رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام
چقدر سخته خداحافظی
مشکلاتم با نامزدم خیلی بالا گرفته
توی خیابون من رو زد من هم ازش شکایت کردم برادرم حکم جلبش رو گرفته و نامزدمم فراریه
یکی از چشمام لخته خون شده و یکی از گوشامم مشکل شنوایی پیدا کرده جای انگشتاشم رو صورتمه
20 روز دوره درمان گرفتم
پدرم معتقده تا وقتی نامزدم رو دستگیر نکردن امنیت ندارم اگر هم او رو دستگیر کنن خانواده اش بهم آرامش نمی دن به همین خاطر ایران رو برای یه مدتی ترک می کنم
فردا شب (جمعه) بعد از سال تحویل و خداحافظی با خانواده ام پرواز دارم
دلم نمی خواد برم ولی چه کنم که چاره ای غیر از این ندارم
برام دعا کنید
هیچوقت فک نمی کردم اینجوری از خونه و کشورم فرار کنم
نگید فرار نمی کنم که همینه! فراره! به چه جرمی فرار می کنم؟ چون زنم! چون نباید پام به کلانتری باز میشد(من نرفتم پدرم مجبورم کرد) اینجوری آبرو خانواده ام حفظ میشه! نمی دونم موندنم باعث چه بی آبرویی میشه که رفتم مانعش میشه؟!
اونقدر خسته ام که دیگه توان مقاومت ندارم
شدم یه برگ خشکیده زرد رنگ که توی چنگ باده... این باد نامروت هم من رو به هر سویی می کشونه به هر سویی
با یه دل شکسته با یه جسم خسته با یه دنیا اندوه و غصه خونه ام رو دارم ترک می کنم
از دل برود هر آنکه از دیده رود
من دارم می رم نه با رضای خودم می دونم این همه آه و ناله فقط برای چند روزه هفته دیگه یه همچین موقعی بهم زنگ می زنن فقط بپرسن زنده ام یا مرده!
کسی حالی از این دل نمی پرسه؟ کسی نیست که مرهم بذاره روی این زخم
قربونت خدا که هستی
خیلی بزرگی خیلی
از خرابی می گذشتم خانه ام آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد
نمی دونم عاقبتم چی میخواد بشه فقط این رو میدونم که دیگه نمی تونم مثل سابق بشم نه خودم نه زندگیم نه همه هستیم
کلام آخر
حلالم کنید و من رو دعا کنید
دلم برای همه حتی قلب سپید تنگ میشه
خداحافظ
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام قلب سپيد جان
واقعا متاسفم كه آخر ماجراتون به اينجاها كشيد !!!!!!
عزيزم برات آرزوي بهترين ها رو دارم ! خيلي دختر محكمي هستي خانومي ! وقتي ماجراي شما رو ميخونم و با ماجراي خودم مقايسه ميكنم و عكس العمل هارو ميسنجم ، ميبينم كه من چقدر ضعيفم ولي شما چقدر قوي
عزيزم قصه نخور ، ان شا الله كه بهترين ها نصيب شما ميشه ، فقط يه كم بايد زمان بگذره تا همه ي ماجراها بخوابه ! حتما يه حكمتي توي اين قضيه هست !قربونت برم شوهرت فعليت يه خطايي كرده و بايد تاوانشو پس بده !!! شما هم مقصر نيستي !! حقت بوده كه ازش شكايت كني ! قتل كه نكردي كه خانواده ي شوهرت بخوان اذيتت كنن ! اگه بخوان همچين كاري كنن سرو كارشون با قانونه ! از اونها هم شكايت كن اگه خواستن اذيتت كنن !! شما كه ميخواي طلاقت رو بگيري ! ديگه مثلا ميخوان چيكارت كنن ؟
شايد بهتر باشه همون كاري رو كه خانواده ات گفتن بكني ، مطمئن باش اگه به فكرت نبودن كه همچين حرفي نميزدن ، خانواده تن ، دوستت دارن ، چرا فكر ميكني اين آه و ناله ها واسه الانه و يك هفته ديگه اصلا به فكرت نيستن ؟؟؟
عزيزم تو همه ي تلاشت رو كردي ، حالا هم همه چيز رو بسپار به خدا ....
ان شا الله كه زودتر برميگردي عزيزم ! ميدونم اونقدر قوي هستي كه اين حوادث نتونن روت تاثير بذارن ، منتظر برگشتت هستيم عزيزم
اميدوارم كه هميشه موفق باشي :72:
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سفر خوبی داشته باشی . این به معنای فرار نیست گاهی برای رسیدن به قله موفقیت هجرت لازم است . امیدوارم این را بتوانی در برنامه های ذهنی ات قرار دهی
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام قلب سپید عزیز.. . پیشاپیش عیدت مبارک..یادمه آواتاری که انتخاب کرده بودی توجه منو جلب کرد در صندلی داغ پرسیدم درباره آواتارت توضیح بده گفتید بسیار شبیه وضع من و نامزدم هست.....
خوب شما هر دو هر روز از هم دورتر می شدید.....واقعا متاسفم..اما خوشحالم که خانومی بسیار مقاوم و صبور هستید...
من هم چیزی نمی توانم بگوییم جز اینکه:
امیدوارم در هر جا که هستید کنار هر کسی که هستید با هر نقشی که هستید......همیشه موفق و سربلند باشید...به امید دیدار
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام دوست من !
شما دارید از حق مسلم خودتون دفاع می کنید ، هیچ کسی حق نداره به شما پرخاش کنه !!! :97:
انقدر عصبانی شدم که کم مونده مثل گردآفرید چند تا از اون عبارات نسبت به فرهنگ گل و بلبل ایرانی به کار ببرم ... :97:
آخه خواهر جان آبرو ریزی چیه ؟! اصلا آبرو چیه ؟! شما دارید از حقتون دفاع می کنید ! حق و امنیت جسمی و روحی تون مهمه یا عکس العمل مردم احمق و حراف ؟!
:47::54:
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
از کار شما خانما اعصابم خراب میشه.
چرا به هر انکر و منکری اعتماد میکنید؟چشماتون رو باز کنید برای انتخاب همسر.اینقدر چشم بسته نرید جلو.
اه.اه.
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
زیاد سخت نگیر.
مکه نشد،مدینه.نامزدتو فراموش کن.انشالله بحق محمد و آل محمد خوشبخت بشی و از زندگیت خیر ببینی.
هر جا باشی خدا نگهدارت باشه.
برای من، پسر 24 ساله هم دعا کن.دعا کن ازدواج کنیم به سرعت، خانم خوبی گیرم بیاد،بتونیم با صلح وصفا و آرامش در کنار هم زندگی کنیم.وهر چیز دیگه ای که میدونی برام دعا کن.
من عشق همسر هستم اون موقع یک عوضی مثل این پسر میزنه تو سرت.دستش بشکنه انشا الله.
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام دوست عزیزم، خیلی متاسف شدم. ایشالله که همه چی درست می شه.:203:
و می دونم تو سربلند از این مشکل رد می شی. بازم تحمل کن . خدا بزرگه
به امید روزی که بیای از روزهای آرامش و خوش زندگیت برامون بگی.
:72:سال نو مبارک و سفر خوش:72:
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام دوست خوب مهربان دلسوز امیدوارم سفر خوبی داشته باشید امیدوارم هر چه زودتر مشکل حل شود امیدوارم همیشه سلامت باشید سال نو مبارک با د برای شما دعا می کنم
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سفر برای تمدد اعصاب فوق العاده است .
اما حتما موقع برگشت مسئله رو خودتون حل کنید.
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط iman-tanboor
از کار شما خانما اعصابم خراب میشه.
چرا به هر انکر و منکری اعتماد میکنید؟چشماتون رو باز کنید برای انتخاب همسر.اینقدر چشم بسته نرید جلو.
اه.اه.
آقا اعصابت خرد نشه!
به زنت ارزش و بها بده همین
من چشم بسته جلو نرفتم تقریبا یه سالی باهاش صحبت می کردم عموش همکارم بود ولی اونقدر قشنگ دروغ می گفت که حتی پدرم که خام نمیشه خامش شد و باورش کرد
همون مانتویی که قبل از عقد می پوشیدم رو بعد از عقد پوشیدم و بهم گفت بی ناموس می گردی
لباسی که خودش برام خریده بود چندین بار پوشیدم ولی در یک نگاه مادرش شد تنگ و جلف و خودش هم منکر خریدن این لباس شد
شاید درست نباشه گفتنش ولی ایشون تو زمینه رابطه جنسی هم باهام مثل حیوون برخورد می کرد من براش با یه فاحشه خیابونی فرقی نداشتم
می فهمی چی میگم؟
بد نیست به جای اینکه اینهمه بزنید توی سر زن ها یه ذره به خودتون و رفتارهای خودتون نگاه کنید
ای کاش ازدواج نمی کردم ولی غلط کردم و ازدواج کردم
می بینی چه راحت می گم این راحتی از پس اون فشارهایی که کشیدم
غلط کردم شکر خوردم
کسی که امروز زد تو صورتم و الان یکی از چشمام رو بسته ام و دارم برای شما می نویسم همون کس امروز وقتی آدمهای اطرافم اومدن جلوش رو بگیرن می گفت زنمه می خوام بزنمش به کسی چه ربطی داره و این جمله رو توی کلانتری هم از چند تا مرد شنیدم که ببین زنه چیکار کرده که مرده اینجوری زدتش!
منی که الان دارم اینجا حرف میزنم از همه که نه ولی از نصف بیشتر مردهای اطرافم مرد ترم اونقدر مردم که کسی رو نزنم حرف بزنم
آقایون خواهش می کنم ازتون مرد باشید نه جنس خشن!
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام
واقعا متاسفم ! ديگه نمي دونم چي بگم ! ولي شك و بدبيني به نظرم بدترين درد و مرض مي تونه باشه!!! جوري كه وجود انسان رو زايل مي كنه ! خدا انشاءالله بهترين ها رو هر چه زودتر براي شما رقم بزنه ، مطمئن باش به خدا توكل كني خدا هم هميشه با شما خواهد بود ، خانم قلب سپيد
طلا كه پاكه چه منتش به خاكه؟!! پس خودتو عذاب نده و به فكر روزهاي طلايي زندگيت باش ! شما نياز به استراحت داري تا از اين فشار روحي و رواني خارج بشي خواهر خوبم، يه استراحت درست و حسابي ، پس از سفر و دوري نگران و ناراحت نباش ، هر جا كه مي ري در پناه حق باشي اميدوارم بتوني با توكل به خدا بدون و فشار و استرس روحيه مناسب رو براي طي كردن و ادامه مسير موفقيتهات به دست بياري !! من مطمئنم با تلاشت به تمام خواسته هات خواهي رسيد !
موفقيت و سلامتي شما و ساير دوستان عزيز رو آرزومندم ما رو هم از دعاي خيرتون بي نصيب نزاريد !
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
به خاطر فوت مادربزرگم و رسمی که داریم یه نیم ساعت دیگه باید بریم خونه مادربزرگم و از اونجا من میرم فرودگاه یعنی از نیم ساعت دیگه نمی تونم تنها باشم و به این تالار سر بزنم
توی این مدت خیلی از این تالار استفاده کردم خیلی چیزا رو یاد گرفتم بعضی چیزا رو که فراموش کرده بودم به یاد اوردم با کسانی آشنا شدم که نازنین بودن و دوست داشتنی جای خوبی بود برای درد دل کردن برای حرف زدن حتی برای شنیدن فضای خوبی بود
اگه از فعل بود استفاده می کنم به این خاطره که زمان برگشتنم معلوم نیست و شرایطم توی اونجا معلوم نیست نمی دونم می تونم اونجا به این تالار دسترسی پیدا کنم یا نه ولی خیلی دلم برای شما و اینجا تنگ میشه
سال تحویل فراموشم نکنید
همتون رو دوست دارم
خداحافظ
خداحافظ
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام قلب سپيد جان
تعطيلات عيد هم كه تموم شد ! شما هنوز نيومدي ؟؟
سال نو مبارك
منتظرتون هستيم :72:
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام
به خدا توکل کن. اینو بخون:
http://www.hamdardi.net/thread-7137-post-75367.html#pid75367
موفق و شاد باشید.
یاعلی:72:
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام
من نیمه شب پنجشنبه اومدم تهران
خوشحالم که برگشتم ولی ناراحت از اینکه یه هفته بیشتر اینجا نیستم و باید برگردم ولی این بار برای همیشه می رم
پذیرشم رو انجام دادم و اونجا اقامت تحصیلی گرفتم خانواده ام با زندگی من اونجا موافقن
با اینکه از لحاظ روحی شرایط شروع یه رابطه رو ندارم ولی با مردی آشنا شدم که تا حدی شرایطش مثل منه!
فعلا با هم دوستیم و خانواده من هم خوشحال که دخترمون شاید بعد از این تجربه تلخ با این پسره ازدواج کنه!
اینایی که گفتم زیاد مهم نیست مهم اینکه من آروم شدم دیگه فک نمی کنم دنیا رو کولمه و باید یدک بکشمش تو سر بالایی! راحت نفس می کشم به آینده امیدوارم زندگیم به حالت روتین درامده
فقط یه سئوال من وقتی اونور بودم نمی تونستم توی تالار ثبت نام کنم چرا؟
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام دوست خوب مهربان هر جا ی هستی ارزوی سلامتی می کنم امیدوارم در تحصیل موفق باشید:72::72::72::72::72:
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
اميدوارم هميشه ، هر جا ، موفق و پيروز باشيد:72:
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
سلام خوش اومدي خانم قلب سپيد اين آهنگ رو يه بار واسه برگشتن خانم شاد گذاشتم الان هم تشريف فرمايي شما :72:
<center>
<embed pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" src="http://tiktik1.persiangig.com/web%20audio/test/jamshiwelcome.swf" width=1 height=1 type="application/x-shockwave-flash" swliveconnect="true"></embed>
RE: رفتنم با اجباره برگشتنم با ... !
ممنون از این استقبال گرم و زیباتون :43:
اشکم درومد
یه دنیا ممنون :72::72::72::72::72::72::72::72:
فک نمی کردم اینقدر نگرانم باشید
من زیاد ایران نیستم همونطور که گفتم پذیرش گرفتم و راهی هستم ولی این بار فرار نیست دارم میرم که وقتی برگشتم به خودم ببالم هم برای خودم مفید باشم هم برای بقیه دوستان
این خانه دل واقعا برای من خانه دل بود
فک نمی کردم روزی دوستانی داشته باشم که اینقدر عزیز باشند که جای خانواده ام رو برام بگیرن و بتونن عزیزانم باشن
نزدیکتر از نزدیکانم
دوستتون دارم
آرمان جان این آهنگ رو خیلی دوست دارم و واقعا سورپرایزم کردی
ممنون