سلام بر دوستان و عاشقان و بی قراران مهدی فاطمه (س) .:72::72::72:
قیامت قامت و قامت قیامت
قیامت می کند این قد و قامت
موذن گر ببیند قامتت را
به قد قامت بماند تا قیامت
بر قامت دلربای مهدی صلوات
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام بر دوستان و عاشقان و بی قراران مهدی فاطمه (س) .:72::72::72:
قیامت قامت و قامت قیامت
قیامت می کند این قد و قامت
موذن گر ببیند قامتت را
به قد قامت بماند تا قیامت
بر قامت دلربای مهدی صلوات
سلام
صفای عالم:72:
مهدی بیا که بی تو عالم صفا ندارد
بازآ که بی تو خورشید نور و ضیلء ندارد
مهدی بیا که بی تو افسرده گشته دلها
در گلشنی که گل نیست بلبل نوا ندارد
مهدی بیا که بی تو روزی سیاه داریم
درد فراق رویت جز تو دوا ندارد
مهدی بیا که طی شد ایام ما به حسرت
صبر از فراق تا کی پیمانه جا ندارد
مهدی بیا و بنگر این جمع بینوا را
جز دامن تو حاجت دستان ما ندارد
مهدی بیا که بی تو زهرا به غم نشسته
آن پهلوی شکسته جز تو شفا ندارد
مهدی بیا و بنگر زهرا در آن میانه
بر لب به جز نوای مهدی بیا ندارد
رفته ز کف قرارش بشکسته گوشوارش
طاقت دل تو شرح این ماجرا ندارد
شاعر : سید محمد تقی مداح
خجالت می کشم خودم را منتظر آقا امام زمان بدونم . اگه آقا امام زمان همین الان بیاد من یکی که روی دیدن آقا را ندارم .:54::54::54:
سلام
آقای خسته خودتونو ناراحت نکنین چون خیلی ها مثل شما هستن و فقط شما نیستین که این احساس رو دارین. از جمله خود من .
گدای مهدی
منم گدای مهدی شوم فدای مهدی
همیشه می زند پر دلم برای مهدی
خوش آن که سینه اوست پر از ولای مهدی
خوش آنکه سر نهاده به خاک پای مهدی
به درد ما دوا نیست به جز دوای مهدی
رضایت خداوند بود رضای مهدی
بیا که پاک گردیم مکن جفای مهدی
به هرکجا نشینی بگو ثنای مهدی
شاعر : سید محمد تقی مداح
شايد اين جمعه بيايد ، شايد
چطور مي تونم بگم اي كاش زودتر مي آمدي جانان جانانم ، ولي واقعا شرم دارم از روزي كه بياد ولي اگر حتي قرار بر اين باشه كه با شمشيرش سر ازتنم جدا كنه اين را هم پذيرا هستم ... دلم هر جمعه غمگين است .... نمي دانم چرا ... فقط دانم تويي درمان اين درد ...
دعای ندبه حالاتی از منتظر را به تصویر می کشه . اینه زبان و کلام و گفتار و کردار عاشقان و بی قرارانش :
«كاش مى دانستم كجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد يافت؟ آيا به كدام سرزمين اقامت دارى؟ آيا به زمين رضوان يا غير آن؛ يا به ديار ذوطوى متمكن گرديدهاى؟بسيار سخت است بر من كه خلق را همه ببينم و ترا نبينم و هيچ از تو صدايى حتى آهسته هم بگوش من نرسد.بسيار سخت است بر من بواسطه فراق تو؛ و اينکه تو به تنهايي گرفتار باشي و نالة من نيز به حضرتت نرسد و شكوه به تو نتوانم. به جانم قسم كه تو آن حقيقت پنهانى كه دور از ما نيستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مايى، كه ابداً جدا نيستى.
به جانم قسم كه تو، همان آرزوى قلبى و مشتاق اليه مرد و زنِ اهل ايمانى كه هر دلى از زيادت شوق او نالة مى زند.به جانم قسم تو آن عزّتي هستي که هم طرازي ندارد.به جانم قسم تو آن عظمتي هستي که هم قطاري ندارد. از آن نعمتهاى خاص عالى خداوندي، كه مثل و مانند نخواهد داشت. به جانم قسم كه تو از آن خاندان عدالت و شرفى كه احدى برابرى با شما نتواند كرد. اى مولاى من؛ تا كى در (انتظار) شما حيران و سرگردان باشيم؟ تا به كى و به چگونه خطابى درباره تو توصيف كنم و چگونه راز دل گويم؟ اى مولاى من بر من بسى سخت است كه پاسخ، از غير تو يابم. سخت است بر من از تو بگويم و خلق تو را واگذارند. سخت و مشكل است بر من كه بر تو ماجراي ديگرى (غيبت ممتد) پيش آمد.
آيا كسى هست كه مرا يارى كند تا بسى نالة فراق و فرياد و فغان طولانى از دل بركشم؟ كسى هست كه جزع و زارى كند؟ آيا چشمى مى گريد تا چشم من هم با او مساعدت كند و زار زار بگريد؟ اى پسر پيغمبر آيا به سوى تو راه ملاقاتى هست؟ آيا امروز به فردايى مى رسد كه به ديدار جمالت بهره مند شويم؟ آيا كى شود كه بر جويبارهاى رحمت درآييم و سيراب شويم؟ كى شود در چشمه آب زلال (ظهور) تو، ما غرقه شويم؛ كه عطش ما طولانى گشت؟ كى شود كه ما با تو صبح و شام كنيم تا چشم ما به جمالت روشن شود؟ كى شود كه تو ما را و ما تو را ببينيم، هنگامى كه پرچم نصرت و پيروزى در عالم برافراشتهاى؟ آيا خواهيم ديد كه ما به گرد تو حلقه زده و تو با سپاه تمام روى زمين را پر از عدل و داد كرده باشى؟
و دشمنانت را كيفر خوارى و عقاب بچشانى و سركشان و كافران و منكران خدا را نابود گردانى و ريشه متكبّران عالم و ستمكاران جهان را از بيخ بركنى، تا با خاطر شاد ما به الحمد لله رب العالمين لب برگشاييم. اى خدا تو برطرف كننده غم و اندوه دلهايى، من از تو داد دل مى خواهم كه تويى دادخواه و تو خداى دنيا و آخرتى. بارى به داد ما برس اى فريادرس فرياد خواهان. بندة ضعيف بلا و ستم رسيده را درياب و سيّد او را براى او ظاهر گردان. اى خداى بسيار مقتدر و توانا؛ لطف كن و ما را به ظهورش از غم و اندوه و سوز دل بِرَهان و حرارت قلب ما را فرو نشان. اى خدايى كه بر عرش، استقرار ازلى دارى و رجوع همه عالم به سوى تست و منتهى به حضرت تست. اى خدا ما بندگان حقيرت، مشتاق ظهور ولىّ توييم كه او ياد آور تو و رسول تست. او را براى عصمت و نگهدارى و پناه دين و ايمان ما آفريدهاى و او را برانگيختهاى تا قوام و حافظ و پناه خلق باشد و او را براى اهل ايمان از ما بندگانت، امام و پيشوا قرار دادى. پس تو از ما به آن حضرت سلام و تحيت برسان . »
اقا جون خسته شدم.نه بخاطر انتظار بخاطر گناهاي خودم. اگه من يه منتظر واقعي بودم كه دلتو خون نميكردم.ميدونم دلت از دستم خونه. اقا دل خدا هم از دستم خونه. ولي خودت كمكم كن تا بتونم يه بنده خوبي بشم.يه بنده پاك و معصوم كه بشه اسمشو منتظر گذاشت.نميدونم گناهاي بنده هايي مثل من كي تموم ميشه تا شما ظهور كني؟اقا جون كي مياي تا دنيا اروم بشه؟ اقا ميشه منو بطلبي بيام جمكران؟
سلام بر مهدی(عج)
آقاجون تاخیر منو ببخشید .مدتی نبودم اما به خدا عمدی نبود .اینترنتم مشکل داشت و نمی تونستم کارم رو ادامه بدم.اما تو این مدت هم بیکار نموندم و با اینکه یه کم مریض بودم اما تا جایی که تونستم اشعار قشنگی که در وصف شما سروده شده بود رو از کتابها و نشریات مختلف انتخاب کردم و تایپ کردم برای وقتی که دوباره بتونم بیام اینجا و به وظیفه ام عمل کنم.
امیدوارم ازم دلگیر نباشید.:72:
شمس تابان
به زندان غمت کردی اسیرم
غمت از زندگانی کرده سیرم
ندارم جز ظهورت آرزویی
همی ترسم نیایی من بمیرم
خدا خواهد در این ایام نزدیک
عنایات تو گردد دستگیرم
تویی آن آفتاب ابر غیبت
بیا ای شمس تابان منیرم
دلم خون شد در این ایام غیبت
ترحم کن به دربارت فقیرم
پناهم ده تو ای محبوب سبحان
که من اندر پناهت جای یگیرم
گدایی از گدایان تو هستم
به دربار ولایت مستجیرم
تو محبوب دل اهل ولایی
تویی واقف به احوال ضمیرم
خدا دائر کند امر ظهورت
که من از محضرت فیضی بگیرم
ندارد "شرفی" جز تو پناهی
بیا تا من ز هجرانت نمیرم
شاعر : سیّد اسماعیل شرفی
در جستجوی گل:72:
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
به امیدی که او باشد گل کن
کند سر سبز، این پژمرده گلشن
گل من نی بود این و نه آن است
گل من مهدی صاحب زمان است
دلم اندر هوایش می زند پر
شرر افکنده بر جانم چو آذر
خوش آن روزی که بینم روی او را
رخ مه طلعت دلجوی او را
خوش آن روزی که باشم یاور او
به مانند گدایان بر در او
خوش آن روزی که من پروانه باشم
فدای آن گل یکدانه اشم
خوش آن روزی که من بر عهد دیرین
نثار او کنم این جان شیرین
به پیش روی او گر من دهم جان
به راه یاری اش گردم چو قربان
در آن ساعت که من در گیر و دارم
اسیر دست مرگ و بی قرارم
چه خوش باشد که آید در بر من
میان خاک و خون گیرد سر من
دو چشمم بر جمال او شود باز
نماید روح من از شوق ، پرواز
سعادتمندم و فرخنده احوال
بمیرم در برش خندان و خوشحال
الا ای گل کجایی جان فدایت؟
چه باشد گر که گردم خاک پایت
به رویم از وفا پایت گذاری
شوم پامالت اندر راه یاری
امان از دوریت شاه زمانه
به پایان می رسد این هجر یا نه
الا محبوب من تا کی جدایی؟
به قربانت شوم بر گو کجایی؟
ز درد انتظارت جان به لب شد
تن افسرده ام در تاب و تب شد
بسی مردند و رفتند از فراقت
ندیده در جهان آن روی ماهت
ز چشمان اشک ریزان جمله بودند
به یادت روز و شب در ناله بودند
نبردند از فراق و ناله سودی
گسستند از فراقت تار و پودی
همی ترسم که داغ هجر رویت
فراق منظر و روی نکویت ،
کند ویران مرا این جان و این تن
به زیر خاک سازد جا و مسکن
چو آن بیچارگانِ دل فسرده
که شوق دیدنت در گور برده
ندیده روی ماهت من بمیرم
ز آه و ناله ام سودی نگیرم
عزیزا چاره ساز کار مایی
ز حد بگذشته هجران و جدایی
ندارم آرزویی جز وصالت
نباشد در دل من جز خیالت
چه باشد آرزویم را برآری ؟
مرا در حریم خود در آری ؟
به دیدار رخت شادم نمایی
ز هر قید و غم آزادم نمایی
که هر صبح و مسا و گاه و بیگاه
توانم دید روی ماهت ای شهنشاه
دگر « ابن الرضا » را غم نباشد
فغان و ناله و ماتم نباشد
شاعر: حاج سیّد حسین نبوی
سلام
بنال اي دل که دنيا را بقا نيست
چو آرامش در اين دار فنا نيست
بنال اي دل نماند جاودانه
بجز عشق و نواي عاشقانه
بنال اي دل به لحن ناي داود
که هر ناليدنش ذکر خدا بود
بيا تا از پي اش با هم بگرديم
که هر دو آشنا با آه و درديم
بنال اي دل که يارم زار و خسته
به پشت پرده غيبت نشسته
بنال اي دل به هر صبح و به هر شام
چو تنها اشک ريزد آن دلارام
بنال اي دل ز غمهايم گذر کن
که تنها ناله بر آن منتظر کن
بنال اي دل که يارم در نماز است
سراپا ناز و در حال نياز است
بنال اي دل که بس آزرده ام من
که ردپاي او گم کرده ام من
نشانم ده حريم سامرا را
مگر پيدا کنم آن دلربا را
بنال اي دل گل بي خار من کو
نشينم چون بنفشه بر لب جو
مگر عکس رخش در آب بينم
دگر او را مگر در خواب بينم
که من آلوده ام او پاک و معصوم
از اين رو گشته ام ناکام و محروم
بنال اي دل چو آيد بوي نرگس
بخوبي عطر او را مي کنم حس
خدايا در فراقش ناله تا کي
به سينه داغها چون لاله تا کي
خدايا رازها در پرده تا کي
ز غيبت قلبها آزرده تا کي
بنال اي دل بگو با شور و فرياد
که يا مهدي جهان پر شد ز بيداد
تو اي مهر آفرين لطف خدايي
کجايي اي گل زهرا کجايي؟
منبع
یاعلی
السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج) :16:
<p align="center">
<object classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6" id="WindowsMediaPlayer1" width="120" height="40" style="border: 1px dotted #999">
<param name="URL" value="http://www.bachehayeghalam.ir/go.php?url=10867 ">
<param name="autoStart" value="-1">
<param name="volume" value="100">
<param name="rate" value="1">
<param name="balance" value="0">
<param name="currentPosition" value="0">
<param name="defaultFrame" value>
<param name="playCount" value="1">
<param name="currentMarker" value="0">
<param name="invokeURLs" value="-1">
<param name="baseURL" value>
<param name="mute" value="0">
<param name="uiMode" value="full">
<param name="stretchToFit" value="0">
<param name="windowlessVideo" value="0">
<param name="enabled" value="-1">
<param name="enableContextMenu" value="-1">
<param name="fullScreen" value="0">
<param name="SAMIStyle" value>
<param name="SAMILang" value>
<param name="SAMIFilename" value>
<param name="captioningID" value>
<param name="enableErrorDialogs" value="0">
</object></font></body>
خدا کند که بیایی
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی ،خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند بسر آید
سر آیدُ تو برآیی ،خدا کند که بیایی
دمی که بی تو برآید خدا کند که نباشد
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی
تو از خداست وجودت ثبات دهر ز جودت
رجایی که همه جایی، خدا کند که بیایی
به گفتگوی تو دنیا به جستجوی تو دلها
تو روح صلح و صفایی، خدا کند که بیایی
به هر دعا که توانم تو را همیشه بخوانم
الا که روح دعایی، خدا کند که بیایی
نظامُ نظم جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی
فسرده عارض گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی
تو احترام حریمی تو افتخار حطیمی
تو یادگار منایی، خدا کند که بیایی
تو مشعری عرفانی تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی
هنوز جسم شهیدان فتاده است به میدان
تو وارث شهدایی، خدا کند که بیایی
بیا و پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
که نور عدل خدایی، خدا کند که بیایی
الا که جان جهانی جهانِ جان و نهانی
نهان ز دیده مایی، خدا کند که بیایی
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی
فضا گرفته ز غمها جهان شرار ستمها
تو ماه عصر فضایی، خدا کند که بیایی
ز هر دری به تظلّم ز هر سری به ترنّم
رسد به گوش نوایی، خدا کند که بیایی
اسیر بندِ جفا را دچارِ رنج و بلا را
به دست توست رهایی، خدا کند که بیایی
تو بگذر از سفرخود ببین به پشت سر خود
په محشری چه بلایی، خدا کند که بیایی
قسم به عصمت زهرا(س) بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی
"مؤید" است و دعایت اگر قبول خدایت
فتد دعای گدایی، خدا کند که بیایی
شاعر: سیّد رضا مؤید
چي بگم من اصلا كي هستم كه بخوام حرفي بزنم در برابر اين مهر خدايي ... كي مي توانم چيزي بخواهم بجز عجل لوليك الفرج
آيا اگر فقط منتظر باشيم كافيه يا اينكه بايد بخوايم نه براي خودمون براي آقامون بخوايم ... بايد تلاش كنيم براي آماده كردن راه رسيدنش ... بايد بشيم اون خالص و نابي كه بايد باشيم و در خواستنش تلاش كنيم و از خدا بخواهيم كه ديدگانه ما رو به جمال رويش بينا و قلبهامونو به نور هدايتش راهنمايي و روشن كنه
امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در سال 255 ھ . ق به دنيا آمدند . پس از شهادت پدر بزرگوارايشان حضرت به امامت رسيدند . اما پس از چندي ناچار شدند از ديد مردم پنهان شوند و غيبت صغري آغاز شد. غائب شدن از منظر مردم سبب شد تا کمتر در بين مردم صحبتي از ايشان به ميان آيد. به دليل غيبت طولاني ، امروز مردم ظهور ايشان را نزديک نمي دانند . زيرا اگر احساس کنند که ظهور نزديک است براي محقق شدن آن تلاش مي کنند.لازم است ابتدا بدانيم ايشان در چه وضعيتي هستند ؟ آيا ايشان تنهازندگي ميکنند؟ياران ايشان چه کساني هستند؟وخانواده ايشان چگونه زندگي مي کنند؟
ما معتقديم ، تمام عوالم زير نظر حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است .
امام حسن عسگري( عليه السلام )به فرزندخودفرمودند:"شما نبايد در بين مردم زندگي کنيد . "
مي گويند امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در بين 30 نفر زندگي مي کنند . آنها همراهان حضرت هستند .از جمله اين همراهان حضرت خضر( عليه السلام ) هستند که 6000 سال سن دارند و از مشاوران آن حضرت هستند.اين 30 نفر به ظاهر افرادي عادي و بين مردم هستند در حاليکه شناخته نمي شوند.در روايات آمده است که خداوند چند چيز را در چند چيز پنهان کرده است :
1- شب ليله القدر را در بين شبهاي ديگر2- انسانهاي خوب را در بين ساير مردم
3- گناهي را دربين گناهان ديگر 4- ثوابي را در بين ثوابهاي ديگر
دو دسته خادم در کنار حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف)هستند که شرايط ويژه اي دارند. البته ما معتقديم امروز در دوران غيبت قرار نداريم ، بلکه در عصر ظهور صغري هستيم .امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حدود 85 سال است که ظهور کرده اند . ظهور ايشان تدريجي است . همانطور که حضرت تدريجي غيبت فرمود تا مردم وحشت نکنند ، ظهور ايشان نيز بايد تدريجي باشد . در دوران حيات ائمه (عليهم السلام ) سه تن از ايشان در پس پرده غيبت بودند . امام حسن عسگري (عليه السلام) وامام هادي (عليه السلام) نيز در واقع تحت فشار حکومت ناچار به غيبت از حضور مردم بودند و مردم نمي توانستند به راحتي با ايشان ارتباط برقرار کرده و از وجود ايشان استفاده نمايند.در روايتي از حضرت آمده است :" مي دانيد يتيم کيست ؟" کسي که پدر و مادر و خواهر و برادر خود را از دست داده باشد . زيرا از آنها نزديک تربه انسان کسي نيست و هيچ کس نمي تواند جاي آنها را براي ما بگيرد . سپس مي فرمايند : "مي خواهيد بدانيد از اين شخص يتيم تر چه کساني هستند؟ "يتيم شيعيان ما هستند که که گربه ها به آنها حمله کرده اند . در روايات آمده است که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نهايت علم است . تمام علوم دنيا 28 حرف است که در قرآن موجود مي باشد. امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) 27 حرف را براي مردم موشکافي مي کنند.براي ظهور نشانه هايي وجود دارد ، اما نمي توان فقط به دليل بروزبرخي دلائل زمان ظهورراتعيين کرد. دونوع ظهور وجود دارد : 1- ظهور صغري 2- ظهور کبري .
ياران امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) :
در روايات آمده است : پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره سلمان فرمودند :" سلمان از ما اهل بيت ا ست و در زمان ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) رجعت مي کنند و در رکاب ايشان قرار مي گيرند ." از ميان ياران حضرت علي (عليه السلام) مالک اشتر نيز حضور دارد. . . وزراي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اکثرا ايراني اند ولي به زبان عربي صحبت مي کنند ، اولين وزير ايشان حضرت عيسي (عليه السلام) است که در مکه کنار ايشان هستند. حضرت يوشع و اصحاب کهف را هم جزء ياران امام ذکر کرده اند . ياران اوليه امام 10000 نفرو از مرداني هستند که با طي الارض خدمت ايشان مي رسند و تا اين عده در حضور ايشان جمع نشوند ايشان از مکه قيام نخواهند نمود .آمده است هرگاه حضرت ظهور کنند در عرض 8 ماه جهان را پاکسازي مي کنند.
از آنجايي که موضوع ظهور براي ائمه اطهار (عليهم السلام ) از اهميت ويژه اي برخوردار است ، در رابطه با آن توصيه هايي براي مسلمانان داشته اند. در حديثي از امام علي (عليه السلام ) آمده است :" نکند در زمان ظهور قرآن را از ميان شما ببرند. "( شايد اشاره به مسيحياني باشد که گفته شده در زمان ظهور حضرت عيسي (عليه السلام ) گردايشان جمع مي شوند.)
در هر صورت از مجموع روايات استفاده مي شود ياران حضرت درزمان غيبت کساني هستند که در مقابل حضرت صف کشي و جبهه گيري نکرده باشند. به دستوراتي که حضرت در زمينه هاي مختلف مسلمانان را به آن توصيه کرده اند عمل نمايند. امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پشت به ديوار خانه کعبه ظهور مي کنند و مي فرمايند:
"أنا المهدي " امام باقر (عليه السلام ) مي فرمايند:" ايشان با 1000 نفر از فرزندانش وارد خانه اش مي گردد . در مسجد کوفه قضاوت مي کند و . . . "
دشمنان حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف):
واقعيت اين است که دشمنان حضرت در طول تاريخ براي جلوگيري از قيام ايشان تلاشهاي بسياري کرده اند، بي شک اين تلاشها امروز مضاعف شده است و غرب در صدد است تا با مطالعه بر روي ابعاد مسئله ظهور راه حلي براي اين بحران بيابد. از جمله مطالبي که درکنفرانس شيعه شناسي در1984 تل آويومطرح شده آمده است: "تحقيقات نشان مي دهد شيعيان را دو خط نگه مي دارد . خط سرخ در پشت سر و خط سبز در پيش رو . خط سرخ خط عاشوراست که هدف شيعه را مشخص مي کند و خط سبز مهدويت است که آينده شيعه است . اين خط ها بايد کمرنگ شوند. "
غرب تلاشهايش را در اين زمينه سازمان دهي کرد وکوشيد تا دو خط عاشورا و مهدويت را براي شيعه کمرنگ کند. ايجاد شبهه به مسئله عاشورا اگرچه غير ممکن نبود کاري دشوارمي نمود ، زيرا عاشورا مسئله اي بود که واقع شده و در تاريخ ثبت شده بود ، پس مهدويت را هدف قرار دادند و اقدام به شبهه سازي و تحريف نمودند. از جمله مسائلي که مطرح مي شود ايجاد رعب و وحشت از قيام حضرت در دل مردم جهان است . مطرح کردن شبهات زير از جمله اين موارد است:
1- هنگاميکه حضرت ظهور کند تا زير رکاب اسب ايشان خون جمع مي شود.
2- حضرت آنقدر کشتار مي کند که فقط يک سوم جمعيت کره زمين باقي مي ماند.
3- وقتي بيايد اول گردن تو را مي زند چون . . .
در حاليکه شيعه معتقد است اينها انحرافاتي است که در جريان مهدويت وارد شده است و حضرت طرح اين مسائل را تهمت نسبت به خود مي دانند. ما حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را فرزند حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) مي دانيم و در سيره ايشان آمده است که براي هدايت دشمنانش بسيار دعا مي فرمودند . پس تصور اينکه حضرت با شمشير قيام خواهند کرد تصوري اشتباه است و قطعا قيام حضرت با محبت و رافت همراه خواهد بود.
سلام
متی ترانا و نراک یا صاحب الزمان (عج)
قصه جانسوز
باغبان در باز کن من نیستم گلچین باغ
می نشینم گوشه ای گل را تماشا می کنم
گر بخوانم قصه جانسوز هجران تو را
در تمام عالم از این کار غوغا می کنم
آن قَدَر دنبال تو آن سو و این سو می دوم
عاقبت ، ای گمشده جای تو پیدا می کنم
بلبلان خسته را بار دگر پر می دهم
محفل یاد تو را پر شور و غوغا می کنم
آتشی می افکنم در قلب سرد طوطیان
می فروزم سینه شان چون طور سینا می کنم
از پی هم ضربه بر سنگ جدایی می زنم
روزنی آخر به صحن خانه ات وا می کنم
دوستان پرسند این غم کی به پایان می رسد؟
با دو چشم خونفشان امروز و فردا می کنم
گر به بازار محبّت نام نیکویت برند
نقد جان را با سرور عشق اهدا می کنم
گر نباشد در میان دوستان نامحرمی
آنچه بر من آمده از هجر افشا می کنم
هر کسی از عاشقانت نحوه ای در ذکر توست
چون ندانم چون کنم ، پس شعر انشا می کنم
شاعر : حسن شاه رجبیان
طاووس بهشتی
ای به دلها درد عشقت جاودانه جاودانه
می کشم بارِ غمت را عاشقانه عاشقانه
گرچه من لایق نبودم صید چشمان تو گردم
سینه ناقابلم شد تیر عشقت را نشانه
ای امید و آرزویم ، افتخار و آبرویم
من به غیرت دل نبستم ای یگانه ای یگانه
ای تمام هستی من ای می من مستی من
تا کی از هجران بریزم اشک حسرت دانه دانه؟
عقل می گوید تو را با حضرتش سنخیّتی نیست
پای عشق آید به میدان، دل تو را گیرد بهانه
ای که طاووس بهشتی جلوه ای کن جلوه ای کن
تا به کی ای مرغ قدسی جای تو در آشیانه ؟
ای طبیبم ای حبیبم ای قرارم ای شکیبم
سینه از عشق تو چاک است زخم دلها را دوانه
ای گل رعنای نرگس تو بهشت عاشقانی
ذکر نام دلربایت بهترین شور و بهانه
هر کجا نام تو باشد ساغر و جام تو باشد
می کشد عشق تو ما را کو به کو خانه به خانه
غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم
گر تو هم از در برانی من کجا گردم روانه ؟
بی تو هیچم بی تو پوچم ای همه سرمایه من
این حقیقت با تو گفتم صادقاه صادقانه
ای لقایت خواهش دل یاد تو آرامش دل
می کشد از سینه ما آتش عشقت زبانه
ای بهار جاودانی ای نگار آسمانی
بی تو هر برگی ز عمرم همچنان برگ خزانه
بویم آن خاکی که باشد از قدمهایت معطّر
پای آن بوسم که با تو زد قدم شانه به شانه
خال رویت نقطه با خطّ ابرویت فتحنا
مصحف روی تو پر از آیه های عارفانه
جشن میلاد تو بی تو رنگ غم دارد دریغا
جای تو خالیست خالی در میانه در میانه
سینه تو پر ز غمهاست در دل تو داغ زهرا(س) ست
می زند آتش به جانت تازیانه تازیانه
یوسف زهرا (س)کجایی کی شود مولا بیایی ؟
پرده برداری ز قبری مخفیانه مخفیانه
ای شهنشاه حجازی «موسوی» را گر نوازی
با گهر های نگاهت کم نگردد از خزانه
شاعر : سیّد محمّد تقی مدّاح
یوسف گم گشته
چقدر روز آمد و شب ، هفته و ماه
نشستم منتظر تا آید از راه
نیامد یوسف گم گشته من
نشد روشن چراغ خانه من
فروغ از دیدگانم رفته اکنون
دل بی طاقتم گردیده مجنون
دل عاشق نمی داند صبوری
صبوری سنگ و دل باشدبلوری
ببین آقا چقدر پژمرده حالم
تو در پرواز و من بشکسته بالم
بهار آمد گل آمد سال بگذشت
ندیدم روی زیبایت به گلگشت
نمی دانم مقیم اندر کجایی؟
تو خود آن دیده ای در دید نایی
عزیزم ، نوگل آل ولایت
بیا چشم دلم باشد سرایت
زدودم از دلم رنگ ریا را
نمودم پر نیان آن بوریا را
کنم خانه تکانی خانه دل
قدم برآن نهی وصل آید حاصل
نگویید عشق من بی حاصل آمد
که حق بوده به جای باطل آمد
عزیزم، نازنینم خاک پاتم
به عشق دیدنت دادی حیاتم
تو آن نوری که اندر وهم نایی
تو دور از ما نه ای در قلب مایی
«سما» دید قامت سرو کهن را
نداند با که گوید این سخن را
شاعر: سیّد محمّد رضا محرمی
سلام بر مهدی (عج)
وادی عشق
خوشا آنکس که مولایش تو باشی
انیس و یار و آقایش تو باشی
خوشا آنکس که رسوای تو باشد
غم پیدا و پنهانش تو باشی
خوشا آنکس که در هنگام مستی
نوای گرم آوایش تو باشی
خوشا آنکس که در وادّی عشق است
که معشوقش تو صهبایش تو باشی
خوشا آنکس که در ذکر مدام است
کلام و ذکر و هم رایش تو باشی
خوشا آنکس که ترک این جهان گفت
که تا دنیا و عقبایش تو باشی
خوشا آنکس که بی دین است و دنیا
که تا دینش تو ،دنیایش تو باشی
خوشا آنکس که بی سمع و بصر شد
که گوش و چشم بینایش تو باشی
خوشا آنکس که بی اسم و نشان شد
که اسم و هم مسمّایش تو باشی
خوشا آنکس که از جانش گذشته
که جان و نفس علیایش تو باشی
خوشا آنکس که دست از این و آن شست
که تا اُولی و اُخرایش تو باشی
خوشا آنکس که امروزی امیدش
شفیع صبح فردایش تو باشی
خوشا آنکس که مثل مصطفایت
نگهدارش تو ، مولایش تو باشی
شاعر : مصطفی خبازیان زاده ، برگرفته از کتاب داغ شقایق
به نام حضرت دوست:72:
اینجا چه غوغا می شود گر تو بیایی
افتاده بر پا می شود گر تو بیایی
اینجا زمستان است، یخ بسته ست دلها
خورشید پیدا می شود گر تو بیایی
دنیای ما دنیای غم، دنیای ماتم
دنیا چه دنیا می شود گر تو بیایی
یک عالم از آن عشق های آسمانی
در قلب ما جا می شود گر تو بیایی
آئینه ها در ظلمت شامی غریب اند
فردا چه زیبا می شود گر تو بیایی
در این کویر دور از آبادیِ عشق
آلاله ها وا می شود گر تو بیایی
خط خورده دفتر های ما در روز میعاد
از عشق خوانا می شود گر تو بیایی
آئینه می داند به گوش باغ گفته ست
پشت ستم تا می شود گر تو بیایی
گفتم قسم خوردم به نام ناجی عشق
این عقده ها وا می شود گر تو بیایی
دیدی، شنیدی قلب من فریاد می زد
فردا چه غوغا می شود گر تو بیایی
فصلنامه گل نرگس، شماره 9 ، بهار 82
سلام بر عاشقان مهدی (عج)
چهره گل
یوسف شود آنکس که خریدار تو باشد
عیسی شود آنکس که بیمار تو باشد
از چشمه خورشید جگر سوخته آید
هر دیده که لب تشنه دیدار تو باشد
خوابی که به از دولت بیدار توان گفت
خواب است که در سایه دیوار تو باشد
هر چاک قفس از تو بیابان بهشتی ست
خوش وقت اسیری که گرفتار تو باشد
بر چهره گل پای چو شبنم نگذارد ،
آن راهروی را که به پا خار تو باشد
"صائب" اگر از خویش توانی بدر آمد
این دائره ها نقطه پرگار تو باشد
شاعر: میرزا محمد علی صائب تبریزی
طلب
شهر به شهر و کوه به کوه در طلبت شتافتم
خانه به خانه در به در جستمت و نیافتم
آه که تار و پود آن، رفت به باد عاشقی
جامه تقوا که من ، در همه عمر بافتم
بر دل من ز بس که جا ، تنگ شد از جدائیت
بی تو به دست خویشتن، سینه خویش شکافتم
از تف آتنش غمم، صد ره اگر چه تافتی
آینه سان به هیچ سو ، رو ز تو بر نتافتم
یک ره از او نشد مرا ، کار دل حزین روا
" هاتف" اگر چه عمرها در ره او شتافتم
شاعر :سیّد احمد هاتف
السلام علیک یا اباصالح المهدی
آقاجان !
....عاشقی لاف دروغیست که من دم زدم از آن .....ای خدا صبح تمام عاشقان کی خواهد آمد
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم !
اصلا به تو افتاده مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم وباید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من وازخویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم !!!
این کوزه ترک خورد چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم !!!
سلام ....دوهفته به ولادت مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مونده ...ای کاش خانم موعود هم بودن .....اما انگار رفتن مرخصی ...
یه پیشنهاد :
نمیدونم این تاپیک چقدر خواننده داره ....امیدوارم مثل صاحب اصلی اش غریب وتنها نباشه ....
اگه موافقید تو این دوهفته یه کمی بیشتر اینجا سربزنیم ........شعر بنویسیم ....حرف دلمونو بگیم .....اولش هم خودم براتون فرازی خیلی زیبا از دعای توسل خواجه نصیر طوسی رو که مربوط به امام زمانه مینویسم :
اللّهُمَّ صلِّ وسلِّم وَزِِد وَبارِک عَلي صاحب ِ الدَّعوةِ النبويةِ والصَّولَة ِالحـَيدريَّةِ والعِصمةِ الفاطِميَّةِ والحِلمِ الحَسنِيَّةِ والشُّجاعةِ الحُسَينيَّةِ والعِبادة ِالسَّجّاديَّةِ وَالمَآثِر الباقِريَّة و الآثارِ الجَعفَرِيَّة و العُلوم ِالکاظِميَّةِ و الحـُجَجِ الرَّضَويَّةِ و الجودِ التَّقَويَّةِ والنَّقاوَةِ النَّقَويَّةِ والهَيبَةِ العَسکَريَّةِ و الغَيبَةِ الإلهيَّة والقَائِمِ بِالحَقِّ ...يا سَيِّدَنا ومَولانا انَّا توَجَّهنا واستَشفَعنا وتَوسَّلنا بِک إِلي اللهِ وقدَّمناکَ بَين َيدَي حَاجَاتِنا في الدُّنيَا والآخِرَةِ
يا وجِيهاً عندَاللهِ اشفَع لنا عِندَالله
البته یه جاهاییشو حذف کردم ...این فراز یه خورده طولانی بود ...کلا این دعای توسل خواجه نصیر رو بهتون توصیه میکنم که فوق العاده حاجت میده .....
امیدوارم این تاپیک رو غریب نذارید ....
آقای bandvar متاسفانه مطلبتون را دیر دیدم ، چیزی را که در مورد ظهور صغری گفتید برای بار اول بود می شنیدم و هیچ روایتی هم در مورد آن نشنیده ام لطفا این امر را بیشتر باز کنید .
ممنون
با سلام خدمت همگی دوستان وتشکر از موعود وچشم بارانی عزیز
حالا که دوهفته ای تا نیمه شعبان باقی مونده بیائید یه کاری برا سلامتی حضرت مهدی (عج) انجام بدیم
مثلا اگه امکاناتش رو داریم از الان تو فکر تدارک یه جشن باشیم ، یه کتاب به همین مناسبت به دوستامون ، همسایه هامون ، ... هدیه بدیم. یه مقاله خوب بنویسیم وبدیم برا چاپ به روزنامه ، ختم قرآن رو تقسیم کنیم بین فامیل به نیت تعجیل در فرج مبارکشون و....
خلاصه یه جوری خودمون رو به اون سرور وآقا واون وجود مقدس ارتباط بدیم.
بله یه موقعی نوکر یه ارباب کریم بودن یه افتخار بزرگه.:72:
تاپیکهای زیادی در همین سایت همدردی هست که با جستجو میتونید بهشون سربزنید.
یه سایت خوب هم با عنوان Omidvaran.com هست که مطالب خوبی داره.
ایشاله حضرتش مارو هم قابل بدونن بتونیم تو ایام خجسته نیمه شعبان(ودر همه اوقات عمرمون) به یادشون باشیم وکاری برا خوشحالیشون انجام بدیم.:72::72:
[align=center]پرواز تو را عقاب ها منتظرند
آواز تو را چلچله ها منتظرند
ای داغ ترین خبر در این عصر سکوت
بشتاب که روزنامه ها منتظرند[/align]
شايد واقعا نتونم در وصفت سخني بگم آقا جانم ولي تنها درد دلي را بيان ميكنم كه شايد درد دل تو باشه و باخوندنش شايد چشمها و دلهاي بيشتري بي قرارت باشه به اميد روزهاي بهتر در جوار خاكي كه رد پاي توست ...
درد دل امام زمان(ع) با امام حسین(ع) که به صورت شعر در آورده شده
شاعر: یک بنده ی خدا
تو ضیحات1: بیشتر بند های این شعر بر محتوای
زیارت ناحیه مقدسه(که در آن امام زمان(ع) در خطاب به امام حسین(ع) درد دل میکند)
و روایات دیگر که امام زمان(ع)فرموده اند
گفته شده است
وکمی از آن هم حرفای دلی است
تو ضیحات2: لطفا با حضور قلب بخوانید
حسین جان مهدیم مهدی خسته[b]
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان مهدیم مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان مانده ام تنهای تنها
شده کرب و بلایم کوه وصحرا
حسین جان کاش و من جای تو بودم
چو یارانت بدم گرد وجودت
شما گفتی ولی آنها نرفتند
مرا یاران همه یک یک برفتند
حسین جان مهدیم مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان سال وها در انتظارم
هنوز حسرت به یاران تو دارم
حسین جان انتقام نگرفته ام من
به جای امّتم شرمنده ام من
حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع)
سر افتاده ی علی اصغر(ع)
دو کتف خونی ومشک ابالفضل(ع)
کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)
صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)
فرار کودکان در دشت و صحرا
همه منزل به منزل در اسارت
چنان که شد به آل تو جسارت
حسین جان مهدیم مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده
بود هر صبح و شام در پیش دیده
ز قلبم میزند بیرون شراره
چه کاری سخت و تر ازانتظاره
حسین جان از شما شرمنده هستم
گناه امّتم بسته دو دستم
چه قدر دیگر بگویم من به امّت
دعا باشد کلید قفل غیبت
حسین جان مهدیم مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان امّتم بر تو بگریند
نمیدانند که خود با من چه کردند
هزارو یکصدو هفتادمین سال
چه کم آنکس که پرسیده زمن حال
هزارو یکصدو هفتادمین سال
چه میداند کسی دارم چه احوال
هزارو یکصدو هفتادمین سال
به دست و پای من زنجیراعمال
هزارو یکصدو هفتادمین سال
برای عمّه ام زینب میزنم پروبال
هزارو یکصدو هفتادمین سال
به دل مانده هزارامید وآمال
حسین جان مهدیم مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
توی کرب و بلای این زمونه
آدم قدر ابالفضل(ع) و میدونه
توی کرب و بلای این زمونه
کسی وقت عمل باقی نمونه
توی کرب و بلای این زمونه
چه قدر تیر گنه سویم روونه
توی کرب و بلای این زمونه
ندارم زینبی حرفم رسونه
حسین جان مهدیم مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
شما با آن مصیبت ها که دیدی
به امید ظهورم پر کشیدی
خدا داند چه قدر در انتظاری
ز خون باری چشمم بی قراری
حسین جان کاش و بودند عاشقانی
زبانی نه حقیقی یاورانی
گناهان را به اشک خود بشویند
ظهورم را بخواهند از خداوند
خدا اذن فرج میده به دعوت
برای انبیا اینگونه سنت
اگر شیعه وفا میکرد به بیعت
نبود تاخیر به روی عصرغیبت
حسین جان مهدیم مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
یا رب الحسین(ع) به حق الحسین(ع) اشف صدر الحسین(ع) به ظهور الحجه(ع)
امیدواریم با ترویج این گونه اشعار موجب شادی اهل بیت شویم.
منتظر نظرات قشنگتون هستم
یا حق
یا صاحب الزمان
نوح عليه السلام عمري بس دراز داشت از آن رو كه نشانه اي بر ديرزيستي تو باشد.
صالح عليه السلام از ميان قوم خود غايب شد تا آيندگان غيبت تو را باور كنند.
يوسف عليه السلام گرفتار زندان شد تا شريك غم تو باشد كه در زندان غيبت گرفتار آمده اي. موسي عليه السلام پنهان از ديدگان دشمن به دنيا آمد تا آيتي بر تولد پنهان تو باشد. درباره مسيح عليه السلام اختلاف بسيار شد تا معلوم شود كه اختلاف درباره تو دليل بر بودن تو است.
خضر عليه السلام از آن رو تاكنون زنده است تا مونس تنهايي تو باشد.
پيامبر صلي الله عليه و آله در پيكار با كافران شمشير از نيام بركشيد تا اسوه قيام تو باشد.
و اينك اي صاحب عصر، اي وارث پيامبران، اي كوبنده كافران و دشمن ستمگران
اي خون خواه حسين عليه السلام و تسلي بخش دل زهرا سلام الله عليها
با عصاي موسي در دست و دم مسيحا بر لب و ذوالفقار علي عليه السلام بر كف و و رداي رسول بر دوش
بشتاب كه جان ها به لب رسيد
www.omidvaran.org
سلام دوستان
دوستان عزیز از اینکه به تاپیک سر زدین واقعا" ممنونم خوشحالم کردین .از چشم بارانی هم ممنونم.:72:
چند بيت شعر تقديم به حضرت امام زمان (عج)
شاها درخت د ين تويي ، پيوند ماء و تين تويي ، در سينه سينين تويي ، زيتون تويي و تين تويي
مقصود زين آئين تويي ، و رشد زمين زير و زبر ، اي يار غايب از نظر
روي تو ديدم جان شدم ، وز صنع تو حيران شدم ، از نرگست گريان شدم وز هيبتت آرام شدم
اي پادشاه بحر و بر ، اي يار غايب از نظر
اي پادشاه جم بيا ، وي قبله اعظم بيا ، اي صاحب خاتم بيا ، اي منجي عالم بيا ،
اي وارث آدم بيا ، وي زاده خير البشر ، اي يار غايب از نظر
بنگر شها روي زمين ، با آن نگاه نازنين ، از لاله و از ياسمين ، از ظلم و جور و كفر و كين
از هند و ري تا روم و چين عالم به راهت منتظر ، اي يار غايب از نظر
*******
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار ، بر ملا خواهد شد
در راه عزیزی است که با آمدنش
هر قطب نما ، قبله نما خواهد شد
شاعر جوان : میلاد عرفان پور
****************
صبح بى تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد....... بى تو حتى مهربانى حالتى از کینه دارد
بى تو مىگویند تعطیل است کار عشقبازى ......عشق اما کى خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه مى خواند به انکار تو اما ..........خاک این ویرانه ها بویى از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دورى بگویم یادم آمد ......عشق با آزار خویشاوندى دیرینه دارد
در هواى عاشقان پر مىکشد با بى قرارى...... آن کبوتر چاهى زخمى که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگى را مىگشاید........ آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد.
قیصر امین پور
تو را به ما وعده دادهاند؛ در انجيل در تورات در زبور و در قرآن
تو را آرزو كردهاند؛ آدم ، نوح، ابراهیم، موسي ، عيسي و محمد (ص )
و تو را دعا كردهاند؛ محمد (ص) ، علي (ع) ، فاطمه (س) حسن (ع)، حسين (ع) و ...
خداوندا ! با مژدهي ظهور، دل مولايمان- حجه بن الحسن- را تسلي بخش ! :203:
سلام بر مهدی آل محمد
همیشه منتظرت هستم
همیشه منتظرت هستم
بی آنکه در رکود نشستن باشم
همیشه منتظرت هستم
چونان که من
همیشه در راهم
همیشه در حرکت هستم
همیشه در مقابله
تو مثل ماه
ستاره
خورشید
همیشه هستی
و می درخشی از بدر
و می رسی از کعبه
و ذوالفقار را باز می کنی
و ظلم را می بندی
همیشه منتظرت هستم
ای عدل وعده داده شده !
این کوچه
این خیابان
این تاریخ
خطی از انتظار تو را دارد
و خسته است
تو ناظری
تو می دانی
ظهور کن
ظهور کن که منتظرت هستم
ظهور کن که منتظرت هستم
شاعر:مرحوم طاهره صفار زاده
ماهنامه پرسمان ، شماره 79
جمعه
شروع می شود این شعر بی تو تا جمعه
و ایستاده زمان بین این دوتا جمعه
چقدر بی تو جهان مثل جمعه بازار است
و گفته اند که می آیی از قضا ، جمعه
مورخ چه زمانی ؟
یکِ یکِ یک بود ؟
از انتظار پدید آمده الی جمعه
و جمعه روز جهانی توست در تقویم
خدا بیاورد آن روز را و یا جمعه
امام جمعه دنیا تو را به خدا دیگر
بیا تمام کن این انتظار را جمعه
شاعر:مریم آریان
ماهنامه پرسمان ، شماره 79
با همه ی بی سرو سامانی ام
با تو به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدن آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه توفانی ام
دل خوش گرمایِ کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانم ات
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یِ یک صحبت طولانی ام
ها به کجا می کِشی ام خوب من؟
ها... نکشانی به پشیمانی ام!
مثل هر بار براي تو نوشتم:
دل من خون شد ازين غم، تو كجايي؟
و اي كاش كه اين جمعه بيايي!
دل من تاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره،
"مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟"
تو کجایی...؟تو کجایی...؟
.....
آقای من ، دیروز بادیدن این همه زیبائی در نمایشگاه گل ، بازهم به یادت بودم
خدا را شاکرم که یاد شما رو در خاطرم زنده می کند.
ومی دانم طراوت و شادابی گلها همه از وجود توست ، ای بهار دلها و ای نضره الایام ...
وای کاش تو درمیانمان بودی
تقدیم به شما با نهایت محبت:
http://www.hamdardi.net/imgup/5306/1...d466f8d974.jpg
زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است
فلك شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدینه شد، دلبر نیامد
غروب انتظارم سرنیامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پژمرده و زرد
نفسها خسته و در دل خموشند
فغانها بىصدا و پرخروشند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و دیوار دارد نقش ظلمت
شده پرپر گل مهر و محبّت
همه دلها شده سرشا نفرت
شده شام یتیمان، ناله و اشك
برد هركس به كاخ دیگرى رشك
شده پژمرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در كوى گلزار
نشسته دیو بر دلهاى خفته
همه جا بذر نومیدى شكفته
زده زنگارها آئین و مذهب
دمى، رویى ز سرور نیست یا رب
به اشك چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلهاى دربند
اگر نرگس ز هجرت زار زار است
شقایق تا قیامت داغدار است
اللهم عجل الولیک الفرج
امروز روز عرفه است ، می دونیم که معرفت صنع خداست و به هر کس که بخواهد می دهد ، همین امروز از صاحب معرفت میخوام که معرفت و شناخت خودش و حجتش رو نصیب تک تک ما اعضای همدردی بنماید.
یک نخ از جامه احرام تو ما را کافیست/
نه که ما را، همه خلق جهان را کافیست/
پسر حضرت نرگس به جمالت نازم/
گوهر مهر تو ما را به دو دنیا کافیست/
در منی یا به حرم یا عرفات یا مشعر/
لحظه ای یاد کنی از من شیدا کافیست/
گر تو راضی شوی از من، همه روزم عرفه است/
نامه ای گر شود از سوی تو امضا کافیست/
تعجیل در ظهور موفور السرورش یه صلوات هدیه کنید.
التماس دعا...
يکي از فقرات زيارت عاشوراي حضرت امام حسين (ع) اين جمله مبارکه است:
«وَ اَسئَلهُ اَن يبَلِّغَنِي المَقامَ المَحمُودَ لَکُم عِندَالله وَ اَن يرزُقَنِي طَلَبَ ثارِکُم مَعَ اِمامٍ هُدَي ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم»
من از خداوند درخواست مي کنم که مرا به مقام شايسته و ستوده اي که براي شما در نزد پروردگار است برساند و مرا نصيب کند که در رکاب امام هدايت از خاندان شما که ظهور کرده و به حق نطق مي کند- حضرت مهدي موعود (ع)- خونخواهي شما نموده و انتقام خون بنا حق ريخته شما را بگيرم.
در این ایام که در هر کوی و برزن زیارت عاشورا خوانده میشه ، از شما دوستای عزیز همدردی میخوام که با رسیدن به این فقرات ، برای تعجیل در فرج منتقم خون حسین دعا کنید.
این الطالب بدم المقتول بکربلاء
یا رب الحسین ، بحق الحسین ، اشف صدر الحسین بظهور الحجه
مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
*****
جواب امام زمان علیه السلام:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت ! کاش بیایی
به خودت کاش بیایی...!
السلام علیک أیها الرحمة الواسعه
پشه ها زود به دنیا می آیند و زود از دنیا می روند. مهلت بودنشان خیلی کم است.
سه روز از زندگی آن پشه گذشته بود و می خواست کاری کند، می خواست خدا را یاری کند...
دعا کرد و از خدا خواست که توفیقش دهد برای خدمتی بزرگ...
روزی خدا جوابش را داد و گفت: می خواهی کاری کنی؟ باشد، بیا و به پیامبرم کمک کن. نامش ابراهیم است.
گفت: خدایا! کاش می توانستم کمکش کنم. ولی ببین چقدر کوچکم، زوری ندارم...
خدا گفت: تو می توانی کمکش کنی.
پشه مأمور شد به از بین بردن نمرود، پادشاه ستمگر زمان حضرت ابراهیم علیه السلام...
چنان تیز بر او تاخت و چنان تند بر سوراخ بینی اش وارد شد که نمرود فرصت نکرد دستش را حتی بجنباند.
سه روز و سه شب یک نفس در آن حفره تاریک جنگید. با همه تاب و توانش، برای خدا و پیامبری که ندیده بودش...
پس از مرگ نمرود، پشه هم دیگر مرده بود، فرشته ای برای بردنش آمد...
فرشته پشه را در دست های لطیفش گذاشت و گفت:
تو را به بهشت می بریم. تو جنگجوی کوچک خدا بودی...
*****
مهم نیست که چقدر کوچکی... چقدر ناتوانی...
از خدا که بخواهی می توانی خدمتگزار امام عصر روحی له الفداء باشی...
:104::104::104::104::104::104::104::104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط baby
:104::104:
حتما از جایگاه سلمان فارسی نزد پیامبر و ائمه خبر دارین. ایشان به حدی رسیده بودند که پیامبر وی را از اهل بیت میدانستند. (سلمان منا اهل البیت)
میگویند ایشان مدتی از عمر خود را در سایهی دیوار خانهی حضرت علی و حضرت فاطمه مشغول به حصیربافی بودهاند. از ایشان سخنی بسیار زیبا برجامانده بدین مضمون که نشد به دیوار خانهی علی(ع) نگاه کنم، مگر اینکه باوضو بوده باشم.
چه خوب اگر از احترام گزاردنِ حضرت سلمان درس بگیریم. اینروزها شاید اماممان ظاهر نباشد، اما در میان ماست. شاید روزها، ماهها یا حتی سالها او را نبینیم، اما شاید روزی چشممان به جمال ایشان روشن شود، بیآنکه او را بشناسیم. بیایید هر روز صبح، قبل از خروج از خانه، به احترام اماممان وضویی بگیریم با این نیت که اگر امروز او را دیدیم بیوضو نباشیم…
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
پیامبر صلی الله علیه و آله «یاران» خویش را «اصحاب» خواند و ما را «فراتر»؛ «برادر»!
انگار رسول رحمت، آرزوی دیدار ما، در سر داشت، که چُنین دست به «دعا» برداشت:
«پروردگارا! برادرانم را به من بنمایان».
آن گاه به آنان که می دیدندش، «راز» ما، باز گفت:
«قومی که در آخر زمان، مرا نادیده ایمان آورند... برادران من، چراغ های فروزان شب های ظلمانی اند... خوشا به حال صابران دوران مهدی صاحب الزمان! خوشا به حال پابرجایان مقام محبت، احیاگر قرآن!»
انتظار، استقامت بر دین است و منتظر، حرکت آفرین.
انتظار، یاد یار است و منتظر، بی قرار.
انتظار، برترین کار است و منتظر، نیکوکار.
انتظار، ستیز است و منتظر، اهل پرهیز.
انتظار، آماده سازی است و منتظر، آماده جانبازی.
انتظار، فریاد است و منتظر، فریادگر عدل و داد.
انتظار، یاری است و منتظر، همچون رود، جاری.
انتظار، راز است و منتظر، در سوز و گداز.
انتظار، قیام است و منتظر، در خط امام.
انتظار، پیکار است و منتظر، همیشه بیدار.
انتظار، عبادت است و منتظر، اهل اطاعت.
انتظار، نوید است و منتظر، در بیم و امید.
انتظار، نور است و منتظر، سرشار از شوق و شور.
انتظار، سفر است و... ما رهگذریم، شعله وریم، بی یاوریم... .
ای بهار!
بیا؛ ما برادران پیامبریم!
مهدی خلیلیان
مولای من ! بار دیگر تولد شما را بدون حضور شما جشن گرفتیم ، و چه سخت است بر ما که چهره دلربای شما را در مراسم تولدتان نبینیم.
و امیدواریم این آخرین جشن تولدی باشه كه بدون حضور شما بر گزار می کنیم...
ای دل شیدای ما گرم تمنای تو
کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
نیمه شعبان بود روز امید بشر
شادی امروز ماست نهضت فردای تو
ای دل شیدای ما، گرم تمنّای تو
کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
گر چه نهانی ز چشم، دل نبود ناامید
می رسد آخر به هم چشم من و پای تو
نیمه ی شعبان بود روز امید بشر
شادی امروز ما نهضت فردای تو
دکلمه ی زیبای علی فانی در فراق امام مهدی (عج)
به طاها...به یاسین...به معراجِ احمد...
به قدر و...به کوثر...به رضوان و طوبی...
به وحی الهی...به قرآنِ جاری
به تورات موسی...و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدایِ گدایان زهرا
چه شب ها که زهرا، دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بیتاب مولا
غلامی این خانواده، دلیل و مرادِ خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص...امیرت مشخص
مکن دل دل، ای دل...بزن دل به دریا
که دنیا...که دنیا...که دنیا...به خسران عقبی، نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد...
و این زندگانیِ فانی...جوانی...خوشی های امروز و اینجا...
به افسوس بسیار فردا...نیرزد
اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا...یقینا...خریدارِ یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت
چه اندازه در ندبه ها زاریاری
به شانه کشیدی...غم سینه اش را
و یا چون بقیه تو سربارِ یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردارِ یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه
چه مقدار بیتاب و بیمارِ یاری
دل آشفته بودن...دلیل کمی نیست
اگر بیقراری بدان یارِ یاری
و پایان این بیقراری...بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدارِ یاری
نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را...به مردم که بازار یوسف فروشی در این دورهِ بد...شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی...
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لب های گرم علی...یا علیش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امیدِ فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش...
به سبحان...سبحان...سبحان مهدی
به برق نگاه و به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش...به جاه جلیلش
به صوت حجازیه قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یک روز می افتد.....
آن اتفاق خوب را میگویم ....
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم .....
هر لحظه .... هر روز ..... هر جمعه ....
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/6468/1354009255_6468_f2ff56cb56.jpg" />
منبع: یک گیله مرد
مینویسم که شب تار سحر میگردد....
یک نفر مانده از این قوم که بر میگردد....
اللهم عجل لولیک الفرج
آقا جان ، اونقدر خودم رو غرق دنیا و متعلقاتش کرده ام که مدت هاست به یادت نبوده ام.
شعار است که بگویم منتظرت بودم.
می دانم که برایت کم گذاشتم ، کم که نه خیلی بدهکارم.
امشب معنای انتظار را در پشت التماس های کودک سوری و جان دادنش دیدم.
از این همه ظلم و قساوت قلب ،
دنیا به تنگ آمده ،
ظلم داره بیداد می کنه،
چرا نمی آیی؟!!!
آقا جان می دونم با گناه هام همیشه رنجوندمت ، اما اون کودک سوری به کدامین گناه کشته می شه؟
یعنی من مقصرم؟!!!
تک تک ماها مقصریم.
ماهایی که منتظرت نیستیم و با اعمالمون ظهورت رو به تاخیر می اندازیم.
آقا جان در این سحرگاه می خوام باهات عهد ببندم که دیگه دلت رو نشکونم ،
تا تو هم بیایی.