نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
26 سالمه و 7 ماهه ازدواج کردم البته 2 سال قبل از ازدواج هم همسرم رو می شناختم خدا رو شکر آدم خوبیه فکر می کنم مشکل از منه البته اون هم بی تقصیر نیست 3 4 سال پیش اگه یکی می اومد می گفت ماست سیاهه باور می کردم ولی الان حرف راست رو هم دیگه باور نمی کنم توی مدتی که قبل از ازدواج با همسرم اشنا بودم مسائلی پیش اومد که اعتمادم رو به همه ادما از دست دادم همین طور با 2 3 تا دروغ همسرم بعداز ازدواج که وقتی راستشو فهمیدم بدتر شدم چون دیدم که چقدر حق به جانب دروغ گفت
که البته مشکلی واسه زندگیمون پیش نیاورد
همسرم یه اخلاق بد داره البته از نظر من بده کلا آدم زبون دار و خون گرمیه هر کسی رو میبینه چه بچه چه بزرگ چه زن چه مرد بعد از 2 3 بار دیدن شروع به شوخی کردن می کنه منم که حساس و حسود فقط حرص می خورم اوایل سر این قصیه باهاش دعوا می کردم ولی دیگه خسته شدم مخصوصا که الان یه منشی جدید واسه شرکتشون اوردن
چند بار تا حالا گفتم که با همکارای خانومت شوخی نکن تو منظور نداری ولی اونا از کجا معلوم که به منظور برداشت نکن؟ می گه تو به من اعتماد نداری می گه اگه می دونستی چقدر دوست دارم این حرفو نمی زدی می گه من قول دادم قسم خوردم که بهت خیانت نمی کنم ولی این حرفا واسه دو روزه بعدش دوباره بر می گردم سر جای اولم
الان هم از اون وقتاست که دوباره این حس بدبینی لعنتی اومده سراغم
دوست داشتم کار همسرم جوری بود که هیچ زنی تو محل کارش نبود من حتی وقتی که با فامیلاش اونایی که ازدواج کردن هم شوخی می کنه ناراحت می شم
اگه برگردم عقب کسی رو به عنوان همسر انتخاب می کنم که اصلا سر زبون نداشته باشه ولی نمی شه همیشه موبایلشو چک می کنم اونم ناراحت می شه دیگه خسته شدم بدون اعتماد که نمی شه زندگی کرد چه کار کنم؟
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
سلام سحر جان،ببين عزيزم ما خانمها عادت كرديم وقتي كه شوهرمون هم هيچ عيب و ايرادي نداره الكي بهش برچسب بزنيم و اونو مقصر بدونيم،وقتي تو اونو به عنوان شوهر و همراه هميشگي خودت انتخاب كردي بايد حس اعتمادت رو ببري بالا و با تمام وجود به شوهرت اعتماد داشته چون در غير اين صورت خودت اول اذيت ميشي.
در مورد اون دروغهايي كه ميگي قبلا گفته،چيز خاصي نيست چون نا خواسته وقتي دو نفر با هم در ارتباط هستن و اين رابطه شون هيچ تعهدي نداره(منظورم قبل از ازدواج هست)امكان داره دروغ هم به هم گفته باشن اما وقتي واسه زندگيت مشكلي ايجاد نكرده پس بهشون فكر نكن.
همون طور كه خودت گفتي شوهرت با همه همين طور برخورد ميكنه،يعني اخلاق خاص در مورد خودش هست و اين طور نيست كه با يه نفر خاص بگو بخند داشته باشه پس اين رفتارش رو بايد به عنوان يك خصوصيت اخلاقيش بپذيري.
حالا شوهر تو فقط يه منشي خانم داره يا با خانمهاي فاميل در ارتباط هست اما شوهر من 70-80 تا شاگرد دختر داره كه تقريبا هم سنهاي خودم هستند اما..اما چون به شوهرم اطمينان دارم و كار اون رو هم قبول كردم پس به تنها چيزي كه فكر نميكنم اينه كه شوهرم دست از پا خطا كنه و بهش بي اعتماد بشم،البته منم تو 6 ماه اول زندگيمون گاهي موبايلش رو چك ميكردم و الكي حساسيت نشون ميدادم اما وقتي ديدم چيزي دستگيرم نميشه از كارهاي خودم خجالت كشيدم.
سعي نكن همسرت رو كنترل كني چون اين كار يعني حماقت و هيچ سودي برات نداره چون شوهرت كاري نكرده كه تو رو بي اعتماد كنه،پس شوهرت رو همون طور كه هست قبول كن و مطمئنم اين حس تو نهايت چند ماه ديگه از بين ميره چون هنوز در ماههاي اول زندگي هستي كه خيلي شكننده اس پس مواظب خودت و رابطه ات با شوهرت باش.
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
درسا جان این حس من روز به روز بدتر می شه
خیلی سعس کردم باهاش کنار بیام ولی نشد چرا اون به خاطر من این اخلاقش رو عوض نمی کنه؟
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
هیچکس رو نمیتونید عوض کنید ...مگر اینکه خودش بخواد .......حساسیت بخرج ندهید همین ..هر چی حساستر باشید مطمئن باشید اون بدتر میکنه و شما بیشتر عذاب میکشید .............
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
به نظر من هم بهتره که شما اول رو خودتون کار کنید و می بینید که کم کم نه تنها این احساسات کمرنگتر میشه گفتم کمرنگ تر، چون تا کامل از بین بره طول میکشه، بلکه همسرتون هم ناخودآگاه سعی می کنن به خاطر شما و حساسیتهاتون این نوع برخوردشون رو کمتر کنن. راستش شوهر من هم همین طور، می دونم که توی دلش هیچی نیست و بهش اعتماد کامل دارم اما احساس می کنم که از وقتی که بی خیال شدم یه کم بهتر شده یعنی الان دیگه با دخترها و زنهای فامیل کمتر بگو، بخند میکنه ولی در کل من خیلی بهش اعتماد دارم و یک بار هم به خودم اجازه ندادم که گوشیش رو چک کنم با وجود اینکه خیلی حساسم و می تونی این رو از تاپیکم بفهمی!
اصلا با شوهرت به نظر من در این مورد دعوا نکن و خیلی براش حساسیت نشون نده، تو تنها کاری که می تونی انجام بدی 1. روی اخلاق خودت کار کنی 2. سعی کنی روز به روز بیشتر به شوهرت نزدیک بشی و بهش محبت و عشق ورزی کنی تا ایشون هم نه از روی اجبار بلکه به خاطر عشق به شما بخواد و بتونه که تا حدودی، حداقل در بعضی جاها یه کم رعایت کنه، اون هم فقط به خاطر شما.
پس اصلا و ابدا باهاش بحث نکن در این مورد و اگر هم سعی کردی که متوجهش کنی بهتر بهش بگی : که من تو رو خیلی دوستت دارم و نمی خوام که هیچ وقت از دستت بدم و همین طور بهت اعتماد هم دارم، اما احساس می کنم که تو با رفتارهات باعث میشی که این احساس در قلب من پررنگ تر بشه، بگو: من تو رو خوب میشناسم و میدونم که منظوری نداری اما دوست دارم که تو فقط برای من باشی همون طوری که تو دلت می خواد من همه جوره برای تو باشم، آیا تو دوست داری که من مدام بدون هیچ منظوری با مردهای فامیل یا اطرافیان بگو، بخند داشته باشم؟ تازه، این رفتارت باعث میشه که من احساس بدی کنم و احساسات بد روی روحیه من تاثیر میذاره و نمی ذاره اون طور که می خوام، وقتی تو رو می بینم شاد باشم.
دوست خوبم، امیدوارم که از روشهای درست به نتیجه برسی و برای مدتی سعی کن به این موضوع به شکل یه موضوع کم اهمیت بنگری تا کم کم و به موقع اش از همسرت بخوای و در این مورد باهاش صحبت کنی.
موفق باشی
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
مرسی del جون حرفات خیلی ارامش بخش بود سعی می کنم کمتر حساسیت نشون بدم البته اگه بتونم ولی همش می ترسم از اینکه نکنه یه وقتی یه زنی شوهرم رو ازم بگیره
ممنون از راهنمایی هاتون
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahar482
مرسی del جون حرفات خیلی ارامش بخش بود سعی می کنم کمتر حساسیت نشون بدم البته اگه بتونم ولی همش می ترسم از اینکه نکنه یه وقتی یه زنی شوهرم رو ازم بگیره
ممنون از راهنمایی هاتون
سلام
سحر خانوم من موضوع شما رو خوندم. من یک مرد هستم بهتون تضمین می دم هیچ چیزی به اندازه این حساسیتها که به نحوی داره اون رو آزار می ده و اون رو از محیط خونه زده می کنه باعث خیانت همسرتون نمی شه. سعی کنید به جای حساسیت بیشتر اون رو به خودتون با رفتار مثبت و عاطفه تون نزدیک کنید. نتیجه مسلما بهتری رو می بینید.
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
سلام honey،
رابطه زن و شوهر هم مثل هر رابطه ی دیگه ایه. فکر کن شما چه موقع تصمیم می گیری که یک دوست رو ترک کنی؟ وقتی که در کنارش آسایش نداشته باشی، درسته؟
بنابراین من هم با نظر sorena_arman کاملا موافقم.
در ضمن می دونم طغیان احساسی شما داشتن رفتار مثبت و محبت کردن رو براتون سخت می کنه.
بنابراین جسارتا دارم به دنبال نگرش ها و اخلاقیات نادرستی در شما می گردم که این وضعیت رو بوجود آورده. (مسلما خودتون بهتر می تونید کنکاش کنید)
شما نوشتید که 2 سال قبل از ازدواج همسرتون رو می شناختید. و در ضمن نوشتید که اگه الان ( یعنی 7 ماه بعد از انتخاب نهاییتون ) می خواستید ازدواج کنید، هرگز آدمی با این خصوصیات رو انتخاب نمی کردید.
خوب honey شما چطور فقط 7 ماه پیش همچین انتخابی رو کردید. گزینه هایی که به نظر من می رسن اینها هستند :
الف) طی اون 2 سال به این اخلاقیات همسرتون پی نبرده بودید.
ب) نمی خواید مسئولیت انتخابتون رو به عهده بگیرید.
اگه مورد (الف) درسته، که پیشنهاد من اینه که عمیق تر به مسائل زندگیتون بپردازید.
در این صورت پیش بینی می کنم که مشکل فعلیتون هم حل خواهد شد. چون با شناخت عمیق تر روحیات همسرتون، از اخلاقیات ظاهری ایشون عبور خواهید کرد، و احساساتتون تا این حد تحت تاثیر نوع معاشرتشون نخواهد بود.
اما اگه مورد (ب) درسته، باید بدونید که خانمهای زیادی همین روش شما رو پیش می گیرن. یعنی اول انتخاب می کنند، بعد سعی می کنند طرف رو "عوض" کنند!
اونها همین جمله ساده رو بکار می برن که : " چرا اون بخاطر من این اخلاقش رو تغییر نمی ده؟"
سحر عزیز تغییر اخلاقیات به همین سادگی که شما انتظار دارید نیست. و تازه می دونید مشکل کجاست؟ اینکه کار ساخت و ساز این خانمها هرگز تمومی نداره!! بهتون اطمینان می دم که اگه این اخلاق هم عوض بشه، شما به فکر تعویض اخلاق دیگری خواهید بود.
<<پس بیاید و یکبار برای همیشه اخلاق خودتون رو عوض کنید>>
اگه نخواید دست از این تفکرتون بردارید، و نخواید همسرتون رو همونطوری که هست ( و از اول هم بوده و شما هم می دونستید ) بپذیرید، من بعید می دونم موفق بشید محیطی که sorena_arman ( بعنوان یک مرد، که قطعا خواسته های همسر شما رو بهتر درک می کنه ) توصیه می کنند رو برای همسرتون فراهم کنید.
در ضمن من یک مورد دیگه هم به نظرم می رسه. و اون خیانت اون آقاییه که می گید بعد از 30 سال زندگی مشترک...
شاید این قضیه شما رو بدبین کرده باشه، و شما آینده رو سیاه تجسم می کنید.
سحر عزیزم، عاشق شدن شهامت می خواد. به جای نگرانی از تصمیمات آینده همسرت شهامت رو در خودت تقویت کن. مطمئنا همین شهامت توی روزگار سخت هم نجاتت خواهد داد.
honey این همه ی چیزی بود که برای کمک به شما به ذهنم می رسید.
امیدوارم به کارتون بیاد.
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
philosara عزیز
حرفات رو کاملا منطقی بود و منم قبولشون دارم شاید قبل از از ازدواج فکر مب کردم عوض می شه شاید اونقدر دوسش داشتم که این چیزا رو نمی دیدم راستش اون آقایی که گفتم بعد از 30 .... اونو تازه فهمیدم مشکل من از قبل شروع شده البته مشابه این اتفاق رو قبلا بازم دیدم همونطور که گفتم چند تا چیز باعث شد که من اینجوری بشم یه وقتایی می گم شاید بهتر باشه به روانشناس مراجعه کنم
امیدوارم همونطور که شماها گفتید باشه و مشکل از من باشه
از این به بعد سعی می کنم اصلا به این موضوع فکر نکنم و حساسیت نشون ندم امیدوارم همه چیز درست بشه
البته هنوزم فکر می کنم این رفتار مردها اشتباست
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
عزیزم سلام
شما با دست خودت داری شوهرت رو تشویق به خیانت می کنی .خیلی خیلی مواظب رفتارت باش و این بدبینی از خودت دور کن که عاقبت خوبی نداره. من دختر خالم همین بدبینی رو داشت حتی وقتی شوهرش به من حرف می زد حسادت می کرد و اون قدر رو اعصاب شوهرش راه رفت تا شوهرش رفت و از روی لجبازی بهش خیانت کرد و کارشون به جاهای باریک کشیده شد و الان هم تلاق گرفته.پس خیلی احتیاط کن و به شوهرت اعتماد کن.
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
سلام
خوبي؟
حرف هاي همه دوستان متين و به جا بود . يه نكته هست كه مي خوام پر رنگش كنم روي خودت كار كن نه فقط براي رضايت همسرت براي آرامش خودت. سعي كن بزرگ بشي .
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahar482
یه وقتایی می گم شاید بهتر باشه به روانشناس مراجعه کنم
عزیزم مراجعه به روانشناس فکر بدی نیست.
Best wishes
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
دوست خوبم بهتره ، قدری اعتماد به نفس خودت را بالا ببری...
همسرتان هرکجا کار کندو با هر کسی هم برخورد داشته باشد مهمه اینه که فقط شما را برای زندگی و همسری برگزیده ... شما را نسبت همه زنان دیگر برای خود مناسب تر دیده...
سعی کن طوری باشی که همسرت عاشق رفتار و شخصیت و ذات شما باشد و در این صورت مطمن باش که برخورد همسرت با هر کس دیگری هیچ لطمه ای به احساس ایشان نسبت به شما نخواهد زد.
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
سحر عزيز سلام:72:
نصيحتت نميكنم چون ميدونم تا خودت نخوايي هيچ چيز درست نميشه.اما بهت پيشنهاد ميكنم داستان زندگي منو بخوني اطمينان دارم كه ميتونه كمكت كنه.اميدوارم راهي كه من رفتم شما نخوايي بري.
از قصد داره اذيت ميكنه((اختلاف و درگيري زن و شوهر*))
موفق باشي
RE: نمی تونم اعتماد کنم چه کار کنم
از همتون ممنونم
حرفاتون آرومم می کنه
آگرین جام سعی می کنم همون کارو کنم
شاید من اینو یادم می ره: همسرتان هرکجا کار کندو با هر کسی هم برخورد داشته باشد مهمه اینه که فقط شما را برای زندگی و همسری برگزیده ... شما را نسبت همه زنان دیگر برای خود مناسب تر دیده...