سلام.
من يك زن شاغل هستم به تازگي فهميدم كه شوهرم بازني ديگر درارتباط است وزماني كه من درمنزل نيستم او رابه خانه مي آورد.لطفا مرا راهنمايي كنيد من تاكنون هيچ عكس العملي نشان نداده ام.با تشكر
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام.
من يك زن شاغل هستم به تازگي فهميدم كه شوهرم بازني ديگر درارتباط است وزماني كه من درمنزل نيستم او رابه خانه مي آورد.لطفا مرا راهنمايي كنيد من تاكنون هيچ عكس العملي نشان نداده ام.با تشكر
سلام عزیزم
چه مدته ازدواج کردی و این مسآله رو از کجا متوجه شدی؟ مگر همسر شما شاغل نیست؟
مريم جان خوش آمدي
يه كم بيشتر توضيح بده كي ازدواج كرده اي ، روابطت چطور بوده ، چقدر تو در ايجاد چنين شرايطي مقصري ؟ آيا همسرت بيمار است يا مشكلي در زندگي زناشويي داري؟ منظور از بيماري همسرتون اينه كه آيا تا به حال - در صورت نبود مشكل از جانب شما- چنين مسائلي بي دليل رخ داده است؟
و كلا آيا قصد تو نگهداري زندگي است و يا ابراز همدردي ؟ مريم جان تو بايد اين گزينه آخر رو كاملا مد نظر بگيري گرچه از اينكه فرموده اي تا حالا واكنش نشان نداده اي و منتظر راهنمايي دوستان هستي مشخصه كه دلسوز زندگي هستي اما باز هم فكر كن . ما منتظر اطلاعات بيشتر تو هستيم اميدوارم موفق باشي
2سال ونيم است كه ازدواج كردم و هيچ مشكلي باهم نداريم البته يك سري جروبحث هاي معمولي است كه فكر نمي كنم دليل اين كار او باشد چون به هرحال بين هرزوجي يك سري اختلافات است.تقريبا 1 ماه است كه كمي به ايشان شك كردم ولي نميخواستم باور كنم تااينكه يكي از همسايگان گفت كه وقتي روزهامن نيستم وسركارم شوهرم بايك زن به خانه من مي رود و من هنوز به او نگفته ام كه همسايه چنيني چيزي به من گفته.همسرم نيز شاغل است ولي شغلش طوري است كه ميتواند وسط روز به خانه برود.من قصد دارم كه زندگيمو حفظ كنم.همسرم تا به حال از اين مشكلات نداشته وما زندگيمان را با سختي وعشق شروع كرديم.
مريم جان كاش موضوعت رو در قسمت اختلاف زن و شوهر ها مطرح مي كردي من فكر مي كنم اونجا بازديدكننده بيشتري داره ودوستان نظرات مؤثري مي دن
مريم جان تا چه حد به گفته هاي زن همسايه مطمئني آيا براي خودت محرز شده؟
بله محرز شده ومطمئنم.من نميدوستم كه بايد مشكلمو تو قسمت اختلاف زن شوهر بايد مطرح كنم.لطفا اگر مطلبي به عنوان راهنمايي به نظرتان مي رسد مرا از آن مطلع كنيد.
مریم جان
به نظر من بهتره بگی چند روز پیش یکی از مردای همسایه یه خانم اورده خونشون و همه دارند در موردش صحبت میکنند و اصلا" به روی خودت نیار که از این موضوع خبر داری. اینجوری نه روتون به هم باز میشه و هم اینکه اون متوجه اشتباهش میشه و بگو من که اگه جای خانم اون آقا بودم هیچ وقت شوهرم رو نمیبخشیدم.
در ضمن سعی کن بیشتر از قبل هم به خودت برسی و هم کارهایی رو که اون دوست داره انجام بدی و بیشتر بهش محبت کن. حواست باشه که اصلا" به روی خودت نیاری
آخه اون ميدونه كه من اصلا اهل همسايه بازي نيستم وبا هيچ كدوم از همسايه ها رابطه اي ندارم.اين زن همسايه هم كه به من اين خبرراداد دفعه اول بود كه ميديدم ولي چون خودم به همسرم شك كرده بودم حرفاي اوراباوركردم .من حتي شماره اون دخترراپيداكردم ولي باهاش تماسي نگرفتم.اگر به قول شما به او بگويم كه مرد همسايه اين كارراكرده ممكنه ديگراونو به خانه نياره ولي به هرحال باهاش رابطه داره.به نظر شما به دختره زنگ بزنم به يه بهونه اي ببينمش البته خودمو معرفي نميكنم ولي باهاش قرار بگذارم.
نه عزیزم . کاری به شماره اون دختره نداشته باش. امشب به شوهرت بگومن دوست دارم اگه ایرادی دارم بهم بگی چون دوست دارم من و تو همیشه به هم وفادار بمونیم چون اگه یه روزی خلاف این باشه من هیچ وقت نمیبخشمت چون در حقت همه کالری کردم و کمنودی واست نذاشتم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط elina
همه این ها رو خیلی با ملایمت بگو طوری که بو نبره که تو از ماجرا خبر داری.
موفق باشی عزیزم.
عزیزم اینکه توانسته ای با وجود اینکه مسئله را فهمیده ای تو داری پیشه کنی و به روی شوهرت نیاوری و می خواهی مسئله را با سیاست پیش ببری بهت تبریک و بر توانایی ات آفرین می گویم
ولی به نظر من شما باید به لحاظ اخلاقی و رفتاری کاملا خودتان را در وضعیت عالی وبدون نقص نگه داری تمام توانایی های مثبتت را به شوهرت نشان دهی و کاملا هم به او محبت کنی اما اینکه مثل کبک سرت را در برف فرو ببری که شوهرت به هوش ات شک کند و یا خدای نکرده عکس آن را متصور شود خیلی ناراحت کننده است .
به نظرم به یک مشاور مراجعه کن و از او راه بگیر چون این مسئله شوخی نیست که از راه آزمون و خطا و با تصورات فکری و راهنمایی دوست و آشنا بخواهی جلو بروی .چون درست بودن رفلکس تو خیلی مهم است و کمک می کند که هم این مسئله تکلیفش به درستی معلوم شود و هم دیگر تکرار نشود که به نظرمن این بعد خیلی مهم است
دوست عزيز
يه روش هم که بعضي مواقع جواب داده اينه که سر بزنگاه باهاش رو برو بشي طوري که اون نتونه توجيه کنه. (تنها فايده اش مي تونه اين باشه که اگه سوء تفاهمي برا شما پيش اومده رفع ميشه)
تو اين شرايط عمق عصبانيتت رو بهش نشون بده وخيلي صريح موضعت رو براش مشخص کن و... اعلام کن دفعه آخرت باشه و....
اما يادت باشه مجازات به اندازه فعل بدش باشه.
حالا موضع گيري اون مهمه ، ممکنه خيلي راحت بگه که مثلا باهاش ازدواج کردم يا ....يا بترسه يا ...
مريم جان دلم نمي خواد بي جهت اميدواري بهت بدم و يا احساساتي پيش برم
مردي كه با وجود سن كم ازدواجش (5/2سال ) دست به اين كارزده دو دليل داره يا از زندگي اش ناراضيه كه بايد با همسرش به تفاهم منطقي برسه و اين عملش نابخشودنيه اين اوج خيانت يه مرده .
ويا اينكه تنوع طلبه و ذهناً بيماره كه بايد به مشاور معرفي بشه.
اين دليل نميشه كه مثلا شما (ببخشيد) شلخته باشي يا به آقا نرسي يا حتي بچه دار نشي و قيافه ات هم بد باشه ايشون از شما دلزده بشن برن سراغ فرد ديگه ايهر مسئله اين چنيني با صحبت قابله حله . عزيزم خونه حرمت داره اون تختي كه تو روش مي خوابي جاي مقدسيه كه مختص خودته و مردت .حتي يك دليل براي كار اين مرد نمي توني در نظر بياري كه عقلاني باشه .
به نظر من واضح باهاش صحبت كن و دليل بخواه البته اين نظر منه ، من به شخصه نمي تونم با مخاطبم كج دارو مريض رفتار كنم و شتر ديدي نديدي ، از كجا معلوم اين تنها معشوقه اش باشه ؟.
ديروز با دوستي صحبت مي كردم مي گفتن توي آپارتمانمون مردي زندگي مي كنه كه تا زنش مي ره بيرون يه زن جايگزينش مي كنه و ذهن من درگير اين بود كه اگر همسر اين آقا به واسطه ايشون بيمار بشن بايد سر بر كدامين محكمه نهاد .
خوبه كه شما به فكر نگهداري زندگي ات هستي اما بهتر نيست سايه ها رو برداري . البته تا مدتي سعي كن بهترين باشي و در صورتي كه احساس كردي همسرتون هنوز دنبال ذهنيت خودشونه با مدرك موضوع رو رو كن و با گرفتن تضمين به زندگي ات ادامه بده .
و در انتها پيشنهاد مي دم به مشاوره بري اونجا حضوراً و عاناً جواب خيلي از سوالاتت رو مي گيري.
مريم جان دلم نمي خواد بي جهت اميدواري بهت بدم و يا احساساتي پيش برم
مردي كه با وجود سن كم ازدواجش (5/2سال ) دست به اين كارزده دو دليل داره يا از زندگي اش ناراضيه كه بايد با همسرش به تفاهم منطقي برسه و اين عملش نابخشودنيه اين اوج خيانت يه مرده .
ويا اينكه تنوع طلبه و ذهناً بيماره كه بايد به مشاور معرفي بشه.
اين دليل نميشه كه مثلا شما (ببخشيد) شلخته باشي يا به آقا نرسي يا حتي بچه دار نشي و قيافه ات هم بد باشه ايشون از شما دلزده بشن برن سراغ فرد ديگه ايهر مسئله اين چنيني با صحبت قابله حله . عزيزم خونه حرمت داره اون تختي كه تو روش مي خوابي جاي مقدسيه كه مختص خودته و مردت .حتي يك دليل براي كار اين مرد نمي توني در نظر بياري كه عقلاني باشه .
به نظر من واضح باهاش صحبت كن و دليل بخواه البته اين نظر منه ، من به شخصه نمي تونم با مخاطبم كج دارو مريض رفتار كنم و شتر ديدي نديدي ، از كجا معلوم اين تنها معشوقه اش باشه ؟.
ديروز با دوستي صحبت مي كردم مي گفتن توي آپارتمانمون مردي زندگي مي كنه كه تا زنش مي ره بيرون يه زن جايگزينش مي كنه و ذهن من درگير اين بود كه اگر همسر اين آقا به واسطه ايشون بيمار بشن بايد سر بر كدامين محكمه نهاد .
خوبه كه شما به فكر نگهداري زندگي ات هستي اما بهتر نيست سايه ها رو برداري . البته تا مدتي سعي كن بهترين باشي و در صورتي كه احساس كردي همسرتون هنوز دنبال ذهنيت خودشونه با مدرك موضوع رو رو كن و با گرفتن تضمين به زندگي ات ادامه بده .
و در انتها پيشنهاد مي دم به مشاوره بري اونجا حضوراً و عاناً جواب خيلي از سوالاتت رو مي گيري.
از همه دوستان سپاسگذارم.ولي من بالاخره باهمسرم صحبت كنم ودوستانه موضوع راحل كنم يا اينكه منتظر يك فرصت باشم تادستش را رو كنم؟البته درسته كه دراين صورت مدرك دارم ولي تا كي بايد صبر كرد؟
تصور نمی کنم اصلا کار ایشون قابل توجیه باشه. چون هیچ وقت موضوعی رو که باعث بشه به همچنین اقدامی دست بزنند رو باهاتون مطرح نکردند. موارد بسیار اندکی می تونه باعث بشه یک مرد به همچنین قضیه ای دست بزنه. یکیش بی توجهی کامل جنسی از طرف همسرشه دومیش تنفر از همسر و ..
در سایر موارد همسرتون مشکلات شخصیتی دارند که نشون می ده از لحاظ تعهد پذیری فرد شایسته ای در حال حاضر برای زندگیتون نیستند مگراینکه تصحیح بشن. من توصیه می کنم به دلیل بغرنج بودن مسئله قبل از هر اقدامی به یک مشاور مراجعه کنید و موضوع رو شرح بدین. کارهای احساسی فقط می تونه رفتارهای خیانتکارانه ایشون رومخفی تر کنه!!
دوست عزیز از اینکه به خشمت غلبه کردی و داری سعی می کنی منطقی برخورد کنی بهت تبریک می گم مریم عزیز اول از همه آرامشتو حفظ کن صبور باش و منطقی تصمیم بگیر.حق با سورناست همسر شما خطا ی بزرگ و نابخشودنی مرتکب شده .عکس العمل شما باید یه جوری باشه که اثرات سوءش در زندگیتون کمتر بشه .
راستی الان به کسی از آشنا و فامیل چیزی نگو.
در مورد اینکه با ید با همسرت چطوری برخورد کنی اول باید رفتارای همسرتو مد نظر قرار بدی به هر حال عکس العمل آدما متفاوته
راه حل های متفاوتی رو که وجود داره در نظر بگیر بعد عکس العمل همسرتو با توجه به شناختی که ازش داری تصور کن تا بهترین تصمیم و بگیری .اگه به یه مشاور خوب دسترسی داری حتما باهاشون مشورت کن.
چیزای مختلفی رو که به ذهنت میرسه و عکس العمل های احتمالی همسرتو اینجا بنویس تا دوستان در موردش نظر بدن.
عزیزم به جای سئوال از ما با مشاور صحبت کن چون یک اشتباه ممکن است زندگی ات را به خطر بیندازد . راهنمایی های ما بیشتر حکم آزمون وو خطا دارد این مسئله شوخی نیست چون نتیجه برای تو خیلی تعیین کنند ه است که شوهرت و تو تصمیم می گیرید با هم ادامه دهید یا نه و جدا شوید به همه ی مسائل باید فکر کنی
چه عجب آقاي سورنا يه بار موافق خانمها شدن.دوست عزيز حتما به حرفهاي دلناز فكر كن
دوست خوبم از اینکه میتونی با آرامش نسبت به این مسئله فکر کنی بهت تبریک میگم ، چون من خودم رو جای تو میذترم حس میکنم اصلا نمیتونستم دیگه بهش نگاه کنم عزیزم شوهرت از نظر اعتقادات مذهبی در چه حدیه و آیا قبل از ازدواج با هم دوست بودید و ارتباط داشتید ؟ به نظر من از شوهرت بخواه نظرش رو در مورد تو و رفتارات بده
البته نمیدونم واقعا چی برات بنویسم چون هر عکس العملی از طرف تو بسته به نحوه اخلاق و رفتار شوهرت میتونه بازتاب متفاوتی داشته باشه مثلا هم میتونه با علنی شدن مسئله پر رو تر و جریحتر بشه و یا از کارش خجالت زده بشه و در صدد جبران بر بیاد . من اگر جای شما بودم برای بخشش حتما حق طلاق رو ازش میگرفتم تا در صورت تکرار دیگه باهاش زندگی نکنم ضمنا عزیزم این مسئله از نظر بهداشتی بسیار خطرناکه معمولا خانمهایی با این شرایط آدمهای سالمی نیستند پس علاوه بر اینکه حتما به فکر حفظ زندگیت باش به فکر سلامت خودت و فرزندی که شاید در آینده نزدیک داشته باشی هم باش . مارو از خودت بی خبر نذار
خانوم فاطیما قصد دقیق شما از بیان جملاتی مثل " من جای تو بودم چیه؟" همدردی؟ تحریک یا...؟ بدترین ضربات روحی رو ناخواسته به این خانوم دارید وارد می کنید. یک راه حل بذارید جلوی پاش!! شما خدا رو شکر به جای ایشون نیستید!!!
با سلام خدمت همگی و مخصوصا مریم جان.شک در زندگی خوب نیست و تا زمانی که به یقین ثابت نشه نمیشه نظری داد شما باید از طرف همسرتون هم مطمئن بشید.اگر رابطه صمیمی ای باهاشون داشتین به نظر من با خودش صحبت کنین در یک موقعیت خوب و یک روز اروم و جو صمیمی و بگید من به تو اطمینان دارم اما یه مسئله ای هست که ازارم می ده و متاسفانه مدتی ذهنمو مشغول کرده.ایا من همسر خوبی بودم ؟ایا اون چیزایی که میخواستی رو داشتم و تونستم راضی نگهت دارم؟تو از من به عنوان همسرت چی می خوای و از این قبیل موارد و اصلا هم عصبی نباشید و با ارامش پیش برید و بعد کم کم شروع کنید به باز کردن بحث که من زندگیمونو و تو رودوست دارم و نمی خوام چیزی اونو خراب کنه و با اینکه بهت اطمینان دارم اما چنین چیزی شنیدم و چون بهت اطمینان داشتم خواستم شبهه ای باقی نمونه و به خاطر نزدیکی ای که با تو داشتم این رو به خودت گفتم ایا درسته؟دوست دارم دلیل قانع کننده ای بیاری اگر درسته.می خوام بدونم علتش چی بوده؟ایا به من به عنوان یه زن این حق رو میدی ناراحت بشم از این عمل و خودت رو بزار جای من تو جای من بودی و همسرت این کارو می کرد چه کار می کردی و از این موارد.و سعی کنید شرمندشون کنین البته با محبت ،تا اینکه به طرف شما کشیده بشه.قطعا اگر فرد فهمیده و منطقی ای باشن قبول می کنن و به خاطر عذاب وجدان کوتاه می یان و پشیمون هم می شن در حالی که ممکنه اصلا قضیه چیز دیگه ای بوده باشه و شما این چنین تعبیر کرده باشید چون هنوز با خودشون در این مورد صحبتی نکردید،شاید دلیل اوردن ایشون به منزل با اینکه می دونم کار درستی نیست ولی چیزی غیر از اونی باشه که فکر می کردید،یه طرفه به قاضی نرید و حرف ایشون رو هم بشنوید.متهم همیشه باید بتونه از خودش دفاع کنه.شما دلیلی نداره باج به کسی بدید چون زندگی در چند سال نیست یک عمره و نمیشه عمری رو با عذاب وجدان و شک و بدبینی سپری کرد هر چی روابط صمیمی تر باشه بهتره(البته من از دید رابطه ای نزدیک و صمیمی و مثبت بیان کردم و سخنان دوستان هم قابل تمجید هست)
آقای آرمان من اصلا قصدم تحریک ایشان نبود به نظر من بدترین ضربه به ایشون وقتی که همسایه چنین موضوعی رو بهش گفته وارد شده و برام این مسئله که ایشون تونسته خودش رو کنترل کنه و با شوهرش مثل قبل رفتار کنه خیلی جالب بود که بابت این موضوع بهش تبریکهم گفتم چون من فکر میکنم خیانت در هر شکلش غیر قابل بخششه چون زندگی زناشویی حرمت داره و هر دو طرف ملزم به رعایت این حریمند همونطور که توی تایپیک من خوندید و پاسخ جالبی هم داده بودید من با شوهرم خیلی مشکل دارم و تا به حال همیشه سعی در حفظ زندگیم داشتم تا به حال به هیچ کدوم از دوستان هم توصیه ای نکردم که خلاف این باشه ولی مطمئنم که اگر چنین موضوعی برام اتفاق بیفته هیچ وقت نمیتونم دیگه اون نگاهی رو که بهم خیانت کرده و به نامحرم دوخته شده تحمل کنم البته اگر موضوع قطعی و اثبات شده باشه برای همین به ایشون گفتم همه راهنماییها بستگی به اخلاقیات و روحیه خودشون و همسرشونه امیدوارم باعث ناراحتی دوستمون نشده باشم
انسان هر وقت و هر میزان بداند بد نیست که طبیعتا رنج داستن را هم باید ببرد. من از بی خبری خوشم نمی آید ولی در بحران ایجاد شده باید خیلی دقیق عمل کند تا با یک اشتباه بستر را برای اشتباهات دیگر و بزرگتر مهیا نکند .بعد هم از کجا معلوم که همسایه درست گفته و قصد بر هم زدن زندگی این خانم و آقا را ندارد . موارد بسیاری دیده ایم که راوی دروغ گفته و کینه ورزی و انتقام جویی کرده
مريم خانوم
در پاسخ ارسال 16# شما ، دومين راه رو پيشنهاد ميدم . همانطور که دوستان گفتند روابط شما وشرايط خيلي در اين اقدام مهمند.
نبايد عجله کنيد. تا هر وقت که لازمه صبر کنيد.
مریم جان خبری ازت نیست ، انشا الله که مشکلت حل شده ؟
باسلام خدمت همه دوستان از راهنمايي هاي تك تك شما سپاسگذارم.چهارشنبه هفته گذشته من به قول شماسربزنگاه رسيدم وشوهرم رابا اون دختره توي خونه خودم ديدم.نميدونيد كه چي كشيدم وچقدر داغون شدم.زياد توضيح ندم در آخر به گفته بزرگترها يك فرصت ديگر به شوهرم دادم واو از اون روز تاحالا داره فكر ميكنه كه هنوز ميتونه بامن زندگي كنه يا نه.اون به اون دختر دل بسته ونميتونه يكي از مارو انتخاب كنه در صورتي كه ميگه من از زنگديم سرد شدم ويك سري دلايل بي منطق مياره كه اصلا قابل قبول نيست فقط براي توجيح كردن خودشه ولي من فعلا صبر كردم تا ببينم كي به نتيجه ميرسه.درحال حاضر مي خواد به مدت چند روز به مسافرت بره بدون اينكه به من بگه كجا ميره وبه قول خودش ميگه نه به تو زنگ ميزنم نه به اون دختر.نظر شما چيه؟
سلام مریم جون
اخه مگه به این راحتی یکی از زنش سیر میشه و می ره دنبال یکی دیگه! می دونی چند وقته مه با اون خانومه؟ایا توی این 2سال نیم زندگی از زندگی با شما راضی بوده؟ایا قبلا پای کسی در میون نبوده؟ببخشید که اینو میپرسم اون خانوم جرو زنهای خیابونیه؟ییخشید سرتو درد اوردم با این همه سوال:163:
سلام مريم خانم
شما عجب صبري دارين و چقدر آرامش دارين ، بهتون تبريك ميگم !!
ولي ايشون به شما متعهده و پايبنده!به جاي شرمندگي از كارش تازه ميخواد بين شما دونفر يكي رو انتخاب كنه ؟
شما زنش هستين و اون دوست دخترش !!!
البته من كاري ندارم گلم ، زندگي خودته ، ولي به نظرم خيلي در مقابل شوهرت كوتاه اومدي ! ايشون اونقدر خودشون رو محق ميدونن كه با وجود اينكه يك زندگي تشكيل دادن تازه ميخوان فكر كنن اين زندگي رو نگه دارن يا نه ؟ و شما هم اينقدر راحتين ؟
به نظرم اين شما هستين كه بايد تصميم بگيرين نه ايشون ! شما حتي نگفتين دليل خيانت ايشون چي بوده ؟ خودتونم نميدونين يا به فقط به ما نگفتين؟
ميدونين ، اگه شوهرتون از كارش پشيمون بود خيلي قابل تحمل تر بود تا اينجوري !
گلم من از حرفام قصد بدي نداشتم يا قصد نا اميد كردنتون رو نداشتم ولي به نظرم اين آرامش شما خيلي عجيبه !
و در ضمن اين رو بپذيريد كه شما بايد تكليفتون رو با شوهرتون معلوم كنين ، بايد ازش دليل بخواين ، اگه دليل قانع كننده اي نداشته باشه، يا شما ندونين دليلش رو ، ممكنه اين حادثه دوباره تكرار بشه ، آيا باز هم ميتونين تحمل كنين ؟
البته شايد خودتون باهاش صحبت كردين و به ما نگفتين ! ولي اينكه شما در مقابل همه چيز كوتاه بياين و واستون مهم نباشه كه چرا ؟؟؟ و تازه به شوهرتون فرصتي بدين كه تصميم بگيره شما رو بخواد يا دوست دخترش رو!! واسه من خيلي عجيبه !!!
اگه فرصت خواستن ايشون براي آرامش فكر و تلاش براي زندگي بهتر بود يه چيزي ولي اون دليلي كه شما آوردين به نظر من براي هر زني غير قابل تحمله !! البته به غير از شما ! باز هم بهتون به خاطر صبرتون تبريك ميگم
عزيزم باز هم ميگم من قصد بدي از حرفهام ندارم ولي به نظرم شما خيلي چيزها رو يا از شوهرتون نپرسيدين و حل نشده است ! يا اينجا ننوشتين كه من رو متعجب كردين .
البته اين نظر شخصي منه ! شايد ديگران نظرشون فرق كنه ! ولي واسه من خيلي تعجب بر انگيز بود.
موفق باشين
باسلام.دوستان عزيز من باهمسرم حدود 3سال دوست بودم واو اولين وآخرين دوست پسرم بود وخودشم اين ميدونست.اون زمان من ايشون رادوست نداشتم ولي به خاطر اينكه پسرخوب وپاكي بود وبه هردري زد تا منو به دست بياره باهاش ازدواج كردم خيلي رفت واومد تا خانواده من قبول كردند كه ما با هم ازدواج كنيم.خلاصه عقد كرديم و2 سال نيز عقدكرده بوديم توي اين مدت خيلي سختي كشيديم تا تونستيم بريم سر زنگديمون.آبان ماه سال 85 عروسي كرديم وزندگي خوبي باهم داشتيم البته هردو باهم تلاش كرديم ويك زندگي معمولي ساختيم.
البته ناگفته نمونه كه من به علت خستگي از كار زياد براي شوهرم وقت نميذاشتم وتنها دليل او براي اين خيانت بزرگ اين بوده كه ميگه تو سردبودي واون طوري كه من ميخواستم نتونستي من ارضاكني.
ولي به نظر من اين دليل قانع كننده اي نيست چون او رفته بايك دختر دوست شده وبه او دل بسته وقسم مي خوره كه هيچ رابطه اي با او نداشته.
حدود 8 ماه با اون دختر رابطه داشته اولش بهش نگفته كه متعحل وبه قول خودش اون دختر شيفته خودش كرده وخودشم عاشق اون دختر شده وحالا از من ميخواد كه من اون دخترو به عنوان خواهر دركنارمون نگه دارم ومن هم قبول نكردم.
درحال حاضر از من ميخواد كه يك فرصت ديگر بهش بدم ولي ميخواد بره فكر كنه بيبينه ميتونه دوباره به زندگي برگرده يا نه چون ميگه از زندگي بامن دلسرد شده ولي منو دوست داره ميگه ديگه نميخواد منو اذيت كنه وتصميم بگيره كه اگه دوباره به زندگي برگشت ديگه از اين كارا نكنه.
ومن اين فرصت را به او دادم چون براي زندگيم زحمت كشيدم ونميخوام براش نجنگم.
فقط براي من دعا كنيد واز خدا بخواهيد كه هرچه كه به صلاحم صورت بگيره. متشكرم
سلام دوست عزیز
اهاش صحبت کردی در این زمینه؟ من متوجه نمیشم یعنی ایشون ممکنه قصد جدایی داشته باشه؟
بله صحبت كردم وميگه اگر نتونه تصميم بگيره بله ديگه جدايي.
من فكر ميكنم جدايي از اون دختر هم براش خيلي سخته وبه قول خودش ميگه من به دونفر ظلم كردم ونسبت به دونفر عذاب وجدان دارم.وميگه تو تازه 24 سالت وميتوني زندگي بهتري داشته باشي من لياقت توروندارم.
این حرف که زده فقط بهونه است عزیزم
خیلی جدی بهش بگو این حرفها هیچ کدوم کار تو رو توجیه نمیکنه. اگه اشکالی در من بود تو وظیفه داشتی بگی . همون طوری که بر عکیس این مسئله هم هست. تو زمانی که به من تعهد داشتی چطور تونستی با کس دیگه ای بری. یه لحظه هم به من فکر کردی؟
با سلام
مشكل شما را يكي از اشنايان من هم داشت
بهترين روشي كه جواب داد از طريق برادر بزگترش كه به او اعتماد داشت بود چون او به برادرش احترام ميگذاشت به طوري كه او نفهمد كه هيچ كس به بجز برادرش در جريان است برادرش او را از عواقب موضوع كه اگر ديگران بفهمند آگاه و او را راهنمايي كردكه تاثير بسيار زياد و بدون باز شدن موضوع و ريختن شرمش در برابر خانواده شد شما هم به نظر من اگه از طريق يك بزگتر مورد اعتماد شما و او وارد موضوع شويد و وقت بيشتري را براي همسرتان صرف كنيد ميتوانيد او را هدايت كنيد
سلام
به نظر من شوهر شما هنوز نفهميده كه ازدواج كرده و مفهوم مسئوليت ، وفاداري و تعهد رو نميدونه !!!
البته من اينجا كلي چيز نوشته بودم ولي ترجيح دادم پاكشون كنم ...
فقط عزيزم ،حتي اگه شوهرت هم برگشت و شما رو خواست به نظرم بهتره شما يك سري به مشاور بزنين ! به نظرم ايشون تنها يك چيز از زندگي فهميده و فقط يك نفر رو در زندگي محق ميدونه و اون خودشه و بس ! تا اونجا كه به خودش اجازه ميده كه نه تنها از نظر جنسي ( البته ايشون انكار كردن رابطه ي جنسي رو ولي اگه علت اصلي خيانت ايشون به شما مسائل جنسي بوده بعيده كه .... البته خدا داند ، من هيچ قضاوتي نميكنم )بلكه از نظر عاطفي هم يك نفر ديگه رو در گير كنه !!! يك خيانت همه جانبه !!
به نظرم ايشون نياز به مشاور دارن تا بفهمن يك نفر ديگه هم در زندگيش هست كه به همون اندازه كه خودش حق رضايت ،آرامش و ... رو داره ، اون هم به همين اندازه حق داره !!!
عزيزم ،شايد بعضي ها به من خرده بگيرن بگن چرا ، با حرفام شك شما رو بيشتر ميكنم ، و هدف فقط حفظ زندگي شما ست !ولي به نظر من بايد ببيني حفظ زندگي به چه قيمتي ؟؟؟!!!!!
زحمت كشيدي درست ! ولي يه جورايي انگار زندگيتون رو سفت و محكم نساختين !!
آيا اگه واقعا شوهر شما اينقدر بي مسئوليت باشه ! شما حاظر ميشي كه پدر فرزندانتون همچين آدمي باشه ؟؟؟
البته من كه ايشون رو نميشناسم !!خودتون بهتر ميدونين !! ولي با اخلاقي كه ايشون دارن من ياد دوست خودم ميوفتم كه اصلا نميتونستم بپذيرم كه همسرم همچين تفكراتي داشته باشه !!(اينكه فكر كنه كه بهترين زندگي حقشه و واسه ي رسيدن به خوشي و زندگي بهتر حق داره هر كاري خواست بكنه و تا يك كم محلي ببينه ! بره و با يكي ديگه ....)
بازم ميگم گلم ، فقط با برگشتن ايشون نيست كه شما احساس خوشبختي كني ! به نظرم بهتره خودت هم بشتر فكر كني !!
البته اگه ايشون واقعا از كارشون پشيمون باشن ! و واقعا به اين نتيجه رسيده باشن ( قلبا و عقلا با هم ) كه كارشون اشتباه بوده ! شايد بتونين يك زندگي خوبي رو با هم ادامه بدين ! ولي به نظرم شما هم حق زندگي و حق انتخاب دارين ! زندگيتونه و واسش زحمت كشيدين ،درست ! ولي اگه قرار باشه پايه هاي زندگي با عقايد نادرست يكي از طرفين به يك مو بند باشه !! بهتره كه الان خراب بشه تا 10 سال ديگه با 2 تا بچه !!!!
من با حرفام اصلا قصد ندارم كه نظر شما رو برگردونم يا بگم اشتباه فكر ميكنين ! اصلا !!!چون اولا كه زندگي شما ست و زندگي و آينده ي شماست و ثانيا خودتون بيشتر درجريانيد و ما از زندگيتون فقط در حد حرفهاي خودتون خبر داريم . فقط در همين حد !!! اين فقط يك نظر شخصي بود و بس
فقط خواستم بگم گلم ! هميشه مصلحت به اين نيست كه زندگي هرجورش كه باشه بايد حفظ بشه !! اگه واقعا بشه درستش كرد كه قطعا بايد سعي در حفظش كرد ولي اگه پايه هاش شل باشه يا يه جاي كار بلنگه كه نهايتا يه روزي موجب ريزش كامل و نابودي بشه ، چه بهتر كه الان اين اتفاق بيوفته نه چندين سال ديگه .....
اميدوارم كه شوهرتون درست ترين تصميم رو بگيره و پي به اشتباهش ببره !! ولي عزيزم شما هم اگه ميخواي زندگيتو حفظ كني بايد بيشتر به ايشون و خواسته هاشون اهميت بدي كه ديگه توي ذهنشون هم به همچين كارهايي فكر نكنه و وسوسه نشه !!
واستون آرزوي موفقيت ميكنم دوست عزيز
اميداروم هرچي صلاحه همون بشه !!
راستي عزيزم اينها فقط نظر شخصي من بود !! شايد درست ترين كار چيز ديگه اي باشه ....اميدوارم شما هم بتونين درست ترين تصميم رو بگيرين ، بهتره كه به مشاور مراجعه كنين
موفق و خوشبخت باشين
مريم جان
همانطور که تو ارسال قبليم اشاره کردم بعد ازاينکه سر بزنگاه طوري که نتونه توجيه کنه باهاش روبرو شدي، بايد شدت عصبانيتت رو از اين رفتارش بهش نشون بدي ، عکس العمل تند، اينجا جاي چشم پوشي نيست ، (البته برا شما ديگه نمي نويسم درجه عکس العملتان بايد بعه اندازه زشتي کارطرف باشه ، چون بنظر من شما زيادي گذشت داري) - درمورد اين آقا درمجموع با نظر Roya.b موافقم. آيا قبلا اين مشکلش رو که شما سردين باهاتون مطرح کرده بود؟ گيرم که مطرح کرده باشن آيا اين مجوزي براي اين کارشون ميشه؟ وکلا در طول زندگي چطور ميخوان مشکلاتشونو حل کنن؟؟!!!
به نظر من ايشون صداقت نداره ، اون دختر بيچاره رو هم گول زده ،
"حدود 8 ماه با اون دختر رابطه داشته اولش بهش نگفته كه متاهله وبه قول خودش اون دختر شيفته خودش كرده وخودشم عاشق اون دختر شده وحالا از من ميخواد كه من اون دخترو به عنوان خواهر دركنارمون نگه دارم ومن هم قبول نكردم."
اول اينکه آيا اون دختر بعد ازاينکه فهميد ايشون متاهله بازم حاضره با هاش ازدواج کنه؟
بنظرم اگر برخوردتون تند مي بود ايشون جرات نمي کردن اينطوري بگن که به عنوان يه خواهر درکنارمون نگه داريم ، يعني چي ؟؟!!
مریم جان بر خلاف دوستان احساس می کنم به شوهرت به حد کفایت توجه نکرده ایی و خیلی زود طی سه سال درگیر روزمرگی و زندگی شده اید که شوهرت برای ایجاد یک تنوع دست به این اقدام زده و متاسفانه احساس هم برایش به وجود آمده .
دوست من اگر زندگی ات و حفظ زندگی ات برایت اهمیت دارد باید خودت را هم تغییر دهی و واقعا فکر کنی چرا اینجور شده و این سردی از کی شروع شده و.... به فکر راه چاره باش نباید زندگی ات را از دست بدهی به شوهرت نشان بده که دوستش داری حداقل خیالت راحت خواهد بود که سعی خودت را برای حفظ زندگی ات کرده ای و از او هم بخواه درست به گذشته فکر کند وعلت این سردی و زمان ایجاد شده را پیدا کند و فکر کنید ببینید چه می توانید برای حفظ زندگی تان بکنید طلاق دنیای راحتی نیست . نمی خواهم دلت را خالی کنم ولی باید با کارهای اساسی زندگی ات را دریابی و به فکر چاره باشی .از آنچه هم اتفاق افتاده متاسفم ولی می دانم قطعا موقعیت خوبی می توانی ایجاد کنی که به زندگی ات کمک می کند
این هم یکی دیگه از مزایای دوست بازی.
خود کرده را تدبیر نیست.
خانومنقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
یه مرد - اگه واقعا مرد باشه - هیچوقت زنشو برای تنوع عوض نمیکنه. هیچ رابطه ای رو به هیچ دلیلی شروع نمیکنه و با همه قدرتش وامیسه تا زندگیشو حفظ کنه.
به نظر من هرکس که یکبار با کسی دوست بشه، باز هم با دیگران دوست میشه. قبح موضوع براش میریزه و این شامل دختر و پسر و مجرد و متاهل هست.
بعدشم هر اشکالی منشا و ریشه اش داخل خود ماست و اون که در برون میبینیم انعکاس چیزی هست که در درون ما رخ میده.