ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
سلام
تازه واردم اومد اينجا تا شايد روحم تازه شه....
از يه سال پيش با يه پسري تو چت آشنا شدم انقد با هم حرف زديم كه اين ماجرا به عشق و عاشي كشيده شد
مال...بود و من اصفهان دو سه ماه كه گذشت اين اومد اصفهان كه منو ببينه يادمه رو پل همديگر و ديديم غروب بود
اين همه راهو به خاطر من اومد بود و حرفشم اين بود كه با هم ازدواج كنيم من يه مشكلايي داشتم كه نمي تونستم بهش جواب مثبت بدم گرچه منم عاشقش شده بودم اما بهش گفتم نه!
يه ماهي از اين ماجرا گذشت ديدم نمي تونم واقعا زندگي كنم بدون اون ....شايد به نظرتون خنده دار بيا اما من تو فاميلام كسايي رو مي شناسم كه تو چت با هم آشنا شدن و ازدواج كردنو الان هم يه بچه دارن ...
انقد حالم بد شده بود كه تصميم گرفتم بهش پيام بدم ساعت 12 شب بود بهش پيام دادمو گفتم نمي تونم بدون تو زندگي كنم و...
مي دونيد اون چي گفت؟
كلي دليل و مدرك براي من آورد كه ما نمي تونيم با هم خوشبخت بشيم و الان آمادگي ازدواج رو نداره يعني ديگه قصد ازدواج نداره..........
اين آرزوي من آواري شد روي سرم..........................!
انقد دوسش دارم كه هر وقت دلم براش تنگ مي شه مي شينم براش قرآن مي خونم و براش دعا مي كنم انقدر گريه مي كنم تا خوابم ببره.
تا اون حد شناخته و ديده بودمش پسر خوش قيافه و با خدايي مثل خودم يتيم بزرگ شده بودو ...خلاصه تموم خصوصياتي كه بشه اسم مرد روش گذاشت رو داشت و من دوسش داشتم اول نتونستم به دلايلي بهش جواب مثبت بدم و نمي خواستم اونو معطل خودم كنم گفتم نه اما بعد كه پشيمون شدم و اوضام روبه راه شد به عشقي كه بهش داشتم بهش گفتم اما اون نخواست نمي دونم چرا گرچه دليلش قانع كننده نبود اما از اون شب به بعد من ديوونه شدم شبا كابوس مي بينم با صداي فرياد خودم از خواب مي پرم و به ساعت خيره مي شم و هر چي فكر مي كنم نمي فهمم ساعت چنده همش به ياد اونم و...
و دائم به مرگ فكر مي كنم
هنوزم توي چت مي بينمش در حد سلام و احوال پرسي كه حال همو مي پرسيم حالم بدتر مي شه پيش خودم فكر مي كنم چطور مردها زود عشقشون رو از ياد مي برن گرچه ادعا مي كنه كه هنوزم دوسم داره اما نمي تونه با من ازدواج كنه
بزرگترين مشكل من در حالا حاظر اينه كه خودم يكي رو دوست دارم يكي هم منو
اومد خواستگاريم خيلي سنتي نه مثل منو اون آقا تو چتو نت
من جوابي بهش ندادم حتي اگه باهاش ازدواج هم بكنم وقتي يكي ديگه تو ياد منه اونم خوشبخت نمي شه ...مگه نه؟
چند سال پيش يه روز سيزده بدر با همين آقايي كه اومده خواستگاريم داشتيم فوتبال مي كرديم يامه يه قوري چاي رو هم كه مال مردم بود شكستيم اونجا عاشق من شدو اين عشقشو تا به اينجا نگه داشته بود تا به يه سرو ساموني برسي و بعد با هم ازدواج كنيم گرچه اون موقع من خبري از عشق اون نداشتم تازگيا فهميدم
حالا شما قضاوت كنيد ازدواج با كسي كه دوسش ندارم يا با كسي كه دوسش دارم(گرچه بهش نمي رسم)؟
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
عزیزم فکر اون پسره که تو چت عاشقش شدی رو از ذهنت پاک کن . و سعی کن اصلا بهش فکر نکنی . اگه خواستگارت هم ازجهاتی که شرایط یه مردو برای ازدواج داره داشته باشه پس معطل نکن . مطمئن باش تو نامزدی چنان عاشقش میشی که نمیتونی تصورشو بکنی.
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
سلام دوست من
به همدردی خوش اومدی
یه چیزی رو قبول داری؟که دوست داشتن وقتی از شناخت کسی به وجود بیاد خیلی موندگار تره،شما میگی که یک بار این آقا رو دیدی
شناخت کافی از خانوادش،خودش دردنیای حقیقی داری؟ یا فقط یک سری از تعریف هایی که خودتون برای هم کردید
تجربه ثابت کرده که عشق ها ی آتشین و گرایش هایی که دراثر دیدارهای کوتاه به وجود میاد خیلی پایدار نیست.
من دوستی رو میشناسم که با پسری دوست شده بود و بعد با خیال بافی هایی اون شخص رو بدون شناخت کافی برای خودش بتی کرده بود.الان چند سالیه با همون پسر ازدواج کرده والان میگه:
اصلا من اینو نمیشناسم،از تعریفایی که خودش از خودش کرده بوده من عاشقش شدم،در صورتی که خود واقعیشو نتونسته بودم ببینم،وگرنه هیچ وقت قبولش نمیکردم و...
این یعنی اینکه ما باید مراقب دل وافکارمون باشیم و براشون فیلتر گذاری کنیم
حالا اگر این کار رو نکردیم و بدون شناخت کافی عاشق و خیالباف شدیم باید به خودمون فرصت بدیم
در مورد موضوع شما هم که اون آقا پسر گفته که نمیخواد باهات ازدواج کن
بعضی چیزا واقعا نشونست
من اگر جای شما بودم بیشتر به خودم فرصت میدادم،مثلا چند ماه
بعد که احساسات گذشته برام توجیه شدند،اونوقت فردی رو به زندگیم دعوت میکردم
موفق باشی
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
به نظر من هم فکر اونو از سرت بیرون کن و سعی کن این یکی رو تو رویاهات حا بدی و اونو خارج کنی به این یکی گرو باش و جایگزین اون کن اما هرگز با هم مقایسشون نکن ..هر انسانی رو باید با خودش سنحید شاذ وسلامت باشی
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
ممنون از دلداريهاي قشنگتون.
يا حق
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
سلام دوست عزیزم
گلم به نظر من آدم باید برای کسی تب کنه که اون براش بمیره ، ببین خانمی من خودم پسری رو دوست داشتم اما نمیدونستم که اونم منو دوست داره یا نه الانم نمیدونم اما تمام سعی خودم و دارم میکنم که فراموشش کنم و به کسی فکر کنم که دوستم داره ، مطمئن باش اینطوری موفق تری .
موفق باشید .
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
خودتو بيشتر از اين درگير نكن اگه يه روز بفهمي كه همه چي دروغ بوده اون روزه كه به خودتو روزي كه وارد چت روم شدي لعنت ميفرستي اين تب تنديه كه ممكنه طول بكشه ولي بالا خره آروم ميشه عشق بعد از ازدواج خيلي محكم تره.
از كجا معلوم پسره فيلمش نيست؟ مگه پسرا از تفريح بدشون مياد؟دور و اطراف من از اين جور اتفاقات زياد بوده و پايان همشون يه خاطره ي نا خوشاينده كه تا آخر عمر باهاته.پس به نظرت چرا زندگي ها ي قديمي پايدار تره؟
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
راستي من منظورم زندگي پدر مادرا و مادر بزرگ پدر بزرگامون بود.
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
شيرين حرف ميزنين
اما ايني كه مي گين ادم بايد واسه كسي تب كنه كه...
اون قبلا هر طوري عشقشو به من ثابت مي كرد و حتي به خاطر من از شهرشون تا اصفهان رو اومد اينم مطمينم كه اينجا به جز من كسي رو نداره و همون شبم برگشت با اين همه مشغله اي كه اون داره نمي تونست واسه تفريح اينجا بياد
اما خب اون منو خواست من ناز كردم و حالا من اونو مي خوام اون ناز مي كنه ..............
بازم ممنون
برام دعا كنيد
يا حق
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
سلام دوست گرامی
عزیزم فکر اون پسره که تو چت عاشقش شدی رو از ذهنت پاک کن . و سعی کن اصلا بهش فکر نکنی . اگه خواستگارت هم ازجهاتی که شرایط یه مردو برای ازدواج داره داشته باشه پس معطل نکن . مطمئن باش تو نامزدی چنان عاشقش میشی که نمیتونی تصورشو بکنی.
سلام دوست من
به همدردی خوش اومدی
یه چیزی رو قبول داری؟که دوست داشتن وقتی از شناخت کسی به وجود بیاد خیلی موندگار تره،شما میگی که یک بار این آقا رو دیدی
شناخت کافی از خانوادش،خودش دردنیای حقیقی داری؟ یا فقط یک سری از تعریف هایی که خودتون برای هم کردید
تجربه ثابت کرده که عشق ها ی آتشین و گرایش هایی که دراثر دیدارهای کوتاه به وجود میاد خیلی پایدار نیست.
من دوستی رو میشناسم که با پسری دوست شده بود و بعد با خیال بافی هایی اون شخص رو بدون شناخت کافی برای خودش بتی کرده بود.الان چند سالیه با همون پسر ازدواج کرده والان میگه:
اصلا من اینو نمیشناسم،از تعریفایی که خودش از خودش کرده بوده من عاشقش شدم،در صورتی که خود واقعیشو نتونسته بودم ببینم،وگرنه هیچ وقت قبولش نمیکردم و...
این یعنی اینکه ما باید مراقب دل وافکارمون باشیم و براشون فیلتر گذاری کنیم
حالا اگر این کار رو نکردیم و بدون شناخت کافی عاشق و خیالباف شدیم باید به خودمون فرصت بدیم
در مورد موضوع شما هم که اون آقا پسر گفته که نمیخواد باهات ازدواج کن
بعضی چیزا واقعا نشونست
من اگر جای شما بودم بیشتر به خودم فرصت میدادم،مثلا چند ماه
بعد که احساسات گذشته برام توجیه شدند،اونوقت فردی رو به زندگیم دعوت میکردم
حرفهای قشنگی بال تکین جان و ا مریم بیان کردند . اگر چند بار بخونی متوجه می شی حرفهاشون چقدر قشنگ و آرامش بخشه ؛
به نظر من انسان باید از تجربیات دیگران استفاده کنه نباید تجربیات تلخ دیگران رو دوباره تکرار کنه ؛ مگر من؛ شما؛ بقیه ؛ کم داستان زندگی دخترهایی رو می خونیم که با این ازدواج ها به چه مشکلاتی بر خوردند . خانمم سعی کن همیشه عشق رو تو زندگی پیدا کنی اون وقت موندگار تر و زیباتر و همچنین سعی کن همیشه طرف مقابل بیشتر دوستت داشته باشه و پا میون بگذاره ؛ این جوری همیشه تو ناز می کنی و اون نیاز ( آقایون نخوانند )<< البته عشق باید دو طرفه باشه اما شروعش با آقایون قشنگ تر >> دلم نمی خواست گفته هام حالت نصیحت داشته باشه آخه بعضی ها به من می گن نصیحت می کنی اما دست خودم نیست یک دفعه مادر بزرگ می شم . اما نصیحت نکردم تجربیات را باز گو کردم .
امید وارم موفق باشی و سعی کنی همیشه از منطقت خوب استفاده کنی و تسلیم احساساتت نشی ؛ احساسات رو بگذار برای همسر لایقی که در اینده به دستش می آری .
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
مرسي مرسي بهاره خانوم از حرفاي قشنگتون
درست مي گين من نوشته هاي مريم وبالتكين و...همونجوري كه شما مي گين چند بار خوندم همه تون اينجا قشنگ حرف ميزنيد من نمي دونم خدا عالمه شايد همه تون يه پا مشاورين:72:
اما به نظر خودتون اينكه فقط مرد زنشو دوست داشته باشه و زن فقط ناز كنه درسته اين زندگي پا بر جا مي مونه؟
همونطوري كه گفتين چند ماهه دارم فكر مي كنم اما زمانم رو به اتمامه چون فروردين من بايد به خواستگارم جواب بدم و بعدش...
برام دعا كنيد
الان خيلي دلم گرفته با خوندن متنت آروم شدم بهاره ي عزيز
يا حق:72:
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
با درود؛
دختر خوبم مسلم است که آشنایی و عاشق شدن شما از روش چت نادرست است،اما در هر حال الان عاشقی هستید که معشوق شما را رد کرده و موضوع هم تمام شده است و *شاید* رفته پی کارش.
این شاید من درباره جریان شما بسیار ترسناک و دهشتناک است،زیرا همه و همه اطلاعاتی را که شما درباره این پسر دارید،تنها بر مبنای حرفهایش در چت است و اصلاً نمی توان به درستی آنها پی برد.شما دارید در تاریکی بسر می برید.یک تاریکی وحشتناک.فرض کنید پس از عجز و لابه های شما ایشان راضی به ادامه رابطه شد و خواست شما را در خانه ای ببیند و..... یا صدا و تصویر شما را با موبایلش گرفته یا بعداً در فرصتی مناسب بگیرد.آنگاه چکار می توانید بکنید؟البته بنده تنها گفتم فرضاً،ولی امکانش همیشه هست.
همه ما کمبودهایی احساسی داریم و شما چون خیلی های دیگر از روشی بچه گانه دارید مثلاً و نه حقیقتاً آن را جبران می کنید.جبران از راخ وابستگی شدید احساسی به یک پسری که نمی شناسیدش.اصلاً نمی شناسیدش و صرف آمدن او به شهرتان را دلیل شناخت خود می دانید.بالفرض که او هم دلبسته شما باشد،اما عاشق نیست.یعنی این رابطه ها عاشقی نیست.حماقت است.خودآزاری است و اینکاری است که شما دراید با خود می کنید.
شما باید حتماً از روابط خود با اعضای خانواده تان سخن بگویید و چگونگی و اندازه خودمانی بودن و احساس داشتن نسبت به آنها.شما دچار خطا شده اید.براستی انتظار چه راه حلی را از ما دارید؟!آخر هنگامی که آن پسر پاسخ شما را نمی دهد،می خواهید دیگر چه بشود؟باز هم ادامه داده و خودتان را کوچک کرده و شاید به درخواستهای غیرمنطقی او پاسخ دهید؟این عاشقی نیست.این سرکار گذاشتن شماست توسط آن پسر یا فطع رابطه او.
چقدر از پاسخ ندادنش می گذرد؟اگر از شش ماه بیشتر است و شما هنوز این حالات را دارید باید به روانکاو مراجعه نمایید تا راهنمایی و درمان لازم ار بگیرید.شما هنوز بسیار بسیار جوان و یا نوجوانید این این حالتها نامش عشق نست،این را مطمئن باشید.بنده برای شما نگرانم و دلم می سوزد که برای یک وابستگی احساسی این طور دارید پاسخ رد به ان پسر خواستگارتان می دهید،هر چند که از او نیز باید شناخت کافی را داشته باشید.شاید بگویید بی احساسم یا نمی فهم که درد دلتان چیست،اما افزون بر آکه بارها و بارها با مشکلات دقیقاً مانند مشکل شما از سوی نوجوانانی چون شما برخورد داشته و راهنمایی شان کرده ام،خودم نیز در سالها پیش چنین جریانی را با یک دختر داشتم که اکنون به آن جریانات می خندم.
بدرود./
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
دوست عزیزم سلام
خانم خوب منظور من این نبود که شما دوستش نداشته باشی و فقط طرف مقابل شما رو دوست داشته باشه نه منظور این هست که شروع کننده ؛؛؛؛ طرف مذکر باشه یعنی شخص مذکر جهت خواستگاری از شما پا پیش بگذاره ونه شما . آخه خودتون که خوب می دونید تو جامعه ما خیلی قشنگ نیست که دختری به خواستگاری پسری بره ( در ثانی اصلا این درست نیست که عشق یک طرفه باشه ؛؛؛؛؛ نه هر دو طرف باید همدیگر رو دوست داشته باشند تا زندگیشون شیرین باشه و سبز . ) مرسی
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
تصور شما(گرد آفريد)از اينكه رفتاراي بچه گانه من باعث شده منو نوجوان خطاب كنيد خيلي جالبه....
ممنون از لطف پر مهرتون ...همه ي اين حرفا تون باعث مي شه بازم بر گردم و به عقب نگاه كنم و دوباره تصميم بگيرم
اميدوارم يه روزي بشه منم به اين رفتاراي بچه گانه بخندم.
يا حق
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
با درود؛
خواهر کوچک و مهربان و ساده دل و خوبم؛بنده تعریفم از سنین کودکی،نوجوانی،جوانی،میان سالی و پیری بر حسب رقم نبوده و خود تعریفی ناشی از حرفها و واکنش ها و رفتارهای فرد دارای مشکل یا مراجع دارم.
از سوی دیگر بر حسب عدد و رقم تلقی بنده از جوان و نوجوان جدای از باور عامه مردم معمولی است و دانشی است.بنده سن آغاز جوانی را 21 سالگی می دانم.بدرود./
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
زندگي را از هر جايي مي توان آغاز نمود. با دل بستن به فردي كه به هر دليلي شما را نمي خواهد آخر خط نيست و شما مي توانيد از نو شروع كنيد.
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
دوست عزيز من بهت نميگم با اين آقا نامزد بشو يا نه،چون شناختي از شما وطرف مقابلتون ندارم.
تجربه شخصي كه من از زندگي خودم و اطرافيانم به دست آوردم اينه كه:بهتره زن با كسي زندگي كني كه دوستش داره،اگه طرف مقابلت انسان درستي باشه ميتونه شما رو به خودش علاقمند كنه.
موفق باشي
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
با درود؛
خواهر گرامی و حساسم می دانید گاهی اوقات و البته در حقیقت بیشتر وقتها آن چیز و مقصودی که ما می پنداریم درست است،دقیقاً به زیان ماست.
من پدر دارم اما مشکلاتی بسی بیشتر از پدر نداشتن را با وجود داشتن هم پدر و هم مادرم دارم.البته می دانم که براستی نمی توانم درد شما را لمس کنم،اما گوش شنوایی خواهم بود.دختر خوبم،مادر شما هم در این میان حقی دارد و او هم در این میان رنجهای بیشتری را تحمل کرده است.مورد شما آن اندازه که بزرگش می کنید،اصلاً مهم نیست.بیشتر دختران نسل سومی و نوجوان و جوان این تجربه شما را داشته اند و شما وابستگی احساسی و فارغ از تفکر خود را هیچگاه نمی توانید به دلیل کمبود پدرتان صرفاً بدانید.
بر عکس خیلیها که تنش در خانواده یا نبود یکی از والدین به دلیل فوت یا طلاق را دلیل مهم این دوستی ها می دانند،من خودم این رفتار را کاملاً طبیعی می شمارم و به جهت نیاز دو جنس به هم.من مردی با تفکر بسیار منطقی هستم و رک بگویم اصلاً نمی توان خودم را به احساسات شما که در برابر رفتار این پسر بروز می دهید نزدیک نمایم.
شما قدر و ارزش خود را نمی دانید و چون احساس بی پناهی داشته و دارید همواره خود را آزار داده و مرتکب اشتباهاتی نیز می شوید.خودتان می گویید مادرتان مجبور بوده در نقش پدرتان بیشتر باشد نه نقش مادری و این فقط و فقط به دلیل زیر کنترل گرفتن افسار زندگی و مدیریت خانه تان بوده است و وای که چه مادرانی خوب و مهربان و ایثارگری داریم با فرزندان ایرانی . . . .
گیریم که مادرتان نتوانسته است با شما ارتباط حسی از آنگونه که شما می پسندید برقزار کند،خوب شما باید پا پیش بگذارید.از مادرتان هر چه دوست دارید بخواهید و حرفهای دلتان و اشکهای چشمتان را برایش بریزید و او را بغل کنید.چند لحظه آرام آرام آرام او را در آغوش بگیرید.نخست با سپاسگزاری از رنجها و مشقتهایش آغاز کنید و دردل کنید با او.
شما چیزی کم ندارید.در دنیا ما مالک صدرصد چیزی نیستیم و خیلی از عوامل نیز کنترلشان دست ما نیست.باید این را درک کنید.باید واقعاً بفهمید.پدر شما به هر دلیلی در زمانی که شما کودکی بودید فوت نموده اند و این البته بی رودربایستی برای شما سخت بوده است،ولی مگر خدا نیست.زبانم لال خدا مرده است.مادرتان نیست؟شما در خانه تان فرشته دارید.خدا و فرشته با هم پیش شمایند و البته خواهر و برادرتان.
شما چت کرده و در آن با پسری ندیده و نشناخته دوست شده اید و این عادی است.این به سبب کم آگاهی شما و عدم کنترل احساسات شما بوده است که تقصیر شما هم نیست و باید این مهارتهای رفتاری را به جوانان و نوجوانان بیاموزانند.شما و تنها و تنها خود شما هویت خودتان را دارید.هیچکس و هیچ چیزی نمی تواند سبب کاستی و بی ارزشی هویت شما گردد.
حیف نیست برای کسی دیگر که به هر صورتی رابطه اش را با شما پایان داده اشک بریزید!!چند جمله پیش گفتم که من نمی فهمم.آخر دختر خوب و پاک دلم می خواهی بدانی که نخستین دلیل یک پسر جوان از داشتن دوست دختر چیست؟سکس و سکس و باز هم سکس و سپس ازدواج و دوستی و درددل و . . .این را با صدای بلند به تو می گویم و البته بازهم طبیعی است زیرا طبیعت پسران جوان که سرشار از هورمونهای جنسی هستند چنین است.
من سفارش می کنم اندکی بیشتر به خودت،جهان،خدا،مادر و خانواده ات و تندرستی و سلامتی خودت فکر کنی.تو براستی اکنون چه کمبودی داری؟؟؟مادرت را گذاشته ای و آن خواستگار را و چسبیده ای به پسری که نمی شناسیش و برایش گریه می کنی!!!این حالت شما نشان از نقصان در بلوغ فکری شماست،انگار که عروسکی زیبا داشته و گمش کرده ای و اکنون ناراحتی و شبها برایش گریه می کنی؟!این خود تو هستی که خوشی و راحتی و سعادت خودت را می سازی.
بکوش خودت را در نقش یک فرد سومی ببینی و به خودت و آن پسر و رابطه ات و حرفهایم بیندیشی.اندکی بعد خنده ات می گیرد.آن پسر کی هست و چه کاری سودمندی یا لطفی یا مرحمتی در حقت کرده که خودت را برایش ناراحت می کنی؟؟یک مدتی رابطه داشتی و بعد هم تمام.آرام باش و منطقی به جریان فکر کن.این پسر تو را فراموش کرده و رابطه اش را تمام کرده و آن وقت تو برایش گریه می کنی؟؟!!!
او الان برای تو گریه می کند که تو برایش گریه می کنی؟!!آن وقت چشمت را رو به خواستگاری که چند سال پایت نشسته می بندی؟؟؟البته خیلی خیلی دقت کن که برای ازدواج نیز باید نخست ویژگیهایی داشته باشی و آگاهی هایی و. مهارتهایی و سپس اردواج کنی.جالب است او تو را بی خیال شده و تو نمی توانی او را از یاد ببری!!
چرا یک بار هم شده نمی آیی تلاش کنی تا او را فراموش کنی.یک بار امتحان کن و مدام به خودت تلقین کن که همه چیز تمام شده و تو آن فرد سوم هستی و اصلاً هیچ حسی نسبت به او نداری.آیا واقعاً نباید از کسی که تو را بازی داده ناراحت و عصبانی باشی و نه اینکه به خاطرش گریه کنی.اگر کسی تو را سر یک قرار مهم یکی دو ساعت سرکار بگذارد و سر قرار نیاید تو برایش گریه می کنی یا از دستش عصبانی می شوی؟البته از او و هیچ انسانی هیچگاه متنفر نشو و آنها را ببخش.
بدرود./
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
سلام دوست من
منم مثل خودت تازه واردم
من هم تقریبا مشکل تورو داشتم یعنی کسی رو دوست داشتم ولی اون به من بی تفاوت بود ولی با گذشت زمان تونستم با موضوع کنار بیام. پارسال بعد از 1 سال دوباره تو یه خیابون دیدمش و فقط همون شب گریه کردم و بعد همه چی تموم شد و من فهمیدم که بالاخره موفق شدم که با خودم کنار بیام.
به نظر من شما باید کمی به خودت زمان بدی و از این آقا هم بخوای به شما فرصت بده تا وقتی با همه چی کنار اومدی در مورد ایشون با فکر باز تصمیم بگیری.
من نمی گم اون آقای تو چت رو کلا از یادت ببر بلکه روزهای خوش دوستیت رو به عنوان خاطرات خوب در زندگیت به خاطر بسپار و به این دید به موضوع نگاه کن که شاید در صورت سر گرفتن این ازدواج این دوستی و این خاطرات با ارزش از بین می رفت جای آن را خاطرات تلخ و نفرت می گرفت.
خدا را شکر کن، برای او هم دعا کن. مطمئنم شما هم با گذشت زمان می توانی مثل من مسئله رو برای خودت حل کنی.
از دوستان می خوام اگر ایرادی تو مطلبم وجود داره راهنماییم کنن.
موفق باشید همگی
RE: ازدواج با كسي كه دوسش ندارم؟
سلام خیس بارانی عزیز ..فروردین شد ...چیکار کردی با اون آقا .؟؟ ما رو بیخبر نذار ...سالی همراه با خوشی و سلامتی برایت ارزو میکنم