با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
سلام.
مدتی قبل یک آقایی از من خواستگاری کرد.نوع علاقه مندی ایشون کاملا از نوع "با یک نگاه بود". یعنی دقیقا مثل فیلم ها!ایشون بدون این که کوچک ترین شناختی از بنده داشته باشند.و بدون این که من حتی ایشون رو بشناسم آمدند و مساله شان را با خانواده ام مطرح کردند.مسلما قصد سواستفاده نداشتند.اما خوب صرف علاقه و عشق این آقا برای من ملاک نبود.اولا که این عشق کاملا یک طرفه هستش،بعد هم که من هر شرطی که به تصور خودم برای پشیمون کردنشون گذاشتم ،بدون لحظه ای درنگ قبول کردند.مثلا وقتی گفتم حاضر نیستم در شهری به جز شهر خودم زندگی کنم ایشون خیلی راحت گفتند که حاضرند خانواده خودشون را رها کنند و بیایند در شهر من ادامه تحصیل بدهند و زندگی کنند.این یک نمونه اش بود.ایشون یکی از دانشجو های مستعد رشته پزشکی هستند.این باعث می شه که من بیشتر از رفتار هاشون متعجب شم...من رو مثل یک مجسمه بدون نقص می دونه و اصلا به خصوصیات اخلاقیه من هم توجه نداره!به نظر شما این منطقی هستش؟یا اینکه می شه منطق رو موقتا نادیده گرفت و شاعرانه به موضوع ازدواج نگاه کرد؟
این آقا در شرایطی هستن که برای تخصص دارند آماده می شن.تحت تاثیر این مساله از درساشون هم عقب افتادند.من حتی با یکی از دوستان این آقا برای حل منطقی این مساله صحبت کردم.اما دوستشون هم نتونستن حرف منو منتقل کنن.در نهایت پیشنهاد دادم که چند جلسه مشاوره برند که با توجه به رشته تحصیلیشون و البته مطالعات بسیار گسترده در زمینه روانشناسی ،به من ثابت کردند که به اندازه یک روانپزشک از این مسائل مطلع هستند.
در نهایت می خوام بدونم کاربیشتری از دست من بر می آد...جون این آقا حقیقتا آدم بدی نیست...
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
عزیزم این که خیلی خوبه . به نظرمن که نباید به همه چیز منفی نگاه کرد . این که این آقا همه شرایط شما رو قبول دارن و شما رو همونی که خودش دوست داره تصور میکنه عالیه .
با یه تحقیق خوب میتونی شناختی که در موردش میخوای رو بدست بیاری . به نظر من که ایشون نه تنها مشکلی ندارن بلکه بسیار انتخاب خوبی برای یه همسر ایده آل هستن
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
البته اگه شما ایشونو دوست نداشته باشین باز قضیه فرق میکنه . اونوقت عشق یه طرفه که بازم مشکل سازه
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
منم میگم بدبین نباش خوب تحقیق کن و مشاوره قبل از ازدواج هم برو. ایشالله مشکلی پیش نمیاد.علاقه هم در دوران آشنایی و یا نامزدی بوجود میاد با شرحی که دادین معلومه که از ایشون بدتون نمیاد پس بعدا بهش علاقه مند میشی نگران نباش.
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
بنظر من شما چند جلسه مشاوره برید . و با ایشان مدتی هم نامزد باشید ( حداقل شش ماه ) . اگر رفتار ایشان تغییر نکرد احتمالا رفتار طبیعی ایشان همین است .
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
با سلام
یه بعد مساله اینه که از اونجایی که همیشه دنبال درس بوده با مشکلات زندگی اشنا نیست و تویه زندگی با کوچکترین اختلاف نظر با شما از کاه کوهی می سازه موفق باشی
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
تارا جان به تلار خوش آمدي عزيزم
يكي از مسائلي كه بايد مدنظر داشته باشيد اينست كه يك مرد بيشتر از يك زن به ظاهر همسر آينده اش توجه مي كند و قسمت عمده اي از انتخابش را اين معيار در برگرفته است. پس براي شما مزحك نباشد از اينكه ايشان شما را از لحاظ ظاهري مورد تحسين قرار مي دهند.
دومين موردي كه فرموديد در مورد اطلاعات روانشناسي و روانپزشكي ايشان است كه مي توانيد به ديد مثبت به اين مسئله نگاه كنيد و بدانيد كه مي تواند در زندگي معقولانه تر با شما رفتار كند اما فراموش نكنيد كه در ابتداي كار بايد مراقب باشيد تا نقاط ضعف و قوت شما را نداند تا از آن به نفع خود استفاده كند.
در ميان ملاقاتها قبل از آنكه خواسته هاي خود را بگوئيد اجازه دهيد ايشان ملاكها و برنامه هاي خود را بگويد تا ببينيد كه چقدر با خواسته هاي شما همگوني دارد.
مسئله ازدواج مسئله ايست كه بايد بيشتر مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد و صرفا به يك نگاه و يا يك جمله نمي توان اكتفا كرد و تصميم گرفت اما مراقب باشيد تا عينك بدبيني را كنار بگذاريد و بتوانيد با ديد باز و بسيار منطقي به ايشان و ازدواج با ايشان نگاه كنيد.
اگر موارد بيشتري از ايشان مي دانيد بفرمائيد تا اگر كمكي از ما بر مي آيد برايتان انجام دهيم.
با تشكر
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
سلام.بسیار بسیار ممنونم .نه فقط به خاطر راهنمایی هاتون بلکه به خاطر این که لحظه ای من رو به این فکر بردکه نکنه اشکال واقعی از خود من بوده باشه نه اون آقا.چون انگیزه ام از باز کردن این تاپیک این بود که ببینم برای این که جواب منفی من تاثیری توی آینده این آقا نداشته باشه باید چه کنم...نمی تونم گفته های همه را نقل قول کنم. پس جسارت نباشه اگه برای پاسخ دادن شماره گذاری می کنم:
1-اولش اینه که فرموده بودین که من از این آقا بدم نمی آد.بله.بدم نمی آد ولی فقط به اندازه یک انسان یک انسان شریف.راستش اگر بخوام خودمو روانکاوی بکنم،باید بگم که تجربه خیلی بدی از یکی از خواستگار های قبلیم داشتم.وقتی که تاثیر برخورد منفعلم رو روی زندگی مشترک اون آقا دیدم.یعنی دیدم که ایشون علی رغم این که مشخصات کلی همسرش شبیه خودم بود...باز انگار...نمی دونم چه طور بگم...انگار جواب منفی من خیلی قانعش نکرده بود.حالا اگه قصد کمک دارم،شاید می خوام به خودم کمک کنم.اگه قراره از زندگی یک ادم برم بیرون می خوام صددرصد و بدون برگشت ازذهن و زندگیش برم بیرون!
2-بعد هم این که خوب درسته ظاهر مهمه وبرای آقایون ملاکه...ولی آخه چیزای دیگه ای هم هستن...در این مورد هم شاید من بدبینم و شما حق دارید..ولی همه چیز برای آدم تکراری می شه.
3-در مورد سوال خانم دانه هم بگم که ایشون خواستگاه اجتماعی شون با من فرق داره.یعنی از نظر خانوادگی و این ها...که البته زیاد نیست راستش.ولی ما از دوشهروطبیعتا دو فرهنگ متفاوتیم.
4-درمورد صحبت msp عزیز بگم که موافقم.چون خودم از نزدیک یک همچین مساله ای را دیدم.دوست مطلقه ای داشتم.که همسر سابقش یک آدم متعصب و خشن بود.یک اقای روانپزشکی از طریق همون یک نگاه به دوستم علاقه مند شد وحالا هم ازدواج کردند و زندگی آرومی دارند.اما من بنا به طبیعتم کمی به این مساله مشکوک بودم.یه کم توی زنگیشون مطالعه کردم دیدم،اینا توی زندگیشون به یک نوع تقسیم نقش غیر متعارف رسیدند.مثلا بیشتر زندگی این آقا به کتاب و درس و دانشگاه معطوفه.به صورتی که این آقا حتی وقت نکردند که برن گواهینامه رانندگی بگیرند.دوست من هم که خوب از زندگی سابقش و اون یوقی که همسرش به عنوان یک رئیس بزرگ به گردنش انداخته بود دل خوشی نداشت،این نقش های غیر متعارف رو پذیرفته.اما من به خودم که مراجعه می کنم می بینم توی زندگی دنبال یک چنین مردی نیستم.هرچه قدر هم که دانشمند باشه.البته نمی گم کیس من همین طوریه.حداقل ظاهر امر که این طور نشون نمی ده!نمی دونم والا...
5-آخرین نکته هم که فکر می کنم خیلی مهم تره مربوط به تجربه قبلیمه...توی یکی از تاپیک های همین سایت شرح کامل ماوقع رونوشتم(فکر می کنم اسمش ابراز علاقه یک دختر به پسر یا یک چنین چیزی بود)...البته هیچ یک از دوستان پاسخی برام نگذاشت .مساله اینه که من کاملا به این نتیجه رسیدم که باید اون تجربه رو پشت سر بگذارم...وراهمو توی آینده متوقف نکنم.اهل نشستن و حسرت خوردن نیستم.اون مورد هم مشکلات خودشو داشت.اما لااقل به خاطر احترام به خودم نیاز دارم که مدتی به آدم دیگه ای فکر نکنم.پس حق بدین که نتونم خیلی سریع این آقا رو جایگزین کنم.من هم مسائل شخصی خودمو دارم.اصلا شاید اون چیزی که دوستان کمابیش از صحبتای من برداشت کردند –یعنی بدبین بودنم!- از همین مساله ناشی می شه.من توی موقعیتی قرار گرفتم که نقش منفعلی نداشتم.یعنی این فرصتو داشتم فقط و فقط فرد انتخاب شده نباشم.این شاید از نظر روانشناسی ضعف بزرگی باشه ولی توی طبیعت من هستش...نمی دونم می شه از بین بردش یا نه.من هم مثل هر دختری دوست دارم مورد علاقه و توجه باشم ولی از این که فقط معشوق بدون کم وکاست کسی باشم خوشم نمی آد خسته شدم.دوست دارم نیمی از ماجرا باشم و خوبی ها و بدی هاشو تجربه کنم.اون آدم قبلی به خاطر روحیات مشابهش این رو می فهمید و علی رغم علاقه اش جاهایی خودشو و عشقشو کنار می کشید تا من به تنهایی بازیگر صحنه زنگیم باشم...کله شق باشم...بدبین باشم...حتی جاهایی ازم انتقاد کنه و همه اش خوشحال نباشه!!!ولی خوب این کیس جدید این طوری نیست .یعنی اصلا همچین تصوراتی رو از من و روحیه ام نداره.من همونی هستم که توی ذهنش نقش بسته و هر چی که می گم خوبه و همونیه که اون می خواد... این حسو به آدم می ده که کامل دیده نمی شه!یا حتی شاید جای کس دیگه ای قرار داره.اگه تصورم اشتباهه لطفا بهم بگید.خیلی امید وار نیستم ولی گاهی دوست دارم یکی پیدا بشه بهم بگه که من یک غیرآدمیزاد !!!!نیستم.آخه برداشتم از مسائل با همه دوستام متفاوته اونا همه شون انتخاباشون رو کردن و وارد زندگی مشترک شدن.شاید متفاوت بودنم خیلی هارو به سمتم جذب می کنه،ولی برای خودم زیاد خوشایند نیست.
شاید بدبینم...
بسیار متشکرم.
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
سلام
به نظر می رسه یكی از معیارهای مهم در زندگیت اینه كه همسر آینده ات چند بعدی باشه
یكی هم اینكه محكم ،جسور باشه و بشه به عنوان تكیه گاه دیدش.
همچنین از سایر معیارهای ازدواجت اینه كه فرد به جای احساساتی بودن محض، مسائل مختلف زندگی را آنالیز كنه و واقع بین باشه.
خب اینها معیارهای خوبی هست.
باید اینها بررسی بشه. حتی اگر همسر شما روانشناس هم باشه، در اینگونه موارد متخصص دیگربهتر می تونه كمك كنه چون خارج از گود هست.
لذا مراجعه شما دو نفر به یك روانشناس حاذق و ارزیابی شخصیتی شما دو نفر می تواند كمك عمده ای به شما دو نفر بكند.
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
ببینین، شمارو نمی دونم، اما توی حاجی فیروزا رسمه که مردا اولش که میخوان زن بگیرن رمانتیکن، گل می خرن، حرفای رمانتیکانه! میزنن، قولای رمانتیکی میدن...اینا. اما بعد از اینکه مخ طرف رو زدن و خرشون از پل گذشت اونوقت محکم و جسور و گیربده میشن. حالا سیستم معمول رو شرمنده، بیخبرم. اما حاجی فیروزیت این مدلیه.
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
لطفا تحقیق کن و بعد بعله رو بگو اما یه مطلب مهم یادت نره، بیش از حد تصور مهم!!!
اونم شیرینی ما!
برو بچزتالار بیاین، دعوتیم عروسی!
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
سلام.
از شیرینی خبری نیست.شرمنده...قصه تموم شد رفت پی کارش.
توی مرام شما حاجی فیروزا نمی دونم ولی توی مغز من یکی این نمی شه رسمش که شما انقدر عشق و علاقه و همچنین اراده خودتو قوی بدونی که به طرف مقابلت فرصت ندی که اونم یک پای تصمیم گیری باشه.تخته گاز بری جلو،یک خط در میونم بگی چشم هرچی شما بفرمایی!!!
این چشم،چشم از سر باز کردنه.مفهومش اینه که تصمیم تو به خواسته طرفت ارجحه...
مام دیدیم این طوریه.هرچی ما می گیم طرف اصلا از عوالم رمانتیک خودش بیرون نمی آد از سر خودمون بازش کردیم.
در مورد توصیه جناب مدیر هم ممنونم...فعلا که ما به عنوان نفر اول کاملا حاضریم. اما دستمون به اون نفر دوم نمی رسه.هروقت که رسید به روی چشم، بر می داریم می بریمش پیش نفر سوم.
شما دعا بفرمایید که ما یا دلمون فارغ بشه...یا شرایط وصال برامون مهیا بشه.
از توجه و نظرات همه دوستانم ممنونم.دیگر اینجا کاری ندارم.می توانید تاپیک را ببندید که جلو دست و پا را نگیرد.
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
سلام
من عضو تازه واردم هستم
من داستان شما رو تاحدودی خوندم اما حس می کنم شما در تجزیه وتحیلیل طرفتون یکم دچار اشتباه شدید اگه دوست داشته باشید دلایل وادله خودمو
مستند بیان می کنم
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رضا11
سلام
من عضو تازه واردم هستم
من داستان شما رو تاحدودی خوندم اما حس می کنم شما در تجزیه وتحیلیل طرفتون یکم دچار اشتباه شدید اگه دوست داشته باشید دلایل وادله خودمو
مستند بیان می کنم
خوب اگر تجربه مستند و مفیدی دارید بفرمایید.شنیدنش خالی از لطف نیست...
متشکرم.
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
تارا جان اصل موضوع اینه که شما دلبسته ی ایشون نشدید. اما خوب دوست دارید که یک دلیل منطقی و عقلانی برای رد کردن ایشون بیابید به همین دلیل برخی از مسائل رو مطرح می کنید که واقعاً به خودی خود عیب محسوب نمی شه. با توجه به حرفهای خودتون من محاسن این آقا را بیشتر از معایبشون دیدم. اما خوب بعضی چیزا کار دله. مطمئنم ندای دلتون منفی بوده وگرنه حرکات ایشون حکایت از عشق و علاقشون داره و اگر واقعاً بعد از گفتن چشم به درخواستهای شما در آینده به طور عملی سعی در بر آورده کردن درخواستهاتون داشتند و فراموش نمی کردند، دیگه چی از این بهتر می شد؟
البته بعضی از خانمها مانند شما از پسرای شیطون و پر دردسری خوششون میاد که گاهی اوقات هم بهشون کم محلی کنه. و خب این هم یه حسه که تو خیلی ها هست و شاید غیر طبیعی نیست.
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
متشکرم.
بر خلاف تصور من این آقا منو رها نکردند...
اولش کمی عذاب وجدان داشتم فکر می کردم به احساس این آقا بی توجهی کردم و با پیشداوری مانع شدم خود واقعیشو نشونم بده.
ولی حالا این نظر رو ندارم.چون که نگاه ان آقا به عشق کاملا متافیزیکیه!حتی از رمانتیک بودن هم فراتر رفته.
ببینید جمله هایی که به کار می بره اینه:
من دنیا رو فتح می کنم با تو.
من به خاطر تو حاضرم فلان کنم و بهمان کنم.
من با خدای خودم عهد کردم...
...
من این مدلشو تا حالا ندیدم.باور بفرمایید فراتر از ابراز علاقه هایی هستش که امروز مرسومه...
و من فکر می کنم که برای این که لیاقت همچین جهانبینی باشکوهی رو داشته باشم خیلی ریزم.ترسناکه...من یک آدم معمولیم.اگر طرف عشق ورزیدن این جوان خدا هستش و کائنات و از این جور چیز ها پس من این وسط چه کاره ام؟
اگر هم من هستم که من شخصا نمی تونم روی ابرها سیر کنم!
نمی دونم منظورتون از این که به خودیه خود عیب نیست کدوم یکی از جملاتمه ولی من دنبال یک دلیل منطقی نمی تونم باشم چون منطق این آقا کلا متافیزیکیه!
اون منو اون جور که می خواد می بینه.مثلا ایراد هایی که از خودش و شرایطش می گیرم رو می ذاره به پای شکوه عشق و سختی راه و این جور چیزا...هرچی فلسفه بدبینانه می بافم می ذاره به حساب فهم و شعور سرشار من و از خدا تشکر می کنه!می گم بیا یک نفر رو بین خودمون حکم قرار بدیم.نه حرف من نه حرف تو.می گه:نه هرکسی هم باشه تو باچند تا جمله قانعش می کنی.
شما خودت یک مرد،به نظر شما یک همچین طرز فکری می تونه با مشکلات روزمره کنار بیاد؟
من که شما مردهارو خوب نمی شناسم.اگر می توانید راهنمایی ام کنید.آخه دیگه خسته شدم.فعلا ترجیح دادم کاملا بهش بی توجهی کنم.شاید توجه من باعث شده که انقدر توی راهش ثابت قدم بشه!هرچه من می گویم اصلا این آقا انگار نمی شنود.دچار یک جور از خودبیگانگی شدم که بالاخره من کی هستم؟شاید حق با شماست اون فرد مشکل نداره.من مشکل دارم..اونم با خودم.
از طرفی هم حس ترحم دارم.به خاطر ترحم هم که نمی شود بله گفت.می شود؟
حالا نمی دانم که من دنبال همسر پردردسر هستم یا نه ولی می ترسم دیگه!
آخه من که نمی خوام با مولوی ازدواج کنم!مگه من خودم کی هستم؟؟
ممنونم از نظرتون
RE: با خواستگار رمانتیکم چه کنم؟!
چکیده ی مشکل شما این است که شما علاقه زیادی به ایشان ندارید. بقیه ی صحبتها هم اگر چه تا حدی معقوله اما یک جور توجیه است برای دوست نداشتن. بهتر است به این رابطه خاتمه دهید چون 2 طرفه نیست.