[align=justify]سلام به همه دوستان خوب و عزیز تالار همدردی
کسانی که در مشکلات و سختی ها به فکر همدیگر هستند و از جان ودل برای هم مایه میذارن،،،،
بعضی از دوستان خوبم تاپیک قبلی من رو که با نام اعتماد به نفس و ازدواج در بخش خواستگاری مطرح شده بود خوندند و جا داره تشکر کنم که بسیار کمکم کردند.
ولی مشکل اخیر من که موجب شد به جلسات متعدد مشاوره برم و هنوز هم با اون درگیرم این هست که تمام انگیزه ها مو برای زندگی از دست دادم .
با وجود اینکه روزی آرزو میکردم در دانشگاه تدریس کنم ، دیروز که دعوتنامه دانشگاه برای تدریس در رشته تحصیلی خودم به دستم رسید هیچ حس خوشحالی در من ایجاد نشد . از وقتی اخرین خواستگارم بعد از دو ماه بازی با روحیه من، به نام استخاره منو پس زد، اینقدر حس شکست و بدبختی میکنم که واقعا گاهی از زندگی و بودن پوچم در این دنیا ناامید میشم و گاه فکرهای خطرناک هم به سرم میزنه !!
من پیش از این جریان دختری بودم که پشتکار و برنامه ریزی الگوی دوستان و برادرم بود ولی نمیدونم چه بلایی سرم اومده یا داره میاد ( شاید بلایی به نام افسردگی ) که انگیزه هیچ کاری رو ندارم . از براورده شدن ارزوهام خوشحال نمیشم و در یک کلام بگم از زندگی در دنیایی که به راحتی میشه احساسات یک انسان رو لگدمال کرد خسته شدم ...
دلم برای النای دو ماه پیش تنگ شده ، از این همه بغض و غصه به ستوه اومدم ... منتظر راهنمایی شما همراهان خوبم هستم...[/align]