برام دعاکنید

دوستان مدتی است که وقتی وارد تالار میشم سعی میکنم با مطالعه مشکلات دیگران و راهنمایی در حدی که از دستم بر میاد مشکل خودم رو فراموش کنم ولی دیگه واقعا نمیتونم حس میکنم فقط مرگ میتونه مشکل منو حل کنه حالا یا مرگ من که موجب میشه خودم راحت شم یا مرگ اون فقط نگرانیم به خاطر بچه هاست که در صورت مرگ من با چنین پدر بی مسئولیتی چه کنند.
ولی دیگه هیچ راهی به ذهنم نمیرسه احساس میکنم یک دیوار محکم و بلند جلوی تمام راهها کشیده شده خیلی کلافم تورو خدا برم دعا کنید:203: تا شاید به خاطر دلهای پاک شما خدا به من هم کمک کنه:54:

دوست عزیز
شما مادری هستی که بچه ها به وجودت نیاز دارند. مادری که باعث افتخار فرزندان خود می باشد. پس بجنگ با زندگی و پیروز شو.هنوز زندگی ارزش زندگی کردن را دارد.

خوب برای مرگ اون دعا کنید ! ما هم مانند شما دعا می کنیم.

مرگ ؟! چه شناختی از مرگ و مسائل بعد از مرگ داری که فکر می کنی با مرگ مشکلاتت حل می شود ؟! در زندگی که ازش شناخت و آگاهی داری به این نقطه رسیده ای . بلند شو عزیزم این حرفها چیه می زنی ؟! اگر واقعا پدر بچه ها بی مسئولیت است بچه ها چه گناهی کرده اند که تو راهم در این وضعیت ببینند . خودت را جمع و جور کن و بگو مشکل اصلی چیه ؟! بی مسئولیتی او ، خوب راهش بینداز ، نمی دانی و یا نمی توانی راهش بیندازی ؟! اول به خاطر خودت و بعد هم بچه ها باید بلند شوی و دستت را روی زانوی خودت بگذاری و بلند شوی . من مطمئن هستم که تو می توانی و یا یاد خواهی گرفت که راه کار مشکلاتت چیست . اینجا کسی تو را نمی شناسد مشکلاتت را باز کن .

آنی عزیز ممنون از همراهیت باور کن توی تمام زندگیم همیشه دستم روی زانوی خودم بوده ، سعی میکنم بچه ها را در بهترین وضعیت از همه نظر حفظ کنم به طوری که توی فامیل همه به خوشبختی من ایمان دارند هیچ کس حتی نزدیکان شوهرم از مشکلاتم خبر ندارند ازبچهگی عادت نداشتم به دیگران از مشکلاتم بگم شاید یکی از مهمترین دلایلم از حضور در این تالار همینه که رودر رو نیستم و حداقل کسی دارم که مشکلم رو بهش بگم چون بعضی وقتها واقعا نیاز دارم که بگم ولی دوست ندارم اطرافیانم رو در جریان بذارم چون نمی خواهم طور دیگه ای بهم نگاه کنند
مشکل اصلی من بی مسئولیتی شوهرم و پرتوقعیشه من شاغلم ولی او حاضر نیست تن به کار ثابتی بده جدیدا که هر روز تا ظهر خوابه وقتی ن برمیگردم نهار میخوریم بعد لباسش رو میپوشه و میره تا حدود 10، 11 شب ازش خواستم بدلیل نزدیکی امتحانات پسرم بعد از ظهر خونه باشه تا کوچیکه رو سرگرم کنه و من بتونم به پسرم کمک کنم ولی انگار نه انگار مدتیه ماشینمون خراب شده هر چی بهش میگم درستش کن تا من مجبور نشم دوتا تاکسی عوض کنم تا به خانه برسم میگه چون پیله کردی درست نمیکنم ، نمی دونم به چه سازش برقصم میشه گفت حضور یا عدم حضورش توی منزل فقط در بازی با بچه ها فرق میکنه خیلی سعی کردم وادلرش کنم مسئولیت بپذیره ولی نتونستم ................................. انقدر کلافم که نمیدونم چکار کنم تو رو خدا تنهام نذارید چون فقط با شما میتونم راحت حرف بزنم

عزيزم يعني همسرت بيكاره و شما خرج خونو رو ميدي ؟؟؟؟؟؟

بايد اعتراف كنم كه مغز من در همه موارد جواب نمي ده و در اين مورد فعلا نمي دانم چه بگويم. با اينكه بسيار متأثر شدم واين مشكل ذهنم را به خودش مشغول كرد اما نمي دانم چه راه حلي براي مسئوليت پذير كردن فردي كه سالها بي مسئوليت بوده چه بايد كرد. اينكه بگويم بساز و هيچ چي نگو و ... كه مشكل حل نمي شود. مشكل بايد اساسي حل شود.

شايد راهي پيدا كردم و نوشتم.....

دوسته عزیز سلام . امیدوارم حالت خوب باشه

شوهره شما بیکارن ؟؟؟

دوسته عزیز سلام . امیدوارم حالت خوب باشه

دوسته عزیز انسان های تنبل و بی مسئولیت وقتی تنبلتر و بی مسئولیت تر میشوند که مسئولیت و وظیفه یشان به کسی دیگر سپرده شود و دیگری عهده داره مسئولیتشان شود

به نظره من فشاره مسئولیت را کمی از دوشه خودتون کم کنید و سنگینیه اونو به دوشه همسرتون بندازید

من نمیگم کار نکنید ، یا شما هم مثله او در خانه بمانید ، من میگم هزینه ها را به او بسپارید ، خرجه بچه ها ، و بسیاری هزینه ها . شما به صورته مخفیانه کمک هزینه ی زندگیتان باشید . بگذارید مسئولیته اصلی با او شود

شما باید به او فشار آورید ، از کمبودهایتان صحبت کنید ، از اینکه درآمده شما به تنهایی جواب نمیدهد ، از نیازهای فرزندانتان ، از.....از......از.........

انسانه تنبل را باید هول داد باید بهش فشار بیارید ، نه با جنگ و جرو بحث ، با صحبتو دلیل(کمبودها)

موفق باشی دوسته عزیز
التماس دعا

معتاد هم هست یا فقط بیکاره ؟ تا ساعت 11 شب کجا میره ؟
می فهمم که خیلی خسته ای . ولی باید به فکر خودت و بچه ها باشی .ضمن اینکه مشاوره رفتن را بهت پیشنهاد می دهم.اصلا بهش فکرنکن و ماشین را هم خودت ببر درست کن که بهتر از پیش بفهمه که چلاق نیستی و خودت هم می توانی این کار را انجام بدهی وحرص هم نخور و برای بچه ها هم خودت برنامه ریزی کن . در مواقعی که باید با بچه بزرگ ات درس کار کنی از کسی کمک بگیرتا بیاد و بچه کوچکت را سرگرم کنه .
روی این تیپ مردها اصلا نمی شه حساب کرد . و تو هم اولین زن نیستی که با این شیوه داری زندگی می کنی و کار می کنی و پول در می آوری و شوهر بی مسئولیت و.. داری ومتاسفانه آخری هم نخواهی بود . برای همین فکر نکن دنیات به آخر رسیده . باید روحیه خودت را محکم وقوی نگاه داری و اجازه ندهی یک آدم بی قید و بی مسئولیت به تو آسیب بزنه تا جایی که انرژی هایت تحلیل برود و احساس خستگی کنی .

mohsen.s

نظر شما خیلی درست است ولی در این دنیایی که با این سرعت رو به جلو می رود و وقت ارزش بالایی دارد و مسئله اقتصاد که اگر کسی برای اینکه به طرف مقابلش چیزی را حالی بکند فرصتها از دست می رود و به لحاظ اقتصادی هم به خانواده لطمه می خورد واقعا این همان بحث حقیقت و واقعیت است . حرف شما کاملا منطقی و درست و حقیقی است اما واقعیت می گوید اگر فاطیما یک روز سر کار نرود و کنار دست شوهرش بنشیند و ادای تنبلی در بیاورد خانواده به اندازه حداقل یک هفته عقب می افتد و این تیپ آدمها هم آن چنان تیز عمل نمی کنند تا با کار دو روزه این ضرر ها را جبران کرد .

دوسته عزیز آنیه گل سلام ، دوسته من ، من نگفتم که دوستمون سره کار نره یا اینکه خونه بمونه

من اتفاقا" گفتم که هم سره کار بره هم خونه نمونه ، ولی هزینه ها و فشاره اصلیه زندگی رو به دوشه همسرش بندازه

ولی در کل من زندگی های بسیاری را دیده ام که به خاطره بی مسئولیت بودنه شوهر از هم پاشیده ، امیدوارم زندگیه تو فاطیمای عزیز روز به روز بهتر بشه ،

فقط این مساله رو جدی بگیر چون شوخی بردار نیست

mohsen.s
ممنون از توجه و تذکرت بد متوجه شدم .
به نظرم فاطیما هم باید به همین دلیل که کسی را نمی شود تغییر داد باید روی خودش و بچه ها سرمایه گذاری بیشتری بکند .

دوستان عزیز از توجه همه شما بسیارممنونم آنی عزیز حق با شماست من نمیتونم بچه هامو فدای تربیت کردن شوهرم کنم ، متاسفانه او بسیار بی مسئولیت است و من اینو از چشم تربیت اولیه خانوادگیش میبینم ، نمی تونم بگم بیکاره ولی نمیشه روی کارش حساب کرد ، از همه جالبتر اینه که شوهر من بسیار هم به مرد سالاری اعتقاد داره ، از همه سختر برای من اینه او هیچ وقت از کمکهای من ممنون هم نیست و همیشه به دید طلبکار به من نگاه میکنه مثلا دیروز من از صبح تا سه بعد از ظهر سر کار بودم توی اون سرما برگشتم خونه نهار خوردیم تازه ایشون میخواستن برن بیرون شروع به غرغر کرده که شلوار جین من چرا تمیز نیست با اخم بیرون رفته من هم علاوه بر بازی با پسر کوچکم به بزرگه در درساش کمک کردم تا ساعت 11 شب شام آماده کردم و... ساعت 1.5 شب خوابیدم آنقدر عصبانی بودم که ساعت 11 که اومد هیچی نگفتم ، این یک گوشه از مشکلات منه برای همین میخوام برام دعاکنید و کمکم کنید تا بتونم این وضعو تحمل کنم

فاطیما ی عزیز بعضی وقتا یه چیزایی واقیعت زندگی آدمه و کاریشم نمیشه کرد حالا ما اعصاب خودمون رو خورد کنیم حرص بخوریم غر بزنیم ..... هیچ کدوم مشکل ما رو حل نمی کنه تازه باعث میشه به زندگی بی میل بشیم و اوضاع رو از اینی که هست بدتر کنیم مخصوصا در مورد شما که 2 تا بچه هم دارین اونا الان تو وضعیتی نیستن که بتونن از خودشون دفاع کنن یا بار مسئولیتی رو قبول کنن پس حفظ آرامش اونا هم به عهده ی شماس و این وظیفه ی شما رو سنگین تر می کنه و همینطور تحمل اوضاع رو سخت تر .
پس دوست عزیز صبور باش آرامشتو حفظ کن آستانه ی تحملت رو بالا ببر از همه مهمتر اینکه به خدای بزرگ توکل کن
توکل به خدا و اختصاص یه زمانی فقط برای خدا و دعا آرامش عجیبی به آدم میده .
من امتحان کردم عالی بود برای همین به شما هم توصیه می کنم
واقعیت زندگیتو بپذیر سعی کن باهاش کنار بیای و به مرور زمان اخلاق همسرتو اصلاح کنی الان فقط باید با روند فعلی کنار بیای و همه چیزو بر مبنای شرایط الان تنظیم کنی.
در مورد درخواست دعا: من به یاد شما هستم.

Fatima-v عزيز
همه آدما وقتي غرورشون جريحه دار ميشه عکس العملهاي منطقي از خودشون بروز نمي دن. تو حالت عادي وظيفه مرد اينه که کار کنه و به اصطلاح امرارمعاش با اونه.
هيچي بيشتر ازاين يه مرد رو ديونه نمي کنه که جلو زن وبچه اش شرمنده بشه ونتونه خواسته هاشون (مادي) رو برطرف کنه.
خب با حالا شما يه لحظه خودتونو جاي شوهرتون بذارين.
.
.
.
.
پيشنهاد:
اگه تا حالا کارکردن تونو به رخش مي کشيدين الان به روش نيارين.
اگه قبلا کار مي کرده و الانه بيکار شده ،‌ کمکش کنين تا ازاين حالت بيرون بياد ،‌ مثلا مسافرکشي کنه و ..
بگيد هزينه هاي جاري زندگي به عهده اونه، شما هم اگه مي تونيد درآمدتونو پس انداز کنين يا تو اين شرايط بخشي از اونو

خب من هم تا حالا راه حل اين مشکل رو نمي دونستم اينا چيزايي بود که به نظرم اومد شما اگه به راه حلهائي رسيدي حتما منو در جريان بزار. برا خيلي از دوستا وفاميل متاسفانه اتفاق ميافته.
موفق ميشي.

baby عزیز از توجهت ممنونم من خودم گاهی واقعا دلم به الش میسوزه شوهر من فنی و در کارش بسیار وارده ولی متاسفانه در مدت بیماری پدرش مدتی دائم درگیر بود و کارو زندگیشو رها کرد بعد از فوت پدرش دچار مشکل مالی شد بعد از اون دیگه بصورت مستمر کار نکرد هر وتم ک باهاش صحبت میکنم میگه بدون سرمایه نمیشه کاری کرد حاضر نیست از صفر شروع کنه ادامه این وضع کاملابی تفاوتش کرده بعضی وقتها اصلا نمیتونم بی تفاوتیهاشو تحمل کنم من هیچ وقت منتی سرش ندارم که سر کار میرم بر عکس اون همیشه منت سر من میذاره که انگار که من چون دوست دارم میرم سر کار الان مدتی که کارت عابر بانک من توی جیبشه تا ماشینمونو درست کنه ولی انگار نه انگار لابد میگین چرا دادی ؟ چون مدتی هر وقت میگفتم بدون وسیله مشکلمه میگفت پول ندارم حالا که پول دادم میگه چون تو اصرار میکنی نمیرم تورو به خدا با چنین برخوردی چه جوری باید عکس العمل از خودم نشون بدم ؟

فاطيماي عزيز
مي دونين که دور وبرمون از اين افراد متاسفانه زياد شدن ،‌ احساس مسئوليت نمي کنن. مرتب به زمونه بد وبيراه ميگن اما يه تکوني به خودشون نمي دن.
بهرحال بايد تکونشون داد. بايد تحريکش کرد. يه مدت امتحان کنين يه مقدار خيلي ناچيزي از حقوقتونو تو زندگي تزريق کنين. بذارين فشار خواستن از طرف بچه ها اونو حرکتش بده.
شما هم خيلي عادي برخورد کنين ، شروع کننده جروبحث و... نباشين. فقط بگين خرج خونه بعهده شماست.
منم واقعا نمي دونم اين چه حسيه که انقدر انگيزه تحرک رو از آدم ميگيره؟

فاطيماي عزيز
مقاله روبرو بخونيد ، توصيه هاي خوبي داره.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1485&pid=53195#pid53195
اينم يه بخشي از اون مطلب:
6. احساس نیاز به همسرتان را در خود پرورش دهید. وقتی مرد احساس کند همسرش به او نیاز دارد، انگیزه پیدا می‏کند و نیرو می‏گیرد. وقتی که مرد احساس کند در رابطه زندگی، همسرش نسبت به او احساس نیاز نمی‏کند، به تدریج بی‏حوصله و بی‏حال می‏شود و با گذشت هر روز، نسبت به روابط زناشویی و زندگی خود، شور و اشتیاق کمتری از خود نشان می‏دهد. اما وقتی مرد احساس کند که مورد اعتماد همسرش است، نهایت تلاش خود را در جهت خشنودی و رفع نیازهای او انجام می‏دهد و مطمئن است که همسرش از تلاش او قدردانی می‏کند و در چنین حالتی، مرد نیرو می‏گیرد و از خود مایه می‏گذارد.
اميدوارم ازاين بن بست بيرون بيايئد.

چیزی به ذهنم نمیرسه!!!!!
از صمیم قلب براتون دعا می کنم

baby عزیز مطلب رو خوندم ممنون مطلب جالبی بود ، سعی میکنم به اون عمل کنم خواهشم میکنم تنهام نذارید و کمکم کنید

دیروز یک اتفاق امیدوار کننده افتاد خودش گفت دیگه از این وضعیت خسته شده و میخواد تصمیماتی بگیره امیدوارم موردی نباشه تصمیم گرفتم بعد از امتحانات پسرم اگر کاری نکنه یک کنتاکت حسابی با هاش داشته باشم امیدوارم کار به اونجا نرسه

بسيار عالي,پناه بر خدا كه خودش عالم و قادره و شما هم خواهشا به جاي فكر به اينكه اگر تغعييري نديديد,كنتاكت ايجاد كنيد,با علم به اينكه به گفته خودشون از اين وضع خسته اند,داعما ياداوريشون كنيد (كه بعد از بحران فوت پدرشون كه در زندگي شما تاثير زيادي گذاشت),چه روزهاي قشنگي در انتظارتونه .
سعادت با شما.

فاطیمای عزیز
اونطور که به نظر می رسه شوهر خودش از وضع موجودش راضی نیست و این مساله اونو بد خلق کرده عزیز دلم سعی کن تو این شرایط درکش کنی منظورم این نیست که خیالشو از بابت هزینه های زندگی راحت کنی اما عزیز دلم کاری کن که اگه این مرحله بحرانی از زندگیت گذشت تو رو سباه نباشی.
عزیز من مطمین باش نمی تونی زندگیتو یه روز بدون شوهرت تصور کنی هر قدر هم قوی باشی باز هم به وجودش نیاز داری همه خانوادتون منظورمه.
سعی کن به خودت مسلط باشی مطمین باش خدا این تلاشتو می بینه و کمکتون می کنه.

f-zعزیز ممنون از همراهیت من خودم مطمئنم از وضعیتش راضی نیست ولی متاسفانه به کم هم راضی نیست و دو ست نداره دوباره شروع کنه منتظر یک پول هنگفته که اون هم تنها با سهم الارثش ممکنه که برای اون هم باید یک درگیری حسابی با مامانش داشته باشه و من توی این مورد دخالت نمیکنم تا انها از جشم من نبینند من خرج خونه رو تامین میکنم ولی با وضع اقتصادی امروز خیلی مشکله ضمن اینکه بیشتر از این ناراحتم که با من طوری برخورد میکنه که انگار بخاطر تفریح سر کار میرم و تازه یک چیزی هم بدهکارم

فاطیمای عزیز
شرایطت خیلی سخته درک می کنم چون خودمم برای مدتی کوتاه تو شرایط شما بودم دعا می کنم زودتر مشکلت حل شه عزیزم من فقط بهت توصیه می کنم که جلوی شوهرتو غیر مستقیم در مورد گرفتن سهم الارتش از مادرش بگیری عزیزم ببین از چه زاهی می تونی روش نفوذ کنی این مورد رو بی خیال شه اون سر جاش هست و مسلم بدون پشتوانه اینده بچه هاته و مخصوصا اگه با رضایت خاطر بهش نرسه برکتی توش نیست یه طوری اعتمادش رو به خودت جلب کن و بش امید بده که از یه کار کوچیک شروع کنه و بش تابت کن که خیلی ازش توقع در امد بالا نداری و با یه کار کوچیک شروع کنه مطمین باش موفق می شین عزیزم و روز به روز ترقی می کنین من نمونه هاشو زیاد دیدم تو اطرافیان مشکل اقتصادی ایران برای همست و خاص شما نیست ولی امیدوار باش چون حل میشه.

دیگه بریدم باور کنید دائما دارم فکر میکنم چه کار کنم ولی عقلم به هیچ جا نمیرسه بعضی وقتها میخوام بزنم زیر همه چیزو جدا بشم ولی وقتی بچه هامو میبینم دلم نمیاد اونا کلی با پدرشون عشق میکنند طفلکها چه میفهمن اینجوری هم داره کمرم زیر بار مشکلات میشکنه ! دیگه نمیدونم چکار کنم حالم اصلا خوب نیست دیگه حوصله خودمم ندارم .................................................. .................................................. .......................................