خسته شدم از زندگی میخام منم مثل همه خوشبخت باشم چرا نمیشه خدایا خسته شدم به دادم برسین مردم چشمام از گریه دیگه اشک نداره منم ادمم به خدا
نمایش نسخه قابل چاپ
خسته شدم از زندگی میخام منم مثل همه خوشبخت باشم چرا نمیشه خدایا خسته شدم به دادم برسین مردم چشمام از گریه دیگه اشک نداره منم ادمم به خدا
سلام خانومی !
من به اون یکی تاپیکتون جواب ندادم ، همین جا پیگیری میکنیم .
ظاهرا جواب منفی شنیدین و احساسات ناخوشایندی رو تجربه میکنید . لطفا بیشتر توضیح بدید تا ما هم بدونیم مشکل چیه ...
بله وقتی شما در یک زمان با دونفر هستید و از یکطرف خواستگار را سر کار میگذارید و از طرف دیگر سراغ دوست پسر میروید هرگز احساس خوشبختی نخواهید کرد .
آرامش و خوشبختی برای کسانی است که راستی و درستی را در زندگی پیشه میکنند .
توجه به اصول اخلاق منجر از پیشگیری در بسیاری از ناآرامی ها شده و موجب می شود خوشبخت زندگی كنیم.
سلام
خونسرد باش...گریه نکن..
چرا احساس خوشبختی نمیکنی؟
به جای نوشته های مبهم بهتر نبود مشکلتو مینوشتی تا وقتی دباره به تایپیکت سر میزدی دوستان میتونستن کمکت کنن؟
اون خداس که انتهارو مشخص میکنه نه شما.......در هر حرکتی یک حکمت خدا نهفتس....
دوست عزیز مشکلاتان را بگوید شاید بتوانیم کمکی کنیم. نگران نباشید انشاالله حل می شود. موفق باشی
یکی از مشگلات من اقای دیجیتالمن هستن که هر تایپیکی مینویسم باید سرکوفتم بزنن و بدتر داغونم کنن.
اقای همه چیز دان من با نامزدم خیییییییلی کنار میومدم مشکل زیاد باهاش داشتم اما به خاطر اینکه به خودم میگفتم شاید من بیش از حد حساس باشم تحملم رو زیاد میکردم و به هیچکس نمیگفتم چه حرفایی به من میزنه تا اینکه دو روز پیش نمونه های حرفاش رو با پدر مادر و خواهرم در میان گذاشتم و حتی دوست صمیمیم که اونم نامزد داره و با تجربه هستش در میون گذاشتم که همه بهم گفتن واقعآ تو چه تحملی داری و بهتره که از الان رابطه رو تموم کنی.این اقا از الان اینطور باهات رفتار میکنه فردا چطوره و.........................
منم که خودم زود به این نتیجه ریسیده بودم اما به امید اینکه درست میشه تحمل کرده بودم به این نامزدی و ارتباط خاتمه دادم حالا تو وضعیت بدی هستم دوست پسرم هم که زنگ میزد هرچه فحش میتونستم میدادم اما فایده نداشت دو شب پیش که از شدت غم و ناراحتی داشتم میترکیدم به دوست پسر قدیمیم زنگ زدم و داشتیم حرف میزدیم که مامان متوجه مکالمه ما شد و اومد مثل قاتلا باهام رفتار کرد و هرچه از دهنش در اومد گفت و گوشیم هم مصادره کرد به قران داشتمسکته میکردم مامان متوجه درد من نبود و بدتر داغونم کرد وقتی از اتاق رفت بیرون تصمیم گرفتم با تیغ خودم رو بکشم و از این زندگی اشغال راحت بشم که از خدا ترسیدم
حالا فقط ارامش میخوا ممممممممممممممممم به شدت افسرده ام احساس میکنم دیگه هرگز روی یه ازدواج خوب و موفق رو نمیبینم
دیجیتالمن عزیز با تمام احترامی که برات قایل هستم میخوام بپرسم که ایا اگر طی اون چند بار سکسی که داشتین یه مشکل غیر قابل جبران براتون پیش میومد مثلآ بیماری مقاربتی.یا حامله شدن طرف که تا گردن میبردت توی مشکل باز هم به دلشکسته هایی مثل من اینطور نظر میدادی و راهنمایی میکردی برات متاسفم کاش وقتی داشتی اون گناه کبیره رو میکردی خدا یادت بود
سلام
من با کاری که ناپسند باشه مخالفت میکنم . نمیشه که ببینم کسی کار زشتی را میکنه و من با مهربونی بگم خوب شما ادامه بده . من از خیلی وقت پیش به شما هشدار دادم که اینکار ها عاقبت خوشی نداره . غلط غلطه . هر کس کسی هم کار زتشی انجام بده باید شماتت بشه حتی خود من . خصوصا که شما راهنمایی هم شده بودید .
نامزدتون بد اخلاقه خوب ترکش کن . دوستش نداری دست از سرش بردار بزار بره واسه خودش یه همسفر واقعی پیدا کنه . چه دلیلی داره در یک زمان با یکی قرار ازدواج بزاری و بعد بری سراغ یک پسر دیگه . این خیلی کار کثیفیه .
تو این تالار خیلی ها از روابطشون نوشتن و از عاقبت کارهاشون . اونها که به راهنمایی های دوستان گوش کردن موفق شدن و بقیه ...
شما هم با این روش زندگی و با دورنگی و کارهای غیر اخلاقی هرگز موفق نخواهی شد . این گوی و این میدان .
امیدوارم به خودت بیایی و روش زندگیت رو عوض کنی . خدا هم بخشنده هست و کمک خواهد کرد .
موفق باشی . :72:
هر کس که اشتباهی انجام بده باید تاوانش را هم بده . یا این دنیا یا در آخرت .نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue heart
من خودم هم از کارهایی که در گذشته کرده ام ( گذشته نسبتا دور ) پشیمانم .
مساله اینه که وقتی فهمیدی کاری غلط هست دیگه اونو ادامه ندی . نه اینکه به گناه و کار اشتباه اصرار کنی .
درود
خانم blue heart ، شما فقط به عنوان ایجاد کننده موضوع حرف های من را بخوانید نه این که این مشکل را دارید ( چون نمی خواهم من هم مورد غضب قرار بگیرم ... ) :d:
ما نباید دوست دختر داشته باشیم .... ما نباید دوست پسر داشته باشیم ....
تمام مشکلات جوانان بر سر همین یک جمله است !
متاسفانه ، دوستی های قبل از ازدواج لطمه های بسیار مهلکی بر بدنه تشکیل خانواده وارد میکند . دوستی ها یی که احساس بت را در طرف مقابل برای ما ایجاد میکند .
پسری که همانند یک شیردل برای ما جلوه میکند در عمل اینطور نیست و یا دختری که همانند شاهزاده ها با ما رفتار میکند همیشه یکنواخت نخواهد ماند .
گاهی اوقات ما انسان ها اشتباه میکنیم .. فکر میکنیم راه درست برگشت به قبل است ... جالب این جاست از دوستانی که در امر داشتن دوست مخالف رکورد شکنی کرده اند ، بازگو میکنند که اکثر دخترانی که در موقعیت ازدواج قرار میکیرند به ما تلفن می زنند و خواهان هم صحبتی با ما می شوند ...
آنگاه اگر موضوع را عوض کنیم ، می بینیم که کانون خانواده با وجود تمام سختی ها و یا به قول جوان های امروزی گیر دادن ها ، انگار با آدم لج دارند ....
نه اینطور نیست ، اگر محکم ایستادگی میکنند ، حتما می دانند که میگویند .....
دختری که می خواهد ازدواج کند یا بد یا خوب ، اگر آلان تحمل حرف نداشته باشد و بخواهد چنین کاری بکند شاید بعدها کارهای جالب دیگر مرتکب شود .
گاهی اوقات خرده میگیرند که حرف های من خیلی محکم است ... اما گاهی اوقات چرا فکر نمیکنیم که حرف حقیقت تلخ است ...
اگر کسی واقعیت گفت : باید با یک تیغ خودکشی کرد ....
آیا اگر گفتند پاشو از اینجا برو اونجا .....
نه زندگی اینطور که شما فکر میکنید نیست ... باید صیقلی شد با سختی ها .. با غم ها ....
راهنمایی خوبی کردید ؛ گفتید : ترس از خدا !
بهتر نیست قرآن را باز کنیم و سوره والعصر را نگاه کنیم .... فکر میکنیم در همین 3 آیه پندهای بسیار خوبی وجود داشته باشد ...
خانم blue heart ، بهتر نیست همه چیز را به صورت شفاف با همسرتان بازگو کنید ... هر چند که او با شما مخالفت کند ... فکر میکند بهتر است تا ارتباط با یک پسر ....
DigiTalMan هم به شما حرف ها را محکم گفته است ، اما مثل یک برادر دلسوز راهنمایی کرده است . پس کمی صبور باشید .
گاهی اوقات ما هم باید برای خودمان آرامش را فراهم کنیم ..
امیدوارم من را دعوا نکنید :d:
سلام blue heart
معمولا ما تا با روشهای گذشته پیش میرویم به همان نتایج گذشته دست می یابیم.
پیشنهاد می دهم چند صباحی هم طور دیگر فكر كنید، طور دیگر عمل كنید تا نتایج جدیدی بگیرید.
شیوه شما كاملا احساس محور هست. البته كه احساس خیلی خوبه ، اما باید در چارچوب خودش باشه.
افراد معتاد هم این بهانه را می آورند كه داشتیم دیوانه میشدیم،رفتیم سراغ مواد تا كمی آرام بشویم...
خب واقعا این روش مقطعی و رنج های فراوانی برای صاحبش می آورد.
blue heart
به هیچ وجه حرف سركوب زدن نیست،حرف محكوم كردن نیست. اتفاقا تعریف و تمجید و حرفهای خوب زدن به شما بسیار كار آسانتری هست تا اینكه اشتباهاتت را به عنوان یك مشاور بگویم.
حتی می توانم طوری با شما صحبت كنم كه همین الان یك رتبه هم به من بدهید. اما به چه قیمت؟! به قیمت تائید مسیری كه به پرتگاه ختم می شود.
البته دیجتالمن اگر چه نظر درستی داشتند،لیكن لحن صحبتشان تند بود،بله ، اما او هم شما را نمی شناسد،و همه آنچه كه خود تجربه دارد رایگان در اینجا قرار می دهد. و سایر دوستان....
وضعیت شما را درك می كنم.
گذشته به هر ترتیبی بوده است اثرات مخربی در حال حاضر روی روحیه شما گذاشته است.
اكنون وقت بازسازی و آرامش هست...
تا بعد كم كم تصمیمات قویتری بگیرید.
برای آرام شدن
مدتی استراحت نیاز داری(نه به شخص دیگری....)
به نظرم چند روزی مطالب انجمن آرامش، موسیقی و آرامش، انجمن افراد خوشبخت را بخوان و با خودت زمزمه كن. شاید نوری بر مسیر زندگیت ببینی كه شادت كند....
منتظر هستیم...
دوستان باید بگم که ماجرا رو توی تایپیک های دیگه در بخش تردید و دودلی در انتخابهمسر و همچنین در همین بخش نوشتم.فکر کنم تو بخش روابط دختر و پسر هم نوشتم
مثل اینکه هیییییییییییییییییییییییی ییییییییییچچچچچچچچچچچچچچچ چچچ
داستان من توی تایپیک های دیگه هست در همین بخش و بخش تردید و دو دلی در انتخاب همسر