-
ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
سلام
من ضرب المثل را خیلی دوست دارم و میخواهم اولین ضرب المثل رو خودم بگم .
"قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود":305:
من ضرب المثل رو دوست دارم برای این که جمله های کوتاهی هستند و معنی های بسیاری دارند.
وبا کمی دقت چیز های زیادی میشود از او فهمید.
به نظر من ضرب المثل ها زیبا هستند :16::160::104::104:
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
سلام
پس من هم مثل بعدی رو میگم " بعد از هر سربالایی سرازیری هست بعد از هر سختی آسانی هست "
:D
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
سلام
سلام سلامتی میاره!!!
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
من فكر كردم مي خواييد از خودتون ضرب المثل بسازيد:43::72:
كه اگه اينجوري بود ضرب المثلهاي خوبي مثل :
هويچ به چغندر ميگه برو گمشوووو ...................:D
ولي در كل ديگ به ديگ ميگه رووت سياست .:47:
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
سلام:16::228:
جوینده یابنده است :305:
یعنی کسی هدفی دارد و با تلاش به هدفش میرسد.:302:
لطفا معنی ضرب المثل ها را هم بنویسید :104::16:
متشکرم :16::72::43::16:
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
وقتی می خواهند منار را بدزدند،اول فکر *جایش* را می کنند.
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
سلام ریحانه جون .:228::72:
از موضوع قشنگی که ایجاد کردی ممنونم .:73:
یه ضرب المثل قدیمی می گه :
"هر که بامش بیش ، برفش بیشتر "
دو تا معنی داره :
1- ظاهری : هرچی سقف خونتون بزرگتر باشه باید زحمت بیشتری بکشی برای پارو کردن برفهای روی پشت بومش .
2- اصلی : هرچقدر هم که بزرگ باشی باز باید هزینه بزرگیت رو بپردازی . یعنی آسایش بدون زحمت بدست نمیاد و بدون زحمت هم برای تو باقی نمی مونه .
خوب بود خانم کوچولو ؟:46:
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
ما پوستینو ول کردیم، پوستین مارو ول نمی کنه
یه مصداق برا این ضرب المثل خود بنده هستم که از رسیدن به خوشبختی نا امید شده بودم. رفتم دنبالش حالا به جایی رسیده که اگه نخوام هم دنبالم میاد.....
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
سیر به پیاز میگه پیف پیف بو می دی
یعنی خیلی از مشکلات که دیگرون دچار اون هستن و ما به عنوان نقطه ضعف فرد ازش یاد می کنیم دو صد چندانشو خودمون داریم که سرمونو مثل کبک کردیم تو برف و ازش خبر نداریم یا به روی خودمون نمی یاریم
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
زمستان رفت و سیاهی به ذغال ماند=معنی آن را در همین بحثهای *اعتقادی-اجتماعی* تالار بیابید!!
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
حرف واسه گفتن زیاده --شنونده باید عاقل باشه
جوابی برای گرد آفرین
-
RE: بیاییم فکر کنیم و ضرب المثل بگیم
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
فوضولو بردن جهنم گفت هیزمش تره
البته بلانسبت کسی....
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
گندم از گندم برويد جو ز جو ! (( از مكافات عمل غافل نشو ... )) [[ مولوي]]
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض --- ورنه هر سنگ و گلي لؤلؤ مرجان نشود ! [[ حافظ]]
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
گيرم كه مار چوبه كند تن بشكل مار --- كو زهر بهر دشمن و كو مهره بهر دوست ! [[ خاقاني]]
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
کافر همه را به کیش خویش پندارد گرد آفرید جان
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
عجب سر گذشتي داشتي كل علي؟
--------------------------------------------------------------------------------
چون يك نفر به دقت تمام براي ديگري حرف بزند اما آخر كار ببيند كه حرفش در او اثر نكرده، اين مثل را به زبان ميآورد.
يك بابايي مستطيع شده بود و به مكه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجي و همه به او ميگفتند: حاجلي (حاج علي)
اما يك دوست قديمي داشت كه مثل قديم باز به او ميگفت: كللي (كل علي ـ كربلايي علي). مثل اينكه اصلاً قبول نداشت كه اين بابا حاجي شده!
اين بابا هم از آن آدمهايي بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده براي عنوان! اگر هزار بلا سرشان بيايد راضيند اما به شرط اينكه اسم و عنوان آنها را با آب و تاب ببرند! حاج علي پيش خودش گفت: بايد كاري بكنم تا رفيقم يادش بماند كه من حاجي شدهام به اين جهت يك شب شام مفصلي تهيه ديد و رفيقش را دعوت كرد. بعد از اينكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و او صحبت را به سفر مكهاش كشاند و تا توانست توي كله رفيقش كرد كه حاجي شده!
توي راه حجاز يك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست و يك همچين دهن وا كرد، آمدند و به من گفتند حاج علي از آن روغن عقربي كه همراهت آوردهاي به اين پنبه بزن، بعد گذاشتند روي زخم، فردا خوب خوب شد همه گفتند خير ببيني حاج علي كه جان بابا را خريدي.
در مدينه منوره كه داشتم زيارت ميخواندم يكي از پشت سر صدا زد ?حاج علي? من خيال كردم شما هستي برگشتم، ديدم يكي از همسفرهاست، به ياد شما افتادم و نايبالزياره بودم.
توي كشتي كه بوديم دو نفر دعوايشان شد نزديك بود خون راه بيفتد همه پيش من آمدند كه حاج علي بداد برس كه الان خون راه ميافتد. وسط افتادم و آشتيشان دادم همسفرها گفتند: خير ببيني حاج علي كه هميشه قدمت خير است.
نزديكيهاي جده بوديم كه دريا طوفاني شد نزديك بود كشتي غرق شود كه يكي از مسافرها گفت: حاج علي! از آن تربت اعلات يك ذره بينداز توي دريا تا دريا آرام بشود. همين كه تربت را توي دريا انداختم دريا شد مثل حوض خانهمان... همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بده حاج علي كه جان همه ما را نجات دادي.
خلاصه گفت و گفت تا رسيد به در خانهشان: همه اهل محل با قرابههاي گلاب آمدند پيشواز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علي زيارت قبول... همين كه پايم را گذاشتم توي دالان خانه و مادر بچهها چشمش به من افتاد گفت: واي حاج عليجون... همين را گفت و از حال رفت.
خلاصه هي حاج علي حاج علي كرد تا قصه سفر مكهاش را به آخر رساند وقتي كه خوب حرفهاش را زد، ساكت شد تا اثر حرفهاش را در رفيقش ببيند، رفيقش هم با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتي داشتي كل علي؟!
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
ضرب المثلهای چینی
مثل چینی : آنکس که جرأت مبارزه در زندگی را ندارد ، بالاجبار طناب دار را به گردن می اندازد .
مثل چینی : آنکس که در هر جا دوستانی دارد ، همه جا را دوست داشتنی می یابد .
مثل چینی : راستی یگانه سکه ایست که همه جا قیمت دارد .
مثل چینی : موقعیکه دهانت می خورد بگذار با شکمت مشورت کند .
مثل چینی : مردان در اوقات خوشبختی نسبت به سایر افراد همدردی نشان می دهند و زنان در اوقات بدبختی .
مثل چینی : هیچ وقت بیش از زمانیکه سر و کارمان با احمق است احتیاج به هوش زیاد نداریم .
مثل چینی : بدبختی آن نیست که می توان از آن بر حذر بود ، بلکه آن است که گریزی از آن نیست .
مثل چینی : هنگامیکه خشم حرف می زند عقل چهرۀ خود را می پوشاند .
مثل چینی : همیشه دزدی وجود دارد که دزد دیگر را غارت کند .
مثل چینی : مردیکه کوه را از میان برداشت ، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد .
مثل چینی : آنکه دربارۀ همه چیز می اندیشد ، دربارۀ هیچ چیز تصمیم نمی گیرد .
مثل چینی : عمارت بزرگ را از سایه اش و مردان بزرگ را از سخنانشان می توان شناخت.
مثل چینی : انسان موفق لاقید نیست و انسان لاقید موفق نیست .
مثل چینی : اگر به خاموش کردن آتش می روی ، لباس غلفی بر تن مکن .
مثل چینی : با ثروت می توان بر شیاطین فرمانروایی کرد . بدون ثروت حتی نمی توان بره ای را احضار کرد .
مثل چینی : مردم به سخنان مرد پولدار همیشه گوش می کنند.
مثل چینی : «عجله» کاری را که «احتیاط» قدغن کرده انجام می دهد.
مثل چینی : یک مرد بزرگ عیوب مرد کوچک را نمی بیند.
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
ضرب المثلهای انگلیسی
مثل انگلیسی : دوستانت باید مثل کتابهایی که می خوانی کم باشند و گزیده .
مثل انگلیسی : عالیترین سلاح برای مغلوب کردن دشمن خونسردی است .
مثل انگلیسی : به زن لال هم اگر راز خود را بسپاری فاش خواهد شد .
مثل انگلیسی : کسیکه در برابر حسود طاقت بیاورد و خونسرد باشد ، یا خیلی خوش قلب است و یا از آهن ساخته شده است .
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
برخی از ضرب المثل های ایرانی
بى خبرى , خوش خبرى
شتر ديدى , نديدى
عجله كار شيطان است
کاچى به از هيچى
گذشتها گذشته
مستى و راستى
نوکه اومدبه بازار كهنه شد دل آزار
هر فرازى را نشيبى است
هرکه ترسید مرد ,هركه نترسيد برد
همه کاره و هیچكاره
ارزان خرى , انبان خرى
آشپز كه دوتاشدآش يا شورميشه يا بينمك
انگار آسمون به زمين افتاده
اندكى جمال به از بسيارى مال
آدم عجول كار را دوباره ميكنه
آدم دانا به نشتر نزند مشت
آدم زنده زندگى مى خواد
آدم ترسو هزار بار مى ميره
كس نخاردپشت من جزناخن انگشت من
آب رفته به جوى باز نمى گردد
آب از سرش گذشته
آب ريخته جمع شدنى نيست
آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم
آدم دانا به نشتر نزند مشت
آدم زنده زندگى مى خواد
آدم ترسو هزار بار مى ميره
كس نخاردپشت من جزناخن انگشت من
آب رفته به جوى باز نمى گردد
آب از سرش گذشته
آب ريخته جمع شدنى نيست
آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
در یمنی پیش منی
(گر در يمني چو با مني پيش مني --- ور پيش مني چو بي مني در يمني !)
________________________________________
وقتی که شدت عشق و علاقه به مرحلۀ غایت و نهایت برسد عاشق واقعی جز معشوق نمی بیند و چیزی را درک نمی کند. برای این زمره از عاشقان واله و شیدا قرب و بعدی وجود ندارد. معشوق و محبوب را در همه حال علانیه و آشکار می بینند و زبان حالشان همواره گویای این جمله است که: در یمنی پیش منی. یعنی: هر جا باشی در گوشۀ دلم جای داری و هرگز غایب از نظر نبودی تا حضورت را آرزو کنم. نقطۀ مقابل این عبارت ناظر بر کسانی است که به ظاهر اظهار علاقه و ارادت
می کنند ولی دل در جای دیگر است. در مورد این دسته از دوستان مصلحتی عبارت پیش منی در یمنی صادق است.
در هر صورت چون واقعه ای جاذب و جالب این دو عبارت را بر سر زبانها انداخته است، فی الجمله به ذکر واقعه می پردازیم:
اویس بن عامر بن جزء بن مالک یا به گفتۀ شیخ عطار:?آن قبلۀ تابعین، آن قدوۀ اربعین، آن آفتاب پنهان، آن هم نفس رحمن، آن سهیل یمنی، یعنی اویس قرنی رحمة الله علیه? از پارسایان و وارستگان روزگار بوده است.
اصلش از یمن است و در زمان پیغمبر اسلام در قرن واقع در کشور یمن می زیسته است.
عاشق بی قرار حضرت رسول اکرم (ص) بود ولی زندگانیش را ادراک نکرد و به درک صحبت آن حضر موفق نگردید. ملبوسش گلیمی از پشم شتر بود. روزها شتر چرانی می کرد و مزد آن را به نفقات خود و مادرش می رسانید. به شهر و آبادی نمی آمد و با کسی همصحبت نمی شد مقام تقربش به جایی رسیده بود که پیامبر اسلام فرموده است:?در امت من مردی است که بعدد موی گوسفندان قبایل ربیعه و مضر او را در قیامت شفاعت خواهد بود.? پرسیدند:?این کیست که چنین شأن و مقامی دارد؟? حضرت فرمودند:? اویس قرنی? عرض کردند:?او ترا دیده است؟? فرمود:?به چشم سر و دیدۀ ظاهر ندید زیرا در یمن است و به جهانی نمی تواند نزد من بیاید ولی با دیدۀ باطن وچشم دل همیشه پیش من است و من نزد او هستم.? آری:?در یمن است ولی پیش من است.?
آن گاه حضرت رسول اکرم (ص) در مقابل دیدگان بهت زدۀ اصحاب ادامه دادند که:? اویس به دو دلیل نمی تواند نزد من بیاید یکی غلبۀ حال و دیگری تعظیم شریعت اسلام که برای مادر مقام و منزلت
خاصی قابل شده است. چه اویس را مادری است مومنه و خداپرست ولی علیل و نابینا و مفلوج. برای من پیام فرستاد که اشتیاق وافر دارد به دیدارم آید اما مادر پیر و علیل را چه کند؟ جواب دادم:?تیمارداری و پرستاری از مادر افضل بر زیارت من است. از مادر پرستاری کن و من در عالم رسالت و نبوت همیشه به سراغ تو خواهم آمد. نگران نباش، در یمنی پیش منی. یک بار در اثر غلبۀ اشتیاق چند ساعتی از مادرش اجازت گرفت و به مدینه آمد تا مرا زیارت کند ولی من در خانه نبودم و او با حالت یأس و نومیدی اضطراراً بازگشت.
?چون به خانه آمدم رایحۀ عطرآگین اویس را استشمام کردم و از حالش جویا شدم اهل خانه گفتند:?اویس آمد و مدتی به انتظار ماند ولی چون زمانی را که به مادرش وعده داده بود به سر آمد و نتوانست شما را ببیند ناگزیر به قرن مراجعت کرد.? متأسف شدم و از آن به بعد روزی نیست که به دیدارش نروم و او را نبینم.? اصحاب پرسیدند:?آیا ما را سعادت دیدارش دست خواهد داد؟? حضرت فرمود:?ابوبکر او را نمی بیند ولی فاروق و مرتضی (ع) خواهند دید. نشانیش این است که بر کف دست و پهلوی چپش به اندازۀ یک درم سپیدی وجود دارد که البته از بیماری برص نیست.?
سالها بدین منوال گذشت تا اینکه هنگام وفات و ارتحال پیغمبر اکرم (ص) در رسید. به فرمان حضرت ختمی مرتبت هر یک از ملبوسات و پوشیدنیهایش را به یکی از اصحاب بخشید ولی نزدیکان پیغمبر (ص) چشم بر مرقع دوخته بودند تا ببینند آن را به کدام یک از صحابی مرحمت خواهد فرمود زیرا می دانستند که رسول خدا مرقع را به بهترین و عزیزترین امتانش خواهد بخشید.
حضرت پس از چند لحظه تأمل و سکوت در مقابل دیدگان منتظر اصحابش فرمود: ?مرقع را به اویس قرنی بدهید.? همه را حالت بهت و اعجاب دست داد و آنجا بود که به مقام بالا و والای اویس بیش از پیش واقف شدند.
باری، بعد از رحلت پیغمبر (ص) در اجرای فرمانش مرتضی (ع) و فاروق یعنی علی بن ابی طالب (ع) و عمربن خطاب مرقع را برداشتند و به سوی قرن شتافتند و نشانی اویس را طلبیدند.
اهل قرن حیرت کردند و پاسخ دادند:?هواحقر شأناً ان یطلبه امیرالمؤمنین? (اطلاق لقب امیرالمؤمنین به خلفا از زمان خلیفه دوم معمول و متداول گردید.) یعنی: او کوچکتر از آن است که امیرالمؤمنین او را بخواهد و بخواند. اویس دیوانۀ احمق! و از خلق گریزان است ولی حضرت علی المرتضی (ع) و فاروق بدون توجه به طعن و تحقیر اهل قرن به جانب صحرا شتافتند و او را در حالی که شتران می چریدند و او به نماز مشغول بود دریافتند.
اویس چون آنها را دید نماز را کوتاه کرد تا ببیند چه می خواهند. از نامش پرسیدند. جواب داد:?عبدالله? گفتند:?ما همه بندگان خداییم اسم خاص تو چیست؟? گفت:?اویس?.
حضرت امیر و عمر بر کف دست راست و پهلوی چپش آن علامت سپیدی را دیدند و سلام پیغمبر (ص) را ابلاغ کردند.
اویس به شدت گریست و گفت:?می دانم محمد (ص) از دار دنیا رفت و شما مرقعش را برای من آوردید.? پرسیدند:?تو که حتی برای یک بار هم پیغمبر را ندیدی از کجا دانستی که او از دار دنیا رفت و به هنگام رحلت مرقع را به تو بخشید؟?
اویس که منتظر چنین سؤالی بود سر را بلند کرد و گفت:?آیا شما پیغمبر را دیدید؟? جواب دادند:?چگونه ندیدیم؟ غالب اوقات ما در محضر پیغمبر گذشت و حتی در واپسین دقایق حیات نیز در کنارش بودیم.?
اویس گفت:?حال که چنین ادعا و افتخاری دارید به من بگویید که ابروی پیغمبر پیوسته بود یا گشاده؟ شما که دوستدار محمد (ص) بودید و همیشه درک محضرش را می کردید در چه روز و ساعتی دندان پیغمبر را شکستند و چرا به حکم موافقت، دندان شما نشکست؟? پس دهان خود باز کرد و نشان داد که همان دندانش شکسته است. آن گاه گفت:?شما که در زمرۀ بهترین و عزیزترین اصحاب و پیغمبر بوده اید آیا می دانید در چه روز و ساعتی خاکستر گرم بر سرش ریخته اند؟ اگر دقیقاً نمی توانید تطبیق کنید پس بدانید که در فلان روز و فلان ساعت چنین اتفاقی روی داده است.? پرسیدند:?به چه دلیل؟? گفت:?به این دلیل که در همان ساعت موی سرم سوخت و فرقم جراحت برداشت. آری، پیغمبر را به ظاهر ندیدم ولی همیشه در یمن و نزد من بود و هرگز او را از خود دور نمی دیدم.? فاروق گفت:?می بینم که گرسنه ای، آیا اجازه می دهی که غذایی برایت بیاورم؟? اویس دست در جیب کرد و دو درم درآورده گفت: ?این مبلغ را از شتربانی کسب کرده ام. اگر تو و مرتضی (ع) ضمانت می کنید که من چندان زنده می مانم که این دو درم را خرج کنم در آن صورت قبول می کنم برای من آذوقه ای که بیش از این مبلغ ارزش داشته باشد تهیه و تدارک نمایید!? آن گاه لبخندی زد و گفت:?بیش از این رنجه نشوید و باز گردید که قیامت نزدیک است و باید بر تأمین زاد راحله و توشۀ آخرت مشغول شویم.?
سرگذشت و شرح حال زندگی اویس قرنی در کتب اولیاء و عرفا متصوفه به تفصیل آمده و در حوصلۀ این مقال نیست که بیش از این بحث و وصف شود.
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
با یک گل بهار نمیشه.
معنی : با یک شخص درستکار دنیا درست نمیشود:16:
دوستان گرامی :72:
دوست دارم حتما معنی های ضرب المثل ها را بنویسید چون میخوام یادبگیرم.
چون من دفتر ضرب المثل دارم وضرب المثل های شما رو تو اون مینویسم.
متشکرم:43::228:
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
آب در هاون می کوبی
یعنی سعی کن توی دفتر ضرب المثل هات ننویسی توی ذهنت بنویس که همیشه در کنارت باشه و ازش استفاده کنی
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
موش تو سوراخ نمی رفت جارو به دمبش می بست.
معنی: کسی مشکلی دارد ومشکل رو برای خودش مشکل تر میکند.
متشکرم:16::72::43::43:
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
كل اگر طبيب بودي سر خود دعوا مي نمودي
يعني اگه خيلي سرت ميشه مشكل خودتو حل كن نمي خواد ديگرون رو موعظه كني
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
به در میگه که دیوار بشنوه
مرکا جان با کی بودی؟:162:
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
غرضي در كار نبود همينجوري گفتم تا خالي از عريضه نباشه همين
از اين ستون به اون ستون فرجه
يعني تحمل كنيد شايد اتفاقي بيافته و مشكل حل بشه
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
احتمالا این اولین باری باشه که این ضرب المثل را شنیدید :227: :104:
خواهی که شوی شیدا، بی رنگ جماعت شو
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
و این هم از اون ضرب المثلهاست:
ماهی رو هروقت از آب بگیری می میره!!
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
"سلام":16::43:
رب دارم اما نه به این غلیضی
یک روز مردی به مغازه رفت وگفت : ربه دارید "غلیظ"
فروشنده گفت : رب دارم اما نه به این غلیضی ! !
متشکرم:16::72:
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
سلامی به قشنگی و پاکی دل نو جوان::72::43:
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه............... (شیرینه)ببخشید یه خورده دست کاری شد.
این یعنی:
نازنین جون با اینکه سنش کمه ولی شیرین زبونه.
به ریحانه خانم خوش امد می گم.
خیلی خوشحالم که در جمع خودمون می بینمت .
اعتماد به نفس خوبی داری وخیلی خوبه که ضرب المثلها را با معنی و محتوا می خوای .خیلی قشنگ درمورد خودت در قسمت درباره ی من گفتی .
من همین جابه والدینت تبریک می گم.
دختر گلم امیدوارم موفق و پیروز باشی و از لحظه لحظه ی زندگیت لذت ببری!
همیشه شادو سلامت باشی:227:
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد . . . .
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
آب از سرچشمه گل آلوده!!!
اشاره به وضعیت نابسامان اجتماع
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
هر چه بگندد نمكش مي زنن واي به روزي كه بگندد نمك
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
خلق را تقليدشان برباد داد!!!
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
خر چه داند قيمت قند و شكر
(ضرب المثل اصفهاني هاست)
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
من که نمی خورم اما برای هرکس که گذاشته ای کم است*:P:D
معنی:درظاهر چیزی نمی خواهد ولی دردلش او را میخواهد**********
متشکرم***:72:
-
RE: ضرب المثلهای مورد تاکید شما....
سلام::72:
فلفل نبین چه ریزه وانگهی دریا می شود:P:D
:58:
خلاقیته دیگه::P