:16:
کلاغها را خواب کن
بهار خودش خواهد آمد
فقط یادت باشد
عروس که شدی
عروسکها را دعا کن
نمایش نسخه قابل چاپ
:16:
کلاغها را خواب کن
بهار خودش خواهد آمد
فقط یادت باشد
عروس که شدی
عروسکها را دعا کن
دلتنگی های آدمی را باد چون ترانه ای می خواند
رؤ یاهایش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد
و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند
سکوت سرشار از حرفهای نگفته است
از حرکات نا کرده
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من........:228::72:
سلام آتنا جون ..:72:
کاش این اشعار رو توی تاپیک اشعار برگزیده می ذاشتی!!
فکر کنم اشعار دوره عاشقی هم جزئ اشعار برگزیدست!!:43:نیست؟؟
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب:228:
بوسه یعنی خلسه در اعماق شب
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق
بوسه یعنی آتش و گرمای تب
بوسه یعنی لذت از دلدادگی
لذت از دیوانگی لذت ز شب
بوسه یعنی حس طعم خوب عشق
سادگی طعم شیرینی به رنگ
بوسه آغازی برای ما شدن
لحظهای با دلبری تنها شدن
بوسه سرفصل كتاب عاشقی
بوسه رمز وارد دلها شدن
بوسه آتش میزند بر جسم و جان
بوسه یعنی عشق من با من بمان
شرم در دلدادگی بیمعنی است
بوسه بر میدارد این شرم از میان
طعم شیرین عسل از بوسه است
پاسخ هر بوسهای یك بوسه است
بهترین هدیه پس از یك انتظار
بشنوید از من فقط یك بوسه است
بوسه را تكرار میباید نمود
بوسه یعنی عشق و آواز و سرود
بوسه یعنی وصل جانها از دو لب
بوسه یعنی پر زدن یعنی صعود:46:
با سلام به آقا عرفان
از پیشنهادتون ممنونم. اما فکر می کنم مضمون همه اشعار برگزیده عشق و دلتنگی نباشه... باز هم اگه شما و دوستان نظرشون اینه که یه تاپیک اضافیه می تونم اونو تو همون اشعار برگزیده بیارم.
من در این تاریکی
چشم خود را به لب قاصدکی دوخته ام
من در این ظلمت
میل زیادی به شنیدن دارم
دوست دارم سخن قاصدک تنها را گوش کنم.
قاصدک می گوید:
خبری از تو برایم دارد
او تو را در کنار گل مریم دیده
و برای دل من
بوی دل آویز تو را آورده
مژده ام می دهد ای دوست که خواهی آمد
من در این تاریکی منتظرم تا بیایی
و از این پس
تا شکوفایی گلهای بهاری صبر خواهم کرد.
مي روم شايد فراموشت کنم
با فراموشي هم آغوشت کنم
مي روم از رفتن من شاد باش
از عذاب ديدنم آزاد باش
گرچه تو تنها تر از من مي روي
آرزو دارم ولي عاشق شوي
آرزو دارم بفهمي درد را
تلخي برخوردهاي سرد را
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن
براي خواندن ادامه شعر لطفا اينجا را كليك كنيد
سلام
به نظرم بعضی اشعار می تونه در یک شرایط به ما آسیب برسونه...
دوست دارم بدون توضیحات بیشتر نظر شما دوستان را بدونم
سلام
بنده هم با نظر آقاي سنگ تراشان كاملا موافقم.
با سلام. در مورد صحبت آقای سنگ تراشان باید بگم بیشتر این اشعار باعث میشن فرد در خودش فرو بره. مضمون این شعرها رو در مورد خودش صادق فکر کنه و هر ناکامی در عشق رو با خواندن یه بیت شعر که در رابطه با بی وفاییه صد برابر بدتر برای خودش فرض کنه. خلاصه اینکه خیلی افسرده بشه و اصولاً خودش رو سراینده این شعرها فرض میکنه و طرف رو لیلی.... با خوندن اشعار عاشقونه فرد به طرز اغراق آمیزی زندگی رو از دست رفته و آمال رو دست نیافتنی تصور میکنه. باید یادآور بشم اینایی که گفتم از اثرات برخی از اشعار عاشقانه و بعضاً با مضمون بی وفاییه.
فقط یه سؤال از آقای سنگ تراشان:
به علت تغییر نام تاپیک آیا دیگه اشعار دوره عاشقی رو توش نیاریم؟
آه ای دل غمگین، که به این روز فکندت؟
فریاد که از یاد برفت آنهمه پندت
ای مرغک سرگشته، کدامین هوس آموز
بی بال و پرت دید و چنین بست به بندت؟
ای آهوی تنهای گریزان و پریشان
خون می چکد از حلقه پیمان کمندت
ای جام بهم ریخته صد بار نگفتم
با سنگدلان یار مشو؟ می شکنندت
..................................ارزانتر از این درس محبت ندهندت
من به دنبال دلی می گردم
که پر از عشق و سخاوت باشد
که پر از حرف نگفته
که برای دو کبوتر شاید
لانه ای از سر ایمان باشد
من به دنبال دلی می گردم
که نگوید: ای کاش
که نگوید: ای وای
که نگوید: ای داد
من در این جست وجوهای بی حاصل
دل پر درد کسی را دیدم
من دلی را دیدم
تیک تیک کرده بجای ضزبان
من دلی را دیدم
که درونش همه زرد
و هوایش همه سرد
من دلی را دیدم یخ زده بود
من دلی را دیدم بارانی
من حیاطی دیدم در باغچه اش
جای گلها همه خار
من کتابی دیدم
واژه هایش همه خون
من درختی دیدم
شاخه هایش همه تیغ
من گلی را دیدم
داغدار چمن باغچه بود
من دگر شاید نگردم پی دل
توی این دنیای پر از ماتم و غم
من دگر شاید توی دنیای دگر
در پی یک دل بی غم باشم.....
كنار آشنايي تو آشيانه مي كنم
فضاي آشيانه را پر از ترانه ميكنم
كسي سؤال ميكند براي چه زنده اي ومن
براي زندگي تو را ،فقط تو را بهانه ميكنم:122: