-
+ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام دوستان عزیز لطفا من رو راهنمایی کنید.
خواستگاری دارم که با معرفی همسر دوستم باهم آشنا شدیم از اول هم به قصد ازدواج، وقت زیادی برای شناخت گذاشتیم روی هم رفته خصوصیات ایشون خوبه خصوصا اخلاقش، فرد با ایمانیه و...
ایشون تهرانی هستن و من شهرستانی به همین دلیل ما زیاد همدیگرو نمی بینیم و واسه خواستگاری 2 بار به شهرستان اومدن البته من گاهی به خاطر کارم به تهران می رم . (خانواده ها همدیگرو می شناسن و مشکلی از این بابت هم نیست)...
مشکل اینه که من تا زمانی که نبینمشون احساس خوبی بهشون دارم اما وقتی با هم هستیم خیلی احساس بدی دارم دوست دارم زودتری از هم جدا شیم... پسر پاکی هم هستش، از نظر ظاهری سادست، قیافش خوبه روی هم رفته ظاهرشم خوبه اما من نمی فهمم چرا برا من جذابیت نداره انقدر سعی کردم دلیل این احساسم رو بفهمم اما نمی دونم چیه؟ حالا قد بلند همیشه واسم مهم بوده اما از اینم گذشتم. ،( قدش 174) باز نمی دونم چمه؟ چرا اینجوریم؟ در ضمن یک سال از من بزرگ تر هستن اما منم از سنم کمتر به نظر می رسم.
فکر می کنم ظاهرش خیلی بچه گونست، احساس می کنم با یه پسر بچه رو برو باشم تا یه مرد ، تا وقتی نبینمش خیلی بیشتر واسش احترام قائلم.البته اون از این احساس من خبر نداره...
ما 4 جلسه پیش مشاور رفتیم البته چون از آشنایان ایشون بودن من راحت نبودم که همه چی رو بگم.
بارها خواستم جواب رد بدم اما دلم واسش می سوزه چون طاقت نه شنیدن نداره...
خدایا چرا من این احساس رو دارم؟
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام
به به خواهر مهربان ما هم لب به سخن گشود !
خواهر مهربانم ، آنچه براي ازدواج مهم هست داشتن معيارهاست ! شما بايد در اين سن حداقل چند معيار مهم و اساسي رو براي ازدواج در نظر بگيريد و بعد تجزيه وتحليل طرفتون ببنيد كه ايشون به دردتون مي خورن يا نه ؟!!
به صرف ظاهر يا داشتن اخلاق بچه گانه نميشه قضاوت كرد ! چون هنوز شما مدت زيادي با هم نبوده ايد وشايد اين مسائل به خاطر داشتن شرم وحيا يا مسائلي ديگر است . البته نگراني شما هم امري طبيعي است اما بهتره كه شناخت بيشتري از ايشون كسب كنيدو اگه ايشون اون معيارهايي كه مد نظرتون هست رو ندارن جاي هيچ ترحم و دلسوزي نيست !! شما كه حتما تجربه زندگي بنده رو خونديد !! خواهر خوبم من به شما ميگم كه براي ازدواج حتي يك درصد دلسوزي و ترحم هم نداشته باشيد چون بحث يك عمر زندگي در ميونه و مثل خريد لباس نيست كه هر وقت خوشتون نيومد از تنتون درش بياريد !! خوب انديشه كنيد و بعد تصميم بگيريد و هيچ گاه اسير احساسات نشيد چون واقعا بزرگترين و مهمترين تصميم در زندگي امر ازدواج هست .
با شناختي كه از شما دارم مي دونم كه بهترين تصميم رو براي زندگيتون خواهيد گرفت انشاءالله و يه توصيه از طرف من ( سعي كنيد بيش از حد مهربان دلسوز و احساساتي نباشيد )
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
درود
افکار ما به ما خط می دهند . گاهی اوقات برایتان اتفاق افتاده است که دل می خواهد کاری انجام دهد اما چیزی دیگر سد راه آن می شود .... و یا برعکس ...
از ابتدا جدا کردن و کشیدن خطی میان خود و آقای ذکر شده ، نا خداگاه بر ضمیر خودتان انفعالاتی را ایجاد کرده است که موجب به وجود آمدن حباب هایی شده اند که اصل ها را دچار ابهام کرده است .
گاهی اوقات این حباب ها دچار اذیت خود شخص هم میشود ، چه بسا در اینده دچار دلخوری هم گردد .
به عنوان مثال همین آقای آرمان در مورد همین تهرانی بودن یا نبودن یک روز سخنی بر میان آورد که موجب تغییر افکار من نسبت به ایشون شد .( هرچند هنوز هم دوست داشتنی هستند .)
اگر مثالی عرض کردم فقط صرف لمس کردن بود همین .
خانم estar7
جدا سازی خودتان از آقای نامبرده شاید ملموس نباشد اما نخواهد گذاشت که مرد 174 سانتی متری را در کنار خود لمس کنید و او همچون کودکی دور نظاره کنید .
وقتی از او دورید ، افکاری که در سر دارید با او مشاهده میکنید ، شاید ممکن است با او حتی در خیال به سفر هم رفته باشید و به قول معروف او را در ذهن خود محک زدید و بر اساس شناخت ها نیز عکس العمل هایی برای او می نوسید که او در سریال شما به طور ناخداگاه در حال ایفای نقش است .
دوست خوب آقای آرمان ، پیشنهاد خوبی کردند ، شما به اصل ها توجه کنید . همدیگر را دور نبینید چون قرار است نزدیک هم زندگی کنید پس واقع بینانه عمل کنید .
احساسات اگر در افکار وارد شوند همچون ابر روی واقعیت ها را می پوشاند .
در ضمن ، تغییر مشاور را نیز در برنامه کاری قرار دهید و این کا را نیز با یکدیگر انجام دهید .
و اگر در بین راه متوجه به نداشتن خطوط موازی فکری میان یکدیگر شدید ، آن را قطع کنید ، چون ادامه برای داشتن شرایط روحی لطیف موجب لطمه های بسیار می گردد .
در مواجهه با مشکلات، آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستینها را بالا بزن. آنگاه دستان خدا را می بینی که پیش از تو دست به کار شده اند.(امام علي)
و در آخر در این بهار زیبا برایتان ، سفید بختی را آرزومندم .
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Lord.Hamed
به عنوان مثال همین آقای آرمان در مورد همین تهرانی بودن یا نبودن یک روز سخنی بر میان آورد که موجب تغییر افکار من نسبت به ایشون شد .( هرچند هنوز هم دوست داشتنی هستند .)
اگر مثالی عرض کردم فقط صرف لمس کردن بود همین .
ضمن عرض ارادت خدمت دوست عزيز لرد حامد
دوست عزيز شما هنوز از شوخي بنده دلخور هستيد؟!!! عزيزم بنده عرض كردم تهراني بازي در نيار!!! مگه زرنگ بودن بده كه به شما برادر كوچيكم بر خورده ؟!!
داداش كوچيك اما انديشمند من ، اگه بنده از تهرانيها بدم مي اومد هيچگاه تصميم به زندگي و ازدواج در تهران نمي گرفتم !!! خودم هم چندين سال در تهران بوده و مي دونم تو تهران افراد مختلف از قشرهاي مختلف با ديدگاههاي مختلف زندگي مي كنند و يك نوع رفتار خاص رو نميشه براي ساير ساكنان تهران تعميم داد . به هر حال فكر نمي كردم يه شوخي ساده موجب تغيير افكار شما نسبت به بنده بشه !!! ولي اين رو از حساسيت و زودرنجي و مهرباني شما دوست عزيز مي دونم و همينجا از حضور شريف شما و ساير عزيزان تهراني معذرت خواهي مي كنم !بابا ما هم پس فردا كه انشاالله اگه خدا خواست زن تهراني گرفتيم بچه هامون تهراني ميشن اونوقت منم نسبت به تهران حساسيت و تعصب خاصي پيدا مي كنم :D اصلا از همين الان دفاع مي كنم !! پس خواهش مي كنم با يه شوخي ساده افكارت به هم نريزه و تغيير نكنه دوست من :228:
موفق وپيروز و شاد باشيد در ضمن تمام صحفه رو با اون امضا و تبليغاتت گرفتي حامد جان :D
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام بر دوست عزیز و گرامی....خوب اول از همه انشاالله مبارک است...خوب وقتی استادان من یعنی "آرمان و لردحامد گرامی" سخن می گویند جایی برای بیانات ما نیست ولی در حد توان کمک خواهیم کرد...
شما می گویید او برایم جذاب نیست......این بستگی دارد که ""جذابیت"" را چطور معنی کنیم.به نظر خود بنده ""جذاب"بودن یک نفر بسیار ارزشمندتر و بالاتر از ""زیباتر"بون اوست..
شما در درک "جذابیت"گ دچار مشکل هستید و همین است که جذابیت را در قیافه یا در وضع اندام جست و جو می کنید....ولی به نظر بنده در اشتباهید...چون طرفا اگر معیار وضع جسمی و ظاهری او باشد بعد از مدتی این ویژگی(ظاهر و وضع جسم) تازگی خود را از دست خواهد داد و یکنواخت خواهد بود.....اما اگر ملاک ""جذابیت" باشد ...(.که جذابیت را هم باید در رفتار و منش جست و جو کرد)هیچگاه این ویژگی تازگی و لذت بخش بودن خود را از دست نخواهد داد....
به فرض اگر ملاک شما اگر قد و وزن است.......کمی فکر کنید بعد از مدتی زندگی با او این قد و وزن دیگر نه برایتان جذاب است و نه غیر جذاب.....پس اگر از نظر جسمی در حد عالی باشد هم بعد از مدتی برایتان طبیعی خواهد شد و اگر در حد بد و زشت هم باشد برایتان یک نواخت و طبیعی می شود....
جذابیت را در انسانیت او جست و جو کنید....در منش او....در انعطاف پذیری او.....اگر از این لحاظ برایتان جذاب بود دیگر ......مشکلی نخواهد بود..
سعی نکنید همان مرد رویایی که در ذهن خود پروراندید را به بیرون از ذهن خود انتقال دهید و به دنبال معیارهای ذهنی خود در روی زمین باشید....دنیای درون متفاوت تر از دنیای بیرون است....نمونه اش هم همین است که می گویید وقتی از او دور هستم دوستش دارم....چرا؟؟؟چون در افکارتان او را مانند فرد رویای خود تصور می کنید..نه؟آره دیگه.
و در آخر نمی خواهم بگوییم ظاهر اصلا مهم نیست...اتفاقا بسیاری از ما در برخورد اول با کسی جذب ظاهر او می شویم....چراکه این ظاهر تنها چیزی است که برایمان شناخته شده است.....و در مرحله بعد شیفته اخلاق طرف.....اگر شما هم از وضعیت جسمانی و ظاهر او خوشتان نمی اید....بهتر است مدتی با او باشید تا متوجه اخلاقیاتش شوید.... اگر منش او را پسندیده اید قول می دهم ...ملاک دوم(اخلاق) بر ملاک اول(ظاهر) غلبه خواهد کرد....
موفق باشید ..
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
من فکر میکنم به خاطر دور بودنتونه منم با نامزدم این مشکل رو دارم وقتی دوریم من راحتم پشت تلفن یا اس ا اس هیچ مشکلی ندارم ولی وقتی پیشش هستم اصلا احساس نزدیکی نمی کنم باهاش
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
:72:سلام مهربونای نازنین قربون دستتون و فکرتون خیلی زیبا پاسخ گفتید. ممنون:72:
1- داداش مهربونه آرمان عزیز اگه تا حالا از خودم نگفتم چون نخواستم وقت شما عزیزان رو بگیرم و مزاحمتی داشته باشم و فکر کردم از موارد مشابه استفاده کنم و مقالات مفید موجود در سایت را بخونم مشکلم حل می شه. که چون قانع نشدم، مزاحم شما مهربونا شدم.
2- خیلی خوشحالم که این تاپیک باعث شد دو تن از بزرگان تالار با هم مهربونی کنن. خدا رو شکر این دلخوری حل شد. تبریک می گم.:72::shy:
راستش معیارهای زیادی داشتم اما به خاطر اخلاق و ایمان ایشون از برخی گذشتم. و مطمئنم که الان دیگه مسئله ای مثل قدشون مطرح نیست.
و خوب می فهمم که بعد از ازدواج ظاهر طرف عادی می شه. اما مشکل اینکه هیچ رقبتی به با ایشون بودن ندارم. وقتی می بینمشون احساس کسالت می کنم.(خدا از من بگذره دست خودم نیست) احساس نمی کنم با یه مرد روبرو شدم حرکاتشون خیلی آروم و با نازه می دونید در کل من خیلی باانرژی و شاد و فعال هستم و تو ارتباطم با دیگرون این رو انتقال می دم اما با این شخص نه نمی تونم یعنی خیلی سختمه، اصلا درک کردنش مشکله... این که قدشون رو بهونه کردم واسه این که دلیلی پیدا نکردم...
در ضمن ایشون خودشون ارشد مشاور می خونن و کارشون مشاورست اما تحمل نه شنیدن را ندارند. بارها زمینه این کار رو فراهم کردم اما مجبور شدم بگم می خواستم شما رو بسنجم. از اول این احساس رو داشتم به خانوادم و دوستانم گفتم اما همه گفتن عادی می شه. اما بعد از گذشت ماها عادی نشده البته من هنوز جواب مثبتم ندادم و وقتی بحث جواب شده گفتم باید شناختم کامل بشه و کاملا با عقل به این نتیجه برسم نگرانی ایشون از نه شنیدن به خاطر مسائل مالیشون هست که می دونم با اینکه مهمه اما واقعا واسه من اهمیتی نداره و حرفی نداشتم. بارها هم گفتم، اما بنده خدا ترسش واسه اینه و خیلی هم تلاش می کنه...:302:
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
با سلام...
بسیار عالی او که خود مشاوره می خواند...بعضی اوقات قبول ""نه"" بسیار دشوار است اما برای ایشان قطعا آسانتر خواهد بود....
شما هرگز نگران حالت روحی و روانی ایشان بعد از ""نه"" گفتن نباشید......خواهر گرامی خواهش می کنم اگر ایشان را نمی پسندید همین امروز با او صحبت کرده و مسله را بازگو کنید حتی اگر او بیهوش شود......اگر این رابطه ادامه داشته باشد و شما در آخر ""نه"" را بگویید ...من شخصا خود شما را مقصر خواهم دانست.....خواهش می کنم...
ممنون ...موفق باشید
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام
با نقاب گرامی موافقم . اگر ایشون رو نپسندیدی و به دلت نمیشینه . ردش کن . هر چه رابطه طولانی تر بشه قطع رابطه هم سخت تر میشه .
موفق باشی .
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط estar7
و خوب می فهمم که بعد از ازدواج ظاهر طرف عادی می شه. اما مشکل اینکه هیچ رقبتی به با ایشون بودن ندارم. وقتی می بینمشون احساس کسالت می کنم.(خدا از من بگذره دست خودم نیست) احساس نمی کنم با یه مرد روبرو شدم حرکاتشون خیلی آروم و با نازه می دونید در کل من خیلی باانرژی و شاد و فعال هستم و تو ارتباطم با دیگرون این رو انتقال می دم اما با این شخص نه نمی تونم یعنی خیلی سختمه، اصلا درک کردنش مشکله... این که قدشون رو بهونه کردم واسه این که دلیلی پیدا نکردم...
در ضمن ایشون خودشون ارشد مشاور می خونن و کارشون مشاورست اما تحمل نه شنیدن را ندارند. بارها زمینه این کار رو فراهم کردم اما مجبور شدم بگم می خواستم شما رو بسنجم. از اول این احساس رو داشتم به خانوادم و دوستانم گفتم اما همه گفتن عادی می شه. اما بعد از گذشت ماها عادی نشده البته من هنوز جواب مثبتم ندادم و وقتی بحث جواب شده گفتم باید شناختم کامل بشه و کاملا با عقل به این نتیجه برسم نگرانی ایشون از نه شنیدن به خاطر مسائل مالیشون هست که می دونم با اینکه مهمه اما واقعا واسه من اهمیتی نداره و حرفی نداشتم. بارها هم گفتم، اما بنده خدا ترسش واسه اینه و خیلی هم تلاش می کنه...:302:
سلام دوست و خواهر گرامي estar7:shy:
از اينكه مسئلتونو مطرح كرديد خرسنديم.:D
به قول نقاب عزيز، صحبت در جايي كه آرمان و لرد حامد عزيز هستند كمي سخته اما به نوبه خودمون در خلال صحبتهاي ارزشمندشان كلمه اي مي گنجونم.
خانم estar7 سعي كن در درون خودت دنبال اين سوال خوب بگردي كه چه عاملي باعث شده كه احساس بي رغبتي كني؟شايد اصلا ربطي به ايشون نداشته باشه.
و ضمنا همان طور كه دوستان گفتند و من هم تجربه كردم به خاطر دلسوزي و فداكاري براي ايشون تصميم به ازدواج نگيريد.
مطمئن هستم شما منطقي و حساب شده جلو ميريد .
براتون آرزو مي كنم بهترين تصميمات رو بگيريد.
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
نظر واقع بیننه را از قلبت بپرس و لو اینکه دیگران بر خلافش رای دهند.
ببین دلت چی بهت میگه ؟ اگر احساس خوبس نداری رهاش کن.
خواستگار بعدی انشاالله.
چرا زندگی رو با دق دقه خاطر شروع کنی؟حالا همه هم راضی باشن و قتی جنابعالی راضی نیستی پس یعمی منتفی.
انشاالله بحق پاکی فاطمه زهرا (س) خداوند یک شوهر خوب و دلخواه شما نسیبتون کنه و از کنار هم بودن لذت ببرید.
برای من مجرد هم دعا کن.من هم نیمه گم شدمو پیدا کردم ولی هنوز بهش نرسیدم.
در خدمت خواهران و برادرانم هستم.
فدای تمام دوستان.
اول و آخر یار...
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
:72:سلام مهربونا ممنونم که به خاطر من وقت گرانبهاتون رو گذاشتید و راهنماییم می کنید.
راستش اینکه واقعا برام جالبه که خودشون مشاورند و تحمل نه شنیدن ندارن. از اونجایی بود که من خیلی پیش تر از اینا نه گفتم به صراحت فقط و فقط به خاطر اینکه به خودم و احساسم شک داشتم. و نمی خواستم حتی وقت ایشون و هزینه تلفنشون به خاطر من هدر بره، چندین بار نه گفتم اما چون ایشون خیلی به هم ریختن، خیلی سعی کردم اگه جا داره خودم رو قانع کنم. که نشده فقط یه حس خیلی بد دارم... خیلی روش فکر کردم. خیلی هم باهام صحبت کردش که کی مثل من پیدا می شه؟ کی تو رو درک می کنه؟ کی جز من می تونه خوشبختت کنه؟ (خانوادم مسخرم می کنن می گن منظورش این بوده که کی تو رو می گیره؟) می دونم مرد زندگیه می دونم قابل اعتماد می دونم با اینکه دستش خالیه اما میشه بهش تکیه کرد و من می تونم تحمل کنم. می دونم ... اما نمی دونم چمه؟ همیشه برام مسخره بود می گفتن به دلم ننشست یعنی چی؟ الان شاید دارم می فهمم. واسه خودم و دلم متاسفم شاید من لیاقتشو ندارم، نه؟:302:
اما هر بار که نه گفتم انقدر ایشون به هم ریختن که حرفمو پس گرفتم و دلم واسه این می سوخت نه اینکه برم زنش بشم و خدای نکرده بدبختش کنم.
در مورد ارتباط خودم به قدر کافی سخت گیر هستم و چون می دونم روابط راه دور وابستگی کاذب داره خواستم خیلی کم تلفن بزنن. هیچ وقت نشده که من تلفن زده باشم. اس ام اسم خیلی کم جواب می دم بنده خدا بعضی وقتا می گه دیگه تحمل نداشتم که تلفن کردم. اگه دلم می سوخت واسه اینا بودش. اما با این وجود چرا باید وابسته شده باشه؟
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
خدا اگر بخواهد کسی را به کس دیگر برساند ، کار به بعد مسافت نداره ، دوست من.
سخت نگیر....
فاصله یعنی چه؟
قلبهای ما نزدیگ است به آنکه چشمهای ما از آن دور است.
قربون امام علی (ع) برم من.چه امضای قشنگی دارید .درود بر محبان علی.انشاالله خدا بتونه کمک کنه همیشه از محبان علی باشیم. آمین یا رب العالمین
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام
پيشنهاد ميكنم پيش يه مشاور غريبه بريد و سنگهاتونو وابكنيد ، تمام مسائل رو از قبل يادداشت كنيد تا موردي از قلم نيفته .... براي جواب مثبت يا منفي هم اصلا عجله نكن.
موفق باشي
-
به: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
با درود؛
سرکار خانم شما چه تصویری در ذهن از شوهر دارید؟چه چیزی هایی را دوست دارید که همسر آینده تان داشته باشد؟در فامیل یا اطرافیان آیا کسی هست(نه بعنوان خواستگار) که نزدیک به دلخواه شما باشد؟
اولاً باید پاسخ این پرسشها را بدهید و سپس به این نکته مهم عنایت کنید که شناخت طرف مقابل نخست از اینجا آغاز می شود که باید او به دل بنشیند و سپس با خرد و اندیشه او را سنجید.این درست این گونه است که باید نخست کنکور داد تا پس از چهار سال یا شش سال و پشت سر گذاردن انبوهی از آزمایشها و به ما مدرک علمی بدهند.
اگر رابطه شما از سه ماه گذشته است ممکن است او به شما وابسته شده باشد.از طرفی باید این را روشن سازید که وقتی از او دور هستید و درباره او خوب اندیشیده و از او خوشتان می آید،منظورتان این است که اورا با همین حرکات آرام یا قد 174 سانتی در ذهن دارید،یا نه در موقعیت های گوناگون خودتان آدم دیگری از او در ذهن می سازید،آنچه که دوست دارید او باشد؟
بدرود./
-
به: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام دوست عزیزم من نمیدونم که الان رابطه شما به کجا رسیده است
اما تنها اینو میدونم که اگه کسی واسه ما جذاب از نظر ظاهری نباشه خودتم بکشی نمیتونی این دیدت زو عوض کنی
من یه کتاب از باربارا دی انجلس خوندم که توی قسمت روابط جنسی اون نوشته بود (ببخشین راحت میگم) اگه شما از نظر جنسی اوایل همسرتون واستون جذاب بوده اما به مرور عادی شده روانشناسا میتونن کاری کنن که دوباره جذبش شین ولی اگه از همون اول هیچ جذبه ای واستون نداشته باشه دیگه نمیشه کاریش کرد
و مثالایی زده از کسایی که ایجوری بودن و به خاطر اینکه این ازدواج منافعی از نظر مادی و...داره ازدواج کردن و حتی از بس ارضا نشدن کارشون متاسفانه به خیانت هم کشیده شده که خودشون هم روزی تصور نمیکردن اینطوری بشه(فکر کنم کتا ب ایا تو ان گمشده ام هستی باشه )
خلاصه این موضوعو بسنج
اما دوست عزیزم دیگه زیاد ا ز حد موضوعو کش نده میدونی اگه زیاد طول بدی وابستگب اون بنده خدا خیلی بیشتر میشه و اگه بنا به جدایی باشه اسیب بیشتری میبینه به هر حال دیگه نباید که زیاد تعلل کرد
این اصلا درست نیست که ادم بخواد واسه خاطر دلسوزی با کسی بمونه
امیدوارم که بهترین تصمیم رو هر چه زودتر بگیری
-
به: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام:
دوست خوبم ..منم با نظر سایر دوستان موافقم ولی یک چیز رو بدون .....
درسته که ظاهر آدم ها اصلا مهم نیست و در حدی که بتونی تحمل کنی قابل قبوله و اصل قضیه در حقیقت همان اخلاق و منش فرد هستش.....ولی یک زن یا مرد باید بتونن در حد قابل قبولی هم دیگر رو و جسم همدیگر رو تحمل کنن ....شما دوست عزیز اگر اکنون که هنوز وارد مراحل جدی تر نشدید یک همچین احساسی دارید که منجر به ناراحتیتون شده باید خوب فکر کنید.ازدواج متشکل از خیلی چیزهاست و اصلا شوخی نیست....ئن با عرض شرمندگی با نظر مرجان جون که خیلی محترم هستن و نظراتشون خوبه مخالفم و اینکه آدم وقتی عاشق کسی باشه وقتی ازش دوره هم همین احساس رو داره و حتی شدتش بیشتر می شه چون اون فرد قراره همه کس زندگیش بشه.....من که اینطورم ....نباید با دور بودن کسی که دوست داری احساس راحتی کنی وگرنه چطور 24 ساعت زیر یک سقف زندگی خواهید کرد....نگران احساس ایشان هم نباش ...زندگی شما شوخی نیست....خوی فکر کن....از مشاوره های حضوری استفاده کن و کتاب بخون .....با مطالعه و آگاهی تصمیم بگیر و وقتی مطمئن شدی جواب بده.....
جوابی که همیشه روش بایستی.........امیدوارم زود زود خبرهای خوبتو بشنویم....
((((راستی آفا آرمان هم ما نمی دونستیم قراره داماد تهرانی ها بشید....شما هم مبارکه.....
تاپیک زندگیتونم اگر شد لینکشو بذارید ما هم از تجربیاتتون استفاده کنیم....))))
-
به: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام مهربونا گردآفرید و کاترین عزیزم، ممنون که لطف داشتید به خاطر من وقت گذاشتید. فکر می کردم دیگه فراموش شدم... قربون دستای مهربونتون
خب می دونید، قبلا در مورد مرد زندگیم خیلی رماتیک فکر می کردم البته با یه شخصیت ساختگی در ذهنم اما الان واقع بینم. و دیگه منتظر اون شخصیت نیستم...
راستش تا کسی به من پیشنهاد نده بهش فکر نمی کنم. بنابراین نه کسی را نیافته ام.
شاید اشتباه در این مورد از من بوده چون از ابتدا هم به دل ننشستن مطرح بود اما من نمی فهمیدم. و فقط سعی می کردم ایشون را از خودم دور کنم...
این موردی که این جا خدمتون عرض کردم. این مرد فوق العاده مهربون وصبور و آروم بودن. اما...
وقتی من نظرم را در مورد یه چیزی می گفتم ایشون دقیقا همون نظر را واسه سوال من می دادند. خیلی خودشونو نزدیک و شاید خود من نشان می دادند.می دونید من نمی فهمیدم به خاطر من اینو می گن یا واقعا شخصیتشون اینه، تمام این ترفندها و سوالات روانشناسی را هم بلد بودند. خب این خیلی خوبه اما این کارها یه حس بد به من می داد. یه شخصیت کاملا مطیع، و این با اون چیزی که در ذهنم از مرد ایده الم ساخته بودم خیلی متفاوت بود. همیشه می خواستم من طرفم را تحسین کنم، یه جورایی مرید شوهر باشم، رئیسم باشه، خودم را برای چنین مردی آماده کرده بودم...که متفاوت بود.
البته من از ایشون خواستم به خاطر من جونیشون را هدر ندهند و هر زمان که موردی دلخواهی را یافتن بدون فوت وقت برن و ازدواج کنند.
کاترین جان مدتیه ازشون خبر ندارم یعنی جواب تلفن هاشون را ندادم. اس ام اس های زیادی فرستادن که بدون تو نمی تونم و...
به مسئله وابستگی هم واقف بودم. خیلی سعی کردم جلو وابستگی گرفته بشه، البته که جواب منفی من خیلی براشون سخت بود. چون پرسه شناخت تقریبا طولانی شد. طفلی همیشه می پرسید تا حالا چند امتیاز گرفتم؟ و من می گفتم آخرش امتیازاتونو می شمارم.
از ابتدا هم هیچ قولی به ایشون ندادم. و فقط گفتم باید شناختم کامل بشه، (خیلی زمینه سازی کردم و آمادشون کردم به نه شنیدن، مثلاخیلی وقتا لابلای حرفام می گفتم تا حالا تو زندگیتون نه شنیدین؟ بعد چکار کردین؟ ...) اما خیلی عذاب وجدان دارم چون به دلیلی ایشون را رد کردم که شاید نیازی به شناخت نداشت. و اگر این جا نوشتم به خاطر اینکه بار گناهم کمتر شده باشد...[hr]
سلام دوست بسیار عزیز rsrs1380 از نظر شما هم خیلی ممنون ببخشید دیر متوجه نظر شما شدم.
استفاده کردم مهربون.
موفق و شاد باشید.
-
به: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام دوست عزیزم
نمی دونم اینجا کسی چیزی در مورد افراد بصری ، سمعی و لمسی خونده یا نه اما من فکر می کنم مشکل شما به این موضوع بر میگرده شما فردی پر هیاهو و پر جنب و جوش هستید مثل ویژگی افراد بصری در حالی که طرف مقابلتون حالات افراد لمسی رو بروز میده ، آیا آروم و خیلی با مکث صحبت می کنه؟ آیا تمام حرکاتش آرومه ؟ اگر این طور باشه مسئله به شخصیت طرف مقابلتون بر می گرده ، می تونه راه حلی داشته باشه اما می خوام بدونم اگر این فرد خیلی پر شر وشور بشه مشکل شما حل میشه ؟ اگر این طوره بهش بگید شاید به خاطر علاقه به شما بتونه تغییری در خودش به وجود بیاره . ما انسانها استراتژی های مخصوص به خودمون رو داریم ، در عشق ، دوستی ، احساس موفقیت کردن و ... مثلاً کسی که استراتژیش در بروز عشق سمعیه ابراز علاقه رو با گفتار انجام می ده و حالا اگر طرف مقابل بصری باشه می گه "تو چرا دیگه منو با خودت جایی نمی بری دیگه مثل قبل بهم نگاه نمی کنی برام کادو نمیگیری و ..." تنها راهش اینه که به همسرمون مطابق با استراتژی خودش ابراز علاقه کنیم ! در ضمن طبق گفته هات مشخصه که در همسر آیندت خیلی به دنبال حالات مردونه هستی که متاسفانه در این شخص پیدا نکردی . اینکه این فرد به دلت نشسته به خاطر اینه که حالات ، ژست ها ، یا حتی شاید طرز گفتار و اینکه در چه مواردی با تو صحبت میکنه با تو متفاوته و حتی شاید خلاف میل توئه . مثلا من از نحوه ی غذا خوردن خواستگارم و موضوعات چرتی که در موردش با من صحبت می کرد بدم میومد .به نظرم مشکلاتت به این قضایا بر می گرده پس حتماً مشاوره برو و ببین اگر راه حلی نیست تمومش کن.
اما چند چیز رو فراموش نکن ، به تجربه خود من،اول اینکه اصلاً دلت برای جواب رد دادن نسوزه حتی اگر طرف مرد!، و دوم از کسایی که در ازدواج عجله می کنن دوری کن اونایی که هی می گن چی شد جوابت، پس کی می گی ،حالا نمرم چنده و... سوم به احساست اعتماد کن. به نظر من و با توجه به تجربم این آدم به دلت نشسته و ادامش بی دلیله ولی سعیتو بکن و در نهایت مطمئن و قاطعانه جواب بده
موفق باشی عزیزم
-
به: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام نادیا جون چقدر قشنگ راهنمایی کردید. ممنون مهربون
آره عزیزم خصوصیات ظاهریشون نشون میده که جز افراد لمسی باشند. نمی دونم آخه نخواستم اونی که من می خوام بشن، تا حالا به خودم اجازه ندادم کسی را تغییر بدم، میدونید من خیلی به ایشون احترام می گذارم کلا آدما را همونی که هستن می پذیرم بالاخره هر کسی واسه شخصیتش وقت گذاشته، نمی تونم ازشون بخوام عوض شن، همونطور که خیلی هم با خودم کلنجار رفتم، من بتونم کنار بیام و عوض بشم اما واسم سخته آخه شخصیت منم شکل گرفته، خیلی متفاوتیم البته ایشون معتقدند ما خیلی تفاهم داریم.
یعنی من خودم را نشناختم یا ایشون اشتباه می کنند؟ البته اینکه می گن ما مثل همیم شایدم...
آخه من از همسرم انتظار دارم یه مرد باشه و جایگاه خودشو بدونه، اما لطافت و خونسردی ایشون من یاده مرد نمی ندازه
می دونید بازم شاید تقصیر خودمه آخه من خیلی خودم را ساختم واسه زن بودن، آروم بودن و... البته برای شوهرم مردی که در تصورم مثل خودم نبود. اما در محیط کارم نمی توانم با این خصوصیات باشم. چون با مشکل بر می خورم و کسانی که در این محیطها با من بر می خورند شاید، حق داشته باشند در مورد شخصیتم. اشتباه کنند.
خیلی لطف کردید بهره مند شدم نادیا جونی.
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام عزیزم. منظورم از ایجاد تغییر این بود که ایشون به خاطر علاقه و قلباً اون کار رو به خاطر شما انجام بده نه اجبار ،که بعد از ازدواج کنارش بگذاره. این کار امکان پذیره اما چون زمان زیاد می بره و احتیاج به این داره که قبلاً یک بار تجربش کرده باشید پس بهتره از این راه وارد نشیم.
فعلاً اون رو همون طور که هست ببینید . یک لیست بردارید و ویژگی های مرد ایده آلتون رو بنویسید از هر نظر، بعد ویژگی های این فرد رو بنویسید و در آخر یک بار دیگه ویژگی های فرد ایده آلتون رو بنویسید با این تفاوت که بعضی ویژگی های اون رو که خیلی هم به نظرتون ضروری نیست حذف کنید.( مثلاً ممکنه به این نتیجه برسید که اگر همسر آیندم خونسرد باشه خیلی هم باهاش مشکلی ندارم ولی اگر خیلی آروم و با ناز صحبت کنه حاضر نیستم یک لحظه هم باهاش زندگی کنم!) یعنی سعی کن بخش های غیر ضروری و رویا گونه و احساسی رو از بین ببری و مرد ایده آلت رو به حقیقت نزدیکترش کنی! بعد لیست آخر از فرد ایده آل رو با خواستگارتون مقایسه کنید. بعد ببینید ایشون چه خصوصیاتی دارن که شما اصلاً نمی پسندید .مطمئنم به نتایج خوبی خواهید رسید!
فقط توصیه ی من اینه که: عجلـــــــه نکن! امیدوارم کمکی کرده باشم
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام نادیا جون ممنون که بازم لطف و مهربونی کردید. از راهنمایی های شما استفاده می کنم خانم مهربونم.
چشم عزیزم هر چند دیگه داره دیر میشه (ازدواجم) اما تا حالا که عجله نکردم.
در مورد اینکه فرمودید خصوصیات + و سایر ویژگی هاشون را بنویسم آره این کار را هم خیلی وقت پیش کردم و باز اینکه تا تونستم تخفیف دادم و از خیلی معیارهایی که می شد، گذشتم. مثلا از نظر مالی واقعا مشکل داشتن با خودم دیدم می تونم کنار بیام و حتی کمک کنم، قد و هیکل واسم مهم بود، چشمم و بستم گفتم پسر خوبیه، با ایمان، خوش اخلاقه و ... پس گذشتم. اما مشکل اینه که با خیلی از این گذشتنا... من وقتی از نزدیک با ایشون روبرو می شم احساس بدی دارم و تمام سعیم را میکنم زودتری خداحافظی کنم برم... البته تا وقتی نگاهش نکنم و فقط صداش رو بشنوم خوبم اما وقتی ببینمش ... ظاهرشم بد نیست. اصلا نشستم با خودم کل ظاهرشو بررسی کردم دیدم هیچ عیبی نداره، میدونید باور کنید تا حالا به هیچ انسانی این احساس را نداشتم. این مشکل اساسیم بود.
یکی دیگه از مواردی که از ایشون دیدم نمی دونم اسمشو بی خیالی بگذارم، بی... نمی دونم اما مثلا: چندین مرتبه پیش اومده وقتی در تهران بودم ایشون از من دعوت کردند که با هم بیرون بریم معمولا نمایشگاهی،خریدی از این جور جاهام رفتیم. خب منم قبول کردم اما خیلی حساس بودم شب نشه و تا ساعت 8 برگشته باشم(منزل دوستان یا جایی که می موندم) که به قول خودش دلشون نمی اومده خداحافظی کنند. اما وقتی به شب کشیده شده منو تک و تنها ول کردن تو خیابون مثلا گفتن منم دیرم شده، دیگه برم که خانواده نگران می شن. و فوقش گفتن مسیر را که بلدین چطوری برگردین. (حالا من از شرق می خوام برم غرب) ساعت چنده نه و نیم... البته دختر دست و پاداریم و می تونم از پس اینا برآم. اما خیلی بهم برخورده... از این موارد زیاد پیش اومده و چون می خواستم کامل اخلاقش دستم بیاد چیزی نگفتم...
نمی دونم چرا واسم قابل تصور نیست که تغییر کنند و با شرایط مورد پسندم نمی تونم تصورشون کنم. فعلا که جوابم منفی و خودشون می دونند البته دلیل را نمی دونند. و چون قانع نشدن باز منتظرم نشستن. من گفتم تو این شرایط نمی خوام و دوست ندارم به ازدواج فکر کنم. دروغم نمی تونم بگم، و از طرفی هم دوست ندارم دل کسی رو بشکنم واسه همین دلیل واقعی را نگفتم، دوستانم می گن همه چی را به ایشون بگو تا دیگه بهت فکر نکنند... شما نظرتون چیه؟
نادیا جون قبلا پیش اومده به خواستگارم جواب رد دادم و سختم نبوده شاید چون از اول این کار را می کردم هیچ وابستگی نبود و مشکلی پیش نمی اومد اما با این آقا هربار که خواستم نه بگم نتونستم اطرافیان مسخرم می کنند میگن تو فقط حرفشو واسه ما می زنی جلو خودش کم میاری، آخه هربار می گفتم امروز همه چی رو تموم می کنم اما نمی شد. چون خیلی حساس بودن و خیلی هم امیدوار صحبت می کردند و از همون اول همیشه هر موقع از آینده می خواستن صحبت کنند می گفتند (ما) شاید اینا باعث شده دلم نیومده من نه قاطعانه بگم و خواستم یواش یواش بگم که اینجوری شده. و این باعث عذاب وجدان شده...
قربون شما دوست عزیز ممنون که وقت گذاشتید به خاطر من. امیدوارم موفق باشید و همیشه بهترین تصمیم های زندگی را بگیرید.
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
اون کارشون عجیب به نظر میاد، نمی دونم دلیلش چی بوده ولی حس خوبی بهش ندارم. خواستگار من وقتی بد حال بودم بدون توجه به این حالت با اصرار اومد خونه ی ما و البته باز هم نمونه های زیاد دیگه ای از این نوع رفتار ازش دیده شد . من اسم این رفتار رو مراعات نکردن و بی ملاحظگی می گذارم که معمولاً اینجور افراد با این رفتار عاشق نیستن و یه جورایی ادای علاقمند بودن رو در میارن ،در واقع فقط می خوان زود به نتیجه ی ازدواج برسن و راحت بشن و در اصل به فکر خودشونن تا طرف مقابل!!!
این سوالا رو جواب بده: آیا بی ملاحظه هست؟ بدون توجه به حال شما مدام حرف می زنه و مجال زیادی برای حرف زدن بهت نمی ده ؟ اگر بخوای صحبت کنی جواب درستی بهت نمی ده و موضوع رو عوض می کنه ؟ نظرت رو نمی پرسه ؟ سوال کردن از شما براش چندان مهم نیست و فقط کار رو خودش جلو می بره؟ عجله زیاد داره و مدام جواب می خواد؟ اگر جواب این سوالا با درصد بالایی مثبت باشه من می گم تمومش کن (البته در کار خیر علاقه ای ندارم همچین نظری بدم و به خصوص که من مشاور نیستم) اما اگر نه پس شاید مورد تو با من تفاوت داشته باشه !
دوست خوبم از این صحبت ها استفاده کن تا بتونی بهترین تصمیم رو بگیری.
موفق باشی عزیزم
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام قربونت برم مهربون. از اینکه هنوزم به خاطر من وقت می گذارید. ممنونم
چشم استفاده می کنم.
امافکر کنم تصمیم قطعیم را درست گرفتم با دلایل منطقی. (بازم نه)
فکر نکنم پشیمون شم از همه دوستان عزیزی که همراهی و راهنمایی کردن و خصوصا شما نادیای مهربون که کمک زیادی کردید. تشکر می کنم.
همه موفق باشید.
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام دوست باهوش و خوش قلبم به نظرمن شما انتخاب درستی کردید و اگر تاخیر بیشتر ی در جوابتون بدید واقعا در حق اون دوستمون اجحاف کردید.
و چیزی که با خوندن این متن بذهنم رسید،تفاوت فرهنگ هاست.
[[یکی دیگه از مواردی که از ایشون دیدم نمی دونم اسمشو بی خیالی بگذارم، بی... نمی دونم اما مثلا: چندین مرتبه پیش اومده وقتی در تهران بودم ایشون از من دعوت کردند که با هم بیرون بریم معمولا نمایشگاهی،خریدی از این جور جاهام رفتیم. خب منم قبول کردم اما خیلی حساس بودم شب نشه و تا ساعت 8 برگشته باشم(منزل دوستان یا جایی که می موندم) که به قول خودش دلشون نمی اومده خداحافظی کنند. اما وقتی به شب کشیده شده منو تک و تنها ول کردن تو خیابون مثلا گفتن منم دیرم شده، دیگه برم که خانواده نگران می شن. و فوقش گفتن مسیر را که بلدین چطوری برگردین. (حالا من از شرق می خوام برم غرب) ساعت چنده نه و نیم... البته دختر دست و پاداریم و می تونم از پس اینا برآم. اما خیلی بهم برخورده... از این موارد زیاد پیش اومده و چون می خواستم کامل اخلاقش دستم بیاد چیزی نگفتم...]
شاد و موفق باشید
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
استار عزيز سلام
من با دوستان خوبمان آرمان و همينطور نقاب كاملا موافقم ، پاي يك عمر زندگي است قرار ملاقات يك روزه نيست كه بگيد فردا تمام مي شه و خلاص ... اگر واقعا به زندگي خودتون و همينطور به ايشون اهميت مي ديد نبايد به اين فكر كنيد كه چون دلتون براش مي سوزه بهش نه نمي گيد اين يعني ظلم به هر دوتون ازدواجي كه از سر دلسوزي باشه نتيجه مثبتي نداره ... و يه مسئله ديگه اينكه شما با در نظر گرفتن همه شرايط روحي و اخلاقي بايد به نتيجه مثبت برسيد اينكه از نظر روحي ايشون و شما توي دو نقطه كاملا متفاوت قرار داريد يه شخص اروم با يك شخصي كه كاملا پر شور هست چطور مي تونن در كنار هم باشند و از رفتارهاي هم خسته نشوند ... انرژي بيش از حد شما ايشون را خسته و همينطور آرامش زياده از حد ايشون شما را كسل خواهد كرد و نتيجه كاملا مشخص هست اينكه قدش با چيزي كه در معيارتون هست مي خونه يا نه و يا اينكه چون با ايمانه كفايت نمي كنه و مطمئنا خودتون اينو بهتر از هر كسي مي دونيد
نتيجه با زندگي خودتون و ايشون بازي نكنيد و البته كه هر چه زودتر سبك و سنگينها را انجام بديد و جواب قاطعتون را بيان كنيد بهتره و مطمئن باشيد كه ايشون خودكشي نخواهد كرد و خيلي زود همه چيز به حالت عادي برخواهد گشت
موفق و پيروز باشيد :72:
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام estar عزيزم
پدرم هميشه به من مي گفت در نگاه اول آدم بايد جذب بشه و از طرفش خوشش بياد.
پدرم هميشه به من گفت عشق رو نبايد گدايي كرد
آدم ها مثل ماشين نيستند بگيم خوب بيايم نمره بديم:
1 .با اخلاق
2. مهربونه
3....... پس مساوي است با آره
كار كار دله .كار جذاب بودن و نبودنه
ممكنه يه نفر ديگه عاشقانه چنين مردي رو دوست داشته باشه و بگه اين همونيه كه من ميخواستم.موضوع موضوع پيچيدهترين موجود زمينه "انسان" با همه درونش و فكرهاش نميشه نسخ پيچيد
عزيزم يه واقعيت مي گم اميدوارم ناراحت نشي ... تو كه ديدي از اول چنين حسي بهش داري بايد همون اولش مي گفتي نه.
يه اصلي هست كه مي گه اگه در مورد موضوعي شك اشتي صبح كه از خواب پاشدي بدون اينكه به چيز ديگه اي فكر ني به اون موضوع فكر كن و ببين دلت چي مي گه چه احساسي نسبت بهش داري .
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
:72:سلام مهربونا
راستش این تاپیک را مختومه می دیدم، و نخواستم دیگه بهش سر بزنم، چون می خواستم کلا فراموش کنم از اول که تصمیم گرفتم این جا بگم شاید هم خواستم با من همدردی کنید و بفرمایید که کارم اشتباه نیست. و هم خواستم راهنماییم کنید و بفرمایید کارم اشتباه است. و مهمترین چیزی که باعث شد بگم عذاب وجدانم بود...من اصولا شخصیت احساساتی هستم اما بالاخره با عقل تصمیم می گیرم، اما اون احساسی بودنم باعث میشه در این جور موارد خیلی اذیت بشم، چون دوست ندارم دل شخصی را بشکنم. و اگه بتونم از خودم می گذرم (که نتونستم)، البته رک و راستم برخورد می کنم. این خصوصیتم در اخر کار پیداش می شه و اونجاست که ناخواسته کسی را می رنجونم.
در این مورد هم خدمت شما عزیزان عرض کردم خیلی سعی کرده بودم به شکل غیر مستقیم و جوری که این آقا غرورشون نشکنه، بهشون بفهمونم. اما حالا می دونم که باید مستقیما می گفتم. ولی بالاخره من تونستم نه قطعی را بگم، هر چند طول کشید. خداروشکر ایشون بهتر کنار اومدند و می دونم که این تجربه خیلی سختی بود براشون اما من باید کنار می رفتم تا جفت واقعیش را پیدا کنن، بهترین های را برای ایشون از خدا خواستم. و مطمئنم یکی به خوبی خودش پیدا می کند.
دوست عزیز و دقیق مهربونم(درخت سبز) چون به شک افتادم چرا که از اول که نیازمند این بودم به تنهایی فکر کنم به اصرار ایشون ما مشاوره رفتیم که از اقوام این آقا بودن و به این نتیجه هم رسیدند بدرد هم می خوریم . و چون از هم دور بودیم گاهی تردید در جواب برای من پیش می آمد چون از دور ایشان را می پسندیدم(حرف ها، افکار، نظرات، صدا و ...) و از نزدیک نه... و در نهایت این حس بدی که در وجود من بود رفع نشد.
قربون همه شما مهربونای نازنین برم که من را راهنمایی و همراهی می کنید.
خدا شماها رو حفظ کنه می دونید خیلی مهربونید به همتون افتخار می کنم.
:72:اجرتون با خود خود خدا جونی. :72:
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
باتشكر از شما استار عزيز
با خواندن تاپيك شما مي تونم بگم تجارب خوبي را بدست آوردم از اينكه اين مسئله را اينجا مطرح كرديد و دوستاني كه جوابهاي خوبي دادند تشكر مي كنم اميدوارم كه شماهم موفق و خوشبخت باشيد و خداوند هميشه و در تمام مراحل زندگي شما ياريگرتون باشه
ياحق :72:
-
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام، خواهر عزیز شما وقتی در کنار او احساس ارامش نمی کنید، چه طور می خواید یک عمر کنارش سر کنین.....ضمنآ دوست نداشتن شما به معنی این نیست که باید این اقا حتمآ یک خصوصیت بدی داشت باشه...روانشناسا میگن وقتی یک فرد به خرید میره ممکنه سیب بخره ولی موز نخره ،ایا چیزی از ارزش موز کم میشه نه؟!!پس شما هم دنبال خصوصیت بد برای اون اقا نگردین،اگه دوسش ندارین ،ندارین دیگه!!!!!!بالا غیرتن دلتوون یرای اوون اقا پسر پسر نسوزه....دلتوون برای وقتی بسوزه که ایشون بعد از شروع زندگی با شما بفهمه دوسش ندارین..
یا علی