شاید از خوندن موضوع من یکی شاخ در بیارید

سلام
من خیلی سریع میرم دنبال اصل مطلب من و شوهرم و تنها دخترم که 4 سالشه در یکی از شهرهای شمالی دور از خانواده هردومون زندگی نسبتا آرومی داریم اما مشکلم از اینجاست که متاسفانه یکی از خاله های شوهرم هم در این شهر میباشد.اما خصوصیات این خانم:1- سن 50 ساله 2- یک فرزند پسر بسیار تنبل و بیکاره3- بسیار عصبناک و بد دهن4- ور نهایت پرگو و همه چیز دان و استاد در تمام زمینه ها
این خانم مغرور و حسود از شدت حسودی دارد زندگی ما را نیز خراب میکند. مثلا من دانشجوی کارشناسی ارشد یکی از دانشگاههای دولتی تهران هستم از وقتی من ارشد قبول شدم اونم از شدت حسودی در یکی از دانشگاه که نه بنگاههای پول بده مدرک بگیر ثبت نام کرد و دارد لیسانس آبکی میگیرد.این روزها هم بدلیل حسودی من میخاهد فوق بخواند البته این بنگاه بدون آزمون دانشجو میگیرد.مشکل من و شوهرم این است که حق زندگی مجزا را نداریم هر روز عصر باید بگوییم کجا میرویم کی برمی گردیم بچه چکار میکند و .......
خودش میگوید فکر نکن مادر شوهرت کنارت نیست من یک پا مادر شوهرم
البته این خانم خودش با مادرشوهرم(که خواهرش است) و خواهران دیگر و تنها برادرش قهر است. ما حق نداریم در مورد بچه خودمان هم تصمیم بگیریم. مثلا دیشب شوهر من محترمانه ازش خواست که دیگر برای دختر 4 ساله مان چیپس نخرد اونهم تا توانست به من و شوهرم راهکار داد که مثلا خب پفک براش بخرید یا مدادرنگی و هزار روش نامربوط دیگه
حالا به من بگید چیکار کنم تا حالا چند هزار بار باهاش قطع رابطه کردیم اما بازم اطرافیان را واسطه میکند که دلم برای بچه تنگ شده و دوباره ما را زیر سلطه خودش میبرد.همه اش میگوید من برای بچه ام این کگار را کردم و آن کار را. اما این پسری که ما میبینیم جز رابطه با دخترها و ویسکی و سیگار و خواب تا 12 ظهر هیچ چیزی بلد نیست . حتی خیلی وقتها که شوهرم لباس جدیدی میپوشد به من میگوید این لباسها را میخرد که دختر بتزی کند البته من به شوهرم مطمئنم اما با این حرفها اعصابمو خرد میکنه.
اعصابم از دستش خرد شده شوهرم میگوید او یک دیوانه روانی است اما نمیدانم چه بکنم لطفا مرا راهنمایی کنید

مقصر خودتونین. چرا انقدر رو زندگیتون تسلط ندارید که یک همچین ادمی بتون روش تاثیر گذار باشه؟؟؟
خاله شوهر؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
به نظر من تنها راهتون قطع رابطه به صورت کاملا جدی است. این انسان بیمار و بیکار وقتی با شما رابطه ای نداره خب طبیعیه حوصله اش سر می ره ...

نازنین جان از راهنمایی ات ممنونم اما گفتم که ما راضی هستیم که باهاش قطع رابطه کنیم اما هم دوباره خودش میاد جلو هم به همه اطرافیانمون زنگ میزنه که بیایید اینها رو با من آشتی بدید دفعه قبل که دیگه شکایت منو به مادرم کرد(مادر من و شوهرم در یک شهرند) و ما با این دیوانه در شمال زندگی می کنیم اما گفتم که هر روز به ما زنگ میزند اگر گوشی خانه را بر نداریم به موبایل من یا شوهرم زنگ میزند که کجایید
شاید بخندید اما چند بار تا حالا بخاطر خواب بودن و برنداشتن گوی و جواب ندادن مسیج های او با دعوا و پرخاشگری و شکایت به همه فامیل باهامون برخورد میکنه
حتی همش میگه منم میخام مثل تو برم فلان جور شلوار یا وسیله را بخرم خیلی حسود است
با شوهر و پسرش هم رابطه خوبی ندارد هر وقت خانه شان میرویم جز فحش و دعوا بین زن و شوهر و گل پسر چیزی نمیشنویم
اما برای قطع ارتباط همه اطرافیان میگویند شماها در این شهر کس دیگه ای را بعنوان فامیل ندارید باهاش رفت و آمدتونو قطع نکنید.متاسفانه دخترم هم به آنها بسیار وابسته شده شوهر این خانم مرد بسیار خوبی است

معذرت میخوام مینا خانوم تا حالا تلاش کردین که این اخلاقشو درک کنین یا به جای جبهه گیری باهاش یکم صمیمی شین؟
احتمالا اونم با مشکلاتی که تو زندگی داره و چون میبینه شما زندگی موفقی دارین می خواد با شما رابطه داشته باشه.
من تو این چیزایی که دربارشون نوشتین ازار و اذیت عمدی ندیدم.
به نظر من سعی کنین یه جوری باهاش کنار بیایین. و یکمی بی تفاوت باشین.
:72:

ببین دوست خوبم این خانم در سنی که من الان هستم متاسفانه در بند بوده شاید خاطرات اون زمان اعصابشو خرد کرده اما من چیکار کنک من که نمیتونم با این بداخلاقی هاش سر کنم. هر حرفی میزنم برعکسشو قبول میکنه مثلا میگم فلانی خوب آدمیه میگه نه اطلا آدم خوبی نیست یا چند هفته پیش میخاستیم برویم شهرمان به خانوادهمان سر بزنیم اینقدر توضیح داد که از فلان جاده بروید ساعت فلان بروید بچه را لباس زیاد بپوشان بچه صندلی جلو نشینه غذا فلان چیز ببرید و ..... خلاصه ما همان ساعتی که خودمان(من و شوهرم) صلاح دیدیم راه افتادیم توی راه 10000 بار مسیج و زنگ که کی راه افتادید چرا زود رفتید؟ انگار صدای بچه می آید نکنه خسته شده نکنه دعواش کرده باشید ؟ وای الان هواشناسی گفت 3 روز دیگه برف میاد چه جوری میخواهید برگردید؟ اصلا بمونید هفته دیگه بیایید و....
خنده دار نیست؟ البته پسر تنبلش اصلا به حرفهاش گوش نمیده عقده اش را تو دل ما خالی میکنه

مينا گل ميدونم دخالت كردن ديگران توي زندگي خيلي آدم رو اذيت ميكنه اما عزيزم با دو جمله آخري كه نوشتي احساس ميكنم اين خانم بچه شما رو مثل نوه خودش ميدونه.
عزيزم به مادر شوهرت بگو كه دخالت خواهرشون داره زندگي شما رو خراب ميكنه،خانمي بهتره همسرت خيلي محترمانه به خالشون بگه كه اگه ميخواد با شما رفت و امد كنه نبايد توي زندگي شخصي شما دخالت كنه.اگه ديديد اصلاح نميشه بهترين راه قطع رابطه است.

موفق باشيد

طراوت جان بهتره در پاسخت بگم این خانم با مادرشوهرم 7 سال قهر بود تازه آشتی کرده اما اصلا رابطشون باهم مثل دو تا خواهر نیست همش به هم طعنه میزنند و حرفای کلفت بار هم میکنند.شوهرم هم 10000 بار بیشتر بهش گفته دخالت نکنید هر روز به ما زنگ نزنید و... اما کو گوش شنوا 2 روز نمیزنه بعدش دوباره شروع میکنه. آخه مثلا هفته پیش من 2 تا از دوستامو دعوت کردم از ترس اینکه حالا وسط مهمونی طبق معمول زنگ میزنه و اگه بفهمه من مهمون دارم و به اون نگفتم بیاد ، اونو هم دعوت کردم باورتون نمیشه اما به 1 هفته نرسید که اون هم چند تا از همکلاسی هایش را که اصلا هیچوقت باهاشون رفت و آمد نمیکرد و از نظر سنی جای مادرشون بود دعوت کرد و چه تشریفاتی گرفت تا کم نیاره .برای این مهمونی که چشم و هم چشمی بود با شوهر و پسرش هم دعوای سختی کرد در مورد بچه ام هم وقتی مثلا میگویم سرماخورده مخصوصا غذاهای سرخ کرده را پیش چشمش میاره و میگه وای بچه است بذارید یه کم بهش بدم یا اونقدر لیوان آب یا نوشابشو جلوی بچه میگیره که اون میگه من فقط از لیوان خاله میخام. من و شوهرم هم خیلی به دهنی بودن حساسیم اما اون از قصد این کار رو میکنه تا ما رو آزار بده یا مثلا میگم امروز نمیخام دخترم لاک بزنه میگه وای نه من براسش میزنم و دزدکی این کار رو میکنه
آخه من پیکارش کنم؟

يه بيماره روانيه كه نسبت به سنش تقريبا 19 سال كمتر ميفهمه

دیدید گفتم دلش نمیاد ما رو راحت بذاره بعد از 2 روز قهری دیشب دوباره بهمون زنگ زد و اصلا به روش نیاورد که قهری در کار بوده دوباره روز از نو و روزی از نو

سلام دوست عزیز
اگر در تصمیم خودتون مبنی بر قطع رابطه مصر باشین دیگه هروقت اون بخواد و زنگ بزنه نمیشه روز از نو روز از نو. مهم اینه که شما چه تصمیمی گرفتید. اگه باهاش سرد برخورد کنین، کم کم میفهمه. البته میدونم با وجود بچه کوچیکی که به اون وابسته هم شده کارتون سخت تره، چون این بچه الان شده یه حلقه ارتباطی.اما شما پدر و مادر اون بچه هستین و باید راهی برای قطع این وابستگی پیدا کنین.اگر کسی هم پا درمیونی کرد اجازه ندین . به نظر نمیاد کسی که با خواهر و برادرش قهره و با شوهر و پسرش هم بد رفتاری میکنه بتونه یه رابطه خوب با شما داشته باشه.

mina gol aziz
behtarin kar ine ke ba in khanom raftari sard dashte bashid .ham shoma va ham hamsareton .be fekre ghate rabete nabashid chon moyasar nist .tavajohe zeyadi be harfha shon neshan nadid va noghte zafetan ra ham .az in ke farsi typ nakardam ozr khaham

من در چنین مواقعی ، دوست دارم با مشت بکوبم تو دهان طرف ، یا جوری طرف رو نگاه کنم ، که چنین حسی بهش دست پیدا کنه .... بله ، بعضی ها تا زندگی رو برای دیگران به جهنم تبدیل نکنند ، آرووم نمی شند .

ولی فکر کنید اگه با مشت بکوبه تو دهنشون دیگه دنیا به آخر میرسه . هیچوقت بهش بی احترامی نکن خطرناکه

اما من با مشت موافق نیستن چون دیگه این خانمه آتیشی به پا میکنه که دنیا به آخر میرسه.

بقول معروف با دوستان مروت با دشمنان مدارا

دوست عزیز و گرامی تنها چیزی که به فکرم رسید این است که....
شما می گویید خاله شوهرتان انسان حسود و بد دهنی است اما شوهر ایشان بسیار مرد خوبی است خوب تا حالا شده به شوهر ایشان بگویید تا جلوی همسر خود را بگیرد و یا غیر مستقیم به او بفهماند که دخالت در زندگی دیگران سودی ندارد.....
و از آنجا که می گویید دخترتان به آنها وابسته است و از سوی اگر رابطه خود را قطع کنید خاله شوهرتان بازم هم از شما دست بردار نیست پس بهتر است رابطه به همان شکل خود باقی بماند....
در ضمن سعی نکنید با او لج کنید اگر چیزی می گویید تایید کنید(حتی اگر غلط باشد) تایید کنید اما انجامش ندهید. و اگر پیشنهادی می دهد از او تشکر کنید و بگویید خوشحالم که به فکر من و زندگی من هستید سعی کنید کمی تحسینش کنید و اعتمادش را به خود بدست آورید با این کار او کم کم دست از حسودی و لج بازی برداشته و متوجه اشتباه خود می شود....

به حق چیزهای ندیده!!!!
خانم جان اینکه زندگی شما با هر تلنگر مسخره ای متل این تحت تاتیر قرار می گیره نشان از سوء مدیریت شما و همسرتان در اداره زندگی و دخترتان است در ضمن وقتی شما پشت سر کسی اینقدر بد صحبت می کنید تا جاییکه حتی دانشگاه و مدرکش را به تمسخر میگیرید نشان می دهد که در عمل فرق زیادی هم با ایشان ندارید.
ببخشید اینا نظر شخصی منه.

من حرف دل مینا گل رو میفهمم چون منم مورد مشابهی مثل ایشون دارم.اینجور آدما فقط کافیه تو یه چیزی بخری اونوقت زمین و زمونو بهم میزنند تا مثلشو بخرند . با نظر نقاب موافقم . اما مثلا در مورد من اون شخص همش تصمیم میگیرد که جمعه ها کجا برویم و اگر ما با دوستان یا خانواده مان جایی برویم اونم سعی میکنه یکی رو برا بیرون رفتن جور کنه و بعدش همش مسیج(ببخشید پیامک) میده که ما فلان جا هستیم خیلی هم بهمون خوش گذشته شما کی می ایید هر وقت رسیدید بیایید پیش ما و..... هزاران حرف دیگر.آخه اینجور آدما نمیذارند ما خودمون برا خودمون تصمیم بگیریم.
حتی ممکنه یه حرفی توی فامیل بزنند که به ضرر آدم تموم بشه

f_z ، وقتی یکی زندگی رو برای آدم تبدیل به جهنم می کنه ، باید ازش گل گفت ؟؟ من خودم به خیلی ها رو دادم ، دم در آوردند ، در حد تیم ملی !!!! بعضی ها ظرفیت نیکی کردن رو ندارند ، باید باهاشون جدی بر خورد کرد .
ویونا خانم ، حالا کی خواست با مشت بکوبه تو فک طرف ، اما اگه رو سر طرف یک بار هوار بکشند ، باید حساب کتاب بیاد دستش !!!

من با نظر f_z مخالفم . آخه وقتی مینا گل میگه اون حتی در مورد مهمانی اش هم حسادت میکند و با خواهران و برادر و پسر و شوهرش این رفتارها را میکند ممکنه این اخلاقش اونهارو هم تحت تاثیر قرار بده . مینا گل جان بهترین جواب از نظر من جواب نقاب است.
آقای پسر بهاری شما هم خودتون گفتید دلتان میخواهد یک مشت در دهان این افراد بکوبید

سلام
ضمن خوشامد گويي بايد بهتون بگم كار را آن كرد كه تمام كرد.
اگر فكر مي كنيد تمام راههاي منطقي رو امتحان كردين و به نتيجه نرسيديد،با همسرتون صحبت كنيد اگر نظر ايشون هم قطع روابط هست، پيشنهاد مي كنم ارتباط با ايشون كاملا قطع شود!
پس اگر اين تصميمو گرفتيد ديگر نه جواب تلفنهاشو بديد نه پيغام ها
و نه پادر ميوني ديگرون رو بپذيريد.
يعني هيچ عاملي نبايد باعث شه دوباره روابط شكل بگيره.
فقط قاطع باشيد تو تصميمتون.
موفق باشيد.

سلام دوست گرامي
اول از همه اينكه زماني كه او مي خواهد به فرزند شما مواردي را آموزش دهد كه شما صلاح نمي دانيد بهتر است براي مخالفت خود براي او دليل بياوريد و مثلاً اگر صلاح مي دانيدكه فلان ساعت به مسافرت برويد دليلتان را به او بگوييد . بعد از چندي كه خود را مغلوب ببيند اظهار نظرهاي كمتري خواهد نمود.
از فاميلهايي كه واسطه آشتي شما مي شوند بخواهيد كه در زندگي شما دخالتي نداشته باشند و شما را به حال خود بگذارند. شما نه به خاله شوهرتان و نه هيچ فاميل ديگري نبايد اجازه دهيد وارد مرزهاي خصوصي زندگي شما شوند.
از سر زندگي خود هيچ كس را آگاه نكنيد.
از مادر و مادرشوهرتان بخواهيد تا در اين زمينه ميانجيگيري كرده و به او گوشزدهايي بكنند
حساسيتهاي خود را كم كنيد و اجازه دهيد آنچه را كه دوست دارد بگويد ولي در نهايت كاري كه خودتان صلاح مي دانيد انجام دهيد
ناكامي هاي زندگي او را به رخش نكشيد. شايد او به دنبال جبران گذشته و اشتباهات خود در زندگيش است.

مینا گل عزیز سلام
به نظر من شما شهرتان را عوض کنید . جرا پیش خانواده هایتان نمی روید؟ مگر مجبورید آنجا زندگی کنید؟ اگر اینکار را بکنید حداقل رفت و آمدش قطع می شود.