سلام و خداحافظ من دارم از اين جهنم ميرم
خدافظ.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام و خداحافظ من دارم از اين جهنم ميرم
خدافظ.
زندگي ميدونه مبارزس نه نا اميدي
انسان براي پيروزي آفريده شده نه براي شكست.شايد بتوان آن را نابود كرد ولي نمي توان شكست داد.
نكني اين كارو.
زندگی یک امتحان است اگر در مرحله ای رد شویم دلیل به آن نیشود که ناامید شویم بلکه باید در مرحله بهتر بتوانیم آن راجبران کنیم و در آینده آن را همانند آینه مورد بررسی قرار هیم تا سر بلند از امتحان بیرون آییم
سلام1371125عزیز و تازه وارد::72:
سلامت یه دنیاسلامتی برامون به ارمغان می یاره و بوی مهر می ده !!!:43:
اما خداحافظیت با این عجله وبا این یاس یه بغل غم رو رو شونه هامون می گذاره!!!:47:
نیومده می خوای بری؟
کجا عزیز !:47:
چرا به این نتیجه رسیدی که ترمز قطار زندگی تو بکشی و پیاده شی؟
همسفریهات ناراحتت کردن؟
درسته که سفر خستگی و مرارت مییاره ولی می تونی پنجره قطارتو باز کنی یه نسیم تازه ،و....... می تونی برای اینکه خستگی رو کمتر احساس کنی مناظر قشنگ بیرون رو نگاه کنی.
تازه چرا جهنم؟؟؟؟؟؟تورو توجهنم راه نمی دن که!
مقصد تو بهشته و برازنده ی توهست .(کمی صبوری کن جانم!):104:
حالا برامون بگو چی یا کی تورو ازرده کرده ؟:question:
اگه کاری از دستمون براد برات انجام بدیم.
تو تنها نیستی!این رو بدون.:72:
منم شش هفت سال پیش تو همچین فکری بودم،ولی یک چیزو بهت بگم و آن اینکه در لحظات آخر مثل . . . پشیمون می شی!!!!تازه فکر می کنی اونور خیلی اوضاع خوبه؟؟؟؟نه داداش!!!از این خیایلا نکن.
می گی مگه من رفتم اونور و برگشتم که این حرفو می زنم؟؟نه،ولی اگر خدایی هست که هست،و قانونی در کیهان هست که هست،بدون دهنت سرویسه؛
ناسلامتی اینجا تالار همدردیه و ما همه می خواهیم مشکلات همدیگر رو بدونیم.حالا یعنی چی که سلام و خداحافظ؟
عزیز جان دوکلمه حرف حساب بزن ببینیم که مسئلت چیه؟:72:
سلام 1371125 :203: :43:
همین طور که می بینی، من و سایر دوستان نگرانت هستیم. دوستت داریم. :16: در خانواده همدردی همه دوست دارند کنار هم باشند. اگرچه هر کس درد و مشکل خود را مطرح می کنه، اما این به این معنا نیست که نسبت به مسائل یکدیگر بی تفاوت هستیم.
دوستانی را که در این موضوع برای یک جمله کوتاه شما که نشان دهنده عمق درد و رنج شماست ، انرژی گذاشتن و مطلب نوشتند، یعنی که برایشان مهم هستید.:303:
به قول گرد آفرید برای هر کسی لحظاتی پیش می آید که فکر نمی کند هیچ راهکاری برای برون رفت از آن موضوع داشته باشد. :47: :223:
فکر می کنه کوزه شکسته و ماستها ریخته و هیچ راه جبرانی نیست. یا راه خلاصی وجود نداره.
البته هر کس بهترین کسی هست که احساسات خودش را درک می کنه و این در مورد شما هم صادقه....
ما خیلی دوست داریم در مسائلت کنار تو باشیم...، ممکنه بعضی حرفاها را نشه زد، خب اشکالی نداره. می تونی به طور خصوصی از طریق پیام خصوصی یا ایمیل برایم ارسال کنید. همچنین از طریق پیغام خصوصی برایت مطلبی فرستادم که منتظر جوابش هستم. :122:
به قول گرد آفرید شاید خیلی ها دوست داشته باشند از این جهنم بروند، اما باید درنگ کنیم تا با تصمیم عجولانه خود به جهنم بزرگتری گرفتار نشویم.
دوستان دیگر خودشان نظرشان را در اینجا می دهند. اما می خواستم بگویم. به عنوان یک برادر کوچکتر واقعا دوستت دارم. اگر چه در نشان دادن دوستی ام ممکن است ضعیف باشم.
ای کاش همچنان باور داشته باشی که دوستت داریم :228:
ای کاش به خود بقبولانی که شاید راه نرفته ای هنوز باقی مانده
ای کاش این را بدانی که وقتی احساس فشار، غم و از دست دادن وجهه اجتماعی به یکباره بر هرکسی وارد می شود یکی از افکار مخرب، تصمیم گذر سریع از این زندگی هست. و وقتی کمی صبر می کند، متوجه راههای نرفته می شود.:123:
شاید بتوانی از زاویه دیگری هم به مسائلت نگاه کنی
ما به لحاظ انسان بودنمان دارای کرامت هستیم. حتی اگر اشتباهات فاحش داشته باشیم.
ما به لحاظ اینکه خداوند در روحمان دمیده هست، هرگز نمی توانیم به این روح بی احترامی کنیم و برای رفتنش به سادگی تصمیم بگیریم.
دوست عزیز من با رنگ سیاه و روش سیاه تر نمی توانیم یک مشکل تیره را بپوشانیم. نیاز داریم به سپیدی ها بیندیشیم.
Psy133 یک جمله قشنگی در امضاء خود قرار داده که:
عمر شما از زماني شروع مي شود كه ، اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد
پس شما می توانید دوباره متولد شوید و دوباره از نو شروع کنید. این فرصتی هست که خداوند مهربان ، آن یگانه ستار عزیز، همیشه به ما داده است، و قول داده است که از هر عیب ما بگذرد جز نا امیدی به وجود عزیزش. پس خواهش می کنم از این بیراهه ناامیدی نرو، در هر راه دیگر که بروی ما در کنارتو خواهیم بود. :122: :123::73: :307:
سلام 1357125 عزيز؛ :72:
وقتي اين تايپک خوندم واقعآ متاسف شدم تصميم گرفتم بقيه پستهات رو بخونم شايد ازطريق اونا بتونم بيشتر کمکت کنم اما متاسفانه تو هيچ جا مشکلتو مطرح نکردي و فقط گفتي مشکلت خيلي خاصه که حتي خانواده ات هم گويا از اون بي خبرند. البته درکت ميکنم ،بعضي مشکلا را نميتونيم همه جا و به همه کس گفت اما بايد بدوني که همه ما مشکل داريم و همه ي ما فکر ميکنيم مشکلمون خيلي بزرگه ، به خصوص اگه يه کم خاص باشه ، فکر ميکنيم هيچ کي به اندازه ما گرفتار نيست ،هيچ کي به اندازه ما غم و غصه نداره. اما بايد باور داشته باشي که اگه تو اين مشکل خاص رو داري حتمآ کسان ديگه اي هم بودند و هستند و خواهند بود که مشکلي مثل تو را دارند و خواهند داشت و تو تنها نيستي! چون همه ما مثل هميم، همه ما انسانيم و از يک نوعيم .بايد باور داشته باشي که اگه مشکلي هست حتمآ راه حلي هم هست فقط بايد اعتماد کني و اين ترس را از بين ببري . بايد ببيني بقيه که مثل تو هستند چه کار ميکنند اگه اونا دارن راه نادرست ميرن تو يه راه حل پيدا کن و به همه نشون بدي.
حتمآ براي رفع گرفتاريت تلاش کردي ؟ نه؟ مطمئنم! چون وقتي براي گرفتن نمره 20 توي امتحاناي مدرسه تلاش ميکني و وقتتو تنظيم ميکني حتمآ براي امتحاناي بزرگتر هم به تناسبش وقت و انرژي ميزاري، اما هميشه گذاشتن وقت و انرژي به تنهايي کافي نيست. تا تو مشکلتو به يه متخصص نگي و بدون تجربه نميتوني همه راهها را پيدا کني و بهترين راه را انتخاب کني .گفته بودي دنبال يکي ميگردي تا بتوني با اون در دل کني و راهنمايي بخواي ، اينجا همه حاظرند برات يه کاري انجام بدن تا زودتر مشکلت حل بشه.
ميبيني همه جا همدل هست فقط بايد با دلت بياي تا دلا را پيدا کني . نميدونم چرا يه احساس خاصي نسبت به تو دارم ؟! شايد چون يه داداش همسن تو دارم که خيلي دوستش دارم و تمام مدت با يه همچين حسي دارم به مشکل تو فکر ميکنم و خيلي دوست دارم بتونم کمکت کنم.
در هر حال من و بقيه دوستان تالار برات دعا ميکنيم و اميدواريم هر چه زودتر به بهترين نحو اين مسير سخت را پشت سر بزاري و ما شاهد موفقيتهات باشيم.:203:
سلام ریحانه های من:72:
الحمدلله نظرات گویا بود .....و باید بالید به این همه عشق و دلسوزی که بین اعضای این تالارهست ...:43:
من به این سکوت 1371125 رو با نه سخن که با یه کلیپ میخوام جواب بدم....
من از 1371125 و همه دوستان میخوام این کلیپ رو ببینند....
آدرس: http://www.iranclip.com/player/471
موفق باشید :72: :16: :72:
عزيزم كمي درنگ لازمه
براي تصميمات مهم زندگي هميشه ادم بايد خونسرد باشه و خوب فكر همه جوانب و بكنه
در هر صورت با اينكه هيچي نمي دونيم ولي بايد بگم يك كم درد و دل كن كه خالي بشي و يك كم ارام بشي
سلام دسته گلهای خوشبو:72:
اي دوست....:43:
*مرا وسيله صلح و آشتي خود قرار ده
*تا آنجا که نفرت است... حامل عشق
*جايي که خطا کاري و بدي است ... حامل گذشت
*جايي که نادرستي است ... حامل درستي
*جايي که نا اميدي هست ... حامل اميد
*جايي که نفاق هست ... حامل يکرنگي
*جايي که شک هست ... حامل يقين
*جايي که تاريکي هست ... حامل نور
*و در جاييکه غم هست ... حامل شادي باشم
پروردگارا::203:
*کمکم کن که به جاي تسلي خواهي..تسلي دهم و به جاي درک شدن درک کنم:72:..زيرا که پيدا کردن در گرو گم شدن است و با بخشش ديگران خود بخشوده ميشويم و در مرگ حيات جاودان پيدا مي کنيم .
موفق باشید...:72: :16: :72:
سلام عزیزم ،:46:
می بینی که همه همه چیزو گفتند . .. می بینی که تنها نیستی ..:73:
منم اگرچه دیر اومدم اما اومدم بهت بگم دوستت دارم . :16:خیلی زیاد ...
اومدم بگم روی من هم حساب کن . آماده ام هرکاری که بتونم برات انجام بدم ...
اومدم بگم حس می کنم به هم نزدیکیم و شبیه به هم . خیلی زیاد و خیلی عمیق ....
آخه منم گاهی احساس تنهایی می کنم . احساس بد غربت . احساس بد بی اعتمادی ...:54:
می دونی چیه ؟ گاهی با تمام وجود احساس می کنم گیر افتادم .. توی تله افتادم ... توی بن بست گرفتار شدم و هیچ راه فراری ندارم .. نردبونی هم نیست که از اون بالا برم و خودمو نجات بدم ...
گاهی از اینکه نگرانیم و فکرم رو با دیگران در میون بذارم می ترسم ... نکنه از من بدشون بیاد . نکنه دوستم نداشته باشن .:47: نکنه دیگه منو نخوان ... تحقیر می شم .. تمسخرم می کنن .. بی ارزش می شم ...
وای خدای من ! اگه بدونن چی شده؟ ... اگه بفهمن من چیم و کیم؟ ...
می دونم : طردم می کنن .داغون می شن . عذاب می کشن ... محبتشون ... آخ که دیگه هیشکی و هیچی برام نمی مونه . خودم ؟ آیندم ؟ فردام ؟ ... :302:
پس با خودم می گم : ولش کن . اگه به کسی نگم بهتر از اینه که منو آدم بی ارزشی بدونن ...
اما آخه تا کی ؟ خسته می شم . تحملم تموم می شه . داغون میشم ... بار این همه تنهایی ، عذاب ، ترس ، سرزنش ، گناه ، غم بی فردایی و ... برای شونه های من سنگینه .... و من هنوز کوچیکم ...
اما یه چیزو می دونم اونم اینه :
حتی اگر کسی ندونه من چیکار کردم. حتی اگه کسی دوستم نداشته باشه. حتی اگه همه منو تنها بزارند ، یکی هست که هم می دونه چه کردم ، هم دوستم داره و هم تنهام نمی ذاره حتی اگه من اونو نخوام یا دوستش نداشته باشم یا ازش دلگیر باشم یا ازش خجالت بکشم یا فکر کنم که منو نمی بخشه و ازش چیزی نخوام ....اونم خدای منه ... خدای مهربونی که همیشه و در همه حال با منه و بزرگتر از همه و بخشنده تر از همه و قوی تر و داناتر از همه ... با من و در من ....
این فکر بهم انرژی میده ....پس من تنها نیستم ...
پس تصمیم می گیرم قوی هم باشم . قوی و باهوش .من باید قوی و باهوش باشم و محکم ....
فکر می کنم : چیکار کنم بهتره ؟ باید بفهمم وقتی کسان دیگری در این شرایط قرار می گیرند چه می کنند ؟ وای خدای من یعنی باید با کسی در این مورد حرف بزنم ؟ ... نه ...نمی تونم ... اگه ... اگه ... اگه... و این اگه ها مثل خوره می افتن به جونم ...
اما من قوی ترم . یعنی باید باشم . نباید بترسم . آخه خدای قوی من با منه ... مطمئنم آدمهای زیادی هستن که
می تونن کمکم کنن و می دونم خدای من اونقدر دوستم داره و اونقدر مهربونه که اونارو سرراه من قرار می ده ... فقط باید اراده کنم و بخوام که شرایط رو تغییر بدم .... راهها خیلی زود پیدا می شن ... چشمام باز می شه و من می بینم که چطور باید عبور کنم ... فقط عبور ...
عزیز من ؛:43:
نترس ... قوی باش ... هیچ مشکلی ، هیچ اشتباهی و هیچ عملی در دنیا نیست که بتونه آدم رو مجبور کنه که خودشو بکشه . می دونی چرا ؟ چون ما بزرگتریم و محکم تر از هر چیزی ... چون یه خدای بزرگ ، مهربون ، قوی و دانا از ما حمایت می کنه ...
عزیز دلم ؛:43:
اشتباه و خطا معمولی ترین کاریه که همه ی آدمها مرتکب اون می شن . هیشکی از دل هیشکی خبر نداره . از کجا می دونی که من و
بقیه ی آدمایی که دوروبرت هستیم شرایطمون از تو بهتره ؟ اما کسی دلش نمی خواد خودشو بکشه ... چون همه می دونن برای هر مشکلی راه حلی هست ... حتی اگه سخت ترین و بدترین مشکل روی زمین باشه ...
گل من ؛:72:
بهار داره میاد ، گلها توی راهند ... عید ... بوی خوش شکوفه ها .... بارون بهاری ، پرنده های مهاجر ، آسمون آبی ، شبنم ، سبزه ، برگ ... تازگی و نفش کشیدن با بهار ... و از اون قشنگتر تو با یه عالمه آرزوهای قشنگ .. دلت میاد به این همه چیزهای قشنگ پشت کنی ؟
دیده بودم در مورد بهتر درس خوندن و برنامه ریزی درسی سوال می کردی . تو می تونی شاگرد اول باشی .... شایدم باشی و ما بی خبریم ... مگه اکرم بهت نگفته بود چطوری درس بخونی بهتره ...
من منتظرم منتظر یه حرف تازه ...
دوستت دارم . هزارتا خوبه ؟ یه دنیا چطور ؟:P
سلام ( 1371125 )عزیز.:72:
نمی دونم چه بلایی سرت اومده که این تصمیم رو گرفتی!چی می خواستی بشه چی شده!!؟ کی در حقت بدی کرده!یا چه چیزی رو می خواستی به دست بیاری و از دستش دادی...!هرچی که بوده می دونم الان حالت خیلی بده ..خیلی غمگین و افسرده ای که می خوای عطای این دنیا رو به لقاش ببخشی و خودت رو خلاص کنی.اما دوست من باور کن این آدمیزاد دوپا اونقدر پوستش کلفته که از وحشتناک ترین مصیبت ها و بد بختی هاهم جون سالم به در میبره...شرایط فعلی تو هر چه قدر هم بد باشه ..خیلی ها توی بدتر از این شرایط به سر می برند...البته این حرف من اصلا به این معنی نیست که مشکل تو کوچیکه!!می دونم که اصلا هم کوچیک نیست.بزرگی میگه:هر وقت توی شرایط فوق العاده سخت گرفتار شدی ...یاد اونهایی بیفت که شرایطشون از تو بدتره!اینجوری شاید آدم یه کم آروم بشه!
من می دونم که تو الان نه حوصله شنیدن موعظه رو داری و نه دوست داری کسی دلداریت بده!اما همین که اومدی توی این تالار و همینکه نوشتی سلام و خداحافظ یعنی یه روزنه امیــــــد...!اون نیرویی که تو رو پای کامپیوتر نشوند و به دستات قدرت داد تا این کلمات رو تایپ کنی ...خیلی خیلی خیلی مهربونه!تو می تونستی بدون اینکه بیای اینجا و بنویسی سلام و خداحافظ بری و تصمیم خودت رو عملی کنی..و تمام!!! اما نکردی! یعنی یکی که اون بالا نشسته و حواسش به تک تک ما هست نذاشت که تو این کار رو بکنی و به سمت اینجا سوقت داد...
می تونم بگم خیلی دقیق حالت رو درک می کنم....تو الان احتمالا دوست نداری کسی باهات راجع به خدا صحبت کنه!اما من می خوام یه چیزی بهت بگم....""انّ مع العسر یسرا"" بهش اعتماد کن! اگه به قران و پیامی که توش اومده اعتقاد داری ...صبر کن!
خدا مصداق ""لم تقولون ما لا تفعلون"" نیست...هرچیزی که گفته یقینا محقق میشه!پس صبر داشته باش!!
ما همگی خوشحال میشیم در مورد چیزی که آزارت میده و تو رو به این مرز رسونده برامون توضیح بدی..شاید بتونیم با همفکری هم یه کاری بکنیم!توکلت به خدا باشه...هیچ مشکل بدون راه حلی توی این دنیا وجود نداره...فقط باید دنبال راه حل باشی!
گرچه شب تاریک است.......دل قوی دار سحر نزدیک است:72:
بیبن 1371125 جان،من با پیام خصوصی برایت شرایطم را از ده سالگی تا اکنون به شما می گویم،آنگاه خودت می فهمی
که وضع تو بدتره یا من؟!!الانم مثل شیر دارم**زندگی** می کنم و البته گاهی غری هم زده یا غمگین می شوم یا
سرخورده ولی با تمام اینها **زندگی** می کنم؛منتظرم تا پاسخ بدی تا الکی وقتم را صرف نکنم . . . . .
سلام دوستاي عزيزم ممنونم از اين همه راهنماييتون ولي هنوز تصميم من عوض نشده
ترديد خيلي بده
ميگن خودكشي كار ادماي ضعيفه منم خيلي خيلي ضعيفم
راستش من جوابي برا نوشته هاي شما ندارم همتون دارين حرف حق ميزنين اما نميدونم واقعا خيلي سردرگمم
ممنون از اين كه منو درك ميكنين اما...
بازم خيلي ممنون از جواباتون داداشا و ابجياي عزيزم
گفتند باید ساخت ...
گفتند باید سوخت ...
گفتیم باید ساخت اما نه با دنیا که دنیا را !
گفتیم باید سوخت اما نه با دنیا که دنیا را !
1371125،دوست ارجمند،خواهشا بگو جریان چیه؟؟؟بابا جان من به تو التماس می کنم که تنها مانند یک داستان،تعریف کن چی شده که ناراحتی (الان من از تو ناراحت ترم و نیز نگران)،فرض کن داری قصه می گویی.
http://i29.tinypic.com/205uzid.jpg
می خواستم که بخونم باز از نم نم بارون
از افتابگردون و قصه ی گلدون
می خواستم از گل یاس برات قصه بخونم
بخونم تو، بمون تا که، بمونم :104:
بگم تو فصل سرما ،گل همیشه بهاری
تو مهتاب توی شبهای تاری:228:
می خوام طلسم رو بشکنی و حرفتو اینجا بزنی:203:
سلام دوست عزیزم1371125 ::72:
شبت بخیر ،نمی دونم خوابی یا بیدار ،امشب نوشته مو می خونی یانه؟
من امیدوارم امشب یه کمی سبک تر شده باشی و بهتر بتونی از احساسی که داری برامون بگی!:43:
دیدی دوستامون چه زود اومدن تا حرفاتو بشنون .پس منتظرشون نذار!
قفل سینه تو باز کن و بگو!
اگه حوصله داشتی داستان زندگی خودم رو برای نادیا تو قسمت «به اندازه یه دنیا دلم گرفته» نوشتم.بخون:303:
اخه نادیا برام گفت که خواهر بزرگتر ندارم و می خوام با کسی درد وگلایه کنم .منم براش گفتم من دیگه حساب خواهرام از دستم دررفته و تو جدید ترین اونهایی .
اگه دوست داشتی برو ببین .اون چه راحت از غم و قصه اش گفت و منم براش سفره ی دلم رو باز کردم و از« دل» براش گفتم!
دوست دارم امشب که به رختخواب می ری این جمله هارو با خودت زمزمه کنی.
در بطن هر اتفاق ،درس خوب وعبرت وجود داره و درواقع رویدادهای نا مطلوب ،فرصتهایی اند در لباس مجهول و مبدل.
من تغییر نا پذیر اما خستگی ناپذیرم.
من تمامی ترسها و شکها را از خودم دور می سازم.
چون با خدا همراهم از هیچ چیز نمی هراسم.
من خودم را می بخشم.
گذشته ها ،گذشته هیچ تسلطی برمن ندارند.
هیچ مخلوقی توان پیکار با خدا را ندارد .
درذهن الهی من از دست دادن معنی ندارد.
ظاهر امو مرا تکان نخواهد داد.
مشیت خدا برای من درمنتهای کمال است.
انچه ازدست دادم ،باز خواهم ستاند یا معادل ان را دریافت خواهم کرد
من زیبا و دوست داشتنی ام و همه مرا دوست دارند.
نعمت خداوندی برای همه فراوان است همین طور من.
ودراخر 8 واژه ی مثبت:
ایمان
روشن بینی
صداقت
تمایل
اعتماد
فروتنی
تسلیم
عملکرد
برات شبی خوب و راحت و فارغ از غمهات ارزو می کنم.
وباز ارزو می کنم فردا سرحال تر و امید وار تر ببینمت (زندگی در چشم امیدواران زیباست)
زندگی خالی نیست
مهربانی هست،سیب هست،ایمان هست
اری تا شقایق هست زندگی باید کرد
**
چشم ها را باید شست ،جور دیگر باید دید
واژه باید خود باد ،واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران بایدرفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
باهمه مردم شهر زیر باران باید رفت :122:
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت،حرف زد ،نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی درپی
زندگی اب تنی کردن در حوضچه اکنون است
لب دریا برویم تور در اب بیندازیم و بگیریم طراوت را از اب
ریگی را از زمین بر داریم و وزن بودن را احساس کنیم:307:
سلام 1371125
دوست عزیز
نمی توانم خوشحالی خود را از اینکه دوباره یادداشتت را در این تالار دیدم ، مخفی کنم. اینکه دوباره آمدی و نوشتی یعنی، با همه مشکلی که داری، هنوز صابری و خداوند خودش گفته که الله مع الصابرین.
با همه مشکلت هنوز امیدواری، و این یعنی که مورد لطف خدایی، امیدت را نه در کلامت که در برگشتنت می بینم. و این یعنی فراموش نشده ای. و خدا به تو کمک می کند. من و دوستانم به مانند تو، خود نیازمند کمک هستیم. امروز ما در کنار تو می نویسیم. و فردا تو برای همدردی با ما می نویسی.
از اینکه صبوری می کنی، از اینکه برگشتی به اینجا ازت تشکر می کنم. لطفا به پیغامهای خصوصی خود مراجعه کن. دوست دارم بیشتر ازت بدونم.
من به دقت یادداشتت رو خوندم:نقل قول:
نوشته اصلی توسط 1371125
1 - توانستی قویتر از گذشته ودقیقتر به مسئلت نگاهی دوباره بیندازی لذا حالا مردد شدی و احساس سردرگمی داری(گفتی: تردید خیلی بده، همچنین گفتی: نمیدونم واقعا خیلی سردرگمم)
2 - آنقدر با احساس مسئولیت هستی که حتی در همین لحظات که این همه در فشار و رنج هستی، حواست به دوستانت هست و نسبت به همدلی و همدردی آنها بی تفاوت نیست ( گفتی: دوستان عزیز خیلی ممنونم از این همه راهنماییتون، همچنین گفتی: بازم خیلی ممنون از جواباتون دادشا و ابجیای عزیزم)
3 - بر احساس خود بیشتر غلبه کردی و در حال عبور از آن هستی و به مسائل داری بیشتر منطقی نگاه می کنی.( گفتی: راستش من جوابي برا نوشته هاي شما ندارم همتون دارين حرف حق میزنین). این نشان می دهد که انشاء الله با یه کمی همت و توکل به وجود خداوند مهربان، در حال گذر از این تنگه باریک و لغزنده زندگی هستی و اگر دستت را نکشی، همه دوستان دستشان به طرف شماست تا به کمک هم از این انتخاب مهم سربلند بیرون بیاییم.
* سئوالی دارم: این جمله را که: «خودکشی کار آدمای ضعیفه »را من نشنیدم. و همینطور هنوز نمی دانم چرا تو خود را ضعیف می دانی.
من تصور نمی کنم همه آدمای دنیا که الان دارن زندگی می کنند، قوی باشند. و همینطور آنها که خودکشی کردند نیز آدمهای قوی ندیدم. اما ضعیف هم نبودند.
اصولا آسیب زدن به خود و یا دیگری، ربطی به قوی و ضعیف بودن نداره.
فقط یک اشتباه احساسی در یک لحظه بسیار مهم است. مثل چرت بی هنگام یک راننده وقتی از یک جاده کوهستانی در حال عبور است. لذا تبعات آن فجیع است.
دوست خوبم، ما در کنار تو هستیم. و همین طور که دوستان هم گفته اند، این لحظات را به نوعی در زندگی داشته ایم. و ممکن است در آینده داشته باشیم. اگر در بازی زندگی شرکت کردیم، باید بدونیم بعضی وقتها گل می خوریم یا می بازیم، اما شکست های و بالا و پائینی ها هم جزء بازی هست. لذا بازی را ترک نمی کنیم.
وقتی خدا من و تو را آفرید، و از خودش در روحمان دمید، و در پیش فرشتگان به خود افتخار کرد، و به فرشتگان گفت که من در مورد این انسان چیزی می دانم که شما نمی دانید. وقتی که فرشتگان را واداشت که به این انسان سجده کنند، وقتی ابلیس رانده شد فقط به خاطر اینکه سر تعظیم در برابر این انسان فرود نیاورد، همان وقت خدا همه ما را و همه تصمیمات ما را می دید.
او می دانست که فرشتگان خوبند و یک راه هم پیش رو دارند و میروند.
اما خودش می دانست که انسان چه تصمیماتی باید بگیرد، از چه رنجهایی باید خود را برهاند. این وظایف سنگین زندگی که بر دوش انسان است امانتی سنگین است که زمین و آسمان توان کشیدن و حمل آن را ندارند. و بر دوش ما انسانهاست.
آسمان بار امانت نتوانست کشید.
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
و امروز من و تو این بار را با رنج و لب خندان بر دوش می کشیم.
عشق به وجودش، که همیشه در کنارماست و شاهد بر احوال ماست، منجر می شود خود را قوی بدانیم.
شما صاحب زندگی و حیات و مرگ خود هستید. همین طور هر کدام از ما
اما می خواهیم برایش تصمیم بگیریم. حتی ثانیه ثانیه هایش را به سادگی از دست نمی دهیم.
تنها سرمایه اساسی هر کدام از ما اینست که خلق شده ایم.
وجود داریم.
با این وجود است که همه چیز را درک می کنیم.
وجود عزیزت پر تنش بود، رنجت افزون بود، مردد و در راه تارک قدم بر می داشتی..... اما در حال کنترل تنش هایت هستی، رنجت را به زیر سلطه کشیدی، بر مسیر تاریکت خودت و همه دوستان از وجود خود شمعی بر افروختن. و از همه مهمتر وجود آفریدگار مهربان مانند خورشیدی همیشه تابان به ما راه نشان می دهد و ما را هدایت می کند.
و ما با امید خدا، آن یگانه گل بی همتا همچنان در کنار هم خواهیم ماند، انشاء الله.
آری آری تا شقایق هست زندگی باید کرد....
سلام 1371125
نمی دونم اسمت چیه ؟ نمی دونم کجایی ؟ نمی دونم مشکلت چیه ؟
فقط می دونم که غمگینی و رنج می بری .. از چی ؟ نمی دونم ؟
اما خیلی دلم می خواد بدونی و باور کنی که دوستت دارم ... نه تنها من که همه ی کسانی که در این تالار هستند با تو احساس نزدیکی و یکی بودن می کنند ...
رنج تو منحصر بفرد است و درد تو ... اما غیرقابل درمان نیست ... مثل رنجهای منحصر بفرد و نادری که هریک از ما به تنهایی تجربه کرده ایم ...
رنج متعلق به انسان است و درد معنای زندگی ... انسان بی درد انسان نیست ... ما با دردها و رنجهای حاصل از تصمیمات و انتخابهایمان می توانیم نام انسان را یدک بکشیم و گرنه ...
عزیز دلم ؛
همیشه در زندگی لحظاتی وجود دارد که انسان را تا لبه ی تاریکی و ابهام پیش می برد تا مرز فروریختن و نابودی اما آنچه قابل افتخارست و باعث بالندگی .. اراده ای ست که تاریکی را روشن می کند ، ابهام را محو می کند و زندگی را پرمعنا .. چرا که انسان با بودن انسان است و نه با نبودن ...
آخ که اگر می شد درون آدمها را دید ، می فهمیدیم که همه چقدر تنهایند ... اگر می دانستیم آدمهای مختلفی که دوروبر ما هستند چه لحظاتی را پشت سر گذاشته اند و خواهند گذاشت ، چه اشتباهاتی کرده اند و خواهند کرد ، چه اتفاقاتی در زندگیشان افتاده و خواهد افتاد ، چه فرصتهایی را از دست داده اند و خواهند داد و چه... و چه ... هیچگاه از آنها و از قضاوت آنها و از بودن یا نبودن با آنها نمی ترسیدیم ...
انسان ناگزیر از تجربه است و تجربه همیشه شیرین نیست ...
پس نباید ترسید ...
نباید از قضاوت آنها هراس داشت ... چشم قضاوت انسان کور است ... آدمها با وجود همه ی اشتباهات و خطاهایی که دارند
گاهی دچار فراموشی می شوند و در مقابل دیگران قاضی هستند ... اما در نهایت همانی هستند که واقعیتشان است و...
پس دلیلی برای ترس و واهمه وجود ندارد ... چون همه مثل هم هستیم ... و همه انسان ...و هیچ کس بالاتر و پاک تر و بی گناه تر از بقیه نیست ...
اگر اتفاقی افتاده و مشکلی برایت پیش آمده یا از ناحیه ی کسی آزار دیده ای یا در شرایط بدی هستی و یا ... باید باور کنی که قوی هستی ... هیچ کس ضعیف نیست ... وقتی نیرو هست ضعف معنا ندارد و من باور دارم که تو نیرومندی و بزرگتر از هر حادثه ای ...
...
بگذر که خواهم بگذری ..
دوستت دارم .
1371125 خيلي حال كردم وقتي نوشتتو ديدم.راست مي گن جريانو برامون تعريف كن حداقل اگه نتونيم كمكت كنيم يه ذره خودت سبك تر ميشي يه نم راحت تر ميشي
سلام
شايد انگيزه ي من برا گفتن اين سلام تنها و تنها شما دوستامين راستش انقدر حرفاتون پر محتوا و تاثير گذاره كه واقعا توانايي زدن هر حرفي رو ازم گرفته
راستش من رابطم با خدا چندان درست نيس ميدونم من خدامو ترك كردم ولي اون ممكن نيس منو ترك كنه
برا نمونه قرار دادن دوستايي مثل شما سر راهمه
از همتون تك تك تشكر ميكنم با اين كه منو نميشناسين اما اهميتي بيشتر از كسايي كه منو ميشناسن بهم ميدين
واقعا به دوستايي مثل شما نياز دارم شايد اگه شما نبودين من الان اين جا نبودم
البته درسته چن بار طي اين يه روز امتحان كردم و خواستم خودمو بكشم اما نتونستم
نتونستم خدامو رنجيده خاطر كنم
نتونستم خانوادمو تنها بزارم و مطمينم با رفتن من خانوادم خيلي شكسته ميشن
اما راستش ديگه اين انگيزه ها با اين كه برام رنگ دارن اما خيلي كم رنگ شدن و از انگيزه ي من نسبت به رفتن از اين جا كم نكردن
ميدونم الانه كه بايد به ياد خدام باشم
ايمان من خيلي سست بود اين موضوع رو تازه متوجه شدم
انقر حرفل واسه گفتن دارم كه اماذ نميدونم كي واقعا برا حرفاي من گوش شنوا داره نميدونم ديگه توي اين دنيا معني و مفهوم هيچي رو نميدونم
من بيش تر به اين چيزا فكر ميكنم:
بدبختي
مردن
اينده ي تاريك
ترديد
بي هم زبوني
تنهايي
و بدتر ازهمه شيطان
تا اين كه به چيزاي خوب فكركنم
رفته بودم خودکشی کنم یه توت ما رو نجات داد
دوست عزیز 1371125 نمی دونم فیلم طعم گیلاس رو دیدی یا نه ؟
نقش اول این فیلم می خواد خودکشی کنه . تصمصم گرفته که شب همه قرص های خوابش رو یکجا بخوره و توی یه چاله که در بیابون کنده بخوابه . حالا دنبال کسی می گرده که بعد از مرگ دفنش کنه و روی اون چاله خاک بریزه. سه نفر رو (البته نه با هم بلکه به توالی) سوار ماشینش می کنه . اول یه سربازکه بچه کردستانه ، بعدش یه طلبه افغانی و آخرهم یه مرد آذری . و از اونها می خواد که توی این کار بهش کنند و فردا صبح بیایند و روی چاله خاک بریزند . دو نفر اول قبول نمی کنند ولی نفر سوم (مرد آذری) قبول می کنه که فردا صبح این کار رو براش انجام بده . حالا تیکه هایی از گفت و گوی شخص اول فیلم و مرد آذری رو که برات از روی فیلم پیاده کردم بخون ... مردآذری با اون لهجه شیرین آذریش با مهربانی خاصی که از ته چشمهای آذریش موج میزنه در حالیکه توی ماشین در صندلی کناری نشسته شروع به صحبت می کنه ...
مرد آذری : اگه توی زندگی مشکلی پیش بیاد ، برای کسی ، اینجور راه حل باشه ، که خوب توی دنیا الان کسی زنده نبود . بود؟! زنده نبود که ! هیچ کس زنده نبود . یک نفر هم زنده نبود ... لطفادست چپ بپیچ ...
نقش اول فیلم : ولی من این راه رو اصلا بلد نیستم .
مرد آذری : من بلدم . اینجا طولانی تره ولی راحت تره ، قشنگ تره ....
مرد آذری : يک خاطره ای از خودم بگم٬ اول ازدواج ما بود. ناراحتی همه جور کشيده بوديم. همه جور. آخر٬ اونقدر خسته شدم از ناراحتی که يک روز پا شدم خودم رو راحت کنم بابا ، از اين ناراحتی، مگه چه خبره؟ صبح زود،تاريکی بود. پا شدم٬ طناب رو برداشتم انداختم پشت ماشين. برم قال قضيه را بکنم. برم خودکشی بکنم. برم ... رفتیم. اطراف ميانه بود. سال 39. رفتم آقا . توتستان بود بغل خونه ما. نزديک خونه ما. آمديم طناب ... تاريک بود. طناب را هر قدر مينداختيم گير نمي کرد٬ يک مرتبه انداختم گير نکرد٬ دو مرتبه انداختم گير نکرد٬ سومی٬ آخر خودم رفتم بالا. رفتم بالا طناب را گير دادم٬ ديدم آقا يک چيزنرم خورد به دستم. توت بود. چه توت شيرينی ...شيرين بود. اولی را خوردم. دومی راخوردم. سومی را خوردم. يک وقت ديدم هوا داره روشن ميشه. آفتاب زده بالای کوه رفیق . چه آفتابی ! چه منظره ای! چه سبزه زاری! يک وقت ديدم صداي بچه ها مياد. بچه ها مدرسه بودن . آمدن ديدن من توت ميخورم٬ گفتن آقا درخت رو تکون بده. ما هم درخت رو تکون داديم. اينا خوردن. اينا خوردن من کيف ميکردم. خوردم بله . يه خورده ام ما جمع کردیم . آمديم تو خونه. خانوم ما هنوز از خواب بيدار نشده بود. آمديم يه خورده هم داديم به اون. اون هم خورد. اون هم کيف کرد. رفته بودم خودکشی کنم٬ توت چيدم آوردم اينجا.آقا يه توت ما را نجات داد. يک توت ما را نجات داد.
نقش اول فیلم : {با یه نگاه عاقل اندر سفیه} توت رو خوردی و خانوم هم توت رو خورد و همه چي ام خوب شد!؟
مرد آذری : خوب ؟! خوب نشد . فکرم عوض شد. البته که اون ساعت خوب شد ، ولی فکرم عوض شد حالم عوض شد...
رفته بودم آقا خود کشی بکنم یه توت منه اینقدر عوض کرد . یه توت .که شما حساب نمی کنی. آقا دنیا جور دیگریه . دنیا وقته دیگریه . توعوض کن فکرتو ، دنیا رو عوض کن ، خوش ببین همه چی را ، خوب ببین همه چی را ...
این قسمت از گفت و گو واقعا شبیه یه شعره . منم برات مثل شعر نوشتمش . تو هم مثل یه شعر بخونش و سعی کن که مثل " باز باران با ترانه " حفظش بشی ...
مرد آذری :
صبح پاشدی هیچ نگاه کردی؟ به آسمان نگاه کردی؟
نمی خوای اون دم صبح ، طلوع آفتاب رو نمی خوای ببینی؟
سرخ و زرد آفتاب رو ، موقع غروب رو دیگه نمی خوای ببینی؟
ماه رو دیدی؟ نمی خوای ستاره هارو ببینی ؟ شب مهتاب ، اون قرص کامل ماه ، دیگه نمی خوای ببینی ؟ چشماتو می خوای ببندی ؟ ...
بابا اینا تماشاییی داره ...
دیگه نمی خوای آب چشمه خنک ؟دیگه نمی خوای بخوری ؟
دست و صورتت را با اون آب چشمه بشوری ؟ ...
از مزه یک گیلاس می خوای بگذری ؟ نگذر ! من می گم رفیقتم نگذر ! حالا میخوای بگذری بگذر...
پیش از اونکه پیاده بشوم یه شعر ترکی هم واست می خونم :
...
یعنی :
عزیزم پرواز کردم بیا
افتادم باغ دوست بیا
برادر روز خوش
به روز بد افتادم بیا
حالا ما غریبه شما ام غریبه . بری ام دوستتم ، بمانی ام ، دوستتم . در هر صورت مخلص و دوستت هستم . بمانی ام ، دوستتم. بری ام دوستتم . دوستتم . خداحافظ شما
سلام عزیز من ،:43::72:
کاش می دونستی با نوشته هات چقدر خوشحالمون کردی ....:73::227:
کاش می تونستم عمق احساسمو بهت منتقل کنم :16:...
گل من ، گفتی :
" من بيش تر به اين چيزا فكر ميكنم:
بدبختي
مردن
اينده ي تاريك
ترديد
بي هم زبوني
تنهايي
و بدتر ازهمه شيطان
تا اين كه به چيزاي خوب فكركنم "
می خوام برخلاف تو اول از همه از شیطان شروع کنم ، از همو که به شدت آزارمون می ده ...
شیطان چیزی نیست که تو بخوای ازش بترسی . اون از همه ضعیف تره . آره ، گاهی ممکنه نه تنها تو که من و تک تک آدمهای روی زمین ازش فریب بخوریم اما همونطوری که معلومه چون فریبه دستش خیلی زود رو می شه، برملا میشه و ما می تونیم دیگه باورش نکنیم ... درسته .. حق با توئه . گاهی تاثیری که فریب شیطان بر زندگیمون می زاره مثل یک زخم چرکی ، یک دمل و یک شکاف بزرگ ما رو از هستی دور می کنه ... اما ما انسانیم و با اشتباهاتمون بزرگ می شیم ...
یاد می گیریم که بپذیریم نتیجه ی عملمون رو و تجربه می کنیم برای اینکه دیگه تکرار نکنیم ...
گفتی تنهایی ؟
اما من می دونم که خوب می دونی که تنها نیستی ..
یه چیزی هست درون تک تک ما و با ما که هیچوقت تنهامون نمی ذاره ، دوستمون داره و با وجود همه ی گناهها و خطاهامون با سخاوت و بخشندگی و عشق ما رو همراهی می کنه ... احساس تنهایی ناشی از خجالت و ندامت ماست نه از به مهری او .. تنهایی واسه اینه که فکر می کنیم دوست داشتن او هم می تونه مثل دوست داشتن آدمها مقطعی و ناپایدار باشه .. واهمه ی ما از تنهایی از اینه که می ترسیم طردمون کرده باشه و رهامون کنه ... اما همه ی ما می دونیم هیچ وقت رهامون نکرده و هست ، همیشه و با نهایت تجلی و عشق ... فقط باید باورش کنی و باور کنی که دوستت داره ... اونوقت سرشار از دوست داشتن می شی و عشق و دیگه نه از تنهایی ، نه از بی همزبونی و نه از هیچ چیز دیگه نمی ترسی ...
از اون گذشته پس ما چی هستیم ؟ ما که داریم لحظه شماری می کنیم که بهت بگیم دوستت داریم ؟ فکر نمی کنی مارو همون کسی فرستاده که خیلی دوستت داره ؟
از تردید می ترسی ؟ از آینده ی تاریک ؟ از مرگ ؟ از بدبختی ؟ ...
همیشه چیزهای زیادی برای ترسیدن وجود داره و این فقط مختص تو نیست . من هم می ترسم. از خیلی از چیزها .
اما این دلیل نمی شه که مغلوب ترسم بشم . ترس رو باید با یه چیزی از جنس خودش پس زد ....ترس یک هیجانه پس هیجانی قویتر بهش تزریق کن . از ترس قویتر ، عشقه و دوست داشتن ...
زندگی رو دوست بدار .. خودت رو ببخش ... عاشق خودت باش .. از مهربونیها و زیبائیها لبریز شو ... از طعم یک گیلاس لذت ببر ، از پرواز و رهایی یک پرنده سرشار شو ...
عزیز دلم ؛:46:
مسئول باش و مسئولیت رفتار و اعمال خودت رو بپذیر . فقط در همین صورت هست که می تونی این لحظات رنج آور رو پشت سر بذاری ... نترس ...
و باور کن اونچه که آزارت می ده کوچکتر از تو و تو قوی تر و بزرگتر از اون هستی ... مشکلت ، گناهت و هرچیزی که وجود داره ، هرچقدر هم که بزرگ باشه و هرچقدر هم بد ، فراموش نکن که خدا هست ... مهربون و بخشنده و پر از لطافت و زیبایی .... به او تکیه کن ...
می دونم که خیلی پرحرفم ... اما اینم می دونم که دوستت دارم .. راستی از درسها چه خبر ؟ نگفتی شاگرد اولی یا نه ؟
سلام دوست جدید و خیلی عزیز من:72:
خیلی خوشحال شدم وقتی نوشتت رو خوندم....بابا تو خیلی قوی تر از اونی هستی که فکر می کنی!:73:اینقدر خودتو دست کم نگیر!!
می دونی مشکل خیلی از ما آدمها وقتی که غمگین و افسرده هستیم چیه؟؟اینه که تو زمان حال زندگی نمی کنیم.....
اونقدر به گذشته و آینده فکر می کنیم که همین لحظاتی رو هم که توش هستیم از دست می دیم!!
گذشته ای که تموم شده و رفته!!!باید ازش عبرت بگیریم ..نه اینکه افسوسش رو بخوریم! تمام قدرتهای دنیا قادر نیست یک ثانیه قبل رو به ما بر گردونه...
یه جایی این جمله رو خوندم که میگه:زندگی و گذران عمر مثل این می مونه که وارد یه رودخونه بشی و در حالی که سر جات ایستادی به پاهات نگاه کنی!چی میبینی؟آب رودخونه داره میره و دیگر تو نمی تونی پاهات رو جایی بذاری که آبی که یک ثانیه پیش ازش عبور کرده دوباره ازش بگذره!
آینده چه طور؟؟آینده ای که تا بهش نرسیم نمی فهمیم واقعا چی بوده!رسیدن به آینده ای که من می گم یعنی چی؟؟یعنی لحظه حال!هیچ وقت برای شروع زندگی در لحظه حال دیر نیست!!شــــــــروع کن!
آینده رو باید ساخت ولی کی؟؟همین الان...
چیزهایی که تو بهشون اشاره کردی اکثرا مربوط به آیندست...به خدا بسپار و حرکت کن.....
با نشستن و منتظر یه تحول و تغییر شدن هیچ اتفاقی نمی افته!
ولی معلومه که تو الان شروع به حرکت کردی:73: ادامه بده و نا امید نباش..
خدا خیلی مهربونه..کمکت می کنه...از تو حرکت از خدا برکت!
اطمینان داشته باش که اینجا کلی گوش شنوا وجود داره که منتظر شنیدن حرفهای توست...
خواهش می کنم زیاد ما رو چشم انتظار نذار!
منتظریــــــــــــما!!:72:
سلام به 1371125
واي كه چقدر از ديدار مجددت تو تالار خوشحالم(همش نگران اين بودم كه نكنه فرصت دوباره اي پيدا نكنم تا حرفهام رو بهت بگم)
اولين باري كه باهات اشنا شدم تو قسمت مشاوره تحصيلي بود,اون موقع مقايست كردم با اكرم چند سال پيش(اگه درست حدس زده باشم بايد16-15 سالت باشه و احتمالا هم ماه بعد تولدت,پيشاپيش "مبارك" )اون موقع كه برخلاف حالاي تو معني استفاده از خرد جمعي رو نمي دونستم,با اوج گرفتن اشنا نبودم (هر چه اوج بگيريم چشم اندازمون گسترده تر ميشه و انتخابها ودوراهي ها و ميان برها رو بهتر ميبينيم و هر چه فرود بياييم چشم اندازمون را از دست مي ديم و زمان فرود, دركمان را از انتخاب هاي ديگر از دست مي ديم!) ومهم تر از همه خود انتخاب و مسوليت خودمون در ازاي انتخاب هايي كه داريم
(در انتخاب هامون شيوه اي از زندگي را انتخاب مي كنيم و فكر مي كنيم همين كه هست اما همه ي جنبه هاي ديگه همه ي چيزهايي كه مبهم و تارند و به گمانمان كه رويا و ارزو و امكان هستند,اقعي اند.
اينكه سرنوشت ما را به جايي كه نمي خواهيم بريم هل نميده,ماييم كه انتخاب ميكنيم,سرنوشت به انتخابهامون بستگي داره.)
همه اين ها رو گفتم تا بدوني كه با ديدنت بازم تبديل به يك ادم ديگه اي شدم:مطلبت تو قسمت تحصيلي باعث شد تا به فكر تالار مشاوره تحصيلي بيفتم ,بد نيست كه بدوني امروز هم راه افتاد."حتما حتما هم اگه اجازه بدي ادرسش رو روز تولدت برات ميفرستم"
دوست عزيز :ازت ياد گرفتم كه حتي تو بحراني ترين شرايط هم " كه ممكن تصورش برا خيلي ها غيرممكن باشه" ميشه فكر كرد,ميشه اندكي درنگ كرد ارزشمندتر اينكه تاثير گرفت.وقتي امروز تشكراتت رو زير اون همه نوشته ديدم و مهمتر نوشته ات رو بيشتر بهت افتخار كردم .روح لطيف و زيبات و اين همه انديشمنديت قابل تحسين.
از دوستاي عزيز و زيبايي گفتي كه خداي مهربونت در اختيارت گذاشته تا بهونه اي بشه براي گفتن سلامي زيباتر " بازم بهم ياد دادي كه باور كنم هميشه براي زندگي دليلي هست كه به اون معنا ميده و اصولي كه در خوشي و ناخوشي راهنمام باشه"
ميخوام با تمام وجود بهت بگم بابت اين همه اموزه هاي زيبات "ممنون و متشكرم عزيزم"
تو مي توني منحصر به فردتر و بي نظيرتر بشي مشروط به اينكه به خويشتن واقعيت دست پيدا كني.
بذار اعتراف كنم وقتي نوشته جناب "گردافريد" سخت انديش رو ديدم كه حاضر شده بود زندگي نامه اش رو برات بفرسته چقدر به حالت غبطه خوردم0
دوست عزيز: اشتباهات تجربه هاي دور از انتظار يادگيري اند, پس سعي كن از ياد گيري هاي ديگرون به بهترين نحوي كه خودت مطمئني درست استفاده كني.
و اما مهمترين"هر چند تمام مطالب مهم بودند" چيزي رو كه بازم ازت ياد گرفتم اين بود كه زندگي مثل حالا" كه فرصت ديگه اي بهم داد تا حرف هاي دلم رو بهت بگم" هميشه فرصت مجدد به ادم ها نميده.!
هر وقت كه خودت نياز دونستي كه مي خواي با كسي صحبت كني بدون انقدر خداي مهربونت بهت دوستاي خوب داده كه حاضرند با جون و دل به حرف هات گوش بدن.
دوست گلم, دوست دارم كه بازم بيشتر ازت ياد بگيرم "در رابطه با خرد جمعي,استفاده از تجارب ديگرون و مهم تر از همه "تاثير كامپيوتر در شب هاي امتحان" "
راستي كارنامه ات رو گرفتي؟ نمرات چطور بود؟نكنه شما هم جز دانش اموزهايي هستي كه درگير بحران برف شديد و دو هفته امتحاناتتون عقب افتاده و هنوز كارنامه نگرفتيد ؟ولي هر وقت كه كارنامه رو گرفتي خوشحال ميشيم بدونيم چكار كردي.!!
1371125عزیز:
خیلی خوشحالمون کردی :
امشب با خیال یه خورده راحتر می خوابم
ولی یه چیزی رو سخت وجدی بدون
*
*
:305:
*
*
:203:
*
*
*
::P
*
:P
*
:73:
:227:
این رو بدون :305:
دوستت داریم هممون:228:
چون این یه دستوره:P
خسته ات کردم این همه را ه اوردمت .نه ؟ولی خوب یادت می مونه که چقدر دوست درایم
http://i27.tinypic.com/23ruao1.jpg
فقط یه چیزی
همیشه شاد و پیروز باشی
بنی ادم اعضای یکدیگرند
که درافرینش ، زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
سلام به همه :72:
1371125 جان، خوبی عزیز؟:43:
اوضاع چه جوره ؟(یعنی ،دماغت چاقه؟:P)!
ببینم ،اوضاع (به قول اقای سنگ تراشان )کلبه ی دلت ،مثل کلبه ی همدردی گرم و صمیمی هست یانه؟
ببینم،برفهای بام و حیاط کلبه ی دلت رو پارو کردی یانه؟(اگه پارو نداری! پارو بدیم خدمتتون؟!;))
1371125خوبم ،دلم می خواد ،یک بار دیگه باهم ،به اتفاق دوستان ؛از اول این ،دفتر ی رو که باز، کردی راورق بزنیم.وعینا خودت شاهد باشی ببینی ،من وتو وبرو بچه های تالار همدردی ،این جا به وضوح معنای زندگی را مشاهده می کنیم .
درست می گم؟:question:
یعنی وقتی ،تو غمگین شدی،تونوشته های همه غم ،پیدا شد.:47:
همین غم، که این قدر نکوهش می شه ومغمومه! باعث شد یه شورو حال واشتیاق ،تو وجود دوستان ایجاد بشه. و یه ،همنوایی ،یه تحرک ،یه جورتشویش و نگرانی ،یه جور همدلی و همدردی،یه جور رشد و تعالی وبالاخره ،یه جور شادی پنهان!
می بینی این غم ،چه کارهای مثبتی هم بلده؟!:104:
بعد اگه د.وباره ،خوب نگاه کنیم .همین غم ،مارو به یه دنیا شور و شعف دعوت می کنه، یه جور شور اشتیاق و شادی!
حالا برو پایین همین برگه های غم انگیز رو نگاه کن !بیشترین ،تشکر شده ها دراین تالار توی این قسمت رو مشاهده می کنی!
شور واشتیاق و نگرانی و......که با هم موج می زنه رو می بینی؟!:123:
ایا تا این غم نبود ،شادی هم معنا پیدا می کرد؟
اخ !چه قدر این دو زوج به هم می یان ،موافقی بگم الهی به پای هم پیر شن!:58:
حالا خداییش،نباید به غم، یه جوردیگه نگاه کنیم؟
این غم که یه جوری همه به چشم بد ،بهش نگاه می کنند وتحویلش نمی گیرن!بریم جلو و تو اغوشش بگیریم وباهاش اشتی کنیم.این دفعه تشکر شده هامون رو به پای این همیشه «خوار شده »بریزیم!
اونوقت اون هم همه ی سعیشو می کنه که وقتی داره ما رو حجامت می کنه ،کاری کنه که کمتر دردمون بیاد!
ببینم ،با حرفهام ،موافقی؟
راستی دوستان سراغ نمرات تو رو گرفتن ،گفتن شاگرد اولی یانه؟
منتظر جواب شدم ،اماجواب نیومد!:47:
خبردارت کنم که ،تو اینجا شاگرد اول شدی !دوست دارم اولین کسی باشم که بهت تبریک می گم!
من می گم ،مهم درسهای زندگیه !حالا گیرم ،تونمره ی 14 هم بگیری فخیلی اتفاق خاصی نمی افته .مهم اینه که ،تو ازمونهای زندگی نبازی و سرافراز بیرون بیایی>
بازم باهام موافقی؟
حالا تازه ،یه چیز دیگه!تو اینجا شاگرد نبودی که!
تو نقش ،معلم رو ایفا کردی.و از معلمیتم ،نمره ی بیست گرفتی.من مطمئنم اگه چند وقت دیگه وقتی به اوضاعت سروسامان دادی و وفق مراد شد،؛اون موقع باز میایی و توی بخش شادی و خنده ،برامون نقش معلم رو بازی می کنی.
می گی نه؟!(خوب کار خیلی بدی می کنی!)
1371125عزیز شجاع –سلامت-امیدوار-محکم،قوی واستوار-خندان –پرتلاش –موفق و پیروز باشی!
تا مرا بهره از جوانی بود همه تشویش، زندگانی بود
چون جوانی گذشت، دانستم
زندگانی !همان، جوانی بود.
خدایا به هرکه همت می داری ،بیاموز که :عشق اززندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر می داری بچشان ،که دوست داشتن ،از عشق برتر است.«امین»
زندگی سختی و بلندی بسیاری داره دلیل نمی شه تا دنیا به کاممون نبود ما زود مایوس بشیم و دست به خودکشی بزنیم سختیها را باید با درایت پشت سر گذاشت حتی اگر در تنگنای بسیاری بودی باز هم صبر داشته باش و خداوند با صابران است . امیدوارم تمام مشکلاتت حل بشه و همیشه خنده بر لبانت باشه
بخند تا دنبا به تو بخنده
شاد باشید به خاطر داشتن چنین دوستان باصفایی
ما به دنیا آمدیم که برای زندگی بهتر بجنگیم پس نباید زود میدون رو خالی کنیم
اگر گاهی مشکلاتتان بیش از حد تحمل شماست لطفا به یاد داشته باشید که در عوض آنها خداوند ظرفیت بیشتری برای عشق و شفقت به شما می بخشد .
سلام
همیشه طلوع خورشید پس از یک شب بلند سیاه زیبا و دلچسب هست. ولی اگر تحمل سیاهی شب را نداشتیم و با ستاره های آن سر نمی کردیم فرصت دیدن رخ خورشید خانم را نداشتیم...
منتظریم در شادیهایت هم کنارت باشیم...
دوستی یعنی این....
اما اگر اشتباهی از ما دیدی، بدان که ما هم ضعیفیم، پس ترکمون نکن.
اگر گاهی احساس کردی، درکت نکردیم ما را از خودت رونده نکن. آخه ما هم بعضی وقتها نیاز به درک داریم.
اگر دیدی کم حالتو می پرسیم، بدان که ما هم آدمیم، گاهی گرفتار رنجهای خودمون هستیم.
در کل فراموش نکن. حتی در دل تیره و تاریک شب، هم اگر خوب دقت کنی، ستاره های درخشانی خواهی دید.
اگر توجه خود را از خارهایی که به دستت رفته بر داری، گلهای زیبا را هم بین آنها خواهی دید.
پدر و مادر و نزدیکان تو هم ، مثل من هستند، مثل ستاره، مثل طاهره، مثل ترمه، مثل گرد آفرید، مثل آهو، مثل بهاره، مثل اکرم، مثل زینبت، مثل آرش، مثل هیچکس تنها نیست، مثل Psy133T و مثل همه دوستان دیگه، یعنی اونها هم مثل ما نقطه ضعف دارند، اشتباه می کنند، بعضی وقتها عصبانی، یا بی انصاف می شوند. ولی یک چیز را فراموش نکن همه آنها و همه ما در کنارهم هستیم و یکدیگر را عاشقانه دوست داریم. اگرچه ممکن است در شیوه عشق ورزی خود ضعیف باشیم.
ما همه یاد گرفته ایم، رنجها را نیز دوست داشته باشیم. و سعی نکنیم همشه با آن بجنگیم ، چون یاد گرفته ایم در میان رنجها رشد خواهیم کرد و به آرامش خواهیم رسید.
دوست من ورود جدید، و تولد جدیدت را تبریک می گویم و سرآغاز زندگی نو با تصمیمات بهتر را برایت آرزو دارم.
یه نکته که اگر نگم خفه میشم....
من چیزهایی را با همه وجودم در این پستها و همدلی و همدردی شما عزیزان یادگرفته ام که واقعا بیش از هر دانشگاهی بود.
شما عزیزان محبت خالصانه، خلاقیت ، و همراهی را عملا آموختید.
من هر روز با شوق به همه شما سر می زنم که به مانند روزهای گذشته کلمات شیرین و پرمحتوا ، اندیشه های خلاق و مهارتهای جدیدتون را یاد بگیرم.
من با شما رشد می کنم....
و از این بابت از همه شما تشکر می کنم....
دوستتون دارم.....
1371125 درود بر شما؛آقا نمی دونی امروز چه صحنه ای رو دیدم!!!
داشتم از ماشین گرم و نرمم که تازه با کاپشن کلفتی هم درش بودم،پیاده می شدم که دیدم در هموای سرد زیر صفر،یک بچه نه یا ده ساله یک کیسه گونی که حتماً 10 کیلویی وزن داشتش را روی کولش گذاشته بود و آشغالارو می گشت؛ لباساش یک تیکه پیراهن بود و با یکی از اون کاپشن های نازک بهاره.
می دونی داشت چکار می کرد؟؟؟داشت آشغالا رو واسه پیدا کردن چیزی به دردخور می گشت!!خیلی دلم به حالش سوخت!!گفتم چند سالته که جواب داد:هفت سال . . . . الانم که دارم اینها را می گویم بغض کردم . . . گفتم کیسه گونیتو می دی ببینم سنگینه یا نه؟گفت:نه آقا به خدا ما چیزی نداریم.گفتمنترس کاریت ندارم،بیا این هزار تومنو بگیر می خوام ببینم سنگینه یا نه؟می دونی اونقدر سنگین بود که فکر کنم من و تو یک ساعتی بیشتر نمی تونیم روی دوشمون نگاهش داریم.
خیلی دلم برایش سوخت!!!
خوب شاید بگی برو بابا داری داستان رمانتیک جور می کنی که مثلاً منو نصیحت کنی یا اینکه به من چه یا اصلاً شاید بگی که درد تو و مشکلت اقتصادی نیست و خیلی مهم تر یا بدتره؟؟
ولی نه قربونت برم!!می خوای باور کن،می خوای نکن؛
نمی دانم شاید کار خدا بود که این بچه زحمتکشو جلوی راهم گذاشت تا هم تذکر و پیامی باشه برای من و هم این فکرو تو سرم انداخت که این مسئله رو با تو در میون بزارم که دوست خوبم:من و تو همه آدمهایی مانند ما در مشکلاتشون خیلی تمرکز می کنن و تنها خودشون را با رنجهاشون می بینند.فکر می کنند که فقط اونان که مشکل دارند!!!نه داداش نه!
دنیا خیلی بزرگه و بدبخت تر از من و توام درش هست؟؟؟دوست گرامی و **قوی** خودم!!نه این دنیا به کسی وفا کرده و نه من و تو بدبختریناشیم؛
راستی:ببین اون بچه با اینکه ازم ترسید اما وضعیتشو به من گفت که چرا این کارو می کند.(آشغل دزدی) گفتم:چرا این کارو انجام میدی؟؟؟؟؟گفتش:بابام کارگر ساختمون بوده که از روی داربست افتاده و زمین گیر شده و مادرمم مرده،ما هم(دو تا برادر کوچکش و خودش و باباش) با حقوق کمیته امداد نمی تونیم زندگی کنیم.تازه یک برادرمم کنار خیابون وزنه داره!!
1371125 جان؛خوب آخر چرا جریان مشکلتو به ما نمی گویی؟؟؟یعنی مثلاً هیچکدوم ار اینها:
ستاره، مثل طاهره، مثل ترمه، مثل گرد آفرید، مثل آهو، مثل بهاره، مثل اکرم، مثل زینبت، مثل آرش، مثل هیچکس تنها نیست، مثل Psy133T قابل نیستیم که همدردت بشیم؟؟؟همراه دردات بشیم؟؟؟با ما باشی؟؟؟تا باهم بگیم . . .بشنویم . . .
سلام به همگی مخصوصا دوست خوبم 1371125 و با تشکر از گردآفرید به خاطر مطلبی که نوشته بود....من رو که خیلی به فکر فرو برد!
دوست من بازم میگم....ما منتظر شنیدن درددل هات هستیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــم!!!
ما رو زیاد چشم به راه نذار!!!
سلام آبجيا و داداشياي گلم يا فرشته هاي نجات من
اولش بگم كه شما رو خيلي خيلي خيلي دوس دارم تا حدي كه نميتونين تصورش هم كنين
همتونو بدون استثنا به خاطر كمكايي كه بهم كردين از ته دل دو.س دارم
شايد اگه من اين تاپيكو نميزدم و با شما آشنا نميشدم و شما اين حرفا رو بهم نميزدين الان يا اين جا نبودم يا اين كه يه جايي مثه تيمارستان بودم باور كنين تنها شما بودين كه بهم قوت قلب دادين درسته كه هنوز از لحاظ روحي توي شرايط چندان مطلوبي نيستم اما بهم خيلي كمك كردين
خدامو خيلي تشكر ميكنم كه دوستايي مثل شما پيدا كردم
اما همون جور كه گفتم ميترسم آينده خيلي بهم سخت بگيره
درد من نه در د عشقيه نه درد خانوادگي درد من درديه كه ممكنه واسه ي هر دختر 15 16 ساله پيش بياد كه ميدونم كه ميتونم مبارزه كنم اگه بگم من نميدونم درد من چيه باورتون ميشه؟
آره من هيچ وقت نميتونم مزه ي گيلاسو فراموش كنم يا دوستايي مثه شما رو فراموش كنم
يا لذت ديدن لب خندون يه رنج كشيده رو از دست بدم
باور نميكردم كه هنوزم توي اين دنيا ادمايي مثل شما وجود داشته باشه
راستش معدلمو كه ديدم پاك نااميد شدم نه شاگرد اول شدم نه شاگرد دوم نه هم سوم معدلم يه چيزايي دور وبر 60/19 شده كه اونو هم 17 اجتماعيم و17 فيزيكم خراب كرده
اما خيلي دوس دارم با دوستايي مثل شما بيش تر اشنا بشم درسته كه با دنيا آشتي آشتي نيستم اما سعي ميكنم بدياشو به روم نيارم و اگه قدرت داشته باشم باهاشون مبارزه كنم
ممنون از اين كه كنار من هستين سعيمو هم ميكنم تا مشكلمو بهتون مطرح كنم
شما همتون يه فرشته اين اينو صادقانه ميگم
اولاش حرفاتونو چندان باور نداشتم اما وقتي روشون فكر كردم ديدم واقعا حرفاي زيبا و بهدرد بخوري ميزنين
شما منو با زندگي آشتي دادين البته بازم نيازمند محبتتونم
نميدونم با چه زبوني از محبتتون تشكر كنم ياچه كاري كنم كه جبراني باشه برا محبتاتون
درآخر بازم بگم خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي دو ستون دارم
ببخشين كه زياد پرحرفي كردم
سلام 1371125
ما همیشه کنارت خواهیم بود تا وقتی که بخواهی...
البته که خیلی سخته آدم مشکلشو تو جمع بگه....
ولی به هر حال اگر هم نمی تونه، باید به فکر چاره دیگه ای باشه...
فکر می کنی چه راههای باشه....
درد تو بر عکس آنکه فکر می کنی، به نظرم مهمه، از این نظر که باید خوب بشناسی این رنجت را ، تا بتوانی اونو کنترل کنی. تا دوباره نخواهد تو را چنین در فشار قرار دهد.
من هم هنور نمی دونم. شاید ریشه مشکلت اینه که هنوز نتونستی یک نفر مورد اعتماد پیدا کنی. نه اینکه نیست، شما ترس داری...، بیا فکر کن چه کسانی هم دلسوزند وهم متخصص...
به نظرم تا از خودت با کسی حرفی نزنی، این حرفهای یک طرفه و یکسویه تاثیر عمیق نمی تونه روی شما داشته باشه.
درد هرکسی ممکنه برای دیگران جدی نباشه، مهم اینه که خودش چطور می بینه...
راستی می خواهی چه اقدام عملی بکنی...
نظرت در مورد یک تماس با یک مشاور، یا یک ملاقات حضوری برای شروع چطوره....؟
الان می شه بگی نظرت و از اون مهم تر احساست درباره مشکلت چیه؟؟چه فکرای بدی می کنی؟؟حستو بگو و توضیح بده؛آیا مشکلت همین جریان درس و معدل و نمره س؟؟؟یا نه چیزای دیگه ای هم هستن؟؟؟؟
ببین من خودم یک کمی تودارم،اما مشکلات را باید با حرف زدن روشن کنیم . . . . می دونی مشکل مثل یک غار تاریکه که تا با مشعل توش نریم ازش و از تاریکیش می ترسیم . . . من و همه دوستان منتظریم.
سلام خانوم گل ،:46::43:
تولدت کی بود ؟ 5 اسفند یا 25 فروردین ؟ :D :P
زود تکلیف ما رو روشن کن که می خوایم یواشکی (مثلا تو خبر نداری) برات جشن تولد بگیریم ... :73::16::123:
:305:راستی چه خبر ؟ ... :307::72:
من که از این جمله خیلی خوشم اومد . تو چی ؟
" .....
مشکلات را باید با حرف زدن روشن کنیم . . . . می دونی مشکل مثل یک غار تاریکه که تا با مشعل توش نریم ازش و از تاریکیش می ترسیم . . ."
دوستت دارم .:72::46:
سلام به همه دوستان همراه و صمیمی::72:
سلام به1371125عزیز دختر گلم حالت چه طوره ؟:43:
نمی دونی چقدر خوشحالم کردی و قتی احساس کردم که بار فشار اومده، رو شونه هات رو اروم،اروم روی زمین گذاشتی ..:160:
تو تونستی براون احساسات منفی که به سویت هجوم اورده بودن فائل بیایی. به خاطر این موفقیتت بهت تبریک می گم:72:
حالا می خوام شخص موفقی راکه (یادم نیست)برات نقل کنم:
در گذشته تصور می کردم .من یعنی :بداخلاقی ،خستگی ،ضعف،......
اکنون که از شیوه ی زندگی سالم تری برخوردارم ،می توانم ،درک کنم که این فقط احساسات منه. واحساسات زود می گذرند .***
روبرو شده با این احساسات هم تجربه ایست!واز اون مهمتر پیروز و سربلند بیرون اومدن از ان!:73:
عیار انسانها در سختی ها ومیزان تحمل انها مشخص می گردد.
از خدا می خوام هر گره ای راکه به کارت افتاده یا تو رو رنجونده به زودی بگشاید و هیچ وقت گره کور به زندگیت نیفتد.:203:
وهر چی ازش می خواهی(اگه به صلاحت باشه) روزیت کنه .«امین»
همیشه شاداب و خندون ببینمت.:227::72::43:
سلام عزيزم خيلي خوشحالم از اينكه توي اين وضعيت مي بينم بايد بگم همون جور كه گفتي خدا خيلي دوست داره و هنوز به يادت هست كه اين سايت جلوي راهت قرار داده كه بتوني با نظر حدقل كلي ادم اشنا بشي مي دوني ادم وقتي قصه داره مي ياد توي اين سايت نوشته هاي بقيه رو مي خونه به خودش اميدوار مي شه اين يعني اين كه هر كسي يك مشكلي داره كه بزرگ كوچيكيش بستگي به دلش و علاقه خدا داره اخه مي گن خدا ادمهايي كه دوست داره بيشتر سختي بهشون مي ده ماهم دلمون و به همين خوش كرديم . بهرحال خيلي خوشحالم كه تايپيك اخرتو ديدم اين يعني اميدواري يعني نور زندگي پس سعي كن تقويتش كني و به زندگيت ادامه بدي سعي كني قشنگيهاشو پررنگ تر و زشتيهاشو كمرنگتر كني . اينجا هيچكس هيچكس و نمي شناسه پس مي توني راحت بدون اينكه مشكلي برات بياد اعتماد كني و درد و دل كني اينجا همه به هم كمك مي كنن و مشكل هر كدوم از ما براي همه مهمه پس تو هم يك كم اگه دوست داري بيشتر از خودت بگو كه اروم تر بشي اينجوري خيلي خالي مي شي يا اگه اينكارو نمي كني يك كاغذ بردار و تمام ناراحتيهاتو اون تو بنويس هر چي كه ناراحتت مي كنه هر چي كه تو رو به قصه مي ندازه همه رو بنويس با چشم گريون بنويس اشكال نداره با خودت راحت باش هر چي كه دلت مي خواد اگه خواستي اخرش نكات خوب هم بنويس چيزهاي قشنگ هم بنويس اينجوري خيلي خالي مي شي و يك جورايي با خودت مي جنگي خيلي خوبه امتحان كن ضرر نمي كني . بعدشم حتما حتما حتما حتما حتما برگه ايي كه نوشتي ريز ريز پاره كن تا كسي نتونه به دلت نفوز كنه و بخونتش . البته اگر جاي امني براي نگه داشتنش نداري اين كارو بكن . ولي امن امن باشه كه كسي پيداش نكنه بالاخره هر ادمي يك سري حرفها توي دلش داره كه نمي خواد هيچ كس از اونها با خبر شه حتي نزديكترين ادماي دور و برش
به اميد موفقيت و روشن شدن اوضاع براي تو دوست عزيز