد و بدین ترتیب بود که من نتونستم در ازمون دکترا هم شرکت کنم چون ذهنم درگیر بود و از لحاظ روحی داغون شدم)
دوستان و اما خبر جدید
دیشب قضیه رو به مادرم گفتم و تصمیم گرفتم قبل از اینکه بیان خونه مون به خانواده ام استرس وارد بکنن از طریق نقش واسطه ای که همکارم دارند باهاشون تلفنی صحبت کنم . تا اگر خیلی تفاوت در نظراتمون وجود داشت نه زحمتی برای خانواده ایشون تحمیل بشه نه استرسی برای خانواده من . مادرم در جریان هستند . به نظر شما کار درستی انجام میدم؟
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام عزیزم
کار درستی می کنی چون از همین الان یه موردهای اختلافی وجود داره بهتر بیشتر در موردشون صحبت بشه و اگه می بینی جزو خطوط قرمزته و نمی تونی قبولشون کنی دیگه نه اونا رو معطل کنی و نه خودتون یه مدت از کار و زندگی بیفتین.
موفق باشی
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام گلم،:72: :46:
به به ماشالله به دخترمون که تو این دوره زمونه خواستگار پشت خواستگار داره:43:
قضیه خواستگار قبلی را فراموش کنید آخه همه که مثل هم نیستند، انشالله که قضیه اعتماد به نفس را سروسامون دادید، پس خواهش می کنم حالا با دید + با ایشون برخورد کنید، می دونم شما باز نگرانی که نکنه غرور و شخصیت شما و خانوادتون زیر سوال بره، نه عزیزم نگران نباش تا خودمون به کسی اجازه ندیم این اتفاق نمی افته، بیشتر در این مورد فکر کنید و تا همه جوانب را نسنجیدید جواب + یا - ندید. البته به نظر من هیچی بهتر از صحبت رو در رو نیست. موفق و خوشبخت باشی نازنین:203:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
دوستان گلم سلام
مهرسار عزیز و estar7 مهربون
ممنون از راهنمایی هاتون
دوستان من یه سوالی دارم . میدونم انتظار اینکه، شخصی که دارای تمامی معیارهای من باشه غیر منطقیه . ولی به نظر شما کسی که شرایطش از نظر تحصیل و شغل و خانواده خوبه ، از نظر قیافه و تیپ مورد پسند نباشه . به نظر شما میشه اغماض کرد و این مورد رو نادیده گرفت؟
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
النای عزیز
اگه به هر مراسم خواستگاری مثل یه فرصت برای به دست آوردن تجربه های جدید نگاه کنی فکر می کنم اینطوری استرست خیلی کمتر می شه و با آرامش بیشتری موردت رو ارزیابی می کنی و دیگه نگران این نیستی که اگه به ازدواج ختم نشد چی می شه .
در مورد سوال آخرت :
به نظر من تا یه حدی باید از ظاهر طرفت خوشت بیاد و در واقع طرف از نظر قیافه یه دلت بشینه ،البته این موضوع کاملا شخصی و سلیقه ای هست در واقع شما باید ببینی معیار زیبایی در چه رتبه ای از معیارهات برای ازدواج هست .من خودم شخصا سیرت نیکو رو به صورت نیکو ترجیح می دم.
منتظر خبرهای خوشت هستیم .
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
hopegirl و همه دوستان عزیزم سلام
از اینکه اینقدر با درایت من رو راهنمایی میکنید ممنونم.
خواهر خوبم hopegirl راستش من چون در جریان این امر نبودم ، و به چشم یک ارباب رجوع معمولی اون اقا رو دیدم به نظرم اومد که چهارشونه و قد بلند هستند و چهره هم معمولی . ولی باید این رو هم در نظر بگیرم که خود من هم دارای قیافه معمولی هستم و میانگین امتیازی که دوستان و اطرافیانم به چهره من میدن برابر است با با 70 از 100 .
من شناختی از این خانواده ندارم و خیلی میترسم ضدارزشهایی که در ذهن من وجود داره برای ایشون زشت نباشه و این طرز تفکر باعث میشه از شروع رفت و امدها هراس پیدا کنم . مثلا از نظر من و خانواده ام سیگار کشیدن کار ناپسندی است و من به هیچ عنوان نمیتونم با یه شخص سیگاری زندگی کنم. یا زندگی حتی برای یک روز با شخصی که به صورت تفننی مشروبات الکلی استفاده کنه برای من بدتر از مرگه .
در همون روزی که ایشون برای بار اول اومدن اداره و منو دیدند یه سوال اداری ازم پرسیدند و من هم از همه جا بی خبر داشتم جوابشون رو میدادم ولی متوجه شدم که این اقا یه کم شیطون تشریف دارند ( نمی تونم قضاوت کنم آیا چون به چشم مشتری نگاهم میکردند اینطوری شیطنت داشتند یا همیشه اینطوری هستند . این رو هم میدونم که مادرشون خیلی مومن هستند. خانواده من هم از نظر مذهبی بودن نمره 95 از 100 رو میگیره). از همکارم هم پرسیدم گفتند که در محیط کارشون فوق العاده شاد و پرانرزی و اجتماعی هستند ( برعکس من که غمگینم ).
دوستان به نظر شما چی کار کنم . با هجوم فکرهای منفی در مورد اینده و مواردی مثل استعمال دخانیات و ... چی کار کنم . کم کم دارم پشیمون میشم ...
ایا اجازه بدم رفت و امدها شروع بشه ؟ شما در جریان روحیه اسیب پذیر و درب و داغون من هستید.
بااجازه مدیران محترم سایت این سوالاتم رو در بخش خواستگاری نیز به طور مفصل بیان میکنم تا همکاران این بخش تالار هم کمکم کنند .
دوستان تو رو خدا تنهام نذارید. کارشناسان محترم افتخاری ، برادر خوبم نقاب ، طاهره خانم ، مدیر محترم و همه دوستان خوب باید چی کار کنم ؟؟؟؟
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
الناي عزيز من 3-4 سال از تو كوچكترم اما سابقه ي 3 سال تاهل رو دارم.به نظر من حالا كه خودت همه جوره شرايطش رو داري و طرف مقابلت هم شرايطش رو داره بهتره كه جدي تر به موضوع نگاه كني و شكل رسمي تري به مورد بدي.
اول خوب فكرهاتو بكن و به مسائل حاشيه اي ذره اي فكر نكن كه مثلا 27 سالمه،اعتماد به نفس ندارم و ...انسانها با هم متفاوت اند و هر انساني تو يه سني واقعا احساس ميكنه كه نميتونه ديگه تنها زندگي كنه و الان وقتشه،اگه همچين خلايي رو حس ميكني پس جدي تر بهش فكر كن و در مورد قيافه هم به خودت بستگي داره اگه درونش رو دوست داشتي و واست ارزشمند بود اون وقت به ظاهرش فكر كن اگه تونستي باهاش كنار بيايي پس مشكلي نيست.
موفق باشي عزيز.
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
درسای عزیز من میدونم که وقتی سن دختر از حدی بالاتر بره فرصت انتخابش محدود میشه ، البته متاسفانه در ایران به این نحوه . میشه در مورد قسمتی که مجدد تکرارش میکنم راهنماییم کنید . به هر حال شما این مرحله رو پشت سر گذاشتید ....
(((((((( من شناختی از این خانواده ندارم و خیلی میترسم ضدارزشهایی که در ذهن من وجود داره برای ایشون زشت نباشه و این طرز تفکر باعث میشه از شروع رفت و امدها هراس پیدا کنم . مثلا از نظر من و خانواده ام سیگار کشیدن کار ناپسندی است و من به هیچ عنوان نمیتونم با یه شخص سیگاری زندگی کنم. یا زندگی حتی برای یک روز با شخصی که به صورت تفننی مشروبات الکلی استفاده کنه برای من بدتر از مرگه .
در همون روزی که ایشون برای بار اول اومدن اداره و منو دیدند یه سوال اداری ازم پرسیدند و من هم از همه جا بی خبر داشتم جوابشون رو میدادم ولی متوجه شدم که این اقا یه کم شیطون تشریف دارند ( نمی تونم قضاوت کنم آیا چون به چشم مشتری نگاهم میکردند اینطوری شیطنت داشتند یا همیشه اینطوری هستند . این رو هم میدونم که مادرشون خیلی مومن هستند. خانواده من هم از نظر مذهبی بودن نمره 95 از 100 رو میگیره). از همکارم هم پرسیدم گفتند که در محیط کارشون فوق العاده شاد و پرانرزی و اجتماعی هستند ( برعکس من که غمگینم ).
دوستان به نظر شما چی کار کنم . با هجوم فکرهای منفی در مورد اینده و مواردی مثل استعمال دخانیات و ... چی کار کنم . کم کم دارم پشیمون میشم ...
ایا اجازه بدم رفت و امدها شروع بشه ؟ شما در جریان روحیه اسیب پذیر و درب و داغون من هستید.))))))
دوستان تو رو خدا تنهام نذارید. کارشناسان محترم افتخاری ، برادر خوبم نقاب ، سورنای گرامی، بارون، ستاره، اقا کامران ، طاهره خانم ، مدیر محترم و همه دوستان خوب باید چی کار کنم ؟؟؟؟
مخصوصا اقایون که جنس خودشون رو می شناسند به سوالم پاسخ بدند . من ازا ینکه حس کردم این اقا دارن براندازم میکنند، احساس خوبی نسبت بهشون پیدا نکردم . و میترسم مبادا این یک بخشی از شخصیت شون باشه؟
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
اقا کامران برادر محترم
چون دوستان در موردم اطلاعاتی داشتند برای همین خلاصه گویی کردم . من تا چهار روز دیگه 27 ساله میشم و مدرک تحصیلی ام هم کارشناسی ارشد و البته خودم کارمند و اعتماد به نفسم زیر صفر....منتظر راهنمایی تون هستم
سلام النا جان......:72:
27 سال سن.....حتما تجربه هایی هم دارین توی زمینه های مختلف......تحصیلکرده....کار هم که دارین....و......اعتماد به نفست چرا باید زیر صفر! باشه!؟...........بعید میدونم!........ای بابا.....دختر چرا هنوز توی گذشتت سیر میکنی؟!......خاستگار قبلیم و.......فکرای منفی رو از خودت دور کن.......
نقل قول:
دوستان و اما خبر جدید
دیشب قضیه رو به مادرم گفتم و تصمیم گرفتم قبل از اینکه بیان خونه مون به خانواده ام استرس وارد بکنن از طریق نقش واسطه ای که همکارم دارند باهاشون تلفنی صحبت کنم . تا اگر خیلی تفاوت در نظراتمون وجود داشت نه زحمتی برای خانواده ایشون تحمیل بشه نه استرسی برای خانواده من . مادرم در جریان هستند . به نظر شما کار درستی انجام میدم؟
خوب کاری میکنین.....چرا با واسطه؟....از کجا معلوم که منظور هردوتون درست منتقل بشه توسط این واسطه؟؟......حتما مستقیم و منطقی و به دور از احساسات با خود فرد صحبت کن....بدون اینکه دست و پات رو گم کنی و به خودت استرس وارد کنی.....با تفکر برو جلو....
نقل قول:
دوستان من یه سوالی دارم . میدونم انتظار اینکه، شخصی که دارای تمامی معیارهای من باشه غیر منطقیه . ولی به نظر شما کسی که شرایطش از نظر تحصیل و شغل و خانواده خوبه ، از نظر قیافه و تیپ مورد پسند نباشه . به نظر شما میشه اغماض کرد و این مورد رو نادیده گرفت؟
ببین النای عزیز......به نظر من شما هنوز خودت و چیزهایی رو که میخوای دقیقا نمیدونی!....منظورم معیارها و الویت هایی هست که باید در نظر بگیری و....این تنها مشکل شما نیست...مشکل خیلی از دختران هست!.......مثلا فکر میکنن...فردی که دکتر هست...فرد مناسبیه!......اونی که پولداره.....آدم مهربونیه!.....فردی که .......و به نوعی دچار خطا در شناخت میشن!.......
و اما نظر من در مورد شما:....خانواده عامل بسیار مهمی میتونه برای افراد باشه.....از عوامل انکار ناپذیر!.....ولی شغل یه شرط لازم محسوب میشه.....که کافی نیست...و تحصیلات هم همینطور و بسته به نظر فرد.......شما با شغل و تحصیلات یه فرد زندگی نخواهید کرد.....با ویژگی های ظاهری و.......ویژگی های اخلاقی و رفتاری اون فرد زندگی میکنین...چیزی که باهاش هرروزه تماس خواهید داشت خود فرد خواهد بود.....نه پولش و.....شغلش و ........ماشینش و.....
اگه تیپ و قیافش به اصطلاح به دلت ننشسته و .....خوشت نیومده.... جای تردید داره....دقت کن!......مخصوصا اینکه اگر خود شما خانمی زیبا و با ظاهری مناسب و جذاب...باشین...آیا اینطور نیست؟؟.......حتی اگر شما با این موضوع کنار بیاین,بعدا فرد مقابل.......به دلیل اختلافات ظاهری و .....نسبت به شما بدبین میشه و......متوجه منظورم که هستین؟؟........
هیچ وقت به دلیل فرار از موقعیت و حرف دیگران..... ازدواج نکن.
توی شرق مخصوصا ایران!......یه تفکری وجود داره که من اسمش رو میذارم تفکر قالبی!!!.....همه باید برن دانشگاه.....همه باید ازدواج کنن...همه باید بچه دار بشن...همه باید.......همه باید........اکثر مردم برای حرف دیگرون و....دست به هرکاری میزنن......که از عوامل عقب ماندگی اینجا میدونم........هر چند شمای نوعی شاید زیاد مقصر نباشی و فشار از سمت دیگران ...........باشه.....اشتباهی که نسل های گذشته دارن و........اما امروز دیروز نیست!........با چنین تفکراتی دیگه نمیشه زندگی کرد.......
(امیدوارم شما و دیگر دوستان از اینکه خیلی راحت مسایل رو بیان میکنم......از من نرنجند):cool:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
من شناختی از این خانواده ندارم و خیلی میترسم ضدارزشهایی که در ذهن من وجود داره برای ایشون زشت نباشه و این طرز تفکر باعث میشه از شروع رفت و امدها هراس پیدا کنم.
یعنی چی!؟..شما که گفتین خونواده خوب و اصیلی داره و......
نقل قول:
مثلا از نظر من و خانواده ام سیگار کشیدن کار ناپسندی است و من به هیچ عنوان نمیتونم با یه شخص سیگاری زندگی کنم. یا زندگی حتی برای یک روز با شخصی که به صورت تفننی مشروبات الکلی استفاده کنه برای من بدتر از مرگه .
یعنی واقعا شما نمیدونید واژه هایی به نام تحقیق و بررسی و گفتگو و.....وجود داره!!!!!؟؟!!!.......تعجب میکنم من!....
نقل قول:
متوجه شدم که این اقا یه کم شیطون تشریف دارند ( نمی تونم قضاوت کنم آیا چون به چشم مشتری نگاهم میکردند اینطوری شیطنت داشتند یا همیشه اینطوری هستند . این رو هم میدونم که مادرشون خیلی مومن هستند. خانواده من هم از نظر مذهبی بودن نمره 95 از 100 رو میگیره).
یعنی اینکه به اصطلاح اومدن یه دیدی بزنن...شدن شیطون یا چشم چرون!!!...خیلی ببخشین....شما از اون طرف افتادین انگار!.......حالا فهمیدم که چرا خاستگارای قبلیتون اون رفتارها رو نشون میدادن!..........حالا میفهمم که بعضی دخترا چرا میگن خاستگار نداریم و فلان و......
نقل قول:
از همکارم هم پرسیدم گفتند که در محیط کارشون فوق العاده شاد و پرانرزی و اجتماعی هستند ( برعکس من که غمگینم ).
چرا نباشن؟؟!........احتمالا با اسلام منافات داره!؟....آره!؟....اگه شما اکثرا غمگین و ساکت و به اصطلاح توی خودتون هستین.....حتما بهشون بگین موضوع رو....
گویا شما کمی هم بدبین هستین!........نکنه انتظار دارین یه پسر چشم بسته بیاد جلو و.....توی یه شب هم کار و تموم کنین!!!؟......مادر بزرگ منم اینجوری ازدواج نکرده بود به خدا!......
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
دوستان خوب و عزیزم
من همچنان منتظر راهنمایی های مفیدتون هستم...
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
دوستان خوب و عزیزم
من همچنان منتظر راهنمایی های مفیدتون هستم...
دیگه چی بگیم؟!.......:180:......
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
[align=justify]دوستان سلام
اول از همه تشکر میکنم از همه کسانی که با لطف بی نهایت شون من رو راهنمایی میکنند
از همه عزیزان تمنا دارم کمکم کنند...
دوستان من با خواستگار جدید یک مرحله تلفنی صحبت کردم . طبق تعاریفی که شنیده بودم خیلی شوخ و پرانرژی بودند . در مورد کار ، ادامه تحصیل، و تدریس در دانشگاه باهاشون صحبت کردم نظرشون این بود " به نظر من یک دختر 27 ساله تحصیلکرده این حق رو داره خودش مسیر زندگیشو تعیین کنه و این تصمیم گیری دراین مورد کاملا به عهده خود شماست"
در مورد اعتقادات مذهبی ، خانواده ها در سطح هم هستند ولی در صحبت تلفنی هم گفتند که گاهی در خوندن نماز کوتاهی میکنم.
از نظر وضعیت اقتصادی تقریبا هم کفو هستیم. ولی من از نظر قیافه و تیپ نپسندیدم . به نظر شما اجازه بدم بیان خونه مون ؟
میترسم دوباره یه مدت سر کارم بذارن ![/align]
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
[align=justify]
در مورد اعتقادات مذهبی ، خانواده ها در سطح هم هستند ولی در صحبت تلفنی هم گفتند که گاهی در خوندن نماز کوتاهی میکنم.
از نظر وضعیت اقتصادی تقریبا هم کفو هستیم. ولی من از نظر قیافه و تیپ نپسندیدم . به نظر شما اجازه بدم بیان خونه مون ؟
میترسم دوباره یه مدت سر کارم بذارن ![/align]
پست 16......دوباره بخون!.......و بقیه ی پست ها.......جواب رو بهت دادیم دیگه.....
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
دوست عزیز
باید اول اجازه بدی بیان خونتون و بعد با مشورت خانواده تصمیم بگیری.
به خدا توکل کن و ازش بخواه هرچی به صلاحته همون بشه
موفق باشی
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
[align=justify]سلام دوستان
اقا کامران چرا اینقدر تند صحبت میکنید گاهی دل ادمو میشکونید:47:
elina جان شما در جریان مورد قبلی من هستید ؟ من نمیخوام دوباره از وقتم اعصابم و روحیه ام سرمایه گذاری کنم و بعد پشیمون یا سر خورده بشم [/align]
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
[align=justify]سلام دوستان
اقا کامران چرا اینقدر تند صحبت میکنید گاهی دل ادمو میشکونید:47:
elina جان شما در جریان مورد قبلی من هستید ؟ من نمیخوام دوباره از وقتم اعصابم و روحیه ام سرمایه گذاری کنم و بعد پشیمون یا سر خورده بشم [/align]
سلام النا جان......:72:
من تند صحبت نکردم..شما جای خواهر بزرگ من هستین از هر نظر!......(هرچند توی دنیای واقعی خواهر ندارم...:(...)
حدس میزنم شما خیلی خیلی حساس و احساساتی باشین؟!....درسته؟.....این حرفتون مثل این هست که بگین میخام شنا کنم........ولی......نمیخام خیس بشم!!!.......
محکم باشین....شما قرار نیست برای هر کسی احساساتی بشین ......اول منطق.....گفتگو....بحث و بررسی و......
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام آقا کامران
اول :عذر میخوام اگر جسارت کردم
دوم :کوچکتر از اینم خواهر و دلسوز کسی باشم
سوم :در دنیای مجازی این همه خواهر خوب دارید
چهارم :حق با شماست من این همه بدبین و حساس نبودم و خواستگاری قبلی با من چنین کرد
پنجم :کمکم کنید دراین موقعیت تصمیم درست بگیرم (چون میترسم به خاطر ضعف اعتماد به نفسم به شرایطی راضی بشم که بعد پشیمون بشم و یاا ینکه انقدر خودم را دست بالا بگیرم که بعد از مدتی حسرت فرصتهای از دست رفته را بخورم )
ششم :خواهش میکنم راهکار عملی نشون بدید
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
سلام آقا کامران
اول :عذر میخوام اگر جسارت کردم
دوم :کوچکتر از اینم خواهر و دلسوز کسی باشم
سوم :در دنیای مجازی این همه خواهر خوب دارید
چهارم :حق با شماست من این همه بدبین و حساس نبودم و خواستگاری قبلی با من چنین کرد
پنجم :کمکم کنید دراین موقعیت تصمیم درست بگیرم (چون میترسم به خاطر ضعف اعتماد به نفسم به شرایطی راضی بشم که بعد پشیمون بشم و یاا ینکه انقدر خودم را دست بالا بگیرم که بعد از مدتی حسرت فرصتهای از دست رفته را بخورم )
ششم :خواهش میکنم راهکار عملی نشون بدید
خواهش میکنم:72:.....چه جسارتی!......
2 نکته مهم رو که من باید بهتون بگم;هرچند قبلا هم گفته بودم.....:
1-نمی دونم چرا نمیتونین یا نمی خواین! خاستگار قبلیتون رو فراموش کنین!!؟؟؟.........یعنی اینقدر نسبت بهش احساس پیدا کرده بودین!!؟....اینقدر نکات + داشته که....!!!........تا فراموش نکنی این موضوع قبلی رو همین حس رو داری........(بابا دوستتون که نبوده آخه!.......:D
خب هرکس که میاد خاستگاری......حتما که شوهر آینده نیست!.....)
2-ترس!.....بله ترس بدترین مورد منفی هست که در شما ایجاد شده!.......نمیدونم چرا میترسین!....باور کنین خیلی تعجب میکنم!!!......چرا فکر می کنین که حتما هرکی اومد خاستگاریتون باید همه چی اوکی باشه و.....بالاتر از سیاهی که رنگی نیست عزیزم!.....فقط به چشم یه خاستگاری ساده باید نگاه کنی به موضوع........من نمیدونم چرا اینجوری میترسی!!!؟....خودت بهتر میدونی یه نگاه به دخترهای دور و برت بنداز.....حتی روزی چند تا مراسم خاستگاری دارن و.....اگه قرار بود که اینجوری باشن که!.......
شما تا حالا چند تا خاستگار داشتین؟؟....قبلی اولین خاستگارتون بودن؟.....خواهر دارین؟....اون ها چطوری ازدواج کردن؟....خانواده شما در چه سطح دانش و تحصیل هستند؟!......من فکر میکنم شما و خانوادتون به رفتارها و مهارت های اجتماعی و تعامل با افراد آگاهی نداشته باشین!!؟....آیا اینطور نیست؟.....حس میکنم شما و افراد خانوادتون در مدرک تحصیلی نیز تفاوت بسیاری دارین؟...
درمورد تصمیم درست کمکتون کردیم با دوستان!.....شما مشکلتون همون ترس و ....هست.....
چرا به دلیل ضعف به شرایط بد راضی بشین؟!......مگه این همه نگفتیم که چه کاری انجام بدین و.....و همین طور به قول خودتون دست بالا گرفتن....در مورد دوسطر آخر همون طور که قبلا هم گفتم.....باید خودت رو خوب بشناسی......بعد چیزهایی رو که واقعا از زندگیت میخوای....معیارهات رو باید بدونی.....نه چیزهایی که دیگران بهت دیکته کنن....معیارهای که خودت داری و چیزایی که خودت میخای....فکر نمیکنم شما فرد مغروری باشین!....در مورد اینکه موقعیت هاتون رو از دست ندین و دست بالا نگیرین....باید بگم تمام ویژگی های مثبتی که خودت داری رو باید بدونی و همینطور ویژگی های منفی خودتون رو (همون شناخت خودت)........تا ببینی چه توقعاتی میتونی داشته باشی!.......
اینم راهکار عملی!......:cool:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
دوست من انسانها از گذشته درس میگیرند وبرای اینده از انها استفاده میکنند مشکل من هم دست کمی از مشکل خواستگاری قبلی تو نداره اونها اومدند رفتند همینکه قرار انجام کار وازدواج شد طرف گفت الان موقعیتشو نداره میتونم درکت کنم خیلی سخته اما خوبی برنامه تو این بود که گفتند استخاره بد امده وتمام شد ورفت ای کاش به من هم همینو میگفتند که تا مدتها به امید اینکه شرایتش خوب بشه نمینشستم اما حالا تصمیم گرفتم اگر خواستگارخوبی امد قبول کنم توهم اگر طرفو میپسندی وبه دلت نشسته به فکر گذشته نباش اینده مهمه :72:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام به همه دوستان گلم
اقا کامران سوال کردند ((((شما تا حالا چند تا خاستگار داشتین؟؟....قبلی اولین خاستگارتون بودن؟.....خواهر دارین؟....اون ها چطوری ازدواج کردن؟....خانواده شما در چه سطح دانش و تحصیل هستند؟!......من فکر میکنم شما و خانوادتون به رفتارها و مهارت های اجتماعی و تعامل با افراد آگاهی نداشته باشین!!؟....آیا اینطور نیست؟.....حس میکنم شما و افراد خانوادتون در مدرک تحصیلی نیز تفاوت بسیاری دارین؟...))))
باید خدمتتون عرض کنم . من فقط شش ماه است که اجازه میدم کسی بیاد خونه مون و قضیه کمی جدی بشه و در این مدت 6 مورد به خونه مون امدند (چون دانشجو بودم و تازه یک ماهه که درسم تموم شده ). اگر بخوام کلا تعداد خواستگارهامو بگم تعدادشون دقیق یادم نیست. شاید 20-30 مورد دقیق یادم نیست .
خواهر ندارم و خودم اولین فرزند خانواده هستم پس بهمون حق بدید که هیچ تجربه ای نداشته باشیم. پدر و مادرم هر دو دیپلم هستند و خودم فوق لیسانس. حق با شماست شاید در این زمینه هم هیچ اگاهی و مهارتی نداشته باشیم .
امروز مادر خواستگارم قراره برای اشنایی بیان منزلمون . یک مسئله من رو خیلی مردد کرده . لطف میکنید اگر نظراتتون رو بدید و راهنماییم کنید.
اقای خواستگار در صحبت تلفنی وقتی ازشون سوال کردم چقدر به نماز مقید هستید گفتند گاهی که خسته باشم نمیخونم ( لطفا عصبانی نشید میدونم قبلا مطرح کردم)
آیا این جواب
1) رو از روی صداقت شون بوده و اهل نمازند و گاهی در انجام اون کوتاهی میکنن؟
2) یا اینکه امکانش هست اصلا اهل نماز نباشند و خواستند با این جواب تا حدی رضایت من رو جلب کنند؟
گفتند اهل روزه ماه رمضان و شرکت در مراسم ماه محرم هستم. من حس میکنم تنبلی باعث کوتاهی در انجام نمازشون میشه . و از نظراعتقاد اگر نسبت به این مسائل اعتقادی نداشتند اصلا سمت من نمی امدند . چون از اعتقادات خانواده مون اطلاع دارند .
راستی دوستان من و این خواستگارم همسن هستیم . این مسئله موجب مشکل دراینده نمیشه ؟
مثل همیشه منتظر محبت های دوستان خوبم هستم.
از ((خسته ام)) عزیز هم به خاطر اینکه تجربه شون رو بهم گفتند ممنونم:72:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
خواهر ندارم و خودم اولین فرزند خانواده هستم پس بهمون حق بدید که هیچ تجربه ای نداشته باشیم. پدر و مادرم هر دو دیپلم هستند و خودم فوق لیسانس. حق با شماست شاید در این زمینه هم هیچ اگاهی و مهارتی نداشته باشیم .
حدس می زدم تنها دختر خونواده باشین.......اما مشکل اصلی شما و خانوادتون همون طرز رفتار هست....
نقل قول:
اقای خواستگار در صحبت تلفنی وقتی ازشون سوال کردم چقدر به نماز مقید هستید گفتند گاهی که خسته باشم نمیخونم ( لطفا عصبانی نشید میدونم قبلا مطرح کردم)
آیا این جواب
1) رو از روی صداقت شون بوده و اهل نمازند و گاهی در انجام اون کوتاهی میکنن؟
2) یا اینکه امکانش هست اصلا اهل نماز نباشند و خواستند با این جواب تا حدی رضایت من رو جلب کنند؟
به نظر من هر دو گزینه صحیح است!:D.......چون دیدم در بین افراد......خوب این موضوع بستگی به خودتون داره.....اگه این قدر با این موضوع مشکل دارین......خوب باید فرض رو بر این بذارین که اصلا نماز نمیخونه!.......دوست عزیز یه فرد به قول خودتون مذهبی الزاما یه انسان خوب و کامل و...نیست,حواست باشه...از ما گفتن........:cool:
نقل قول:
راستی دوستان من و این خواستگارم همسن هستیم . این مسئله موجب مشکل دراینده نمیشه ؟
نمیدونم!:D...... من فکر میکنم شما چه کوچیک باشه فرد چه بزرگ...چه همسن......کلا هزاران معیار داشته باشین!!! و با شک و بدبینی به موضوع نگاه میکنین......و واسه هرکسی یه مشکلی می تراشین!.......این مورد رو یه مشاور میتونین برین بعدا....
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام النا خانوم لااقل بزارید بیاد خواستگاری دوکلوم باهم حرف بزنیدتازه همینکه صادقانه گفته گاهی پیش میاد نماز نخونم خودش خیلیه تواین دوروزمونه آدم راستگوکجاست؟؟؟؟؟؟؟ تازشم گذشته هاگذشته
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
[align=justify]سلام به روی ماه ماه تابان عزیز ، ممنون از اینکه توجه نشون دادید و راهنمایی کردید
از اقا کامران هم ممنونم که هر روز سعی در تخریب روحیه من دارند ( شوخی بود )
ماه تابان عزیز قرار شده فردا عصر به همراه خانواده بیان ، البته امروز مادر خانواده امد و خیلی صادقانه و صمیمی برخورد کرد . ولی چون زمان اندکی از خواستگاری قبلی میگذره و خاطره خیلی بدی در ذهن من نقش بسته ، به قول کامران بدبین شدم . هم من و هم خانواده ام.
برای همین میترسیم مبادا دوباره با روحیه ما بازی بشه . ولی به هر حال قرار شده فردا بیان و ما با هم صحبت کنیم . اصلا نمیدونم چی باید بگم . یعنی قبلا خواستگارانی بودند که با هم حرف زدیم ولی این بار استرس ناشی از همون گذشته های تلخ باعث میشه حس کنم ذهنم خالی شده .
دوست ندارم متوجه بدبینیم بشن چون مقطعیه . دوستان من تا فردا عصر سعی میکنم چندین مرتبه به سایت سر بزنم اگر کسی نظری داشته باشه ممنون میشم ازم دریغ نکنه:72:[/align]
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
[align=justify]سلام به روی ماه ماه تابان عزیز ، ممنون از اینکه توجه نشون دادید و راهنمایی کردید
از اقا کامران هم ممنونم که هر روز سعی در تخریب روحیه من دارند ( شوخی بود )
ماه تابان عزیز قرار شده فردا عصر به همراه خانواده بیان ، البته امروز مادر خانواده امد و خیلی صادقانه و صمیمی برخورد کرد . ولی چون زمان اندکی از خواستگاری قبلی میگذره و خاطره خیلی بدی در ذهن من نقش بسته ، به قول کامران بدبین شدم . هم من و هم خانواده ام.
برای همین میترسیم مبادا دوباره با روحیه ما بازی بشه . ولی به هر حال قرار شده فردا بیان و ما با هم صحبت کنیم . اصلا نمیدونم چی باید بگم . یعنی قبلا خواستگارانی بودند که با هم حرف زدیم ولی این بار استرس ناشی از همون گذشته های تلخ باعث میشه حس کنم ذهنم خالی شده .
دوست ندارم متوجه بدبینیم بشن چون مقطعیه . دوستان من تا فردا عصر سعی میکنم چندین مرتبه به سایت سر بزنم اگر کسی نظری داشته باشه ممنون میشم ازم دریغ نکنه:72:[/align]
باشه پس اینجوریاس!....:D....
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
بازم سلام الناجون استرس نداشته باش به خداتوکل کن منم قول میدم واست دعاکنم-خوشبخت بشی:72::72:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
آقا کامران شوخی کردم
منتظر راهنمایی تون هستم ها:302:
سلام النا جان.......:72:
حالا چرا گریه میکنی!....ای بابا.....محکم باش دختر......باور کن ما پسرها هم دوست داریم طرف مقابلمون تا حدی محکم و با اعتماد نفس بالا باشه.......نه مثل شکست خورده ها.......چرا این همه نکته مثبتی که داری رو نمیبینی؟؟!........خدایی یه کم فکر کن!.......:cool:.......اگه فکر خودت نیستی......فکر اون بیچاره ای که میخاد باهات ازدواج کنه باش بابا!....:199:....
خندم میگیره از دستت!.....هیچ موردی نداری که بحرانی باشه.....بیخودی ناراحتی میکنی.....خوشی زده زیر دلت!؟؟.....:D......یه خاستگاری ساده رو چه بزرگش کردی!!!.......
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام honey،
به نظر می رسه مشکل شما اینه که تکلیفتون با خودتون روشن نیست.
شما از یک طرف مطمئن نیستید که واقعا این آدم رو بخواید.
ظاهر و تیپش، که به دلتون ننشته، و هنوز تصمیم نگرفتید که بالاخره می خوایدش یا نه! در مورد سنش شک دارید!
موارد دیگه ای هم هستند که مسلما به زمان نیاز هست که شما به شناخت برسید، و بعد تازه برسید به مرحله تصمیم گیری در مورد اون پارامترها.
از طرف دیگه می ترسید که اون شما رو نخواد!
خوب این دو تا در کنار هم، یه وضعیت متناقض و مبهم ایجاد می کنند!!
فکر می کنم بهتر بود بعد از ماجرای خواستگار قبلیتون، به جای افسردگی و خودخوری و ... ، بیشتر به خودتون می رسیدید، نقاط ضعفتون رو برطرف، و نقاط قوتتون رو تقویت می کردید.
جسارتا به نظر می رسه خودآگاهی شما تضعیف شده، و جو فعلی حاکم بر روحیات و ذهنیاتتون، احتمال شناخت غیر واقع بینانه، تصمیم گیری احساسی، و نهایتا انتخاب نادرست رو در شما افزایش خواهد داد.
شما در یکی از بحرانی ترین مراحل زندگیتون قرار دارید. ( بحرانی از این جهت که بقیه سالهای عمرتون، بی اغراق، متاثر از تصمیم گیری امروزتون خواهد بود ). بنابراین شما به تمام انرژی روحی و فکریتون نیاز دارید که از این مرحله با موفقیت عبور کنید. در عین حال این حقیقت غیر قابل چشم پوشیه که:
شما نه تنها در وضعیت ایده آل نیستید، بلکه خیلی با حالت نرمالتون فاصله دارید!
نتیجه گیری من اینه:
دست نگهدارید!
اول خودتون رو بازسازی کنید، بعد به ازدواج فکر کنید.
براتون بهترین ها رو آرزو می کنم.:72:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
ببینم توی خواستگاری قبلیه شما کسی به قتل رسیده؟ چه فاجعه ی غیر قابل جبرانی پیش اومده که هی با خودت این گذشته رو می کشونی؟! (احتمالاً از حرفای منم ناراحت می شی چون از حرفای دوست عزیزمون کامران که ناراحت شدی تازه اون بنده ی خدا که چیزی نگفت! خیلی حساسی)
می دونی نظر من چیه، نمی خوام تضعیف روحیه کنم ولی شرایط روحی خوبی نداری ، استرس ، وحشت ، ترس ،رها نکردن گذشته اینها فکر رو فلج می کنه ، در این وضعیت تو اصلاً نمی تونی تصمیم بگیری . اون بنده ی خداها رو ول کن ، خواستگارام که خدا رو شکر برات صف بسته ، یه مدت کسی رو راه نده ، فکرت و دیدت رو کاملاً عوض کن . در اصل بهتره بگم برو مشاوره ، افکار اشتباهی داری که تا رفع نشه زجرت می ده بعد از اون دوباره به فکر خواستگارا بیفت .
در ضمن یه نکته ای اگر روی مسئله ی نماز خیلی مقیدی که اگر این آقا یک شب نخونه حاضر نیستی دیگه تحملش کنی بهش بگو ، نـــه!
وسواس زیاد داری ، با خودت این کارو نکن. یه کمی همه چیزو رها کن . بذار هر کی هر جور دوست داره فکر کنه، بذار فکر کنن لابد ایراد داری، بذار بخندن بهت ...اصلاً مگه بده آدم دله دیگرانو شاد کنه؟! بذار هر چی می خوان پشت سرت بگن . اونوقت می فهمی که هیچ فاجعه ای پیش نمیاد. ببین ... ازدواج کردن و نکردن هر کسی به خودش مربوطه، یه روز کسی به من گفت :"اووووووه من رفتم سفر و برگشتم تو هنوز ازدواج نکردی؟" فکر کرد منم جا می زنم و خجالت می کشم ، زندگیه خصوصیه من به خاله زنکا ارتباطی نداره ، منم با لحن جدی گفتم:"مگه قرار بوده من ازدواج کنم؟!" (یعنی به تو ربطی نداره)
زندگی کردن برای حرف مردم نتیجه ای جز این زجری که الان داری تو زندگیت می کشی نداره!
برای دلت زندگی کن
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
[align=justify]سلام دوستان خوبم
فعلا قضیه خواستگاری امروز منتفی شد . مادر خانواده محترم زنگ زدن گفتن امروز نمی تونیم بیایم ، بعدا زنگ میزنیم ... حالا بعدا شون ممکنه هرگز باشه .
اشکالی نداره . هر چند جلوی خانواده ام تحقیر میشم ولی سعی میکنم ناراحتیمو بروز ندم . از دلشکستگی مادرم بیشتر میشکنم . این نیز بگذرد...[/align]
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
النا! عزیزم!
شکستن چرا؟!
این بهترین اتفاق ممکن بوده. به جای ناراحتی سعی کن از فرصت بدست اومده استفاده کنی.:72::72:
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
[align=justify]سلام دوستان خوبم
فعلا قضیه خواستگاری امروز منتفی شد . مادر خانواده محترم زنگ زدن گفتن امروز نمی تونیم بیایم ، بعدا زنگ میزنیم ... حالا بعدا شون ممکنه هرگز باشه .
اشکالی نداره . هر چند جلوی خانواده ام تحقیر میشم ولی سعی میکنم ناراحتیمو بروز ندم . از دلشکستگی مادرم بیشتر میشکنم . این نیز بگذرد...[/align]
خب عزیزم نیامدن که نیامدن این که دل شکستن نداره ، درسته بهتون حق میدم ممکنه شما پیش خانواده خودتون احساس خوشایندی از این اتفاق نداشته باشی ولی این اتفاق در حد دلشکستن یک فرد نیست مگر اینکه شما مدتی نامزد یا دوست و یا در عقد هم باشید.
اول اینکه شاید واقعا برای انها کاری پیش امده ( طبیعیه که برای هرکسی ممکنه یه کار خارج از برنامه پیش بیاد )
دوم اینکه ممکنه منصرف شده باشند ، خوب این هم حق انهاست که انتخاب کنند
سوم اینکه اتفاقی نیافتاده ، هنوز در مراحل ابتدایی هستید و هیچ نسبت به دیگری تعهدی ندارد(البته نه اینکه کسی شخصیت دیگری را نادیده بگیرد و هر کاری را بخواهد انجام دهد)
دوست خوب من فکر میکنم استرس و اضطراب شما (با توجه به گفته هایتان)در رفتار و چهره شما هم نمایان باشد ... به نظرم هیچ پسر و البته هیچ فردی تمایلی برای همصحبتی بایک فرد مضطرب را نداشته باشد همه به نوعی به دنبال یک زندگی ارام و فرد ارامش بخش هستند...پس مقداری با خودتان مهربانتر باشد.
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
[align=justify]اگرین و همه دوستان خوبم سلام
از همدلی همه خوبان تشکر میکنم .
اگرین برام نوشته
(( دوم اینکه ممکنه منصرف شده باشند ، خوب این هم حق انهاست که انتخاب کنند))
دوست خوبم ، این مادر و پسر به محل کار من امده بودند و من رو در ساده ترین شکل دیده بودند بماند که چقدر در اداره جو نامناسبی به وجود میاد و من مدتها باید کنایه های همکارانم رو تحمل کنم.
چرا خانواده پسرهایی که تکلیف شون با خودشون مشخص نشده ، این مسائل رو در خونه و محل کار دختر اینقدر جدی میکنند .؟
میدونید امروز چقدر جلوی خانواده ام تحقیر شدم . چون خانواده ام هم از قضیه خواستگاری قبلی دلشکسته شدند و تکرار این قضیه در مدت زمان کمتر از یک ماه باعث میشه اعتماد به نفس شون کاهش پیدا کنه . من فکر میکنم اگر دوستان خوبم خودشونو لحظه ای جای من بذارن متوجه حالم میشن . با وجود اینکه احساس میکنم در بعضی از معیارها و پارامترها موقعیت من و خانواده ام بالاتر از طرف مقابلم هست ( مثل تحصیلات، شغل و و ضع مالی ) ، ولی سعی میکنم توقعاتم رو کم کنم و به اصطلاح خودمو به وضعیت موجود قانع کنم ، اما باز قضیه قبلی تکرار شد.
راستی آگرین خوب و دلسوزم، یک ویژگی اخلاقی که متاسفانه من دارم اینه که مشاورین روانشناس معتقدند اضطراب من درون ریزه . چون در ظاهر اراموم و حتی خانواده ام از غوغای درونم خبر ندارند . مطمئن هستم که در برخورد با خواستگارانم نیز خیلی طبیعی و عادی بودم . البته این اصلا خوب نیست چون باعث میشه نتونم از استرسم با کسی حرف بزنم و تودار بودنم باعث میشه عوارض استرسم تاثیر مستقیم روی سلامت بدنم داشته باشه تا رفتارم. به عنوان مثال از امروز صبح علاوه بر ناراحتی گوارشی ، گلوم ورم کرده و معاینات پزشکی ( در موارد مشابه در گذشته) دلیل همه این ناراحتی ها فشارهای عصبی ذکر کرده .
من از دست این خانواده ها پیش خداشکایت میکنم خانواده هایی که همه مسائل رو در مورد من و خانواده ام میدونن (هیچ مشکل و مسئله ایی در گذشته و اکنون از نظر خانواده و حتی ارتباط با اقوام و اطرافیان هم نداشتیم . و هیچ مسئله سویی در موردمون وجود نداره ) .حتی قبل از طرح خواستگاری به محل کارم میان و ظاهر و قیافه ام رو برانداز میکنن . با این وجود ذهن خانواده ام رو با این موضوع درگیر میکنند و قضیه رو جدی می کنن .بعد با یه عذر خواهی و یا بهونه کردن مسائلی مثل استخاره باعث تحقیر من و خانواده ام میشن . میدونم این امر تنها در مورد من صادق نیست ولی خلق و خوی حساس من و خانواده ام باعث میشه به تدریج از بین برم .
اگه دوستان می تونن راهنماییم کنن خواهش میکنم لطف شون رو ازم دریغ نکنن . راستی اینم بگم پیش مشاور هم میرم.[/align]
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
نقل قول:
من فکر میکنم شما و خانوادتون به رفتارها و مهارت های اجتماعی و تعامل با افراد آگاهی نداشته باشین
-
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
همیشه گفتند آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
شما و خانوادتون به خودتون حق انتخاب میدید تا جایی که تا حالا 20 یا 30 خواستگار رو به خاطر حق انتخابتون و معیارهای خاص خودتون و یا شرایط رد کردین
آیا بقیه حق انتخاب ,شرایط, معیار و... ندارند؟ شما مطمئن هستید که قراره با یه انسان ازدواج کنید؟ شما که از همین الآن تمام حقوق انسانی را دارید از خواستگارتون سلب میکنید ؟
دنبال دلیل واسه رفتار خواستگارتون نگردین تو فیزیک واسه هر عملی عکس العملی تعریف شده روابط انسانی از قوانین فیزیکی مستثنی نیستند