لطفا بی تفاوت نگذرین

سلام برام مشکلی پیش اومده تو دانشگامون یه استادی هست هزار ماشاالله خیلی مهربون و مودبه طوری که تا حالا تو زندیگیم مهربونتر و مودبتر از اونو ندیدم من به تازگی خیلی تحت تاثیر این ویژگی قرار گرفتم طوری که اصلا کلاسش برام خسته کننده نیست اگر کلاسمون تعطیل بشه ناراحت میشم هی میخوام باهاش حرف بزنم و روزهایی که کلاس نداریم بهش فکر میکنم و در موردش خیال بافی میکنم و از این کار (فکر کردن بهش و خیال بلفی) لذت میبرم من ترم آخرم و از اینکه دانشگام داره تموم میشه خیلی ناراحتم اصلا به خودم میگم کسی بهتر ازاون وجود نداره انگار فوقالعاده خوب بودنش منو طلسم کرده مدام پیش خودم شخصیتشو تحسین میکنم یعنی ویژگیهاش منو وادار به تحسین میکنه حالا ممکنه بپرسین چرا ترم آخری اینجوری شدی باید بگم تا چند ماه قبل فکرو زندگیم پیش یه نفر دیگه بود و عاشق یه نفر دیگه بودم به تازگی از فکرش در اومدم و از زنگیم به کلی رفته اینم بگم این آقاهه همسن بابای منه و ممکنه به اندازه من که 22 سالمه بچه داشته منکه به ازدواج باهاش عمرا فک نمیکنم آخه ازذواج با اون چه معنی داره خلاصه دارم دیوونه میشم بنظرتون با این حس خاص چیه چیکار کنم جه جوری از دست این حس راحت خلاص بشم یا حداقل به حالت طبیعیش برسونم لطفا بی تفاوت نگذرین یه چیزی بگین

سلام دوست عزیز
شما یه جوری علاقه مند شدین و بیشتر فریفته شخصیت ایشان شدید.عقل سلیم میگه به عنوان یک الگو در زندگی خودتون هیچ وقت فراموشش نکنید و مثل خودش برخورد کنید وزیاد از جنبه احساسی به این موضوع نگاه نکنید تا درگیریتان بیشتر نشود.از خیالبافی هم اجتباب کنید.بیشتر در واقعیت سیر کنید.به عنوان استادی بهش نگاه کنید که در طول تحصیل درس زندگی ازش گرفتید.بعضی از انسانها آن قدر خوبن که بی اختیار به طرفشان جذب میشویم.

اگر تعریف درستی از علاقه و احترام و عشق داشته باشیم دچار اینجور مسائل نمی شویم عشق عالیترین احساس ومرتبه را دارد ولی ما سریع فکر میکنیم عاشقیم !شخصیت بعضی افراد احترام انگیز است یا خونگرم است ولی نباید فوری مارک عشق بزنیم ما در زندگی ورزشکاران یا هنرپیشگانی ببینیم که خیلی علاقه مند شویم یا برایمان محترم باشند ولی در مرتبه خود مورد احترام و علاقه هستند .اگر این حس درست مدیریت شود در جهت سازنده (بدون خیالپردازی )مثلا" درست را بهتر بخوانی وکارشناسی ارشد بروی وکنترل شده باشد بد نیست ولی اگر از زندگی عقب میاندازدت ومشگل درست میکند خوب نیست به هر حال در سنی هستید که با اطلاعاتی که از فرد مورد نظر دارید تصمیم درست را میگیرید (اگر با مشاور هم مشورت کنی بد نیست )موفق باشید

به نظراتتون علاقمندم لطفا نظراتتون رو بهم بگین

سلام.می تونین از استادتون خواهش کنین بعضی وقتها به دیدنش برین.وقتی می گین به ازدواج با اون فکر نمی کنین می تونین باهاش رواست باشین وبهش بگین که رفتارش شما رو تحت تاثیر قرار داده.شما که هیچ منظوری ندارین پس می تونین باهم دوستای خوبی باشین وایشون میتونن در طول زندگی کمکهای زیادی بهتون بکنن.حتی می تونین از شخصیت ایشون خیلی چیزا یاد بگیرین وتوزندگی خودتون استفاده کنین.امیدوارم موفق باشین

سلام
افكار وسواسی هم همین خصوصیت را دارند. بدون خواست طرف به ذهنش می آیند و تكرار می شوند.
اما شما نگفتید كه این تخیلاتتون در مورد ایشون خودبخودی هست و ناخواسته به ذهنتان می آید یا نه؟
یا شما این توانایی را دارید كه به اختیار جلوی این افكار و تخیلات را بگیرید.

در صورتیكه مشكل افكار وسواسی یا .... نداشته باشید، این ضرب المثل كلید حل مشكل شماست:
از دل برود آنچه از دیده برفت.

در صورتیكه از نظر احساسی مشكل عدم كنترل را داشته باشید، یا افكاروسواسی داشته باشید، نیاز است كه به روانشناس بالینی جهت درمان مراجعه كنید.

من در زندگی سعی میکنم در ایجاد و استمرار واتمام هر رابطه ای یک طبقه بندی خاص را رعایت کنم :
آشنایی:مرحله اول ارتباط مثال:همکلاسی جدید ،معلم یا استاد جدید ،فامیل سببی جدید و...در اینجا با طیفی از اشخاص خواسته و نا خواسته آشنا میگردی حد ارتباط در سطح احترام و سلام وعلیک واحیانا"کمک کردن یا خواستن معمولی { وبا احساس رفتار بد قطع رابطه}
دوستی:از میان آشناها (دقت کن )تعداد محدود ومشخص با توجه به زمان و مکان ونیازهایم انتخاب میکنم البته با دقت و وسواس (شاید با گرفتن امتحان در مواقع سخت و..)که حد ارتباط علاقه ودوستی انسانی وگفتگو وهمدردی خواهرانه و برادرانه{ وبا تکرار رفتار زشت وعدم توجه به تذکر قطع رابطه}
همراه و رفیق:از میان دوستان که امتحان پس داده اند و برادریشان ثابت شده است شاید کمتر از تعداد انگشتان یک دست یار ورفیق انتخاب میکنم که یاور هم در زندگی باشیم شاید بهترین رفقای زندگی پدر و مادر یا همسر وفرزند در خانواده های سالم باشند (دقت کن در این حد باید باشند )که حد ارتباط واحساس در اینجا عاشقانه میتواند باشد (که البته رعایت این موارد در حرف راحت است ولی اگر حتی 60% رعایت شود خوب است) پس هیچوقت با یک آشنایی حتی چند ساله عاشقانه فکر نمی کنم و همانطور که برای پوشش وغذا و... دقت میکنم در ورود افکار و رویاها وتخیلات به زندگی دقت میکنم که در راه زندگی هر چیزی در سر جای خودش یارم باشد نه باروخواری در راه !مرا هر روز پر ثمرتر کندنه اینکه در عالم رویا سیر دهد!مهارت و مدیریت زندگی یعنی همین !
اگر خوب عمل کنید این احساس میتواند محرکی شود که مهربانتر ،تحصیلکرده تر وبهتر ازدیگران شوی ولی با رفتار غلط ممکن است باعث مشگلات خانوادگی یا درسی وروحی برای خودت یا دیگران شوی. سعی کن با مشاور مشورت کنی واز پاسخهای مدیریت و راهنمایان و اعضای تالار استفاده کنید
امیدوارم خبر های موفقیت در تحصیل و کار را بزودی عنوان کنید .

ممنون از همه دوستان به ویژه omed که به طور مفصل راهنماییم از مدیر همدردی هم تشکر میکنم میکنن باید اعتراف کنم که تخیل من خیلی قوی هست ومیتونم به راحتی رویاپردازی کنم مخصوصا در باره مسائلی که برام خوشایند هست خوب به همین خاطر زیاد نمیدونم که آگاهانه است یا ناآگاهانه اما چیزی که برام واضحه اینه که رویاپردازی راجب استادم برام خیلی خوشاینده

دوست عزيز نگران نباش.گذر زمان ميتونه بهت كمك كنه .وقتي فارغ التحصيل شدي و ارتباطت با دانشگاه قطع شد،اونقدر دنبال كار مي گردي،اونقدر اذيت مي شي كه فراموشش مي كني. موفق باشي.

از لطف شما ممنون.امیدوارم موفق باشید.

سلام
به نظر من شما اصلا نباید به خودتون تلقین کنید که عاشق شدید بیاید به این حس طوری دیگه نگاه کنید از ایشون الگو برداری کنید و اگر راه درستی در زندگیشون دارن شما هم راه ایشونو ادامه بدید و بگید که چقدر خوبه که من از این کلاس و درس لذت می برم نه این که بگید وای من عاشق شدم .