کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
امروز خیلی حالم بد از خودم بدم میاد دیگه نمیدونم چیکار کنم همش تقصیر خودم اون فقط میخواست منو بدست بیاره اما منی که اون اوایل عاشقش نبودم چرا با دید باز انتخابش نکردم متنفرم از زندگیم از خودم فکر میکردم دوستم داره فکر میکردم اگه مهندس نیست انسان فکر میکردم اگه خونه ماشین کار دیپلم (بعدها فهمیدم نداره) ادم پاکیه(اعتیاد داشت)فکر میکردم مهربونه آرامش میده بهم (دست بزن داشت 5شنبه قبل عید پیشاپیش کادو عیدمو داد) اینبار خیانتم بهم کرد جمعه پیش بهم گفت این شماره موبایل ایرانسلو از دوستم گرفتم همین دیروز فهمیدم خدا بهم میگه دختر تو اینهمه مشکل میبینی تو زندگیت بازم دست بردار نیستی پس حقت بکش منیکه با وجود اعتیادش بردمش کنگره تا خوب شه با وجوداینکه خانوادش هزار بدوبیراه بهم گفتن بازم ادامه دادم دیشب بله فهمیدم خبرایی گوشیشو قبل از اینکه وردارم دلم لرزید نمیدونم تازه روز قبلش به دوستم گفتم نمیدونم چرا انگیزمو از دست دادم نگو اون حسم درست بود اون دختر بهش نوشته بود نمیشه از سکس نگی چرا جوابمونمیدی دلم برا تنگ شده باورتون میشه تمام بدنم میلرزید شکستم شب قبلش وقتی داشت گوشیشو میدید دیدم 9 تا میس کال داره گفتم کیه اونم گفت دوستم منم چه خوش باور وقتی فهمیدم نفهمیدم چی شد بهش گفتم این کیه گفت چی میگی باز دیونه شدی بهم شک کردی زنگ زدم به دوستش اول انکار کرد شوهرم بهم گفت اشتباهی شده اسم منو نوشته اینکه مال من نیست حداقل بلد نیست دروغ درست حسابی بگه گفتم اسم تورو از کجا میدونه خلاصه با دادوبیداد گوشیرو از دستم گرفت سریع دوستش بهش اس ام اس داد که بگواینا مال منه منم که خوندمش سریع به دوستش زنگ زدم گفتم دستتون رو شد به دوستش گفت راستشو بهش بگو تا باور کنه دوستشم بهم گفت این دختر مزاحم شوهرت بوده چون سریش بوده پاس داده به من منم به اسم شوهرت میشناسه من رفتم دیدمش رفته خونش واقعا که :160:گفتم فرض که این دختر مزاحم شوهرم شده اون اگه مرد بود اصلا جوابشو نمیداد اون دخترمدست ور میداشت کرم از خود درخت.گفتم من تا خودم اجازه ندم کسی حق نداره تو حریم شخصیم بزاره دلم شکست له شدم تازه بدبینو دیونم از شوهرم شنیدم گفتم لزومی نداشته شماها کشش بدین ثانیا اون باید قبل از اینکه من میفهمیدم اگه واقعا چیزی نبوده بهم میگفته تا من شک نکنم من اون دخترو مقصر نمیدونم مقصر همسرم که دست به چنین کاری زده به دوستش گفتم من همیشه بهش میگم تو اگه بخوا در عرض دو دقیقه بهم خیانت میکنی پس لزومی نداره من بپات باشم ادم باید خودش بخواد
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام بر دوست عزیز و گرامی...
داستان زندگی شما را خواندم.....راستش در همان اول با خود فکر کردم اگر در اول معیارهایتان صحیح بود دیگر دچار چنین وضعی نبودید....کاش در همان اول به جای اینکه مهندس بودنش برایتان اهمیت داشت "انسان " بودنش مهم بود...اگر بجای اینکه خانه و ماشینش ملاک بود قدری هم صبر و استقامتش را ملاک قرار می داید....متاسفانه ملاک های غلط شما ....زندگی بدی را رغم زده است.
اما دوست گرامی هر چه بوده دیگر گذشته است و شما الان در یک زندگی مشترک قرار دارید و مسئولیت زیادی بر دوش شما و همسرتان است.....دیگر افسوس خوردن فایده ای ندارد باید تلاش کنید تا با صبر و استقامت و مثب اندیشی دو جانبه مشکل را حل کنید....
در مورد اعتیاد همسرتان باید بگوییم...این وابستگی و اعتیاد حل شدنیست(اگر او بخواهد و قدری شما همت کنید)... هرگز دست از تلاش و دلگرمی دادن او برندارید همواره با دادن انرژی مثبت به او سعی کنید ذهن او را برای ترک آماده سازید...
در مورد "خیانت" همسرتان...باید بگوییم:>>>بدترین کار در مقابل بی وفایی همسر و به قول برخی "خیانت" همسر ..مقابله به مثل و اهمیت ندادن به او و ترک اوست.......شما هرگز نباید به فکر انتقام یا ترک و تنها گذاشتن همسرتان باشید زیرا این کار علاوه بر دامن زدن بر خیانتش....او را فردی عصاینگر و بی توجه نسبت به زندگی خواهد ساخت.....حتی بدترین و بزرگترین خیانت ها هم حل شدنیست و همسرانی که در مقابل خیانت شوهر خود ....علاوه بر اینکه به او بی اعتنایی نکردند بلکه همواره همراه او بودند و پای دردودل شوهر و مشکلات او نشسته اند و علت این خیانت شوهر را جویا و با همدلی سعی در رفع این مشکل کرده اند..
همسرانی که در هنگام خیانت شوهرنشان را از حمایت خود دریغ نکردند و با او همراه بودند علاوه بر حل مشکل توانسته اند رابطه ی بهتری را با او برقرار سازند...
می دانم واقعا سخت است ولی می شود با تلاش زندگی را بهتر سازماندهی کرد...شما هرگز دست از تلاش و دلگرمی دادن به شوهرتان برندارید و همواره در کنار او باشید.....انشاالله مشکلاتان در سایه تلاش متقابل و دلسوزانه حل خواهد شد...
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
نقاب عالی صحبت می کنی. تو واقعا به امثال من درسها می دهی
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
نقاب بنازم به شستت و عقلت!
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
عزیزم سلام
درمانده و کلافه وخسته ترو دل شکسته تر از همیشه ، بر سر دوراهی ماندن و رفتن ، تصمیم با خودته اما خوب به اطرافت و رفتارت دقیق شو آیا غیر از افسوس و ندامت خودت و کنجکاوی در نقاط ضعف و ایرادات همسرت تلاشی برای مرتفع شدن این مشکل داشتی ؟ واگر اینطور بود مطمئنی از راه درست وبا در نظر گرفتن همه ی جوانب عمل کردی ؟ اول تصمیم به موندن بگیر دوم به خودت قول بده از سرزنش خودت بابت تحمل این مرد فاصله بگیری . سوم با او دوست و نزدیک شو صبور و شکیبا باش وبا درایت . چهارم دوستش داشته باش اگه معشوق و همراهت نمیتونه باشه فکر کنی تو پزشکی و او بیمارت ، مادری و فرزندت پس کمکش کن از گوشه و کنایه و پلیس بازی و مچ گیری اجتناب کن ، آنچه باید می دانستی فهمیدی .
این گوی و این میدان با اعتماد به نفس خودت رو محک بزن شک نکن دوستان تالار همگی از هیچ کوشش و راهنمایی برای همیاری با تو دریغ نخواهند داشت .به یاد داشته باش تو تصمیم گرفتی انسان بسازی .[hr]
سلام خانمم
چطوری ؟ اوضاعت بهتر شده ؟ اگه حوصله داشتی می تونیم کمی باهم صحبت کنیم تا آرام تر بشی .
کاملا" حالت رو درک می کنم .اتفاق تازه ای نیفتاده ؟ نگرانتم .
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
شما اصلا مطلب منو نگرفتید و حتما تاپیک اخرش فهمیدم حشیش میکشه رو نخوندین چون شوهر من نه مهندس نه خونه نه ماشین داره من فکر کردم انسان حتی خودم و خانوادم بهش کمک کردم و خانوادش تنها تهمت نثار من کردن بهتر اول موضوع رو با دقت بخونید شما بر عکس همرو خوندید من اگه زندگیمو دوس نداشتم تا الان نمیموندم و اونو راهنمایی نمیکردم برای ترک اعتیادش که بره کنگره یا برای دیپلم گرفتنش که درسشو بخونه ولی تا خودش نخواد من نمیتونم کمکش کنم من فقط راهنماشم اون باید تصمیم بگیره لطفا با دقت بیشتری بخونیدش
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
دوست خوبم سلام
موضوعت رو خوندم و نمی دونم که باید برات چی بنویسم. چون سخته! خیلی هم سخته! حتی شنیدن این کلمات و خوندنشون یه جورایی باعث اذیت آدم میشه چه برسه به کنار اومدن با اونها.
فقط میتونم بهت بگم که برات دعا میکنم، دعا می کنم که بهترین راه حلها رو خدا جلوی روت قرار بده تا راه صحیح و درست رو توی زندگیت انتخاب کنی و یه پیشنهاد دیگه اینکه خیلی سریع تصمیم نگیر و قضاوت نکن و مهم تر از اون به خاطر شاید کدورت ها و حرفها و رفتارهای بدی قبلی همسرت در مورد موضوع خیانت که نوشتی خیلی تند نرو و اون قدر به همسرت گیر نده، به نظر من اگه یه کم آرومتر باهاش برخورد کنی اون هم بهتر بتونه همه چیز رو، همه چیز واقعی رو برای تو توضیح بده و یه کم صبورتر باش و حداقل از داد و بیداد و صدای بلند پرهیز کن تا ماجرا به شکل واقعیش برات آشکار بشه!
امیدوارم که بتونی راه حل مناسب رو پیدا کنی
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
ممنون وقتی میبینم من از همه خواسته هام براش گذشتم و در قبال گذشتم اینکارا رو با من کرده دلم میشکنه بدجور. من با اون دختر صحبت کردم البته اون مزاحم همسرم بوده و همسرم اونو پاس داده به دوستش که مجرد میگه میخواستم از سرم بازش کنم من میگم لزومی نداشته به دوستش بگه و حتی دوستش بره و دختر رو ببینه میگه میخواستم برا دوستم اگه خوب بود دوستش بشه من میگم اون نبایداصلا حتی به دوستش پاسش میداده اون دختر گفت شماره اونو از مسافرتی که با دوستاش رفته و دوستاش شماره پسرارو ریختن وسط اونم این شماره روورداشته و بهش گفتم رنگ چشاش و موهاش چه شکلی بود گفت چشاشو نمیدونم اما رنگ موهاش مشکی بود من میدونم همسرم نرفته اما میگم چرا به جای اینکه به فکر زندگیش باشه به فکر حاشیه هست من اون دخترو مقصر نمیدونم به نظر من همیشه این اتفاقات میفته او خود ادم که باید حواسش به اعمالش باشه به اون دختر گفتم اینقدر خودتو ارزون نفروش و برای خودت ارزش قائل شو تا بهت بها بدن و بهش گفتم تو این روزگاری که همسر ادم خیانت میکنه چه انتظاری از یه دوست پسر داری همش می پرسید شما کی اون هستید منم در اخر گفتم همسرش اما اون فکر کرد من همسر همون کسی هستم که دیدتش در صورتی که دوست همسرم خودشو جای اون جا زده بود و ازم عذر خواهی کرد و تموم شد به خدا داغونم کرده من مرد زندگیمونم اون زن خستم کرده تا کی صبر اونم برای کسیکه میگه تو هنر نکردی با وجوداعتیادم با من موندی تو منو جلو خانوادت خراب کردی و .........همیشه پر توقع من حتی عروسی هم هنوز نگرفتم تو تاپیک اخر فهمیدم حشیش میکشه براتون نوشتم تا اتفاقی میفته همه مینویسن نکنه مشکل از خودت بوده اره مشکل من سادگیم بود باورش کردم اما اون لیاقت نداشت الانم از صبح برام میزنه بخدا من بی تقصیرم و اینا مال دوستم و ....... منم بهش گفتم نه دیگه بهت اعتماد دارم نه میخوام باهات زندگی کنم هر چی ارومتر با این ادما تا کنی پر رو تر میشن باید بفهمه که زندگی کردن لیاقت میخواد
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
درسته که زندگی کردن لیاقت میخواد اما تو باید به قولی لم شوهرت دستت بیاد تو باید سعی کنی اون رو بیشتر بشناسی تا بتونی به روش خودش باهاش صحبت کنی! بعضی ها تشنه ی محبتن، یعنی محبت کردن براش ارزشه و اون ها رو رام میکنه. بعضی ها فقط رابطه ی جنسی هست که آرومشون میکنه و به راه میارتشون، مثل شوهر یکی از آشنایان که میگفت چون میدونم همسرم فقط عاشق اینجور چیزهاست، اون قدر برای این قسمت از زندگیم وقت گذاشتم که حد نداره، در هر موردی میدونم که تنها دوای همسرم همین یک راه هست. بعضی مردها عاشق غرور و ناز همسرشون هستن. بالاخره، منظورم این هستش که تو باید اول از راهی، روشی همسرت رو بیشتر به طرف خودت جذب کنی تا بعد از اینکه حداقل مطمئن شدی که برای حرفهات ارزش قائله شروع کنی به اصلاح کردنش، میفهمی بعد ازاون.
درسته که همسرت باید قدردان تو و زحماتت باشه، اما تو بیشتر تلاش کن! شاید انرژی زیادی بخواد و تو باید تمام توان خودت رو بزاری اما اون باید اول عاشق باشه تا بتونه تصمیم بگیره و تلاش کنه، و تا از طرف یار نباشد کشش / عاشق را نباید سرزنشی ( که البته ببخشید میدونم این اصل بیت نیست، اما منظورم مضمون اون بود) تو با صبوریت، صبوری که همسرت بفهمه، با عشق و محبتت، خلاصه با چیزی که داری شروع کن،
امیدوارم که موفق باشی!
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
اینارو تو تاپیک قبلیم نوشتم اول خودمو معرفی کنم 27 سالمه و فوق دیپلم کامپیوترم و مسئول شبکه یه شرکتم و دانشجوی ترم 3 مدیریت بازرگانی همسرم 24 ساله قبلا نگهبان شرکتمون بود زیر دیپلم و در ظاهر بسیار پسر مودب و مهربونیه من اواخر سال پیش از علاقه همسرم اگاه شدم و خوب با خانوادم در میون گذاشتم و همسر و مامان همسرم با خانوادم صحبت کردن و ما تا اول عید با هم در ارتباط بودیم برای شناخت بیشتر از همدیگه اخه مامانم اینا شهرستان زندگی می کنن خلاصه عید اونا اومدن خواستگاری و ما با هم نامزد شدیم البته مامانش اصرار داشت که ما سریع عقد کنیم اما پدرم نظرش به نامزدی بود تو اردیبهشت ماه با هم عقد کردیم و تو 2 ماه اول من خونه اونا زندگی می کردم خوب گهگاه با هم دعوا می کردیم تو حین دعوا اون شروع به گریه کردن می کرد و خودشو می زد اوایل زیاد جدی نمی گرفتم بعد از دو ماه چون خواهر همسرم با شوهرش قرار شد بیان خونشون من و همسرم به خونه پدربزرگم نقل مکان کردیم چون من و اون با هم تو یه شرکت کار می کردیم با وجود اینکه خوب ارتباط من رو قبلا با همکارام دیده بود بسیار حساس شده بود و من چون می دونستم اذیت میشه خوب رابطمو با همکارام کمتر کرده بودم اما روز بروز اختلافات ما بیشترو بیشتر شد تا اینکه من خانوادمو در جریان گذاشتم و اومدن یه روز که ما بازهم دعوا کردیم اون جلو من قرص خورد و گفت می خوام خودمو بکشم و من چون ترسیده بودم پدرمو صدا زدم و اون زجه می زد و گریه می کرد من از اینکه میدیدم اون اینقدر خودشو ازار میده اذیت میشدم و پدرم با مادر ایشون صحبت کردن که ما نگران اون هستیم و باید یه راه پیدا کنیم مادر ایشون با خواهرش اومدن و من گفتم من نمی تونم ببینم که اون خودزنی می کنه یا دست به خودکشی میزنه و من عذاب می کشم اینم بگم که همسرم گذشته بسیار بدی داشته فرزند طلاق و یه مدت با نامادریش زندگی می کرده مادرش گفت عزیزم دوست دختر داره یا تو رو می زنه خودشو می زنه کار بدی نکرده گفتن براش دعا بخون خوب میشه گفتم شما چرا منظور منو نمی فهمید من ازاینکه اون روز بروز لاغرتر میشه عذاب می کشم خلاصه گفتن اره تو پسر مارو دیونه کردی و می خوای مهریه تو 300 به اجرا بذاری منم گفتم من اگه اینکارو می خواستم بکنم که به شمانمی گفتم و هر چی خواستن گفتن خلاصه همسرم از شرکت استعفا داد و یه روز که منو کتک زد با خانوادش وسایلشو از خونمون جمع کرد وحتی 2تا سکه و عطری رو که مال من بودمادرش ورداشته بود و گفته بود دختر شما شهرستانی و کسی نمیاد بگیردش و پسر منو خام کرده حدود 3 ماه که ما از هم جدا زندگی می کنیم اما ارتباط داریم البته پیش یه مشاور رفتیم گفتن گرایش به جنون جوانی داره و زندگی با اون خیلی سخته و پیش یه روانپزشک رفتیم بهش قرص داد و گفت افسردگی شدید داره خلاصه درس کار اخلاق همه اینا شده مشکل من اخلاق و مهربونی اون که باعث شد من انتخابش کنم ازار م داد اما مشکل من اینه که اون اصلا نمی پذیره که مریضه و باید قرص بخوره و فکر می کنه همه بدن تو رو خدا بمن راهکار بدید چه کنم بهش گفتم دوست دارم و به فکر حل مشکلم هستم نه اینکه بخوام تحقیرت کنم میگه چرا من باید قرص بخورم و از این حرفا .........[hr]
خلاصه بعد از 3 ماه که از هم دوریم یعنی ارتباط داریم ولی با هم زندگی نمی کنیم دو شنبه هفته پیش بطوراتفاقی ازش خواستم که یه جا بریم بهش نگفتم کجا وقتی رسیدیم گفت اینجا برای چی منو اوردی گفتم خوب می خوام شکم بر طرف شه رفتیم و خودش از دکتر خواست هر ازمایشی که من می خوامو براش بنویسه تست حشیش مورفین و شیشه نوشت تست حشیشش مثبت در اومد وقتی تو اتاق مشاوره بود و من فهمیدم زدم بیرون بعد از اینکه اومد بیرون گفت چرا فرار کردی گفتم بخاطر جوابت گفت من نمی کشمواز این حرفا ولی دیگه حرفاشو باور نمی کنم دیروز رفتم یه مشاور و با توجه به حرفایی که من زدم گفت دچار اختلال شخصیت و شک نکن که حشیش می کشه دکتر گفت از من معجزه می خوای گفتم اخرین تلاشمم می کنم بعد اگه نشد........حالا قرار امروز باهاش برم پیش دکتر اما اون نمیدونه که من قبلا رفتم پیش مشاور خلاصه بگم خیلی داغونم و باورش برام خیلی سخته .........اخه چرا منیکه تنها از ازدواج یه زندگی اروم می خواستم عاقبتم این شد برام سخته پسری که می ره ورزش حجامت میکنه چه میدونم امپول انفولانزا برای سلامتیش میزنه و .....اینقدر به فکر سلامتیش چرا حشیش مصرف می کنه راستی شما می دونین کسی که حشیش مصرف می کنه دهنش چه بویی میده 27 سال خدا بهم سن داد تو این 8 ماهه شدم یه زن 54 ساله دعا کنین برام[hr]
بله درسته امروز دارم باهاش میرم پیش مشاور اما شوهرم نه اعتقاد به مریضیش داره نه حشیش کشیدنش اگه می خواست بخدا خودم همه جوره کمکش می کردم درمورد اعتیاد باید بگم تریاک اینا جوابش با خوردن قرص کدئین دار مثبت میشه نه حشیش چون حشیش در ظاهر اعتیاد اور نیست از بد روزگار من همسرمو خیلی خیلی دوس دارم و طلاق برای من خیلی سخته چون اغلب اونایی که تصمیم به طلاق می گیرن دیگه همو دوس ندارن که این شامل من و همسرم نمیشه می دونین یه جورایی گذشته تلخ همسرم باعث اختلال شخصیتش و رو اوردن به مصرف مواد شده هم عاشقانه دوسش دارم هم دلم براش خیلی میسوزه چون ادم بسیار تنهایی دلم بقدری درد داره که نمیدونم چه کنم فقط می دونم دوس داشتن تنها فایده نداره و تا خودش نخواد و اعتقاد نداشته باشه فایده نداره من اونو به چشم یه بیمار می بینم و نمی تونم بیشتر از اینا ازش انتظار داشته باشم اما چه حیف که خودش برا خودش تلاشی نمیکنه[hr]
رفتم مشاوره اول خودم تنها رفتم و کل جریانو گفتم بهم گفت خانوادش دنبال یه قلاب می گشتن اونم خوب قلابی پیدا کردن گفت طلاقش بده گفتم دکتر من اگه می خواستم طلاقش بدم که نمی یومدم پیش شما گفت دچار اختلال شخصیت نمی دونم بهش گفتم دنبال حل مشکلمم نه پاک کردن مشکلم گفت این ادم اگه خودش نخواد تو مطب خدام بری فایده نداره خلاصه فرداش با همسرم رفتم جوری که اون نمی دونست من قبلا اونجا رفتم همه اون چیزی رو که بینمون اتفاق افتاده بودو گفت اما نه دلیل قانع کننده ای برای خرج کردن بیش از حد پولاش اورد نه قبول کرد حشیش میکشه هیچی دکتر گفت برو ازمایش thc برای اعتیاد بده گفت باشه اما حالا میگه نمی رم تو چرا به من اینقدر شک داری خلاصه که کلافم همش انکار می کنه موندم باهاش چیکار کنم از یه طرف اصلا امادگی طلاقو ندارم همش احساسم باهام حرف میزنه تا منطقم[hr]
سلام بچه ها امروز برای بار دوم باهاش رفتم دادگاه اما بازم بهونه اورد همیشه نفرینم میکنه که تو منو به این روز اوردی اما من همیشه براش ارزوی خوشبختی کردم دیروز باهم که صحبت کردیم گفت من نمی تونم چنین زن لجباز و غدی رو تحمل کنم می خوام ازت جدا شم چون کلاهبرداری و اونی نیستی که من می خوام حرفام دیگه هیچ تاثیری روش نداره خلاصه رفتیم کارشناس دادگاه دیر اومد گفت من نمی تونم بمونم تو باش کاراتو بکن برو پزشکی قانونی منم بهش گفتم تنهایی توانشو ندارم گفت زن زندگی نیستی چه مالی چه روحی بهم ضرر زدی گفتم خوب خودتو اینقدر اذیت نکن داریم جدا مشیک گفت اره تو همینو می خوای از اول می خواستی تنها باشی گفتم اگه اینو می خواستم چرا باهات ازدواجکردم گفت حتما می خواستی اسمم تو شناسنامت باشه گفت کلاهبرداری گفتم من اگه می خواستم کلاهبرداری کنم با پسری که نه توانایی مالی داری نه خانواده نه تحصیلات ازدواج نمی کردم تازه الانم دارم توافقی ازت جدا میشم گفت اصلا من تورو طلاق نمی دم ببینم می خوای چیکار کنی خلاصه گذاشتو رفت منم الان تو شرکتم امتحانامم شروع شده دیگه نمی دونم چیکار کنم می خواستم بدونم اگر من خودم تقاضای طلاق بدم و احضاریه براش بره و نیاد دادگاه حکم طلاقو صادر می کنن 4 ماه که وضعم اینجوریه می خوام دیگه برا زندگیم هدف داشته باشم من محکومم به چیزی که اصلا حقم نیست تو رو خدا بگید چیکار کنم تازه 4 شنبه هم تولدش ولی حیف[hr]
سلام بچه ها وقتی که فهمیدم همسرم مواد مصرف میکنه تو اینترنت سرچ کردم و رسیدم به گروهی که معتادین رو درمان میکنن (کنگره60) از حدود دو ماه پیش وارد کنگره شدم بدون همسرم و اینکه چه جوری کاری کنم که همسرم به فکر درمانش بیفته اول خیلی منو اذیت می کرد و می گفت تو همیشه از جمع خوشت میاد غریبه پرستی و از این حرفا و فایده نداشت تا اینکه از مامانم خواستم که ازش بخواد بیاد منو طلاق بده چون دیگه فایده نداشت این ارتباط نمی دونم بخاطر اون تهدید بود یا........ خلاصه بهم گفت میام کنگره منم بهش گفتم هیچ زوری در کار نیست چون ادم تا خودش نخواد هیچ فایده ای نداره خلاصه مشاوره شد و درمانشو در حال حاضر شروع کرده و خدا رو شکر علاقه نشون میده البته گهگاه میگه من با ادمای اونجافرق میکنم یا فردا هی بمن نگی من تو رو خوب کردی و.... خوب اخه خیلی از ادمایی که میان اونجا در حقیقت به اخر خط رسیدن و من همیشه میگم بهش کهببین خدا چقدر دوست داشته که قبل از اینکه به اخر خط برسی راه بهت نشون داده راستش با اون رفتاری که خونوادش با من کردن خیلی ازشون دلخورم چون به من گفتن تو دیونش کردی در صورتی که اصلا اونا نمی دونن که پسرشون مصرف مواد داره اما من می دونم که یه روزی می فهمن که با من به اشتباه برخورد کردن و الان تنها چیزی که برام مهم سلامتی همسرم نه چیز دیگه اما هنوز اون پر توقع و عصبیه گهگاه که امیدوارم با درمانش روز به روز بهتر شه[hr]
سلام دوستای عزیز من ایدیمو عوض کردم از شب تاریک شدم روز روشن .خوشبختانه همسرم درمانشو شروع کرده و داره ادامه میده و دو هفته ای میشه که اومدیم سر خونه زندگیمون البته فعلاعروسی نمیگیریم تا من و اون ببینیم واقعا میتونیم یه عمر در کنار هم باشیم یا نه یه مشکلی داشتم و اون اینه که خانوادم دارن از شهرستان میان و با اون اتفاقاتی که برام افتاده همسرم از دست پدرم دلخور میگه چرا اون شبی که ما با هم دعوا می کردیم پدرت بهم گفت تو زندگی دخترمو سیاه کردی و باید اون از من عذر خواهی کنه چه پرتوقع؟ اخه یکی نیست بهش بگه مامانتواومد وسایلتو جمع کرد برد یه تیکه طلایی هم که به من داده بود ورداشت بردو سکه هایی که پدرم بهمون دادو عطری که همسرم برام خریده بود همونجا گم شد و مادرش هزارتا دری وری به من و خانوادم گفت تنها چیزی که خانواده من بهش گفت این بود که روزگار دختر مونو سیاه کردی و جالب اینکه که قبلا میگفت توشهامت نداری اما اون اگر شهامت داشت اعتیادشو به خانوادش می گفت و اونها میفهمیدن که من بی تقصیر بودم و بجای اینکه اون از خونوادم دلجویی کنه انتظار داره پدر من اینکارو بکنه بهنظر شما من چه جوری میتونم راه درستو در پیش بگیرم من خانوادمو خیلی دوسشون دارم و میدونم خانوادم از خیلی چیزا بخاطر دوس داشتن من گذشتن و انتظار همسرم کاملا بیجا اما نمی دونم چه جوری بهش این نکته رو یاداور شم که جبهه نگیره[hr]
سلام بچه ها امیدوارم عیدبهتون خوش گذشته باشه برا من که بخصوص روزای اول خیلی بدبود حتی تصورشم برام سخت بود اخرین پنجشنبه من بازم کتک خوردم نمیگم اصلا بی تقصیر بودم اما اصلا من بد توجیهی برای عمل زشت کتک زدنش نبود من خانوادم از شهرستان اومده بودن واز همسرم می خواستم که بیاد ببینتشون که اون هم میگفت چون پدرت به من گفته روزگار دخترشو سیاه کردم ازش دلخورم و نمیام خلاصه من خیلی ناراخت بودم که پنجشنبه که از چهارشنبش باهم حرف نمیزدیم خواست بره بیرون که من گفتم کجا میری منو تنها میزاری که دعوامون شد و کتک کاری کردیم و منم بهش گفتم که خانواده تو هستن که روزگار منو سیاه کردن و خلاصه ایندفعه منم زدمش گفت اره زنگ بزن به پدرت بگو منو نمی خوایو از این حرفا منم زنگ زدم و پدر و مادرم اومدن خونمون پدرم که خیلی از دستش دلخور بود گفت این بود خوشبخت کردن دختر من مگه من غیر این چی ازت خواستمو ........و مامانم به مادرش زنگ زد گفت این پسر دسته گلتونو بیاین تحویل بگیرید و اینکه پسرتون اعتیاد داره و مادرش به مامانم گفته بود خودتون دخترتونو ببیرد ازمایش ببینید ....تا اینکه پدرم گفت برو از خونه بیرون که نرفتو ما زدیم بیرون اولین عیدیمو از دست عزیزترین کسم گرفتم اونم چه عیدی که تا دو روز نمیتونستم از جام تکون بخورم و تمام بدنم درد می کرد و کبود شده بود خلاصه این از عیدمون من بهش اس ام زدم که چهارشنبه5 فروردین بیا دادگاه من دیگه نمی خوام باهات زندگی کنم که بازم گفت نه نمیام خلاسه باهم اشتی کردیم و بعد از چندروز اونم مادرم ازش خواست که بیاد و با پدرم آشتی کنه اونم اومد و رابطش با خانوادم بهتر شده اما من خودم انگیزمواز دست دادم همیشه پر توقع و تو هر دعوایی منو مقصر می دونه منم بهش میگم اگه منو نمی خوای خوب منو طلاق بده اما اینکارم نمیکنه نه اعتیادشو قبولداره نه رفتارشو میگه تو همش دنبال بهانه ای و میخوای با من بجنگی اما اصلا اینطور نیست نا شکری نمیکنم رابطمون در حال حاضر خوبه اما انگیزه زندگی کردنو ازم گرفته اصلا نمیدونم منی که این همه خواستگار داشتم چطور با این مرد ازدواج کردم البته زمان آشنایی خوب میگفتم اگه مهندس نیست خوب پاک و مهربونه که معتادو دست بزن از آب در اومد خلاصهاین از تعطیلات عیدم به نظر شما با چنین آدمی چطور باید برخورد کرد
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام بچه ها دیگه نمیدونم چیکار کنم خستم نه میاد طلاق توافقی بده نه اخلاقشو عوض می کنه از دوشنبه که مابا هم دعوا کردیم یه دو روزشو اومد شب خونه روزای دیگش پیش مامانش بوده میگه طلاقت نمیدم ببینم می خوای چیکار کنی عذابت میدم که دیگه کسی روعذاب ندی من نمیدونم چیکار کردم که باید عذاب ببینم به جای اینکه من اینارو بگم اون میگه همش اگه یه ساعتم میاد خونه بهم فحش و بدوبیراه میگه و از اینکه میبینه من حرفی نمیزنم بیشتر اذیت میشه دیروز اومده بهم میگه طلاقت نمیدم تا به مهندست برسی باید زجر بکشی داشتم نماز می خوندم میگه خدا بزنه توکمرت دلم میشکنه اما هیچی نمیگم نیاز داره بره پیش یه روانپزشک اما اون هیچ کاری رو قبول نداره خستم کرده هر چی کوتاهتر میام بیشترناسزا میشنوم میگه راستشوبگو نقشه کثیفت برای ازدواج بامن چی بود تو رو خدا من دردمو به کی بگم من می تونم برم تقاضای طلاق بدم و اینکه چقدر طول میکشه و اصلا باید برم چیا بگم که دادگاه قبول به طلاق بکنه
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام بر دوست گرامی....مطالب شما را خواندم....
به نظر بنده ....همسرتان علاوه بر وجود اختلال در تصمیم گیری .....دچار یک نوع زود رنجی خاصی هم هست و تحمل انتقاد را هم ندارد....
و اینکه به نظر بنده رفتار همسرتان بیشتر تحت تاثیر خانواده خود قرار داره......
و یک حدس می زنم و آن اینکه چون خانواده ایشان خود را از خانواده شما بالاتر می دانند و این چنینی می پندارند که سطح شان از خانواده شما بالاتر است....بتابراین انمتخاب شما از سوی فرزندشان را قبول ندارند.....و وقتی هم دعوایی یا مشاجره ای راه می افتد........دلیلیش را همیبن اختلاف سطح می دانند...
در حل این گونه مشکلات خانواده دو طرف بخصوص خانواده همسرتان ....نقش بسیار مهمی بر عهده دارند.
اگر همسرتان از طرف خانواده بخاطر رفتار ناشایستش حمایت شود....هرگز دست از کارهای خود برنداشته و بد تر هم خواهد شد...
اما در این گونه موارد من اصلا زندگی جداگانه را صلاح نمی دانم.....اگر شما همدیگر را نمی بینید و دور از هم هستید.... با اطمینان خواهم گفت بیماری همسرتان روز به روز بدتر خواهد شد....
وجود فردی به عنوان مشوق و روحیه دهنده به فرد بیمار تاثیر بسیار زیادی روی درمانش خواهد داشت.....و اینکه از اصل "تلقین" استفاده نمایید....هرگز به چشم یک بیمار یا معتاد به او نگاه نکنید......
اصل تلقین در این گونه موارد بسیار موثر است.....طوری رفتار نمایید که اصلا او معتاد نیست....وقتی حرفی از اعتیاد به میان می آید بگویید من مطمئن هستم که تو هرگز مواد مخدر مصرف نمی کنی.....به او انرژی دهید.....بگذارید احساس مرد بودن در او بیدار شود....همیشه بگویید ::خوشحال هستم که مردی بالای سرم هست و زندگیم را اداره می کند(با اینکه اصلا هم این طور نیست ولی بگویید)....
گفتن و تاکید این جملات باعث به وجود آمدن نوعی ""شرم"" در او می شود......و در نتیجه انگیزه بهبود را بیشتر.....
من از ته دل دعا می کنم که هرچه زودتر مشکلتان حل شود..
موفق باشید....
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
مرسی دوست عزیز از راهنماییتون اما خانواده ما از نظر مالی و تحصیلی بالاتر از اونها هستن اما اونها چنین فکری دارند و از طرفی من مطمئنم خیلی تحت تاثیر خانوادش هست و من بهش نگفتم از خونه برو خودش میره پیش مامانش اینا اون همه خصلتهای خودشو به من میگه من با خودم میگم اگه فکر میکنه من ایرادی داشتم که باهاش ازدواج کرم بیاد طلاق بده اما اینکارم نمیکنه بخدا دیگه بریدم اون هیچ اشتباهیشو قبول نداره من دیروز رفتم دانشگاه اخه شب قبلش رفته بود پیش مامانش اینا دیروز که من از دانشگاه برگشتم میگه خوب سرت شلوغه میگم رفتم دانشگاه اون دروغ گفته دیپلم نداشته اعتیاد داشته خانوادش با من اینکارارو کردن خیانت تا حدی کرده کتک زدهبد میگه به من تو منو بدبخت کردی کمرت بشکنه اخه این چه عدالتیه اون اصلا منطق نداره اگهداشتیه خورده نگاه میکرد میدید من اگه نمیخواستمش همون موقع که دیپلمشو دروغ گفته بود ترکش میکردم دیگه نمیدونم ساکتم میگه چرا ساکتی حرف میزنم کتک می خورم تازم میگه من به تو شک دارم تو بد شرایطی گیر افتادم
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
واقعا انگيزه شما از ازدواج با اون چي بوده.؟
به نظر مياد اون يه جور احساس خود كم بيني داره، اينكه ديده شما حاضر شديد با موقعيتي كه داشتيد با اون ازدواج كنيد، براش قابل هضم نيست. كاملا مشخصه كه اون نسبت به شما، رابطه شما با همكاراتون خيلي حساس و بدبين شده. حس مي كنه كه شما واقعا دلتون پيش اون نيست. به خاطر همين درد روحي هم كه داره احتمالا سراغ مواد رفته، يا زود عصباني ميشه . . .
البته من تاپيك شما رو خلاصه وار خوندم و از جزئياتش با خبر نيستم، ولي مي دونم كه شما به زندگي تون علاقه مند هستيد و حاضريد براي بقاش هركاري بكنيد. شما الان وظيفه سنگين و مهمي داري اگه بخواي زندگي تو حفظ كني.
بايد بهش ثابت كني كه دوسش داري. قربون صدق رفتن و . . كافي نيست. اطمينان قلبي رو بايد ببيني اون در چي مي دونه. نحوه لباس پوشيدن، طرز حرف زدن، همين لبخنداي ساده اي كه احتمالا براي شما هيچ اهميتي نداره مي تونه براي اون مهم باشه. اون دايم داره روابط خودش با شما رو با رابطه شما با بقيه مردا مقايسه مي كنه و كافيه يه لبخند قشنگ، از اونايي كه دوست داشته شما به اون هديه بديد رو براي يه رقيب (خيالي) ببينه. طبيعيه كه اعصابش داغون بشه و اين جور مقايسه ها باعث تشديد وخامت اوضاع مي شه.
من نمي خوام بگم شما مشكل داري. اما تغيير رو در خودت هم شروع كن.
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
اون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته اون اگه توجه کنم بهش میگه مشکوکی اگه نکنم یه جور دیگه من اونو با شرایطش پذیرفتم اما اون منو نپذیرفته همیشه بهش میگم تو هم میتونی پیشرفت کنی اما هیچیرونمی پذیره بخدا موندم
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
با خودش صحبت كنيد. ببينيد چرا حاضر شده با شما ازدواج كنه؟ چرا با وجود اختلاف سني، همچين تصميمي گرفته؟ عاشق شده بوده؟ بالاخره يه دليلي داشته ديگه. بهش نشون بديد كه شما هنوز همون دخترين حتي با خصوصيات بهتر از اون موقع. به نظر من اون به باور قلبي نياز داره. به محبت واقعي كه به اون آرامش بده.
با هم باشيد. از با او بودن لذت ببريد و سعي كنيد اين موضوع رو خودش بفهمه، نه اينكه اونو بهش بگيد. ازش بخواهيد با شما بيرون بياد، با هم بريد پياده روي، همينجوري بي دليل توي خيابون قدم بزنيد. اگه بهانه اي براي بيرون رفتن نداريد، ازش بخواهيد براي خريدن چيزي به كمكتون بياد. در راه رفتن توي خيابون عجله نكنيد. آرام قدم برداريد تا بهانه براي صحبت كردن پيدا كنيد. بايد به او ثابت شود كه شما به او وابسته ايد. استقلال مادي و فكري خودتان را به رخ او نكشيد.
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
همیشه اونقدری که پاکی و انسان بودن طرف برام مهم بود پول و ماشین و خونه نبود اما حالا که میبینم گذشتن از یکسری از خواسته هات برای اینکه همسرتو تحت فشار قرار ندی از تو یه ادمی میسازن که با نقشه تن به ازدواج دادم و براش ضرر دارم ازارم میده(طبق گفته همسرم) اره شاید باید مثل خیلی از دخترای دیگه بودم و ماشین و خونه عروسی پول ازش میخواستم تا بهم نگه نقشه کثیفت از ازدواج با من چی بوده دو هفتس که از اخرین دعوامون میگذره چند روز اولشو تنها توخونمون میخوابیدم یه دو دفعه اومد بهم بدو بیراه گفت و چون من سکوت کردم در و محکم بست و رفت منم از شنبه دیگه نرفتم تنهایی خونمون اخه خیلی درست نیست تنها تو اون خونه باشم دو سه روز پیش به پدرم زنگ زده و بخاطر اون قضیه دختر که براتون تعریف کردم خودشو بی گناه خونده من نمی گم همسرم اینکارو کرده میگم چرا خودشو بجای اینکه غرق تو زندگیش کنه غرق تو حاشیه کرده پدر منم گفته من تنها بخاطر اون قضیه نیست که از دستش دلخورم همه اون مسایل دست به دست هم دادن که من ازش سرو شدم و پدرم گفته تنها در صورتی بر میگرده که تو روشتو عوض کنی اینارو پدرم از جانب من گفته بهانه میاره که چرا تو با خانوادم در ارتباط نیستی اخه چه جوری باشم که با وجود اعتیاد بچشون و عصبی بودنو کتک زدنش میگن من بدم و بهم تهمت اینو میزنم که مشکلی حتما داشتم که با پسرشون ازدواج کردم اینم گناه ادمیه که میخواد با عشق ازدواج کنه نه با پول طرف. بعد از اینکه با پدرم حرفاش تموم شده به من اس ام اس زده که بهتر یه مدت از هم دور باشیم اگه قدر همو بدونیم اخلاقمون رو عوض میکنیم منم بهش گفتم تا راهنمات نگه که اعتیادت درمان شده و دست از دروغ گفتن و کتک زدن بر نداری من بر نمی گردم سر اون زندگی شما بگید من با چه انگیزه ای بر گردم که دوباره کتک بخورم و ازش بشنوم که تو به من ضرر می رسونی پر پر شدم اخه این حرفارو من باید بزنم یا اون اون ادمیکه از دیپلم گرفتنش به من دروغ گفت چقدر اشک ریختم چقدر این در اون در زدم که کنگره 60 رو پیدا کردم برا درمانش بعد بگه تو منو گول زدی تو تنهایی رو دوس داری غریبه پرستی نمی خواد قبول کنه که بخاطر دوران بد بچگیش که من زیاد نمیدونم از لحاظ روحی بیماره و باید درمان بشه بخاطر اونا رو اورده به حشیش. حیف که نفهمید من چقدر برای زندگیم تلاش کردم . مشاورم رفتیم قبل از اینکه بدونم حشیش میکشه گفتن شخصیت پارانوییدی داره . حالا من بدم و اون خوب. میگه تغییر کردم راست میگه اگه اول خودشو میزد حالا بدن منو کبود میکنه . خیلی راحت تو چشام نگاه میکنه و دروغ بهم میگه در صورتیکه از خودشم بپرسید میگه من تا حالا بهش دروغی نگفتم . خیلی دلم گرفته من از زندگی چی می خواستم نصیبم چی شد. هم دوسش دارم اما میگم این که زندگی نشد تا خودش نخواد من صد بار دیگم تلاش کنم بازم فایده نداره تو بد شرایطی گیر کردم فعلا صبر میکنم ببینم چیکار میکنه
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
تصور نمی کنم مشکلی از جانب شما باشه مگر در انتخاب. ایشون یک بیمار روانی کامل هستند. دقیقا همون طور که مشاور گفت یک شخصیت به شدت پارانوئیدی داره.
برخلاف بقیه دوستان من اصلا موندن در اون خونه و ادامه زندگی با ایشون رو به شما توصیه نمی کنم. سالهای کمی از زندگیتون رفته. باقیشو به هدر ندهید.
در منزل پدرتون باشید و تحت هیچ عنوانی از اونجا خارج نشید. سعی کنید یک وکیل مناسب انتخاب کنید. تصور می کنم این عادت کردن شما به درد و رنج شما رو بی حس کرده در برابر این فرد. واقعیت این است که ایشون تا زمانی که اعتیاد خود را ترک نکند و این بیماری روحی خود را معالجه نکند شایسته در کنار شما بودن نیست.
متاسفانه یه چیزی که آدم رو ناامید می کنه اینه که خانومهای ایرانی برخیهاشون البته هر چقدر که درد و رنج می بینن بیشتر به طرف مقابل علاقه مند می شن و وقتی هیچ سختی نمی بینن از اون طرف زده می شن و شروع به بهونه گیری می کنن!!اینها در پاورقی بود برای اینکه بدونید شما در زندگی با ایشون چیزی رو ندارید که بخواید قدرش رو بدونید و به خاطرش فداکاری کنید.
فداکاری برای زندگی شما کافیست!! به فکر نجات خود باشید. با یک وکیل مجرب حتما صحبت کنید به خصوص برا ی بحث اعتیاد و شخصیت بیمار کونه ایشون.
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
ممنون از نظراتتون اما من هنوز نتونستم با احساسم کنار بیام من میدونم اون بیمار ولی اون اصلا بیماریشو نمیپذیره الان 3 هفتس که من و اون از هم دوریم و بهش گفتم اگر 3 شنبه نیاد و طلاق توافقی نگیریم مهریمو میزارم به اجرا اما راستش دلم راضی نیست میدونم منطقیش اینکه ازش جداشم اما احساسم دوسش داره و دوست دارم کمکش کنم اما حیف که قبول نداره و جالب اینکه اون میگه تو منو بدبخت کردی و ازم سوء استفاده کردی در صورتیکه خودش میگفت و من اصلا فکر نمیکردم تو به من جواب مثبت بدی اصلا نمیتونم با این احساسم که همیشه بهم ضربه زده کنار بیام چون میدونم همسرم ادم تنهایی و به کمک من احتیاج داره اما تا خودش نخواد فایده نداره و این منو بینهاتیت زجر میده همیشه میگم خدا که میدونست من چقدر احساسیم چرا منو تو این شرایط قرار داد همیشه با دید بد به قضیه نگاه میکنه نمیدونم چرا اصلا درک این رو نداره که اینم من بودم که باهمه شرایطش کنار اومدم خیلی دلم گرفته اشکام همینجوری میاد اما چه کنم که دلم با منطقم یکی نیست اون نمیخواد از من جدا شه اما مشکلشم قبول نداره بهش میگم اگه من تو رو تخریب کردم پس چرا منو میخوای چیزی نمیگه خدایا پس من چیکار کنم :302:
متاسفانه تو بد شرایطیم عقلم با احساسم یکی نیست الان 3 هفتس که ما از هم دوریم تو تمام حرفاش اینکه تو منو خراب کردی تو روزگارمو سیاه کردی بهش گفتم اگر 3 شنبه نیاد و طلاق توافقی نگیره مهریمو میزارم اجرا کاشکی احساسمو درک میکردید خیلی دوس دارم در کنارش باشم اما با این شرایطش که روزبه روز بدتر میشه نمیتونم کنار بیام خودش اصلا مشکلشوقبول نداره و تا قبول نداشته باشه نمیشه پی درمانش رفت خدا میدونست من دختر احساسیم اما نمیدونم چرا زندگیم این شد پس من چیکار کنم هر کاری میکنم بازم فایده نداره تلاشم تنها یک طرفس اون منو مقصر میدونه خدایا پس من چیکار کنم:302:
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام
خواهر خوبم مثل اینکه احساس شما در تصمیم گیریهاتون بر عقلتون پیشی می گیره و گویی
در حس دلسوزی اگوی شما سوپر اگو شده ، و نتیجه آن رفته رفته آسیب روحی به
شماست .
شما حتی در مقابل آزارهای اون در حقتون برای خود فقط دل میسوزونید ، نه اینکه جدی فکر
کنید و عقلانی تصمیم بگیرید .
همسر شما هم از نظر خانوادگی نابسامانی داشته ، هم از نظر روحی و شخصیتی بیماره ،
که حتی ممکنه زمینه اون ژنتیکی هم باشه که شرایط تربیتی نا مساعد، بروزش داده ،.
آنچه باعث شده که شما چنین انتخابی داشته باشیدضعف خودباوری در شماست ، که باعث
شده در بررسی مسائل عمیق نشوید ، توقع و انتظار منطقی را نداشته باشید ، و به سطح و
ظاهر ( بدون اینکه متوجه بشید دارید سطحی به قضیه ای نگاه می کنید ) اکتفا کنید .
در هر حال ،حال که انتخابتون درست نبوده و به اینجا کشیده شده .
بنده باتوجه به نمونه هایی از این دست که در جریان مشاوره و.. ...مواجه بوده ام ، راه منطقی برای
شما راجدایی می دانم ،که برای رسیدن به اینجا اول باید احساس را کنار بگذارید و منطقی
نگاه کنید .
بعد از ون پی گیر مراحل اجرایی جدایی باشید . که با توجه به اینکه میفرمایی نزد روانپزشک
رفتید و نظر به بیماری ایشون داده ( عدم پذیرش بیماری از سوی شوهرتان هم برای یک
بیمار روانی طبیعیه ،چون اونا نمی پذیرن بیمارند و از خوردن دارو پرهیز می کنند و حتی
اونهایی را که بستری می کنند تا تحت نظر مجبور شوند دارو بخورند را هم پرستاران دقت
می کنند که حتماً دارو را بخورند،چون اغلبشون اگر دارو ،قرص باشه ، اونو زیر زبان پنهان می
کنند و در فرصت مناسب بیرون میریزند )
لذا،با توجه به بیمار بودنش کار جدایی شما راحت تره ، چون اگر دادخوست مبنی بر مورد
ضرب و شتم قرار گرفتن از طرف ایشون بدهید و اشاره به اعتیاد و مشکلات روحی و روانی
ایشون و همچنین فریبکاری ( دروغ گفتن در رابطه با مدرک تحصیلی و سلامت که تدلیس به
حساب میاد و اثبات آن ،حق طلاق را به زن می دهد ) و ...تقاضای رسیدگی بدهید و نیز با
توجه به محل زندگی مشترک ،موضوع عدم پرداخت نفقه از سوی ایشان و ترک منزل را هم
مطرح کنید ،تا عسر و حرج شما با بررسی پزشک قانونی و اثبات بیمار و معتاد بودنش تأیید
شود و حکم طلاق به این صورت به نفع شما صادر می شود ( دادخواست کیفری داده بشه بهتره).
امیدوارم دقیق و منطقی فکر کنید و از حس ترحم نسبت به خودتون و اون بپرهیزید
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
بچه ها بعد از سه هفته که از هم دور بودیم اومده یخچال و تلویزینو ... فروخته بعدم میگه طلاقت نمیدم مثلا فاصله ما از هم بجای اینکه اصلاحش کنه بدترش کرده میگه تا طلبکار باشی طلاقت نمیدم اینم یه جورش میگه من از تو و خانوادت محبتی ندیدم دیروز به پدرم گفتم براش اس ام اس بزنه که کلید خونرو برام پیک کنه اون که کاری با اون خونه نداره جواب داده که شما دخالت نکنید احتیاجی به گفتن شما نبوده شما ها با احساستون زندگی ما رو خراب کردین اینم یه جور جواب دادن به محبتهای من و خانوادم پدرمم زده ممنون از ادب شما خدمت خواهیم رسید چقدر دیروز گریه کردم اما به دختر خالم میگم چیکار کنم با همه اینها هنوز احساسم بر عقلم حکم میکنه و تا اینجوری باشه من نمیتونم ازش جدا بشم حالم از خودم بهم میخوره این چه احساس احمقانه ای که تو وجودم و هنوز نتونستم کنترلش کنم من مشکلمو قبول دارم اما اون اصلا هیچی رو قبول نداره تازه طلبکارم هست تورو خدا برامدعا کنین
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام
به نظر من شما باید نزد یه مشاور برید و روی خودتون بیشتر کار کنید تا بتونید بر
احساساتتون غلبه کنید ، این ضعف شما اونو در ظلم بهتون تقویت میکنه .
در مورد کلید خونه هم ، می توانید قفل در را عوض کنید
با این اوصاف ایشون مردی که شما انتظار دارید نخواهد شد ، پس دقیق باشید و تکلیف
خود را روشن کنید نه اینکه عمرتون را با این روند بیهوده هدر بدهید .
و تا خودتون نخواید از هچ کس ، حتی راهنمائیهای دیگران هم کاری ساخته نیست