میشه یکی بگه
بهترین کاری که در روزهای اول جدایی میشه کرد چیه؟
نمایش نسخه قابل چاپ
میشه یکی بگه
بهترین کاری که در روزهای اول جدایی میشه کرد چیه؟
سلام دوست عزیز و گرامی...
عزیز یکم توضیح بده... جدایی به چه علتی بوده... اصلا چرا جدایی؟
علت جدایی این بود که اون خیلی درگیر کارش بود. چیزی که منو اذیت می کرد این بود که دیر به دیر همو می دیدیم . هر وقت هم که علتشو می پرسیدم می گفت کارم زیاده. (دروغ نمی گفت. خستگیشو می دیدم) ولی به هرحال نمی تونستم تحمل کنم که اینقدر کم برای من وقت بذاره. یک ماهه که ازش بی خبرم. هنوز خیلی احساس غم و درد می کنم. خودمو زیاد سرزنش می کنم که چرا براش اینقد مایه گذاشتم و اینکه چرا دلش تنگ نشده و خبری ازش نیس.احساس می کنم لایق این نیستم... از سرزنش و غم دارم دیوونه میشم.. دلم می خواد اینقد بش فکر نکنم ولی بلد نیستم.. اصلا بلد نیستم قهر کنم و حالا که قهر کردم نمی دونم باید چی کار کنم. چجوری خودمو به زندگی عادی برگردونم؟
دوست عزيز
پس جدائي رو به معناي طلاق نگيريم. شما يه ماهي هست با همسرتون قهر کردين چون اون درگير کارشه وبشما اهميت نمي ده، درسته.
هيچ راه تماسي ازش ندارين؟ عقد کردين؟
نظر من اينه که هرچي زودتر قهر رو تموم کنيد وبا هم صحبت کنيد. حرفاشو بشنويد وحرفاتونو بگيد.
يه کمي بيشترمساله رو توضيح بدين.
دوست عزیز اگر واقعا دیگر راهی برای برگشت نیست من راه هایی را توصیه می کنم...
این امر نیاز به به گذشت زمان داره و البته تلاش شما....و اینکه این واژه طلایی را در زندگی خود بکار ببرید""بخشیدن"" .. در فکر خود او را ببخشید و هیچ کینه ای از او نداشته باشید و اصلا به او فکر نکنید.
برای خود مشغولیت ایجاد کنید .... کتاب بخوانید...ورزش کنید... به این تالار سر بزنید مطالب را بخوانید...
امید خود را از دست ندهید گذشته هر چه بوده تمام شده حالا به فکر آینده باشید به فکر ساختن زندگی جدید.....
یک سوال آیا واقعا از هم جدا شدید یعنی طلاق گرفته اید؟ اگر طلاق نگرفته اید راه های بسیاری برای برگشت به زندگی و ساختن زندگی وجود دارد
tina جان آیا با طرفتون (همسر یا دوستتون)صحبت کرده اید/خواسته هاتونو برای ایشان شرح دادهاید/به صحبت هایش گوش داده اید/انتظار نداری که مثل کاراگاه خودش بدونه چی میخواهی/چه انتظاری داری/آیا سعی کرده ای به انتظاراتش پاسخ مناسبی بدی/آیا شراتیط کاری او را درک میکنی/وقت برای استراحت داره/زمانی برای آسوده بودن و به خودش فکر کند داره/تینای عزیز وقتی طرف مقابل آن قدر خسته است که در چهره اش نمایان میشه فکر نمیکنی انتظارت زیاده/آیا به او گفته ای که قهر کرده ای/یا میخواهی همه چیز را تمام کنی.اگر قهر کرده ای با شرایطی که از طرف مقابل گفته ای کار خود خواهانه ای بوده/اگر جدا شده ای با این که طرفت را در نظر نگرفتی که در چه شرایطیست چه طور انتظار دلتنگی داری/از شرایط خودت سنت و طرف مقابلت بگو.
دوستان مهربان
ممنون از حرف هاتون :)
فکر کنم بد نباشه که بگم که ایشون همسر بنده نبود. سوگل عزیزم حرف زدن که مشکلی رو درمون نمی کنه. به خصوص اگه طرف مقابل لجباز و مغرور باشه. ما زن ها دوست داریم حرف بزنیم و حرف بزنیم و دایم سعی داریم شرایط رو درست کنیم و این همه چیزو بدتر می کنه. زیاد حرف زدیم ولی به قول اون (که کاملا هم درسته) شرایط رو نمیشه عوض کرد به خصوص اینکه اون واقعا درگیر کارش بود. من الان فقط میخوام بدونم چجوری زندگی کنم. احساس ضعف می کنم. اعتمادبه نفسم رو از دست دادم. زندگیم و آینده رو دارم خراب می کنم. در ضمن سن هردومون 24 ساله.
راستی سوگل عزیزم من یه بار سعی کردم آشتی کنیم ولی اون جواب تلفنمو نداد :)
نمی تونم به راحتی متقاعدش کنم که دوباره برگردیم سرپله اول. می دونم راه عاقلانه ای هم نیست. لطفا بگین چی کار کنم. دیگه زندگیم و داشته ها و زیبایی و هیچیمو دوس ندارم.. از همه دنیا می ترسم :(
نمی دونم میشه به برگشت فکر کرد یا نه ولی اینکه تا حالا همیشه موقع قهر ، برای آشتی من پیشقدم شدم احساس خوبی بم نمیده. نمیدونم الان کی قهر کرده یا کی قهرو شروع کرده .ولی دلم میخواست که این بار اون پیش قدم می شد. (توقع زیادی نیس به خدا!) به خصوص اینکه آخرین بار خودش اعتراف کرد که حق با منه و اون به اندازه ای که باید به من توجه نکرده ولی باز هم ..
سلام.نقل قول:
نوشته اصلی توسط tinajak
به این لینک مراجعه کنید.در رابطه با "چگونه پس از بر هم خوردن رابطه، التیام یابیم "
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5345&pid=58423#pid58423
ممنون دوست عزیز :)
سلام
همسرت نبوده؟ یعنی چی؟ اگر همسرت نبوده که اصلا وصال معنا نداره، تا بخوایم به جدائی برسیم؟
می شه بگی می خوای به چی یا به کی برگردی؟ اگر اون همسرت نیست، پس چیزی بنام جدائی معنا نداره.
گاهی چنان توی توهم خودمون غرق می شیم که اگر زود بیرون نیائیم خفه خواهیم شد!
یاران، از توهم بیاین بیرون. التماس می کنم.
خيلي زيبا صحبت كردن آقاي سيد ممد منم باهاشون موافقمنقل قول:
نوشته اصلی توسط sedmammad
اين عشقا كه عشق نيست اگه ايشون دوستتون باشه و همسرتون نه
مي شه بپرسم غصه ي چي رو داري مي خوري ؟غصه ي كسي كه خستگي هاش مال شماست؟
حتي اگه عاشقتون هم باشه اين خستگي و اين بهانه ها دليلي برا اين نمي شه كه .....
خوش باشي
يا حق:72:
دوستم بوده. توهم چرا؟ شاید به نظر شما قابل دفاع نباشه ولی به نظر خودم هست. بعد از یک مدت طولانی حتی اگه با یه آدم هر روز سلام احوال پرسی هم داشته باشه اگه بعدش نبیندش احساس فراق می کنه حالا اگه رابطه عاشقانه هم در کار بوده نمیشه اسمشو جدایی گذاشت؟ به هر حال اگه اصطلاحی که به کار بردم غلطه می تونین به جاش معنای متعارفشو بذارین. تو ذهن من دقیقا جدایی معنی میشه...
[quote=khisebarani]
جالب بود. این نکته خیلی حرف توش بود. مرسی..نقل قول:
نوشته اصلی توسط sedmammad
حق با شماست. شما و دوست عزیز سید محمد.
ولی امیدوارم قبول کنین که دوری سخته. و برای درمانش باید چاره ای اندیشید..
اگر سخته چرا جدایی؟اگر رابطه صحیح نبوده چرا ایجاد رابطه؟
دوست عزیز,این ما هستیم که همه چی رو به خودمون سخت میگیریم.بله قبول دارم به دلیل وابستگی ,نه عشق ,فراموش کردن آن هم در اوایل کار مشکلی است,اما نه در آن حد که شما نوشتین,از یاد بردن شخصی که هر چند از یاد نمیره , بیماری نیست که نیاز به درمان داشته باشه ,البته در نوع شدید چرا, نیاز داره؛فقط باید حس وابستگی رو که نسبت به ایشون دارین از خودتون دور کنید,تمام افکاری که موجب به یاد آوردن و فکر کردن به رابطه و خود شخص میشه هم همینطور,شما تا خودتون نخواید راهنمایی های هیچ یک از اعضا که چه عرض کنم حتی یک روانشناس مجرب هم نمیتونه کمکی به شما بکنه,
اولین گام :کلمه سخت و مشکل رو از خودتون دور کنید که موجب افکار منفی میشه وهمین باعث میشه که ذهن شما محدود بشه ونتونین تصمیم درست بگیرید.به خودتون اطمینان داشته باشید,شروع به فعالیتهای جدید؛که ذهن شما رو از این مقوله دور کنه کمک شایانی به شما میکنه, قبول کنید که این شماید که حس دوری از ایشون و رابطه رو دنبال خودتون میکشید, ذهن وافکار ما در کنترل خود ما است,حتی اگر به یاد گذشته افتادید ,هیچ اهمیتی قائل نشید ,به محض اینکه این افکار به ذهن شما خطور کرد خودتون رو به کار دیگه ای مشغول کنید.
موفق باشید
سلام
متاسفانه در این معادله بازنده همیشگی جنس مونث هست. و شما باختی و باید جریمه بشی، تاوان بدی.
جریمه پرگوئی، کم حرفی نیست. بلکه سکوت است! سکوت...
گاهی برای معالجه می شه از رژیم غذائی استفاده کرد، گاهی هم قرص و کپسول، حاد تر بشه آمپول، حاد تر بشه تیغ جراحی.
بجنب تا کار نرسیده به جراحی!
من به سکوت تو گوش کردم، آیا تو هم به سکوت خودت گوش کردی تاحالا؟
گوش کن...
ممنون دوستان. پرونده این بحث بسته شد.
سلام دوست عزیز من هنوز نمیدونم این اقا با تو چه نسبتی داره ولی در هر صورت اول به خدا توکل کن وسعی کن درهرصورت ایمانت و از دست ندی وبه ایندت فکر کن