تورو خدا کمکم کنید" مخالفت خانواده با ازدواج با دختر همسایه"

سلام دوستان من مدت 7 سال است که با دختر همسایه مان رابطه دوستی دارم فقط به قصد ازدواج اما مادر من مخالف میکنه چون از رابطه ما باخبر شده و یک تماس تلفنی نصیحت آمیز هم با دختر مورد علاقه من داشت.. اونم فقط به خاطر اینکه مادرم اعتقاد داره که عروس من نباید قبل از ازدواج با پسرم رباطه داشته باشه..یعنی مادرم مخالف اینه که زن من قبلا دوست دختر من بوده باشه ..دختره هم از همه نظر مورد تایید منه،یعنی خیلی از خصوصیات یک زن خوب رو داره اما مادرم به اون دلیل که گفتم مخالفه.....کمکم کنید چه طور مادرمو راضی کنم

سلام
میشه کمی بیشتر از وضعیت خودتون و اون خانم بگید . مثلا از سن و سال و وضعیت فرهنگی و مذهبی خانواده ها و ...
آیا شما به مادرتون توضیح دادید که رابطتون برای ازدواج بوده .

شما باید به مادرتون بگید اگراز نظرش دختری که با پسری قبل از ازدواج ارتباط داشته بد پس پسر خودش هم که قبل از ازدواج با دختری بوده بد و بنابراین نباید چنین فکری رو در مورد اون دختر بکنه

سلام دوستان من 7 سال پيش به خاطر علاقه اي كه به دختر همسايه پيدا كردم باهم دوست شديم و رابطه ما جز براي ازدواج نبوده اما تو سال دوم رابطه ما مادرم از رابطه ي ما باخبر شد.مادرم هيچي به روي من نياورد.يك روز كه همه خانواده تو خانه بودن دختره زنگ زد مادرم برداشت و اون سريع قطع كرد،مادرم هم بلافاصله بهش زنگ زد و چندتا حرف آبدار(بي ادبي نه ) نثارش كرد بعداز يه مدت كه مادرم جواب سلامشو تو كوچه نميداد ، دختره با مادرم تماس ميگيره و ميگه ما همديگرو دوست داريم و قصدمون ازدواجه و...، اما مادرم ميگه پسر من هنوز بچه تشريف داره و اين حرفا زوده و توهم بهتره سنگين رفتار كني و ....ازاين حرفاي نصيحت وار...الان من موندم چيكار كنم مادرم ميگه ممكن نيست قبول كنم كه عروسم قبلا دوست دختر پسرم بوده باشه به خاطر همين با ازدواج من با عشقم مخالفه فقط به اين دليل كه اون دوست نداره من با زن آينده خودم قبلا رابطه دوستي داشته باشم..حالا شما ميگيد من چيكار كنم يه راه حلي پيش پاي من بذاريد..
من 23 سالمه فوق ديپلم گرفتم ،سربازي هم تمام كردم و دنبال كار ميگردم خانواده من نظامي هستند و از لحاظ مذهبي هم در حد متوسط هستيم ،خشكه مذهب نيستيم،از لحاظ مالي هم در حد متوسط هستيم..
اما دختر مورد علاقه من 19 سالشه فعلا دانشجو تشريف داره،دختره خودش مذهبي اما خانوادش خيلي مذهبي نيستن البته پدر اون هم نظامي بوده و از لحاظ مالي تقريبا به هم شبيه هستيم
چون فعلا شرايط ازدواج ما فراهم نيست هنوز در اين زمينه اقدام نكرديم اما من خودم چند باري غير مستقيم با مادرم درباره زن آينده خودم حرف زدم اما اسم طرف رو نياوردم ..در حدي حرف زديم كه به مادرم بفهمونم من با هركسي ازدواج كنم بايد قبلش يه مدتي باهاش رابطه داشته باشم يا نامزد كنيم اگه تو اين دوران با هم تفاهم داشتيم با هم ازدواج ميكنيم..البته ميدونم نوع مسايل در دوستي با ازدواج فرق ميكنه اما اين دختر شرايطي كه من از يه دختر انتظار دارم داره درضمن من ميخوام عاقلانه با اين دختر ازدواج كنم بدون اينكه خانوادهامون بخاطر اين مسئله از ما ناراضي باشن....
حالا تورخدا كمكم كنيد چطور مادرمو راضي كنم....

دوستان تورو خدا این متن رو میخونید همین جوری نرید یه راهنمایی بکنید خیلی به راهنمایی نیاز دارم بگید من چه کار بکنم مادرم راضی بشه:203::203::203::203::203::203::203::203::203 ::203:

سلام
دوست من ما نمیتونیم کمک زیادی به شما کنیم . شما مادر خودتون را بهتر میشناسید و باید سعی کنید تا با صحبت اونو راضی کنید . بهترین راه اینه که سعی کنید یه مدت صمیمی تر بشید و بعد دوباره آروم آروم این موضوع را مطرح کنید اونهم در نهایت احترام و ازش بخواهید که خودش با اون خانم صحبت کنه و بشناستش .
موفق باشید

همین بچه ها.....اگه بتونید بیشترکمک کنید ممنون میشم

سلام
حرف چه كسي بيشتر از همه توي خونه تون خريدار داره ؟ يعني كي حرف آخر رو ميزنه ؟ مادرتون يا پدرتون ؟ اگه پدرتون باشه ، ميتونين باهاشون صحبت كنين و راضيشون كنين و راضي كردن مادرتون رو بسپارين به ايشون ولي اگه مادرتونه من فكر نميكنم اين راه بتونه جواب بده !!!!
آيا شما همه ي تلاشتون رو براي راضي كردن مادرتون كردين ؟ شما مطمئنين كه دليل مخالفت مادرتون فقط دوست بودنتونه يا چيز ديگه اي هم هست ؟ و سوال مهمتر : آيا مطمئنين كه اين دختر همونيه كه شما ميخواين يا به صرف قول ازدواج يا عادت كردن ياحتي دوست داشتن ميخواين باهاش ازدواج كنين ؟
آيا به سرنگرفتن اين وصلت فكر كردين ؟ حرفاتون رو با هم (يعني با اون دختر ) زدين كه اگه نشد چي كار كنين ؟ آيا بحث آبروي اون دختر هم درميونه ؟ يعني همه جريان شما رو ميدونن ؟ منظوري از اين حرفم ندارم و پيشنهاد هم نميدم ولي آيا به ازدواج با وجود مخالفت مادرتون هم فكر كردين ؟ يعني ميشه ؟؟

roya.b عزیز
حرف اول و آخر خونه ما مادرم میزنه...دلیل مخالفت هم همینه که گفتم چیز دیگری نیست...دلیلش الکیه..این دختر همونیه که من میخوام اوایل بحث علاقه در کار نبود یه دوستی بود جهت آشنا شدن بعد از یه مدت نزدیک به 7 سال آشنایی خوبی از این دختر پیدا کردم حالا میخوام ازدواج کنیم مادرم هم اون اوایل دوستی از رابطه ما باخبر شد اما بعدش من پایه یه دختر دیگرو کشیدم وسط تا ذهن مادرم از روی این دختر پاک بشه یه جورایی شد...بحث آبروی این دختر در میان نیست فقط خونواده ی ما خبر دار شدن و کلی تو خونه حل شد مادرم با دختره حرف زد اون اوایل و گفت بهتره تمومش کنید ماهم ظاهری تمومش کردیم...من میخوام کاری کنم مادرم راضی بشه هرجور شده

سلام دوست عزیز
شما گفتید:

نقل قول:

---

من 7 سال پيش به خاطر علاقه اي كه به دختر همسايه پيدا كردم باهم دوست شديم و رابطه ما جز براي ازدواج نبوده ....من 23 سالمه فوق ديپلم گرفتم ،سربازي هم تمام كردم و دنبال كار ميگردم .....دختر مورد علاقه من 19 سالشه فعلا دانشجو تشريف داره...

---

شما وقتی به این خانم علاقه مند شدین که تنها 16 سال داشتین و او خانم هم 12 سال. مطمئن هستید که علاقه ای که حال به اون خانم دارید با دوست داشتن دوران نوجوانی تون فرق داره؟آیا شما و اون خانم به دلیل این که همسایه هم بودبن، زیاد همدیگه رو می دیدید، رابطتون هم که فکر میکنم خیلی صمییمی بوده، دوست داشتنتون تبدیل به عادت نشده؟
یه صحبت های roya.b توجه کنید:

نقل قول:

---

آيا مطمئنين كه اين دختر همونيه كه شما ميخواين يا به صرف قول ازدواج يا عادت كردن ياحتي دوست داشتن ميخواين باهاش ازدواج كنين ؟...

---

زندگی با بازی های دوران نوجوانی خیلی فرق داره.
از حرفام ناراحت نشید، دوستان همه نظرات خوبی دادن ، من خاستم از یه زاویه دیگه هم به موضوع نگاه کنی، پسر تصمیمه بزرگه داری میگیری.
به نظر من کمی صبر کن ، زمان بده،یه مدتی بهش فکر نکن ببین چی میشه.شما ها هنوز خیلی وقت دارین.سن اون خانم هم اون قدر نیست که نگران باشه از دستت بپره. اگه خاستگارم براش بیاد اگه تورو دوست داشته باشه صبر میکنه ( چون از علاقه تو باخبره).نمیگم فراموشش کن، فقط کمی زمان بده.کار پیدا کن ، به خودت برس، کمی به استقلال مال برس،موقعیت خودت رو از خاستگارای احتمالی بالتر ببر، بهتر از بهتر شو.
ایجا رو برو بخون:
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=6460
من هم تو 21 سالگی به دختر همسایمون علاقه مند شدم ، الان 25 سالمه ... ( خودت برو داستانم رو بخون)

تازه یه مشکل دیگه به مشکلاتم اضافه شده خانواده دختره هم از رابطه ما باخبر شدند
مادر دختره زیاد با من موافق نیست ،پدرش هنوز در مورد من نظری نداره "زیاد از من بدش نمیاد"
این هم به مشکلاتم اضافه شد