-
دلم ميخواد حرف بزنم
سلام به همه دوستاي گل تالار
راستش اين روزا نمي دونم چه ام شده هم ناراحتم و هم خوشحال ، روز اولي كه اومدم فقط درد بودم و پر حرف بودم دلم مي خواست كسي باهام همفكري كنه كه كرديد راستش اون موقع با گفتن دردم كمي آروم شدم ولي الان هر چي مي خوام حرف بزنم نمي تونم ، احساس افسردگي و سردي مي كنم ولي نمي دونم چرا دلم مي خواد از دردهام بگم دلم مي خواد باز از روشهاي مفيدتون استفاده كنم ولي حرف زدن برام سخت شده ...
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
چرا سخت شده ؟
شما چند جمله بنویس شاید سختیش کم بشه . کجا بهتر از همدردی برای درددل کردن ؟
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
آخر سال كه شد به خودم گفتم بسه از بسكه غصه خوردم و از بسكه فكر كردم راجع به اتفاقاتي كه نمي تونم تغييري در اون بدم ، چرا براي هر مسئله اي اينقدر خودم را تحت فشار مي گذارم و روي مسئله فكر مي كنم و باعث مي شم كه احساس ناراحتي كنم و تند خو بشم در حالي كه قبل از اين بسيار آرام بودم و لحظه اي نبود كه كسي بتونه منو عصبي كنه ولي الان فورا عصباني مي شم بگذريم شايد خيلي از دوستان تاپيك قبل منو خونده باشن و البته همدردي و همفكري كردند در عنوان نامردي به اين شكل بود خوب وقتي به آخر سال رسيدم ديدم با وجود اينكه تمام مدت سعي كردم همه چيز را فراموش كنم باز نمي تونم مادرم را مطلع نكنم نياز به يه نفر داشتم كه باهاش حرف بزنم پس ماجرا را به مادرم گفتم برعكس تصور من كه فكر مي كردم برخورد تندي داشته باشه بخاطر اشتباهم اصلا اينطور نشد و كاملا آروم و منطقي برخورد كرد خوب اين خيلي خوب بود و احساس آرامش مي كردم ولي الان چي با اينكه زيبايي بهار را به چشم مي بينم و روحم را تازه مي كنه ولي فكر مي كنم فعاليتم براي رسيدن به خواسته هام كمه و دارم از زمان عقب مي مونم بگيد چه كنم تا اين احساس را نداشته باشم ذاتا فرد شادي هستم و خوش بين از افكار بدبينانه و منفي بيزار ولي الان احساس دل شكستگي مي كنم نياز به يه راهنما دارم تا به تعادل برسم و گوش قابل اعتمادي براي گفتن حرفهام نمي بينم ... آيا ايراد از منه
لينك تاپيك اول هست ...
http://www.hamdardi.net/showthread.php?action=newpost&tid=5523
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام دوست عزیز
حرف دل منو زدین .من هم این روزا خیلی خیلی دلم گرفته و همین امروز با اینکه محل کارم هستم ، اما خیلی گریه کردم و از اتاق کارم رفتم بیرون و نمی خوام با هیچ کس حرف بزنم و اصلا" حالم خوب نیست و حتی از غصه ام ناهار هم نخوردم و عین خیالم هم نیست .همکارام بهم مشکوک شدن و میگن چت شده اما نمی تونم بهشون بگم چمه .همین الان هم دارم گریه می کنم و دوست ندارم برم خونه با اینکه تو خونه هیچ مشکلی ندارم!
خیلی دوست دارم یه زیارت برم و روحم رو جلا بدم اما انگار قسمتم نمیشه.
فکر کنم بهتره که برای همدیگه دعا کنیم که ناامید و مایوس نشیم و ناخواسته گناه کبیره هم نکنیم !
التماس دعا
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
دوست عزيزم
از صميم قلب برات دعا مي كنم به آرامش دروني برسي ، ان شاالله امام رضا بطلبه و شما هم به زيارت بريد ... راستش من هم مثل شما شدم واقعا نياز دارم برم به زيارت و دلم را پاك كنم با اينكه سر سفره امسال عيد گفتم كه از كسي كدورتي ندارم و مي بخشم اگر كسي ديني ناخواسته داره ولي اين روزا واقعا بغضي توي گلوم هست كه نمي ذاره با كسي حرف بزنم من هم مثل شما سركارم و بخاطر همين احساس دلتنگي ناهار هم نمي خورم ولي عين خيالم نيست حتي حوصله ندارم كارهامو انجام بدم مي دونم اينم مي گذره ولي نميخوام دير بشه و هر وقت خودش مي خواد بگذره واقعا نمي دونم چي شده منم توي خانه مشكلي ندارم الان مشكلي هم سركار ندارم اما دلم تنگه ... مي خوام مثل آسمون اين روزا گريه كنم دوستي ندارم تنها دوست صميمي من خداست كه باهاش حرف بزنم ...
دعا مي كنم و آرزو دارم كه آرزوي هر آرزومندي و درد هر دردمندي برآورده بشه خدايا در هيچ لحظه اي از اين عمر ما را تنها رها مكن و به حال خود وامگذار
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام
عزیزم احساس می کنم حرفهای من بدتر شما رو ناراحت کرد ببخشید این قصد رو نداشتم.
امیدوارم حالتون خوب بشه زود زود.ان شاء الله .
از همون بهترین دوستتون که بهترین دوست من و بقیه هم هست کمک بخواه .اون تنها کس ما و در عین حال همه کس ماست .همون گوش شنوا و قابل اعتمادی که گفتین لازم دارین .
خدا
این جا هیچ خبری نیست
جز دلتنگی و بی قراری
بی تو، ثانیه ها، دقایق، ساعت ها و روزها را تک تک می شمرم
می خواهم در همه آنها نبودنت را حس کنم و بسوزم
می خواهم در این شامگاه غربت فریاد کنم
اما می بینم نجوای فراق از فریاد آن سوزاننده تر است
و بیشتر شعله ور می کند
پس تک تک لحظه ها را
می گریم
می سوزم
می شکنم
و تو را نجوا می کنم
و دوباره روز فراق دیگری را به انتظار می نشینم
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
نه عزيز گلم
حالم را بدتر نكرديد همينكه مي بينم به دلتنگي اين حقير اهميت داديد جاي دلگرمي است برام مي دونم كه خداهميشه با ماست ولي بعضي وقتها روشو ندارم كه باز ازش بخوام بهم ارامش بده ازش بخوام كمكم كنه ولي شايد دلم مي خواست كسي بتونه راهي براي رهايي بهم نشون بده دلم مي خواست لااقل اينجا كه همه دم از همدردي مي زنن يكي پيدا مي شد بگه چته چي شده يا لااقل بخواد گره اين درد را باز كنه ولي متاسفانه باز هم بجز خدا كسي ديگه اي نيست كه دردهاي ناگفته ما رو تحمل كنه
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
دوست عزیز
خوب اگه می تونین بگین چی شده ؟ شاید تونستم کاری بکنم و اگر هم نتونم حد اقل با گفتنش سبک میشین .
اگر هم می خواین برام پیغام بزارین من خوشحال میشم باهاتون حرف بزنم.اینجوری شاید خودمم هم بهتر بشم.
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام دوستان
راستش من هم همین حس و دارم یه چیزی انگار تو دلم سنگینی میکنه دلم میخواد داد بزنم اما نمیتونم.........دلم میخواد حرفامو به کسی بگم اما نمیتونم..........احساس میکنم خیلی تنهام خیلی.......... هیچ کس حرف دل منو نمیفهمه.......... شاید به خاطر هوای بهاری باشه که اینقدر دلتنگیم............
اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست
او جانشین تمام نداشته های من است.
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
نازنین دل گرفته ام
هر چه می خواهد دل تنگ ات بگو . فریاد بزن .
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
فرياد كردم با صداي بي صدايم
حرف زدم نه با زبان سر با زبان دل كسي نشنيد
اشك ريختم كسي اشكم را نديد
در خلوت دل تنها ماندم كسي دستم نگرفت
كسي نپرسيد كه چرا اينگونه تنهايي
كسي نخواست بداند دلي كه براي هر دلي روزي دلتنگ و گريان بود و كارش شاد كردن بود حال چرا غمگين و سنگين است
اينهمه درد چيست
اين دردها از آن كيست
چرا توان سخن گفتنم نيست
اين بغض از چه چيز در گلويم مانده
اين بار سنگين چرا بر دوشم نشسته
هر چيز توانم گفت الا درد دل كه در سينه ام نهفته است زبان ياري نمي كند
نه دست طاقت نوشتن دارد
راستي اين درد سنگين و اين دلتنگي از آن روزهاي زيباي شاد بهار است ولي چرا
سايه هاي _ ماه
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
دوست عزیزم هر چی فکر کردم چطور دلداریت بدم نتونستم چون منم دلم گرفته خسته ام از این همه نامردی و نامردمی خوش به حال تو که میتونی بهش فکر نکنی من که نزدیکترین فرد زندگیم پدر بچه هام بهم دلمو میشکنه باید چکار کنم منم دلم گرفته ولی از هیچی نمیتونم فرار کنم بعضی وقتها آنقدر دلم میخواد با یکی حرف بزنم ولی هر چی می گردم هیچ کس پیدا نمیشه امیدوارم آقا امام رضا به همه مون کمک کنه و آرامش رو به دلهامون برگردونه
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
ان شاالله خدا بخواد وامام رضا لطفي كنه شايد دلهاي خسته و شكسته درمان بشه
آرامشي دوباره به همه دلها بده و باز اميدهامونو توي دلهامون زنده كنه هر چند هنوز سرشار از اميدم ولي فقط دلگيرم و دلشكسته و اگر واقعا اونطور كه گفتيد مي تونستم از ته قلبم همه چيز را فراموش كنم ولي فقط نفرتها و كدورت و كينه را از دلم پاك مي كنم تا هر چي مي مونه دوست داشتن و عشق باشه ولي واقعا نمي دونم چرا هيچ كس را قابل اعتماد حرف زدن نمي بينم و تا ميخوام حرفي بزنم پشيمون مي شم
ولي واقعا از ته دل از خدا مي خوام كه به همه آرامش بده و غصه ها را از دلهامون پاك كنه خدايا به دلهاي بي قرار احساس شادماني بده خدايا به همه صبر و شكيبايي بده تا بپذيريم هر آنچه كه نمي توانيم تغيير دهيم خدايا فقط تو مانده اي و جز تو كسي را نداريم
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام دوستان. خوش بحالتون كه گناه نكردين دلتون ميگره. من از بس گناهكارم بخاطر اين گناهام هميشه اسمون دلم ابريه. اميدوارم خدا همه رو كمك كنه . همينطور شما دوستان پاك و معصوم رو. ما كه غير خدا كسي رو نداريم پس بايد از خودش بخوايم كمكمون كنه.
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
وقتی دلت می گیرد وهیچ دلیلی نمی یابی
خوب بنگر شاید دلی در همین نزدیکی رنجی سنگین به دوش می کشد
و پیغامی دارد بر یک دل درد فهم که دعایش کند
یا شاید از غم زمانه است از این همه نامهربانی آدمها به هم که سهمی هم به تو رسیده
و یا شاید وجودت آبستن حقیقتی است که به زودی می خواهد بر دامان درک تو متولد شود
آخر گاه حقایق آنقدر عمیقند که درد زاییده شدن آنها از دل بر درک را باید چشید
می دانی چیست ...
فقط با همین درد صفحات وجودت را ورق بزن ببین جای کدام تکه از پازل وقایع خالیست و این دلتنگی را آنجا قرار بده ب
بین تکمیل می شود پازل
اگر چنین شد سبب درد را یافته ای و اگر جای هیچ تکه ای را در این جستجو خالی ندیدی یا با هیچ کدام از جاهای خالی مچ نشد
باور کن درد زائیدن یک حقیقت است که از راه دل به آغوش درک می افتد
برای آنکه شاید ترا راهی در پیش است که به این حقیقت نیاز داری تا راه را درست بروی و بیراهه ترا فریب ندهد ...
بنگر که کدام است
آنوقت آرام خواهی گرفت
باور کن حتی به شنیدن همین هایی که گفتم هم آرام خواهی گرفت
آخر اینهایی که گفتم خود حقیقتی است که روزی زائیده شده
با دردی شیرین
این هم دلنوشته ای در پاسخ شما از این حقیر بپذیر
دلت شاد و سرت سبز باد جاوید
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
من از نعمتي برخوردارم كه قدرشو نميدونم. من از نعمت همسايگي با امام رضا كه هر كي ارزوشو داره برخوردارم. تازگيها هفته اي يه بار به حرم ميرم و درددلامو به خودش ميگم ولي قبلا خيلي خوب بود گاهي هفته اي 3بار هم ميشد كه ميرفتم حرم. صبحها كه ميرفتم اينقدر خلوت بود فكر مي كردي فقط خودتي و اقات . هرچي بگي گوش ميده. خودش ميدونه چقدر دوسش دارم. ولي با اين گناهام روم نميشه چيزي ازش بخوام. موندم وقتي امام زمان بياد چطوري بهش نگاه كنم؟ بهش چي بگم؟ چقدر دلش از دستم خونه.ميگه اينم بندست كه خدا داره. خجالت ميكشم براي خودم از خدا چيزي بخوام فقط براي ديگران و اطرافيانم دعا مي كنم. فقط ازش مي خوام هرچه بيشتر به خودش و ائمه نزديك بشم همين..............
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
خوش به حالت که اینقدر نزدیکی به امام رضا
تو رو خدا هر وقت حرم میری منم دعا کن
امام رضا خیلی بهم محبت داشته و داره
همیشه شرمندشم
خیلی التماس دعا
:203::203::203:
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
از همه شما دوستان ممنونم
راستش حقيقتي كه گفتي در كدامين قطعه گمشده پازلم بگذارم چون اينقدر تعدادش زياد هست كه باز جاهاي خالي متعددي باقي مي ماند ولي باز خدا را شكر ... دوست عزيزي كه همجوار امام رضايي باز خوشا به حال تو كه ما بايد از اين راه دور با چشمهاي بسته با صدايي از ته گلو از ته دل صداش كنيم و آرزو كنيم تا شايد رسيدن به حرمش نصيبمون بشه و بدان همينقدر كه از كرده ات پشيماني و براي ديگران دعا مي كني باز هم نشان مي ده كه دلت پاكه و البته كه همه ما گناهكاريم زماني كه به گفته هاي خدا عمل نمي كنيم زماني كه صداشو نمي شنويم و به آنچه خودمان مي خوايم عمل مي كنيم
از خدا مي خوام كه همه بنده هاشو بخاطر اشتباهاتشون ببخشه آخه اون اينقدر بزرگ و بخشنده است كه حتي در فكر ما نمي گنجه كه هر بار هم اگر ازش بخواي باز اجابت مي كنه ...
خدايا به عظمت كبريايي ات دلهاي بنده هايت را پاك بگردان و مجالي ده تا از اشتباهاتي كه كرده ايم اظهار ندامت كنيم خدايا .... چطور مي تونم ازت بخوام بهم آرامش بدي و يا اصلا سرم را بالا بگيرم شرمسارم از رويت ولي تو بزرگي
صدبار صدا كردمت جوابي نشنيدم به گمانم رسيد كه صدايم را نمي شنوي نمي دانستم كه من لالم به گفتن
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام
گاهی اوقات نوشتن آدم را خیلی سبک می کنه ، مهم نیست کسی بخونه یا نه ، توی وبلاگ بنویسید یا توی همدردی یا توی دفتر شخصی یا حتی روی یک تکه کاغذ پاره ، مهم اینه که به خودتان اجازه می دین که حرف هایی که نمی تونید بگید را بنویسید و این خیلی آرام بخشه .
یه تجربه :
توی تلخ ترین خاطره ام وقتی که حسابی قاطی کرده بودم بلیط مشهد را گرفتم و رفتم مشهد ، توی مسجد گوهر شاد روبروی گنبد زرد آقا امام رضا نشستم و درد دل کردم. بعدش هم قرآن را باز کردم تا یه دفعه تمام ناراحتی هایم گم شوند ، این آیه اومد :
عسی ان تکرهوا شيئا و هو خير لکم و عسی ان تحبوا شيئا و هو شر لکم .و الله يعلم و انتم لا تعلمون بقره ٢١٦
حالا نمی دونم اون خاطره تلخی بود یا شیرینی ؟ !!!
دوستان عزیز اگه نمی تونید برید زیارت ، قرآن خوندن و دعا خوندن توصیه ایه که همیشه از هزاران قرص و دارو و مشاور بهتر جواب می ده .
یا علی
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام
آقای خسته ممنون از یادآوری تون .شما چه دل پاکی داشتین و دارین که خدا اینجوری جوابتون رو داده .:72:
این حقیقت داره که ما صلاح کار خودمون رو نمی دونیم و عادت کردیم هرچی رو که می خوایم بی چون و چرا به دست بیاریم حالا چه مصلحت باشه چه نباشه ! و اگه حکیم قادر هم همیشه حرف ما رو گوش می کرد و تموم خواسته هامون رو میداد چی میشد؟!
چه بسا با داشتن همین خواسته هامون به ورطه نابودی کشیده می شدیم اما خدا خودش می دونه چی کار کنه .قربونش برم. :43:
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام دوستان
منم از 14 فروردین به این طرف صبح ها واقعا با حس بدی از خواب بیدار میشم اما دلیلشو میدونم یکی بخاطر کارهای باقیمانده پایان نامه ام و دیگری فحش هایی که روز 12 فروردین از پدر شوهرم نوش جان کردم و الانم باهاشون کات کردم...
خلاصه هوا هوای دلگیریه
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
خوشا آنانكه كه از پا سر ندونند
ميون شعله خشك و ترندونند
همه مادردهايي داريم و داشتيم امروز مي گم كه شايد اين دردها يادمون بياره يكي هست كه بهمون مي گه بگو دردهاتو من مي شنوم و بخواه از من تا اجابت كنم و مي دانم كه هست كسي كه حتي زماني كه خوابم مراقبم هست و در تنها ترين لحظه ها تنها نيستم و اي كاش هيچ گاه نبينم كسي دردمند باشه ... و آسمون همه دلها آقتابي بشه شايد به گفته دوستمون نوشتن درمان درد باشه اما من يكي با نوشتن سبك شدم اما بعد اون نوشته خودش دردهامو بيشتر به چشمم مي آورد ولي به حق همان امام رضا خدا نظري به بنده هاش كنه توي اين روزها و همه را از غم و غصه رها كنه و مشكلات همه را با حكمت لا يزال خودش باز كنه
من نگويم كه به درد دل من گوش كنيد
بهتر آن است كه اين قصه فراموش كنيد
عاشقان را بگذاريد بنالند همه
مصلحت نيست كه اين ولوله خاموش كنيد
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
اگه لايق باشم هروقت ميرم حرم براي شما دوستان عزيز هم دعا مي كنم . گرچه دلهاي شما عزيزان با فاصله طولاني كه دارين خيلي به امام رضا نزديكه. با اين دل پاكي كه دارين از ادمايي مثل من كه فاصله نزديكي با امام رضا دارم به امام رضا خيلي نزديكه. منم از وقتي داستان زندگيمو اينجا نوشتم خيلي ارومتر شدم گرچه تو دوران كودكي خيلي بلاها سرم اومد و هرشب چشام پراشك بود و هيچ وقت نبود كه با خيال راحت بخوابم ولي باز خدا رو شكر...........
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
خدا را شكر
بخاطر اينكه هنوز خوب و بد را درك مي كنيم و هنوز اينقدر دلهامون خدا را مي بينه كه زشتي بدي را احساس كنيم و بخاطر انجام خواسته يا ناخواسته اش شرمنده باشيم واسه همين از خدا مي خوام كه دلهاي همه بنده هاش رو پاك كنه و ببخشه و اين پاكي را از هيچ دلي نگيره ... خدا راشكر كه هنوز ديدن رنگين كمان برامون زيبايي و جذابيت داره ... خدا را شكر كه هنوز اميدواريم ... خدا را شكر كه هنوز مي تونيم واسه دوستان و يا كسايي كه نمي شناسيم دعا كنيم ... خدا را شكر كه خدايي داريم كه هميشه آماده شنيدن درد دلهامونه ... خدا را شكر كه هستند كساني كه آماده كمك به ديگران هستند هر چند خودشون مشكلات زيادي دارند باز هم با ديگران همدردي مي كنند
مطمئنا همه بنده هاي خدا لياقت بهترين دعاها و شايسته انسان بودن هستند چون خداوند اونها را خلق كرده و همه مي تونن بهترين باشند به كمك خود خدا كه اينقدر بخشنده است من هم از دوست عزيزي كه تازه پيدا كردم ممنونم كه با گوش كردن به حرفهام باعث شد از اين حالت دلگير در بيام و براش آرزوي سلامتي و عزت نفس مي كنم و عمر باعزتي را از خدا براي همه شما دوستان دارم ان شاالله خدا ياري كنه هر كس كه نياز داره بره به زيارت امام رضا تا هرچه ته مانده غبار دلش هست را اونجا تخليه كنه ...
دلهاتون آفتابي و لبهاتون چون گل شكفته به لبخند شادي باشه
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
دوستان،دوستان
الان كه دارم اين پست رو مينويسم نميدونم كجا هستم،خودم اينجا،مغز و روح و فكرم معلوم نيست كجا،از بس كه فكرم مشغوله،به يه آرامش ابدي نياز دارم،
نه حس و حال درس خوندن دارم و نه كار ديگه اي،ايكاش ميدونستم چرا اينجوري شدم،
حتي سفر هم روحم رو تسكين نداد،
ولي باز هم ميگم،خدارو شكر به خاطر همه ي الطافش كه به ما داشته
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
سلام دوست عزيزم
من كه خيلي بهترم به ياري دوست خوبم براي شما هم آرامش دروني كه خواستارش هستين را آرزو مي كنم ... سفر را بايد از درون شروع كرد مثل خانه تكاني عيد نه فقط از محيط خارج بلكه بايد زخود پاك شويم اول كار شما هم دوست عزيز مثل همه ما شديد فكر كنم كه اين شد يه مشكل همه گير توي بچه هاي گل تالار من الان خيلي بهتر شدم هر چند شبها و صبحها اول وقت كه از خواب بيدار مي شم باز اين حس را دارم ولي دارم تحت كنترل خودم درش مي آرم تا نتونه زياد جولون بده شما شايد سفر از يه محيط به محيط ديگه تأثيري نداشته اما سفر دلت را از افكار كهنه به نو شروع كن سعي كن در فكر دنبال كردن آرزوهاي قشنگي باشي كه گاهي توي صندوقچه دلت نگه داشتي و يواشكي به گوشه ذهنت سرك مي كشه دلت را بزن به درياي بيكران آسمون برو به دشتهاي سر سبز پر گل بهاري و بوي عطر تولد بهار را حس كن نه با چشم ديده بلكه با گوش دل بشنو
هر جا گلي ديدي ياد خدا كن چون خدا با شكفتن اون گل با تو حرف مي زنه با صداي آواز گنجشكها و ريزش بارون به ما مي گه هنوز زمين اميدواره پس تو هم اميدوار باش اون بنده هاش رو شاد مي خواد ببينه چون دليلي براي ناراحتي وجود نداره اگر به كرم لايزال و به حكمت بي انتهاش اعتماد داشته باشيد
آرزويم اين است نرود اشك در چشمان تو هرگز مگر از شوق زياد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشي
شاد و پيروز باشيد و بدانيد كه هميشه كسي هست كه به ياد شماست در صبح و شام :72:
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
من وقتي دل تنگ و افسرده مي شم به خدا پناه مي برم
چند ركعت نماز
تماشاي يه دل سير آسمون و شايد هم يه دل سير گريه
بعدش انگار دوباره متولد شدم
يه لحظه فكر كن اگه مادرت نبود(خداي نكرده) اونوقت كه مي بيني هست لبخند رو لبهات مي شينه (منظورم اين بود كه به چيز هاي با ارزشي كه داري فكر كن)
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
اي خدا دوباره هواي دلم ابري شده. چقدر دل من زود ميگيره. خدايا مي دونم گناهكارم. ميدونم بنده خوبي برات نبودم . ولي حكمت اين كارا چيه؟ حكمت اينكه يه مادر بچشو با كلي زحمت بزرگ مي كنه. و با اينكه بچش بيمار بوده ولي شب و روز جونشو براي بچش ميده بعد يه دفعه بچش جلوي چشاش از بين ميره. يه بچه 10 ساله مگه چقدر توان داشت كه اينهمه عذاب كشيد ؟ اومد پيش خودت . راحت شد. ولي مادرش چي بكشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدايا به مادرش صبر بده. من كه دختر داييشم دارم ديونه ميشم چه برسه به مادرش. خدايا فراموش كردنش سخته ولي خودت صبر زيادي به مادرش بده تا بتونه زندگيشو ادامه بده وگرنه اونم مياد پيش خودت.
-
به: دلم ميخواد حرف بزنم
عزيز گلم
خدا باغبانه ، گلچينه و گلها را جمع مي كنه خدا صبر بده بخاطر تحمل مشكلات و ناراحتي ها خداوندا خودت مي دوني كه چه حكمتي دركارت هست و ما بنده ها ازش غافليم ... ما فقط يه روي سكه را مي بينم بخاطر از دست دادن چيزها يا كسايي كه دوستشون داريم عزادار ميشيم و دلگير از تو مي رنجيم ولي خدايا خودت عالم و بخشنده اي ... من زماني كه دلم مي شكنه و خيلي غصه دار مي شم كتاب قرآن درمان دردمه توي آغوش مي گيرمش ... اشك مي ريزم و از آياتش مي خونم و دلم آروم مي شه واقعا اگر دوست من اون طفل معصوم زنده بود اما باز زجر مي كشيد خوب بود ... اگر ببينيم عزيزترينمون دردميكشه و نتونيم براش كاري بكنيم خوبه يا اينكه بدون درد آزاد در نزد خداوند توي بهترين بهشت خدا باشه بهتره چرا فكر نمي كنيم اون چيزي كه براي ما درده شايد براي ديگري خوشبختي باشه
خدايا به همه بنده هات صبر بده و بينشي براي درك حكمتت ... خدايا آرامشي به دلهاي خسته بده آمين ...
-
RE: دلم ميخواد حرف بزنم
منم خیلی این حس دلتنگی بهم دست میده....
اکثر اوقات حرفامو واسه خدا مینویسم....راحت تر از همه باهاش حرف میزنم.....حتی جوابمو میده.....
من خیلی دوست بدی واسه خدا هستم خیلی کم میذارم واسش ولی اون هیچ جا تنهام نمیذاره.....همیشه خوبی ها از طرفه اونه....من با خدا خیلی راحت تر از این حرفام....
خدایا خیلی دوست دارم!