ehsas mikonam be akhare khat residam!

:302::54::203:salam dustan,man taze ozv shodam enghad ehsase bi panahi kardam ke 2nbale 1rahnamao sange sabur tu net migardam,bebakhshid age majaram tulanieo saretuno dard miaram!
man tak farzande khanevadei tahsil karde hastam ke az nazare mazhabi khanevade motaghedi daram,va chon tak farzandam hasasiate pedaram rum kheili ziade!man terme akhare havafaza hastam va daneshgah baraie sale akhare tahsil ma ro be moscow ezam karde,man az paiane terme aval daneshgah ba 1ki az ham classiam dust shodam in fard bozorgtarin emtiazi ke dasht in bud ke hes mikardam adame 2rostieo kasie ke mitunam behesh tekie konam!chon in avalin kasi bud ke varede zendegi man shode bud va man kolan kheili ehsasi hastam be shedat behesh vabaste shodam,un az aval ghasde ezdevaj dasht vali man a tarse inke pishe khanvadam kam naiare va mokhalefat konan mikhastam khastegari rasmi ta zamani ke be 1seri hade aghalha berese be tavigh biofte,kholase in har ruz ba ham budano ma ta jai pish raft k khodemun halghe dast kardim,belakhare khunevadeie man motevaje shodan va banaie mokhalefat ra be shdat gozashtan,juri ke man dge ehsas mikardam etebare gozashte ro tu khune nadaram,nagozir ba tavajoh be ebraz alaghehaie shadidesh bishtar behsh vabaste shodam va hameie zendegim shod,pas be hamun andaze be rafto amado hame chizesh bi mored hasas shode budam,juri ke alan mifahmam azab mikeshide!2salo nim rabete ma injur por az eshgho dust dashtan bud ta inke man fahmidam ba kasi dust shode hudude 1mahi taghriban ghat kardim vali bad khodesh pashimun bargasht bade kami tardid ghabul kardamo baz shuru kardim 4mah khub budim ta baz ba kase dgei dust shod vali in bar ebai az goftanesh nadashtamo chon dar morede ghabli behem gofte bud kash nemirafti ke az nachario bi kasi be cigar ru biaram,to ke midunesti ba donia avazet nemikonam,in bar mundam in rabetash hudude 9mah tul keshid tamame in modat man kenaresh budam,vali vaghti in tamum shod dge kheili samimi nashodimo az un eshghe atashin khabari nabud!1salo mese 2ta duste khub ba ham gozarundim ta shahrivar umadim moscow khob zendegi inja baramun ta hududi shabihe zendegi moshtarek bud,ta 3mah pish az tarighe net ba 2khtari dust shod,vali in modat man fahmidam bar khalafe karash vaghan dustam dare,hala zemzeme mikone berim iran iani tir mah in rabete tamum she mage inke kari dashte bashim ba ham tamas begirim!hala vaghan be nazaretun bade 5sal mitune hamchin kario bokone?

سلام بر دوست گرامی..خوش آمدید
دوست گرامی فارسی بنویسید...تا ما هم راحتر پاسخگو باشیم:72:

salam dustan,man taze ozv shodam enghad ehsase bi panahi kardam ke 2nbale
سلام دوستان، من تازه عضو شدم انقد احساس بی پناهی کردم به دنبال 1 راهنما و سنگ صبور تو نت می گردم. ببخشید اگه ماجرام طولانیه و سرتونو درد میارم.
من تک فرزند خانواده ای تحصیل کرده هستم که از نظر مذهبی خانواده معتقدی دارم.

و چون تک فرزندم حساسیت پدرم روم خیلی زیاده ، من ترم آخر هوافضا هستم و دانشگاه برای سال آخر تحصیل ما رو به مسکو اعزام کرده، من از پایان ترم اول دانشگاه با یک از هم کلاسیام دوست شدم

این فرد بزرگترین امتیازی که داشت این بود که حس می کردم آدم درستیه کسی که میتونم بهش تکیه کنم. چون اولین کسی بود که وارد زندگی من
شده بود و من کلا خیلی احساسی هستم به شدت بهش وابسته شدم، اون از اول قصد ازدواج داشت ولی من از ترس اینکه پیش خانواده ام کم نیاره و مخالفت کنن می خواستم خواستگاری رسمی تا زمانی که به یک سری حداقلها برسه و تعویق بیفته ، خلاصه این هر روز با هم بودنو ما تا جایی پیش رفت که خودمون حلقه دست کردیم، بالاخره خانواده ی من متوجه شدن و بنای مخالفت را بهه شدت گذاشتن، جوری که من دیگه احساس می کردم ارتباط گذاشته رو تو خونه ندارم، ناگزیر با توجه به ابراز علاقه شدیدش
بیشتر بهش وابسته شدم و همه زندگیم شد، پس به همون اندازه به رفت و آمد همه چیزش حساس شده بودم، جوری که الان می فهمم عذاب می کشیده، دو سال و نیم رابطه ما اینجور پر از عشقو دوست داشتن بود تا اینکه من فهمیدم با کسی دوست شده حدود 1 ماهی تقریبا قطع کردیم ولی بعد خودش پشیمون برگشت، بعد کمی تردید قبول کردمو باز شروع کردیم، 4 ماه خوب بودیم تا باز با کس دیگه ای دوست شد و لی این بار ابایی از گفتنش نداشتمو چون در مورد قبلی بهم گفته بود کاش نمی رفتی که از ناچاریو بی کسی به سیگار رو بیارم! تو که می دونستی با دنیا عوضت نمی کنم، این بار موندم این رابطش
حدود 9ماه طول کشید تمام این مدت من کنارش بودم ولی وقتی این تموم شد دیگه خیلی صمیمی نشدیمو از اون عشق آتشین خبری نبود! 1 سال مث دو تا دوست خوب با هم گذروندیم تا شهریور اومدیم مسکو خب زندگی اینجا برامون تا حدودی شبیه زندگی مشترک بود، تا سه ماه پیش از طریق نت با دختری دوست شد ولی این مدت من فهمیدم بر خلاف کارهاش واقعا دوستم داره. حالا زمزمه می کنه بریم ایران یعنی تیر ماه این رابطه تموم شه مگه اینکه کاری داشته باشیم با هم تماس بگیریم.حالا واقعا به نظرتون بعد 5 سال می تونه همچین کاریو بکنه؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من متنشون رو ترجمه کردم به فارسی!! از فینگلیش!
گویا در مسکو نمی تونن متن فارسی تایپ کنن.

ممنون از برادر خوبم سورنا جان برای ترجمه....
خب دوست عزیز سن خودتان و او راهم که نگفته اید...

اما شما که می گویید بر خلاف کارهایش مرا دوست دارد از کجا مطمئن هستید؟؟
شاید شما فقط برایش جنبه دلگرمی و به نوعی سرگرمی داشته اید...و البته نمی توان قطعی نظر داد شاید هم واقعا در درون شما را دوست می دارد....اما اگر این گونه باشد و او شما را دوست داشته باشد پس قطعا مشکلی دارد که او را به علارغم داشتن همسری مثل شما (البته در ظاهر رسمی که نیستید) باز هم مابل به برقراری ارتباط با دیگران زنان هست...
کاش قدری درباره او و خصوصیاتش توضیح می دادید....
چون توضیح شما دربردارنده خصوصیات او نیست ما از کجا بدانیم ایا بعد از 5 سال بازهم جدا می شود یا نه؟؟؟

ممنون از دوست خوبم که زحمت ترجمه رو کشید.من اردی بهشت64 و اون مرداد 65 .اون خیلی پر غرور و یه دنده است به طوری که تا سرش به سنگ نخوره حرف کسی روش اثر نداره.در عین حال شیطون ولی خیلی خجالتی که درست مثل خودمه.ما خانوادگی و از لحاظ فرهنگی اختلاف داریم.با وجود تمام اینا ما هر روز با همیم و هنوز به حتی نوع لباس پوشیدن و... من حساسه.

ferlaخانم شما سعی میکنید خودتون رو گول بزنید.ایشون اگه شما رو دوست داشت با کسه دیگهای دوست نمیشد که چند بار این کارو کرده.البته طبیعیه و من درکت میکنم 5سال رابطه کم نیست میدونم که وقتی به تموم شدن همه چیز فکر میکنی انقدر میترسی که ترجیح میدی هر رفتاری رو از طرف مقابلت قبول کنی به جز رفتنشو.شما سن خیلی زیادی نداری تجربه ات هم کمه.در مورد تصمیم ایشون این رو بدون که هر ادمی حق انتخاب داره به صرف اینکه 5سال با شما بوده نمیشه ازش انتظار داشت یه عمرم با شما باشه ایشون یا دوست نداره یا اینکه شما معیار هاشو نداری.به هر حال این رابطه دارای ایراده چون باعث خیانت ایشون به شما میشه.کنار کشیدن از رابطه برای خانم ها خیلی سخته و این کاملا قابل درکه ولی اگه یه مدت ازش دور باشی عادت میکنی.بهتره دست از گول زدن خودت برداری و با ترست از جداییت و تموم شدن رویاهات و خیال پرداریهات اینکه اگه اون نباشه چی کار کنم رو کنار بگذاری سعی کن قوی باشی.

سلام دوست عزیز
البته من دربرابر دوستان هیچ حرفی واسه گفتن ندارم ولی نظرمو بهتون میگمشاید بدردت بخوره!
من کاملا با نظر "marjanp" موافقم!
شما باید از همون دفعه اول که متوجه رابطه اون شدید رایطه تون رو قطع میکردید!
اون اگه واقعا به شما علاقه داشته باشه حتی با فکر کردن به شما میتونم خودش رو از تمام هوس ها و بی وفایی ها دور کنه!
اینکه از شما دور بوده دلیل نمیشه که سیگاری بشه یا با کسه دیگه ای رابطه برقرار کنه!!!
اینا همش حرفه! خواسته کار خودشو توجیه کنه!(مطمئن باشید)و دل شما رو دوباره بدست بیاره!
به این فکر کنید که اگه زیر یه سقف باهاش زندگی کنید میتونید بهش اعتماد کنید؟(باتوجه به این موضوعات)
اگه بازهم به شما بی وفایی کرد چی؟
البته من نظر بقیه دوستان رو به نظر خودم ارجع تر میدونم!
ببینید دیگران چی میگن!

سلام....
با توضیحاتی که دادید نمی شه جواب قطعی داد ولی به چند نکته اشاره می کنم که خود تصمیم بگیرید....

ما در میان همسران چنین افرادی را داریم که علاوه بر اینکه با همسر خود رابطه خوبی دارند و از زندگی راضی هستند اما باز به دنبال ارتباط با جنس مخالفان دیگر می روند...
اصولا این افراد در درک و قائل شدن مرز میان درون زندگی مشترک و بیرون دچار اختلال هستند و نمی توانند دو مقوله ی نیاز ""عاطفی""و ""جنسی"" میان همسر و دیگران مرزی قائل شوند در واقع بیشتر به همسر ""محبت و عشق"" نشان می دهند ولی رابطه و عقده جنسی خود را با رابطه و به نوعی هم کلامی با دیگر جنس مخالف ارضا می کنند...
ولی این مسله فقط در صورتی ممکن است که شوهر طرف از زندگی و همسر خود راضی باشد ولی باز هم با دیگران رابطه داشته باشد...حال همسر شما از زندگی با شما راضیست و به شما محبت لازم را می کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

البته نوع برخورد شما در مواجهه با اشتباهات او نیز مهم است...!!!!

سلام به دوست خوبم.
خوش آمدید...
داستان شما رو مطالعه کردم...من با بخشی از صحبت های دوست خوبم نقاب موافقم...
این افراد که ایشون می فرمایند حقیقتا وجود دارند ولی با توضیحات مختصر شما از رابطه شما به خوبی نمی توتن قضاوت کرد....
در این رابطه با توضیح اندک شما چند چیز ممکن است ....یا اینکه وی حقیقتا به شما علاقه دارد و حالا به هر دلیلی که خودش دارد این حرکات را انجام می دهد....و شما متوجه این موضوع نمی شوید مگر از خود وی سوال کنید..وای من با نظر مرجان بیشتر موافقم ..رفتار ایشون اصلا قابل گذشت نیست...
شما 5 سال با وی بوده اید و اکنون بیشتر از آنکه نگران چیزی باشید نگران نداشتن وی هستید و این طبیعی است..
ولی هیچ فکر کرده اید که داشتن وی به چه قیمتی....
مردی که برای ازدواج با کسی پیش قدم می شود چه نیاز عاطفی و چه جنسی خود را باید در همسر خود جستجو کند نه دیگران و اینکه وی در حضور شما با این وقاحت با دیگران رابطه برقرار می کند قابل گذشت نیست ...
چه بسا در زندگی مشترک هم همین منوال باشد .آنوقت چه می کنید؟
هزاران مسئله در آینده پیش می آید و وی که اکنون در کنار شما نمی ایستد آیا بعدا این کار را خواهد کرد؟
البته همه به شناخت خود شما از ایشون بر می گرده ...
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید.....:72:

ممنون از همه دوستای خوبم که لطف کردن راهنماییم کردن.من از اینکه بهم علاقه داشته باشه خیلی شک ندارم گاهی حس میکنم گذشت و توجه بیش از حدم بد عادتش کرده و از جانب من که باهاش میمونم مطمئنه.در این بین با 2تا از دوستاش قطع رابطه کرد که به من پیشنهاد دادن.هر گاه احساس کنه کسی خواستگار منه با طرف در میافته ولی به من تیکه می ندازه فلانی که دوستش داری.حس میکنم بخشی از این رفتاراش ناشی از سنش بوده زود تعهد داده در حالی که شاید باید به قول معروف یه کم جوانی می کرده

این نیز بگذرد....

جمله بالا نشان می دهد که همه سختی ها و شیرین های زندگی زودگذرند و به زودی تمام می شوند ولی این صبر و استامت انسان هاست که باقی می ماند....

حال قدری به او فرصت و اختیار دهید تا قدری طعم مسولیت را بچشد.....توجه بیش از حد را کم کنید و ابراز احساسات را تحت کنترل درآورید.....
کمی حس مردانه به او ببخشید....بگویید تو مرد من هستی...خوشحال هستم که تیکه گاهی مانند تو دارم....تا او هم قدری تکانی به خود دهد و احساس شرمی وجودش را بگیرد. همین