چطور به دوست دختر رئيس متاهلم كار ياد بدم؟؟؟

با سلام به همه دوستاي قديمي و جديد...
دوستان قديمي من كه تاپيك " استعفا به بهانه بوي سيگار" من رو خوندن كمي با مشكلات محيط كار من آشنا هستن!!!
و اما مشكل جديد من....
رئيس متاهل گرام بنده دوست دختر دارن... و من اين موضوع رو از پارسال يا اوايل امسال فهميدم... حتما ميگين چيز تازه اي نيست و يا به من چه ربطي داشته؟؟
بايد بگم من و رئيسم با هم فاميل هستيم ... اما رفت و آمد نداريم ... اما من خانوم ايشون رو از نزديك ديدم و با هم برخورد داشتيم ايشون شاغل و بسيار فهيم و خوب هستند و هيچ وقت هم به محل كار شوهرشون نمي يان...
من جريان دوست دختر (و احتمالا همسر صيغه اي) رئيسم رو فهميدم... و چندين بار اومده محل كارم... من تنها خانم بين همكارانم هستم و از اين موضوع باخبرم (شرحش مفصله كه چه جوري مطمئن شدم) ...
اين دختر حدودا 20 سالشه.. بسيار بي پروا و بي تفاوت به محيط كاري و آبرو و ... و ...
اين اواخر خيلي بيشتر ميومد... يه بار بعد از اينكه كمي جلف بازي دراورد و رفت من يه گوشزد كوچيك به رئيسم كردم البته بسيار محترمانه... و ايشون هم با كمال .... به من گفت اين دخترخاله شه و واسه اينكه كمي موضوع رو عادي كنه گفت آره اين مدلش همينجوريه ... مامان و باباش از دستش به عذابن ... من راهنماييش ميكنم فقط از من حرف شنوي داره ....
خلاصه ماجرا....
دخترخاله كذايي آقاي رئيس كه از منهم خوشش نمياد از فردا قراره به جاي يكي از همكارانم كه هفته پيش استعفا داده بياد بشينه كنار دست من ... و رئيس به من گوشزد كرد كه بايد تمام كارها رو به اين خانوم جلف و مغرور ياد بدم....
راستش از جلف بازي هاش و طرز برخوردش اصلا خوشم نمياد و به رئيسم گفتم فكر نميكنم اين خانوم كاري باشه....
يه نمونه اش : وقتي روي صندلي تو اتاق رئيس نشسته بود و رئيس اومد بره پشت ميزش پاشو گذاشت جلوي پاي رئيس طوري كه ميخواست بخوره زمين....
ضمنا امروز جلوي چشمان گرد شده من... رئيس عزيز واسه ايشون ماشين قولنامه كردن...
من هميشه در محيط كارم شخصيت خودم رو حفظ كردم... باور كنين با اين اتفاقاتي كه داره ميفته و مني كه كاملا ميدونم كه اين خانوم هيچ نسبتي با رئيسم نداره و دوست دخترشه دارم ديوونه ميشم... من اصلا نمي تونم اين دختر رو تحمل كنم تا چه برسه به اينكه بهش كار ياد بدم... دلم واسه خانوم آقاي رئيس ميسوزه.... از يه طرف دلم ميخواد يه جوري باخبرش كنم از يه طرف ....
وااااي خدا گيج شدم .... تازه دختره يه جوري به من نگاه ميكنه انگار كه اون رئيس منه!!!
واقعا كم آوردم .... ميگين چكار كنم.... در ضمن ممكنه اين اشتباه هم بشه كه من دارم حسادت ميكنم ... اما در اين رابطه هم كلي بحث دارم كه دفعات بعد واستون مينويسم.... من واقعا دلم واسه همسر رئيسم و خود رئيسم ميسوزه كه داره با آبروي چندين ساله اش بازي ميكنه آخه سنش هم جاي باباي دختره اس البته خيلي جوونتر به نظر مياد....

اولا یه سوال: ایا واقعا می خوای به زندگی ایشون کمک کنی؟
اگه تصمیم داری بهشون کمک کنی باید سعی کنی به این دختر خانوم نزدیک شی تا حد دو تا دوست صمیمی اون موقع میتونی روش اثر بزاری و بهش بفهمونی کارش اشتباهه و با رفتار درست و مناسب خودت روی اون تاثیر بزاری و به راه راست بیاریش.
حالا واقعا فکر میکنی انرزی و صبر لازم برای این کارو داری؟ البته اصلا وظیفه شما نیست ولی اگه انجامش بدی ثواب هدایت یه نفرو توشه راه آخرتت کردی.

مردشور اون رئيستو ببرن با او دوست دختر ش ...واقعا كه امان از دست بعضي اقايون

pooarot عزيز سلام و مرسي كه توجه كردي....
راستش سوال همينجاست؟؟ يعني من ميتونم واقعا روي اون اثر بذارم؟؟؟
من خودم به اندازه كافي مشكلات دارم ... اينم قوز بالا قوز...
نميدونم... راستش تو اين دو روز گذشته خيلي با خودم كلنجار رفتم ... فكر ميكنم چرا بايد به خاطر موضوع يه نفر ديگه من خودمو اذيت كنم؟؟ و تازه كي باور خواهد كرد كه من ميخوام به خاطر خانوم آقاي رئيس اينكار رو بكنم؟؟
آبروي رئيسمم هم به من چه ربطي داره؟؟؟ اما ... واقعا غمگين ميشم وقتي ميبينم هيچي سرجاش نيست...
ضمنا اون دختر هنوز نيومده پيش من كار ياد بگيره ... فعلا داره كار اون همكاري كه استعقفا داده رو انجام ميده البته بهتر بگم داره كار ياد ميگيره... رئيسم هم امروز به من گفت نذار اين خانوم بيكار بمونه ... با تعجب بهش نگاه كردم و گفتم من؟؟
فكر كردين من يه اين خانوم كار بگم انجام ميده؟؟؟ و رئيسم گفت بايد... بايد انجام بده!!!!؟؟؟؟
فكر ميكنم رئيسم ميخواد سرو كار اونو با من بندازه ... شايد ميخواد كاري كه خودش توش مونده من انجام بدم؟؟؟
اما من بهش اصلا كاري ندارم... اين دو روزه ... همين كه به من كاري نداره واسم كافيه...
نميدونم در آينده نزديك چي پيش مياد؟؟؟ واقعا گيجم....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط pooarot

حالا واقعا فکر میکنی انرزی و صبر لازم برای این کارو داری؟ البته اصلا وظیفه شما نیست ولی اگه انجامش بدی ثواب هدایت یه نفرو توشه راه آخرتت کردی.

---

البته همه میتونن رو هم تاثیر بزارن اگر از راه درست وارد شن که باغث نشه طرف مقابل در قالب دفاعی فرو بره.
اگر فکر میکنین توان اینکه زمان بزارین و با فکر این مسئله رو حل کنین رو ندارین بهتره اصلا وارد این قضیه نشین که خودتونو هم تو دردسر نندازین. چون بعضی وقتا کار اشتباه هر چند با نیت خیر باشه نتیجه عکس میده.
اگه نمی خواین خودتونو درگیر کنین باید بیخیال باشین تا این دوره که خیلی طول نمیکشه تموم بشه. چون به نظر من ماه زیاد زیر ابر نمیمونه.
امیدوارم بهترین انتخابو بکنین.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shirin joon

pooarot عزيز سلام و مرسي كه توجه كردي....
راستش سوال همينجاست؟؟ يعني من ميتونم واقعا روي اون اثر بذارم؟؟؟
من خودم به اندازه كافي مشكلات دارم ... اينم قوز بالا قوز...
نميدونم... راستش تو اين دو روز گذشته خيلي با خودم كلنجار رفتم ... فكر ميكنم چرا بايد به خاطر موضوع يه نفر ديگه من خودمو اذيت كنم؟؟ و تازه كي باور خواهد كرد كه من ميخوام به خاطر خانوم آقاي رئيس اينكار رو بكنم؟؟
آبروي رئيسمم هم به من چه ربطي داره؟؟؟ اما ... واقعا غمگين ميشم وقتي ميبينم هيچي سرجاش نيست...
ضمنا اون دختر هنوز نيومده پيش من كار ياد بگيره ... فعلا داره كار اون همكاري كه استعقفا داده رو انجام ميده البته بهتر بگم داره كار ياد ميگيره... رئيسم هم امروز به من گفت نذار اين خانوم بيكار بمونه ... با تعجب بهش نگاه كردم و گفتم من؟؟
فكر كردين من يه اين خانوم كار بگم انجام ميده؟؟؟ و رئيسم گفت بايد... بايد انجام بده!!!!؟؟؟؟
فكر ميكنم رئيسم ميخواد سرو كار اونو با من بندازه ... شايد ميخواد كاري كه خودش توش مونده من انجام بدم؟؟؟
اما من بهش اصلا كاري ندارم... اين دو روزه ... همين كه به من كاري نداره واسم كافيه...
نميدونم در آينده نزديك چي پيش مياد؟؟؟ واقعا گيجم....

---

سلام
گاهی کلید رفع و حل قوز بالا قوزها ومشکلات ما در زندگی، کنار گوشمون قرار داده میشن و ما متوجه نیستیم. شما آستین بالا بزن برای منظم کردن همه چیزهائی که سرجای خودش نیست و مطمئن باش که هم کار توی محل کارت درست میشه و هم قوزبالاقوزهای دیگه.
مخلصم

حاجي فيروز عزيز سلام و ممنون....
راستش وقتي فكر ميكنم نميتونم نسبت به مسائل اين چنيني بي تفاوت باشم...
به قول بعضي از دوستانم و خواهرم من شدم پيغمبر و غم امت ميخورم.... بعضي ها هم بهم ميگن فضول....
اما ...
وقتي فكرشو ميكنم ميبينم هيچ كار خدا بي حكمت نيست ... چرا من بايد در اين زمان و در اين مكان و در اين وضعيت قرار بگيرم؟
شايد براي انجام كاري اونجا هستم؟؟؟ شايد معيارهاي خودم داره محك ميخوره.... و يا شايد بايد خودم رو در جاي كس ديگري
قرار بدم و زندگي رو از ديد اون ببينم؟؟ براستي اينجا كي مقصره؟؟
اون دختر؟؟ كه از ديد جامعه و همه و همه متهمه؟؟؟ يا همسر رئيسم كه حتي يه سر به محل كار شوهرش نميزنه؟؟
يا خود رئيسم؟؟؟ و جاي من اين وسط كجاست؟؟ من هيچوقت نبايد قضاوت كنم چرا كه جاي هيچ كدوم اونها نيستم و قسمت دردناكه مسئله همينه .... كه واقعا از ديد خدا چه كسي مقصره؟؟ و يا چرا من حتما بايد دنبال مقصر بگردم؟؟
اگه همه چيز شرعي و قانوني و ... باشه... من چكاره ام كه به كسي نسبت بد بدم؟؟
آيا مقصر جامعه من نيست كه اين مسائل هرروز داره بيشتر و راحتتر ميشه؟؟؟
واقعا من در اين ميون چه كاره ام و وظيفه انساني من چيه ؟؟ و آيا اگه من در جاي هركدوم از اونها بودم به چه ديدي به قضيه نگاه ميكردم؟؟؟؟؟؟؟
من منتظرم.... جواب ميخوام ... از همه شماهايي كه در اين جامعه زندگي ميكنين و هركدوم يه نظري دارين بمن بگين كيه كه واقعا بدونه كار درست چيه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
می دونی، متاسفانه یک مرد وقتی وارد این مقوله ها می شه دیگه چیزی جلودارش نیست. خانمها رو نمی دونم اما مردها این مدلی هستند. چقدر بده دوستی های این تیپی، چقدر بده ارتباطاتی که به جز از کانال ازدواج ایجاد می شه و اکثرا به ضرر خانمهاست، و در مواقعی استثنائی نظیر این مورد به ضرر طرفین. شما و ما باید از این ارتباطات و این تجربه ها درس بگیریم. نمی دونم، شاید اگر با دختر خانومه صحبت کنی و عاقبت کار رو براش روشن کنی بتونی بفهمونی. یا بگرد اقلا خونواده اون دختر رو پیدا کن و ببین اهل تربیت و رعایت هستند یا خیر. اگر باشند خیلی راحت می تونی باهاشون درمیون بگذاری مورد رو و با کمترین آسیب به طرفین موضوع را ختم کنی.
به قول حاجی فیروز شاید کلید حل این مشکل بدست شماست و شاید تلاش برای حل این مشکل، مشکلات شما رو هم حل کنه...

پیروز باشید

آره...
شايد من بايد با اون دختر دوست بشم و لااقل بدونم باطنش هم مثل ظاهرشه يا نه؟؟
قول ميدم وقتي شناختمش ... (اگه بتونم واقعا بشناسمش) و اگه مطمئن بشم كه حق با اونه قول ميدم همين جا اعتراف كنم كه من اشتباه كردم.... (فقط در مورد اينكه حق با كيه!!!!)
در مورد رابطه اش با رئيسم مطمئنم....
نميدونم چي ميخواد از اين موضوع عايدم بشه؟؟؟؟

سعی کن خانواده اون دختر خانم رو پیدا کنی و توسط یک شخص ناشناس بهشون آلارم بدی.

نمی دونم باید چی بگم ؟؟!!! خیلی پیچیده است .

اون دختر اومده كه جاي من بشينه....

یعنی تو کارتو از دست میدی ؟ یا اینکه منتقل میشی یه قسمت دیگه؟

امروز اومدم يه خورده باهاش مهربون بشم اما پشيمونم كرد...
بهم گفت بيام بشينم كنارتون نرم افزارتونو ببينم .... منم گفتم باشه صندلي بيار بشين ... و همينطور شروع كردم به توضيح دادن در مورد برنامه دفترخونه.... اونم سريع بهم گفت : فكر ميكنين چقدر طول بكشه كارتونو ياد بگيرم؟؟؟
منم گفتم بستگي به هوشت داره.... و از اين طرز برخوردش جا خوردم....
بهش گفتم بايد اول سندها رو بشناسي ... نوشتن دفترجاري خيلي كمكت ميكنه... اما اون مصره كه بشينه پيش من !!!!
راستش اعصابمو بهم ريخته.... به نظر شما وقتي فقط يه سيستم اونجاست و من اپراتورشم اون ميخواد كجا سند بزنه؟؟؟
به رئيسم ديروز محكم گفتم با من صادق باشين ... اگه قراره جاي من بشينه ميخوام بدونم... اين حق منه....
روزي هم كه دست خداست ... فقط از آب زيركاه بودن بدم مياد...
اما رئيسم بهم گفت نه اون هيچ وقت جاي تو رو نميتونه بگيره... اما ...
حسم يه چيز ديگه ميگه....

شیرین عزیزم، خودتو ناراحت نکن، تو یک بار قید اون کار رو زده بودی مگه نه؟ پس نمیخواد نگران چیزی باشی، همه چیز رو بسپار به خدا..
:72:

شیرین عزیز :
با نظر شاد موافقم . همه چیزو بسپار دست خدا .... هر چی به مصلحتت همون بشه .خودتو اذیت نکن .

شیرین جون من کاملا می فهمم چه می گویی ، ولی اولا که این آدم برای کار کردن آنجا نیامده ، البته اگر واقعا رابطه اش با جناب رئیس همان باشد که تو فهمیده ای ! پس این خانم برای سرگرم شدن جناب رئیس آنجاست و دوم هم اینکه اگر برای تو مشکلی به وجود آورد تو هم از خودت دفاع خواهی کرد ، اگر این کار، کاری نیست که رویش حساب باز کنی که هیچی از این دفتر می روی ، اگر نه ، کارت جوری هست که اگر از دستش بدهی، بیکار خواهی شد و مسئله بیکاری برایت مهم باشد کارهای دیگری خواهیم کرد که این دختر نتواند جای تو را بگیرد ، فوت آخر کوزه گری را برای خودت نگه دار ، این برای اولین قدم بد نیست بدانی و رعایت کنی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

شیرین جون من کاملا می فهمم چه می گویی ، ولی اولا که این آدم برای کار کردن آنجا نیامده ، البته اگر واقعا رابطه اش با جناب رئیس همان باشد که تو فهمیده ای ! پس این خانم برای سرگرم شدن جناب رئیس آنجاست و دوم هم اینکه اگر برای تو مشکلی به وجود آورد تو هم از خودت دفاع خواهی کرد ، اگر این کار، کاری نیست که رویش حساب باز کنی که هیچی از این دفتر می روی ، اگر نه ، کارت جوری هست که اگر از دستش بدهی، بیکار خواهی شد و مسئله بیکاری برایت مهم باشد کارهای دیگری خواهیم کرد که این دختر نتواند جای تو را بگیرد ، فوت آخر کوزه گری را برای خودت نگه دار ، این برای اولین قدم بد نیست بدانی و رعایت کنی

---

شيرين جان
ani جواب خوبي دادند به شما
به نظر من با خانواده رئيست كاري نداشته باش. مي تواني رابطه دوستان به اين دختر هم برقرار كني اما با او صميمي نشو و هر حرفي را به او نزن و اين را بدان هر كاري كه مي كني ممكن است كف دست رئيست بگذارد. كارها را به او ياد بده ولي فوت كزه گري را نه! زياد هم با رئيست وارد بحث نشو. اجازه نده كه بفهمد كه تو او را زير نظر داري چون ممكن است بخواهد تو را از سر خودش وا كند.پس بيشتر مراقب باش و خودت را بي خبر از همه جا نشان بده.

می خواستم توی همون پستهای سوم چهارم بنویسم چیکار داری به زندگی دیگرون دلتم به هیچکس نسوزه دلت برای خودت بسوزه و برای خودت فکر کن .... که به این پستهای آخرت رسیدم که نوشتی اون اومده جای من رو بگیره!
این خانم نمی تونه جای شما رو بگیره چون به قول آنی جون شما فوت آخر گوزه گری رو قرار نیست که بهش یاد بدی! این خانم مهمان چند روزه این شرکته مثل مهمان چند روزه زندگی رئیست! به جای اینکه فکرت رو درگیر این بکنی که این خانم رو چی جوری از سر راه برداری یا فاصله بیشتری بین خودت و اون بوجود بیاری و کمتر ببینیش به جای اون جای خودت رو سفت تر کن خطا ها و اشتباهاتت رو به حداقل برسون و جایگاهت رو از لحاظ روحی روانی نزد همکارانت و رئیست افزایش بده

شیرین جون چه خبر؟ اوضاع شرکت چطوره ؟دختره هنوز هست؟
اصلا نگران نباش . ما رو بی خبر نزار

سلام به همه دوستاي مهربون و خوبم....
شاد عزيزم . دانه عزيز . آني عزيز . بال تكين عزيز و وهم عزيز....
ممنونم كه تنهام نذاشتين.... خيلي حالم بده .... چرا راحتم نميذارن.....
رئيسم فكر ميكنه من احمقم....
من نگران از دست دادن كارم نيستم .... من نميخوام به اون دختر كار ياد بدم... اون دختر فوق العاده پررو و زرنگه....
باور كنين اصلا واسم مهم نيست كه ميخواد آخرش با رئيس به كجا برسه... ديگه دلم واسه رئيسم نميسوزه چون اونه كه سرشو كرده زير برف و فكر ميكنه سكوت ما علامت نفهميمونه....
اون دختر با اينكه سه چهار روزه كه اومده اونجا ميخواد همه چيز تحت تسلطش باشه ... و گزينه اولش هم منم....
ديروز رئيسم به من ميگه: بكشونش كنار خودت و بهش كارتو ياد بده... من گفتم اگه اشكال نداره بذارين يه ماه حداقل دفتر جاري بنويسه تا سند رو بشناسه بعد بياد قسمت كامپيوتر و سند نويسي .... رئيسم گفت: نه !!!
بذار بشينه كنارت كار بهش ياد بده!
و اصرار كرد كه بخاطر من اينكار رو بكن.... منم گفتم ببخشيد ولي من نمي تونم به اين خانوم الان كار ياد بدم...
هركس ديگه جز اين خانوم باشه قبوله ولي اين خانوم انگار ميخواد به همه مسلط باشه!!
خسته ام ...
باور كنين اگه بگم كار من اونجا نقص نداره باورتون نميشه... همه همكارام اينو ميدونن و قبول دارن...
تا اينكه امروز صبح توكل كردم به خدا و گفتم ديگه مقاومت نمي كنم و همه چيزو رها ميكنم و هركاري اونا خواستن انجام ميدم... ديگه واسم مهم نبود كه اون كيه و به كي ميخوام كار ياد بدم يا اينكه چقدر ديگه قراره اونجا بمونم....
خيلي آروم بودم و ساكت.... بيشتر روزم به سكوت گذشت.... رئيسم داره حالمو بهم ميزنه!!!
همش به هر بهانه اي كنارم بود.... حتي از تو كشوي ميزم كه باز بود گوشيمو برداشت و با كمال پررويي شروع كرد به چك كردن اس ام اس هاي من و گفت: ديشب واست اس ام اس فرستادم در مورد اين خانوم ... رسيد؟؟؟
منم گوشيمو گرفتم و گفتم نه! اصلا هم كنجكاوي نكردم كه چي بوده يا چي نوشتين؟ .. بخدا من خيلي اخمو و سنگينم ...
نميدونم چرا اينجوري ميكنه..
همين يه ساعت پيش زنگ زده محل كار عصرم... و به من ميگه يه نفر داره به اسم تو به من اس ام اس ميده و منو اذيت ميكنه!
منم گفتم مگه شما شماره منو نمي شناسين؟ ميگه وايستا واست بخونم چي نوشته: "نوشته من شيرينم ... شماره قبليم واگذار شده ..يه سوال دارم شما منو بيشتر دوست دارين يا خانوم ....؟؟؟ و ....
منم (رئيسم) بهش جواب دادم كه اين خانوم نوه خاله امه و مامانش اونو به من سپرده ...."

اينقدر عصباني شدم كه ميخواستم سرش داد بزنم ... واقعا منو احمق فرض كرده ... من اجازه نميدم كه با شخصيتم بازي كنه...
شما بگين واقعا يك مرد كه توي كارش اينقدر وارده ....كه حتي بازرس هاي اداره ثبت از اون راهنمايي ميخوان...
و كلي واسه خودش برو و بيا داره و صبح قبل از شروع كار اول دعا و قران ميخونه بايد اينقدر احمق باشه يا منو احمق فرض كرده .... ميخواد با اين كاراش به من بگه كه با اين دختر رابطه اي نداره...
دلم ميخواد همين الان از اونجا بيام بيرون... اما اون شرط گذاشته و گفته اين وظيفه منه كه كار رو كامل به يه نفر ديگه كه اين خانوم باشه ياد بدم و بعد هرجا كه دلم خواست برم....
منم نمي خوام به اون دختره كار ياد بدم .... چيكار كنم.... با ديدنشون حالم بد ميشه.... وقتي احساس ميكنن كه ما رو رنگ كردن و .... حالت تهوع ميگيرم....
شايد اگه اون دختر مودب تر بود راحتتر ميتونستم اعصابمو كنترل كنم....
من با اينكه با رئيس فاميلم حتي بخودم اجازه ندادم كه همكارام بفهمن مثل غريبه ها و با حسن نيت واسش كار كردم و ميكنم اونوقت اين دختره جوري به من نگاه ميكنه انگار رئيسمه....

یعنی چی ؟ رئیست به تو هم نظر داره ؟ عجب آدم پرویی !
عزیزم خیلی محکم و جدی باهاش برخورد کن .جواب اینجور آدمارو باید طوری بدی که دیگه جرات نکنه به وسائل شخصیت دست بزنه . ای کاش همونجا چنان سرش داد میزدی که دیگه از این فکرا نکنه که بخواد به گوشیت دست بزنه و الکی بگه یکی به اسم تو به من اسم میزنه ! به نظر من که داره دروغ میگه

شیرین جان


آنقدر عاقل هستی که خودت با توجه به شناختی که از محیط و اطرافیان خودت داری می دانی چه کار باید انجام بدهی ، ولی خانمی فقط آرامش خودت را حفظ کن . تو داری یک جایی کار می کنی و حقوقی هم می گیری بابت این کار کردن قرار نیست روان ات هم به هم بریزد . پول مداوای روان پریشان که به تو نمی دهند . آرام باش. یا بی خیال این دخترباش و کاررا یاد بده و بیا بیرون و یا اینکه به این فکر کن عمر این تسلط چقدر خواهد بود ؟! روزی که آبرو ریزی شود این دختر و رئیست با هیچ فاکتور تسلطی نمی توانند آب رفته را به جوی برگردانند . حساسیت هم نشان نده که رئیس ات به خودش اجازه این کارها و این حرفها را بدهد .

موفق باشی عزیزم

شیرین خانم

من نظرم اینکه رئیس شما تا حدی از شما واهمه داره و میترسه از طریق اس ام اس اتفاقات درون محل کارتون را به کسی اطلاع داده باشید برای اینکه بطور خیلی آشکار و جاسوسانه ای گوشی موبایل شما رو چک میکنه .احتمال داره برای درگیر کردن شما و گرفتن برگ برنده ای از شما قصد سوئ استفاده هم از شما داشته باشه .
اگر میتونید کارتونو به اون خانم یاد ندید و بگید که اگر خیلی مایل است به آموزشگاه مراجعه کنه.
خیلی محترمانه به رئیس تان بگید من فقط پس ورد کامیپیوتر یا اجازه استفاده از نرم افزار رو به شما میدم خودتون هر اطلاعاتی که میخواهید از اون بدست بیارید .
بگید اگر میخواهید با من تسویه حساب کنید بکنید ولی من مجبور نیستم کاری که صادقانه براش زحمت کشیدم براحتی در اختیار کسی قرار بدم .
یک مرخصی هم بگیرید و دیگه تمام:D.....
رئیستون مجبور میشه اینکارو بکنه .... :223:

اگه میخواهی از آن شرکت بیرون بیایی به آن دختر کار را یاد نده. بزار جای خالی تو را احساس کنند اما با دعوا و دلخوری نیا بیرون خیلی خونسرد و آرام این کار را بکن. اگر هم میخواهی بمانی مجبوری تا حدی کار را یاد بدهی اما به قول بچه ها همه چیز را یاد نده یا درست توضیح نده سعی کن طوری بگی که کامل متوجه نشه.
آرزو جان نمیشود خیلی دور بردارد ممکن است فکرهای اشتباه بکنند یا فکر کنند که حسادت میکند.
مواظب خودت باش شیرین جون.

چرا شما موضوع را بزرگ میکنید مگر این آقا کار خلافی کرده؟یک خانم را برای کار آورده و به کارمندش گفته که کار را یاد بدهد بقیه ا ش مهم نیست اگر او خواست عمل خلافی انجام بدهد در محیط کار ومشهود باید شدیدا" مقابله کرد ولی از نوشته شما چنین چیزی دریافت نمیشود مسائل خصوصی هر کسی هم مربوط به خودش است دو حالت نهایی: بدترین حالت 1-اخراج شما 2- اختلاف و طلاق رئیس، ارزش دارد؟! بهترین حالت 1-اخراج دختر 2-ادامه کار شما اگر دختر جدیدی نیاید آیا وضع به روال سابق برمیگردد؟ ببخشید که کمی صریح بودم

سلام به همه دوستان گلم و همراهان هميشگي ...
راستش اين يك هفته گذشته خيلي خيلي به خودم سخت گرفتم... كم مونده بود ديوونه بشم...
نميتونستم كاري بكنم جز اخمو بودن و صحبت نكردن... اما فقط روح و روان خودم پژمرده شد...
باور كنين وقتي تو آينه به خودم نگاه ميكردم ميترسيدم... ابروهاي گره كرده و اخماي شديد...
تا اين كه دو روز پيش بعد از اينكه كلي با خودم خلوت كردم تصميممو گرفتم.... بي تفاوتي!!!!
بهترين كار در اين موقعيت رو بي تفاوتي ميدونم... ديگه هيچ كدوم واسم مهم نيستن....
نه رئيسم ... نه دوست دخترش ... نه محيط كارم.... نه اينكه چه مدت ديگه ميخوام اونجا بمونم يا كارمو ميخواد ياد بگيره يا نگيره.... با خودم گفتم هرچه پيش آيد خوش آيد... نميدونم نسبت به همسر رئيس بي تفاوت باشم يا از دستش عصباني باشم ....
شايدم تقصير اونه...؟ نميدونم!
خلاصه .... خودمو سپردم بدست تقدير....
من واقعا نميتونم هيچ كاري بكنم... من ديگه حتي نميتونم فكر كنم كه چي خوبه چي بد؟؟؟
حتي نمي فهمم مقصر كي بوده؟؟ همسر رئيسم؟ خود رئيسم؟ اون دختره ؟؟؟
بعد از گرفتن تصميم پريروز اولين روزي بود كه احساس آرامش ميكردم... اون دختر اومد و مثل هفته پيش گفت كه ميخواد بشينه كنارم وكار ياد بگيره.... منم مخالفتي نكردم... بالعكس باهاش خيلي خوب صحبت كردم و خلاصه يه كم كار يادش دادم و يه ساعتي هم صحبت كرديم.... و من شك ام به يقين تبديل شد كه درست فكر ميكردم...
گرچه اون مصره كه نوه خاله رئيسه.... (قبلا دخترخاله حالا نوه خاله!) منم گفتم آره منم با رئيس فاميلم و با همسرشون هم رابطه بسيار صميمي دارم .... اون فقط سكوت كرد...
حالا كه باهاش حرف ميزنم ميبينم اون خيلي بچه است... يه بچه با كلي غرور و اعتماد به نفس وبسيار لجباز ....
از اونايي كه هيچكس و هيچ چيز جلودارش نيست .... وقتي بخواد كاري بكنه مطمئنه كه موفق ميشه .... من حتي يه ذره هم اعتماد به نفس اونو ندارم... بهش گفتم همين اول كاري بهت گفته باشم من از آدماي دروغگو و دو رو متنفرم و اگه ميخواي پيش من بشيني بايد با من روراست باشي ... اونم تائيد كرد و گفت باشه ...
اون به من احترام ميذاره و سعي داره با من صميمي بشه... ولي تو همون يه ساعت تو صحبتاش رئيسمو با خاك يكسان كرد!!!
سعي داشت همش به من بفهمونه كه روي رئيس تسلط خاصي داره و اون نميتونه از پسش بر بياد!!!؟؟؟
فعلا كه خيلي طبيعي رفتار ميكنم و منتظرم ببينم چي پيش مياد...
هرچي بشه مهم نيست.... ديگه هيچي واسم مهم نيست.....

سلام شیرین خانوم
جواب منو به یاد دارین؟
من همون اول گفتم یا سعی کنین بی تفاوت باشین یا با دختره دوست شین و از اون طریق روش اثر بزارین. ولی..........
بعضی ادما باید خودشون به یه چیزی برسن تا بهش عمل کنن.

سلام شیرین جون خوشحالم که هنوز آدمهای با وجدانی وجود دارند که به خاطر حق دیگران تلاش میکنند.
راستش ازاینجور مسائل روی خود من شدیدا اثر میذاره و منو بهم میریزه اما باید این حقیقت رو دونست که این مسائل جز در مورد خودمون تا حدی به ما مربوط میشه و ما نمیتونیم که به جای اونها تصمیم بگیریم فقط میتونیم تلاش خودمونو بکنیم کسی نمیدونه رابطه ی رئیستون با اون دختر چرا وچه جوری شروع شده؟ وچطور اون دختر تونسته با مرد متاهلی که جای پدرشه رابطه بذاره هیچ کس نمیدونه شاید واقعا نیاز مادی ویا هر دلیل دیگه ای اونو مجبور به این کار کرده باشه پس نمیشه اونو سرزنش کرد البته اگر رابطه اشون شرعی باشه ولی به هر حال اون روی خونه ی کس دیگه ای آشیونه کرده والان جایگاه یه گل زینتی رو برای رئیستون داره وهیچ وقت نمیتونه مثل همسر اولش ریشه ی یه درخت تنومند تو زندگیش باشه،در مورد مسائل کاریم از نظر من تا حدی که کارش راه بیفته یادش بده نه بیشتر بذار برای اینکه به جایگاه تو برسه به اندازه ی تو تلاش کنه
خلاصه که از خدا کمک بخواه تا بتونی از مخمصه ای که توشی وبرات اینقدر مهمه طوری بیرون بیای که پیش وجدان خودت راحت باشی چه بخوای اونجا بمونی چه نمونی:323:

محدثه جان:72: ممنون از توجهت.

ولی خانمی قبلش به تاریخ آخرین پست هم توجه کن تا دوستانی که الآن به راهنماییت نیاز دارن بتونند از توجه شما استفاده کنند.

ممنون که به قوانین تالار توجه میکنی:72: