اعتماد بنفس کاذب

سلام دوستای خوبم
میخاستم ببینم به نظر شما طرز برخورد با آدمایی که اعتماد به نفس کاذب دارند چیه ؟ خواهر شوهر من خانمی است 50 ساله که خودش را در همه چیز خبره و استاد میداند و همه را ابله و نادان
مثلا در زمینه سیاست، مذاهب، تحصیلات، تربیت فرزند، زیبایی، رفتار اجتماعی، و..... بطوری که احساس میکنم داره تو زندگی همه و من مداخله میکنه. وقتی سر یک موضوع نظرتو میدی اینقدر توضیحات بی منطق(اینو همه میگند) میده که آدمو کلافه میکنه اگه مخالفت کنی هم عصبانی میشه و صداشو بالا میبره.
لطفا بگید باهاش باید چطوری برخورد کنم؟

بنظر من بهترین کار اینه که زیاد باهاش بحث نکنید .
انگلیسیها میگن بهترین راه پیروز شدن در یک بحث وارد نشدن به اون هست .

سلام ویونا جونم. خب بی تفاوت باش. بگذار هر طور می خواد رفتار کنه.
آخه عوض کردن دیگران خیلی سخته، و ممکنه رفتاره خیلی ها مطابق میل ما نباشه، و خصوصا اینکه گفتید سنشونم بالاست پس باید احترامشونم داشته باشید به نظر من بهترین راه تحمل کردن و اینکه زیاد باهاشون بحث نکنید.
موفق باشی عزیزم.

آخه شما میگید بحث نکنیم اما اون همش میخاد به ما اموزش بده که چی کار باید کرد و نکرد. البته همه ازش مینالند فقط من نیستم اما خب به هر حال توی صحبت ها یه چیزی گفته میشه که این خانم اظهار نظر کنه وقتی آقایون در مورد سیاست، وام، کار و... حرف میزنند ایشون میره با صدای بلندی اضهار فضل میکنه جوری حرف میزنه کهانگار بقیه خانمها حالیشون نیست واقعا آدمو کلافه میکنه

سلام
همه این کارها برای جلب توجه هست. هر جبهه موافق یا مخالفی هم که علیه یا بر له سخنان اوشون بگیرید براشون به این مفهومه که مورد توجه واقع شده اند. راحت ترین راه برای نابودی چنین خوی زشتی، بی اهمیتی و بی تفاوتیه به اونه. زمانی که داره اظهار فضل می کنه، شما با رفتارتون خیلی رک و راحت بهش نشون بدین که این جریان اصلا مورد توجه شما نیست. اما هروقت می بینید خودشه، یعنی خود واقعیشه، بهش توجه کنید و باهاش هم کلام بشین.
معنی شعر مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد اینه، نه اینکه بشینی و گوش کنی تا مغزت ریش ریش بشه!
اظهار توجه و بی توجهیتون رو در برابر رفتارش نشون بدین. اون دنبال جلب توجه هست نه سلب توجه.
این نسخه هم گارانتی داره. عمل کنید بهش و خیالتون راحت باشه که به نتیجه مطلوب می رسین.
شاد باشید...

من هم یک عمه نابغه دارم ماشالله عقل کل است و دائما هم می خواهد همه را ادب کند و برجک پیر و جوان و بچه را نشانه می رود ، پیر و جوان همه از دستش شاکی هستند و البته فراری ولی من کاملا بی تفاوت هستم ولی هر جا هم ببینمش کلی بهش احترام می گذارم و سخت هم در آغوش می گیرمش و وقتی هم در فشانی می کند و اعتماد به نفس زیادی از ش طراوش کرد تنها سکوت می کنم .همین . بالاخره این تیپ آدمها هم جذابیتهای خودشان را دارند فقط اشکال در این است که خودشان خیلی رنج می کشند . اعتماد به نفسشان خیلی به درد خور نیست .

از راهنمایی های خوبتون ممنونم اما یه سوال دیگه دارم لطفا این مکالمات رو بخونید و بگید اگه شما بودید چی می گفتید و چکار می کردید؟
این خانم هر روز به من زنگ میزنه از بحث سر حرفای بحث بر انگیز دوری میکنم میپرسه
- خب چه خبرا؟
- هیچ خبری همه خوبیم
- در نهایت وای من امروز غذا فلان درست کردم شما چی؟
- فلان غذا
- وای شما میدونید با خوردن اینهمه غذای چرب 5/148 کیلو کالری وارد بدنتون کردید؟ امروز روزنامکه نوشته بود اگه این غذاها رو بخورید سرطانزاست
فردا به فرض:
- غذا چی خوردید؟
- بخارپز شده خوردیم
- وای اینهمه ذائقه تونو به بخارپز عادت ندید روزنامه نوشته بخار پز هم معده رو تنبل میکنه
پس فردا:
- غذا...؟
بیرون خوردیم
- وا مگه داداشم پولدار شده؟ غذای بیرون؟ می دونید روزنامه نوشته غذای بیرون حاوی انگلهایی است که الان اسمشونو یادم رفته اما اینها میرند توی روده به خون میرسند اونجا لانه گزینی میکنند حالت تب و لرز میارند و.....
شما چه برخوردی می کردید؟ آخه وقتی میپرسه دیگه از این حرف معمولی تر و مسخره تر چیزی هست ؟ چطوری سکوت کنم؟

ببخشید سرتونو درد آوردم

من الان این مکالمه را خوندم خندم گرفت . میدونم هر روز صبت کردن با همچین آدمی سخته ولی راهش اینه که ست نگیری و یک کاری کنی که زودتر تموم بشه مثلا وقتی گفت این غذا خوب نیست بگو بله درسته خوب نیست !

خیلی بانمک بود. شما هم فقط بخند. و توجهی نکن به این حرفها بگذار هر چی می خواد بگه
منم از این جور آدما دیدم اما باهاشون مشکل ندارم بعضی ها دوست دارن همیشه و همه جا نظر بدن من توجهی نمی کنم. بی تفاوت باشید.

عزیزم روحیه طناز داشته باش و دقیقا چیزی که اذیتت می کند را جوک کن و بخند و دلت برای یک همچین آدمهایی باید بسوزد . گفتم که خیلی گناه دارند .

سلام دوستای خوبم جای شما خالی دیشب توی مهمانی خواهرش اومد از وقتی اومد رفت بالای منبر که چنین و چنان مثلا شنیدید فلان قهرمان زورخانه بجنوردی امروز فوت کرده است. یکی پرسید اسمش چی بوده؟گفت نمی دونم.منم تا تونستم ازش فاصله گرفتم اما بالاخره آروم ننشست و چند تا اصل تربیت فرزند برام بیان کرد بعدم به برادرش گیر داد که چرا پولیورت مشکیه؟ مشکی رنگ مرده ای است چرا اینو خریدی؟(حالا جالب اینجاست که خودشم لباسش مشکی بود)در نهایت هم سر سن و سال با من دوباره بحث کرد حرف سن شد:
- گفتم من 20 سال از شما کوچکترم
- نخیر من 10 سال از تو بزرگترم
- آخه من متولد 58 ام شما 38
- نه اصلا یعنی تو 17 ساله شوهر کردی؟
این نمی دونم چه جوری حساب کرد که به این نتیجه رسید که من 17 ساله شوهر کردم یعنی اصلا ربطی به هم نداره.
بعدش خانم های مهمانی پشت سرش گفتند دیوانه است
جالبه نه؟

سلام ویونا جان
خانومی خیلی با مزه تعریف میکنی
عزیزم وقتی می بینی همه به چشم دیوانه بهش نگاه می کنن چرا خودتو اذیت می کنی اگه باهاش بحث کنی توهم میشی مثه اون بی خیال باش هرچی گفت بگو باشه بعد کاره خودتو بکن از قدیم گفتن جولب ابلهان خاموشی است اون بعد از 50 سال عوض نمی شه پس زیاد رو رفتار هاش ریز نشو خودت اذیت میشی
مراقب خودت باش
موفق باشی

سلام بچه ها میخواستم در ادامه یک سوال ازتون بپرسم:
شماها در مورد گروه اتصال که برای درامن بیماری ها است چیزی شنیدید؟آخه خواهرشوهرم جدیدا به اون گروه متصل شده و این روزها همش اطلاعات جدید از خودش بیرون میده که مثلا با اتصال به این گروه میخواهد سردرد 40 ساله اش را درمان کند! منم مخالفتم رو بهش اعلام کردم حالا داره به هر طریقی مارو توجیه میکنه
لطفا اگه اطلاعی دارید بهم بگید

ويوناي عزيز,خيلي برام جالبه كه شما در مورد اين گروه اطلاعي نداريد(دقيقامثل شخص خودم) ولي مخالفت خودتونو هم ابراز كرديد!پس اگر اشتباه نكنم بيشتر موضوع به كل كل با خواهر شوهرتون برميگرده تا بررسي اعتماد به نفس كاذب ايشون.
سربلند باشيد.

ببین عزیزم شماهم اگه این حرفها رو بشنوی ندانسته این گروه را رد میکنی
میگه:یکی از افراد گروه تب خال زده گفته احتمالا در بدن من تومورهای بدخیمی بوده که با عضو شدن و اتصال به گروه بصورت تب خال خودشو بروز داده. یا مثلا 5 دقیقه تنها در مورد اعضای بدنت فکر میکنی اونوقت آن اعضایی که درد دارند دردشون شدید میشه اما بعد خوب میشی! جالب اینجاست که مثلا دیروز میگفت سردردش خوب خوب شده اما دوباره امروز سردرد داشت! شما اگه این توضیحاتو بشنوید تایید میکنید؟

والله چه عرض كنم, فقط به نظرم يك بار كه پوچي حرفاي يه ادم برامون ثابت شد(همين حالت شما),وقت هدر دادن و فكر كردن به اين موضوع منطقي به نظر نميرسه و اتلاف وقت و انرزي با همه,شاد باشيد.

يادم رفت بگم مراقب باش كه اين حساسيتت كه گيريم منطقي هم باشه,ولي چون پاي خانواده شوهرت در ميونه رو رابطه شما دو نفر تاثير نذاره كه به مرور و متاسفانه اجتناب ناپذيره و واقعيتشو بخواي اصلا و ابدا ارزششو نداره,درست ميگم؟بذار با مشنگيش خوش باشه بابا,بيكاري؟
دوستدار شما.

خانم گل عزیزم مرسی از پاسخت اما خوشبختانه باید بگم شوهرم نظرش اینه که خواهرش مشکل داره اون حتی توی مهمانی ها اصلا با خواهرش وارد بحث نمیشه میگه خواهرم کاملا بی منطقه البته شوهرخواهرشم این موضوع را بارها گفته!

خب پس بابايه كف مرتب,پس اينجوري كه موضوع حله و دهن به دهن شدن باهاش واسه خودتم جلوه خوبي نداره,مرحبا به شوهرت,خوش باشيد.

مرسی عزیزم