-
بزرگتر بودن زن از شوهر
با سلام
من و همسرم 7 سال اختلاف سنی داریم، البته من از او بزرگترم و ما با آشنایی قبلی ازدواج کردیم. هردو فوق لیسانس هستیم اما همسر من بعضا خیلی تحت تاثیر محیط قرار میگیرد و از اینکه کسی بفهمد زنش از او بزرگتر است بشدت ناراخت میشود و این ناراختی در نحوه برخوردش بامن اثر میگذارد و گاها به من حرفهایی می زند که بشدت مرا منقلب میکند و وافعا آرزوی مرگ میکنم ، بعضا مرا بسیار تحقیر میکند و حتی بمن میگوید چرا از زندگیم بیرون نمی روی، قبل از ازدواچم هیچوقت انتظار نداشتم این حرفها را بمن بزند. البته گاها نیز خودش پشیمان شده و سعی میکند جبران کند ولی نمیدانم چه کنم، دیگر نمی توانم تحمل کنم، خیلی تحقیر می شوم، خیلی زجر می کشم، از متارکه می ترسم، 8سال تحمل کرده ام، هنوز بچه دار نشده ایم ، خیلی برای زندگی مون زحمت کشیدیم و سختی های زیادی هردو کشیده ایم. به من بگویید چه کنم؟ غرورم را شکسته، روی من چندبار دست بلند کرده، تهدید به متارکه کرده و من به دست و پایش افتاده ام، آنقدر از حرفهایش زجر کشیده ام که گاها نفرینش کرده ام اما نفرین خودم هم زجرم میدهد، چراکه من و یا هر زن دیگری چرا باید همسر خود و گسی راکه نانش را میحورد نفرین کند؟ البته به نوعی دلم برایش می سورد، واقعا نمیدانم چه کنم، کمکم کنید.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
سلام بر دوست عزیز و گرامی...خوش آمدید..
البته اختلاف سنی به نظر بنده زیاد مهم نیست و حتی اگر خانوم بزرگتر باشد بهتر می تواند مسایل را تجزیه تحلیل کند.....اما بزرگ بودن خانوم از شوهرش نباید مدیریت شوهرش بر خانه را تحت تاثیر قرار دهد...... امیدوارم که شما مدیریت شوهر خود را زیر سوال نبردید و همیشه او را سرپرست خود دانسته اید وگرنه...........
اما این واکنش های همسرتان کمی طبیعی است.(گفتم به حد کم).....(البته او حق چنین واکنشی ندارد چون خود دست به انتخاب شما زده).....
سعی کنید وقتی شوهرتان می خواهد سن شمارا از دیگرن مخفی کند ناراحت نشوید و حس تدافعی به خود نگیرید و بگذارید او کار خود را انجام دهد......
و نکته دوم اینکه به همسرتان نزدیک تر شوید.......می دانم برای یک زن گفتن مشکل شوهرش به خود او سخت است ولی: شما با او صادقانه صحبت کنید و بگویید چه چیزی شما را ناراحت کرده و می کند.......به شوهر خود بگویید چه تغییراتی کرده و هیچ گاه میدان را خالی نکنید و در کنار او برای بهبود زندگی تلاش کنید... آمدن بچه به زندگی نیز شوق تازه ای به آن می دهد.....
و این را در نظر داشته باشید شوهر شما همان مرد چند سال قبل نیست که شیفته ی او بودید.....مشکلات زیادی در زندگی وجود دارد که انسان ها را تغییر می دهد...
موفق باشید خواهر گرامی
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
سلام برشما نقاب جان.
از راهنمایی های شما ممنونم. باید عرض کنم من هیچوقت در مقابل موضوعی که شما گفته اید حالت تدافعی به خود نگرفته ام چرا که خودم نیز دوست ندارم کسی متوجه بزرگتر بودن من شود. البته همه فامیل من میدانند، ولی شوهرم در محیط کار و دوستانش بسیار ازاین مسئله خجالت میکشد و سعی میکند کسی نفهمد ولی وقتی در محیط کار، کار به صفحه دوم شناسنامه میکشد دیگر کاری نمی شود کرد. همسرم موقع ازدواج 23 سال داشت و من 30 سالم بود، اما او میگوید یک پسر 23 ساله یعنی پسری در اوج احساسات و خامی ، تو مرا اغفال نموده و از احساسات من سوء استفاده کردی ، من در جایی استخدام نیستم و این موضوع عامل دیگری برای واکنشهای منفی بیشتراز جانب او می باشد و میگوید من از همه دوستانم عقب مخواهم ماند.همانطور که گفتم به دلیل کمی سن او در موقع ازدواج ما از نظر مالی نیز بسیار سختی ها در کنار تحصیلات کارشناسی ارشد ایشان متحمل شدیم و من نیز از همسنان خود عقب ماندم ولی تحمل کردم، اما او میگوید تو زجر زیادی نکشیدی. با این که الان 30 سال دارد اما خیلی سریع قهر میکند و میخواهد مرا ترک کند و من باید به دست و پای او بیافتم چون هیچکس و هیچ پشتیبانی را در زندگی ندارم واو میگوید چرا به زور میخواهی زندگی کنیم، البته آنرا هم می دانم که مرا دوست دارد ولی شرایط ظاهری او را اذیت میکند و تحت فشار قرار می گیرد.
ای کاش بمیرم تا او هم راحت شود......
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست خوب با ارزوي مرگ كه كاري درست نميشه بايد به يه مشاور خانواده مراجعه كني
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست عزيز نقاب بسيار درست براي شما گقته اصل مطلب را فقط يه نكته را در توضيحات نديدم كه عرض ميكنم خدمتتان
چرا ؟چرا شما اجازه داديد بار
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست عزيز نقاب بسيار درست براي شما گقته اصل مطلب را فقط يه نكته را در توضيحات نديدم كه عرض ميكنم خدمتتان
چرا ؟چرا شما اجازه داديد بار اول دست روي شما بلند كرد كار به جايي بكشد كه اين حماقت را دوباره انجام دهد نه عزيزم انشاله كه متاركه ايي پيش نمي ايد ولي نه به قيمت ازدست دادن غرورت اشتباه ازاينجاهست ما معمولا به اينگونه خانومها پيشنهاد مي كنيم كه در صورت اين برخوردها براي بالا بردن قبح مساله شوهرتان را تا پاي ميز محاكمه بكشونيد وبعد از فهميدن ان مرد از اشتباهش كوتاه بياييد وبديهايش را با خوبي جبران كنيد تا علاوه بر فشار رواني وارده احساس شرمندگي بكند وبار بعد حالتي اجتنابي از رفتار خود داشته باشد من فكر مي كنم اگر مرد فهيمي
باشد ميتواند از اين تفاوت سن لذت ببرد و به نحوه نشاط اوري استقاده نمايد
2_بعنوان يك مشاور پيشهاد ميدهم به سراغ مشاور برويد تا مسايل زناشويي شما را هم برسي كند من حدس ميزنم خيلي به دليل بزرگتر بودن شما در مسايل زناشويي اتان حس هاي نامطلوبي
مانند سلطه جويي و.....حتي ترس از ناتواني در ارضاي شريك و......اينها پيش امده براي همسرتان اين را يك مشاور برايتان حل ميكند نگران نباشيد
چون ميگد گاهي از كردار خود پشيمان ميشه پس يك فشار رواني در زندگي اون به اين سمت هل ميده نه خسته شدن ازشما مشاور اون فشار رواني پيدا مي كنه و من خيلي به روابط
زناشويي تون فكر مي كنم برگرده ما ديديم كه 90 درصد مشكلات با بهبود اين روابط التيام پيدا ميكنن
توصيه اخر به هيچ وجه مسله دست بلند كردن را دست كم نگيرد كوتاه اومدن شما باعث مي شه از جلو چشم اون بيفتيد ديگر جايگاه قبلي را نداشته باشيد و ذهنيتش نسبت به شما
تغير كند وبي علاقگي در اورشد كند برخورد جدي بدون ترس از متاركه !
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
من الان متن دوم را خوندم و متوجه سن شوهرتان شدم اصلا حدس نميزدم كه اون در هنكام ازدواج انقدر كم سن بوده مسله كه پيش مي ايد اينجا اينست كه به قول عاميانه شوهر شما جواني كرده ؟اين مقوله مهمي است !
بايد بدونيد كه به دست پا او افتادن فقط دلسوزي اورا برمتاباند نه عشق علاقه اورا پس مشكل را حل كن اينقدر از متاركه نترس اين ترس شما داره ميبره شما را به همون جايي كه ازش ميترسي
پيش خودت بگو مرگ يكبار شيون يكبار !ولي اينجوري كه شما ميگيد اي كاش من ميمردم .......كه با اين طرز فكر هر روز خودت را ازبين ميبري نه شما داري كاملا اشتباه ميكني
و بدتر ميكني همين فردا به مشاور مراجعه كن تنها بعد با توجه به ديدگاه مشاور همسرت را ببر و......
انفدر هم ازمتاركه نترس عزيزم !پايان زندگي كه نيست !!!!!!!!!!!
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
متاسفم .
هم خیلی چیزها دارم که بگویم و هم هیچ ندارم . پس بهتر که سکوت کنم .
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست عزیزم مگه شما به زور شوهرتان را وادار به ازدواج کردید؟دست و پایش را بستید بردید محضر؟ در مورد ازدواج و انتخابتان توضیح بیشتری بدهید
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
سلام دوست عزیز
حرفهایی می خواهم بزنم که شاید چندان خوشایند نباشد، ولی می گویند؛ دوست آنست که بگریاند...
البته از ابتدا بگویم، شاید آنچه من قصد بازگو کردن آنرا دارم، فقط نظرات شخصی بنده باشد و اصلا در زندگی شما صدق نکند، اما احتمال صدق کردن آن نیز زیاد است.
به هر حال:
دوست من نمی دانم شما که در هنگام ازدواج دختر کاملی بودید، چرا پیش بینی چنین روزی را نکردید و با یک پسربچه 23 ساله ازدواج کردید. طرز فکر الان همسر شما خیلی طبیعی تر از سن 23 سالگی اوست.
به نظر من باید خیلی جدی به این زندگی نگاه کنید، چون نمی توانید تا ابد با تحقیر کردن خودتان، یک زندگی را حفظ کنید. اگر تنها راه حل ماندن شما در این زندگی تحقیر شدن شماست، مطمئن باشید دیر یا زود باید از این زندگی خارج شوید.
گفتید تا الان فرزندی ندارید، چرا؟ برای یک خانم 37 ساله بچه دار شدن چندان هم ایمن نیست. اینکه چرا تا بحال صاحب فرزند نیستید هم می تواند تا حدود زیادی انگیزه رفتار همسرتان را نشان دهد.
دوست من پست دوم صدرا را دوباره بخوانید.
تاپیک خانمهایی که همسر دوم می شوید!چرا؟؟ حرفهای ناگفته آنی را می گوید.
دوست من اینکه شما 7 سال از همسرتان بزرگترید مشکلی نیست ولی مشکل همسرتان است که حالا که سن واقعی ازدواج اوست، این قضیه را نمی تواند هضم کند.
حرف آخر؛ سعی کنید به تنهایی یا به کمک یک مشاور، علت اصلی رفتار شوهرتان را ریشه یابی کنید و اگر به این نتیجه رسیدید که مشکل شخص شما هستید، چاره ای جز بیرون رفتن از این زندگی نیست. هر علت احتمالی دیگری راه حل دارد.
مطمتن باشید در صورت جدایی کمتر تحقیر خواهید شد.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
به نظر من اون حق نداره چنین برخوردی با شما بکنه و مگر زمانیکه می خواست با شما ازدواج کنه این موضوع رو نمی دونست که حالا واکنش نشون داده ثانیا به نظرمنشما باید یه مقدار مقتدرتر جلوش وایستید و به دست و پاش نیفتید
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست گرامی mohat سلام
باید عرض کنم روزی که من با شوهرم ازدواج کردم بسیار تحت تاثیر حرفهای او قرار گرفتم. البته شوهر من خصلتهای بسیار خوبی هم دارد اما کمی زود در مقابل حرفها و واکنشهای مردم قرار میگیرد، شاید اگر در این 7 سال ما به خاطر تحصیل مشکلات مالی زیادی نداشتیم و حمایت مالی می شدیم، امروز وضع زندگی ما تا این حد بد نبود و پرده ها زیاد پاره نمی شد. به خاطر تحصیل اقدام به بچه دار شدن نکردیم ولی الان حدود 5/1 سال است بچه میخواهیم اما فعلا نمی شود و تازه از مرکز رویان برای اردی بهشت وقت گرفته ایم. همسرم خیلی وقتها بمن محبت زیادی هم میکند، حتی اکثرا صبحها مرا در خواب می بوسد و سرکار میرود، من هم اکثرا روزهای تعطیل که خانه است و میخوابد با بوسه او را از خواب بیدار می کنم. کلمات عزیزم و (نام من + جان) و ...، جملات این زن خوبیه، من دوستش دارم و ... را زیاد میگه و در کل برام همه چی هم میخره ولی نمیدانم چیکار کنم که کمتر تحت تاثیر محیط قرار بگیرد.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
در 30 سالگی تحت تاثیر حرفهای یک پسر بچه 23 ساله قرار گرفتید ؟!
می توانم از شما خواهش کنم از روزهای ابتدای آشنایی وحرفها و اهدافتان بیشتر توضیح بدهید .و نظر یات خانواده و....
،تنها از شما خواهش می کنم عین واقعیتی که در درون شما اتفاق افتاد را بیان کنید و به یاد داشته باشید صداقت شما کمک به افرادی است که در شرایطی همسان قرار می گیرند و یا می خواهند صدایی چون صدای شما را در شرایط زندگی اینچنینی بشنوند.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست عزیز اگر و تنها اگر علت رفتارهای همسر شما سن شناسنامه ای شما در شناسنامه اش است، شاید بتوان با المثنی گرفتن و کمی خرج کردن چاره ای یافت ولی من در اینباره اطلاعات زیادی ندارم.
با این حال باز تاکید می کنم، علت را ریشه یابی کنید.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
ani جان سلام
شاید برای شما خنده دار است که یک دختر 30 ساله تحت تاثیر حرفهای یک پسر 23 ساله قرار بگیردآ بله من هم قبل از ازدواجم مثل شما فکر میکردم، هیچوقت فکر نمی کردم با پسری که حتی 1 سال از خودم کوچکتر باشد ازدواج کنم، اما وقتی وافعا در آن شرائط قرار میگیری و مسائل جنبی دیگر هم این مسئله را برایت یک موقعیت خوب جلوه میدهد و باعث می شود که کسی را که بتواند تو را درک کند و جبران همه بی محبتی ها و خشونت خانواده و برادر هایت را برایت انجام دهد ناخودآگاه به سوی این محرک کشیده می شوی، هیچوقت قصد اغفال کردن او را نداشتم و ما در ابتدای دوستی یک رابطه معمولی و بدون هدف ازدواج داشتیم. پیشنهاد ازدواج از طرف ایشان بود و من اصلا فکرش را هم نمی کردم. پس از پیشناد ایشان من همه زوایای زندگیم را به او گفتم و حتی مسئله سنی را مطرح کردم ولی او گفت من چون عقلم بیشتر از سنم است مشکلی ندارد، به او گفتم آیا بعدا سرکوفت نخواهی زد؟ گفت نه. قبل از ازدواج با ایشان من یک با نامزد شده بودم اما در یک مدت کوتا بهم خورد، اینرا نیز به او گفته بودم. مادر او ابتدا مخالف ازدواج ما بود اما بعدا راضی شد و به خواستگاری من آمد آنها خانواده عاطفی و با محبتی هستند. برادر من نیز مخالف بود، اما پدرم راضی بود و ما ازدواج کردیم .
برای تعویض شناسنامه نیز توسط دو وکیل اقدام کردم اما نشد،اگر در این مورد راه حلی میدانید لطفا بگویید؟
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
یک سوال برایم پیش اومده و اینکه آیا شما به اندازه کافی به وضعیت ظاهریتان می رسید؟شاید ظاهر شما و عدم رسیدن به خودتون باعث میشه اون تفاوت سنی با شما رو بیشتر نشون بده و موجب آزارش بشه
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست گرامی ویونا با سلام.
من فرامش کرده ام در مطالبم اشاره کنم که من سن واقعی خودم را نشان نمی دهم و اگر اغراق نباشد باید بگویم شاید 10 سال هم کوچکتر از سنم به نظر می آیم، این حرف و نظر بقیه افراد می باشد.اما در مورد رسیدگی به وضع ظاهر باید بگویم بدلایل مشکلات مالی که داشتیم و مشغله زیاد همیشه امکانش را نداشته ام که آنطور که باید به خودم برسم، اما سعی میکنم. حتی من بیشتر پوشش اسپورت داشته و لباسهایم را با خود او میبخرم. ناگفته نماند که در مورد پوشش 90% توافق داریم.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست عزیزم
من می توانم همه ی شرایط شما وهمینطور همسرتان را بفهمم . عزیزم برایت دعا می کنم راهکارهای درست را پیدا کنی تا از این بحران گذر کنی .
به خودت و سرو وضعت خوب برس . به خانه نظم بده . روحیه ات را شاداب نگهدار به شوهرت التماس نکن و مقتدر باش ، نگذار از روی حس ترحم در کنارت بماند و اگر قرار است همراه و همسفر تو باشد باید بداند که توبی نیاز از ترحم هستی و خودت از پس زندگی ات خوب بر می ایی و اگر تصمیم گرفت کنار دست تو بماندباید درست و مردانه باشد .تو هم به هیچ وجه مامان نباش ، مطمئن باش او مامان نمی خواهد .
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
تغییر شناسنامه دروغ به خودت است عزیزم باید راه درست را پیدا کنی . این کارها یعنی چه ؟! شما که نمی توانی صورت مسئله را پاک کنی .تلاش کن و زندگی ات را درست کن . بایک تغییرتاریخ تولد در شناسنامه که مشکل شما و همسرت و آنچه در مغز او اتفاق می افتد پاک نمی شود .
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
من فکر میکنم مشکل شماها تنها در مورد سن شما نیست مشکلات دیگه ای نداری؟توضیح بیشتری بدهید لطفا
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
بوسیدن و با مهربانی و ملایمت بیدار کر دن یک نفر آیا فقط توسط مامان ها باید انجام شود؟ تا آنجاکه میدانم و شنیده ام این کار حتی بین زنای که از همسر خود کوچکترند نیز وجود دارد.
تغییر شناسنامه حداقل برای شوهرم که به این مسئله حساس شده حداقل در جامعه و محیط کار آرامش بدنبال دارد. بسیاری از مواقع تنشهایی ایجاد شده برای انسانها ناشی از رفتار های کنجکاوانه و فضول مردم است.
مشکل سنی منشاء مشکلات زندگی ما می باشد، مثلا محدودیت استخدم و نداشتن کار.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل یخ
بوسیدن و با مهربانی و ملایمت بیدار کر دن یک نفر آیا فقط توسط مامان ها باید انجام شود؟ تا آنجاکه میدانم و شنیده ام این کار حتی بین زنای که از همسر خود کوچکترند نیز وجود دارد.
تغییر شناسنامه حداقل برای شوهرم که به این مسئله حساس شده حداقل در جامعه و محیط کار آرامش بدنبال دارد. بسیاری از مواقع تنشهایی ایجاد شده برای انسانها ناشی از رفتار های کنجکاوانه و فضول مردم است.
مشکل سنی منشاء مشکلات زندگی ما می باشد، مثلا محدودیت استخدم و نداشتن کار.
دوست عزیز
کسی بر این کار قشنگ شما یعنی بوسدن همسرت چه در موقع خواب و یا هر زمان دیگر خرده نگرفته و نمی گیرد و این کار قشنگ اتفاقا، نقطه ای است که بسیار ارزشمند است و قابل تقدیر . شما دچار حساسیت و سوتفاهم شده اید . مامان بودن یعنی محبت ها و راهنمایی ها و برانگختن حس ترحم فرزند نسبت به مادر و.... کلا چیزی که ضمیر ناخودآگاه همسر شما در زمان رویارویی با آن به یاد مادرش و ناکامی ها و ... مادرش بیفتد و رفتارهایی که مادرانه است نه رفتارهایی که در مقام یک همسر و همسفر راه زندگی تعریف دارد . ( دقت بفرمائید که مجددا دچار سوتفاهم نشوید )
تغییر شناسنامه و تاریخ آن عزیزم یک کار غیر قانونی است وزمانی که واقعیت نداشته باشد جرم محسوب می شود و پیگرد قانونی دارد و شما به خاطر و با انگیزه ی هیچکس حتی همسرت نباید این کار غیر قانونی را انجام بدهید .
در مورد کنجکاوی و فضولی مردم هم عزیزم با شما کاملا موافق هستم که رفتارهای اینچنینی مردم آزار دهنده است و مزاحمت ایجاد می کند .
کلا چیزی که به ذهنم می رسد این است که عزیزم اگر به زندگی و شوهرت باور داری انشالله خوشبخت هم می شوی و اگر هم مشکل داری اشکال را به گردن سن و مردم و فضولی و شناسنامه و .... نینداز و مشکل را ریشه یابی کن .
مثلا آنجا که نوشته ای شوهرت رفتار نامربوط از خود نشان می دهد و تو هم گریه و التماس می کنی و....
عزیزم این رفتارها ربطی به مردم ندارد به مشکلات درونی و رابطه ای شما مربوط است و شخصیتهای شما . اگرنه که هر رابطه ای هم لحظه های قشنگ دارد و هم لحظه های سخت و مشکل دار . مردم هم می توانند حرف بزنند تا جایی که حسابی خسته شوند و از نفس بیفتند مگر اینکه شما و یا همسرت در درون خودتان احساس ضعفی کنید که حرف مردم برایتان مهم شود و از خود عکس العمل نسبت به عزیزتر ین و محترمترین فرد زندگی تان نشان دهید .
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
دوست گرامی طور دیگری قضاوت نکنید، من در صفحه اول هم نوشته ام منظور ازتغییر شناسنامه ، ازظریق قانونی و اداره ثبت و احوال است.
از راهنمائیهای شما بسیار ممنونم.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
عزیزم من قضاوتی ندارم که بکنم .
اطلاعاتی خدمت شما ارائه می کنم دلتان خواست استفاده کنید ، دلتان هم نخواست استفاده نکنید و راه خودتان را بروید .
به لحاظ قانونی شما نمی توانید یک کار قانونی غیر درست انجام دهید ! کار غیر قانونی ، غیر قانونی است .
اگر از طریق ثبت این کار صورت بگیرد شما باید دلائل درست و محکم و محکمه پسند داشته باشیداز جمله تاریخ تولد شما در شناسنامه پدرو مادر شما چک می شود ،( عدم تطابق تاریخ شناسنامه شما با شناسنامه پدر و مادرتان ، بعد از صد و بیست سال عمر با عزت آنها ، شمارا از ارث و حقوق مربوط به آن محروم می کند ) آیا تصمیم دارید و یا فکر می کنید شناسنامه آنها را هم می توانید درست کنید ؟!
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
در مورد اصلاح شناسنامه فکر می کنم من اولین فردی نیستم که اقدام نموده ام، درست است که من نتوانستم کاری از پیش ببرم چون الان به خاطر شرط سنی استخدام و کلاه برداری از این راه محاکم قضایی بسیار سخت میگیرد، اما محض اطلاع باید عرض کنم قبلا کسانی این کار را کرده اند و فکر میکنم در صفحه توضیحات توضیح می دهند تا در مسائلی همانند ارث و میراث مشکلی پیش نیایید.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
سلام
دوستان خوب لطفا راهنماییم کنید:
طی این چند سال من به من منظور راضی کردن شوهرم برای بچه دار شدن خیلی تلاش کردم چراکه نگران نازایی در آینده بودم اما او به دلیل مشکلات مالی مخالف بود، در این میان من انتظار داشتم خانواده اش به ما کمک کنند، جون بالا رفتن سن من تهدیدی برای باردار شدنم بود، اما آنها نه عواقب این مسئله را برای همسرم گوشزد کردند و نه کمکی کردند.البته وضع مالی آنها در آن موقع خیلی معمولی بود، اما من به شوهرم میگفتم اگر خدای نکرده پسرشان هم یک بیماری سختی داشت و نیاز به خرج کرن میشد باز هم می نشستند و نگاه میکردند؟! آیا همیشه باید موضوع جان کسی در میان باشد تا ما به آینده بیشتر فکر کنیم؟
این موضوع باعث شده من این مسئله را بسیار به دلم گرفته ام واصلا نمی توانم فراموش کنم و از کوتاهی آنها دلگیرم . آیا من حق ندارم؟
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
سلام
غالبا دیده می شود كه در مشكلات فردی و خانوادگی به جهت سهولت، افراد نزدیكترین علت را علت اصلی می بینند.
در واقع در علت یابی مشكلات با مسامحه برخورد می كنند.
خانواده ای مشكلی دارد، فورا اعتیاد همسر علت اصلی می شود!؟
خانواده ای مشكل دارد، فورا مادر شوهر علت اصلی مشكل می شود؟!
خانواده ای مشكل دارد، فورا زیاده خواهی خانم خانه ، علت اصلی مشكل می شود؟!
و دقیقا از همین جاست كه صورت مسئله تحریف می شود، جواب تحریف می شود و كم كم مشكل حاد می شود.
درست است كه ممكن است ظاهرا یك مسئله به نظر دردسرساز باشد، لیكن علت های عمیق تر و دقیق تر باید ارزیابی بشوند.
مثلا:
فردی بیمار می شود و در دهانش آفت می زند، و در چشمش احساس سنگریزه می كند....
تصور می كند، این بیماری یك بیماری مخاطی یا چشمی هست. (حق دارد،چون پزشك نیست)، لیكن پس از مشورت و شرح حال دقیق و معاینه بالینی با توجه به جزئیات ، سرنخهای دیگری هم یافت می شود و نشان از یك بیماری اتوایمون می دهد.
در مسائل روانشناختی هم دقیقا همین مسئله هست.
پس از این مقدمه طولانی:
گل یخ، علت اصلی مشكل شما تفاوت سنی شما، نیست. اما مشكلاتتون را به این نزدیكترین فاكتور در دسترس نسبت داده اید.
همسر شما نه فقط 8 سال پیش فاقد یك سری مهارتها بوده،و (البته شما هم)،بلكه اكنون هم نگاهش بزندگی خیلی پیشرفت نكرده است و همان خامی در آن دیده می شود(و به مقدار كمتر شما هم)
هر كسی نیاز به اعتماد به نفس دارد، كه این از نگرش او به خودش نشات می گیرد. لیكن بعضی ها به خاطر ضعفهای فكری یا شخصیتی یا تربیتی اشتباها علت اعتماد به نفس را یك عامل بیرونی مثل همسر، تحصیلات، قشنگی ، ثروت یا موقعیت اجتماعی می بینند. لذا وقتی تصور می كنند (دقت كنید تصور می كنند)، كه فاقد آن هستند، احساس حقارت می كنند.
آنچه كه شاه كلید حل مشكل شماست. این است كه ابتدا با تولید كردن تصویری از درون مایه های همسرتان و نشان دادن به او ، ثابت كنید كه دوست داشتنی هست. و با ارزش. حتی اگر تحصیلات، شغل ، فرزند یا .... نداشته باشد(البته این را نا با سخنرانی و راهنمایی و صحبت كردن، بلكه به مرور در رفتارت باید چنین باشد).
باید بدانید كه او شما را دوست دارد، زندگی را دوست دارد،آنچه كه او را اساسا آزار می دهد،اینست كه خودش را دوست ندارد. و این را به شما فرافكن می كند.
اگر شما با خویشتنداری متوجه این موضوع باشید. متوجه می شوید مثل بچه تب دار كه در بیماری مادرش را چنگ می زند،او نیز هنگام آزار به نزدیكترین افراد و عزیزانش صدمه می زند.
شما می توانید با صبوری از این مهارت استفاده كنید كه مرتب او را متوجه ارزشهای وجودی اش بكنید.(نه موفقیت هایی كه كسب كرده است)،بلكه او را متوجه با اهمیت بودنش بكنید و این را با بازخوردهای مثبت خودتون چه در جمع چه در خلوت، چه با نامه ، چه شفاهی،چه با كادو، چه با معاشقه ، چه با نگاه، چه با توجه به علاقمندیهایش.
در برابر اشتباهاتش حالت تدافعی نگیر و به قول نقاب اجازه بده نقش معلم بودن بگیرید،نقش مربی و مدیر بگیرد و تمرین كند،تا ارزشمند بودن را تجربه كند.
از او نظر خواهی كن.
و برای نظرات ارزشمندش ،تحسینش كن.
روالی كه گفتم را بدون فراز و نشیب و مستمر انجام بده و واقع نگر باش كه این تمرین اولا نیاز به زمان دارد (چون یك موضوع شخصیتی هست)، ثانیا پیشنهاد می دهم تحت مشاوره یك روانشناس باشید تا از فرایند پیشرفت آگاه باشید و دقیق مسائل را پیگیری كنید.
در برابر نظرات اشتباه همسرتون سعی به دفاع عقلانی نكنید.(شكست همسرتان در بحث های منطقی او را بیشتر مجاب می كند كه سن بالای شما ، موجب ضعف ایشون و عدم لذت بردن از زندگی شده است.)، به جای بحث و جدل، نوجوانانه برخورد كنید، گاهی اشتباه كنید، گاهی شیطنت كنید. گفتید كه ده سال از سن خود كوچكتر نشان می دهید،این ظاهر شماست. باید سعی كنید در انرژی دار بودن،در احساساتی برخورد كردن(از نوع مثبت) نیز همین گونه باشید. در مورد مسائل سنی كه همسرتان واكنش نشان می دهد، به جای حل آن، با ظرافت ، طنازی ، به طور ناپیدا موضوع را عوض كرده و تصویر مثبتی از او را برای خودش نشان دهید.
-
RE: بزرگتر بودن زن از شوهر
سلام
با تشکر از مدیر محترم تالار و راهنمائیهای ارزنده ایشان.