-
مـن ، تـرديـد ، ازدواج
با عرض سلام خدمت دوستان عزيز و هميشه همراه تالار همدردي
راستش مدتيه كه قصد داشتم اين مسأله رو در تالار مطرح كنم تا از راهنماييهاي شما دوستان و كارشناسان تالار استفاده كنم ، اين شد كه تصميمم جدي شد و الان در خدمتتون هستم :shy:
دوستان عزيز بعد از اون ماجرايي كه حتما خونديد و مي دونيد يعني از همون چهار پنج ماه پيش و قضيه طلاق و ... خانواده و فاميل و حتي محيط كار با وجود اينكه شرايط من رو مي دونستند اما سفارش به ازدواج مي كردند و مي كنند ( مجدد)
از اون زمان تا الان هر روز با سفارش و پيشنهادهاي زيادي مواجه ميشم كه بيشتر وقتها باعث اذيت شدن من ميشه ، اولا كه بعد از اون ماجرا به عقيده خودم بايستي مدتي به خودم حداقل فرصت مي دادم تا از اون حالت خارج بشم و بتونم درست تصميم بگيم اما نمي دونم چرا حتي خانواده منو درك نمي كنند و همكاران ( چون در محيط تقريبا مذهبي و فرهنگي كار مي كنم ) بيشتر به ازدواج بنده گير مي دهند .
اما بريم سر اصل قضيه :
دوستان عزيز من تقريبا بين سه راهي گير كردم ، الان موضوع رو روشنتر مي كنم .
راستش از همون حدود پنج ماه پيش خانواده بيشتر نظرشون اين بوده كه با توجه به مساله قبل و اون اتفاق ديگه به غريبه اطمينان نكنم و بيام از بين فاميل خودمون انتخاب كنم اما من در بين فاميل كسي رو نمي شناسم كه به دردم بخوره با اينكه مواردي پيشنهاد شده اما با روحيات و اخلاق و معيارهاي من سازگاري ندارند ولي همچنان اين پيشنهادت بود مخصوصا به دختر داييم گير داده بودند كه خوشبختانه بعد از اينكه من به صراحت گفتم كه به دردم نمي خورن ايشون هم هفته پيش نامزد كردن الحمدالله:D:72:
ولي اين بار مادرم دختر خاله ام رو پيش مي كشه ؛ با اينكه دختر خوبيه و الان هم دانشجوست و از لحاظ خانوادگي و اخلاقي نمره مثبت بهش مي دم اما نمي دونم چرا به ازدواج فاميلي علاقه اي ندارم .....
اما مواردي كه همكاران پيشنهاد مي دن اونها هم چون آشنايي باهاشون ندارم باز هم ترديد دارم و باعث شده كوچيكترين قدمي بر ندارم و حتي بهشون فكر هم نكنم ....
و اما مهمترين مورد ، و اصل قضيه مربوط ميشه به قبل از اون جريان ( ازدواج اول = حماقت من )
زماني كه عضو اين تالار بودم با عنوان كارشناس افتخاري خب دوستان زيادي مشكلاتشون رو از طريق فضاي عمومي تالار مطرح مي كردند و بنده هم بسيار مقيد بودم به رعايت قوانين و عدم برقراري ارتباط خصوصي با كاربران اما يكي از اعضا تالار از طريق ايميل مشكل خودشون رو مطرح كردند كه البته مشكل حادي هم نبود و بنده هم راهنمايي كردم اون زمان موقعي بود كه من با نامزدم ارتباط داشتم و قصد ازدواج داشتيم .....
خلاصه با برقراري چند ارتباط از طريق ايميل مشكل ايشون حل شد البته با مشورت با مدير همدردي و راهنمايي اون دختر خانم به مشاوره ....
ايشون تا حدودي در جريان زندگي من قرار گرفتند و مي دونستند كه من نامزد دارم و خلاصه اون جريان گذشت .....
تا اينكه بحث طلاق از اون خانم دروغگو پيش اومد و جريانش رو هم كه به صورت مفصل براتون نوشتم ....
همون موقع اون دختر خانمي كه با مشورت با بنده مشكلشون حل شده بود جوياي حال و احوال من شدند و از اونجايي كه من حال روحيه مناسبي نداشتم با ايشون درد و دل كردم و جريان رو گفتم و باعث شد كه باز هم از طريق ايميل باهاشون در ارتباط باشم ...
ممكنه بگيد بازم اشتباه كرديد اما حقيقت اينه كه من هيچ احساسي نسبت به اون دختر نداشتم و بيشتر هدف درد و دل بود ....
خلاصه نمي دونم چي شد كه ايشون ابراز علاقه نسبت به بنده كردند ، ولي من تو حال و روز خوبي نبودم و بيخيال از اين قضيه گذشتم اما با گرفتن مشخصات ايشون تحقيقاتم رو در مورد ايشون بعد از مدتي شروع كردم و با كمال تعجب ديدم كه ايشون از بسياري از جهات مطابق با معيارهاي من هستند حتي هيچ سابقه بدي در زندگيشون نداشتند و در محيط دانشگاه محيط زندگي و خانواده و فاميل دختر فوق العاده مثبتي هستند ....
حتي پدر ايشون همكار بنده از آب در اومد و .....
ايشون از لحاظ اقتصادي و مالي از بنده بالاتر هستند!!! و مورد ديگه اينكه ايشون پزشكي مي خونند و چهار سال ديگه بايد به درسشون ادامه بدهند! در ضمن ساكن تهران هستند و من شهرستان !!!
الان واقعا ترديد دارم با توجه به تجربه بدي كه در گذشته داشتم و همچنين پيشنهادات همكاران و فاميل و اين موردي كه عرض كردم به نظر شما كدوم راه درسته ؟!!! اصلا به نظر شما من به اين زودي براي ازدواج بايد تصميم بگيرم ؟:302:
منتظر راهنماييهاي ارزنده شما هستم :72:
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
زیاد رو مسایل جزیی تعصب نداشته باشین. مهم خودشه. اونو بررسی کنین
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام بر برادر بزرگوارم...خوبی عزیز؟؟؟
آقا ما عددی نیستیم در پیش شما....شما که خودتان کارشناس هستید ولی خب نظر خود را می گوییم...
آرمان گرامی در نوشته هایتان به چند نکته برخوردم که توجهم را جلب کرد::
1>>شما از اطراف و دیگران تحت فشار هستید.....و در این شرایط تصمیم گیری اصلا به صلاح نیست چرا؟؟؟؟چون هرگونه تصمیمی (البته به نظر بنده) نشات گرفته از فشار دیگران خواهد بود و راهی برای رهایی از این فشار......
2>>>ازدواج با فامیل:::اصلا این حرف خانواده شما را قبول ندارم که مثلا فامیل شما قطعا از دیگران شناخته تر و مناسب تر است....چون خود می دانید امکان دارد رفتارها در موقعیت فامیلی با یک نوع سوء گیری همراه باشد.....پس نمی توان این نظر را تایید کرد که ازدواج از فامیل قطعا مناسب تر است..من خود به شخصه با ازدواج فامیلی مخالفم..
3>>>با توجه به شناختی که در این مدت از شما داشتم (البته شناخت مجازی) مطمئن هستم که هدف شما از رابطه با آن خانوم که از طریق ایمیل بوده صرفا برای کمک و همدردی و دردودل کردن بود.......اما قطعا حرف هایی که بین شما ردوبدل شده است نمی تواند سند خوبی برای شناخت دید یکدیگر باشد....
درست هست که شما تحقیق کرده اید ولی از اطرافیان و محیط.....پس تا وقتی برخورد متقابل و رودروی با ایشان نداشته باشید دیدتان قدری نشات گرفته از دید شخصی و جهان بینی خاص خودتان است....
اما در مورد وضعیت اقتصادی باید بگوییم به نظر بنده آقا(شوهر) حتما باید از نظر مالی و سطح اقتصادی قدری از خانوم(همسر) بالاتر باشد یا حداقل هم سطح....
در مورد ادامه تحصیلات ......اگر در چهار سال ایشان در برخورد با محیط و رابطه اجتماعی نظرشان تغییری یافت چطور؟؟؟
و اینکه ساکن تهران هستند و حتما فرهنگ ها و رسم و رسومات دو خانواده قدری متفاوت خواهد بود...البته می دانم شما خود چند سالی تهران بودید و با افکار و فرهنگ آنان آشنا ولی خب باید این را مدنظر داشته باشید...
ولی همان گونه که گفتم شما ایشان را زیارت نکرده اید و هم صحبت نبوده اید(فقط از راه دور یا ایمیل)....در نتیجه همه مواردی که در بالا مطرح کردم ممکن است بعد دیدار ایشان و هم صحبتی به توافق رسید...
پیشنهاد من به شما برادر بزرگوارم.....اندکی صبر است و تصمیم گیری بعد از رهایی از فشار دیگران.....البته فشار دیگران تمامی ندارد شما زمانی که احساس کردید خود تحت تاثیر و فشار آنان قرار ندارید آن وقت تصمیم گیرید...
موفق باشی برادر خوبم...
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
با عرض سلامي دوباره و تشكر از شما مخصوصا جناب نقاب دوست عزيزم
برادر بزرگوار بنده در خصوص ازدواج فاميلي هم عقيده شما هستم ، در خصوص فشار و تحميل ازدواج نه تقريبا از اين مرحله عبور كرده ام و ديگه اصرار ها كمتر شده اما در خصوص اون خانم
بايد بگم من تا حالا دوبار و به مدت چند روز ايشون رو ملاقات كردم يعني بعد از تحقيقاتي كه انجام دادم به خواست خودم ايشون در بار اول ملاقات كردم و تقريبا دو سه روزي در محيط دانشگاه ايشون رو هم از نزديك زير نظر داشتم ....
به هر حال بعد از اين دو بار كه گفتم به مدت چند روز ايشون رو ديدم و صحبتهاي زيادي با هم داشتم ايشون رو واقعا مصر و قاطع ديدم و تا حدودي برام اثبات شده كه تصميم ايشون صرفا از روي احساس نيست ...
به هر حال شناخت نسبي از ايشون پيدا كردم و ايشون هم همينطور و هم اكنون هم از طريق اس ام اس تقريبا با هم در ارتباط هستيم البته به خواست بنده بوده كه ارتباط رو كم كنيم تا وابستگي پيش نياد و بتونيم بهتر تصميم بگيريم !!!
چون اگه بيش از اين درگير احساس بشيم مسلما تصميم گيري احساسي و شايد هم اجباري بشه !!
به هر حال دوست دارم كه در اين زمينه بيشتر منو راهنمايي كنيد و اگه سوالي هم باشه جهت راهنمايي بهتر شما عزيزان پاسخگو هستم .
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام دوست عزیز ومحترم آرمان 26
من از ماجرای ازدواج ناموفق قبلی شما کاملا بی اطلاع هستم و نمی دانم ماجرا چگونه بوده که اینقدر زیاد روی شما تاثیر منفی گذاشته. اگر کمی درباره ی آن ماجرا هم لطف کنید توضیح دهید شاید بهتر بتوانم کمک کنم و راهنمایی ای در حد خودم و مفید به شما دوست خوب ارائه دهم. اما اینکه چه مدت از ان ازدواج ناموفق شما گذشته که حال تصمیم به ازدواجی دوباره دارید این خود جای بسی تامل دارد وشما باید توجه داشته باشید دوست عزیز که در مورد ازدواج هیچگاه نباید عجولانه رفتار کرد آنهم بخصوص زمانیکه یه تجربه ناموفق داشتید و این بسیار به شما صدمه وارد کرده. بنابراین من پیشنهاد میکنم کمی صبر و بردباری به خرج دهید و سپس قدمی بردارید. همچنین باید علل شکست ازدواج ناموفق قبلی را هم به خوبی بررسی کنید تا خدای ناکرده دچار همان اشتباهات قبلی نشوید.
موفق باشید دوست عزیز
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام بر همشهری گرامی:
من بسیار بسیار کوچکتر از اونیم که نظراتم به درد شما بخوره ولی احساس کردم با توجه به اینکه من با اون خانم یک رشته هستم شاید نظراتم به شما دوست عزیز کمک بکنه....
راستش دوست دارم یک چیزو بگم ...می دونید که من همیشه همیشه به پیشکسوتای تالار احترام گذاشتم ولی باید بگم این بار من متعجب شدم!!!
شاید تعجب من اهمیتی نداشته باشه ولی نمی دونم چطور با وجود اون تجربه باز به یک همچین ریسکی دست زدید...
من همیشه تو تاپیکام می گم:
به هیچکس برای اینکه از یک سوراخ 2 بار گزیده شده جایزه نوبل نمی دن.
ولی اگر جسارت منو ببخشید منم نظرمو می گم:
اول اینکه شما مدت زمان کمی است که از رابطه قبلی رها شده اید و به نظر من مدت زمان بیشتری جهت تصمیم گیری لازم است....هنوز خاطرات ایشان و ضربه ای که از وی خورده اید وجود دارد و این از نوع شعرها و کلیپ ها و متن جملات شما پیداست...برای شروع یک زندگی جدید باید نفر قبل فراموش شود....
در رابطه با ازدواج فامیلی که فرمودید منم با برادر خوبم نقاب موافقم...و شما خود می فرمایید که آن مشکل برطرف شده است....پس هیچ
در رابطه با این خانم که به شما ابراز علاقه کرده است....خوب طبق فرهنگ ما این موضوع پسندیده نیست ولی این قطعیت ندارد....طریقه اشنایی شما به همان ترتیب قبلی است .واقعا نمی ترسید؟
فرمودید تمام تحقیق ها را این بار کرده اید...هیچ دقت کرده اید یک خانم پزشک با وضع مالی بهتر چطور به شما علاقه مند شد؟
همان طور که خیلی ها در دنیای مجازی با دیدن کلیپ عاشقانه یا یک شعر یا گاه یک سخن به هم علاقه مند می شوند و این اتفاق می تواند بعضی از دختران را ندیده دل بسته طرف مقابل کند....ایشان که از شما شناخت قطعی نداشته پس از چه چیز شما در ابتدا خوشش امده؟ببینید شناخت اولیه به نظر من بسیار مهمتر از ابراز علاقه است...این رو بارها دوستان گفتن و در رابطه با منم صدق می کرد..ما با اون همه شناخت اولیه و بعد ابراز عشق خیلی ساده به بن بست رسیدیم...ولی شما حداقل از جانب ایشون از شناخت نبوده..وی با دیدن مطالب شما پیام خصوصی داده شما جواب دادید.و او خوشش آمده ..همین آیا این واقعی است؟آیا احساس زودگذر نیست؟جای شما می توانست هزاران نفر دیگر باشد...کسی که در محیط های مجازی انقدر نزدیک می شود و ابراز علاقه می کند .......................
باقی را خود حدس بزنید..
حالا به فرض همه چیز درسته وی خوب و عالی و همه چیز تمام است (!!!)حالا به مقوله اصلی:
اگر تمام موارد بالا منجر شد شما به فکر بیافتید که درست...ولی اگر به این نتیجه رسیدید که من اشتباه می گم بریم جلو تر....
من به واسطه هم رشته بودن با خانم مقابل شما چند نکته رو بیان می کنم...
طبق صحبت شما وی اکسترن(کارآموز) است و الان این دوره در دوره پزشکی دورانی است که تمام دختران پزشکی به فکر ازدواجند.چرا؟
چون قبل از اینترنی است ..همه سال بالایی های پزشکی می گن قبل از اینترنی ازدواج کنید چون در زمان اینترنی با اون همه کشیک آنقدر خسته اید که قدرت تصمیم گیری ندارید....و بعد از آن فارغ التحصیل.....دختران اکسترن معمولا در این مرحله چون وقت آزاد زیادی دارند پزشکی رو شوخی می دونن ....و هنوز خود رو به عنوان پزشک قبول ندارند. شما با ایشان ازدواج می کنید و 5/2 سال دیگه وی اینترن است...یعنی 10 کشیک در ماه..یعنی خستگی یعنی کاهش توجه به طرف مقابل..باید اینها را بپذیرید و وارد شوید...کشیک های مداوم با رزیدنت هایی که گاه بسیار دختران رو هوایی می کنند پس دقت کنید این خانم چقدر محکم و با شخصیت است...عمق شناخت و عشقش رو نسبت به خودتون بسنجید و وارد شید...نذارید به خاطر احساسات یک خانم دوباره شکست بخورید ..من در اطرافم بسیار دیدم که دوستانم با مهندس و پزشک نامزد و عقد کردند و در اینترنی و بعد از ان جدا شدند...چرا چون یا خانم یک رزیدنت یا یک همکار عالی دیده که بهش علاقه مند شده و یا پسر درک نکرده....اینا حقیقته ..نه همیشه ولی هست..پس خوب فکر کن...
صبح تا شب با یک رزیدنت یا یک همکلاسی بودن گاهی بعضی دختر ها رو وسوسه می کنه...
نمی خوام بترسید...دختران پزشکی همه خوبن ولی انسان ها متفاوتند...کسی که در محیط مجازی به راحتی دل می بازد چقدر در اینده محکم است؟
من اینا رو گفتم که کمی دقت کنید..زود قانع نشوید...به خاطر احساسات دیگران زندگی خود را وقف نکنید...
اگر از تمام حرف های بالای من مطمئن هستید..بسم الله.....
امیدوارم اگر جسارتی کردم ببخشید...
اگر سوال بود در خدمتم...
دوست نداشتم دوباره شکست بخورید.
خوب خوب دقت کنید چیزهایی که من گفتم تازه قسمت کوچکی بود...
من دانشگاهم جنوبه ولی یک ترم تهران اینترن بودم و با محیطش کاملا اشنام...
مواظب باش...
خوب تحقیق کن....
:72::72::72::72::72:
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
مشاوره در امر ازدواج در رابطه با عامل تحصیل
میزان تحصیلات عامل مهمی در زندگی زناشویی است. بنابراین در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد. مشاوران در رابطه با عامل تحصیل در امر همسر گزینی باید مراجعان را به اهمیت موضوع توجه دهند و در موارد مختلف به شرح زیر عمل نمایند.
1- با توجه به فرهنگ ایرانی چنانچه مرد تحصیلات بیشتری داشته باشد ، در زندگی زناشویی مشکلی ایجاد نمی شود. معمولاً مردانی که تحصیلات عالی دارند ، میزان تحصیلات همسر خود را در سطح متوسطه ، در صورت هماهنگی سایر عوامل می پذیرند. بنابراین مشاوران در مورد مراجعان خود باید این نکته را مورد توجه قرار بدهند. مواردی دیده می شود که مرد با وجود داشتن تحصیلات عالی همسر خود را با تحصیلات متوسطه انتخاب می کند و مایل نیست که او تخصصی داشته باشد و خارج از خانه شاغل گردد. تمایلات دختر و پسر در مورد سطح تحصیل ، در مشاوره همسر گزینی باید مورد توجه قرار گیرد. ولی به هر حال پایینتر بودن سطح تحصیلات دختر در مقابل پسر غالباً مشکل اساسی ایجاد نمی نماید.
2- دختر دارای تحصیلات عالی و پسر دارای سواد اندک و یا تحصیلات در حدود متوسطه است. در این حالت ممکن است در زمان ازدواج به علت نکات مثبتی که در پسر وجود دارد ، پیوند زناشویی انجام گیرد؛ ولی این تفاوت احتمال دارد به تدریج به علل اشتغال اجتماعی زن و احساس برتری نسبت به شوهر و برعکس احساس حقارت شوهر در مقابل زن موجب اختلاف شود و زندگی شیرین زناشویی مبدل به کشمکش روانی و اخلاقی گردد. بنابراین مشاور باید عواقب بعدی این حالت را به پسر و دختر گوشزد کند و آنان را متوجه سازد که اختلاف سطح تحصیل بالاخره ممکن است زمینه ای برای اختلاف باشد و آنان باید در انتخاب همسر به این نکته توجه نمایند.
3- حالت دیگر آن است که زن یا شوهر پس از ازدواج درس خوانده و اختلاف سطح تحصیل ایجاد شده باشد و این امر موجب از هم گسیختن و یا به هم خوردن محیط گرم خانواده گردد. در این موارد مشاور باید شوهر را به زندگی پس از ازدواج مجدد و وضعیت زن اول و احیاناً فرزندان قبلی او توجه دهد و با مقایسه دو حالت عدم ازدواج و ازدواج دوم او را به نابسامانی های حالت دوم متوجه سازد. وانگهی زن را در جهت تطبیق دادن خود با شرایط زندگی جدید شوهر ترغیب نماید و بالاخره زوجین را در جهت این واقعیت که از هم گسیختگی زندگی آنان شرایط بهتری را ایجاد نمی نماید؛ آگاهی دهد.
4- حالت دیگر موردی است که زن پس از ازدواج تحصیلات عالی می نماید و به فکر جدایی و طلاق می افتد. در این حالت نیز مشاور باید با تشکیل جلسات مشاوره ای با زن و شوهر، به ویژه زن را متوجه زندگی بعد از طلاق و شوهر را در جهت هماهنگ ساختن خود با همسرش توصیه نماید.
5- دخترانی هستند با تحصیلات عالی که به علل مختلف با مردی کم سواد یا بی سواد ازدواج می کنند. در مورد این گونه دختران و بالعکس پسرانی با این حالت ، مشاور باید در انتخاب همسر، آنان را با اهداف ازدواج آشنا سازد و به آنان بینش دهد که هدف ازدواج نه ترحم و ثواب اخروی است و نه افکار غیر واقعی در جهت جلب رضایت والدین و یا حفظ موقعیت آنان. در این صورت مسلماً این گونه دختران و پسران تن به چنین ازدواج هایی نخواهند داد و در نتیجه با ناراحتی های بعد از ازدواج و یا با طلاق و از هم گسیختگی خانواده مواجه نخواهند شد.
بر گرفته شده از تبیان
اگر نگاهی به اطراف و سایتهای مشاوره خانواده بیاندازیم هزاران هزار دلایل که تجربه و تحقیقات ثابت کرده که ازدواجهایی که تناسب درشون بر قرار نبوده با شکست مواجه شده البته ناگفته نماند که در هر امری استثنا وجود داره
ولی در مورد شما ارمان عزیز فکر می کنم می خوای یک جوری واسه کاری که میخوای انجام بدی یک دلگرمی یا نظری که عزمت را قویتر کنه پیدا کنی ولی دوست عزیزم با شناختی که از شما دارم باز هم میگویم ببین این مورد پیش امده همونی هست که میتونی لحظات شیرین و تلخ زندگیت را باهاش شریک بشی اگه با ارمانها و عقایدت مغایرت زیادی نداره زیاد فکرت را به حاشیه نبر .......... چون با تجربه تلخی که داشتی تصمیم گیری واست خیلی سخت میشه.
ارزوی بهترینها را واسه تو عزیز که بهترینی دارم و امیدوارم که این دختر خانم لایق قلب پاک و مهربانت باشه:203:
واسه خوشبختی وشاد بودنت همیشه دعا میکنم:203:
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
با سلام
با اينكه صبح زود بايد برم سر كار و اول وقت جلسه دارم اما صحبتهاي دوستان بدجوري منو به فكر فرو برده مخصوصا خانم rsrs1380
:302:
ببنيد خواهر خوبم آشنايي ما مربوط به الان نميشه بلكه زماني كه بنده با نام كاربري قبلي بودم و ايشون تازه وارد بودند و فكر مي كردند كه بنده روانشناسي خوندم به همين خاطر به بنده پيغام داده بودند و الا مساله تاپيكهاي عاشقانه و احساساتي شدن مطرح نبوده !!!
و در ضمن ايشون الان در تالار نيستند و همان موقع هم هيچ ارسالي در تالار نداشته اند !!!
اما از لحاظ شناخت ايشون از يه خانواده مذهبي و سختگير هستند ! پدر و مادرشون تقريبا در بين فاميل شناخته شده و سرشناس هستند !
اما با توجه به سن كم ايشون* 21 سال* بنده احساس مي كنم هر چند كه از لحاظ اخلاق و ايمان در سطح خوبي هستند اما هنوز به قول شما ترديد دارم كه آيا مي تونند در اجتماع از خودشون مواظبت كنند يا خير ؟!!!
ولي از لحاظ برخوردهاي اجتماعي فعلي ايشون رو دختري سنگين متين مي دونم كه نه تنها با همكلاسيهاي پسر خودشون صحبت نمي كنند بلكه با همكلاسيهاي دخترشون كه صحبت كردم گفتند ايشون خيلي سختگير هستند و در برخوردها حتي با دخترهايي كه به نوعي سبكسر هستند جدي برخورد مي كنند !!!
ولي باز هم ميگم حرفهاي شما منو نگران مي كنه ! شايد بنده ظرفيتش رو نداشته باشم كه همسرم در چنين محيطهايي مشغول به كار بشه !!!:302:
از طرفي من نيز سختگيريهاي خاص خودم رو دارم و بارها و بارها در اين موارد با ايشون صحبت كردم در مورد اختلاف فرهنگي ؛ اوضاع اقتصادي و .... خيلي از نگرانيهاي خودم رو بيان كردم اما ايشون ميگه مسائل مهمتري هست و بيشتر جنبه تناسب اخلاقي و ايماني و دوست داشتن رو مطرح مي كنند !!!
به هر حال بنده نمي خوام اينبار هم اسير احساسات يه دختر بشم و دوست دارم خيلي عاقلانه تصميم بگيرم هر چند از اونجايي كه ايشون هم اين راتباط رو بدون رسميت بخشيدن به صلاح نمي دونن اصرار مي كنند كه وقتي تحقيقاتم تكميل شد با پدرشون صحبت كنم تا خانواده ايشان هم تحقيقات لازم رو به عمل بيارند و ....
اما واقعا من ترديد دارم با اينكه دختر بسيار خوبي به نظر مي رسند و اون احساس اوليه يعني دوست داشتن و به دل نشتن رو نسبت به ايشون دارم اما اينبار نمي خوام اشتباه كنم و دوست دارم تصميم عاقلانه اي بگيرم !!!
خواهش مي كنم بيشتر من رو راهنمايي كنيد .
دوستان من فردا نيستم ! پس فردا انشاءالله ميام و راهنماييهاي ارزشمند شما رو خواهم خوند
موفق باشيد
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام دوست عزیز
راستش من ماجرای ازدواج قبلی شمارو که خوندم بسیار متاثر شدم . دوست خوبم آشنایی قبلی شما با اون خانم هم که از طریق چت بوده که بعدا منجر به ازدواج شما شده با اون خانم وتازه این در حالی بوده که شما از مدیر همدردی هم کمک گرفته بودید اما متاسفانه دوباره تحت تاثیر احساساتتون عمل کردید و با اون خانم ازدواج کردید هر چند غیر رسمی. به عقیده من این راهنمایی هایی که شما از جانب دوستان دریافت میکنید رو باید بیشتر بهش توجه کنید و روش متمرکز بشید و به نکته هاش توجه کنید و لطفا دوست من این بار کاملا اندیشه وتدبیر کنید و مثل قبل تحت تاثیر احساساتتون قرار نگیرید. عجله نکنید برای ازدواج مجدد. یه بزرگی می فرماید: هرگز ازدواج نکردن بهتر از زود و با عجله ازدواج کردنه. شما دوست خوبم با توجه به تجربه قبلتون نباید دوباره از طریق اینترنت اشنایی صورت می دادید و به طرف مجازیتون زود اعتماد می کردید ودلبسته می شدید و اگرچه بعدش هم دیدار حضوری داشتید ولی حالا هم که این رابطه ودیدار واشنایی رو هم صورت دادید مانعی نداره . به تحقیقاتتون بیشتر ادامه بدید و یه چند مدت هم صبر کنید و بیشتر درباره ی اون و خودتون و آمادگی تون برای تشکیل زندگی مشترک مجدد و شرایط خانوادگی تون و... تفکر کنید. واقعا اینبار به نظر من صبر و تفکر اونم به مدت حداقل چندماهی ضروریه اگرچه من خودم نظرم رو یکسال هست. چون برای ازدواج به عقیده من هیچ گاه دیر نیست.
موفق و پاینده باشید
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان عزیز، با توجه به اتفاقی که به تازگی براتون افتاده، بهتون پیشنهاد می کنم که صبر کنید، فعلا حتی در مورد این قضیه فکر هم نکنید.
من این احتمال رو می دم که این خانم صد در صد با معیارهای شما برابر هست و شما صد در صد زندگی خوبی با ایشون خواهید داشت، اما اگه در این شرایط بخواین تصمیم بگیرین و اقدام کنید، اون شعف و انرژی لازم و کافی رو برای شروع یک زندگی جدید نخواهید داشت و امکان داره به رابطه شما آسیب برسونه، چند ماه دیگه صبر کنید و بعد با آرامش و بدون فشار به این موضوع فکر کنید به اطرافیانتون هم بگید که تا چند ماه در مورد این قضیه با شما صحبت نکنن..
:72:
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام آرمان جان،
به نظر من، میتونی به این خانم نزدیک تر شئ و هم رو بهتر بشناسین، من هم قبول دارم تحصیلات ه دو نفر باید با هم بخوره، ولی این کاملا بستگی به ۲ طرف داره، بله اون خانوم کار بهتری شاید داشته باشه و درامد بیشتر، ولی مهم اینه که با این وجود شما چقدر میونی عزت نفستو حفظ کنی، و با چه دیدی به یک همسر نگاه میکنی، آیا بالا تر بودن اون موجب میشه شما فکر کنی بیلیاقتی؟ یا این که میونی بهش افتخار کنی؟ به نظر من در چنین موردی جنبهٔ پسر خیلی مهمه، و اون خانوم هم آیا احساس ه بر تری میکنه برای تحصیلات بیشترش یا تحصیل رو جدا از شعور و انسانیت افراد میدون. این مساله زمانی مشکل سازه، که دو نفر ظرفیت پذیرش این تفاوت رو نداشته باشن، من هم دانشجو ه Ph.D هستم، و اصلا برام مهم نیست اگه با یک لیسانس ازدواج کنم، مسائل خیلی مهم تری هست که اهمیت تحصیلات رو کمرنگ میکنه، عجله نکن...در ضمن، علاقه مند شدن یک دختر در نت، هیچ دلیلی بر ضعف ه اون نیست، دختری که بتونه ابراز علاقه کنه به نظرم خیلی هم دختر محکمی میتوون باشه..بهترینها رو برات آرزو میکنم.
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
ارمان عزيز به نظر من درك و فهم اون دختره و علاقش به شما مهمه اگه واقعا علاقمند شما و با شعور باشه اختلاف سطح تحصيلي و فرهنگي نمي تونه رو اون تاثير بزاره از طرف ديگه شخصيت خود شما هم مهمه اگه در اينده در امد اون بهتر از شما باشه يا تحصيلاتش بيشتر باشه بهتون بر ميخوره يا نه ؟ ولي چيزي كه خانم 1380 مطرح كرده بود منو نيز نگران كرد با اينكه گفتدين اون خانم سختگير و سنگينه اما نميشه بهش ايمان داشت و شايد پاش بلغزه چون دختر ا تقريبا ميشه گفت همشون احساساتي اند و زود تحت تاثير قرار ميگيرند احتمالا خانمتون در زمان ادامه تحصيلي به همكارانش و همكلاسي هاش علاقمند شه و.... به هر حال ارمان جون زود تصميم نگير چون ديگه نمي خوايم شكست ات را ببينيم . موفق و خوشبخت باشي داد اشي من
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان جان صبر كنيد و صبر كنيد و باز هم صبر كنيد . به هر روي هنوز مهر طلاق شما د رشناسنامه خشك نشده شايد مشكلاتي بود كه كار طلاق به تعويق افتاد ولي به هر روي تمام اين مسائل در زماني جرقه اش خورده شده كه شما به لحاظ احساس و فكري كاملا آسيب خورده بوديد و صد البته هستيد . يعني بستر براي رشد چنين تفكر و احساسي كاملا مهيا بوده است . ميخواهيد بگوييد عاشق نيستيد. قبول مي كنم و لي باز هم مي گويم صبر صبر صبر حداقل يكسال
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان گرامی سلام،به نظر من بعد از هر رابطه ای که تمام میشود هر چند که بد و دلخراش بوده و یا حتی هیچ علاقه ای در آن نباشد،خیلی بهتره که چند ماهی در تنهایی به سر برد تا هم اثرات احیانا ناشی از جریحه دار شدن احساسات کمرنگتر بشه،هم ذهن در مورد خواسته ها و معیار ها شفاف تر تصمیم بگیره
موفق باشی
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
نقل قول:
من به واسطه هم رشته بودن با خانم مقابل شما چند نکته رو بیان می کنم...
طبق صحبت شما وی اکسترن(کارآموز) است و الان این دوره در دوره پزشکی دورانی است که تمام دختران پزشکی به فکر ازدواجند.چرا؟
چون قبل از اینترنی است ..همه سال بالایی های پزشکی می گن قبل از اینترنی ازدواج کنید چون در زمان اینترنی با اون همه کشیک آنقدر خسته اید که قدرت تصمیم گیری ندارید....و بعد از آن فارغ التحصیل.....دختران اکسترن معمولا در این مرحله چون وقت آزاد زیادی دارند پزشکی رو شوخی می دونن ....و هنوز خود رو به عنوان پزشک قبول ندارند. شما با ایشان ازدواج می کنید و 5/2 سال دیگه وی اینترن است...یعنی 10 کشیک در ماه..یعنی خستگی یعنی کاهش توجه به طرف مقابل..باید اینها را بپذیرید و وارد شوید...کشیک های مداوم با رزیدنت هایی که گاه بسیار دختران رو هوایی می کنند پس دقت کنید این خانم چقدر محکم و با شخصیت است...عمق شناخت و عشقش رو نسبت به خودتون بسنجید و وارد شید...نذارید به خاطر احساسات یک خانم دوباره شکست بخورید ..من در اطرافم بسیار دیدم که دوستانم با مهندس و پزشک نامزد و عقد کردند و در اینترنی و بعد از ان جدا شدند...چرا چون یا خانم یک رزیدنت یا یک همکار عالی دیده که بهش علاقه مند شده و یا پسر درک نکرده....اینا حقیقته ..نه همیشه ولی هست..پس خوب فکر کن...
صبح تا شب با یک رزیدنت یا یک همکلاسی بودن گاهی بعضی دختر ها رو وسوسه می کنه...
آفرین:104:
شما رو به خاطر صداقتتون تحسین میکنم........موفق باشین.....
بنا به دلایلی.... گه گداری به دانشگاه های پزشکی رفت و آمد دارم!.....هر چند خودم اوضاع اون جاها رو دیدم....اما جالبه بدونی یکی از دفعات هم که رفته بودم پیش همون آشنای خودمون(استاد هست....) دنبالش.....بهم گفت: کامی..... یه دفعه میای اینجا عاشق نشی یه بار!!!:58:(با لحن طنز...).......بعد هم با هم بحث کردیم و چه حقایق نادیدنی که .....بعدها با چشم هم دیدم!!!.......من نمیگم همه اون ها اینطورن اما اکثریتشون یه سری روابطی دارن که اگه واستون مهمه باید دقت کنین.....
راستی آرمان جان....ببین...من کاملا با ازدواج فامیلی مخالفم.....بنا به دلایل زیادی که هست و میتونه باشه!.....خلاصه خیلی حواست جمع باشه...من نمیگم این دختر,دختر خوبی نیست و...میگم دقت کن.....احساسات اکثر دختران کاملا متغیره و .......بررسی کن......پرس و جو کن...امتحانش کن.......با تجرییاتی که داری و تازه بزرگترم که هستی....خودت بهتر میدونی...
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام
غالبا آدمها وقتی كه در یك احساس قرار می گیرند، خودشان نمی توانند همه جانبه و تحریف نشده زوایای مثبت و منفی موضوع را ببینید، یا اگر دیدند توجه كنند.
متاسفانه اگر این احساس از یك حدی بالاتر برود، حتی اگر دیگران جوانب مغفول مانده را گوشزد كنند باز با دلایل منطقی (كه البته همه اینها در جهت احساس سازماندهی شده اند)َ،توجیه خواهد شد.
حتی خود مشاوران در چنین مواقعی سعی می كنند، از نظر همكاران كه خارج از گود احساسی هستند كمك بگیرند.
اگر نگویم شما احساسی ترین فرد تالار هستید، لیكن مقام و مرتبه های نخست را دارید.
اگر موضوعات و پستهایت را تحلیل كنی متوجه می شوی:
سلیقه به خرج دادن.
موسیقی
ادبیات
تعاملهای گاه بسیار احساسی با اعضاء چه به صورت حمایتی، یا دلتنگی یا حتی ناراحتی یا خشم.
در واقع اكنون مشكلی جدی تر از نوع انتخاب پیش روی شماست.و این مشكل( به قول دوستان )خود این احساس است كه علیرغم كنترلی كه بر آن اعمال می كنید باز مركز تصمیم گیری شما را به عهده دارد.
توصیه اكید من علاوه بر صبر و دست كشیدن از ازدواج ،اینست كه طی این مدت انرژی زیادی باید روی روشهای كنترل احساس بگذارید.(و شاهد هستم تا كنون هم اقدامات زیادی داشته ای،اما كافی نیست)
همچنین به هیچ وجه شیوه انتخاب همسر به اینگونه را توصیه نمی كنم. هیچ امتیازی از نظر شناختی برای شما ایجاد نمی كند، و آن احساس هایی كه با منطق توجیه می شوند نیز عمرش خیلی خیلی كوتاه خواهد بود.
شاید برای یك فرد احساسی بهتر این باشد كه خیلی سنتی ازدواج كند و احساسش را عقب نگه دارد. فامیل بودن یا نبودن معیار مناسبی برای ازدواج نیست. بلكه ممكن است شناخت بیشتری نسبت به فامیل داشته باشید كه اگر اینگونه باشد امتیاز بالای هست.
نتیجه:
یكم : زمان ازدواج شما نرسیده است.
دوم: به هیچ وجه با توجه به احساسات قوی و ظریفی كه دارید به این روشها دست به انتخاب نزنید.
سوم: طی زمانی كه برای بازسازی خودتون می دهید، روی كنترل احساس خود سرمایه گذاری كنید، و یك مدت نگذارید كه احساس زیادی هوایی بخورد. :160:
در پایان این مدت برای اینكه ببیند چقدر احساسات خود را در كنترل دارید موارد ذیل را تست كنید:
- حداقل 3 ماه هیچ كلیپ رایگان ، تصویر و ... عاشقانه ای نساز :54:
- حداقل طی این 3 ماه از كسی رنجیده نشوی ، دلخور نشوی، عصبانی نشوی، و دلتنگ نشوای. (یعنی نسبت به قبل این موارد به حداقل رسیده باشد نه اینكه حذف بشود)
- تا پایان دوره بازسازی خودت و این مدت 3 ماه جهت تست، با ایشون هیچ ارتباطی اعم از تلفنی، sms ، ایمیل ،حضوری و .... نداشته باش و مسئله ازدواج را با او فراموش كن.
- طی 3 ماه تست، هیچ متن عاشقانه ای ننویس، و تمایلات مثبت و منفی خود را در قبال دیگران به خصوص در فضاهای مجازی مثل تالار گفتگوی همدردی به حداقل برسان.
آسیب و خطر بسیار جدی هست، هوشیار باش:305:
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
با عرض سلام و تشكر از تمامي دوستان عزيزي كه بنده رو راهنمايي نموده و خواهند نمود .
دوستان عزيز من مواردي رو كه شما عزيزان متذكر شديد اينجا به اختصار مي نويسم و بعد در موردشون يه توضيح مي دم و باز منتظر راهنماييهاي ارزشمند شما هستم .
********************
خانم rsrs1380 :
ايشون با توجه به هم رشته بودن با دختر خانم مذكور و درك موقعيتها و تجربياتي كه در زمينه اين رشته تحصيلي و فضاي حاكم بر اون داشته و دارند سعي كردند تا جنبه هاي اجتماعي و نگرانيهاي مطرح شده رو يادآوري كنند و همچنين در مورد نوع رابطه كه از دنياي مجازي آغاز شده و به نظر ايشون بر اساس احساسات بوده !! و.... رو متذكر شدند كه از ايشون ممنون و سپاسگزارم در توضيح بايد عرض كنم .
كه صحبتهاي شما رو قبول دارم و به طور كلي در مواردي هم به قول شما صدق ميكنه ، اما در مورد محيط دانشگاه ايشون يه خورده با اون فضايي كه متصور هست متفاوته و اونم به خاطر گزينشي بودن اين دانشگاه هست ، نه تنها ايشون بلكه خيلي از بچه هايي كه در اين دانشگاه درس مي خونن از خانواده هاي متدين و مقيد هستند ! البته در هر محيطي انسانهاي خوب و بد پيدا ميشه ولي جو كلي اين دانشگاه تقريبا جو خوبي هست ( دانشگاه شاهد )
خود اين دختر خانم از خانواده ايثارگر هستند و پدرشون جانباز هست به همين خاطر نوع محيط و تربيتي كه درش رشد كردند بيشتر مذهبي و تا حدودي خشك بوده و ايشون هم به تمام معنا ظواهر و اصول اسلامي رو رعايت مي كنند !!
به گفته چند تا از دوستانشون ايشون بسيار سختگير هستند حتي در برخورد با دوستان همجنس خود با احتياط و متانت خاصي برخورد مي كنند !!
دوستان قصد تعريف ندارم چون بنده هنوز نه عاشق ايشون شدم و نه اسير احساسات شدم و صرفا چيزهايي كه اين مدت دستگيرم شده روبيان مي كنم و خداي ناكرده نمي خوام توجيه كنم يا ايشون رو از هر گناهي مبرا بدونم ولي بالاخره چيزايي رو كه در مورد ايشون مي دونم اينجا بيان مي كنم تا شما بهتر راهنمايي كنيد .
*************
اما در مورد نوع رابطه بايد بگم ايشون همونطور كه قبلا عرض كردم فقط يكبار به تالار اومده بودند و ابتدا به مدير همدردي در مورد مشكلشون پيغام داده بودند اما از آنجايي كه مدير همدردي هميشه سرشون شلوغ هست به كارشناسان افتخاري اين تالار كه اون زمان به لطف آقاي مدير بنده هم هر چند صلاحيت نداشته اما اسم كارشناس افتخاري رو يدك مي كشيدم .
اون موقع بنا به وظيفه و حس همنوع دوستي سعي مي كردم كه به بيشتر مشكلات دوستان پاسخ بدم و ايشون از طريق ايميل مطرح كرده بودن كه بنده بهشون گفتم از طريق فضاي عمومي تالار مشكل رو مطرح كنيد كه عرض كردند وقت سر زدن و اينترنت اومدن رو ندارند و ترجيح مي دهند كه از طريق ايميل به صورت خلاصه پاسخشون رو بدم
كه بنده هم طي چند سوال و جواب به مشكلشون پاسخ دادم و بعد از راهنمايي مدير همدردي ايشون رو به يه مشاور معرفي كردم و مشكلشون حل شد .
اما به هر حال ايشون گاهي از طريق ايميل و به صورت دوستانه حال بنده رو مي پرسيدند
تا اينكه بعد از جريان ازدواج كذايي و طلاقم بنده ( در ضمن طلاق در شناسنامه من ثبت نشده ) روحيه درست و حسابي نداشتم و بعد از يكي از ايميلهاي ايشون كه حال بنده رو پرسيده بودند يه خورده از جريان زندگيم رو به صورت درد و دل به ايشون گفتم و باعث شد كه اين ارتباط يه خورده بيشتر بشه و چون بنده يكبار به ايشون كمك كرده بودم ايشون سعي كردند كه بنده رو آروم كنند و شايد هم قصد جبران يا تلافي داشتند .
اما به هر حال هنوز يك ماه از اين ارتباط نگذشته بود كه با توجه به تجربه قبلي نخواستم كه اين ارتباط مجازي ادامه پيدا كنه و به توصيه روانشناسان اين ارتباط مجازي رو قبل از بوجود اومدن احساس تبديل كردم به يه ملاقات دوستانه يعني در ماموريتي كه به تهران داشتم از ايشون خواستم تا ملاقاتي در دانشگاه داشته باشيم ، و بعد از اون و بيان يك سري صحبتها و شناخت بيشتر باعث شد كه ايشون صحبتهايي رو بيان كنند كه برداشت بنده اين بود كه علاقه مند هستند كه جهت شناخت بيشتر و در صورت تاييد هر دو طرف جهت ازدواج با هم صحبتهايي رو داشته باشيم !!
خب اين شماي كلي قضيه بوده ! پس به صرف ديدن تاپيكهاي احساسي يا مطالب بنده در تالار نبوده به جرات مي تونم بگم كه ايشون حتي يك مطلب از بنده رو در تالار نخوندن و چون زياد اهل اينترنت نبوده و نيستند و از دنياي اينترنت سر در نميارن بعد از اون ماجرا اصلا به تالار سر نزدند و همين الان هم نمي دونن كه بنده با نام آرمان در تالار فعاليت مي كنم شايد اصلا به كلي آدرس تالار همدردي رو هم فراموش كرده باشند !!پس من عقيده دارم اين آشنايي از سر احساس نبوده هم براي ايشون هم براي بنده چون من ديگه تو موقعيتي نيستم كه بخوام از روي احساس يا ترحم يا هر چيز ديگري تصميم بگيرم !!!
*************************
اما در مورد صحبتهاي خانم زمانه و دوستاني كه در مورد اختلاف تحصيل صحبت كردند با تشكر از اون دوستان توضيحاتي هم در اين مورد مي دم :
دوستان عزيز تحصيلات بنده الان ليسانس هست و ايشون هم انشاالله قصد دارند پزشكي و شايد هم تا تخصص يا فوق تخصص ادامه بدهند
بنده با حداقل شناختي كه از خودم دارم نه تنها تحصيلات عاليه همسر آينده ام حالا هر كي كه مي خواد باشه موجب نارضايتي بنده نميشه بلكه هر چقدر از نظر تحصيلات و ايمان و اخلاق در سطح بالاتري باشند مايه افتخار و مباهات بنده است .
اما بنده بيشتر به جنبه انسان بودن درك كردن و ارزشمند بودن و فضائل اخلاقي طرفم اهميت مي دم و مطمئنا اگر فضائل اخلاقي در كنار تحصيلات عاليه در فرد وجود داشته باشه باعث رشد بيشتر و طي كردن آسان درجات كمال انساني ميشه و باعث ميشه خود بنده بهتر بتونم با ايشون كنار بيام و جاي پيشرفت براي بنده نيز باز ميشه چه بسا باعث تشويق بنده بشه كه خود من هم از نظر تحصيلات پيشرفت كنم !!
اما راه براي ادامه تحصيل بنده هم بسته نيست و مي تونم در كنار كارم به تحصيلاتم ادامه بدم !! و اين نكته رو هم يادآور ميشم كه اگه ايشون از نظر تحصيلات از بنده بالاتر هستند اما بنده هم از نظر وجهه شخصيتي و پرستيژ كاري موقعيتم در اجتماع نه تنها كمتر از يك پزشك نيست شايد در مواردي بالاتر هم باشه !پس دليلي براي سرخوردگي يا نارضايتي بنده وجود نداره و اين هم بستگي به درك متقابل هر دو طرف داره - همانطور كه ايشون از لحاظ تحصيلي در موقعيت خوبي هستند بنده هم از لحاظ كاري و شغلي در موقعيت خوبي هستم جداي بحث حقوقش كه مطمئنا حقوق بنده يك دهم حقوق يك پزشك نيست اما از لحاظ شناخته شدن و مطرح بودن الحمدالله مشكلي ندارم و به لطف خدا به عنوان جوانترين مسئول ..... در استان شناخته شده هستم !
*****************************
اما در مورد گفته هاي خانم شاد و عزيزاني كه بنده رو به صبر تشويق كردند
كاملا موافق هستم و عقيده دارم كه بعد از اون ماجرا بنده بايد صبر مي كردم ولي خداييش من كه نمي دونستم قراره همچين جرياني بوجود بياد و اصلا به اين مورد فكر هم نمي كردم حالا شايد هم خواست خداوند بوده كه تو اون موقعيت حساس و آسيب پذير با ايشون آشنا بشم اما همين آشنايي زود هنگام باعث شد به خاطر نداشتن روحيه مناسب در اوايل خيلي اين دختر خانم رو اذيت كنم و گاهي وقتا با حرفام و با رفتارم باعث بي احترامي به ايشون شدم اما ايشون با درك بالايي كه دارند موقعيت روحي من رو مي فهمن و شايد هم باعث ناراحتيشون شدم اما به قول خودشون به پاي اون ارتباط قبلي مي زارن و ناراحتي و نفرتي كه از اون ارتباط قبلي و دروغگوييهاي طرفم داشتم رو درك مي كنند
اما دوستان در مورد ارتباط قبليم اصلا عاشق طرفم نبودم ، صرفا محبت بنده به خاطر دلسوزي بيجايي بود كه به اون خانم دروغگو داشتم و دلسوزي تا زماني ادامه داره كه آدم حس كنه طرفش صداقت داره و مواردي كه باعث دلسوزي ميشه وجود داره و حقيقته !!! اما آيا حقيقت بود؟!!!!!
زماني كه من متوجه شدم اين خانم بنده رو فريب داده و به دروغ متوصل شده ديگه چه دليلي براي دوست داشتن يا دلسوزي وجود داره؟!!
خب معلومه هر كس ديگه هم جاي بنده بود اين خانم رو از زندگيش بيرون مي كرد كه بنده هم همين كار رو كردم چون دليلي براي زندگي كردن با ايشون نداشتم !! و عمرا نمي تونم و نمي تونستم با انساني كه صداقت نداره زندگي كنم !!! البته شايد اگه كسي ديگه جاي من بود با توجه به ثروت زيادي كه طرف قبلي داشت قصد سو استفاده مي كرد و اونو به خاطر ثروتش نگه مي داشت اما بنده به خاطر ثروتش باهاش ازدواج نكردم و نه به خاطر موقعيتش پس ديگه دليلي نداشتم كه اون زندگي رو ادامه بدم و جدايي رو بهترني راه ديدم
و خداوند هم كمك كرد تا تونستم خلاص بشم هر چند تاوان زيادي دادم و باعث بي اعتبار شدن خودم در بين خانواده و فاميل شدم اما خب هر كس اشتباه مي كنه مهم اينه كه وقتي به اشتباهم پي بردم در صددد جبران بر اومدم ، و الان هم خدا رو شاكرم كه به من كمك كرد تا بتونم به نحو خوبي از شر اون تجربه تلخ خلاص بشم
************************
اما قبول دارم كه روح من زخم خورده بود نه از عشق نه از محبت بلكه از دروغ و عدم صداقت و احساس بدبيني نسبت به دختران به من دست داده بود كه هنوز هم اندكي از اون با من هست و بد قضيه اينه كه چون هنوز زمان زيادي از جدايي من از اون دروغگو و آشنايي بنده با اين دختر خانم مذكور نگذشته بود به خاطر شرايط روحي بدم بعضي جاها باعث آزار اين دختر خانمي كه در موردش حرف مي زنيم شدم ولي ايشون بخشش زياده و خيلي گذشت كرده و مي كنند و ميگن كه درك مي كنم كه تو چه شرايطي هستي
*****************************
بحث ما در مورد صبر بود اره دوستان صبر رو قبول دارم و نمي خوام ديگه با عجله پيش برم فعلا كه به خاطر انتقالي بهانه آوردم يعني واقعا هم بهانه دارم چون به اين راحتي ها انتقالي نمي دن و به ايشون گفتم كه بايد ارتباطمون محدود باشه از اين ور من تلاش مي كنم تا انتقاليم رو بگيرم خود اين پروسه انتقالي ممكنه يكسال يا بيش از يكسال طول بكشه و اين زمان خوبي براي فكر كردن و پرس و جو كردن و تحقيق بيشتره !!
مثل اينكه خيلي صحبت كردم الان با توجه به حرفهايي كه زدم اگه دوستان سوال يا پرسش و راهنمايي دارند بفرمايند تا منم ادامه بدم :shy:
مثل اينكه همزمان جناب مدير همدردي لطف نمودند و پاسخ دادند كه خواهش مي كنم متن بالا رو مطالعه كنند و دوباره بنده رو راهنمايي كنند
خب در مورد صحبتهاي جناب مدير
قبول دارم كه بنده احساسي هستم ! اما آيا هميشه احساسي بودن بد هست؟
اون احساسي بودني بد و نا پسند هست كه طرف منطق و عقل رو بكار نبره و صرفا به صورت احساسي برخورد كنه !
يعني بعد از اين همه مدت شناخت شما فكر مي كنيد كه بنده تا اين حد احساسي هستم كه به هيچ وجه به جنبه هاي عقلاني و منطقي فكر نمي كنم ؟!!
پس چطور بدون داشتن حمايت و به اينجايي كه الان هستم رسيدم؟!!
چطور از لحاظ موقعيت شغلي و كاري در جايگاه مناسبي هستم؟!!
آيا شما طرز برخود من با اجتماع و محيط پيرامون رو ديده ايد ؟!!
پس به طور قطع نمي تونيم بگيم كه بنده از لحاظ احساس نخستين فرد تالار هستم ؟!!! شما مثل اينكه مشكلات حادي كه ديگران مطرح كرده اند و شكستهاي زيادي تو زندگيشون خوردند رو ناديده گرفتيد؟!! يعني اون تصميمات از سر احساس نبوده ؟!!
چرا شما فكر مي كنيد شخصي كه اون نوع كليپها رو مي سازه صرفا حال و روز خودش رو بيان مي كنه ؟!!
بنده نسبت به سليقه هاي گوناگون كليپ درست مي كنم يا تاپيك مي زنم !! اما آيا اين دليل اينه كه حرفهاي توي كليپها يا تاپيكها همش حرفاي منه ؟!! يا احساس اون لحظه من رو نشون مي ده ؟!!!
در چندين مورد كليپ يا تاپيكهام متن نوشته ها رو دوستاني از طريق ايميل يا پيغام خصوصي ارسال كردند كه بنده متون اونها رو تبديل به كليپ يا تاپيك كردم !! پس تمام كليپها احساس من و حرف من نيست !!
من مثل يه كارگردان بودم كه در فيلمهاش از قصه هاي مختلف فيلم مي سازه آيا تمام فيلمهاي كارگردانان سرگذشت خودشون هستند ؟!! يا حرفهاي دل خودشون هستند ؟!! آيا كارگردانهايي كه فيلمهاي عاشقانه مي سازن همگي انسانهاي احساسي و دور از منطقي هستند ؟!!
در صورتي كه اينطور نيست در اغلب موارد يك تهيه كننده فيلمنامه رو از شخصي مي گيره و اون رو به كارگردان متبحري مي ده تا فيلم رو بسازه گاهي موارد خود كارگردان هم نوسينده است هم تهيه كننده كه در برخي تاپيكهاي بنده هم همينجوريه اما همه موارد رو نميشه به احساس خود بنده نسبت بديد ؟!!!
من قبول دارم كه تا حدودي احساسي هستم و اين رو اصلا خصلت بدي نمي دونم ! و دوست دارم كه هميشه عاشقانه زندگي كنم و اين هم به اين مورد اخير بنده يا مورد قبلي مربوط نميشه خوي و خصلت عاشقي نه صرف زميني اون بلكه دوست داشتن جهاني كه خداوند پايه گذار اون بوده و هست و در نهايت دوستي معبود و بندگان مخلصش در ذات بنده هست و نمي تونم از اينها جدا بشم !!!
در عين حال رفتارهاي متين و منطقي و... بنده رو كساني كه در اجتماعي كه باهاش سر و كار دارم مي تونند مشاهده كنند .
اما جناب سنگ تراشان قبول دارم كه بعد از اون اتفاق تا حدودي احساسم لطمه خورد چون به خاطر صداقت و سادگي خودم به فردي اطمينان كردم كه نبايد مي كردم !!!
ولي دليل نميشه كه هميشه اشتباه كنم اتفاقا اون تجربه اي خوبي براي بنده بود تا اسير مطلق احساس نشم و راههاي عقلاني رو بكار ببرم !
اين كليپها و كارهايي رو هم كه شما مي فرماييد هيچ ربطي به احساس بنده نداره ، يعني به عقيده شما تمام هنر مندها افرادي احساسي و بي خرد هستند ؟!!
و بايد دست از هنر خودشون بكشند كه بتونن عقلاني فكر كنند ؟!! من قبول دارم كه رمانتيك و تا حدودي آرماني هستم ولي به عقيده خودم رمانتيك و آرماني بودن بهتر از اينه كه انسان صفتهاي زشت رو در خودش جا بده مثل :
گرگ بودن به بهانه زرنگي ، داشتن اخلاق سو استفاده از ديگران ، حسود بودن ، دورويي و عدم صداقت و ......
به عقيده من انساني كه طينتش پاك باشه واحساس پاك رو در قلبش جا بده از خيلي از رذايل اخلاقي دور مي مونه حالا شايد در برهه اي از زمان هم به خاطر اين احساس پاكش لطمه بخوره ولي اين رو هم تقدير الهي مي دونم و همچنان دوست دارم احساسات پاك رو در خودم تقويت كنم اما در كنارش از عقلم نيز استفاده كنم .
با اينكه حرف شما رو در زمينه ساخت كليپ و كارهاي خودم قبول ندارم اما به سفارشات شما گوش مي دم و تستهاي شما رو انجام مي دم :72:
ممنون از راهنماييهاي ارزشمندتون
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان عزيز من گفته هاي شما را تاييد ميكنم چون خودم هم تقريبا شخصيتي مشابه شما دارم دلم پاكه و همه را به چشم پاك ميبينم دوست دارم عاشقانه زندگي كنم اما آرمان جان اين گفته افلاطون را نيز آويزه گوش ات كن
اگه با دلت كسي يا چيزي را دوست داشتي زياد جدي نگير چون كار دل دوست داشتنه درست مثل كار چشم كه ديدنه . اما هر وقت با عقلت كسي را دوست داشتي بدون كه اين عشق واقعيه
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام بر آرمان گرامی دوست و برادر عزیزم....انشاالله که خوب هستید...
واقعا چقدر زیبا تمام مسائل را توضیح دادید که دیگر جایی برای سوال نیست و فقط پاسخی مانده.....
در مورد """احساساتی"" بودن بنده به هیچ عنوان با مدیر گرامی موافق نیستم....چرا؟؟
چون ما با توجه به ملاک ها و سخنان و حتی رفتار فردی نمی توانیم به قطع او را احساساتی نامیم بخصوص وقتی که فردی را در دنیای مجازی مورد تحلیل قرار می دهیم....این یک دلیل و دلیل دوم اینکه::::حتما شما هم خود می دانید رفتار انسان ها در هر محیطی تابع شرایط و جو خاص و راحتی خاص آن محیط است....پس این می شود که آرمان عزیز در تالار چون کسی او را نمی شناسد و چون آزادی عمل دارد پس رفتار خود را با محیط منطبق می کند و دوست دارد قدری از هنر خود را نشان دهد حتی شاید تلاش کند خ.ود را بسیار هم عاشق نشان دهد.......اما همین آرمان در محل کار به عنوان فردی جدی و اجتماعی ظاهر می شود پس با محیط منطبق می شود......
در واقع بهتر بود به جایی واژه ""احساساتی"" از واژه ""انعطاف پذیری"" استفاده می کردیم..
برویم سر اصل موضوع......
آرمان عزیز در مورد اختلاف سطح تحصیلات شما به آن خانوم که خود به زیبایی مورد تحلیل قرار دادی باید بگوییم بله اختلاف سطح تحصیلی بسیار مهم است اما اگر فردی که از نظر تحصیلی از طرف مقابل در مرتبه پایینی قرار دارد سعی نماید که با بالا بردن اطلاعات عمومی و معلوماتش خود را به مرتبه او برساند هیچ اشکالی در این مورد نمی بینم...همان گونه که ارمان هم از لحاظ کاری و هم از لحاظ اطلاعات با آن خانوم برابر است حتی بالاتر از آن...
اما در مورد ادامه رابطه....باید بگوییم شما چون از لحاظ عاطفی به کسی نیازمند هستید (بخاطر آن ضربه قبلی) و قطعا هم دنبال کسی هستید که خلوص نیتی داشته باشد و از ابتدا صادقانه رفتار نماید بنابراین به سمت کسی جذب می شوید که حتی اگر خصوصیات دیگر را هم نداشته باشد این دو خصوصیت در او موج زند و این طبیعیست.
اما در این راه شاید این دو خصویت مورد نظر ما را از قضیه اصلی منحرف سازد و این قضیه همان ....داشتن آمادگی برای ازدواج و صبر کردن( که با توجه به نیاز بسیار دشوار است)
به نظر من شما کم کم و رفته رفته از میزان رابطه بکاهید.....و در آخر بکلی رابطه را قطع کنید
البته نه به صورتی که ان خانوم احساس کند واقعا راه برگشتی نیست می توانید مشکلات کاری را بهانه قرار دهید....
در این مدتی که رابطه خاصی با ایشان ندارید .....کمی استراحت کنید و اصلا به این موضوع فکر نکنید تا قدری ذهنتان ارام گیرد....
بعد از مدتی که ارامش یافتید آن وقت بدون اینکه دیداری با او داشته باشید یک بار دیگر تمام جوانب امر را بسنجید و اگر لازم باشد از مشاوران کمک بگیرید تا در تصمیم گیری دچار خطایی نشوید.....البته قطعا دچار خطایی نمی شوید چون در این مدت که هیچ رابطه ای با ایشان ندارید ذهن و احساسی ارامش یافته دارید که می تواند بدون عجله و بدون هیچ گونه دخالتی موقعیت را پردازش نماید/
اگر در این مدت.. که بهتر است یک و نیم ماه یا دو ماه باشد توانستید پاسخ تمام سوال هایتان را بیابید و دیگر هم نیازی به کمک دیگران برای راهنمایی نداشتید آن وقت بدون اطلاع دادن به خانوم مخفیانه رفتارها و اعمالش را زیر نظر قرار دهید..... و اگر همان کسی بود که شما می خواستید یک قرار ملاقات بگذارید برای شناخت بیشتر....
در ضمن قبل از ازدواج با او یا هر کس دیگری خواهش می کنم به مراکز مشاوره و ازدواج برای ارزیابی تشریف ببرید آنها با گرفتن تست ها و جلسه هایی خواهند گفت چقدر امادگی ازدواج دارید و ایا اصلا در حد هم هستید...
موفق باشید...
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آرمان 26
خب در مورد صحبتهاي جناب مدير
قبول دارم كه بنده احساسي هستم ! اما آيا هميشه احساسي بودن بد هست؟
اون احساسي بودني بد و نا پسند هست كه طرف منطق و عقل رو بكار نبره و صرفا به صورت احساسي برخورد كنه !
يعني بعد از اين همه مدت شناخت شما فكر مي كنيد كه بنده تا اين حد احساسي هستم كه به هيچ وجه به جنبه هاي عقلاني و منطقي فكر نمي كنم ؟!!
پس چطور بدون داشتن حمايت و به اينجايي كه الان هستم رسيدم؟!!
چطور از لحاظ موقعيت شغلي و كاري در جايگاه مناسبي هستم؟!!
آيا شما طرز برخود من با اجتماع و محيط پيرامون رو ديده ايد ؟!!
پس به طور قطع نمي تونيم بگيم كه بنده از لحاظ احساس نخستين فرد تالار هستم ؟!!! شما مثل اينكه مشكلات حادي كه ديگران مطرح كرده اند و شكستهاي زيادي تو زندگيشون خوردند رو ناديده گرفتيد؟!! يعني اون تصميمات از سر احساس نبوده ؟!!
چرا شما فكر مي كنيد شخصي كه اون نوع كليپها رو مي سازه صرفا حال و روز خودش رو بيان مي كنه ؟!!
بنده نسبت به سليقه هاي گوناگون كليپ درست مي كنم يا تاپيك مي زنم !! اما آيا اين دليل اينه كه حرفهاي توي كليپها يا تاپيكها همش حرفاي منه ؟!! يا احساس اون لحظه من رو نشون مي ده ؟!!!
در چندين مورد كليپ يا تاپيكهام متن نوشته ها رو دوستاني از طريق ايميل يا پيغام خصوصي ارسال كردند كه بنده متون اونها رو تبديل به كليپ يا تاپيك كردم !! پس تمام كليپها احساس من و حرف من نيست !!
من مثل يه كارگردان بودم كه در فيلمهاش از قصه هاي مختلف فيلم مي سازه آيا تمام فيلمهاي كارگردانان سرگذشت خودشون هستند ؟!! يا حرفهاي دل خودشون هستند ؟!! آيا كارگردانهايي كه فيلمهاي عاشقانه مي سازن همگي انسانهاي احساسي و دور از منطقي هستند ؟!!
در صورتي كه اينطور نيست در اغلب موارد يك تهيه كننده فيلمنامه رو از شخصي مي گيره و اون رو به كارگردان متبحري مي ده تا فيلم رو بسازه گاهي موارد خود كارگردان هم نوسينده است هم تهيه كننده كه در برخي تاپيكهاي بنده هم همينجوريه اما همه موارد رو نميشه به احساس خود بنده نسبت بديد ؟!!!
من قبول دارم كه تا حدودي احساسي هستم و اين رو اصلا خصلت بدي نمي دونم ! و دوست دارم كه هميشه عاشقانه زندگي كنم و اين هم به اين مورد اخير بنده يا مورد قبلي مربوط نميشه خوي و خصلت عاشقي نه صرف زميني اون بلكه دوست داشتن جهاني كه خداوند پايه گذار اون بوده و هست و در نهايت دوستي معبود و بندگان مخلصش در ذات بنده هست و نمي تونم از اينها جدا بشم !!!
در عين حال رفتارهاي متين و منطقي و... بنده رو كساني كه در اجتماعي كه باهاش سر و كار دارم مي تونند مشاهده كنند .
اما جناب سنگ تراشان قبول دارم كه بعد از اون اتفاق تا حدودي احساسم لطمه خورد چون به خاطر صداقت و سادگي خودم به فردي اطمينان كردم كه نبايد مي كردم !!!
ولي دليل نميشه كه هميشه اشتباه كنم اتفاقا اون تجربه اي خوبي براي بنده بود تا اسير مطلق احساس نشم و راههاي عقلاني رو بكار ببرم !
اين كليپها و كارهايي رو هم كه شما مي فرماييد هيچ ربطي به احساس بنده نداره ، يعني به عقيده شما تمام هنر مندها افرادي احساسي و بي خرد هستند ؟!!
و بايد دست از هنر خودشون بكشند كه بتونن عقلاني فكر كنند ؟!! من قبول دارم كه رمانتيك و تا حدودي آرماني هستم ولي به عقيده خودم رمانتيك و آرماني بودن بهتر از اينه كه انسان صفتهاي زشت رو در خودش جا بده مثل :
گرگ بودن به بهانه زرنگي ، داشتن اخلاق سو استفاده از ديگران ، حسود بودن ، دورويي و عدم صداقت و ......
به عقيده من انساني كه طينتش پاك باشه واحساس پاك رو در قلبش جا بده از خيلي از رذايل اخلاقي دور مي مونه حالا شايد در برهه اي از زمان هم به خاطر اين احساس پاكش لطمه بخوره ولي اين رو هم تقدير الهي مي دونم و همچنان دوست دارم احساسات پاك رو در خودم تقويت كنم اما در كنارش از عقلم نيز استفاده كنم .
با اينكه حرف شما رو در زمينه ساخت كليپ و كارهاي خودم قبول ندارم اما به سفارشات شما گوش مي دم و تستهاي شما رو انجام مي دم :72:
ممنون از راهنماييهاي ارزشمندتون
سلام
من گرچه همان نظر قبلی در پست 16 را دارم لیكن ذكر چند نكته را لازم می دانم.
یكم: جناب نقاب تصور كردند كه من آن خانم را می گویم احساساتی، در حالیكه من نظرم روی آرمان 26 هست.(گرچه آن خانم هم جای بحث بیشتر دارد)
دوم: جواب شما همانطور كه انتظار می رفت دفاعی بود. یعنی به جای تامل كافی كه به نظرم حداقل چند روز فكر نیاز داشت، با فاصله كمی پست زده شد و همین طور كه خود شما در تالار شاهدید این یكی از نشانه های احساسی بودن و بلافاصله موضع گرفتن هست.
در این گونه موارد خطاهای شناختی بسیاری هم رخ می دهد. و سوء برداشتها اجتناب ناپذیر است.
لطفا دقت فرمایید.
اصلا بحث این نیست كه احساسات خوب هست یا بد. اگرچه دامنه احساسات وسیع هست. و كلمه احساس وقتی توسط یك مشاور به كار گرفته می شود با معنی های عامه آن متفاوت هست.
وقتی می گویم احساسات منظورم یك مشت حرفهای عاشقانه و مهر و محبت و ... نیست.
احساسات وسیع هستند از یك طرف شاد بودن ، خوشحالی هست،تا ناراحتی و عصبانی بودن و تنفر و ...
پس وسیع هست.
اما از این مهم تر تصمیم های احساسی سریع گرفته می شود. و تك بعدی.
در واقع تك بعدی بودن آن اثر تالی سرعت تصمیم گیری هست. اگر تصمیمی بخواهد دقیق باشد یا گفته ای بخواهد عمیق باشد نیاز به زمان برای ارزیابی جوانب آن دارد.
آنچه كه درمورد كلیپ و هنر و ... گفتم. اصلا و ابدا به معنی نامطلوب بودن آن نیست. بله ممكن است بخشی از آن از احساس تاثیر گرفته باشد. اما به معنی منفی آن نیست.
توضیحاتم در این مورد توجه دادن به سرنخهایی هست كه نشان می دهد كه بعد احساسی شما در زمانهای مهم اثربخش و تصمیم گیرنده هست.
اصلا منطقی بودن و احساسی بودن در برابر هم نیست كه شما را محكوم به احساسی بودن بكنم.
بلكه این دو جزء در همه به چشم می خورند، اما منشاء اثر بخشی و تصمیم گیرندگی در بعضی افراد بیشتر تابع احساسات هست. و البته این احساسات بد نیست و تصمیمش هم می تواند بد نباشد،به شرطی كه خویشتنداری ، صبوری و همه جانبه گرایی در آن لحاظ شود.
مثلا در مورد شكست قبلی اتان، نه شما آدم بدی بودید، نه احساساتتان بد بود و نه ....
بلكه روش شما و تصمیمات شما بیشتر تحت تاثیر زلالی احساستان بوده است.
شما از خودتان و كلیپها و روشتان دفاع كردید. اما نمی دانم در برابر چی دست به این دفاع زده اید.
تصور می كنم من نظرم را مبهم داده ام. خودت بهتر می دانی من شاید بیشتر از هر كس دیگری در تالار به خاطر هنرمندی ها و خلاقیت هایت تشویقت كرده ام. نه بحث انتقاد نیست. بلكه می خواهم توجه كافی داشته باشید كه انرژی فراوانی كه برای تولید و یا انتخاب كلیپ یا ... می گذارید سرنخهایی هست به قدرت احساسی شما و البته در این مورد مثبت هست.
احساسات شمشیر تیز و برنده ای هست. كه یك لبه اش تا جایی می رود كه دیگران عشق می نامند و یك لبه اش تا تنفر....
شاید این جمله كه عشق و تنفر قرین هم هستند را شنیده باشید. این جمله فقط در مورد كسانی صدق می كند كه احساسات مركز تصمیم گیری آنها را در دست دارد.
خلاصه:
پست قبلی ام را به دقت مطالعه كن.
توضیحات من به هیچ وجه به معنی نقد و حمله به شما را ندارد و میدانم فرد موفق و با صلاحیتی هستید. همانطور كه در این تالار نشان داده اید. اما هر چه بالاتر باشیم هم احتمال افتادنمان بیشتر هست و هم شكستنمان درناكتر. و خود می دانید من فقط در برابر اندك مراجعانی كه توانسته ایم اعتماد قوی با هم پیدا كنیم چنین رك و صریح خطرها را گوشزد می كنم و انتقادهایم را مطرح می كنم.
در ضمن تحقیقات میدانی شما ، بیشتر حداقل های یك انتخاب را به اثبات می رساند ، لكن خصوصیات ریزی كه افراد دارند، با این تحقیقات كمتر به دست می آید.
همه اینها به معنی منفی بودنم نظرم در رابطه با ازدواج با این خانم نیست، به معنی نظر منفی ام به طور كلی در مورد ازدواجت در شرایط كنونی هست. به طوری كه چنان همه جانبه و با شناخت ازدواح كنی كه هرگز بعدا این جمله را از زبانت نشنویم كه :
نقل قول:
زماني كه من متوجه شدم اين خانم بنده رو فريب داده و به دروغ متوصل شده ديگه چه دليلي براي دوست داشتن يا دلسوزي وجود داره؟!!
خب معلومه هر كس ديگه هم جاي بنده بود اين خانم رو از زندگيش بيرون مي كرد كه بنده هم همين كار رو كردم چون دليلي براي زندگي كردن با ايشون نداشتم !! و عمرا نمي تونم و نمي تونستم با انساني كه صداقت نداره زندگي كنم !!!
یعنی:
احساست سریع می آید و با تحریف شناخت ها ، چشم عقل را بسته و با توجیه، انتخاب را مثبت نشان می دهد. همین احساس بعدا با دیدن نقطه منفی به صورت انفجاری عمل كرده و احساس شكست می دهد و همه چیز را سیاه نشان می دهد.
لذا اگر احساس را فقط چاشنی كار كنیم و با خونسردی و منطقی ازدواج كنیم، پس از ازدواج هم لازم نیست فردی را از زندگیمان بیرون كنیم و همه تقصیر را به گردن او بیندازیم.
اگر كسی كه انتخاب كرده ایم نقاط ضعف دارد ، یا نقاط منفی دارد یا اینكه ما را فریب خواهد داد ، پس ما هم آنقدر مقصر بوده ایم كه به خاطر تسامح فریب بخوریم. و به خاطر همه جانبه ندیدن از روی این نقاط ضعف به سادگی عبور كرده ایم.
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان جان
درست است كه نمي خواستيد اين رابطه به اين شكل در بيايد ولي به هر روي يك بحثي وجود دارد به اسم كنترل شخصي . به هر روي شما با توجه به مسئله اي كه برايتان اتفاق افتاده و در مسير جديدي كه افتاده ايد بايد يك كمي كنترل احساس خود را به دست بياوريد .
به نوعي آرمان جان شما آنچنان مهربان هستيد كه مي خواهيد از احساس خودتان و اين خانم و رابطه دفاع كنيد . قابل تحسين هم هست . كسي به اين خانم خورده نمي گيرد و ايشان را زير سئوال نمي برد .شرايط شما به لحاظ زماني و احساسي درست نيست . به نظرم زماني كه به شما پيشنهاد دادم زمان درست و خوبي است تا شما كاملا بر روي احساسات خود كار كنيد.
شما فردي بسيار مهربان هستيد و در نتيجه بسيار هم آسيب پذير خواهيد بود . مي بخشيد ولي انسان براي مهرباني كردن به سايرين كاملا بايد دلائل محكم وقوي داشته باشد و دليلي ندارد ما هميشه از احساسات افسار گسيخته حتي اگر احساسات مثبت باشند كه اين دسته از احساسات هم مي تواند جنبه تخريبي داشته باشند چرا كه در شما اينگونه بوده و هست ،پيروي كنيم و در نتيجه آسيب ببينيم .
آرمان شما در تمام طول رابطه قبلي با آن خانم ( همسر سابقتان ) دائم در حال دلسوزي بوديد و در نتيجه آسيب درست و حسابي هم خورديد . و زماني هم كه پرده ها كنار رفت باز پاي احساسات ميان آمد و باز هم آسيب درست و حسابي خورديد . در نتيجه اين احساسات افسار گسيخته را بايد سروساماني بدهيد .
برادرم شما سعي مي كنيد انسان خوبي باشيد ولي اندازه خوبي هم بايد تعاريف خودش را داشته باشد تا تداوم داشته باشد و ضرب المثل از آنسوي بام افتادن معنا نيابد .
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام برادر بزگوارم آرمان عزیز:
ضمن تایید نظرات ارزنده بزرگان و خصوصا مدیریت عزیز فکر نکنم جایی برای پاسخ من باشد...
من هم خواهش می کنم فعلا صبر کنید و برای مدتی با خودتان خلوت کنید و تنها به نتیجه برسید. و حتما به دور از از ارتباطات تلفنی، اس ام اسی، اینترنتی با ایشان باشید( مطمئن باشید صد درصد اینگونه روابط باعث عجله در تصمیم گیری و بعضا اشتباه شناختی می شوند...) تا به بهترین وجه ممکن و بدور از احساسات به نتیجه برسید،... نه برادرم احساسات خوبه اما به وقتش، فعلا شما باید با عقل و منطق به نتیجه برسید.البته روان شناسا میگن آدم هایی احساساتی آسیب پذیرترین افراد هستند...
پس باز هم قدری تامل آرمان جان... اما ممکنه در این مدت نگران باشید که نکنه این خانم خواستگار دیگری براشون پیدا بشه، که شاید بهتر باشه از ایشون برای تصمیم گیری فرصت بگیرید تا با خیال راحت به نتیجه برسید.
راستی یه سوال هم داشتم آیا بودن این خانم هیچ عاملی در تصمیم شما برای جدای از خانم سابق نشد؟
می دونم که به امید خدا بهترین نتیجه و تصمیم را می گیرید...:72:
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
با سلام مجدد و تشكر از راهنماييهاي دوستان
در جواب خانم este7 نه خير جدايي از اون خانم ربطي به اين مورد نداشته چون تا قبل از جدايي بنده هيچگونه ارتباطي با اين خانم يا هيچ شخص ديگه اي نداشتم و خيلي هم به زندگي خود علاقه مند بودم ، جالبه بدونيد براي اينكه بيشتر در خدمت زندگي و خانوادم باشم در طول اون يكماه و خورده اي زندگي بالكل كامپيوتر رو جمع كردم و خواستم تا همه حواسم معطوف به خانوادم باشه همين الان هم بعد از ازدواج مطمئنا بيشتر وقت خود را با خانواده خواهم بود و دليلي نيست كه فكر و ذهنم معطوف به مورد جانبي باشه ! اما عدم داشتن صداقت و يكسري مسائل ديگه كه قبلا توضيح دادم باعث اين جدايي شد كه مسلما تصميم بر جدايي از روي احساس نبوده و راهي جز اين در پيش رو نداشم و لازم نمي دونم همه چيز رو در اين تالار توضيح بدهم .... اين رو نه تنها بنده بلكه تمام كساني كه از نزديك با بنده در ارتباط هستند مي دونن كه اون خانم نه لياقت بنده رو داشته و از هيچ لحاظي با بنده تناسبي نداشتند و مقصر اصلي رو خودم مي دونم كه بيخود و بيجهت براي كسي دلسوزي كردم كه لياقتش رو نداشت!!!
اما در مورد ترس از از دست دادن اين دختر ، بايد بگم كه من هنوز به ايشون آنچنان علاقه مند نشدم كه بخوام ترس داشته باشم كه خواستگاران قبل از بنده اقدام كنند ، با خودشون هم صحبت كردم كه نياز به فكر و استراحت دارم و بايد فرصت كافي براي سر و سامان دادن زندگي و همچنين فراموش كردن تجربه قبلي داشته باشم ....
اما متاسفانه اين دختر خانم از نوع رفتار بنده حس مي كنن كه بنده اصلا علاقه اي به ايشون ندارم يا يه جورايي مي خوام ايشون رو از سر خودم باز كنم ، و اصرار دارند كه بنده سريعتر تصميم بگيرم و با خانواده ايشان صحبت كنم ، اما بنده يك فرصت يكساله از ايشون خواستم و همين مطالب شما دوستان رو دارم رعايت مي كنم يعني گفتم كه تا اون مدت نبايد ارتباطي با هم داشته باشيم ، اما خواهشا كمك كنيد تا بتونم از اين حالت خارج بشم خب بالاخره من در مورد ازدواج با اين خانم از اول نه جواب مثبت دادم و نه منفي ؟!!
قبل از مطرح كردن هم به ايشون گفتم شما مي تونيد در طي اين يكسال اگر موقعيت مناسب و خواستگاراني هم داشتيد به اونا جواب مثبت بديد!!
اما اين خانم گفتن تو داري به من توهين مي كني ، من همون كسي رو كه مي خواستم و دنبالش بودم در وجود تو ديدم هرگز نمي تونم به كسي ديگه فكر كنم :302: تو تمام معيارهاي منو داري پس هر چقدر بخواي منتظر مي مونم :302:
در پاسخشون گفتم ببين زندگي و شرايط دست ما نيست و ممكنه شرايطي پيش بياد كه ما نتونيم ازدواج كنيم پس نبايد كاري كنيم كه به هم وابسته بشيم .......
در مورد مسائل كاري هم كه قبلا باهاشون صحبت كردم ايشو ن گفتند كه من از همون ابتدا زماني كه خانواده در مورد ازدواج صحبت مي كردن مي گفتم كه من دوست دارم بيشتر به زندگيم برسم و حتي تخصصم رو جوري انتخاب كنم كه بيشتر در محيط خونه باشم تا محل كار چون مي خوام از زندگيم لذت ببرم و در آرامش باشم نه اينكه زندگي من با كار عجين بشه !!
و از هر لحاظ كه من دارم بهانه ميارم ايشون با دلايلي سعي مي كنند پاسخ بدهند و من رو قانع كنند:302:
............ شما بوديد چيكار مي كرديد؟!!! چطوري برخورد كنم ؟!!!
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام به تمام دوستان و آرمان 26:
چقدر تاپیک شما زود جلو رفت!!!!
من دیروز نبودم میبینم الان چقدر جواب زدن...آقا آرمان این مزد زحماتتون تو تالاره:
ضمن تشکر از دوستان و مدیر همدردی و جواب های دوستان....
تمام دوستان نظرات خوبی دادن ولی من در یک مورد متعجبم؟
آقا آرمان هیچ دقت کردی که در مقابل نظرات گاردی دارید...؟مطمئنم الان جواب منو می زنید که اصلا و من فقط رابطمونو توضیح دادم....نه...من نمی پذیرم ..از نوع پاسخ شما معلومه..
یادمه 2 تا 3 هفته قبل در تاپیکی در جواب یکی از دوستان که از تهرانی بودن خود دفاع می کردن گفتین:نم دارم داماد تهرانی ها میشم....
میشه بگید
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
باز هم سلام
خانم
rsrs1380
باور كنيد من نمي خوام از اين خانم دفاع بكنم ،و هر چي كه اين مدت در مورد اين خانم مي دونستم نوشتم والله من تصميم قاطعي ندارم كه حتما با ايشون ازدواج كنم و به غير از اين مورد موارد ديگري هم پيشنهاد شده كه به هيچ كدومشون فكر نمي كنم !!! هر چي كه به جلوتر مي رم بيشتر و با منطق دارم به تمام جوانب قضيه مي نگرم تازه اگه ميخواستم حتما اينكار رو بكنم دليلي نبود كه بيام و تاپيك بزنم ، خب شما مواردي رو عرض مي كنيد و من در هم در قبالش وظيفه دارم توضيح بدم ، يعني اگه اين خانم دختر خوب با حجاب و متدينيه بايد ايشون رو جور ديگه جلوه بدم ؟!!
همانطور كه شما از راه مجازي و بدون داشتن شناخت از اون خانم و صرفا به خاطر صحبتهاي بنده و تجربه قبلي بنده داريد راهنمايي مي كنيد بنده هم چون لا اقل اندك شناختي از اون خانم دارم در مورد پاره اي از خصوصياتشون بايد توضيح بدم درسته ؟!
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام
آرمان گرامی دوست و برادر خوبم ؛ دوستان در و مخصوصا آقای مدیر راهنمایی های خوب و جامعی کردند . اما من هم نظر خودم را با توجه به شناختی که از شما دارم و با توجه به موردی که دربارش توضیح دادی میگم :
1) بنظرم بعد از اون نفر قبلی و مشکلاتی که برات بوجود اومده بود خیلی زوده که به یک رابطه جدید فکر کنی . اصلا از فکر ازدواج و ... بیرون بیا . برو کمی به خودت برس . میتونی به مسافرت و ورزش و ... بپردازی ، حداقل به مدت سه ماه .
2) این خانوم رفتارش بنظر من کمی مشکوکه ، بهتره از خیر این مورد بگذری .
موفق باشی .
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آرمان 26
مقصر اصلي رو خودم مي دونم كه بيخود و بيجهت براي كسي دلسوزي كردم كه لياقتش رو نداشت!!!
اما متاسفانه اين دختر خانم از نوع رفتار بنده حس مي كنن كه بنده اصلا علاقه اي به ايشون ندارم يا يه جورايي مي خوام ايشون رو از سر خودم باز كنم ، و اصرار دارند كه بنده سريعتر تصميم بگيرم و با خانواده ايشان صحبت كنم ،
اما اين خانم گفتن تو داري به من توهين مي كني ، من همون كسي رو كه مي خواستم و دنبالش بودم در وجود تو ديدم هرگز نمي تونم به كسي ديگه فكر كنم :302: تو تمام معيارهاي منو داري پس هر چقدر بخواي منتظر مي مونم :302:
در پاسخشون گفتم ببين زندگي و شرايط دست ما نيست و ممكنه شرايطي پيش بياد كه ما نتونيم ازدواج كنيم پس نبايد كاري كنيم كه به هم وابسته بشيم .......
در مورد مسائل كاري هم كه قبلا باهاشون صحبت كردم ايشو ن گفتند كه من از همون ابتدا زماني كه خانواده در مورد ازدواج صحبت مي كردن مي گفتم كه من دوست دارم بيشتر به زندگيم برسم و حتي تخصصم رو جوري انتخاب كنم كه بيشتر در محيط خونه باشم تا محل كار چون مي خوام از زندگيم لذت ببرم و در آرامش باشم نه اينكه زندگي من با كار عجين بشه !!
و از هر لحاظ كه من دارم بهانه ميارم ايشون با دلايلي سعي مي كنند پاسخ بدهند و من رو قانع كنند:302:
............ شما بوديد چيكار مي كرديد؟!!! چطوري برخورد كنم ؟!!!
آرمان جان با توجه به گفته های شمامن فکر میکنم شما دقیقا دارین اشتباه ازدواج اولتون رو تکرار میکنید . یعنی چون ایشون فکر میکنن که شما همون کسی هستین که دنبالش بوده شما باید خودتون و شرایط روحی که بعد از ازدواج اولتون بوجود اومده را ندید بگیرید و به خاطر حس دلسوزی با ایشون ازدواج کنین.من می دونم که شما هم این خانوم رو مناسب ازدواج میدونین و لی مهم زمان ازدواج شماست که به نظر من باید صبر کرد . بعد از مدتی اگه واقعا احساس کردین که این خانوم شرایط ازدواج با شما رو دارند اقدام کنید
نکته ی دومی که به نظرم رسید اینه که از صحبت های این خانوم مشخصه که ایشون از روی بالغشون صحبت نمیکنند. همش تحت تاثیر احساساتشون صحبت می کنند.خوب به نظر شما این خانوم هم زمان ازدواجشونه؟ درک درستی از ازدواج داره؟
مطمئن باشد که تصمیم قاطع شما در مورد قطع رابطه نه تنها به شما بلکه به این خانوم هم کمک بزرگی میکنه.
اگه این خانوم الان نتونن شما و شرایط شما رو درک کنند پس چه امیدی دارید به فردا . آیا ایشون همراه مناسبی برای شماست؟
پس محکم و قاطع تصمیم خودتون رو بگیرین و از ایشون هم یک بار دیگه خواهش کنید که شرایط شما رو درک کنند و با این جدایی که صد البته به نفع هر دوی شماست موافقت کنند.
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
یكم: جناب نقاب تصور كردند كه من آن خانم را می گویم احساساتی، در حالیكه من نظرم روی آرمان 26 هست.(گرچه آن خانم هم جای بحث بیشتر دارد
یكم: جناب نقاب تصور كردند كه من آن خانم را می گویم احساساتی، در حالیكه من نظرم روی آرمان 26 هست.(گرچه آن خانم هم جای بحث بیشتر دارد)
[/quote]
سلام جناب مدیر....
نخیر اگر دقت فرمایید بنده منظورم آرمان گرامی بود همان گونه که در سخنان خود اشاره کردم....
به هر حال ممنون از توضیحات مفید و ارزشمند شما...
ولی من معتقدم آرمان به گفته شما در ان حد هم احساساتی نیست فقط انعطاف پذیری بالایی دارد....تشکر..
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام به تمام دوستان و آرمان 26:
چقدر تاپیک شما زود جلو رفت!!!!
من دیروز نبودم میبینم الان چقدر جواب زدن...آقا آرمان این مزد زحماتتون تو تالاره:
ضمن تشکر از دوستان و مدیر همدردی و جواب های دوستان....
تمام دوستان نظرات خوبی دادن ولی من در یک مورد متعجبم؟
آقا آرمان هیچ دقت کردی که در مقابل نظرات گاردی دارید...؟مطمئنم الان جواب منو می زنید که اصلا و من فقط رابطمونو توضیح دادم....نه...من نمی پذیرم ..از نوع پاسخ شما معلومه..
یادمه 2 تا 3 هفته قبل در تاپیکی در جواب یکی از دوستان که از تهرانی بودن خود دفاع می کردن گفتین: دارم داماد تهرانی ها میشم....
میشه بگید معنی این جمله چیه؟تفکر در رابطه اون با خودتون..می دونید چی می گم؟نه؟
پس دوست و همشهری من دقت کن...اینبار گوش کن ...ببین صحبت تمام دوستان در یک جهت ولی شما !!!!
در رابطه با صحبت هایی که در حیطه رشته خودم گفتم هم باید چند نکته رو اضافه کنم:
پزشکی حرفه بسیار مقدسی است و تمام افراد شاغل در اون پاک و خوش کردار هستند چون هیچ انسانی وقتی فردی خودش رو در اختیارش قرار می ده هیچ فکری جز نجات اون شخص نداره...این یک سخن...
اما دانشگاه شاهد...من اونجا رو دیدم...دانشگاه شاهد چیزی جدا از دانشگاههای دیگه است ..من چند بار اونجا رو دیدم ..دقیقا محیطشم می دونم. ولی چیزی که اونجاست تمام پزشکی نیست...اون دانشگاه به خاطر جو حاکم به افراد اجازه نمی ده اونچه هستن باشن..راستش اگر می گفتید در دانشگاه های عادی هستن من یکی خیالم راحت تر بود...چرا؟
چون در این دانشگاهها همه همونی هستن که واقعیت دارن..نمی خوام چیزی رو زیر سوال ببرم ولی این حقیقتی است که نگفتنش موجب نبودنش نمی شه...اونجا همه این طورن می تونید بپرسید چون جز اون امکان نداره...ولی در سایر دانشگاهها نه...هیچ کس و هیچ نهادی در دانشکده های پزشکی نمی تونه به هیچ چیز پزشکان تذکر بده حتی اگر بدترین ظاهر و رفتار رو داشته باشن چون اونجا پزشک بالاترین رتبه رو داره. پس نمی تونید قسم بخورید که 100 % شناخت دوستانشون قطعی است.پس دقت کنید...
من با تمام وجود آرزو می کنم که اون همون کسی باشه که فکر می کنید....ولی این آرزو ست....
چند نکته در رابطه کار که گفتم اضافه کنم:
چون فرموده بودید حرف های من شما رو نگران کرد...
باید بگم همه دختران پزشکی خوب بلدن رابطه مقابل رو کنترل کنند ولی آرمان عزیز یکی از اشکالات خود من در رابطه با خواستگارم همین بود...اون کار می کرد چون مجبور بود کار کنه و عاشق پزشکی بود ولی کم کم با اینکه من خودمم پزشک بودم داشتم اذیت می شدم چون شغل پر استرسی است..گاه زن و شوهر هردو پزشک همو درک نمی کنن چه برسه که مرد یک رشته دیگه باشه....من بالا و پایین رشته رو نمی گم چون به نظر من همه رشته هاغ مفیدن ولی نوع کار پزشکی متفاوته.ایشون وقتی اینترن میشه یک روز کامل کشیکه .فرداش اونقدر خسته است که همش خوابه و یک روز آزاد داره که اونم چون فرداش باید بره کشیکهمش به غصه میره این حقیقته...ولی همه این طور نیستن...شما باید با درک صحیح جلو بری...اینن نگرانی ها رو بپذیر..ایشون تو محیط کاری بسیار با مردان ارتباط داره ..حتی اگر سخت ترین آدم باشه مجبوره چون کارش پیش نمی ره..منم اگر از هرکس بپرسن همون طور که خواستگارم از همکلاسیام پرسیده بود میگن محکم محکم است ولی منی که محکمترینم وقتی یکی از همکلاسام یا رزیدنتام می اومد پهلوم خواستگارم سرخ میشد..بعدشم می گفت خوب من به تو اطمینان دارم...ببین آقا آرمان این جور درسته...اینا رو بپذیر..اون الان تو این دانشگاهه برای همیشه که ااونجا نیست..کاش دانشگاه دیگه ای بود من خیالم راحت تر بود....
بعد دوران طرح که 2 سال در جاهای محرومه..هرچه قدرم پارتی داشته باشه باید بره دهات اطراف..باید باهاش بری وگرنه از هم دور می شید..می تونی؟
بعد هم رزیدنتی..تو رزیدنتی که دیگه شاهد نیست ..هر جا ممکنه باشه...پس خوب فکر کن...
گفتی نمی دونم می تونم اینا رو بپذیرم یا نه ولی باید اگر می خوای شروع کنی بپذیری که اون مجبوره به مردها دست بزنه .....جاهای رو معاینه کنه که تو متنفر باشی.... ولی اینا حقیقت پزشکی و اون نمی تونه بگه من نمی کنم چون شوهرم دوست نداره....متوجهی؟
من و خواستگارم با اینکه هم رشته بودیم هروقت به این نقطه می رسیدیم اذیت بودی مولی هردو می دونستیم شغلمونه ...پس تو هم باید بدونی؟با شک جلو نرو...
ایشون خصوصیات خوب زیاد داره ..خانواده خوب و .. ولی طریقه آشنایی شما و اینکه در دوران ناراحتی شما وارد شده خطرناک هستش.....
یا بهتره بگم قابل ترسیدنه...نمی دونم چقدر به این جواب های بچه ها گوش میدی تو زندگیت ولی من که از نظرات خوب استفاده کردم و ضرر نکردم....پس تو هم ضرر نمی کنی....
گاهی در لحظه کسی رو از دست میدی ولی تو همون کلی خیر وجود داره...شما بهش گفتی به هم پیام بدیم..الان با پیام ارتباط دارین ولی شما جدی خواستگاری نکردی..میشه بگی اسم این خانم چی میشه؟
تو دنیای مجازی آشنا شدید..!خانواده مذهبی داره!خودش اظهار تمایل اولیه کرده!قبول کرده به شما پیام بده!عجیب نیست.....
فکر کن....دقیق فکر کن..برای فرار از غم نباید دنبال جایگزین بگردیم باید اول اون زخم التیم پیدا کنه بعد نفر بعد....
و یک سوال از کجا مطمئنی وقتی عشقتون فرو کش کرد مسئله قبلی تو براش مهم نمی شه....
من بازم میکم اون خانم با شناخت به شما علاقه مند نشده از احساس بوده شایدم دلسوزی ...زمان بده ...صبر کن...عجله نکن...اصلا ....حتی اددامه رابطه به بهونه انتقالی هم کار بدی است...این چطوره..یعنی انتظار داری اون چند مدت بمونه بعد تو بگی نه؟؟؟یا آره؟؟؟؟ هیچ فکر احساس اون دخترو کردی...تو این مدت اون به تو وابسته میشه و کارت سخت میشه....اشتباه نکن..
اگر سوالی بود در خدمتم...
فکر کن....
فکر کن....
فکر کن...
آنکه پر نقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلامي دوباره
من كه كسي رو به انتظار ترغيب نكردم تمام تلاشم تو اين مدت اين بوده كه به ايشون بگم بايد بيشتر فكر كنيم و بهتره يه مدت از هم جدا باشيم اما ايشون خودشون مي گن با جدا بودن مشكل حل نميشه!!! و بازم ميگن كه چه اشكالي داره كه مثلا صبح با پيام صبح بخير هم بيدار بشيم و يا شب با پيام شب بخير هم به رختخواب بريم !!
چرا شما فكر مي كنيد كه اين ارتباط از طرف بنده است ؟!! من با توجه به مشكلات و شرايطم خيلي دوس دارم كه فقط و فقط با خودم باشم و يه مدت خلوت كنم ! بدون هيچ استرس و فشاري يه مدت رو بگذرونم و در آرامش تصميم بگيريم و در اين مورد هم با ايشون صحبت كردم اما مثلا شده كه يه روز اصلا پيام نمي ديم اما شب ايشون با يه شكلك گريه يا ناراحتي كه برام مي فرسته بنده رو تحت تاثير قرار مي ده و من هم مجبورم كه يه پيام بدم ، خب منم انسانم درسته بايد جلوي احساسم رو بگيرم!! اما شما راهكار بديد بگيد چطوري مثلا وقتي ايشون ميگه كه دارم از دلتنگي مي ميرم !! و يا پيامهايي با اين مضون مي دهند و بنده هم كه بي علاقه به اين دختر خانم نيستم چطوري مي تونم احساس خودم رو كنترل كنم ؟!!
البته اين بار ايشون قبول كردند كه چند ماه با هم هيچ ارتباطي نداشته باشيم !! هر چند كه قرار بود توي همين ماه ملاقاتي با هم داشته باشيم و بعد جريان خواستگاري رو به طور رسمي مطرح كنم و از اين بابت خوشحال بودن اما به يكباره نگرانيهاي من شروع شد و اين تاپيك رو باز كردم و بالطبع تصميم ملاقات هم كنسل شد و ايشون از اين بابت فعلا ناراحت هستند و اظهار دلتنگي مي كنند كه چند ماهه بنده رو نديدن و باز هم بايد صبر كنيم !!
حالا شما بگيد چطور مي تونم از احساسات ايشون و خودم بكاهم ؟!! و ايشون رو آروم كنم !!
تا بتونيم دور از هم بهتر تصميم بگيريم :302:
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان عزیز به نظ بنده شما چون خودتان انسان خوب و همدردی هستید نمی توانید جلوی این حس را بگیرید و شاید به اشتباه هم می پندارید همه افرادی که از ما درخواست کمک دارند پس نیازمند کمک و همدردی هستند و ما نباید احساس انان را خرد کنیم....
همان گونه که در مورد این خانوم دچار چنین برداشتی هستید در واقع نوعی عذاب وجدان در صورت قطع رابطه و ناراحتی ایشان از این قطع رابطه....
ولی ارمان گرامی بگذارید بگوییم در برخی موارد همدردی و نیاز برخی از افراد به ما نه تنها فقط برای نیاز است بلکه برای جلب توجه و ارضا این نیاز است....
نمونه بارزش ...رفتارهای این خانوم هست ....وقتی که شما می گویید رابطه را قطع کنیم او خود را ناراحت و افسرده نشان می دهدو با فرستادن پیام ها و مواردی از این قبیل سعی دارد شما از این ناراحتی او تحت تاثیر قرار گیرید و از آنجا که فکر می کنم شما در موقعیت های مختلف انعطاف پذیری بالایی از خود نشان می دهید در نتیجه سعی می کنید او را درک کرده و از این احساس خلاصش کنید حتی اگر به نفع شما نباشد...
من نمی توانم قطعی در مورد این خانوم نظر دهم اما با اطمینان می گوییم بعضی از دختران برای جلب نظر دیگران بخصوص جنس مخالف ....حاضر می شود خود را ضعیف تر از ان چه هست نشان دهد و همچنین وابسته تر به جنس مخالف.....شاید برای اثبات این حسش چند دروغ هم بگویید یا تظاهر به ناراحتی نمایید.....اصلا شاید هم واقعا ناراحت باشد و شیفته ولی برایش فقط رسیدن به شما مهم باشد نه صلاح شما......
پس این یعنی نوعی خودخواهی>>>>چرا؟؟؟
زیرا ما هر کاری می کنیم تا به هدف خود برسیم حتی اگر خود هدف مورد اسیب قرار گیرد..
البته من گفتم نمی توانم دقیق نظر دهم چون نه خانوم را کاملا می شناسم و نه از رفتارشان آگاهم....ولی موارد بسیاری را دیده ام که در ظاهر برای رسیدن به طرف هر کاری می کنند ولی در باطن تنها به خود و آینده خود می اندیشن...
ولی خواهشن برداشت بد نفرمایید منظور من این خانوم نیست من گفتم دخترانی را دیده ام که این گونه اند....وگرنه شما خودتان قطعا می دانید او چگونه فردی است..
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
من نمی توانم قطعی در مورد این خانوم نظر دهم اما با اطمینان می گوییم بعضی از دختران برای جلب نظر دیگران بخصوص جنس مخالف ....حاضر می شود خود را ضعیف تر از ان چه هست نشان دهد و همچنین وابسته تر به جنس مخالف.....شاید برای اثبات این حسش چند دروغ هم بگویید یا تظاهر به ناراحتی نمایید.....اصلا شاید هم واقعا ناراحت باشد و شیفته ولی برایش فقط رسیدن به شما مهم باشد نه صلاح شما......
پس این یعنی نوعی خودخواهی>>>>چرا؟؟؟
زیرا ما هر کاری می کنیم تا به هدف خود برسیم حتی اگر خود هدف مورد اسیب قرار گیرد..
البته من گفتم نمی توانم دقیق نظر دهم چون نه خانوم را کاملا می شناسم و نه از رفتارشان آگاهم....ولی موارد بسیاری را دیده ام که در ظاهر برای رسیدن به طرف هر کاری می کنند ولی در باطن تنها به خود و آینده خود می اندیشن...
نقاب تمام متن تان عالي بود ولي اين قسمت را واقعا گل گفتيد .
آرمان جان
يادتان باشد تعداد بيشماري از افراد روي كره زمين در درجه اول خود و خواستهايشان را دوست دارند و در درجه دوم طرف مقابل و خواستهايشان را .
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
واقعا ممنون از راهنماييهاي ارزشمندتون ، اره اينو مي دونم كه در درجه اول نه تنها اين خانم بلكه خيلي ها اول به فكر خودشون هستند ولي من نمي دونم چرا نمي تونم اينجوري باشم يعني علاوه بر اينكه منم مثل سايرين خودمو دوس دارم اما طرف مقابلم هم برام مهمه و نمي تونم ناراحتي و اظهار دلتنگي كه مي كنند رو ناديده بگيرم ، اينها رو مي دونم و دوس دارم راههكار بگيد كه چگونه و چطوري و با چه رفتارهايي كاري كنم كه هم ضربه روحي نخورند هم خودم اذيت نشم و هم اين رابطه تا همون مدت لازم قطع بشه و در نهايت تصميم عاقلانه اي بگيرم ؟!!
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
ارمان گرامی فقط کافیست ......حرف خود را بدون رعایت هیچ گونه پارامتری بیان کنیم...
شما باید تنها حرف خود را بگویید و به عواقبی که مربوط به خود فرد می شود فکر نکنید چون همه افراد مسول کارها و اعمالی هستند که انجام می دهند....
و اینکه هرگز سعی نکنید همگان از شما راضی باشند.....و همه را از خود خشنود سازید.
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
ارمان جان
اگر واقعا نمي تواني در درجه اول خودت را دوست داشته باشي و در نتيجه به اهداف و خواستهاي خودت فكر كني اول بايد جدا براي اين قضيه كار اساسي كرد چرا كه به علت ضعف در همين "ب ""بسم الله " هميشه و براي همه ي عمر بايد ضربه بخوري و اين آسيبها هم لاجرم خواهد بود .
آرمان جان شما زماني مي توانيد بگوييد كه طرف مقابل برايتان مهم است كه شرايط شرايط عادي باشد . ما در خيلي از جايگاه هاي اجتماعي - اقتصادي - خانوادگي و سياسي نمي توانيم از اين فاكتور استفاده كنيم و به همين دليل هم هست كه در جايگاه هاي مختلف دست به مخالفت - ... حتي جنگ و مبارزه هاي ريز و درست مي زنيم .
از شما خواهش مي كنم فيلمي را كه به شما معرفي مي كنم ، ببينيد . البته شايد به نظر شما اين فيلم و معرفي آن بي مناسبت باشد ولي منظور م از ديدن فيلم توجه خاص شما به ديالوگهاي جاري در فيلم است . فيلم "سكس و فلسفه " به كارگرداني "مخملباف ". به ديالوگها توجه كنيد و حتي نت برداري كنيد . اين تا حدي تلنگرهاي خوبي به شما خواهد زد .
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان عزيز با اينكه شما خودتون گفتيد دوستان اين خانم ميگن دختر محكمي است پس چطوري با شما دوست شده ؟ اكثر خانمها احساساتي اند و ودوست دارن طرف مقابل بهشون توجه كنه يا به ما خانمها اعتماد كنند و درد دلشون را به ما بگن و اون لذت بخشترين لحظه خانمه ( توجه از طرف جنس مخالف ) خوب شما هم وقتي مشكل اين خانم را حل كردي يا با هاش درد دل كردي خوب با هات دوست شده پس ميشه انتظار ذاشت كه با دوستان پزشكي هم موقع كشيكي و بيكاري درد دل كنه و علاقمند شه پس نميشه بهش اعتماد كرد
. در ضمن به هر كسي محبت كني جوابش محبته به نظر من شما مي تونيد براي امتحان چند باري برنجوني اون وقت ببين عكيس العمل اون چيه شايد اين جوري بتوني بيشتر بشناسي . يا بهش يه كار مشكل محول كن ببين انجام ميده يعني اون قدرها تو را دوست داره كه به خاطر تو خودش را تو دردسر بندازه
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام
خانم پاييز خزان همين فكر به ذهن من هم رسيده و دارم همين كار رو مي كنم البته بارها در اين مدت اونو رنجوندم به گريه انداختم حتي چند روز باهاش قطع ارتباط كردم اما باز هم بر مي گرده و ميگه من عاشقتم و هر كاري هم بكني بازم دوستت دارم حتي اگه دوسم نداشته باشي حتي اگه ازم متنفر باشي ، و الان هم دو روزي هست كه بهش گفتم من فكرامو كردم و مي بينم نمي تونم با درست كنار بيام دوست ندارم پزشكي رو ادامه بدي يا تغيير رشته بده و رشته ساده تري ادامه بده يا تحصيل رو رها كن ، مخصوصا امروز چيزي در حدود 100 تا پيام فرستاده كه البته منم مجبورم گاهي براي توجيه پاسخ بدم دو بار هم تلفني صحبت كرديم كه با قاطعيت گفتم من فكر مي كنم نمي تونم با رشته شما كنار بيام اون ميگه من الان گير كردم و سه ساله دارم درس مي خونم و خانوادم زمين مي خورن اگه بفهمن مي خوام انصراف بدم ....
ولي با كار نكردن موافقم يعني راضيم كه درس بخونم ولي شاغل نشم مگه اينكه خودت يه محيط مناسب رو بپسندي و ميگه هدف من پيشرفت تو زندگيمونه و اگه تو نخواي من مجبور نيستم كار كنم !!
و خلاصه ميگه با برنامه ريزي و كمتر واحد گرفتن مي تونم بيشتر در كنارت باشم و .......
كه من وقتي ديدم توجيه مي كنه گفتم يه فرصت سه ماهه مي خوام تا با خودم خلوت كنم و جداي از احساس تصميمات خودمون رو بگيريم ، ايشون ميگه حتي حاضرم بيام شهر شما و اونجا زندگي كنم در صورتي كه خانوادمو راضي كني ولي ازم نخواه بعد سه سال درسم رو كنار بزارم مي تونيم با هم برنامه ريزي كنيم كه من وقت بيشتري رو خونه باشم و خدا هم كمكمون مي كنه و چون همديگه رو دوست داريم مطمئنا در كنار هم به آرامش مي رسيم و از اين حرفا .....:302:
اما من خيلي قاطع روي حرفم و ايسادم و گفتم كه بزار يه مدت از هم دور باشيم و به دور از احساس تصميم بگيريم كه مطمئنا به نفع هر دوي ماست ...
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان جان يك اشتباه داريد كه جسارتا خدمتتان عرض مي كنم
مسئله ،مسئله اين دختر خانم نيست كه ايشان را امتحان مي كنيد تا ببينيد در قبال خواست شما چه برخوردي دارند !!!!!!!!!!!!!!!!!ايشان صد در صد دختر خوبي است .
و به نظر من حتي حرف شما هم به ايشان درست نيست . يك خانواده اي پدرشان در ميايد تا دخترشان برود و پزشكي بخواند و يك مملكتي روي اين دختر سرمايه گذاري مي كند كه با مدرك پزشكي برود و به خلق خدا كمك كند حالا يك پسر خيلي خوبي به نام آرمان مي گويد كنج خانه بنشيند و..... ؟!!!!!!!!! به نظرم اين منتهاي خودخواهي است و نگاه يك جانبه و حتي در حد يك امتحان و يك آزمايش هم كار درستي نيست . اين همه راه درست براي امتحان كردن طرف مقابل !!!! كه باز هم اضافه مي كنم مشكل اين خانم نيست و يا حداقل در اين پست مسئله اين دختر خانم نيست .
آرمان بايد 6 ماه به قرنطينه برود و روي خودش كار كند و حداقل 6 ماه با اين خانم حرف نزند و ارتباط نداشته باشد . براي اينكه آرمان با خودش كار دارد .
آرمان جان مي دانيد چرا صحبتهاي ارزشمند دوستمان پائيز خزان برايتان خوش آيند بود ؟!!!
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام خانم آني من بالاخره بايد يه دليلي بيارم كه بتونم يه مدت از اين خانم دور بشم يا نه ؟ من هم بهشون گفتم فعلا با شغلتون و مساله انتقالي مشكل دارم اجازه بدهيد فكرامو بكنم ببينم درست ميشه يا نه ؟!!
در ضمن مشكل ديگه كه هست من وقتي به ايشون دسترسي ندارم از كجا مي تونم رفتارشون رو زير نظر بگيرم ؟!! كه ببينم در اين مدت چيكار مي كنند و در چه حالي هستند!! اين رو هم بهتره كه راهنماييم كنيد ؟!!
در ضمن مساله اينه كه شما فكر مي كنيد من دوري اين خانم رو نمي تونم تحمل كنم در صورتي كه كاملا برعكسه و تو اين مدت من خواها قطع ارتباط بودم و هميشه با مخالفت ايشون روبه رو ميشم ! من دارم سعي مي كنم احساساتم رو كنترل كنم و فعلا نه عاشق كسي شدم نه به ايشون علاقه مند شديد شدم كه نتونم جدا بشم بلكه فكر مي كنم تا حدودي با معيارهاي من همخواني دارند همين !! ايشون هم همين فكر ور در مورد من دارند البته ايشون ادعاي عشقو عاشقي نسبت به بنده دارند و مساله عشق پاك و دوست داشتن از روي معيارهاي اخلاقي رو مطرح مي كنند !!
-
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
:72::72:
خوب بهتره یک نظر کوچکی بدم...آنی جان حرفتون کاملا صحیحه:
حتی اگر حساب کنیم اون خانم 100 درصد عالیه و از همه رفتارهای غیر منطقی اون بگذریم..
منم عتقدم بهتره آقا آرمان اول کاملا خودش رو بسازه بعد تصمیم بگیره...
ولی آقا آرمان نگفتی همچین دلیلی براش آوردی؟!!!!
آخه اینم شد دلیل..اونم عجب جواب هایی داده ...اصلا نمیشه و کاملا غیر منطقی است..کاملا...اصلا باور نکن..این طور پزشکی 7 ساله میشه 100 سال...
تو عشق باید هر دو طرف خواهان پیشرفت هم باشن..آخه این چه دلیلی ایست که آوردین...اونم عجب جوابایی داده ...100% غیر ممکنه....
این قبول کردن این طوری از جانب وی نشون می ده عشقش کاملا کوره و به دور از منطق..
آقا آرمان باید محکم باشی فکر کن 3 ماه دیگه تصمیم بگیری باش ازدواج کنی می خوای جواب این حرفاتو چطور بهش بدی؟نمیشه که بگی تو این 3 ماه فکر کردم خوب تو ادامه بده>>>>
آخه این چی بود که گفتین؟؟؟
محکم باید نظرت رو می گفتی..تو همین اول کاری دروغ گفتی اونم نگید مصلحتی بوده...اصلا قبول ندارم.....
باید محکم حرف واقعیتو می زدی حالا تا کجا می خوای بری.....
تازه اونم 100 تا پیام داده..والا من که تمام دست و پام یخ زد...این عشق نباید باشه....
آقا آرمان:
تب تند زود عرق می کنه....
مواظب باش..
این حرف ها و دلایلم نمی دونم چطور می خوای درست کنی مگه نخوای هیچوقت برگردی...