-
شوهر اخمو و بي حوصله ...
سلام دوستان
من با اين شوهر اخمو و كسلم چيكار كنم؟!!!!
من در دوران نامزدي به سر مي برم.البته هميشه با هم هستيم.نامزدم بيشتر اوقات تو فكره و اخمو هست.گاهي روحيه اش خوبه.اكثرا يا داره حساب كتاب مي كنه يا تو فكره.با اينكه هم سنيم ولي اصلا مثل جوونا نيست !!!
البته اينم بگم كه كارش خيلي سنگين و بزرگه.ولي خب آخه گناه من چيه.حوصلمو سر مي بره.اصلا موقع حرف زدن انگار دهنشو به زور باز مي كنه.البته گاهي خوبه ها.مي گه مي خنده ولي زود گذره.گاهي به اونايي كه با شوهرشون حرف ميزنن و مي خندن حسوديم مي شه.حرف هاي خنده دار هم كه مي زنم ممكنه فقط يه لبخند بزنه.اصلا سرحال نيست.واقعا گاهي حوصله شو ندارم.حتي حوصله محبت كردن بهش رو ندارم.
البته نامزدم در كل آدم خوبيه.ولي اين اخلاقش منو كلافه مي كنه طوري كه با اينكه عروسيمون نزديكه ولي گاهي اصلا دوست ندارم بريم خونه خودمون .
مثلا ديروز با مامانم بيرون بودم اتفاقي تو خيابون ديدمش ،من با ذوق گفتم سلام چطوري ... با يه حال گرفته بدون لبخند گفت سلام !
ميرم دفتر كار دارم....
اصلا كلا روحيه منو هم خراب مي كنه.تو كل بيرون فكرم مشغول بود كه يعني چي شده.از من ناراحته؟مشكلي پيش اومده ...هزار فكر كردم تا برگرديم خونه.
غروب با هم رفتيم يه دور كوچيك با ماشين بزنيم گفتم چيزي شده گفت نه.گفتم آخه ناراحتي گفت نه ...همينطوري.موضوع كاريه
در كل اصلا طوري نيست كه آدم باهاش حرف بزنه.من اصلا باهاش ديگه حرف خاصي نمي زنم.همين حرفهاي روزمره.بيشتر با دوستام و مامانم اينا حرف مي زنم.
گاهي حوصلش رو هم ندارم.
البته اينم بگم هميشه اينطور نيستا.ولي حالي به حاليه.مثلا از سر كار مياد تحويل ميگيره.يه ربع بعد تحويل نمي گيره !!!دوباره نيم ساعت بعد خوب مي شه.
اصلا فكر ميك نم همفكر هم نيستيم و گاهي هم پشيمون مي شم.دلم مي خواست با نامزدم دوست باشم و بهترين لحظه هاي زندگي رو با هم بگذرويم.ولي تا اينجا كه تو اين 4 ماه خوشگذراني خاصي نداشتيم يه زندگي روزمره مسخره.
صبح مي ره سر كار.من مي رم دفترش كه كاراشو انجام بدم.عصر مياد دفتر.با هم برميگرديم خونه ما.تو خونه ميشينيم .من با مامانم اينا حرف مي زنم اونم با ماشين حساب و دفتر كتاب.يا تلوزيون و يا صحبت با بابام
شب هم مي خوابيم.گاهي شبا رابطه اي هم هست.گاهي هم حتي يدونه بوسمم هم نمي كنه!!بدون اينكه بگه بيا بخوابيم ميره مي خوابه.يهو ميبينم بلند مي شه ميگه شب بخير من رفتم بخوابم.در حالي كه صد بار بهش گفتم من دوست دارم زن و شوهرها با هم به رخت خواب برن.اونم هميشه مي گه حالا كه خونه خودمون نيستيم.
البته اينم بگم كه خيلي ادعاي دوست داشتنش هم مي شه ها.مثلا اگه باهاش قهر كنم(كه كم پيش مياد)زود كم مياره و مياد منت كشي.يا اينكه خونه اي كه خريديم رو مي خواد به اسم من سند بزنه.
ترو خدا راهنمايي كنين كه چه برخوردي داشته باشم بهتره.وقتي تو اون حاله محلش نذارم؟؟چيكار كنم؟
رفتار درست چيه؟چطوري اونم تبديل به يه فرد سرحال كنم؟؟
البته اگه بقيه پست هاي منو هم خونده باشين بيشتر با زندگيم آشنا ميشين
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار عزیز
خیلی خوبه که تو همیشه سر حالی وخندان
عزیزم از چی ناراحتی؟زندگییت را خراب نکن .حرمتها را نشکن.بزار همیشه برایش تازه گی داشته باشی.اینها که مسئله ای نیست که به خاطرش خودت وهمسرت را نا راحت میکنی.
عزیزم ااینم باید در نظر بگیری که همسرت تمام هزینه های زندگی{خریدن خانه.عروسیو..............} فکرش را مشغول و خسته می کند.
سعی کن محبتت را بیشتر کنی .تا اون هم روحیه ی شاد تر پیدا کند
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
چقدر مردها از انسانیت فاصله می گیرند. خب گناه همسرش چیه که اون باید برای خرید خونه، خرج عروسی و... هزاران مشکل رو تحمل کنه! می خواست زن نگیره. زن می گیری باید روحیش رو حفظ کنی. بوسش کنی. نازش کنی. واسش کادو بخری. حتی اگه زیر بار فشار کاری و روحی استخونهات داره خورد می شهً!!!!
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار جون باید تاپیکه قبلتونو ادامه می دادی
اما جسارتا فکر می کنم شما بیشتر دنبال سوژه از همسرت هستی تا اینکه به حرفهای بچه ها در تاپیکه قبلت گوش بدی...
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
من به حرف بچه ها گوش ميدم.
من فقط به دنبال راهنمايي هستم نه چيز ديگه.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
دوست عزیز سعی کن این رابطه دوستی رو تو شروع کنی خب هم تو حق داری و هم ایشون اما در این شرایط بهتره شما شرایط رو بیشتر درک کنی حداقل برای آرامش خودت.سعی کن تو بعضی از کارا ی مربوط به شغلش همراهیش کنی اینجوری بهش کمک می کنی که وقت آزاد بیشتری داشته باشه و هم اینکه بفهمه تو باهاش دوست هستی و می تونه باهات راحت باشه و هم تو فرصتی رو پیدا می کنی که حرفتو بهش بزنی یه جوری که احساس بدی پیدا نکنه.من پیشنهاد می کنم تاپیک مربوط به "del" رو با عنوان "موضوع مهمیه ..." بخونی به نظر من میتونه اینو به آدم یاد بده که شرایط رو به بهترین شکل میشه تغییر داد.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
من از صبح تا عصر تو شركتش هستم و دارم بهش كمك مي كنم.اما دريغ از يك تشكر...
تازه گاهي سرم داد هم مي زنه تو موضوعات كاري.كاملا فكر مي كنه من وظيفه دارم اونجا كار كنم.دليلش هم اين هست كه قبل از ازدواج اونجا كار مي كردم و از همين طريق آشنا شديم.
ولي اونموقع من كارمند اونجا بودم و حقوق مي گرفتم.ولي الان چي؟الان اگه نخوام اينجا كار كنم انگار وظيفه مو انجام ندادم!!
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار جون من قصد بدی نداشتم اما دوسته عزیز تو تاپیکه قبلت اگه دقت کنی من تجربه هایی که واقعا شبیه موضوع شما بود رو گفتم اما دلم می خواد اوضاع اونطور که می خوای باشه . به همسرت بیشتر محبت کن .خیلی از بچه ها تو تالار خیلی مشکلات بدتری دارن اما روحیشونو از دست ندادن. با روحیه و عشق ادامه بده.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
دوست خوبم خیلی بابت این موضوع ناراحت نباش و سخت نگیر. تو و همسرت چون اکثر مواقع در کنار هم هستید و موضوع دیگه اینکه شما چون نامزد هستید توقع بیشتری از ذوق و عشق و محبت دارید و این رو من کاملا به شما حق میدم و درکتون میکنم. ما زنها احساس میکنیم _ البته بیشتر این احساس ها برای دوران نامزدی هست، و انسان بعد از ازدواج یه کم عاقلانه تر احساس میکنه، یعنی با درک بیشتری هر چیزی رو و هر رفتاری رو احساس میکنه _ وقتی همسرمون بهمون ابراز علاقه میکنه و میگه که خیلی ما رو دوست داره باید هر روز و هر لحظه با دیدن عشقش یه چیزی مثل فیلما ذوق زده بشه و با نگاه های پر از عشق به چشمهای همسرش نگاه کنه و حتی دلش نخواد که برای یه لحظه از همسرش دل بکنه. هر خواسته ای رو که داشتیم، با این دید نگاه میکنیم که باید انجام بده اگه من رو دوست داره و میگه که خیلی عاشقه، اما به منطقی یا غیرمنطقی بودن خواستمون توجه نمی کنیم.
می فهمم که تو چی میگی! چون من هم توقعات مشابه تو رو داشتم. مثلا: یه بار وقتی نامزد بودیم من حالم خوب نبود. ساعت نزدیک 12 شب بود که به همسرم زنگ زدم که حالم خوب نیست و ازش خواستم که بیاد و من رو به دکتر ببره، با اینکه چندین بار قبلا این کار رو برام انجام داده بود و حتی یه شب با اینکه صبح سر کار میرفت، تا صبح بالای سرم نشسته بود که تبم پایین بیاد و گهگاه تا ساعت چند صبح توی بیمارستان میموند که مثلا سرم من تموم بشه، اما ایندفعه وقتی بهش زنگ زدم. مادرش گوشی رو برداشت و گفت: که خوابه. ولی من باز بهش زنگ زدم و وقتی موبایلش رو جواب داد با صدای خسته و خواب آلوده گفت: که به خدا خیلی خیلی خستم. امروز خیلی کارمون زیاد بود و دارم از خستگی میمیرم. اگه حالت خیلی بد نیست فردا بیام بریم دکتر. من هم نه گذاشتم نه برداشتم، گوشی رو قطع کردم.
باورتون میشه صبح هر چی بهم زنگ میزد جوابش رو نمی دادم، یا اون قدر با هم بحث کردیم که حد نداشت و هر چی همسرم میگفت که بخدا خسته بودم، من میگفتم اگه واقعا من و مریضیم برات مهم بود باید می یومدی، باور نمی کنید سر این موضوع من تا خود صبح داشتم گریه میکردم.
یعنی میخوام بگم بعضی موقع ها انتظارات بیش از حد ما خانومها، بعضی وقتها مقایسه های کوچیکی که همسرمون رو با مردهای دور و برمون انجام میدیم، و بعضی وقتها نگرش و عقیده ای که نسبت به دوست داشتن و دوست داشته شدن داریم باعث میشه که یه جور دیگه به خودمون و زندگیمون و همسرمون نگاه کنیم و یه کم سخت بگیریم.
نگار جان، خانومی، خیلی سخت نگیر و سعی کن خیلی رویایی و آرمانی فکر نکنی، چون قرار نیست که تو و همسرت فقط این چند روزه رو در کنار هم باشید، بهتر یه کم با درک بیشتر به زندگیت و به همسرت فکر کنی و سعی نکن که خیلی مثل من به همسرت فشار بیاری در صورتی که می دونم همه ی ما خانوم ها عاشق زندگی های پر از عشق و محبت ناب هستیم.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
مشكل اينجاست كه اون اصلا خوش برخورد نيست.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
دوست خوبم خیلی بابت این موضوع ناراحت نباش و سخت نگیر. تو و همسرت چون اکثر مواقع در کنار هم هستید و موضوع دیگه اینکه شما چون نامزد هستید توقع بیشتری از ذوق و عشق و محبت دارید و این رو من کاملا به شما حق میدم و درکتون میکنم. ما زنها احساس میکنیم _ البته بیشتر این احساس ها برای دوران نامزدی هست، و انسان بعد از ازدواج یه کم عاقلانه تر احساس میکنه، یعنی با درک بیشتری هر چیزی رو و هر رفتاری رو احساس میکنه _ وقتی همسرمون بهمون ابراز علاقه میکنه و میگه که خیلی ما رو دوست داره باید هر روز و هر لحظه با دیدن عشقش یه چیزی مثل فیلما ذوق زده بشه و با نگاه های پر از عشق به چشمهای همسرش نگاه کنه و حتی دلش نخواد که برای یه لحظه از همسرش دل بکنه. هر خواسته ای رو که داشتیم، با این دید نگاه میکنیم که باید انجام بده اگه من رو دوست داره و میگه که خیلی عاشقه، اما به منطقی یا غیرمنطقی بودن خواستمون توجه نمی کنیم.
می فهمم که تو چی میگی! چون من هم توقعات مشابه تو رو داشتم. مثلا: یه بار وقتی نامزد بودیم من حالم خوب نبود. ساعت نزدیک 12 شب بود که به همسرم زنگ زدم که حالم خوب نیست و ازش خواستم که بیاد و من رو به دکتر ببره، با اینکه چندین بار قبلا این کار رو برام انجام داده بود و حتی یه شب با اینکه صبح سر کار میرفت، تا صبح بالای سرم نشسته بود که تبم پایین بیاد و گهگاه تا ساعت چند صبح توی بیمارستان میموند که مثلا سرم من تموم بشه، اما ایندفعه وقتی بهش زنگ زدم. مادرش گوشی رو برداشت و گفت: که خوابه. ولی من باز بهش زنگ زدم و وقتی موبایلش رو جواب داد با صدای خسته و خواب آلوده گفت: که به خدا خیلی خیلی خستم. امروز خیلی کارمون زیاد بود و دارم از خستگی میمیرم. اگه حالت خیلی بد نیست فردا بیام بریم دکتر. من هم نه گذاشتم نه برداشتم، گوشی رو قطع کردم.
باورتون میشه صبح هر چی بهم زنگ میزد جوابش رو نمی دادم، یا اون قدر با هم بحث کردیم که حد نداشت و هر چی همسرم میگفت که بخدا خسته بودم، من میگفتم اگه واقعا من و مریضیم برات مهم بود باید می یومدی، باور نمی کنید سر این موضوع من تا خود صبح داشتم گریه میکردم.
یعنی میخوام بگم بعضی موقع ها انتظارات بیش از حد ما خانومها، بعضی وقتها مقایسه های کوچیکی که همسرمون رو با مردهای دور و برمون انجام میدیم، و بعضی وقتها نگرش و عقیده ای که نسبت به دوست داشتن و دوست داشته شدن داریم باعث میشه که یه جور دیگه به خودمون و زندگیمون و همسرمون نگاه کنیم و یه کم سخت بگیریم.
نگار جان، خانومی، خیلی سخت نگیر و سعی کن خیلی رویایی و آرمانی فکر نکنی، چون قرار نیست که تو و همسرت فقط این چند روزه رو در کنار هم باشید، بهتر یه کم با درک بیشتر به زندگیت و به همسرت فکر کنی و سعی نکن که خیلی مثل من به همسرت فشار بیاری در صورتی که می دونم همه ی ما خانوم ها عاشق زندگی های پر از عشق و محبت ناب هستیم.
شما خانومها اگر معنای عشق را می فهمیدید همان چیزی که برایتان مهم است!!!؟(تنها چیزی که برای شما مهم است احساس شماست و نه چیزی به اسم عشق) هرگز به خود اجازه نمی دادید معشوق خود را تا به این حد آزرده کنید.
آیا خود شما چنین کاری را برای همسرتان می کنید؟
به خدا اگر بکنید. به قرآن اگر بکنید.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نگار عليزاده
مشكل اينجاست كه اون اصلا خوش برخورد نيست.
جدا؟؟؟ تازه این رو متوجه شدین؟! گویا قبلا از ازدواج هم باهم آشنا بودین؟........
قبل از عقد چطور متوجه نشدین؟!! یا اینکه............
بهتر نیست دختران به جای فکر به مهریه به تعداد سال تولد و از این دست مزخرفات به همچین مسایلی بیشتر فکر کنن؟.......
گویا ظواهر مادی برای خانم های محترم قبل از ازدواج بسیار مهم و جز معیارهای لاینفک زندگی مشترک!!!:D به شمار میاد و.......
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
خوب شد من اين تاپيك رو ايجاد كردم وگرنه آقايون عقده هاي دلشون رو كجا خالي ميكردن!!!
من راهنمايي خواستم نه چيز ديگه
ولي گويا بعضي ها اينجا رو با جايي براي گشايش عقده هاشون اشتباه گرفتن.
از بقيه دوستان ممنون كه نظرات خوبي ارائه مي كنيد و سازنده هستن.متاسفانه آقايون ...
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
به هر حال امیدوارم حرفهایی که در دل همسرتان سنگینی می کند و نمی تواند بیان کند وقتی توسط ما بازگو شده است اینقدر سنگین برایتان تمام نشود.
خانوم محترم، معنای عشق ورزی یعنی ایثار و نه توقع داشتن. چه راهنمایی می خواهید؟ هر کاری به جز درک متقابل خستگی های او و ناراحتی های او جواب هم که بدهد کوتاه مدت است. انسان به ذاته خود خودخواه است. اگر شما شرایط روحی او را درک نکنید او نیز این کار را در بلند مدت برای شما انجام نمی دهد.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نگار عليزاده
خوب شد من اين تاپيك رو ايجاد كردم وگرنه آقايون عقده هاي دلشون رو كجا خالي ميكردن!!!
من راهنمايي خواستم نه چيز ديگه
ولي گويا بعضي ها اينجا رو با جايي براي گشايش عقده هاشون اشتباه گرفتن.
از بقيه دوستان ممنون كه نظرات خوبي ارائه مي كنيد و سازنده هستن.متاسفانه آقايون ...
خب اگه اشتباه متوجه شدم شما بفرمایین,به پست قبلی من هم جواب بدین تا بتونیم راهنمایی کنیم.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نگار عليزاده
من از صبح تا عصر تو شركتش هستم و دارم بهش كمك مي كنم.اما دريغ از يك تشكر...
تازه گاهي سرم داد هم مي زنه تو موضوعات كاري.كاملا فكر مي كنه من وظيفه دارم اونجا كار كنم.دليلش هم اين هست كه قبل از ازدواج اونجا كار مي كردم و از همين طريق آشنا شديم.
ولي اونموقع من كارمند اونجا بودم و حقوق مي گرفتم.ولي الان چي؟الان اگه نخوام اينجا كار كنم انگار وظيفه مو انجام ندادم!!
عزیزم اگر برای زندگی خودت کاری کنی توقع تشکر داری ؟!
و یا می خواهی خودت از جیب خودت حقوق بگیری ؟!
در ابتدای راه زندگی چه حساب کتابهای غلط و جالبی می کنید ؟!
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار جون حقیقتش نه شما و نه این اقایون در واقع هیچکدوم اصلا یا به طور کامل وارد زندگی مشترک نشدید و هر کدوم تصورات خاصی از شریک زندگیتون دارید که البته در این شرایط همه هم به جا و منطقی هست .
ازدواج یه ارتباط دوسویه است همونطور که شما انتظارات و توقعاتی از همسرتون دارید ایشون هم متقابلا توقعاتی از شما دارند که هر کدوم باید تا حد زیادی به خواسته ی طرف مقابل احترام بذارید و به خواسته های یکدیگر جامه ی عمل بپوشونید .
نگار عزیز خودت رو بزار جای همسرت که در شرف اغاز زندگی مشترکه و دلمشغولیها و نگرانیهای خاص خودش رو داره و ممکنه نگران مسئولیتهای بعد از ازدواجتون باشه و به دلیل همین نگرانی و استرس تا حدودی بی حوصله به نظر بیان .شما تصور کن به عنوان یه مرد مسئولیت اصلی تامین مخارج زندگی مشترک بر دوش خودته و باید خودت رو برای ورود به زندگی مشترک تا جایی که ممکنه به نحو احسن اماده کنی تا بتونی از عهده ی نیازهای مادی همسرت بربیای و از این جهت در حال تلاش و تکاپو هستی ایا با وجود خستگی ها و مشکلات کاری همسر بعد از یک روز کاری ان هم با کار سنگینی که خودتون می فرمایید به همسرتون حق نمیدین که کمی عصبی و بی حوصله باشه و نتواند مثل شما شاد و خرم باشد ؟
من نمیگم خواسته ی شما نابه جا و غیر منطقی است ولی همونطور که از همسرن انتظار درک شدن داری اون و شرایط سختش رو درک کن .
البته من نمی دونم شغل شوهرتون چیه و چقدر در امد دارند اما اگر در امد ایشون بیش از حد لازم هست ازشون بخواید که وقت کمتری رو به کار اختصاص بدن تا بیشتر در کنار هم باشید البته اینو هم بگم که الان که در شرف ازدواج هستید و زندگی مشترک رو تجربه نکرده و درک درستی از اون ندارید ممکنه شوهرتون از نظر کاری بیشتر به خودشون فشار بیارند که بعد از شروع زندگی مشترک و امدن حساب به دستشان و ا ز بین رفتن استرسی که اکنون ممکن است داشته باشند (که ایا می توانند از عهده ی هزینه و مسئولیت زندگی مشترک بر بیایند ؟) بتوانند وقت بیشتری را به شما اختصاص دهند .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نگار عليزاده
البته اينم بگم كه خيلي ادعاي دوست داشتنش هم مي شه ها.مثلا اگه باهاش قهر كنم(كه كم پيش مياد)زود كم مياره و مياد منت كشي.يا اينكه خونه اي كه خريديم رو مي خواد به اسم من سند بزنه.
نگار جون به نظرم کمی بی انصافی می کنی ببین شوهرت چقد دوستت داره که تحمل قهر تو رو نداره و زود برای اشتی پیشقدم میشه و حتی از طریق خرید خونه به نام شما قصد داره علاقه اش رو ابراز کنه و کاملا به فکر شما و خوشحال کردن شماست و برای جلب رضایت شما داره سعیش رو میکنه .مگه غیر از اینه ؟
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
من اينجا نيومدم كه گلايه كنم.من مي گم وقتي اون رفتارش اونطوري سرد و خشكه در اون لحظات من چه رفتاري نشون بدم؟؟؟اما دوستان فقط منو محكوم كردن.
مثلا وقتي باهاش حرف مي زنم يا نظري مي پرسم فقط سر تكون مي ده.ديروز بهش گفتم ، خودش گفت موقعي كه فكر ميكنم با من صحبت نكن.منم ديروز سعي كردم وقتي تو فكره اصلا بااهاش كاري نداشته باشم و خودمو مشغول كتاب خوندن كردم.ولي بعد از يه مدت اومد گفت چيه ؟ چرا تحويل نمي گيري!!!!!
والله موندم چه رفتاري كنم؟
لطفا سرزنش نكنيد. بگيد چه رفتاري درسته؟من اومدم رفتار درست رو ياد بگيرم نه اينكه درد دل كنم
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
سلام
خوب زندگی همینه باید با همه جور رفتار همسرت بسازی اگه فکر می کنی می تونستی مردی پیدا کنی که همیشه بخنده و خوشروباشه سخت در اشتباهی خوده تو هم نمیتونی همیشه خوش رو باشی اگرم الان سرخال تر و سرزنده تر از اونی برای اینکه مسئولیتت کمتره
شما الان عقد کرده هستین هزارتا فکر تو سر اون بنده ی خداست از خرج عروسی گرفته تا خونه و ...
اینا دیگه حوصله برا آدم نمی زاره که
شما هم بجای اینکه هی بهش گیر بدی که چرا نمی خندی سعی کن در مورده مشکلاتش باهاش هم فکری کنی تا بتونی باری از دوشش برداری نه اینکه خودتم بشی یکی از مشکلاتش
بزار موقعی که مشکل داره بهت پناه بیاره نه اینکه ازت فرار کنه
چرا ما خانوما سعی نمی کنیم گاهی خودمون پناهگاه همسرمون باشیم
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
سلام نگار عزیز
ببین خانومی الان بهترین دوران برای اینه که تو رفتارها و خلق و خو های شوهرت دستت بیاد و بدونی قراره با چه کسی زندگی کنی
هنر یک زن اینه که مردش رو در همه ی حالت ها حمایت کنه چه از لحاظ عاطفی چه از لحاظ کمک های کاری
اینکه داری توی کار به همسرت کمک می کنی خیلی خوبه و قابل تحسینه ولی این که انتظار داری ازت تشکر کنه یا اینکه هیچ وقت سر کار باهات برخوردی نداشته باشه یکم سخته
ببین خواهره خوبم سعی کن همسرت رو همین جوری که هست دوست داشته باشی و هیچ وقت هیچ وقت نخواه که عوضش کنی چون خودت رو اذیت می کنی و همسرت هم خسته میشه وبعد از یه مدت می بینی که از نظر اون تبدیل شدی به یک آدم قرقرو که هیچ حرفی رو از طرف تو قبول نمی کنه چون فکر می کنه داری قر می زنی ولی اگه از جزئیات بگذری می تونی کلیات زندگیت رو درست پیش ببری
موفق و پیروز باشی
:72:
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار جان سلام
دوست من اگه کار کردن و کمک کردن و در کنارش در مسائل شغلی بودن تورو اذیت می کننه واین احساس بد که فکر می کننه وظیفه ی توست چرا ادامه می دی ؟ ویا چرا اصلا" در پی تغییر دادن اونی این خوبه که کمک کنیم دیگران رفتار بد گذشته رو بهبود ببخشند و یا بهتر بشن ولی اگر نشد چون می خواهیم کمتر اذیت بشیم پس کمی خودمون رو تغییر می دیم این که دیگه شدنیه ؟ بهترین فرصت برای شناخت همسرت در اختیارته پس خوب استفاده کن .ازدواج یعنی بلوغ و تحول هر کسی ممکنه در سنی خاص به این بلوغ برسه امیدوارم واقعا" به اون رسیده باشی وگرنه سعی کن متحول بشی و آماده شروع یک راه پرفرازو نشیب و دراز با منظرهای شمالی و یا گاهی کویری .
اون مدینه ی فاضله ای که در تصور هر جوانی برای متاهلی هست که بسیار زیبا هم هست یه قسمتهایی رمانتیک و شاعرانه و البته دست نیافتنی هست پس با واقعیت ها آشنا بشیم تا راحت تر و زیبا تر ادامه بدیم .
موفق باشی
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
دوستان خواهش مي كنم كمكم كنين بگين چيكار كنم؟
احساس مي كنم از لحاظ عاطفي خيلي ازش فاصله گرفتم.رفتارم هم باهاش سرد شده.اصلا ديگه حوصلشو ندارم.متاسفانه اصلا هم منطق حاليش نيست.هر چي مي خوام باهاش صحبت كنم و يه ذره خودمو خالي كنم بهم اجازه نمي ده.امروز باز بهش گفتم بيا يه ذره با هم صحبت كنيم راجع به زندگي مون .گفت زندگي ما مشكلي نداره.
من كه مشكلي ندارم .گفتم شايد من مشكل داشته باشم.باز قيافش عوض شد و برگشت گفت تا يه ذره شوخي مي كنم حال آدمو مي گيري.بهش بر خورد و باز عصباني شد.منم ديگه چيزي نگفتم.
به خدا دارم مي تركم.حتي حاضر نيست به صحبتم گوش بده.اونقدر دلخوري هاي كوچيك روي هم جمع شده .شده قدر يه دريا.ديگه نمي دو.نم با چه لحني باهاش صحبت كنم.شما بگيد چيكار كنم؟
دلم مي خواد ازش فاصله بگيرم و دور بشم ازش.اصلا حوصلشو ندارم.كاش يه ذره منطق داشت.كاش يه ذره درك و شعور داشت...
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
بهترین کار فعلا" اینه که کمتر باهاش مراوده داشته باشی و اگر در کنار هم هستید صحبتهای معمولی خارج از برنامه ریزی آینده و حتی تمایل خودت برای صحبت کردن .
فرصت بده تا خوب رفتار خودش رو تجزیه و تحلیل کنه . اگه تمایل به شنیدن حرفهات نداره سرسختی و لجاجت نکن تا بشنوه .
گفتم کمتر صحبت کن تا دلخوری روی دلخوری نیاد . موج منفی هم نده حالا که شکاف بینمون وجود اومده پس بیا حلش کنیم فعلا" خودت و او را رها کن .
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
سلام نگار جان
خانومی یکم صبر کن عزیزم
مشکل تو اینه که می خوای شوهر بیست و چند سالتو یه شبه تربیت کنی و اون چیزی رو ازش بسازی که تو ذهنت داری و این اشتباه محضه
اینکه هر بار که با همسرت تنهایی یادت می افته که نقص هاشو یاد آوری کنی و در مورده دلخوریهات حرف بزنی که نمی شه
بعد از یه مدتی ازت فراری می شه و فکر می کنه هر بار می خوای ازش انتقاد کنی
خانومی اون هرچی باشه مرده زندگی توه و الان که اول زندگیتونه احساس قدرت می کنه ولی تو داری همه ی اعتماد به نفسش رو می گیری و
همش بهش میگی که ازش راضی نیستی این روش نه تنها جواب نمی ده بلکه فاصله تو و همسرت رو زیاد هم می کنه
مطمئن باش شما هم نقصهای زیادی داری ولی همسرت اونا رو لیست نکرده و هر روز مرورشون نمی کنه
بیش از اندازه داری روی رفتارهای شوهرت حساس میشی اگه می خوای رفتارهای بقول شما زشتش درست بشه این راهش نیست
موفق و پیروز باشی
:72:
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
سلام دوستان.ديروز نشستم و يه نامه 4 صفحه اي با لحني قشنگ براش نوشتم و تمام خواسته هامو هم تو نامه مطرح كردم.ولي خيلي دوستانه.نامه رو گذاشتم رو ميز كارش و رفتم خونه.شب كه اون اومد خونه باورتون نمي شه خيلي اخلاقش خوب شده بود و كلي هم معذرت خواهي كرد.گفت من خيلي دوستت دارم .اصلا فكر نمي كردم چيزايي كه گفتي مهم باشن.واسه همين رعايت نمي كردم و ...
خلاصه تا الان كه همه ي خواسته هامو داره رعايت ميكنه.هر چي كه تو اون نامه نوشته بودم.
تجربه خوبي بود.
فكر كنم به درد خيلي از بچه ها هم بخوره:227:
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
به جهت موفقیتی که بدست آورده ای و تجربه شیرینی که کسب کرده ای به شما نازنین تبریک می گویم
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار عزیز
دوران عقد ونامزدی یکی از دوران های است که هر کس باید لذت فراوان از ان ببرد تا همهی ان لحظات برایش خا طره ساز شود.
دوست خوبم نوشتن نامه خیلی خوبه مخصوصا نامه ای که ابتدا از جملات عاشقانه شروع کنی بعد توقعاتت را بنویسی بعد ناراحتی یا خدایی نکرده گله ای داری بنویسی سپس خواهش وانتظاراتت را بگو.
در ضمن هیچ وقت به طور مستقیم به همسرت نگو بیا با هم صحبت کنیم خودت غیر مستقیم استارتش را بزن .و در صحبت کردن هم هر چه که باعث نارا حتی همسرت می شود با احتیا ط والفاظ درست نظرت را بگو.
عزیزم به عنوان یک دوست در خواستی دارم:
سر چیزها ومسائل بیهوده حریم ها وحرمت هارا زیر سوال نبر وزیاد سخت نگیر که همسرت اخمو و... باشد این را در نظر بگیر شاید مشکلی دارد ومسئله ای ناراحتش کرده سعی کن با سعه ی صدر همدم شوهرت باشی.
پیروز وموفق باشید
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
همين است زندگي و راز بزرگش پذيرفتن و كنار آمدن
آسان نيست همانطور كه بزرگ شدن آسان نيست
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار عزیز وضعیتت و حرفات کاملا قابل درکه اما الان تو هیچ کاری نمی تونی بکنی فقط صبور باش و سعی کن که یه مدت اصلا باهاش کاری نداشته باشی نه اینکه قهر باشیا نه فقط بی خیال همه چیز شو.
-
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار جان به نظر من هم نوشتن نامه خوبه و میتونه توی کوتاه مدت کمکت کنه و جواب بگیری اما دختر خوب توی بلند مدت نوشتن یه نامه ی 4 صفحه ای نمیتونه مشکلت رو حل کنه. تو نباید بگذاری که خواسته هات و انتظاراتت روی هم انباشه بشه و به نظر من بهتر با یادگیری مهارت های ارتباطی سعی کنی بعد از هر دلخوری کوچیک یا حرفی حتما اون رو به روش مناسب و خیلی عاشقانه و مهربون و نه البته به صورت انتقاد و مستقیم بلکه به روش "خواسته ی من"، " من دوست دارم" انتظاراتت و دلخوریهات رو بیان کنید و به همسرتون هم با بیان خوبیها و ویژگیهای مثبتش انرژی مثبت و روحیه بدید.
امیدوارم که روز به روز موفق تر و باتدبیرتر در زمینه ی زندگی بشی!