-
پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام دوستای خوبم سال نو مبارک امیدوار بودم مشکلات همه دوستام بعد از عید حل شده باشه اما امروز که سری به تالار زدم دیدم چقدر مشکل هنوز مونده منم که زندگی نسبتا آرومی رو با شوهرم داشتم با مشکل روبرو شدم حالا منو راهنمایی کنید:
من و شوهرم تمامی 13 روز نوروز را به شهرمان رفتیم(ما در شهری دور از خانواده هایمان زندگی میکنیم)روزهای اول بخوبی سپری شد. حالا در مورد خصوصیات اخلاقی پدر شوهرم اول توضیح میدم بعد...
پدر شوهرم حدودا 64 ساله است لیسانس روانشناسی(متاسفانه) دارد اما به نظر اکثر اطرافیان نیاز به روانکاوی دارد چون آدمی بسیار بد خلق، مرد سالار و بدتر از همه بد دهن است.پارسال بعد از 4 سال قطع رابطه من و شوهرم باهاشون یکی از بزرگان فامیل رل واسطه کردند که باهاشون دوباره رفت و آمد کنیم. یکی از دلایل قهری ما همین بی ادب بودن پدر شوهرم و فحشهای او بود که دیگر شوهرم را هم خسته کرده بود. و اما امسال دوباره ما به خانه شان رفتیم 11 روز اول بد نبود البته مثلا وقتی من به خانه شان می رفتم یا جواب سلامم را نمی داد یا اگر میداد خیلی سرد و بی روح بدون اینکه از جایش تکانی بخورد بود. تا اینکه روز 11 فروردین ما به خانه یکی از بستگانشان رفتیم وقتی سلام کردم دوباره جوابی نداد منم خیلی ناراحت شدم به شوهرم اعتراض کردم و اونهم از شدت عصبانیت به پدرش گفت که بیایید رودر رو اگه از هم دلخوری دارید بگویید تا ویونا هم بفهمد چکار کرده که شما اونو دوباره تحویل نمیگیرید. اون هیچ جوابی نمیداد تا اینکه شوهرم با دامادشان ازش خواستند به بیرون از خانه و داخل ماشین برود و از او در مورد این رفتارش سوال کردند. حالا می دونید برخوردش چی بود؟
اینقدر توی کوچه داد و فریاد کرد که همسایه ها بیرون ریختند و با فحشهای جدیدش همه را به تعجب واداشت. اون به من و خانواده ام فحشهای ناموسی بدی داد که اگر یک نفر منو نمیشناخت خدانکرده فکر میکرد من به شوهرم خیانت کردهام تا توانست به خانواده مادر و پدرم توهین های ناموسی جلوی درو همسایه کرد. شوهرم و خانواده اش هم هیچ نگفتند فقط خواهر و شوهر خواهرش ازم معذرت خواهی میکردند. میگفتند روانی شده خلاصه بعد از کوچه اومد توی خونه و جلوی خواهراش و بچه هاشون اومد طرف من که منو بزنه شوهرم هم هیچ جوابی بهش نداد .ماهم نصفه شب از خونشون زدیم بیرون.الان اعصابم خیلی خرد شده نمیدونم چیکار کنم و چه برخوردی باهاش داشته باشم . فرداش یعنی 13بدر هم هر چی زنگ زدند که بیایید توی باغمون من نرفتم . ببخشید سرتونو درد نیارم فقط بهم بگید با این برخوردش چه جوری رفتار کنم؟
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام بر دوست عزیز و گرامی...سال نو شما هم مبارک....
خوب تضمینی نیست کسی که خود مدرک روان شناسی دارد ...حتما باید از هر عیبی مبرا باشد...ولی خوب از ایشان انتظار بالا است..
متاسفانه این گونه افراد نتنها با کسب مدارک بالا مشکلاش حل نمی شود بلکه نوعی غرور هم پیدا می کنند و نوعی تنگ نظری::یعنی خود را از همه بالاتر دانسته و حرف کسی را جز خود نمی پذیرند....
اما چند سوال :
1:آیا ایشان(پدر شوهرتان) در اول هم با ازدواج شما موافق بودند؟؟؟
2:آیا رفتارشان با همه اعضای خانواده این گونه است؟؟
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
عزیز من هیچی...
میدونی از قدیم گفتن جواب ابلهان خاموشی است...
دلیلی نداره بعداز این همه فحاشی با اون برخوردی داشته باشی..
پس سعی کن به خونه اونها نری..اگر هم کسی از تو میرنجه با تلفن و آوردن بانه از اون دلجوئی کن..
از قدیم گفتن دوری و دوستی..به خصوص حالا که این طور حرمت شکنی شده..
شاد باشی
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام سال نو شما مبارك
منم با نظر دوستان موافق
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
نقاب و نجوای عزیزم از جوابتون ممنونم باید بگم که ازدواج منو شوهرم بسیار سنتی بود یعنی اونها خودشون منو انتخاب کردند حالا خوشبختانه اخلاق منو شوهرم با هم همخوانی زیادی دارد اما خب وقتی میبینه باباش اینقدر توی خونه حرفهاش خریدار داره و همه ازش میترسند خواه ناخواه روی اونهم اثر میذاره.البته پدرش با خواهراش و برادراش هم قهره . همه بچه هاش بخاطر اخلاق بدش ازش میترسند البته این فحش ها را تا حالا به دخترها یا داماداش نگفته فقط نصیب من بدبخت شد!!!پدرم با شنیدن این حرفها و فحشهایی که پشت سر خانواده مون داده گفت که دیگه باهاشون رفت و آمد نکنم منم دیگه نرفتم اما شوهرم از این قطع رابطه خیلی ناراحته میگه بعد از 3-4 سال قهری یکسال آشتی و دوباره قهری خیلی بده. اما این ناسزاها (که منو دختر بدکاره خطاب کرد) اعصابمو خرد کرده دلم میخاد جبرانش کنم البته اکثر آشناهامونم به بی ادبی اون معترفند.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
یه سوال دیگه :13 بدر بهمون زنگ زدند که برویم پیش اونها منم با فامیلمون بودم جلوی اونها زنگ زد و از شوهرم خواست با من صحبت کنه منم خیلی سرد گفتم الان نمیاییم اگه خواستم بیام زنگ میزنم اما اون هی اصرار میکرد که منتظرتونیم در هر صورت من نرفتم اما نمیفهمم آدم امروز یک نفر رو تا آخرین حد فحش بده فرداش بهش زنگ بزنه چه معنایی داره؟ لطفا کمکم کنید
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
خوب این طور که معلوم هست ایشان(پدرشوهرتان) بسیار نیازمند تائید هستند و البته نیازمند بزرگ شمرده شدن......و این رفتارها و ناسزاها هم بخاطر جلب نظر دیگران و تحت تاثیر قرار دادن آنان و همچنین غلبه بر افراد است....ایشان چون راه های دیگر را برای جلب نظر افراد خانواده امتحان نمی کنند و این راه را آسان ترین راه می دانند قطعا از این طریق می خواهند خودی نشان دهند ...و البته موفق هم شده اند...
اما نکته مهم در مورد اینگونه افراد...فقط رعایت احترام و انتقال حس بزرگی به آنان است.....بهترین کار در مقابل ناسزاهای او این است که او تائید کرده و همواره با گفتن جمله ""حق با شماست و شما بزرگتر ما هستید" سعی کنید نظر ایشان را به خود جلب کنید....هرگز حالت تدافعی به خود نگیرید زیرا این راه مبارزه بدترین راه است....
سعی کنید با او مهربانه رفتار کنید(حتی اگر از او متنفرید ولی در ظاهر خوب باشید)....و همیشه او را بزرگ خانواده خطاب کرده و از او راهنمایی خواید....این روش را ادامه دهید انشا الله نتیجه می گیرید....باز هم می گوییم او نیازمند و عطش تائید و قدرت است..
موفق باشید
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
نقاب عزیز از شما ممنونم که اینقدر زود با چند جمله شخصیت پدر شوهرم را شناختید اما منم آدمی نیستم که بتونم ظاهری به کسی اضهار علاقه کنم یعنی اصلا خوشم نمیاد که بخاطر ترس از کسی اونو بی دلیل تایید یا رد کنم. متاسفانه اینبار شب آخر حضورمان شوهرم تنهایی به خانه آنها رفت و معلوم نیست چی بهش گفتند که از اونروز تا الان اونهم خیلی عصبی به نظر میرسه مثلا بی دلیل دختر 3 ساله ام را دعوا میکنه و وقتی اعتراضی می شنوه میگه من از دست تو عصبانی ام. حالا واقعا نمی دونم اون ناسزاها رو اگه کسی به مادر یا خواهران خودش میگفت باز هم از دست اونها ناراحت می شد یا اون فرد رو می کشت!!! خلاصه کاش عید اصلا نمیرفتم به شهرمون همین جا توی خونه میموندم. یکی دیگه از کارهای این آدم اینه که مثلا وقتی خونه ما مهمان است اصلا هیچ تشکری بعد از غذا نمیکنه اما توی عید رفتیم خونه خواهر شوهرم اینقدر تشکر از اونو شوهرش کرد که شوهرم هم اینو اقرار کرد . در ضمن خانواده شوهرم همه با هم قهرند مثلا مادر شوهرم با خواهراش و پدر شوهرم هم با خواهر و برادراش قهر های طولانی 10-20 ساله دارند.
واقعا اعصابم خرد شده.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
علت قطع رابطه 4 ساله شما با خانواده همسرتون چي بوده؟ ميشه توضيح بدين يه خورده.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
علت قطع رابطه منو همسرم با اونها این بود که 200 متر از خانه 700 متری آنها در مهریه من بود. از طرفی اجاره های سنگین خانه به شوهرم فشار می آورد زمانی ما حتی محتاج 1000 تومان کرایه تاکسی می شدیم از این رو با مشورت اطرافیان از آنها خواستیم سهم من را بدهند. پدرش گفت من نمیدهم بروید قانونی شکایت کنید و بگیرید ما هم از طریق اداره ثبت سهممان را جدا کردیم. در این مدت از هر گونه بدگویی پشت سر منو خانوادم و شوهرم دریغ نکردند تا اینکه پدرش بیمار شد به حدی که دیگر تعادلی در نشست و برخاستن نداشت به همین دلیل یکی از ریش سفیدها را واسطه کردند و ما پس از 4 سال دوباره با آنها رفت و آمد را شروع کردیم.البته در این مدت هم 1 بار پدرش به قصد زدن من به خانه ام آمد اما شوهرم جلویش را گرفت که البته ناسزا گویی اش را نتوانست کنترل کند.
در ضمن پدرش آدم عجیبی است صبح ها تا 12 ظهر می خوابد باید زمانی که بیدار شد مادرش دست به فرمان باشد وقتی غذایش را خورد در لیوان مخصوص خودش چایی را بیاورند. اگر چایی سرد شده باشد لیوان را پرتاب میکند !!و...
اما نمیدونم این دفعه آخر چی به شوهرم گفته که میگه من باید مثل مردها برخورد کنم میگه تمام کارها وظیفه تو است و.. مثلا دیشب سر چیز جزئی بچه مان را هل داد که کم بود سرش به لبه تیز میز بخورد در جواب اعتراض منم میگه من از دست تو و بابام عصبانی ام.
منم نمیدونم چیکار کنم اما اصلا دلم نمی خاد مثل بقیه بخاطر ترس از فحاشی هاش سکوت کنم و تائیدش کنم.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
خوب تا حدي ميشه حدس زد كه پدرشوهرتون چه احساسي نسبت به شما دارن. به نظر مياد شما رو به چشم كسي مي بينن كه خونه شونو از چنگشون در اوردين (حد اقل قسمتي از اون رو) و احتمالا چون انتظار نداشتن كه شما شكايت كنين، اين كار رو يك بي حرمتي بزرگ و زيرپاگذاشتن غرور خانوادگيشون قلمداد كردن. فكر مي كنم از نظر ايشون شما يك كلاهبردارين كه قصدتون تصاحب اموال اونه، به هر قيمتي!!! نمي خوام شما رو مقصر كنم، اما به نظرم كار شما هم زياد درست نبوده، البته من توي موقعيت شما نبودم و همچين فشاري توي زندگي به من وارد نشده و از طرفي هم شما حق طبيعي خودتون رو درخواست كرده بودين. اما با شناختي كه از پدرشوهرتون داشتين (احتمالا تا اون موقع شناخت خوبي داشتين ازش) بايد درباره روش احقاق حقتون بيشتر فكر مي كردين. بگذريم. فعلا بايد به فكر چاره باشيم.
بهتره توي اين موقعيت بيشتر با همسرتون باشيد، راجع به دليل عصبانيتش از شما باهاش صحبت كنيد. پدرش رو تحقير نكنيد و از اون جلوش بد نگيد (مطمئنا خودش بهتر از شما پدرش رو مي شناسه)، اگه عصباني شد، كاري كنيد كه عصبانيتش فروكش كنه، بعد باهاش حرف بزنيد. فقط به مساله خودتون و شوهرتون بپردازين فعلا.
اگه پدرشوهرتون واقعا مشكل رواني داره و بقيه هم اين موضوع رو تاييد مي كنن، به نظر من اصلا نيازي نيست كه شما ذهنتون رو به اين موضوع مشغول كنين. فقط سعي كنين كه اثرات اين بيماري در زندگي شما كم بشه.
بازم يه بار ديگه از شما ميخوام كه جلوي همسرتون از پدرش بد نگيد و اونو تحقير نكنيد. بالاخره پدر و پسر يه علاقه اي به هم دارن و اينطوري اونم عذاب مي كشه.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
خدا را شکر از دیروز عصر دوباره تقریبا همون فضای قبل از عید به خونمون برگشته شوهرم دوباره همون رفتارهای قبلی رو داره و عصبانی هم نیست فقط خدا کنه اونها بذارند ما زندگی مونو براحتی و آسودگی ادامه بدیم البته من دیگه هیچ ارتباطی با اونها نخواهم داشت
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام دوستای خوبم میخواستم دوباره بهم کمک کنید
بعد از درگیری های 12 فروردین تا دیروز خداراشکر زندگیمون داشت دوباره به روال قبل بر میگشت تا اینکه دوباره دیروز یکی از خاله های شوهرم بهش زنگ زد و گفت چرا این دو هفته به مادرش اینها زنگی نزده و گفت که اونها منتظرش هستند که بهشون زنگ بزنه . اونهم گفت باشه و از دیشب دوباره تو فکر رفت و عصبی تر شده. من عصبانی شدم و گفتم با اینهمه فحش و ناسزا دوباره میخواهند زندگی مونو بهم بزنند شوهرم هم گفت رفته روانشناس بهش گفته دور همه فک و فامیلها (حتی خانواده منو که هیچ کاریش نکردند) خط بکشه گفت دیگه هیچ وقت نمیاد بریم شهرمون و... خلاصه منو راهنمایی کنید لطفا
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
دوست عزیز ...من باز هم تاکید دارم که تنها راه مقابله با چنین مشکلی....فقط تائید پدرشوهرتان است....(نه اینکه هر کاری گفت انجام دهید بلکه در ظاهر سخنانش را تائید و حس بزرگ منشی را به او انتقال دهید ولی در عمل نه.....)
در اینگونه مواقع عقب نشینی.....خوب است تا مدتی اعصاب و روان همسرتان و خودتان آرامش یابد و آنان نیز کمی تفکر کنند و رفتارهایش را بهتر سازند...
و بدترین کار مقابله به مثل و بی اعتنایی به آنان است....با این کار هم همسر خود را آزار می دهید و هم راهی برای برگشت وجود نخواهد داشت....انتقام گیری فراموش.... بعد از مدتی عقب نشینی و آرامش رفت و امد کنید و زیاد به سخنان پدرشوهرتان توجه نکنید... و فقط در ظاهر تائید کنید...... موفق باشید
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
نقاب عزیزم از اینکه اینقدر زود و عالی جوابم میدید ممنونم اما بنظر من با این ناسزاهایی که بهم گفت دیگه جایی برای رفت و امد مجدد برام نذاشت
الانم بنظر من میخواهند مثل چند سال قبل نشه که پسرشونم از دست داده بودند میخواهند با ایجاد رابطه و پیغام دل اونو بدستبیارند و دوباره منو حرص بدند.
در ضمن یه چیز دیگه ای که آزارم میده اینه که شوهرم قبل از رفت و آمد با اونها تا حدی بهم در کارهای خونه کمک میکرد آخه من هم درس میخونم هم بچه داری و خانه داری و... اما از اون روز حتی چایی هم که میخوره لیوانشو سر جاش میذاره میگه من مردم وظیفه تو است که اونو بشویی میدونم این اخلاق باباشه که اونهم از عید سوغات برام آورده این بیشتر آزارم میده کاش اصلا عید نرفته بودم شهرمون . لطفا منو راهنمایی کنید
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام
عزیزم تمام تاپیک رو خوندم. ببین باید صبر خودت رو بالا ببری و در این زمینه سیاست بالایی رو به خرج بدی. مادر شوهر یکی از نزدیکان من مثل پدر شوهر شماست!!! تازه فقط فحش و نفرین نیست شاید یه کارهایی میکنه که آبروی آدم رو جلوی دیگران میبره و همسرش هم طرفدار شدید تکرار میکنم شدیدا پشت مادرشه و به هیچ عنوان رفتارهای مادرش رو نمی پذیره و یه طوری با مادرش برخورد میکنه که انگار نه انگار به همسرش بی احترامی کرده یا فحش و ناسزا گفته و خیلی هم قربون صدقه مامانش میره طوری که حتی یک بار هم از این حرفها به زنش نزده. حالا ببین اون خانم چه طور به خاطر بچه هاش و زندگیش صبوری می کنه و به رو ی خودش نمیاره به قول نقاب مادر شوهرش رو جلوی همسرش تایید میکنه میگه: پیره گناه داره و... مجبوره این کار رو بکنه چون اگه اعتراض کنه دعوای شدیدی از طرف شوهرش به پا میشه که نگو نپرس اصلا من نمیدونم این مادر چه مهره ماری داره که پسره دست بردار نیست. خدا رو شکر کن که تو یه شهر دیگه هستی نه مثل این آشنای من باید هر ساعت تحمل کنی!!! به نظر من همین که شوهرت میدونه پدرش چطوریه خیلی خوبه شما هم دیگه نرو 10- 11 روز پشت هم اون جا بمون وقتی هم جواب سلامت رو نمیده نشونه بی ادبی خودشه نه بی احترامی به شما چرا اینقدر حساسی این طور آدم ها هرگز اشتباه خودشون رو نمی پذیرند پس بی خیال باش و به شوهرت غر نزن و رفتارت هم با پدر شوهرت عادی باشه چون نمیتونی تغییرش بدی. اگه همسرت خواست دیگه به شهرتون نری حساسیت زیادی نشون نده سعی کن به همسرت محبت کنی و تو از خانوادت بخواه که به شهر شما بیان من فکر میکنم از این که بره شهرتون و نتونه بره پیش خانوادش ناراحت میشه و میخواد اصلا اون جا نره. کم کم سر این قضیه راضیش کن ولی با خونسردی نه شکوه و شکایت و . . .
در مورد کار خونه هم نمیتونی به زور به شوهرت تحمیل کنی که کمک کنه من فکر میکنم یه مدت که بگذره و شما چیزی نگی خودش دوباره کمک کنه الان تو وضعیت خوبی نیست و ذهنش درگیره یکم به هم ریخته.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
از راهنمایی های خوبتون ممنونم فعلا بقول نقاب عقب نشینی کردم و هیچ تماسی باهاشون نگرفتم جالب اینجاست که شوهرم هم از اونروز به بعد هنوز باهاشون تماسی نگرفته و از این کارش ناراحتند. حالا صبر میکنم ببینم چی پیش میاد.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ویونا عزیز
تمام تاپیک را به دقت خواندم و خیلی دلم به درد آمد . عزیزم پدر همسر شما بنا به گفته ی شما آدم مسئله دار و بیماری است اما یک پدر است و یک پیر مرد .به نظرم شما و همسر تا ن بد جوری جلوی این پیرمرد که یک عمر با همین شیوه زندگی کرده قد علم کرده اید . این پیرمرد غریبه نیست ، این مرد ، پدر همسر شما ست و پدر بزرگ فرزندت .
من همیشه فکر می کنم بزرگترها را همان گونه که هستند باید پذیرفت . آنها قادر به تغییر نیستند و بنا به آموزه هایشان با ما رفتار می کنند ولی به واقع در روزگار پیری انسانها دل نازک هم می شوند .
حرفی که می زنم و چیزی که ازت می خواهم اعصاب قوی می خواهد ولی به هر روی داشتن توان بالا و اعصاب قوی مطمئنا بعدها به درد زندگی خودت هم می خورد .
یک کم سوای مسائل خانوادگی به مسائل انسانی فکر کن . این مرد که به هر روی مقداری از زمین خانه اش را مهر شما کرده ( نمی خواهید بگویید مال همسرتان بوده و پولش را او داده و خریده !) بد که نکرده عزیزم . می خواهی بگویی برای بچه اش کرده . باشد حرف شما را قبول می کنم عشق به بچه و به شکل غیر مستقیم به شما و امروز هم به نوه اش .
مادر این مرد چه گناهی دارد ؟!
در این چند صباح عمر راه دیگری برای برقراری ارتباط وجود ندارد ؟! حتی تمرین کوتاه آمدن .
سکوت همیشه به معنای رضا نیست . خیلی از سکوت ها در مقابل حرف بی حساب نشان از بزرگ منشی و فروتنی و صبوری و اصالت ونجابت دارد . و خیلی ها معنای سکوت های اینچنینی را می فهمند و ....
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ani شما بی نظیرید، گاهی اوقات فکر می کنم در تمامی این خاک چند زن دیگر مانند شما فکر می کنند؟ گاهی می خواهم با دختری از نسل قبل نسل شما ازدواج کنم و اصلا اختلاف سن برایم مهم نباشد!!! گاهی برای تمام قدر نشناسی هایی که پدران و مردان نسل قبلی در حق نسل شما کرده اند می خواهم از شما دست بوسی کنم. گاهی از این قدر نشناسی و این تقاصی که امروز پسران مجبورند بدهند دلم می گیرد.
درست مانند آن آیه که خداوند شما را با نعمت و بلا امتحان می کند. قدر نعمت را مردان ندانستند. دوره بلا شروع شد. حقمان است.
پست قبلی شما مرا بسیار به فکر برد.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
با سلام خدمت خانم ani عزیزم
بله من تمام صحبت های شما بزرگوار را قبول دارم اما بنظر خودم انسانی که ادعای روانشناسی میکند(پدر شوهرم را میگویم)چطور نمیتواند در برابر کوچکترین خواسته عروسش، مبنی بر اینکه میخواستم بدانم چرا جواب سلامهای من را نمیدهند ، با ملایمت صحبت کند و چه نیازی است که در کوچه داد و بیداد کند و ناسزا بگوید. البته تمام اطرافیان به بدی اخلاقش آگاهند و همه می گویند بیمار است اما هیچکدامشان هم توصیه به ارتباط مجددم نمیکنند .
آقای سورنا پسران خودشان اگر کمی عاقلانه تر عمل کنند تقاص جایی پس نمیدهند. شوهر من آنشبی که من ازش خواستم از پدرش سوالم را بپرسد با شتابزدگی من را به در خانه شان برد و قتی در را باز کردند با صدای بلند گفت برو خودت حرفت را بزن و...شلید اگر آنشب شوهرم با سیاست به من میگفت ازش سوال میکنم اما فعلا تو عکس العمل نشان نده کار به فحش جلوی همسایه ها نمیرسید. نه؟
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
دوست عزیز ...من باز هم تاکید دارم که تنها راه مقابله با چنین مشکلی....فقط تائید پدرشوهرتان است....(نه اینکه هر کاری گفت انجام دهید بلکه در ظاهر سخنانش را تائید و حس بزرگ منشی را به او انتقال دهید ولی در عمل نه.....)
در اینگونه مواقع عقب نشینی.....خوب است تا مدتی اعصاب و روان همسرتان و خودتان آرامش یابد و آنان نیز کمی تفکر کنند و رفتارهایش را بهتر سازند...
و بدترین کار مقابله به مثل و بی اعتنایی به آنان است....با این کار هم همسر خود را آزار می دهید و هم راهی برای برگشت وجود نخواهد داشت....انتقام گیری فراموش.... بعد از مدتی عقب نشینی و آرامش رفت و امد کنید و زیاد به سخنان پدرشوهرتان توجه نکنید... و فقط در ظاهر تائید کنید...... موفق باشید
من هم با نظر ایشون موافقم .
در ضمن از قدیم گفتن گل با خار هست .
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویونا
با سلام خدمت خانم ani عزیزم
بله من تمام صحبت های شما بزرگوار را قبول دارم اما بنظر خودم انسانی که ادعای روانشناسی میکند(پدر شوهرم را میگویم)چطور نمیتواند در برابر کوچکترین خواسته عروسش، مبنی بر اینکه میخواستم بدانم چرا جواب سلامهای من را نمیدهند ، با ملایمت صحبت کند و چه نیازی است که در کوچه داد و بیداد کند و ناسزا بگوید. البته تمام اطرافیان به بدی اخلاقش آگاهند و همه می گویند بیمار است اما هیچکدامشان هم توصیه به ارتباط مجددم نمیکنند .
ویونا جان
عزیزم چه کسی گفته کسی که روانشناسی خواند ه حتما باید صاحب ادب و شعور و .... باشد . او یک سری دروس آکادمیک خوانده واحد ادب و شعور اجتماعی که پاس نکرده که تو از او توقع ادب و تربیت و آداب و معاشرت داری . تو از خودت بپرس چرا در مقابل یک آدم اینچنینی باید حساس باشم و حساسیت نشان دهم و در نهایت هم دلخور و ...
عزیزم من به حرف هیچ کس کار ندارم چرا که وقتی گیر بیفتی همین آدمها که کلی هم حرف می زنند و نسخه می دهند یک قران کف دستت نمی گذارند .
در اصل از نظرمن این گروه افرادی هستند که از دست پدر شوهر تو به لحاظ رفتارهای ناشایسته اش عصبانی هستند و جسارت و شهامت قد علم کردن را ندارند و همه ی زخمهایی که از پدر شوهر تو خورده اند و ... باضافه حسادت و چشم تنگی را برای تو آورده اند و در اصل دارند با حرفهایشان تو را تحریک می کنند و بازی می دهند و بعدهم دل خودشان را مثلا خنک می کنند .
-
hi
ani عزیزم لطفا از این حرفهای زیباتون بیشتر بنویسید تا ما بی تجربه ها استفاده بیشتری از وجود شما ببریم
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام عزیزم اصلا این طور نیست وتو خودت استادی ولی تو صبور باش
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام دوستان خوبم
بعد از حدود 11ماه من سر موضوع 12 فروردین که با خانواده شوهرم قطع ارتباط کردم هنوز هم در مرحله قهر کامل بسر میبرم البته توی این مدت روابطم با شوهرم مانند سابق خیلی خوب و عالی شده اما مشکل من اینه که شوهرم از آنروز همانطور که در تاپیک های قبلی ام گفتم گفت که دیگه تصمیم نداره به شهرمون بیاد علی رقم اینکه رابطه اش با خانواده من خوبه اما میگه عید فقط 3 روز اول رو میاد و بعدش ما رو میگذاره شهرمون و بر میگرده خانه خودمان که 14 ساعت فاصله داره! و دوباره هفته دوم عید برای برگرداندن من و بچه به شهرمان بر میگرده. اما من از اونجایی که خیلی به اون وابسته ام اصلا تحمل دور بودن از اون رو ندارم از طرفی توی فامیل ما هر روز حتی تا بعد از 13 هم رفت و امدها ادامه داره آخه من تنهایی بروم مهمانی و چه بهانه ای برای عدم حضور شوهرم بیارم؟ این نگرانی باعث شده که خیلی بی حوصله بشم . بنظرتون چکار کنم؟
البته اون به هیچ طریقی راضی نمیشه که بره خانه خودشان یعنی موضوع آشتی کردن با آنها منتفی است. منم که از اونروز تصمیم گرفتم تا خودشون پا پیش نذارند خانه شان نروم.
لطفا راهنمایی ام کنید ممنون
البته اینهم بگم شوهرم هم به من و دخترم خیلی وابسته است خودش می گه یه موقع دیدی 2 روزه بر گشتم دنبالتون اما فعلا سر موضع خودشه:325:
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام
کسی نمیخواد یه کمکی هم به من بکنه؟ لطفا راهنمایی ام کنید.
خانم آنی
آقای نقاب و همه دوستان نظر بدید لطفا:324:
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام ویونا جان
شرمنده عزیزم من مدتی از فضای تالار دور بودم برای همین در جریان مشگل این عید باستانی و زندگی شما نبودم .
این عید هم شده حکایتی برای این مردم که هر چه این روزها می شنویم از جنس همین داستانها ست!!
به هر روی
در مرحله اول عزیزم
چقدر خوشحال شدم که روابط خوبی با همسرت داری و زندگی به کام است . امیدوارم هر روز زندگی بهتر و سالم تری را تجربه کنی .
اما قبل از هر چیز یک فکری برای وابستگی خودت و شوهرت بکن و سعی کنید این وابستگی تبدیل به دلبستگی شود که از یک منتطق درست و سازنده برخوردار است .
در درجه دوم اینکه سال نو برای از بین بردن کدورتها فرصت خوبی است و طبق آئین ایرانی باید کدورت هارا به دست آب و با د و ...بهار داد و زندگی زیر سایه سار لطف الهی و قدرت وی ، عشق و دوستی و مودت را آغاز کرد و با نو شدن سال دلهایمان ، تن پوشی از عشق و محبت بر تن کنند .
اگر به لحاظ روحی آمادگی آشتی کردن با حفظ حریم ها و سیاستی جدید با خانواده همسرت داری این فرصت خوبی است . البته به واقع باید آمادگی نزدیک شدن و ارتباط گرفتن با آنها را داشته باشید .
و خدا را شکر تا عید زمان برای بررسی جدی این موضوع وجود دارد و شما هم خانم قابل و توانایی هستید . کدورت با خانواده همسرتان و اینکه چه کسی پا پیش بگذارد را رها کن . مراسم عید طبق آئین ایرانی حامل پیام احترام کوچکترها به بزرگ ترهاست . پس بهانه و فرصت خوبی است . تمبرهای کدورت رادور بریزید . خانواده همسر شما خیلی هم وحشتناک نیستند . یک بازنگری کنید .
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلان خانم آنی عزیز
برای من مایه افتخار است که از راهنمایی های شما و سایر دوستام استفاده کنم. لازم به ذکره که در طی این مدت هنوز نتونستم اون ناسزاها را برای خودم هضم کنم آخه من با رعایت ادب از او(پدر شوهرم) خواستم دلیل کارهایش و سردی اش را نسبت به من بگه اما اون این برخورد بی ادبانه را کرد. بنابراین احساس نمیکنم هنوز موقع اشتی کردن من با اونها فرا رسیده باشه . جند وقت پیش یکی از نزدیکان من فوت کرد اما اونها در حالیکه بهترین بهانه برای ختم موضوع بود نه تنها نیامدند بلکه پیغام دادند که دلیل نیامدنشان این است که پسرشان بفهمد چقدر بی کس و کار شده!!!
اما در مورد شوهرم چندین بار بهش پیشنهاد کردم تا اون اگه میخاد بره خونشون (عید) اما میدونید پاسخش چیه؟ میگه خانواده من مانند یک مرداب می مانند سعی میکنند افراد را به داخل خودشون بکشند و خفه کنند! اون حتی راضی نشد توی این مدت به مادرش هم زنگ بزنه چون توجیهش اینه که اگه مادرم میخواست بعد از اون آبروریزیها تماس می گرفت و حتی الامکان از دلمون در می آورد البته اینهم بگم قهرهای طولانی مدت حتی 20-30 ساله بین مادر و پدرش و خواهرها و برادرهای هر کدومشون یک چیز عادی است . شاید ما روهم به جمع خواهر و برادرهاشون اضافه کرده اند.
خانم آنی عزیز و باتجربه : مادر و پدری را سراغ دارید که تمامی هدایای ازدواج بچشونو حتی هدیه خواهرهاشو بردارند؟یا به پسرشون بعنوان رختخواب عروسی پتوی کهنه ای که دوران مجردی استفاده میکرده را بدهند؟؟!!!در حالیکه از نظر مالی مانند مادر و پدر من هر دو فرهنگی هستند یعنی توانایی خرید یک پتو را که داشتند؟نه؟
میدونم حالا همه دوستان میگویند چرا از گذشته حرف می زنی اما میخواهم بدانید ما با چه افرادی طرف بودیم
پدر و مادری را می شناسید که درب خانه را به روی فرزندشان باز نکنند و خواهر کوچکش را پشت در بفرستند که بگوید کسی در خانه نیست و در را باز نکند؟
پدر و مادری را می شناسید که هنگام تولد نوه شان کاملا بی تفاوت عمل کنند حتی به پسرشان هم تلفنی یک تبریک نگویند!!در حالی که این تنها نوه پسری شان است! و بعد از 3 سال که او را دیدند برای هدیه تولدش دوتا کاسه بلور ایرانی هدیه بدهند؟ که بچه من متاسفانه به هوای اسباب بازی کادو را باز کند و بیفتد به گریه؟
ببینید من و شوهرم تمایلی به آشتی نداریم چون بقول شوهرم اونها دوباره از فرداش دنبال بحث می گردند.
اما مشکل من اینه که با نماندن شوهرم در شهرمون طی این مدت هم به من خوش نمیگذره هم به اون اما متاسفانه بخاطر این مسائل دیگه تمایلی به رفتن به شهرمون نداره چکار کنم؟ من با دخترم بمونم یا منم باهاش برگردم؟راهنمایی ام کنید
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام عزیزم
در مورد خانواده شوهرت خیلی حرف دارم که به تو بگویم اما در شرایط فعلی سکوت در مورد آنها را پسندیده تر می بینم و ....
و اما مسئله عید و مسافرت شما
به نظر من برنامه ریزی داشته باش تا با همسرت باشی و به هیچ عنوان همسرت را در تعطیلات نوروز تنها نگذار .
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
آنی عزیز:
نمی دانم منظورتان از سکوت به دلیل سطح نگرش فعلی من نسبت به خانواده شوهرمه یا به دلیل شرائط خودتون یا تالار که تصمیم به سکوت گرفتید. اما در مورد تعطیلات باید بگم من بعد از عید شوم پارسال فقط یکبار آنهم برای فوت فامیلمان بهمراه همسرم به شهرمان رفته ام و این امر اعتراض مادربزرگ، پدربزرگ و خاله هایم را موجب شده بخصوص بخاطر دخترم خیلی معترضند که چرا به شهرمان نرفته ام. از طرفی تحمل تنها ماندن را هم ندارم چون خیلی متاسفانه به شوهرم وابسته ام!!
پیشنهاد مسافرت را هم رد کرده میگه میخاد توی خونه خودمون همش به استراحت بپردازه. با این شرایط بازهم توصیه می کنید تنها 3-4 روز آنجا بمونم و باهاش برگردم؟:305:
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
به حرف فامیل و توقعات بی جا زیاد توجه نکن .
در حدی که برای تو مقدور است و به زندگی ات لطمه نمی خورد به شهر محل سکونت خانواده ات برو و با هم شوهرت برگرد سر خانه و زندگی ات . شوهرت را به هیچ عنوان در عید تنها نگذار و شرایط استراحت خوبی را برای او مهیا کن ضمن اینکه جوری برنامه ریزی کن که حق وسهم و خواستهای خودت هم در این استراحت رعایت شود و به خودت فشار زیادی نیاوری .
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام
از راهنمایی هاتون خیلی ممنونم. دیشب به همشرم گفتم که منهم باهاش بر میگردم مثل اینکه خودش هم همین رو می خواست البته یه کم غرولند کرد که بعدا اونجا پشیمون نشی منو مجبور کنی بمونم و... اما فعلا میگه روز سوم عید برمی گردیم(علی رغم میل باطنی من)آخه ما توی این شهر فامیلی نداریم دوستامونم که توی ایام عید با خانواده خودشون هستند اما نمیدونم والا بقول خانم آنی اینروزها عید هم دیگه صفای قبلی رو نداره از بس همه مشکل دارند.
اما من یه کم دودلم و اون اینکه شوهرم اینجوری فکر میکنه من چقدر بهش وابسته ام که حاضرم از خانوادم برای اون بگذرم(البته اون هیچ مشکلی با اونها نداره) برای همین نمیدونم این کارم درسته یا نه؟ اما از اونجایی که به خانم آنی اعتماد دارم و میدونم تجربه ایشون اندازه یک دنیا ارزش داره فعلا این تصمیم رو گرفتم . خداکنه مادر و پدرم هم راضی بشوند!؟
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ویونای عزی:72:
یه منطقی رو دنبال کن که بتونی همسرت رو تو شهر خودتون نگه داری. با محبت به همسرت وآوردن استدلال و... میتونی قانعش کنی که اونجا بمونید بهتره.
اما توصیه من به شما اینه که تعطیلات رو سه قسمت کنید
1- ومهمتر از همه اینه که شما با سعه صدر و بلند نظری همسرت رو راضی کنید و به دیدن پدر ومادر همسرتون برید.
زندگی کوتاهتر از آنی هست که با کدورت بگذرد.-
2- به خانواده خودتون به اتفاق همسرتون سر بزنید.
3- چند روزی رو برا خودتون برنامه ریزی کنید.
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
baby و آنی گرامی و بزرگوار
از راهنماییتون بی نهایت ممنونم. شوهرم در مورد اومدن به خانه مادر و پدر من و حتی مادر بزرگهام مخالف نیست اما نظرش اینه که بعد از اون برگرده حالا منم تصمیم دارم باهاش برگردم البته می دونم توی شهری که ساکن هستم (شمال)خیلی بهمون خوش نمی گذره چون دیگه دریا و کوه و جنگل برامون عادی شده اما خب متاسفانه اینبار باید تحمل کنم. اما در مورد خانواده شوهرم گفتم که اونهم حتی حاضر نیست اونجا بریم. نمیدونم این عید چه جوری سپری بشه اما خدا به همه رحم کنه!!
بازهم ممنونم
ببینید ما دلمون نمیخاد دیگه اونجا بریم چون این بار اولی نبود که قطع رابطه بینمان اتفاق می افتاد در ثانی بالاتر از سیاهی رنگی نیست آقای baby وقتی مرد 60 ساله داخل کوچه فریاد می زند و عروسش را به ....کاری و هزار فساد دیگر صدا می زند!!!!تنها بخاطر اینکه ازش خاسته در مورد بی اعتنایی هایش پاسخی بدهد شما بودید چکار می کردید؟ خودتونو (بلا نسبت) جای من و همسرم بذارید؟ !! این آقا مشکل روحی دارد چرا ما بیاییم مجددا با او و خانواده اش رفت و امد کنیم ؟ تا فحشهای بعدی را هم بشنویم؟ گرچه بالاتر از سیاهی رنگی نیست . بنظر من مرحله بعدی فقط می تونه سر عروسشو ببره اگه نه تو این مدت برای من کار نکرده نگذاشتند.
:302:شما بودید با چنین آدمی نشست و برخواست می کردید؟ البته اکثر آشنایان دعواهای او را در جاهی مختلف دیده اند اما توی کوچه فریاد کشیدن واقعا افسوس دارد!خدا همه را هدایت کند
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ویونای عزیز
بله متوجه شدم که شوهرتون دوس نداره به خانواده خودش سر بزنه با این حال پیشنهادم اینه که:
size=large]1- ومهمتر از همه اینه که شما با سعه صدر و بلند نظری همسرت رو راضی کنید و به دیدن پدر ومادر همسرتون برید.
زندگی کوتاهتر از آنی هست که با کدورت بگذرد.[/size]-
سناریوی حضورتون خونه پدر ومادر شوهرتون رو هم می تونم ترسیم کنم :
به اتفاق اونجا برید و در حد سلام و احوالپرسی وتبریک سال نو ، بعد قاعدتا فک وفامیل دیگه هم میان و شما می تونید باقی وقتتون رو با سایرین سپری کنید .... امتحان کنید وشما پیش دستی کنید .... بعد تعریف کنید:72:
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
Baby گرامی میخواهید از الان براتون تعریف کنم؟ ما به هر طریق می رویم اونجا و پدر شوهرم در بدو ورود ما خودش را یا به خواب می زند یا تخته نرد بازی کردن را بهانه ای برای عدم اعتنا می کند(کاری که 99 درصد مواقع می کنه) یا سر کامپیوتر توی اتاق دیگری شجریان گوش میده.
نمیخام به گفته ها و نظرات شما و خانم آنی عزیز پشت کنم اما تجریبه این چند ساله اینها رو برام اثبات کرده یکبار که بعد از 4-5 ماه به خانه شان رفتیم صبح ساعت 11 رسیدیم می دونید چکار کرد؟ مثلا خواب بود وقتی دید من با خواهرشوهرم داریم میگیمو میخندیم سرشو از زیر لحاف بیرون کرد گفت بسه دیگه میبینید خابم ساکت شید!!!!!!!!!!!!!!:160:این مثلا استقبال گرم از ما بود تازه اونموقع قهر هم نبودیم:160:اون یک آدم عجیبه من اصلا دلم نمیخاد دیگه باهاش روبرو بشم.
این سعه صبر و بلند نظری در مورد کسی باید بخرج بدی که ارزششو داشته باشه اون حتی برای زن خودش هم ارزش قائل نیست جلوی همه اونقدر قربون صدقه اش میره که تعجب می کنی اونوقت به 2 دقیقه نرسیده فحش و ناسزاست که بهش میده حرمت غریب و اشنا را هم نگه نمی داره:163:
در ضمن اونها با برادر و خواهراشون (مادر شوهرم و پدر شوهرم) قهرند فقط 2تا از عمه هاش باهاشون خوبند به همین دلیل عیدها هم فقط 2 روز مهمانی میروند و می آیند بقیه را در خانه تنها هستند
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
خانم آنی، آقای Baby و همه دوستایی که در این تاپیک منو همراهی می کنید
سال نوی همه شما مبارک.
طبق راهنمایی های شماها من و شوهرم تا 3شنبه (3 فروردین) در شهری که خانواده ام ساکن هستند بودیم البته در اون ایام به شوهرم گفتم که اگه بخاد باهم به خانه شان برویم اما او اصلا رضایت نداد ( منم ته دلم ناراضی بودم منتها بخاطر شوهرم گفتم برویم!)خلاصه 4 شنبه صبح بطرف شهرمان حرکت کردیم خیلی هم از تصمیمی که گرفته بودم ناراحت نبودم تا اینکه در راه متاسفانه با خبر شدیم خانه یکی از بستگان نزدیک شوهرم که در شهر کنونی ما ساکن است آتش گرفته. الان که فکر می کنم می بینم شاید خدا می خاست که منم برگردم چون اونها هم بجز ما در این شهر کسی را ندارند. در هر صورت هفته دوم درس بزرگی در زندگی گرفتم و اون اینکه تا بتونم کمتر صحبت کنم و با مردم رفتار بهتری داشته باشم.
چرا که جریان آتش سوزی از یک دعوای ساده بین مستاجر و صاحبخانه که فامیل شوهرم است رخ داد و در نهایت خانم مستاجر با بی رحمی تمام، خانه صاحبخانه را به آتش کشیده بود البته اونها هم همراه ما به شهر پدری مان آمده بودند. آتش در طی دو سه روز تمام وسایل مدرن و زیبای خانه 3 خوابه را (بجز آشپزخانه) نابود کرد. همسایه ها هم همگی مسافرت بودند. خلاصه هفته دوم همه اش به گریه و زاری و دادگاه و شکایت و.... سپری شد.
الان به این حرف مادرم رسیدم که همه اش می گوید:[size=large]با دوستان مروت با دشمنان مدارا
خدا برای هیچ کس این روز را نیاره که وقتی پا به خانه ات می گذاری تلی از خاکستر بجای وسایلت ببینی:302:
خلاصه اونقدر هفته گذشته بهمون سخت گذشت که اصلا نفهمیدیم عید کی اومد و رفت!!
در نهایت امیدوارم سال جدید برای همه سالی سرشار از خوشی و سلامتی باشه.:323:
و در نهایت این جمله را همیشه تکرار کنیم:
[size=xx-large]با دوستان مروت با دشمنان مدارا
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام ویونا
سال نو تو هم مبارک . بوی خوب زندگی می دهد امسال . سالی خوب و پر انرژی و کائنات بی دریغ و بی منت در انتظار من و تو و ماست .
به جهت اتفاقی که برای این خانواده افتاده ، متاسفم . اما مطمئن هستم که این اتفاق و رویداد حرفها ی زیادی برای تو و همسرت و اطرافیان و حتی خود این خانواده ها داشته است .
حالا هفته ی دوم عید و این اتفاق را فراموش کن و روی درس های این یک هفته متمرکز باش که به غیر از جمله پربار "با دوستان مروت با دشمنان مدارا " مسائل دیگری در دل این ماجرا نهفته است که برای درس گرفتن نباید آنها را از دست داد .
موفق و کامیاب و پیروز و سربلند زیر سایه حق باشید .
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
خانم آنی طی این هفته درسهای بسیار زیادی گرفتم که شاید در طول زندگی 30 ساله ام نگرفته بودم.
1- پرهیز از اصراف و زیاده روی: در خانه ای که متاسفانه در آتش سوخت از هر وسیله 3تا حداقل وجود داشت! تلویزیون 3 تا از مدلهای جدید پلاسما گرفته تا 42 اینچ و پائین تر، کامپیوتر 2 دستگاه، یخچال 4 تا!!!وسایل برقی آشپزخانه هم از هر کدام حداقل 2 تا بود. بنظر من گاهی اوقات اصراف در خرید وسایل خودش نوعی ناشکری محسوب می شه. چه مهمانی های مجللی که به پا نشد. نمی گم اینها عامل ویرانی یک خانه را فراهم می کند اما خدا اصراف را جایز نمی داند. (این مورد رو حتی خود اعضای خانه هم نتیجه گیری کرده اند)
2- برای حل مشکلات بهر حال راههای مسالمت آمیز هم گهگاه پیش می رود نیازی به دعوا نیست. خانم فامیل ما همه اش در دعواها از فحشهای ناپسند (مانند پدر شوهرم!) استفاده می کند حالا یکی مثل من و شوهرم عقب نشینی می کند اما ممکن است بعضی افراد تحمل شنیدن این موارد را نداشته باشند و اینگونه زندگی را به آتش بکشند:160:
3- در هنگام ناراحتی ها و مشکلات مردم با اونها همدردی کنیم نه اینکه با کلماتی مثل "های دلم حال اومد فلانی باید 7 میلیون دیه برای تصادف بدهد!!!!!! " همدردیمان را نشان دهیم . چه بسا مثل الان مجبور می شیم حدود 50- 60 میلیون خسارت را متحمل بشیم!
4- در نهایت دلمونو خوش نکنیم که خونمونو بیمه آتشسوزی کرده ایم قبل از بیمه حتما مشاوره کنیم تا مثل الان خانه 250 میلیونی را اندازه 11 میلیون بیمه نکنیم تا هیچ پولی هم بهمون تعلق نگیره:305::302:
در هر صورت نمیخاستم سال نو را با این خبر بد شروع کنم اما به ادامه سال امیدوارم. منم این روزها نهایت تلاشمو می کنم که تا حد ممکن بتونم از نظر روحی و روانی کمک حال اونها باشم. انشااله خدا همه صاحبخانه ها و مستاجرهای اینچنینی را به راه راست هدایت کنه.:323:
اینم یادم رفت بگم که در سختی هاست که آدم دوستهای واقعیشو می شناسه در این ماجرا پدرشوهر و مادر شوهرم با اینکه نسبت درجه 1 با این خانواده داشتند تنها 2 مرتبه تلفن زدند و از راه دور ابراز همدردی کردند در صورتی که حضور فامیل نزدیک توی این شرائط بحرانی بسیار ضروری بود.
آدم دوستهاشو توی سختی میشناسه نه برای اینکه تعطیلاتها که هوا خوب می شه برای مسافرت بیاند خونش!!!!!!!!!!!:311:
-
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ویونای عزیز
بالاخره موفق شدید همسرتون رو راضی کنید که به خانوادش سر بزند؟ اگه جواب مثبته بگید برخورد پدر ومادرشون باشما و عکس العمل شما چی بود؟
اگرهم نه ، میزان اصرار و پافشاری تون چقدر بود؟ اساسا اصرار کردین ؟
بنظر شما این اتفاق و اتفاقات ریز ودرشت دیگه ای که اطرافمون میفته نمی خواد اینو بگه که :
زندگی کوتاهتر و بی ارزش تر از اونی هست که با کدورت بگذرد.