مطرح کردن به خانواده (مادرم)
سلام به همگی...
من 23 سالممه و عاشق دختری شدم که یکسالکوچیکتره و 1سالو 6ماهه که با هم آشنا شدیم.کوچکترین اعتقادی به رابطه دختر پسری و دوستی ندارم و نداشتم الانم اگه ارتباطی دارم اگه تعریف نباشه مطمئنم پاکه.تعریف بسه!:72::72::72:
همون 1سال و 6 ماهه پیش قرار شد هر چه زوتر برم خاستگاریش ولی خب مشکلای زیادی این اجازه رو بهم نداد.اوایل خیلی گله میکرد که چرا نمیرم به خاستگاریش اما بعدها با آشنایی بیشتر با مشکلاتمون خیلی کم شد.
من پدرم فوت شده و باهاش که صحبت کردم قبول کرد تا با مادرم برای مدتی مشترک زندگی کنیم تو یه آپارتمان و قبول کرد چون خیلی بدم میاد اول زندگیم تو خونه استیجاری باشم خونم رنگین تر از بقیه نیس ولی یه اخلاقی دارم خوشم نمیاد وقتی نیستم صابخونه بیاد درمو که زنم تنهاست بزنه واسه کرایه و هزارتا مشکل دیگه.از طرفی مادرمم میشناسم و چون تک پسرم و 4تا خاهر دارم جونشون واسه عروسشون میره.ماشین شخصی دارم اما این وسط تنها مشکل من کاره .
کار واسم زیاده اما کار دولتی و با یه حقوق ثابت رو تضمین کننده آینده خانوادم میدونم از طرفی دیگه طاقت دوریشو ندارم دلم میخاد برم خاستگاریش یا حتی به مادرم مطرح کنم آخه نمیدونن آخه همچین مسائلی تا به حال واسم پیش نیومده و شرایط خاص عقیده خانوادگی وطرح کردن رو واسم سخت کرده.
من 2تا خاهرم که هر دو تو سن ازدواج و بالای 20سال هستن هنوز تو خونه ان بنابراین با این مشکله من هم کنار اومده قبول کرده تا رفتن خاهرام نامزد بمونیمخدایش خیلی خانومه و دلم میخاد بگم باتمام وجودم میپرستمش.
اون میگه مهم نیس با مادرت مطرح کن و بیا پدرم مشکلی تا پیدا کردن کار نداره که نامزد بمونیم خدایشم پدرش خیلی فهمیدس.و الان 3ماهه ماجرای مارو میدونه و منو هم چند بار دیده و خیلی زاد ازم خوشش اومده.(بازم تعریف !)
مادرش از همون اول خبر داشت و اونم به قول خدشون عاشقه پایبندیم به اعتقاداتم و اینکه تاحالا با کسی نبودم شده بود..
ما حتی 6 ماه تو شرکتی که را انداخته بودم با یکی از دوستان باهام کار میکرد و این نشونه اعتماد مادرشه اما بنا به دلایلی ورشکست شدیم و خیلی ضربه خردم.
حالا پیدا کردن یه کار زیاد سخت نیس چون 2-3 سال باز وقت دارم واسه جمع کردن خرج عروسی اما دوس دارم تا قبله عید مطرحش کنم چون واقعا دارم از دوریش رنج میکشم بااینکه هر لحظه دلم بخاد میتونم ببینمش اما دلم نومیخاد 1ثانیه مهربونیش و خانمومیشو بسازیش جای دیگه و خونه پدرش باشه.
از اینور یکیاز خاهرام که 1سالی هست که ازدواج کرده با سوتی هایی که دادم مثلا تو جمع یکبار به جاب عباس که اسمه دامادمونه اسمه اونو صدا زدم که کلی تابلو شد حتی پیشه مادرم که به روش نیاورد.
حالا این خاهرم بیشتره همه به من تیکه میندازه و هی مثلا میگه حاله اون دختری که داره لیسانس میگیره چه طوره(آخه قبلا واسه آماده شدن یه تیکه هایی مینداختم تو خونه)من که اصلا حیایه گفتن به مادرم رو ندارم لطفا نگین عاشق نیسو بی جر بزسو از ای حرفا نه ولی باور کنین شرایط خاصی دارم ولی میتونم به خاهرم بگم که واسطه بشه
(وای چه قد شدددددددددددد توضیحم)
چیزی دیگه به ذهنم نمیرسه لطفا راهنماییم کنید
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
سلام بر دوست عزیز...خوش آمدید به تالار همدردی.
تا به حال فکر کرده ای که اگر خدایی نکرده بعد از نامزدی شما باز هم کار پیدا نکردید آیا دختر خانوم حاضرند این شرایط را تحمل کنند.....دوم اینکه آیا می توانید در این مدت بی کاری مخارج خود و او را تامین کنید...سوم اینکه ایا فکر نمی کنید بهتر باشد کمی صبر کنید تا خواهرانتان به خانه بخت بروند....اطمینان داشته باشید اگر او شما را دوست داشته باشد صبر می کند.
اما اگر همه جوانب را سنجیده اید و تمام مشکلاتی وجود دارد را با دختر خانوم مطرح کرده اید و او هم راضی هست......عیبب ندارد انشاالله مبارک است....اما من باز هم توصیه می کنم کمی صبر کنید. موفق باشید
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
اول ممنون از توجهتون و پاسخی که دادین
در مورد مخارج 2مورد رو اطمینان دارم اول اینکه فوق العاده دختری هست که شرایطمو درک میکنه دوم اینکه گفتم ماشین دارم حداقلش تا وقت جور شدن کار واسه اینکه مشکلی نباشه میشه باهاش کار کرد شرایط مادی خانوادمم خوب هست.
در مورد خاهرامم اینکه : خب باهم توافق کردیم و میدونم که برای خانواده اون هم تا جایی که میدونم تا 2سال لااقر امادگی راه انداختن دخترشون رو ندارن در ضمن ایشون 8ماه دیگه درس میخونن
بنا به تخصص هایی که دارم 100%مطوئنم اونور سال کار خوبی پیدا میکنم حتی قوله کار رسمی تو اداره برق رو هم گرفتم اما چه طور با خانواده مطرح کنم
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
سلام
دوست من مطرح کردنش که مشکلی نیست . یه روز که با مادرتون تنها شدید . قضیه رو بهش بگو . من خودم توی این مساله مشکل داشتم ولی وقتی گفتم بعد از یه زمان کوتاهی برام صحبت در این باره عادی شد .
یکی از فاکتور مهم برای کسی که میخواد ازدواج کنه توانایی برقراری خوب و صحیح رابطه با دیگران هست .
موفق باشید .
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
دیگران که میگن تو روابطم باهاشون عالیم حتی سرپرست 4تا بازاریاب هم بودم تو شرکتی که داشتیم
اما
خب یه جور حیای وحشتناک وجود داره که نمیدونم تا تجربه نکرده باشین منم نمیتونم توضیح بدم 2-3 بار تو ماشین که تنها بودیم خاستم بگم هر بار انگار دهنم قفل میکرد حتی نزدیک بود تصادف کنم.
نمیخام ادای عاشقارو در بیارم اما دل تو دلم نیس اونم اینجوریه شایدم بالاتر اما چاره ای نداره .
فقط اینقدری از حیام بگم موقعی که باهاش آشنا شدم وقتی باهم مثلا پیتزا یا چیزی واسه ناهار میخردیم تا 2هفته بیشتر یکی 2 ثانیه نمیتونستم نگاش کنم...
شما نمیدونین چه قد بسازه و شرایطمو قبول کرده نه به ظور و اکراه بلکه درکم کرده اما مطرح کردنش به مادرم سخته هر چند میدونم عشق آسون وجود نداره امید به اینه که مطمئنم خانوادش باهام موافقن
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
راستی ممنون از
digitalman و نقاب جان
فکرشم نمیکردم به این سرعت جواب ببینم آرامش نسبی خاصی تو وجودم اومده واقعا ممنون و موفق باشید
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط 1315
دیگران که میگن تو روابطم باهاشون عالیم حتی سرپرست 4تا بازاریاب هم بودم تو شرکتی که داشتیم
اما
خب یه جور حیای وحشتناک وجود داره که نمیدونم تا تجربه نکرده باشین منم نمیتونم توضیح بدم 2-3 بار تو ماشین که تنها بودیم خاستم بگم هر بار انگار دهنم قفل میکرد حتی نزدیک بود تصادف کنم.
نمیخام ادای عاشقارو در بیارم اما دل تو دلم نیس اونم اینجوریه شایدم بالاتر اما چاره ای نداره .
فقط اینقدری از حیام بگم موقعی که باهاش آشنا شدم وقتی باهم مثلا پیتزا یا چیزی واسه ناهار میخردیم تا 2هفته بیشتر یکی 2 ثانیه نمیتونستم نگاش کنم...
شما نمیدونین چه قد بسازه و شرایطمو قبول کرده نه به ظور و اکراه بلکه درکم کرده اما مطرح کردنش به مادرم سخته هر چند میدونم عشق آسون وجود نداره امید به اینه که مطمئنم خانوادش باهام موافقن
من همین دو ماه پیش تجربه کردم .
سخت نیست شما فقط حرفتو آماده کن یه روز که تو خونه فرصتش پیش اومد در عرض یک دقیقه موضوع را بگو .
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
دوست عزیزم.....ببینید احساس شما را می توانم درک کنم....هم حس شما را به همسر آینده خود و هم حس شما را نسبت به دودل بودن در مورد مطرح کردن موضوع به مادرتان.(خجالت)
اما دوست گرامی مطرح کردن این موضوع از جانب شما باید مرحله به مرحله پیش رود و در واقع به سرعت سر اصل موضوع نروید در این صورت هم بیان مسله برای شما آسان خواهد بود و هم فرصت کافی را به مادرتان خواهید داد تا کمی تفکر کند.......
امیدوارم همیشه در این حال باشی....تعجب نکن از این حرفم چون این حالت(حیا و کمی با حجب بودن نسبت به او و مطرح کردن موضوع) یکی از بهترین و زیباترین حالت های زندگی یک فرد است. موفق باشید و برای هر دوی تان آرزوی خوشبختی دارم
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
همین دیگه ...
شرایط به شما اجازه داد
و گفتین
اما چون میذونم و امتحان کردم انگار زبونم بسته میشه از طریقه خاهرم میترسم بگم مادرم نارحت بشه چون تکپسرم شاید انتظار داشته باشن اولین نفر باشه
شما میتونید دقییقا باچی شروع کردین و ادامه دادین هر چند باز نمیتونم حیام جلو مادرم زیاده خدمم ناراحتم ولی خب چی کارش میشه کرد خانواده بسته ای داشتم باز الان خیلی بهتر شده
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
نقاب جان به نظرتون موافقم اما سخته یه حالت خاصیه فکرشم نمیکردم دیگه اینقدر سخت باشه
فکر کنم با خاهرم مطرح کنم راحتر باشه میتونم اما نتیجه و مسیرش طولانی تره
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
سلام همراه جدید!
ضمن خوش آمد گوئی من یه سوالی دارم .با توجه به اینکه میگید تک پسرید و پدر خدا بیامرزتون هم به رحمت خدا رفتن احتمالا باید رابطه خوبی با مادرتون داشته باشید ,پس چطوریه که هنوز نمی تونید موضوعی به این هضم شدگی و مطمئنی رو(با توجه به اینکه گفتین خانواده اون دختر هم از این موضوع با خبرن )با ایشون در میون بگذارید؟
کلا روابط خانوادگیتون و بخصوص با مادرتون چطوری هستین؟یه کم بیشتر توضیح بدین لطفا
ممنون و موفق باشید!
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
سلام به نظر من وقتی خواستین مطرح کنید به این صورت نباشه که یعنی شما پسندیدین و مادرتون احساس کنه فقط باید بره برای مراسم رسمی به نظرم طوری مطرحش کن که احساس کنه شما هنوز تصمیمت قطعی نیست چون منتظر بودی تا مادرتون هم ایشونو ببینن و نظر مادر تون هم بدونید و پسند ایشون براتون خیلی مهمه.... میدونید مادر ها کمی دلشون نازکه مخصوصا برای تک پسراشون کلی آرزو دارن دوست دارن(البته بعضیاشون) که پسرشون بگه مادر اگه تو بپسندیش منم میخوامش!یعنی بگید به طرف مقابل گفتم که نظر مادرم خیلی مهمه باید مادرم هم شما رو بپسنده(البته تا حدی باید این شکلی باشه ولی خوب مادر ها دوست دارند خودشون انتخاب کننده باشن و پسر شون بپسنده نه بلعکسش!)
به نظر من اگه خیلی خجالتی هستین در ابتدا طوری صحبت نکنید که ماجرا برای خود شماست یعنی به شکلی بیان کنید که انگار برای دوست شما اتفاق افتاده و می خواد با مادرش صحبت کنه اما خجالت میکشه ببینید نظر مادرتون چیه؟ بعدش کم کم ماجرا رو تعریف کنید انشا الله موفق میشید.
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
بازم ممنون از توجهتون
اینکه یه جوه سنگین هست از بچگی تو خونمون بدشم من 4تا خاهر دارم نسبت اپسر به 4 تا دختر چه جوریه!
یه کم سخت واسم توضیح دادن اما میگم :
الان بیشتر از 2ساله که مرد خونه ام بعد از پدر و اینکه دلم میخاس اول خاهرام ازدواج کنن بعد هر وقت حسابی گیر دادن ازدواج کنن چون از اون دست آدمام که بی عشق دم به تله نمیدن چه میدونم مثلا 35 تا 40 ستالگی
ولی خب با دیدن اون همه معادله هام بهم ریخت چون احساس میکنم خدا یکی از فرشته هاشو به یه زمینی داده
یه توضیحه مهمه که بگم شدیدان مادرمو دوس دارم دلم نمیخاد فکر کنه انتخاب ازش گرفتم هرچند میدونم تا 100ساله دیگم تو گوشش بخونی از فامیل دختر بگیر نیست
راستی یه مشکلی که هست جوری نقشه کشیدم تا نفهمن ما دوست بودیم (که واقعا نبودیم) میخام بگم از استادام اونو واسه کاروزی پیشم فرستاد کمکش کنم.
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)
یه کم سخت واسم توضیح دادن اما میگم :
الان بیشتر از 2ساله که مرد خونه ام بعد از پدر و اینکه دلم میخاس اول خاهرام ازدواج کنن بعد هر وقت حسابی گیر دادن ازدواج کنن چون از اون دست آدمام که بی عشق دم به تله نمیدن چه میدونم مثلا 35 تا 40 ستالگی
ولی خب با دیدن اون همه معادله هام بهم ریخت چون احساس میکنم خدا یکی از فرشته هاشو به یه زمینی داده
یه توضیحه مهمه که بگم شدیدان مادرمو دوس دارم دلم نمیخاد فکر کنه انتخاب ازش گرفتم هرچند میدونم تا 100ساله دیگم تو گوشش بخونی از فامیل دختر بگیر نیست
راستی یه مشکلی که هست جوری نقشه کشیدم تا نفهمن ما دوست بودیم (که واقعا نبودیم) میخام بگم از استادام اونو واسه کاروزی پیشم فرستاد کمکش کنم.
RE: مطرح کردن به خانواده (مادرم)